💠 مراسم استقبال از خادمین آستان قدس رضوی 💠
" اعزامی از مشهد مقدس "
🔹بهمراه پرچم متبرک بارگاه منور امام رضا علیهالسلام
🔸سهشنبه ۹ خرداد، ساعت ۱۸
🔸جوار قبور شهدای گمنام میدان امام خمینی ره اردکان (پارک شهر)
#جمعمانجمعاستزیرپرچمت
#بهعشقامامرضاعلیهالسلاممیآییم
#انتشار_دهید
▫️صادقـیه اردکان
▫️سپاه ناحیه اردکان
▫️شبکه جوانان رضوی آستان قدس #شجر
@ghaemeardakan
باسلام وتبریک میلاد امام رئوف مراسم پایگاه فردا راس ساعت ۹ برگزار می شود
@ghaemeardakan
✍امام علي عليه السلام:
نشستـن در مسجد برای مـن٬ از نشستن در بهشت محبوبتر است زیرا بودن در بهشت مرا خشنود میســازد و بودن در مسجد خدایم را.
📗 بحارالأنوار ج80 ص362
@ghaemeardakan
هشتمین پنجره رو به بهشت
-----------
باز کن پنجره را شمس و قمر می آید
حضرت عشق ز گلگشت سحر می آید
کم کم از پشت افق های نسیم آور عشق
از طلوع رخ خورشید خبر می آید
تا که شیرین بشود کام جهان از نفسش
جانب محفل ما شهد و شکر می آید
عطر شهر نبوی می وزد از گلشن دوست
غنچه ای وا شده با شاخه ی تر می آید
ثبت این لحظه دل انگیزترین تصویر است
این که فرزند در آغوش پدر می آید
مهر از چشم پدر بر رخ گل می تابد
غنچه ی خنده به لب های پسر می آید
پرده افتاد ز سیمای درخشان رضا
یعنی از پرده برون شمس و قمر می آید
نام او نام علی - کُنیه ی او بوالحسن است
یعنی از نخل ولا باز ثمر می آید
ماه ذالقعده به تشریف قدم های رضا
با هزاران قدح نور بدَر می آید
هشتمین پنجره ی رو به جنان وا شده است
چه نسیمی که ازآن سوی جگر می آید
می برد تیره گی از آینه ها مولد عشق
آورد نور به هر دیده اگر می آید
غم روزی نخورد هر که به درگاه رضاست
سائلان دست بر آرید گهر می آید
فقط از ضامن آهو به طلب امن و امان
هر کجا سوی شما خوف و خطر می آید
هیچ کس از حرمش خسته و نومید نرفت
چون که هر ذره در اینجا به نظر می آید
آورد همره خود یک سبد آئينه ز مهر
زائر مرقد او چون ز سفر می آید
دیده بر مشرق جان دوخته «یاسر» اکنون
چون که از جانب حق صبح ظفر می آید
***
محمود تاری
@ghaemeardakan
🔘 داستان کوتاه
گوهر شاد یکی از زنان باحجاب بوده همیشه نقاب به صورت داشته و خیلی هم مذهبی بود. او می خواست در کنار حرم امام رضا (ع) مسجدى بنا کند .
به همه کارگران و معماران اعلام کرد دستمزد شما را دو برابر مى دهم ولى شرطش این است که فقط با وضو کار کنید
و در حال کار با یکدیگر مجادله و بد زبانى نکنید و با احترام رفتار کنید.
او به کسانى که به وسیله حیوانات مصالح و بار به محل مسجد میآورند علاوه بر دستور قبلى گفت سر راه حیوانات آب و علوفه قرار دهید
و این زبان بسته ها را نزنید و بگذارید هرجا که تشنه و گرسنه بودند آب و علف بخورند .
بر آنها بار سنگین نزنید و آنها را اذیت نکنید . اما من مزد شما را دو برابر مى دهم ..
