قدیری ابیانه:👈 مطمئناً شورای نگهبان در بررسی صلاحیت نامزدهای انتخاباتی منصف بوده است
خبرگزاری میزان- کارشناس مسائل سیاسی با بیان اینکه مطمئناً شورای نگهبان در بررسی صلاحیت نامزدهای انتخاباتی منصف بوده است. گفت: اگر برخی نسبت به این روند تائید صلاحیتها گلایه دارند، میتوانند دلایل رد صلاحیت خود را رسانهای کنند؛ چرا اعلام نمیکنند؟ انتساب اظهاراتی خلاف واقع به شورای نگهبان با هدف تضعیف این نهاد تأثیر گذار، مطرح میشود.
تاریخ انتشار: 11 بهمن 1398
محمدحسن قدیری ابیانه در گفتوگو با خبرنگار گروه سیاسی خبرگزاری میزان، با اشاره به برخی اظهارات نسبت به هیئت نظارت و شورای نگهبان در خصوص رد صلاحیت کاندیداهای یازدهیمن دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی گفت: از گذشته کسانی بودند که مخالف نظارت شورای نگهبان بوده و معتقد هستند، هر کس نامزد انتخابات شد، بدون هیچ فیلتر و نظارتی در آن شرکت کند!
وی افزود: در تهران و سایر استانهای کشور نامزدهای بسیاری از طیف اصلاحطلبان و اصولگرایان و سایر جریانهای سیاسی، صلاحیتشان برای شرکت در انتخابات مجلس شورای اسلامی احراز شده است اما کسانی هم از طیفهای مختلف سیاسی هستند که صلاحیتشان بنا به دلایلی که به خودشان نیز اعلام شده، احراز نشده است.
قدیری ابیانه تاکید کرد: برخلاف برخی گلایههایی که عدهای از روند احراز صلاحیت کاندیداها در دوره های مختلف انتخابات مطرح می کنند، یکی از مطالبات جدی مردم ازشورای نگهبان اعمال سخت گیریهای لازم و بیشتر است تا نمایندگانی که بعضا و به طور مثال، مشکلات مالی، سو استفاده از جایگاه و مقام، فساد اقتصادی و اخلاقی و یا قاچاق مواد مخدر انجام دادهاند، وارد مجلس نشوند.
این کارشناس مسائل سیاسی تصریح کرد: شورای نگهبان به لحاظ ملاحظات اخلاقی، علت عدم تأیید صلاحیت افراد را فقط به خودشان اعلام میکند، حال اگر برخی نسبت به این روند تائید صلاحیتها گلایه دارند، میتوانند دلایل رد صلاحیت خود را رسانهای کنند؛ چرا اعلام نمیکنند؟ انتساب اظهاراتی خلاف واقع به شورای نگهبان با هدف تضعیف این نهاد تاثیر گذار، مطرح میشود.
وی اضافه کرد: طبق قانون اساسی جایگاه شورای نگهبان از استحکام بالایی برخوردار است و با برخی اظهار نظرات جهتدار، تضعیف نمیشود؛ بهشرطی که شورای نگهبان نیز تحت تاثیر این جوسازیها قرار نگیرد.
این کارشناس مسائل سیاسی افزود: به نظر میرسد نظارت شورای نگهبان نباید محدود به دوره انتخابات باشد بلکه باید به دوره نمایندگی هم تعمیم یابد تا اگر نمایندهای با فریب افکار عمومی وارد مجلس شد، هر زمان که چهره منافقانه وی عیان شد و یا دچار فساد شد، بتوان او را از این سمت برکنار کرد.
قدیری ابیانه خاطرنشان کرد: با توجه ثبت نام تعداد زیادی از افراد برای شرکت در انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی، شورای نگهبان فرصت کمی برای رسیدگی به صلاحیت افراد دارد لذا عدم فرصت کافی ممکن است باعث بروز خطاهایی کوچک شود. در بازنگری قانون، باید وقت بیشتری به شورای نگهبان داد. از سوی دیگر، یک هفته فرصت برای تبلیغات نامزدها هم کم است، درباره این مدت نیز باید بازنگری شود.
