قلمزن
#روز_مادر #امیرحسین #آزادی امیرحسین و امیرعلی دو پسربچه 11 ساله در محله طبرسی شمالی در حال بازی بود
#امیرحسین_از_زندان_نجات_یافت
🌸السلام علیک یا فاطمه الزهرا 🌸
همراهان ارجمند، بندگان خوب خدا
بشارت باد برشما عنایت خداوند
که با همدلی و مهربانی
آنچه در بضاعت داشتید در طبق اخلاص گذاشتید و قطره قطره جمع شد
و دیه 40 میلیون تومانی امیرحسین عزیز
مهیا گردید،
در ایام ولادت مادر مهربان هستی،
یک بار سنگین از شانه کمتوان یک مادر سرپرست خانوار برداشته شد
پسر نوجوانش زندان نخواهد رفت
و چشم امیرعلی درمان خواهد شد.
و خداوند بر این قدمهای خالصانه
اجر و پاداش قرار خواهد داد.
این اتفاق خوب بر همه شما مبارک🌸
🔔(خیرین ارجمند، لطفا برای امیرحسین دیگر مبلغی واریز نفرمایید، آنچه ازین پس به حساب خیریه واریز شود، صرف امور نیازمندان و یا دیه زندانیان دیگر خواهد شد) 🔔
@ghalamzann
#زن_بودن
روز عید به ظهر رسیده است و هنوز به عزیزانم تبریک نگفتهام هنوز پیامهای تبریک را باز نکردهام و هنوز هیچ کار قابلی انجام ندادهام،
چطور و چگونه گذشته درست نمیدانم و قرار نیست مرور کنم تا توجیهی برای تقصیرهایم پیدا شود همین قدر که نشده و نتوانستهام شاید کفایت باشد
همین که در تمام دیروز و پریروز و نصف امروز گوشه ذهنم این تکالیف بوده و برایم مهم و ارزشمند بوده شاید کفایت باشد تا درست همین لحظه که بتوانم چندسطری بنویسم.
حالا دیگر به مادرها تبریک گفتهام و باید در اولین فرصت به مادربزرگ هم زنگ بزنم و اگرچه درست نمیشنود اما تلاش کنم تا هزارکیلومتر آنطرف تر دلش شاد شود،
خبر میدهند بیایید مراسم روز زن است، آن را هم نمیروم تا کارهای مانده تمام شوند، باید تمام شوند تا نوبت بعدیها برسد و دنیا همین است و همینطور میگذرد تا تمام شود و باید دعا کنی که دنیایت خوب تمام شود
تا شروع بعدی خوبتر باشد...
و زن بودن یعنی همین،
یعنی نمیدانی درست کی فراغت پیدا میکنی
درست کی میتوانی وارد مرحله بعدی شوی
کی میتوانی تیک این مرحله را بزنی
کی ذهنت خالی میشود تا بتوانی گزینههای بعدی را اضافه کنی
و اینها نقد زن بودن نیست و حتی شکایت و گلایه نیست که تعریف زن است
تعریف ظرفیت و اندازهای که خداوند به او بخشیده است
اندازهای که هر قدر به کار بگیریاش وسعتش بیشتر میشود و کم نمیشود!
قرار نبود این نوشتن کارش به اینجا برسد اما رسید تا زن در قالب کلمات ردیف شود و باور کند که اگر حال دلش را به شفای "محبت و معنا" خوب کند سنگینی هیچ باری نخواهد توانست شانهاش را خسته کند.
روزتان مبارک زنان خستگیناپذیر دنیا🌸
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
#شطحیات
در بین غزل نام تورا داد زدم داد
آن گونه که تا آن سر این کوچه صدا رفت
بیرون زدم از خانه یکی پشت سرم گفت:
این وقت شب این شاعر دیوانه کجا رفت؟!
@ghalamzann
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نه_با_ایجاد_نفرت
🔹(لطفا ویدئو را تا پایان بشنوید)🔹
تریبون #نماز_جمعه محل خیلی حرفهاست
محل خیلی از مطالبهگریها
محل خیلی از فریادزدنها
اما خوبتر این است که فریادها
اولویتبندی شوند
یعنی سر مسئول #بیکفایت
سر مسئول #بیعدالت
سر مسئول #رانتخوار و #اختلاسگر
فریادها زده شوند
و احساس #نفرت و انزجار
نسبت به بیعدالتی در مردم ایجاد شود
و مردم ترغیب شوند که ظلم را نپذیرند
آن وقت فریادهای بعدی خرج شود
برای جمعکردن سیاه وسفید وخاکستریِ اینمردم
زیر لوای جامعه عدل و قسط و برابری،
برای نشان دادن چراغ
و راه و مسیر
و تبیین فرهنگ و #حجاب و معاشرت،
تا برادری را برای سهل کردن زندگی مردم ثابت نکنیم
دین و آیین و سبک زندگی را نمیپذیرند
متولی محترم
والله تریبون نماز جمعه
محل ایجاد #نفرت
نسبت به افراد جامعه نیست
که آبشخور معرفتی این #مکتب
از سرچشمهایست
که سیاه و سفید و خاکستری را
#فرزندان خودش میداند
و برای "از خود" کردنشان
هر کاری میکند،
شمارا به جان مقدساتتان
این ریسمان به نخ رسیده را پاره نکنید.
