🔹راه و رسم نظرورزی
🔸ابنسینا در ابتدای بحث از «سماع طبیعی» درباره نحوه مواجهه بعض از کسانی که دستی در علم دارند و در باب مسائل علمی گفتگو میکنند مینوسید:
🔸«فكثيرا ما نرى المتكلمين فى العلوم إذا تناولوا بنقضهم مقالة واهية، أو أكبّوا ببيانهم على مسألة يُلحظ الحقُ فيها عن كثب، نفضوا كل قوة و حقّقوا كل قسمة، و سَردوا كل حجة»:
در بسیاری از موارد میبینیم که متکلمین در علوم (کسانی است که درباره پدیدهها گفتگوی علمی میکنند) در مباحث بدیهی و ساده، تمامی استدلالات را پیدرپی آورده و با تمام قدرت مسأله را مطرح کرده، تقسیمات و فروعات اطراف آن را تشریح میکنند.
🔸«فإذا تلجّجوا فى المشكل و خلصوا إلى جانب المشتبه، مرّوا عليه صفحا»:
اما وقتی به مشکلات و عویصهها میرسند و در گرداب معضلات فهم پدیده فرو میروند و با امور مشتبه روبهرو میشوند، با گذشت و اغماض از آن رویگردان میشوند.
🔸«و نحن نرجوا أن يكون وراء ذلك، سبيل مقابلة لسبيلهم، و نهجٌ معارض لنهجهم»:
و ما امید داریم برخلاف راه و طریقه ایشان مسیر دیگری را پیش گیریم یعنی مسائل آسان را رها کرده و در عویصهها لنگر انداخته و جَدّ و جُهدمان را آنجا صرف کنیم.
@ghalayaane_ghalam
راه و رسم نظرورزی
🔸یکی از مهمترین مؤلفههای نظرورزی، داشتن عشق و علاقه به فهمیدن است.
🔸اهل نظر ابتدا باید شور و اشتیاقی ذاتی در طلبِ علم و معانی داشته باشد تا بتواند بر سختیهای مسیر نظرورزی غلبه کند.
🔸ابنسینا هنگام توصیه به اهل نظر برای مراجعه به کتب علمی از فعل «نشط» استفاده کرده و گفته است: «و من نشط للعلم و المعانی، فسیجدها فی تلک الکتب منثورة» یعنی هر کس طالب و خواهان علم و معانی است پس باید به آن کتابها مراجعه کند.
🔸مقصودم در این عبارت استفاد از تعبیر «نشط» است که در ضمن طلب و اراده برای دانستن، متضمن معنای نشاط و شادی نیز است. یعنی هر اراده به دانستنی برای کشف و نظرورزی کفایت نمیکند، بلکه اراده به دانستن زمانی ثمرده است که آکنده از شوق و شادمانی نیز باشد.
@ghalayaane_ghalam
هدایت شده از ♥️ عاشقانه ی قلـب ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این حرف محمود درویش عجیب غمگینم میکنه:
گمان میکردم آنکه دوستم دارد،
حتی اگر غرقِ در تاریکیام باشم دوستم خواهد داشت،
حتی اگر پر از زخمهای روانی باشم،
حتی اگر قادر به دوست داشتن خودم نباشم،
او با وجود همه ی اینها دوستم خواهد داشت.
اما نه!
او فقط آمده بود از دل ما رد بشود !
💞
🔹از مبانی نظری تا ایده حکمرانی
🔸حکمرانی یعنی دانستن چگونگی اداره امور در جامعه؛ ایده حکمرانی بهمثابه یک ایده نظری از لوازم مبانی نظری است.
مبانی نظری در حکم تنه بلکه ریشه درخت است و لوازم حکمرانی در حکم شاخ و برگ و میوه آن است. اگر بخواهیم لوازم نظری حکمرانی را از مبانی نظری یک مکتب فکری بهدست آوریم، باید به راه و رسم آن ملتزم باشیم.