این کارشناس مسائل سیاسی تاکید کرد: اگر مجلس قانون انتخابات را بر اساس رهنمودهای کلان مقام معظم رهبری درست تنظیم میکرد و قانون انتخابات برای اجرا به این دوره میرسید، حتما خیلی از مشکلات کنونی را نداشتیم؛ چنانچه برای نامزدهای انتخابات مجلس شورای اسلامی، سطح تحصیلات فوق لیسانس را گذاشتند اما برای ریاست جمهوری، همین را هم نگذاشتهاند. لذا قانون انتخابات هرچه سریعتر باید اصلاح و مورد تائید نهادهای ذیربط قرار گیرد.
قدیری ابیانه گفت: نمایندگان باید شأن نمایندگی و نیز جایگاه ملت ایران را در نظر بگیرند، چنانچه عکس سلفی با موگرینی، از نظر سیاسی و بین المللی یک ضایعه بزرگ بود.
وی در پایان تصریح کرد: مطمئنا شورای نگهبان براساس وظایف قانونی خود در بررسی صلاحیت نامزدهای انتخابات مجلس، منصف بوده است.
mizanonline.com/fa/news/591321
قدیری ابیانه: 👈تایید حسن روحانی برای انتخابات ریاستجمهوری اشتباه شورای نگهبان بود که خسارتهای زیادی به بار آورد./ کسانی میتوانند در انتخابات شرکت کنند که به نظام وفادار باشند.
محمدحسن قدیری ابیانه گفت: آقای علی مطهری در مناظرهای که با خود من داشت، صریحاً اعلام کرد اگر گلشیفته فراهانی توبه کند و برگردد، میتوانیم در ایران به او مسئولیت هم بدهیم.
اعتمادآنلاین: محمدحسن قدیری ابیانه، فعال سیاسی اصولگرا گفت: شورای نگهبان هم مثل هر نهاد دیگری ممکن است اشتباه کند و به همین دلیل مردم به خاطر تایید صلاحیت برخی به شورای نگهبان اعتراض دارند، چون حضور آنها را برای کشور مضر میدانند؛ به عنوان مثال تایید حسن روحانی برای انتخابات ریاستجمهوری اشتباه شورای نگهبان بود که خسارتهای زیادی به بار آورد.
کسانی میتوانند در انتخابات شرکت کنند که به نظام وفادار باشند
این فعال سیاسی اصولگرایی در ادامه سخنانش گفت: اگر کسی فساد اقتصادی دارد یا اینکه به نظام وفادار نیست، معنی ندارد در انتخابات جمهوری اسلامی شانس رأی گرفتن داشته باشد. همه میدانند کسانی میتوانند در انتخابات شرکت کنند که به نظام وفادار باشند.
او درباره متر و معیار وفاداری به نظام توضیح داد: مترهای مختلفی وجود دارد؛ مثلاً کسانی که در فتنه نقش داشتند و حتی سکوت کردند تا سرانجامش را ببینند و پس از آن به نفع یا ضرر فتنه موضع بگیرند، حتماً صلاحیت ندارند. کسانی که با وجود مواضع ساختارشکنانه موسوی و کروبی از آنها دفاع میکنند، شایستگی ندارند به بازی گرفته شوند؛ یا مثلاً آقای تاجزاده در گعدههای زندان میگوید تقلب نشده است و در بیرون از تقلب حرف میزند. نظام چرا باید به چنین شخصی میدان بدهد؟
اگر کسی فساد اقتصادی دارد یا اینکه به نظام وفادار نیست، معنی ندارد در انتخابات جمهوری اسلامی شانس رأی گرفتن داشته باشد. همه میدانند کسانی میتوانند در انتخابات شرکت کنند که به نظام وفادار باشند.
👈شاید در آینده با احمدینژاد برخورد شود
قدیری ابیانه در واکنش به این پرسش که «پس چطور امکان دارد احمدینژاد با سابقه کارهای رادیکال و حتی نادیده گرفتن نهی رهبری درباره عدم ثبتنام در انتخابات، عضو مجمع تشخیص مصلحت شود» پاسخ داد: آقای احمدینژاد برای ریاستجمهوری نامزد و رد صلاحیت شد. شاید هم برای انتخابات مجلس هم اگر ثبتنام میکرد، صلاحیتش تایید نمیشد. البته شاید در آینده با احمدینژاد برخورد شود.