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
قلمزن
#نه_با_ایجاد_نفرت 🔹(لطفا ویدئو را تا پایان بشنوید)🔹 تریبون #نماز_جمعه محل خیلی حرفهاست محل خیلی از
#نه_با_ایجاد_نفرت
در نوبت درمانگاه نشستهام که وارد میشود
بلوز قرمز و شلوار بگی
و جورابهایی که روی شلوار کشیده،
موهای بلند هایلایت شده و کلاه کبی که روی سرش گذاشته است!
در متروی تهران شبیه این وضعیت را دیده بودم اما اینجا... فکرش را نمیکردم
خیلی عادی راه میرود و همه نگاهش میکنند حتی تزریقاتچی بخش آقایان که هرازگاهی بیرون میآید و به تماشا میایستد!
زن جوان حال خوبی ندارد مستاصل است
روی صندلی که مینشیند سرش ولو میشود
و موهای کراتینهاش روی صندلیهای کثیف درمانگاه پخش میشوند،
اتاق سرمتراپی پر است
و بقیه باید در نوبت باشند،
زن جوان اما کلافه است و من هم...
ناچارم مثل او خودم را به صندلی بچسبانم
محتوای سخنرانی چندروز قبل در ذهنم رژه میرود، "ابراز نفرت"،
دارم دودوتا چهارتا میکنم که نفرت در چنین شرایطی چه میکند و محبت چه...
نوبت زن جوان میشود میرود روی تخت،
سرم را وصل میکنند
هرازگاهی اشکش جاری میشود
و این وجه مشترک همه زنهای دنیاست
باحجاب و بیحجاب هم ندارد
دلشان که بشکند اشکشان دم مشکشان میآید
ناخودآگاه کنار تختش میروم
اشکش همچنان جاریست و
ریملهایش روی پلک پایین ماسیدهاند،
آرام میگویم همراهی نداری؟
میگوید نه...
شاید فکر کرده میخواهم تذکر بدهم
یا ابراز نفرت کنم!
میگویم کاری داری به من بگو لطفا،
چیزی لازم داری برایت بخرم
با همان بغضش میگوید نه عزیزم نه...
میگویم صبر میکنم کارت تمام شد میرسانمت
میگوید نه عزیزم زنگ میزنم بیایند...
هردو ماسک داریم و او هم شاید مثل من اومیکرون،
و ماسک همیشه مانع رفت وآمد محبت است
اما همین چندجمله که مهربانانه بینمان میرود و میآید،انگار حال هردوتایمان را بهتر میکند...
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
#دخترها_مادر_هستند
مادرانگی یک خصلت است و میتواند در تو باشد حتی اگر مادر نباشی،
دختربچهها را دیدهاید؟
مادرانگی را بلد هستند،
به عروسکهایشان محبت میکنند،
غذا میدهند،
آنها را روی پایشان میخوابانند
و برایشان لالایی میگویند
و حتی برای پدرهایشان مادر میشوند،
دخترها مادری را در وجودشان دارند
حواسشان به همه چیز هست
به ظرافتها به دقائق به احوالات آدمها،
دخترها مادران بالقوهای هستند
که وقتی مادر نیست،
همان قدر مراقب همه چیز هستند
و همانقدر توجه میکنند و مهر میپراکنند
خداوند دخترها را طور دیگری آفریده
و ظرف مادرشدن را در وجودشان گذاشته
و پرستاری و تیمارکردن را به آنها آموخته،
دخترها به واقع فرشتههای روی زمینند
که اگر نبودند
حتما دنیا خیلی جاها حرفی برای گفتن نداشت!
دخترها را قدر بدانیم
و نگذاریم آب در دلشان تکان بخورد🌱
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
#حکایت_شمعدانی
پاییز که برگها زرد میشوند و میریزند
گلهای "شمعدانی" با طراوت باز میشوند
زمستان که درختان عریان میشوند
و برگی نمیماند
برگهای شمعدانی سبزتر میشوند
و گلهای تازهاش بازتر،
حکایت شمعدانی، حکایت عجیبیست
آنهایی که با شمعدانی همزیستی کردهاند
رمز و رازهایش را حکما میدانند
اینکه در دلش چه میگذرد
و سلوکش به کدام مکتب تعلق دارد
نمیدانم
اما حال و احوال عجیبی دارد
نگاهش نکنی زرد میشود
نگاهش که کنی
یعنی آب و نور و توجه را داشته باشد
از سرما و گرما و برگریزان ککش نمیگزد
سبزی میکند و گل میدهد
و شاخ و برگش را وسعت میبخشد
شمعدانی عاشق است
و عاشق
اسیر فصلها نیست
که اسیر وصلها و عنایتهاست.