🔸ظاهرا لوازم نظریِ حکمرانی از مبانی نظری استنباط میشود، اما این فقط ظاهر ماجرا است؛ حقیقت آن است که لوازم نظریِ حکمرانی، محصول پختگی مبانی نظری در نهاد علم است. تا ریشه پخته و پرداخته نشود، از محصول خبری نیست.
🔸نه فقط لوازم حکمرانی که لوازم انسانشناختی، لوازم جامعهشناختی، لوازم معرفتشناختی و بسیاری از لوازم نظریِ مبانیِ نظری، آنگاه بهدست میآیند که نفسِ مبانی به اندازه کافی و وافی و البته به قصد غایات مذکور به پختگی کامل رسیده باشد.
🔸اندیشههای مبنایی که پی و اساس برای اندیشههای بنایی محسوب میشوند، خودشان حاملِ تمام لوازمِ نظریِ و روبنایی هستند؛ اما تحلیل مبانی نظری و مشاهده دیگر لوازم نظری در دل آن، به دستگاه هاضمهای قدرتمند نیاز دارد که مبانی را بارها و بارها بلعیده و شیره و عصاره آنها را مکیده و با پالایش و آرایشی از نو آنها را درهمآمیخته تا در نهایت بافتی ریز و نرم از دل بافتی سخت سرزند.
🔸مبانی نظری در حکم پوسته سخت هسته و لوازم سیاسی و حکمرانی آن در حکم مغز نرم هسته است. برای شکستن هسته و رسیدن به مغز آن باید برنامه و صبر راهبردی داشت.
🔸رسالت نهاد علم، هضم مبانی نظری و دستیابی به لوازم آن از جمله لوازم حکمرانی است. اگر این ماجرا تاکنون آنگونه که شایسته است محصولی نداده، باید در مورد عملکرد نهاد علم بازنگری شود. تا نهاد علم از حقلههای علمی گرفته تا دانشگاهها و پژوهشگاهها اهمیت کار نظری را درنیابند و ندانند به دنبال چه هستند و از علم چه میخواهند و از سوی دیگر مسئولان و مدیران جامعه هم ارزش سرمایهگذاری در نهاد علم را ندانند، از ایدههای ناب حکمرانی خبری نیست.
🔸حال بروید و گوش زمین و زمان را پر کنید که تمدن نوین اسلامی در راه است، اما بدانید تمدن، علف هرزه نیست که در هر دکان عطاری بروید. تمدن ریشه میخواهد، فکر و اندیشه میخواهد. تا برای این خشکسالیِ نظری فکری نکنیم با اندیشههای گلخانهای کار به نحو مطلوب و شایسته پیش نمیرود.
@ghalayaane_ghalam
🔹تأملات نظری در حکمرانی
🔸روانشناسان معتقدند: «مقایسه فرزندان با یکدیگر یا مقایسه فرزندان با دیگران، یکی از اشتباهترین باورها و رفتارهایی است که بر جامعه به عنوان یک روش تربیتی حاکم شده است؛ والدین گمان میکنند اگر فرزند خود را با دیگران مقایسه کنند، این کار محرکی برای رشد و پیشرفت او خواهد شد، اما نمیدانند که در واقع فرزندی عقدهای را پرورش و تحویل جامعه میدهند.
🔸حال وقتی به فعالیت رسانهای جمهوری اسلامی ایران به ویژه در دو دهه اخیر مینگرم بر این باورم که حاکمیت از بیماری «عدم اعتماد بنفس» رنج میبرد.
🔸به گمانم وضعیت جمهوری اسلامی ایران پس از گذار از دوران طفولیت، به نوجوانی میماند که مدام در حال مقایسهشدن با دیگر قدرتهای جهان است. مقایسهکردن یا مقایسهشدن نه در تنها در سطح فردی و خانوادگی که حتی در سطح ملی و فراملی هم آثار زیانباری دارد.
🔸دولت جمهوری اسلامی ایران به جای آنکه با گذشته خودش مقایسه شود، مدام در حال مقایسهشدن با وضعیت امروز دولتهای اروپایی یا آسیای شرقی است که البته و اخیرا مقایسهها به حوزه آسیای غربی و کشورهای حوزه خلیج فارس نیز کشانده شده است.