شورای نگهبان دلیل رد صلاحیت را به عموم اعلام نمیکند
او درباره اتهام عدم التزام به اسلام توضیح داد: اول اینکه شورای نگهبان دلیل رد صلاحیت را به عموم اعلام نمیکند و این خود کاندیداها بودند که اعلام کردند به دلیل عدم التزام به اسلام رد صلاحیت شدهاند. در ضمن شما توقع دارید آقای مطهری تحت این عنوان رد نشود؟ او در مناظرهای که با خود من داشت، صریحاً اعلام کرد اگر گلشیفته فراهانی توبه کند و برگردد، میتوانیم در ایران به او مسئولیت هم بدهیم. همچنین در کمال تعجب گفت خانمهایی که در سفر خارج روسری از سر برمیدارند میتوانند در بازگشت برای شرکت در انتخابات مجلس ثبتنام کنند و اگر تخلفی جدی نداشتند، نباید رد صلاحیت شوند.
شورای نگهبان دلیل رد صلاحیت را به عموم اعلام نمیکند و این خود کاندیداها بودند که اعلام کردند به دلیل عدم التزام به اسلام رد صلاحیت شدهاند.
محمدحسن قدیری ابیانه در پایان صحبتهایش گفت: عدهای دائماً به ادامه حضور آقای جنتی در شورای نگهبان اعتراض دارند. این در حالی است که یکسری از سمتها بازنشستگی ندارد؛ آقای جنتی هم مثل مراجع تقلید که سن بالایی دارند در حال فعالیت هستند.
bartarinha.ir/fa/news/955981
دکتر قدیری ابیانه بین 24 نفر از چهرههای لیست شورای ائتلاف نیروهای ائتلاف برای انتخابات مجلس شورای اسلامی از حوزه انتخابیه تهران
قرار است این 24 نفر از لیست زیر به نظرسنجی عمومی در سطح حوزه انتخابیه تهران گذاشته شوند و 8 نفر از آنها که بیشترین رای را داشته باشند در لیست 30 نفره این شورا برای انتخابات نهایی معرفی گردند. بقیه لیست 30 نفره را روحانیون، بانوان و جوانان تشکیل می دهند.
محمدباقر قالیباف
محمدحسن قدیری ابیانه
رضا تقی پور انوری
سیدمحمد حسینی
سیدمصطفی آقامیرسلیم
الیاس نادران
اقبال شاکری
عبدالحسین روح الامینی نجف آبادی
عزت اله اکبری تالار پشتی
سیدمهدی هاشمی
محمدحسین رجبی
مجتبی رضاخواه
حسین مظفر
جلیل بشارتی
مجتبی رحمان دوست
سید شمس الدین حسینی
علی احمدی
شاهین محمدصادقی
کیومرث هاشمی
علیرضا عباسی
مسعود زری بافان
بیژن نوباوه وطن
محمد عباسی
ضرغام صادقی
غلامرضا خواجه سروی
مقداد همتی
سیدیعقوب زراعت کیش
محسن جلواتی
خاطرات قدیری ابیانه از دهه فجر سال 1357
در نوفل لوشاتو، زیر درخت سیب! /
گرچه خیلی دلم میخواست در نوفل لوشاتو در کنار حضرت امام (ره) و با بودن در کنار آن حضرت، از لذّت دیدار ایشان در زیر درخت سیب بهرهمند شوم، لیکن احساس میکردم، در آن شرایط در ایتالیا میتوانم بیشتر به اسلام و انقلاب اسلامی خدمت کرده و در خدمت آرمانهای حضرت امام(ره)باشم.
تصمیم سختی بود. تصمیم بین میل باطنی از یک طرف و احساس وظیفه از سوی دیگر. در نهایت بر میل باطنی خویش غلبه کردم و با این اعتقاد که ترک حضرت امام (ره) نیز یک نوع فداکاری در راه اسلام است نوفل لوشاتو را به قصد ایتالیا ترک نمودم.