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
هدایت شده از در محضر آیتالله میرباقری
💥 برای نخواندنهایتان برنامهریزی کنید!
💠 استاد سیّد محمّدمهدی میرباقری:
◀️ ما گاهی فکر میکنیم که چه باید بخوانیم، ولی فکر نمیکنیم که چه نباید بخوانیم!
روی این هم فکر کنید که چه نباید بخوانیم. گاهی به ذهن خودم میآمد که روی بعضی قفسههایی که اشتغالات غیرضروری ایجاد میکند و از مطالعات اصلی باز میدارد، یک پرده بکشم؛ چون هوس بیخودی در آدم ایجاد میکند.
◀️ برای نخواندنهایتان هم باید برنامهریزی کنید. آنقدر کتاب چاپ میشود که شما پشت جلدش را هم نمیتوانید ببینید! اگر بخواهید ببینید روزتان تباه میشود! آنقدر مجله چاپ میشود که شما پشت جلدهایش را هم اگر بخواهید ببینید روزتان شب میشود. آنقدر روزنامه هست که شما سرتیترهایش را اگر بخواهید بخوانید صبحتان شب میشود. [آنقدر خبر و پیام تولید میشود که اگر همه را رصد و دنبال کنید، از زندگیتان و از کارهای اصلیتان باز میمانید.]
پس باید برای نخواندنهایتان هم فکری کنید.
◀️ با یک تدبیر و برنامهریزی فکر کنید که چه لازم دارید که بخوانید. هر مطالعهای برای ما هوس ایجاد نکند.
برای مثال، اگر انسان به یک فروشگاه زنجیرهای یا یک فروشگاه بزرگ میرود، اینطور نباشد که این فروشگاه هوسانگیزی بکند و مصرف شما را بالا ببرد. اصلاً این فروشگاهها را که درست میکنند خودش عامل توسعه مصرف است. آدم داخلش که میرود تحریک به مصرف بالا میشود؛ یکی از بسترهایی که مبدأ بالا رفتن مصرف خانوار هست، همین فروشگاههای زنجیرهای است؛ انسان یک جنس میخواهد بخرد، میبیند یک سبد بزرگ جنس برداشته و به خانه آورده. یک جنس نیاز داشته، به آنجا رفته و اجناس متنوع را دیده و تحریک شده.
علم هم همینطوری است. مواظب باشید که بیخودی تحریک نشوید.
◀️ موضوع را بررسی کنید و بعد مطالعه کنید. مشاوره بگیرید که باید چه بخوانیم و چه چیز را نباید بخوانیم. آنچه طبق بررسی و مشاوره، نباید بخوانید، نخوانید آنچه باید بخوانید بخوانید. اینطور نباشد که امروز وقتی یک سؤال روانشناسی از ما کردند، برویم چهار تا کتاب روانشناسی بخوانیم! معنی ندارد! چون فردا هم یک کسی، از جامعهشناسی از ما میپرسد! پسفردا از فیزیک میپرسد!
مواظب باشید که در این موضوع که چه باید بخوانیم و چه نباید بخوانیم، فکر کنید. هم فکر کنید و هم مشاوره بگیرید.»
☑️ @mirbaqeri_ir
قلمزن
#اعلام_نیاز #یکساعت_در_هفته #آقا_سید همان پدریست که چندوقت قبل از ارتفاع سقوط کرد و قطع نخاع شد، و
ما آن شقایقیم که با داغ زادهایم...
وقتی در عرض چند دقیقه
خبر از دست دادن دوعزیز را میدهند
و هردو خبر به شدت مستهلک کننده
و ناگهانی است
دنیا اول روی سرت میچرخد
بعد احساس میکنی کاملا خالی شدی
درست مثل یک باطری که دیگر کارآیی ندارد
بعد توانایی فکر کردن و حتی بغض کردن را از دست میدهی
و ناتوانیات ساعتها به طول میانجامد
و این قدر و اندازه آدمیزاد در بلایا است!
دیروز دوست عزیز و صبور و همیشه امیدوارم همسر جوانش را از دست داد و عرفان کوچکش طعم نداشتن پدر را در همین کودکی چشید...
و دقایقی بعد آقاسید،
کارگر زحمتکشی که چندماه قبل از روی داربست افتاد و قطع نخاع شد و در تمام این چندماه، دوستان جهادی تنهایش نگذاشتند و هرشب آنقدر برایش وقت گذاشتند که مدتی قبل دستهایش قادر به حرکت شدند،
اما دیروز ناگهان زندگی دنیایی پر از رنج و بیماریاش را ترک کرد
و همه کسانی که این چندماه به امید بهبودیاش عاشقانه خدمتگزارش شده بودند به بهت و حسرت و سوگ نشاند!
این روزها که دارد تجربه داغ دیدنهایمان زیاد میشود نیاز داریم به وسعت روح و گشایش قلب
و صبر و آرامش و رضایت و شکر...
برای همهی داغدیدگان دعا کنیم
@ghalamzann