🔸وقتی اخبار منتشرشده از پایگاههای رسمی بهویژه اخبار منتشره از سوی صداوسیما را مشاهده میکنیم به وضوح مییابیم که حاکمیت در حال دفاعکردن از موقعیت خود است. گو اینکه خودش به مشروعیت و مقبولیتش شک دارد!
🔸وعدههای مسئولان در جمهوری اسلامی ایران بسیار دورتر از آن است که امکان تحقق داشته باشد، با این حساب باز هم وعده میدهند و واقعا تلاش هم میکنند که آنها را محقق کنند، اما نمیشود، چون ممکن نیست.
🔸تلاشکردن برای تحقق امر ناممکن جز فرسودهکردن سیستم، ماستمالیکردن امور و در نهایت نارضایتی عمومی چیزی در پی ندارد. نمونهاش وعده ساخت یک میلیون مسکن در سال یا وعده ایجاد یک میلیون شغل در سال و مانند آن است.
🔸اگر بخواهیم یک تحلیل کلان از وعدهسراییهای دولتی ارائه دهیم یا اگر بخواهیم استراتژی صداوسیما در تولید و پوشش خبری را توضیح دهیم، میتوان معتقد شد، حاکمیت در سطحی کلان دچار کمبود اعتماد بنفس است. او خودش در ذاتش مدام در حال مقایسهکردن خویش با دیگران است.
🔸در حالی مشکلات اساسی خود را مخفی میکند یا نادیده میگیرد که کوچکترین دستاورد را در بوقوکرنا میکند. مسئولان رسانهای کشور دچار اخلاقالنساء شدهاند؛ منتظرند ببینند چه سوتی یا اشتباهی از رقیبانشان در سایر دولتها سرمیزند، همان را پیراهن عثمان کنند تا شاید به ملت خود بفهمانند نه آنجا بهشت است و نه اینجا جهنم!
🔸باید پرسید چرا حاکمیت دچار خودتحقیری در ذاتش شده است؟ آیا مقصر ملت است؟ این همه عجله و شتاب برای نشاندادن کارآمدی، محصول چیست؟ آیا ملت ما انتظار بیجایی از دولت داشته؟ یا مقایسه شوم و نامبارکی صورتگرفته که محصولش شده این شتابزدگی؟
🔸ایران قاجار و پهلوی با بحرانهای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی بسیاری دستبهگریبان بودند؛ شاید هم معتقد شویم حاکمان ما در دوران پهلوی، دستنشاندههایی برای تداوم بیماری بودهاند و مأموریتی جز این نداشتهاند، اما انقلاب اسلامی واقعا به دنبال بهبود شرایط ایران اسلامی بود؛ اما چرا پس از گذار از دوران اولیه، شکافی بین ملت و دولت احساس میشود گو اینکه دولتِ بدهکار در حالِ وعده دادن است و ملتِ طلبکار در حال مطالبه؟
🏃🏼♂️ در یادداشت بعدی با موضوع حباب سیاسی و شفافیت، مسئله تأملات نظری در حکمرانی را پیخواهم گرفت.
@ghalayaane_ghalam
غلیان قلم
🔹تأملات نظری در حکمرانی 🔸روانشناسان معتقدند: «مقایسه فرزندان با یکدیگر یا مقایسه فرزندان با دیگران،
حکمرانی و شفافیت
🔸مشکل دیگر در حکمرانی ما عدم شفافیت در اداره امور است. وقتی از #شفافیت سخن گفته میشود، منظور پُر شدن #شکاف دولت و ملت است. شکافی که در دو دهه اخیر مبتنی بر عدم شفافیت پیشآمده است. به نظر میرسد دولت هنوز راه و رسم #ارتباط_شفاف با ملت را یاد نگرفته یا شاید هم نمیخواهد براساس شفافیت عمل کند.