گرچه محل تحصیلم شهر فلورانس بود، لیکن چند سالی میشد که توانسته بودم در رم چند نفر از دانشجویان مسلمان را شناخته و هسته یک انجمن اسلامی را پایه ریزی کنم. دیگر لازم نبود مثل گذشته، وقتی برای تماس با احزاب و روزنامهها که از فلورانس به رم میآمدم، شب را در اطاق انتظار مسافرین در ایستگاه قطار یا روی صندلی پارکها بخوابم یا شب را درون کیوسک تلفن چمباته بزنم. همیشه تلاش میکردم که سفر چهار ساعته فلورانس تا رم را در قطار باشم تا شب را بتوانم در قطار بخوابم. به همین دلیل معمولاً ساعت 2 صبح از فلورانس راه میافتادم تا 6 صبح در رم باشم. علت این بود که به عنوان دانشجو، امکان کرایه اطاق در مهمانسراهای رم را نداشتم. از زمانی که دوستانی در رم یافته بودم شب را مزاحم و مهمان آنها بودم و همچون سالهای 1353 تا 1356 شبها سرگردان رم نبودم و لذا میتوانستم روزهای بیشتری را در پایتخت سیاسی و مطبوعاتی ایتالیا به سر برم. انجمن اسلامی در شهرهای دیگر نظیر پروجا و تورینو، نسبت به شهر رم از تعداد اعضای بیشتری برخوردار بود و در این اواخر مجموع نیروهای انجمنهای اسلامی از هر یک از تشکلهای دیگر ایرانی قویتر شده بودند. خلاصه در رم بودم و با سایر اعضای انجمن اسلامی در سراسر ایتالیا مرتبا تماس داشتم، تا شاید بتوانم برنامه تصرف سفارت شاهنشاهی در رم و واتیکان و کنسولگری را که هر سه در شهر رم بودند تدارک دیده و به مرحله اجرا در آوریم. تعدادمان در رم کفایت نمیکرد و برای اینکار دانشجویان مسلمان باید از سراسر ایتالیا به رم میآمدند و چون جای مناسب برای اقامت نداشتیم ، باید برنامه به نحوی تدارک میشد که از زمان ورود آنان به رم تا زمان اشغال سفارت فاصله زیادی نباشد ، ضمن اینکه، قبلاً چند بار دانشجویان با گرایشهای دیگر، تلاش کرده بودند سفارت را به اشغال خود در آورند. لذا، تدابیر شد امنیتی برای پیشگیری از اشغال مجدد سفارت اتخاذ شده بود. ورودی سفارت به نحوی بود که ابتدا، درب نردهای فلزی باز میشد، در حالی که سه متر آنطرفتر درب فلزی نردهای دیگری بسته بود. پس از ورود مراجعین به این قسمت، ابتدا درب اولی بسته میشد، آنگاه درب دوم باز میگشت و اگر ناگهان تعداد زیادی از افراد و مراجعین یا مهاجمین را بین دو در محبوس کنند. اشغال سفارت از طریق تهاجم خیلی مشکل به نظر میرسید و در صورتیکه موفق به ورود به محوطه اصلی سفارت نمیشدیم، ظرف چند دقیقه توسط پلیس محل دستگیر میشدیم و به همین لحاظ هم باید کاری میکردیم که در همین چند دقیقه، عکاسان و فیلمبرداران و خبرنگاران در محل سفارت حاضر شوند، تا لااقل این موضوع انعکاس رسانهای نیز داشته باشد و اگر به مطبوعات از قبل اطلاع میدادیم، آنها به پلیس موضوع را گزارش میکردند و در نتیجه سفارت نیز اطلاع مییافت و در این صورت اصل برنامه عقیم میماند. در تدارک برنامه اشغال سفارت بودیم که اطلاع یافتیم حضرت امام (ره) عازم تهران شدهاند. احساس عجیبی به من دست داده بود. هم خیلی امیدوار و هم خیلی نگران بودم. نگرانی آن را داشتم که جان حضرت امام (ره) به خطر بیافتد، خلاصه تا پیروزی انقلاب و در طول دهه مبارکه فجر یک لحظه آرام نداشتم، سایر اعضای انجمن اسلامی نیز همین احساس را داشتند و هر کس هر کجا بود، تمام وقت را صرف حمایت از انقلاب اسلامی میکرد. هر لحظه به فکر این بودم که تکلیف من در این لحظه چیست؟ احساس میکردم که اگر اتفاقی برای حضرت امام(ره) میافتاد و من در انجام وظیفه و تکلیف خود، حتی یک لحظه غفلت میکردم، هرگز نمیتوانستم خودم را ببخشم. حتی یک لحظه غفلت از پشتیبانی نهضت اسلامی در رساندن پیام مظلومیت مرد.م عزیز، نابخشودنی بود، لذا جز به ادای تکلیف نمیاندیشیدم. دیگر هیچ چیز برایم مهم نبود، اینکه مرا دستگیر و زندانی و یا از ایتالیا اخراج کنند. اینکه نتوانم تحصیلاتم را که در مقطع دکترای معماری که در مرحله انتخاب رساله دکترا بود به اتمام برسانم اهمیت خود را از دست داده بود. خلاصه خود را برای همه چیز و هر حادثهأی مهیا کرده بودم. انقلاب اسلامی ایران در اوج خود بود.