گوهرشاد هر روز به سرکشی کارگران به مسجد میرفت؛
روزى طبق معمول براى سرکشى کارها به محل مسجد رفت بود
در اثر باد مقنعه و حجاب او کمى کنار رفت و یک کارگر جوانى چهره او را دید .
جوان بیچاره دل از کف داد و عشق گوهرشاد صبر و طاقت از او ربود تا آنجا که بیمار شد و بیمارى او را به مرگ نزدیک کرد.
چند روزی بود که به سر کار نمی رفت و گوهر شاد حال او را جویا شد . به او خبر دادند جوان بیمار شده لذا به عیادت او رفت..
چند روز گذشت و روز به روز حال جوان بدتر میشد.
مادرش که احتمال از دست رفتن فرزند را جدى دید تصمیم گرفت جریان را به گوش ملکه گوهرشاد برساند .
وگفت اگر جان خودم را هم از دست بدهم مهم نیست.
او موضوع را به گوهرشاد گفت و منتظر عکس العمل گوهرشاد بود.
ملکه بعد از شنیدن این حرف با خوشرویى گفت:
این که مهم نیست چرا زودتر به من نگفتید تا از ناراحتى یک بنده خدا جلوگیرى کنیم؟
و به مادرش گفت برو به پسرت بگو من براى ازدواج با تو آماده هستم
ولى قبل از آن باید دو کار صورت بگیرد .
یکى اینکه مهر من چهل روز اعتکاف توست در این مسجد تازه ساز .
اگر قبول دارى به مسجد برو و تا چهل روز فقط نماز و عبادت خدا را به جاى آور.
و شرط دیگر این است که بعد از آماده شدن تو . من باید از شوهرم طلاق بگیرم . حال اگر تو شرط را مى پذیرى کار خود را شروع کن.
جوان عاشق وقتى پیغام گوهر شاد را شنید از این مژده درمان شد و گفت چهل روز که چیزى نیست اگر چهل سال هم بگویى حاضرم .
جوان رفت و مشغول نماز در مسجد شد به امید اینکه پاداش نماز هایش ازدواج و وصال همسری زیبا بنام گوهرشاد باشد .
روز چهلم گوهر شاد قاصدى فرستاد تا از حال جوان خبر بگیرد تا اگر آماده است او هم آماده طلاق باشد .
قاصد به جوان گفت فردا چهل روز تو تمام مى شود و ملکه منتظر است تا اگر تو آماده هستى او هم شرط خود را انجام دهد .
جوان عاشق که ابتدا با عشق گوهرشاد به نماز پرداخته و حالا پس از چهل روز حلاوت نماز کام او را شیرین کرده بود جواب داد : به گوهر شاد خانم بگوید اولا از شما ممنونم و دوم اینکه من دیگر نیازى به ازدواج با شما ندارم.
قاصد گفت منظورت چیست؟ مگر تو عاشق گوهرشاد نبودى ؟؟
جوان گفت آنوقت که عشق گوهرشاد من را بیمار و بى تاب کرد هنوز با معشوق حقیقى آشنا نشده بودم ، ولى اکنون دلم به عشق خدا مى تپد و جز او معشوقى نمى خواهم .
من با خدا مانوس شدم و فقط با او آرام میگیرم. اما از گوهر شاد هم ممنون هستم که مرا با خداوند آشنا کرد و او باعت شد تا معشوق حقیقى را پیدا کنم . و آن جوان شد اولین پیش نماز مسجد گوهر شاد و کم کم مطالعات و درسش را ادامه داد و شد یک فقیه کامل و او کسی نیست جز آیت اله شیخ محمد صادق همدانی.
گوهرشاد خانم(همسر شاهرخ میرزا و عروس امیر تیمور گورکانی) سازنده ی مسجد معروف گوهرشاد مشهد است .
─┅─═इई 🌺🌼🌺ईइ═─┅─
@akse_nab 🌸🍃
🕊امام رضا(ع):
پدرم را در خواب دیدم فرمود: پسرم!
هرگاه در سختی و گرفتاری بودی
جمله " یا رَئُوفُ یا رَحیم " را فراوان بگو
@ghaemeardakan