🔸گویا بین ایرانِ مستقل اسلامی با مسئولان جمهوری اسلامی تعارض منافع پیشآمده است. اگر خبطی از مسئولی سربزند بنام مصلحت رسانه را مهر کرده و دهانش را میدوزند، اما انتظار دارند چشم و گوش ملت بر فلان پدیده و بهمان پدیده باز باشد. ملت انتظار دارند همانقدر که #وعده_صادق بازتاب دارد، ماجرای #امضاهای_جعلی هم بررسی شود و بازتاب پیدا کند.
🔸مسئله خیزش نخبگان و دانشگاهیان در امریکا بسیار مسئله مهمی است، اما نحوه پوشش خبریش آن هم به شکل دستوری و در بین پخش زنده مسابقه فوتبال، از حالوهوایی در درون رسانه حکایت دارد. این همه ظرفیت برای پرداختن به این خبر وجود داشت، اما صدور چنین رفتاری از رسانه ملی معنادار است. تب نشانه بیماری است.
🔸در بحثهای رسانهای، مسئله روایت اول خیلی مهم است. اهل رسانه معتقدند دشمن نقاط ضعف ما را روایت میکند و ما هم ضمن روایت نقاظ ضعفِ رقیب، باید نقاط قوت خودمان را روایت کنیم. خلاصه بر این باورند که وارد جنگ روایتها شدهایم.
🔸عرض بنده این است که این راهبرد غلط در جنگِ روایتها، ممکن است ما را از اهدافمان دور کند. ممکن است حاکمیت را دچار اخلاقالنساء کند. دولت ابتدا باید از فشار روانی حاکم بر خود خارج شود. این فشار روانی همان فشار کارآمدی است. دولت به کارآمدی خود شک دارد. این یعنی دولت خودش به خودش شک دارد.
🔸یکی از مهمترین علل پیدایش این جوّ روانی، وعدههای نسنجیده است. وعدههای غیرمنطقی، هر چند امکان تحقق ندارند، اما سطح انتظارات را بالا میبرد و دولت را در یک کورس رقابتی مهلک وارد میکند.
🔸اما باید پرسید این وعدههای «صد من ی غاز از کجا میآید؟» چرا نامزدهای پذیرش مسئولیت از سطح یک اداره معمولی تا سطح شهر و استان و حتی نامزدهای مجلس شورای اسلامی تا ریاست جمهوری در حال و عدهدادن هستند؟ آیا راهی دیگر جز وعدهدادن برای تصاحب مسندها وجود ندارد؟
🔸وعدههای غیرمنطقی و غیرعملی، مهمترین مصداق عدم شفافیت بین دولت و ملت است. رهبر انقلاب در سخرانی اخیرشان یعنی در دیدار با کارگران پرسشی مطرح کردند: «مشارکت مردم» چه جوری [حاصل] میشود؟ به نظر بنده یکی از گامهای مهم و اساسی در این بین گام شفافیت است.
🔸دولت باید دیوارها و حائلها را بزداید. نباید گمان کرد آحاد ملت قدرت فهم و تشخیص ندارند. این فکر برخلاف #ایده_جمهوری اسلامی است. عدم شفافیت زمینه را برای فریبکاری آماده میکند. وعده روی وعده داده میشود. هرکس برای عقبراندن رقیب وعدهای کلانتر میدهد. تا آنجا که حبابِ وعدهها #تورم_سیاسی ایجاد میکند. تورم در اقتصاد کاهش ارزش پول است و در سیاست کاهش ارزش و اعتبار حاکمیت. تورم سیاسی به مراتب از تورم اقتصادی خطرناکتر است.
@ghalayaane_ghalam
🔹حاشیهای بر حشاشین
✍️در باب سریال «حشاشین» نقدهایی گفته شده و من هم میخواهم یادداشت خودم را دراینباره بنویسم.
🔸به نظرم روح حاکم بر کلیت این سریال، تعارض بین دو ایده در #حکمرانی است. ایده #دولت_سلجوقی که مبتنی بر علم و حکمت است و نمایندگان آن نظامالملک وزیر و عمرخیام فیلسوف است و ایده #دولت_اسماعیلیان به نمایندگی #حسن_صباح که مبتنی بر #ولایت_و_نیابت از امامِ غایب است.