bayanbox.ir/id/5750763033366713368?view
ghadiri.ir/post/100
1️⃣خاطرات قدیری ابیانه از دهه فجر سال 1357
در نوفل لوشاتو، زیر درخت سیب! /
گرچه خیلی دلم میخواست در نوفل لوشاتو در کنار حضرت امام (ره) و با بودن در کنار آن حضرت، از لذّت دیدار ایشان در زیر درخت سیب بهرهمند شوم، لیکن احساس میکردم، در آن شرایط در ایتالیا میتوانم بیشتر به اسلام و انقلاب اسلامی خدمت کرده و در خدمت آرمانهای حضرت امام(ره)باشم.
تصمیم سختی بود. تصمیم بین میل باطنی از یک طرف و احساس وظیفه از سوی دیگر. در نهایت بر میل باطنی خویش غلبه کردم و با این اعتقاد که ترک حضرت امام (ره) نیز یک نوع فداکاری در راه اسلام است نوفل لوشاتو را به قصد ایتالیا ترک نمودم.
گرچه محل تحصیلم شهر فلورانس بود، لیکن چند سالی میشد که توانسته بودم در رم چند نفر از دانشجویان مسلمان را شناخته و هسته یک انجمن اسلامی را پایه ریزی کنم. دیگر لازم نبود مثل گذشته، وقتی برای تماس با احزاب و روزنامهها که از فلورانس به رم میآمدم، شب را در اطاق انتظار مسافرین در ایستگاه قطار یا روی صندلی پارکها بخوابم یا شب را درون کیوسک تلفن چمباته بزنم. همیشه تلاش میکردم که سفر چهار ساعته فلورانس تا رم را در قطار باشم تا شب را بتوانم در قطار بخوابم. به همین دلیل معمولاً ساعت 2 صبح از فلورانس راه میافتادم تا 6 صبح در رم باشم.
👈ادامه در
bayanbox.ir/id/5750763033366713368?view
ghadiri.ir/post/100
2️⃣خاطرات قدیری ابیانه از آزادسازی سفارت شاهنشاهی ایران در ایتالیا در دهه فجر سال 1357 به تنهایی
👈نمایندگی دولت موقت!
13 بهمن 1357 در رم وقتی شنیدم که حضرت امام (ره) مهندس بازرگان را به عنوان نخست وزیر موقت منصوب فرمودند، بلافاصله به این اندیشه فرو رفتم که در این لحظه تاریخی تکلیف من چیست؟ و چه باید بکنم؟ آیا بلافاصله همه دانشجویان مسلمان را برای اشغال سفارت فرا بخوانم؟! یا راه دیگری باید رفت!؟ تصمیم گرفتم از انجمن اسلامی هر شهری بخواهم سریعاً یک نفر را به عنوان رابط و هماهنگ کننده به رم بفرستند و خودم نیز بلافاصله به سفارت شاهنشاهی مراجعه کرده و خود را نماینده دولت موقت معرفی کنم و بخواهم که سفارت را تحویل من دهند، به عنوان بنیانگذار اولین انجمن اسلامی دانشجویان ایرانی در ایتالیا و عضو اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان ایرانی در اروپا و به عنوان پیرو حضرت امام (ره)، خود و سایر اعضای انجمن اسلامی را نماینده طبیعی و واقعی انقلاب اسلامی میدانستیم و واقعاً هم چنین بودیم. به یکی از معدود اعضا انجمن اسلامی در رم زنگ زدم و با او در نزدیکی سفارت قرار ملاقات فوری گذاشتم و عازم آنجا شدم. به او گفتم من به سفارت میروم و خود را نماینده دولت موقت معرفی میکنم و از آنها میخواهم که سفارت را تحویل من دهند. او گفت: اگر به درون سفارت بروی، معلوم نیست چه بلایی بر سرت آورند. گفتم، به خدا توکل میکنم، احساس میکنم تکلیف امروز من این است که اینکار را بکنم. گفت: نمیخواهی با دیگر اعضای انجمنهای اسلامی در شهرهای دیگر مشورت کنی؟ گفتم: فرصت اینکار نیست، از او خواستم در آنسوی خیابان، مقابل سفارت مستقر شود و از دور مراقب باشد. اگر من داخل سفارت رفتم و باز نگشتم، هر کاری لازم باشد انجام دهد. قرار شد او سوار اتوبوس شده و در ایستگاه اتوبوس مقابل سفارت پیاده شود و از آنجا اوضاع را تحت نظر داشته باشد. من هم مستقیماً عازم سفارت شدم و زنگ در سفارت را به صدا در آوردم، دربان ایتالیایی سفارت از پشت میکروفن به زبان ایتالیایی گفت: بله بفرمایید.
گفتم: قدیری هستم و با سفیر کار دارم.
گفت: وقت ملاقات دارید؟
گفتم: نه
گفت: قدری صبرکنید
پس از چند لحظه پرسید چه کسی هستید و چکار دارید؟ معلوم بود که موضوع را به مقامات سفارت منتقل کرده است و از او خواستهاند که این سوال را از من بپرسد. گفتم: قدیری هستم، نماینده دولت موقت انقلاب اسلامی ایران و آمدهام سفارت را تحویل گرفته و اداره کنم. پیغام را به سفیر برسانید و در را سریعاً باز کنید !
از سخنان قاطع و اظهاراتم تعجب کرده بود. نمیدانست چه بگوید. چارهای نداشت جز اینکه اظهاراتم را منتقل کند. پس از چند دقیقه دو باره از پشت میکروفن گفت: که جناب سفیر تشریف ندارند.
گفتم: پس به نفر دوم بگویید که میخواهم او را ببینم و سفارت را تحویل بگیرم !
مانده بود چه کند! چند دقیقهای گذشت. با ترس و لرز پشت در نردهای سفارت آمد و نگاهی به من و دور و بر انداخت و سپس به اطاق خود رفت و در را محکم از پشت بست و قفل و چفت نمود و سپس از پشت میکروفن گفت: نفر دوم سفارت هم تشریف ندارند !
گفتم: میخواهم با هر کس که هست ملاقات کنم. آخر باید سفارت را هر چه زودتر تحویل من دهند .
گفت: صبر کنید، چند دقیقهای گذشت و این بار گفت که: آقا، هیچکس در سفارت نیست!
گفتم: خیلی خوب، پیغام مرا به آنها برسان و بگو قدیری، نماینده دولت موقت انقلاب آمده بود سفارت را تحویل بگیرد. بگو سفارت را آماده کنند. من بزودی مجدداً مراجعه خواهم کرد.
با آن دربان خداحافظی کردم و از خیابان عبور نمودم و به دنبال دوستم که قرار بود اوضاع را زیر نظر بگیرد گشتم، ولی او را نیافتم.
ناگهان دیدم یک ماشین پلیس به سرعت به سفارت نزدیک شد و با یک مانور سریع دور زد و در مقابل من ایستاد. خیلی خونسرد بودم. آنها سریعاً پیاده شدند و جلوی من ایستادند: دستشان روی اسلحهشان که به کمرشان بود قرار داشت. یکی از آنها پرسید: آیا شما به سفارت مراجعه کرده بودید؟!
گفتم: بله
گفت: چکار داشتید؟
گفتم: من نماینده دولت موقت انقلاب اسلامی هستم و آمدهام سفارت را از آنها تحویل بگیرم. آنها باید سفارت را تحویل من دهند.
با تعجب به من که جوانی 25 ساله بودم نگاه کردند و کارت شناسایی مرا خواستند. بدنم را نیز گشتند و طبیعتاً اسلحهای پیدا نکردند. کارت دانشجویی خود را به آنها نشان دادم. شروع کردند آن را با بی سیم برای مرکز پلیس هجی کردن و منتظر پاسخ آنها ماندند. در این فاصله برای آنها از انقلاب اسلامی و حضرت امام(ره) و مبارزات مردم و جنایات شاه صحبت کردم و شاه را با موسولینی و رژیم شاه را با فاشیستها مقایسه نمودم. یک ربع ساعت گذشت. دربان سفارت از لای نردههای سفارت ما را نگاه میکرد بالاخره بی سیم پلیس به صدا در آمد. آنها کارت دانشجویی مرا پس دادند و گفتند: آزادی.