🔸دستاندرکاران این سریال بهوضوح در «حشاشین» نشاندادهاند چگونه «حسن صباح» یکتنه هیبت و هیمنه دولت مقتدر سلجوقی را به لجن کشیده است.
🔸ایشان پس از نشاندادن قدرت دولت سلجوقی بهمثابه بزرگترین دولت مقتدر روی زمین، داستان این اقتدار را وابسته به حضور دانشمندان برجستهای چون عمر خیام و غزالی در دستگاه و همچنین درایت و مدیریت وزیر حکیم و فرزانهای چون نظامالملک دانستهاند.
🔸در مقابل آن، حسن صباح که قدرتهایی در پی ملاقات با عجوزهای از جن (شیطان) به دست آورده، تلاش میکند به اسم مبارزه با ظلم و جور برای خود پیروانی گردهمآورد و در نهایت موفق میشود با تصرف غاصبانه قلعه الموت، حکومت خود را سروسامان دهد.
🔸به نظر میرسد این سریال فراتر از داستان اخوانالمسلمین یا حماس و حتی فراتر از تفکرات داعشی در حال مقابله با ایده #مهدویت است.
🔸ایده حاکم بر این سریال دوقطبیسازی بین ایده علم و ایده غیب است. حکومت سلجوقیان بر پایه علم عالمانش و حکومت اسماعیلیان بر پایه ایده ولایتِ امام غائب و نیابت حسن صباح از اوست.
🔸به نظر میرسد هدف نهایی این سریال تخریب ایده #ولایت_فقیه بهمثابه نیابت عام از امام زمان است. این سریال میخواهد نشان دهد شوکت و تمدن اسلامی اگر بخواهد بازگشتی قدرتمند داشته باشد نه از دل #جمهوری_اسلامی و نه بر پایهای از تفکرات #شیعی که از دل اسلام عقلانی، منطقی و علمی سربرخواهد آورد.
@ghalayaane_ghalam
هدایت شده از اندیشناک | محمدینیا
🔸 رئسای دو دانشگاه خوب کشور (فردوسی مشهد و خواجه نصیر) اساتید و دانشجویان اخراجی یا بازداشتی آمریکا (در جنبش اعتراض به اشغال و جنایت غزه) را به پذیرش در دانشگاه خود فراخواندهاند. ایران اینجا در «دیپلماسی عمومی» خیلی قشنگ عمل کرده. این اقدام در تکمیل «عملیات روانی» علیه «لابی صهیونیستی» در نظام دانشگاهی آمریکا انجام شده و از نمونههای کمتعدادِ اقدام ایجابی و تهاجمی ماست. غالبا انفعالی و سلبی عمل میکنیم.
کاش این عملیات روانی را آغازی بر تأمین زیرساخت پذیرش دانشجویان معترض به نظام سلطه از سراسر جهان میدیدیم. شعار هم کار میکند، اما اگر جدی شد، شعار کفایت نمیکند. الان آرزوست. اما میتوانیم به این سمت حرکت کنیم.
@Andishnaak/ محمدینیا
🔹حکمرانی و آزاداندیشی
ما برای حل مسائل حکمرانیمان ابتدا باید درک درستی از وضعیتمان در حکمرانی داشته باشیم. تأملات در باب حکمرانی به افرادی نیاز دارد تا سالها و سالها بدون هیچگونه شتاب و عجلهای در این باب بخوانند و بنویسند و از همه مهمتر تعلیم دهند.
🔸بله درست است! ما به مدرسه حکمرانی نیاز داریم. البته نه از نوع نمایشیاش! کم نیستند مدرسههایی که به قصد و اهداف حل مسائل کشور تأسیس شدهاند، اما تقریبا امیدی به آنها نیست. قبل از راه اندازی مدارس باید نیروهای آنها تربیت شود. عوامل انسانی که قدرت اداره کردن علمی و فنی این مدارس را داشته باشند.