3️⃣خاطرات قدیری ابیانه از آزادسازی سفارت شاهنشاهی ایران در ایتالیا در دهه فجر سال 1357 به تنهایی
👈شکاف در سفارت شاهنشاهی ایران در ایتالیا
اقدام من در روز 13 بهمن 1357 در رفتن به سفارت و معرفی خود به عنوان نماینده دولت موقّت و تأکید مبنی بر اینکه باید سفارت را تحویل من دهند، تأثیر خود را گذاشته بود. خبر این اقدام من در بین کارکنان سفارت پیچیده بود. آنها نمیدانستند که من بدون هماهنگی با تهران چنین چیزی را مطرح کردهام و تصّور نمیکردند که به تنهایی به سفارت مراجعه کرده باشم. شاید به همین دلیل نیز مرا به سفارت راه ندادند وگرنه ممکن بود راه دهند و بلایی به سرم آورند. فردای آن روز، همان دوستم، ظهر به رستوران دانشجویی رفته بود، صحنهای را مشاهده کرد که شب آن را برایم تعریف کرد. او گفت: یک نفر ساواکی سفارت به رستوران دانشجویی آمده بود و خطاب به دانشجویان که غالباً نیز کنفدراسیونی (کمونیست) بودند میگفت: من با شما در مبارزه با رژیم شاه اعلام همبستگی میکنم. دانشجویان نیز او را هو کرده بودند و او ناچار شده بود رستوران را ترک کند. دوستم با خنده میگفت: آن فرد ساواکی حسابی جا خورده بود و نمیدانست چه کند؟ گفتم: موقعیت خیلی خوبی است. او را هر طور شده پیدا کن و با او قرار ملاقات بگذار و بگو که نماینده دولت موقت میخواهد شما را ببیند. هر جا قرار گذاشتی من حاضر به ملاقات هستم.
فردای آن روز، دوستم، مجدداً به رستوران دانشجویی رفته و این فرد را دیده بود که مورد تمسخر دانشجویان قرار گرفته است. با او قرار ملاقات گذاشت، ملاقات، عصر همان روز در یک قهوه خانه در خیابان معروف وِنتو در رم انجام گرفت. آن فرد که دانشجویان او را ساواکی خطاب میکردند، همراه با یک همکار دیگرش به ملاقات آمد. هر دو را در آغوش گرفتم و دیده بوسی کردم و به آنها بابت تصمیمشان در پیوستن به مردم و همراهی با انقلاب اسلامی تبریک گفتم. خیلی از برخورد من با خود متعجب شده بودند و شاید آنرا با برخورد کمونیستها مقایسه میکردند. گفتم که ما میخواهیم همه در خدمت مردم باشند و هر کس با انقلاب اسلامی و مردم باشد از او استقبال میکنیم، در ملاقاتمان معلوم شد که آنها ساواکی نبودند بلکه کارمندان رمز سفارت بودند که مسئولیت ارتباط رمز و کشف سفارت با وزارت امور خارجه را بر عهده داشتند. با توجه به هدفم در اشغال سفارت، سعی کردم اطلاعاتی در مورد سفارت بگیرم. میگفتند، وضع سفارت به هم ریخته است. سفیر دیگر به سفارت نمیآید و نفر دوم سفارت، پرویز زاهدی، پسر عموی اردشیر زاهدی معروف، عملاً سفارت را اداره میکند. معلوم شد اقدام من در مراجعه به سفارت به عنوان نماینده دولت موقت و تأکید بر ضرورت تحویل گرفتن سفارت اثر خود را داشته است و خود آنها به دنبال این تماس و با مشاهده مبارزات مردم، تصمیم گرفتهاند به مردم بپیوندند. یکی از آنها تعارف کرد برای صرف چای به منزلش برویم. من هم فوراً پذیرفتم و با هم به منزلش رفتیم، برای من که در یک اطاق ساده زندگی دانشجویی را میگذراندم، خانهاش خیلی شیک و مجلل جلوه کرد و عکس مصدق را روی کتابخانه گذاشته بود و خیلی به او اظهار علاقه و ارادت مینمود. معلوم بود که از موضع حضرت امام (ره) و نهضت اسلامی نسبت به مصدق اطلاعی نداشت و در حقیقت سعی میکرد. نظر مرا به خود جلب کند! من هم ضمن تشریح انقلاب