حکمرانی علمی، جسارت میخواهد. نظریهپردازی در باب حکمرانی، آزاداندیشی و حریت میطلبد. اولین گام این است که #نگاه_امنیتی، سایهاش را از بوم مدارس علمی کم کند.
البته حوزه نشر و ترویج افکار میتواند کنترل شود، اما حوز تولید و جوشش فکر نباید کنترل شود.
نوع عملکرد #هیئت_گزینش در کشور ما بهویژه در #نهاد_علم متأسفانه امنیتی است. در واقع هیئت گزینش در حال کنترل باب تولید فکر است، در حالی که این نظارت و کنترل باید در حوزه ترویج فکر باشد. همینجابهجایی و #مکاننشناسی موجب خسارات زیادی شده است.
@ghalayaane_ghalam
🔹بدتر از مرگ، مرگ بد است
🔸همانطور که چگونه زیستن مهم است، چگونه مردن هم مهم است.
🔸همه میمیرند، یکی در بستر بیماری میمیرد، یکی در پی حادثهای میمیرد. یکی در راه خدمت به خلق میمیرد و دیگری شهید میشود و میمیرد.
🔸به قول جناب مولوی:
مرگ بد با صد فضیحت، ای پدر
تو شهیدی دیدهای از ..ر خر
تو عذاب الخزی بشنو از نبی
در چنین ننگی مکن جان را فدی
دان که این نفس بهیمی نر خرست
زیر او بودن از آن ننگینترست
در ره نفس ار بمیری در منی
تو حقیقت دان که مثل آن زنی
@ghalayaane_ghalam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خیلی وقته که برام سوال بود چگونه وقتی شما پیامکِ رمز دوم یا رمز اینترنتی رو به کسی نمیدی، اونا با ی لینک و اطلاعاتِ کارتِ بانکیت، میتونن ازت سرقت کنند؟ تا اینکه این کلیپ رو دیدم
@ghalayaane_ghalam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸مشکل اساسی در اندیشه اسلامی #خلاء_ایده است. ایده مرکزی بهمثابه میدانی است که هسته گزارهها بر گرد آن میچرخند و اینچنین ساختاری نظری شکل میگیرد.
🔸ایده، طرحی است که گزارهای در ظاهر متکثر را بهمثابه یک دیوار بلندی وحدت میدهد و از ترتیب و تبویب دیوارها یک سازه باشکوه میسازد.
🔸ما اکنون در اندیشه اسلامی مشکل کمبود مصالح نداریم. عمده مشکل در اندیشه اسلامی خلاء ایده است ما طرحی برای #ساماندادن به آشفتگی امور نداریم. ما ایدهای برای تدبیر و اداره امور نداریم.
🔸وقتی طرح و ایده نباشد، مصالح موجود هم به نفع صاحبان ایده مصادره خواهد شد.
🔸خطر اصلی و نفوذ نهایی همین است که ایدهای بیاورند و مصالح و مواد اولیهمان را مصادره کنند.
🔸اسلام قائم نیرومندتر از اسلام قاعد است. اسلام نشسته بر زمین یعنی گزارههای منتشر در کتب. اسلام نشسته بر گِل یعنی گزارههای پراکنده بر زبان.
🔸اما اسلام قائم یعنی سازهای باشکوه که خشت و گِلش از آن گزارههاست. اسلام قائم یعنی کشتی پهناوری که حامل آن گزارههاست.
فلسفههای باصطلاح مضافِ یادشده در ویدئو، بدون ایده شکل نخواهد گرفت.