اسلامی، چیزی را به رویش نیاوردم. از او و همکارش خواستم، خودشان را برای همکاری در سفارت جمهوری اسلامی ایران آماده کنند. برای آنها پیشنهاد خیلی خوشایندی بود. خداحافظی کردم و به دنبال کارهای دیگر رفتم. امیدم برای موفقیت در اشغال سفارت بیشتر شده بود، پیغام دادم که همه دانشجویان در سرتاسر ایتالیا آماده حرکت به سمت رم باشند و باید همه چیز را با خود بیاورند. خودشان باید همه چیز را برای خود تدارک میدیدند و هزینههای آن را شخصاً تقبل میکردند. همه باید خود را برای مورد ضرب و شتم قرار گرفتن و زندانی شدن آماده مینمودند. برای حمایت از انقلاب اسلامی، هر نوع فداکاری لازم بود.اعضای انجمنهای اسلامی، هر یک در شهر خود به شدت مشغول فعالیت بودند. 24 تا 26 بهمن ماه، زمان مناسب برای اشغال سفارت به نظر میرسید، ما هم چند روزی را برای تدارک لازم برای فراهم آوردن امکان انعکاس گستردهتر عملیات اشغال سفارت در اختیار داشتیم. روز 22 بهمن، سوار بر اتوبوس عازم جلسهای بودم، بنا داشتم به انجمنها پیغام دهم که به رم عزیمت کنند. یک ایرانی مرا دید و فریاد زد که رادیو آزاد شد. فورا از اتوبوس پیاده شدم و از او جزئیات را خواستم.
4️⃣خاطرات قدیری ابیانه از آزادسازی سفارت شاهنشاهی ایران در ایتالیا در دهه فجر سال 1357 به تنهایی
👈نمایندگی دولت موقت!
24 تا 26 بهمن ماه، زمان مناسب برای اشغال سفارت به نظر میرسید، ما هم چند روزی را برای تدارک لازم برای فراهم آوردن امکان انعکاس گستردهتر عملیات اشغال سفارت در اختیار داشتیم. روز 22 بهمن، سوار بر اتوبوس عازم جلسهای بودم، بنا داشتم به انجمنها پیغام دهم که به رم عزیمت کنند. یک ایرانی مرا دید و فریاد زد که رادیو آزاد شد. فورا از اتوبوس پیاده شدم و از او جزئیات را خواستم. گفت: رادیو ایران را گوش میدادم که ناگهان رادیو اعلام کرد که رادیو به دست انقلابیون افتاده است و درگیریها به شدت ادامه دارد و گوینده مرتبا از مجاهدین خلق و فدائیان خلق میخواست که در دفاع از رادیو و تلویزیون به کمک بشتابند، تعجب کردم، فدائیان خلق که هیچ نقشی در انقلاب نداشتند و با اینکه سازمانی چریکی محسوب میشدند نیروی چندانی نداشتند تا کاری از آنها بر آید. مجاهدین خلق هم که توسط عناصر مرتد آن تار و مار شده بود و این نیروها با همکاری ساواک عناصر مؤمن را از بین برده بودند و از این دو سازمان کاری بر نمیآمد. ضمن اینکه هر دو سازمان با انقلاب اسلامی در عمل سر ناسازگاری داشتند. در حقیقت این مردم مؤمن و مسلمان ایران بودند که به رهبری حضرت امام (ره) انقلاب را تا به این مرحله رسانده و نیروی اصلی انقلاب را تشکیل میدادند. حدس زدم که این اظهارات ناهماهنگ باید مربوط به نظر شخصی مجری باشد که بعداً هم معلوم شد که همینطور بوده است. به فکر فرو رفتم. این سوال برایم مطرح بود که الان چه کاری باید کرد و تکلیف من در این لحظه چیست؟ تصمیم خود را گرفتم. سریعاً به سفارت میرویم و اداره سفارت را به هر نحو شده به دست میگیریم. تماس با اعضای انجمن اسلامی ممکن نبود. هر کس مشغول کاری بود و طبیعتاً هنوز به منزل بر نگشته بودند. تصمیم گرفتم به تنهایی به سفارت بروم و همچون سه روز قبل خود را نماینده دولت موقت معرفی کرده بخواهم اداره سفارت را به من بسپارند. به طرف سفارت به راه افتادم. .
ghadiri.ir/post/99