@ghalayaane_ghalam
🔹ستیزی جاهلانه (نقدی بر توهم خباثت علم و فکر غربی)
🔸در این یادداشت میخواهم یکی از علل بیرونقی و کسادی نهاد علم بهویژه در حوزههای علمیه را بیان کنم. البته این نقد نه از منظر سیاسی یا اقتصادی یا اجتماعی بلکه صرفا از منظری فلسفی به نقد دیدگاهی رایج در باب علم پرداخته و معتقد است: «اگر علم، از مسیر علمی یعنی از مسیر خودش و با سازوکار خودش پیشنرود، بیرونق و کساد میشود»
🔸حتما مستحضر هستید که حقیقت علم و فرزانگی گرچه مقولهای بومی و فرهنگی است، اما پس از کشف و تولید، زبانی جهانی دارد. زبانِ جهانیِ علم دو دلالت دارد: 1. علم، زمانی علم است که برای همگان قابل فهم و یادگیری باشد؛ بنابراین ما علمِ اختصاصی نداریم. 2. علم بهمثابه یک مقوله همگانی و جهانی، یک علم است و فقط از طریق نقد یا تأیید آن است که می توان مسیر علمی را پیشبرد.
🔸برای درک مطلب فوق میتوان به یک آموزه از آموزههای منطق تمسک جست. از افلاطون و ارسطو تا فارابی و ابنسینا همگی معتقدند شریفترین نوع علم، علم یقینی است و شریفترین نوع یقین، یقین برهانی است و مهمترین شرط یقین، «کلیبودن» است. «کلیبودن» یعنی نه مختص به مکانی و نه مختص به زمانی است. علم، زمانی علم است که فرازمانی و فرامکانی باشد.
🔸سنتِ علمآموزی در عالمانِ ایران اسلامی نیز این مسئله را تأیید میکند. مثلا فارابی و ابنسینا برای تحصیل علوم و فنون زمان خود به علوم و متون یونانی رویآوردند و پس از هضم آن در دستگاه هاضمه علمی خود، توانستند علم مناسب با زمان و مکان خود را بسط دهند.
🔸عالمان و اندیشمندان اروپایی نیز در آغاز دوران شکوفایی علمیشان، به ترجمه و ترویج علم از ایران اسلامی رویآوردند و بسیاری از نوشتههای عالمان مسلمان، از فیلسوفان و ادیبان تا منجمان و ریاضیدانان را ترجمه کرده و شروع به یادگیری کردند.
🔸نمونهای مهمتر از رویه عالمان و اندیشمندان جهان نیز وجود دارد. «قرآن» بهمثابه یک کتاب جهانی که برای هدایت همگانی نازل شده است، گرچه تحت تأثیر فرهنگ حجاز نازل شده، اما حامل پیامی برای تمام جهان در تمام دوران است.
🔸در نتیجه، سخیفترین نوع برخورد با علم آن است که علم را به شرقی و غربی تقسیم کنیم و مدعی شویم بنیانهای علمی و فکری غرب، ریشه فساد است و ترجمه و ترویج آن در کشور عاملِ فسادِ مثلا نهادها، دانشگاهها یا هر چیز دیگر است.
🔸عدهای میگویند: «فلان فیلسوف غربی، ملحد است یا فلان روانشناسِ غربی، انحراف جنسی دارد یا فلان متفکرِ غربی، عرقخور است و از مغز الکلخورده چیز نیکویی در نخواهد آمد»!!!
خوب! اگر قرار بر این اتهامات باشد که وضع عالمان و فرزانگان خودمان هم تعریفی ندارد. از ابنسینا و نصیرالدینطوسی تا خیامها و ملاصدراها همگی متهم به کفر و الحاد و عرقخوری و زیدبازی هستند؛ حتی بنیانگذار انقلاب اسلامی هم از این ماجرا مستثنی نبوده و توسط نابخردانی ناچیز در زمره متهمان به کفر و الحاد قرار گرفته است.
🔸بحث من رد یا تأیید یک جریان فکری نیست، بلکه میخواهم بگویم نهاد علمی، باید علمی برخورد کند. وظیفه نهاد علمی این است که مسیر علم را در هر کجا که باشد رهگیری و پیگیری کند. حوزه علمیه نمیتواند بیتوجه به اندیشههای فیلسوفان و اندیشمندان جهان معاصر کاری از پیشبرد.
🔸حوزه علمیه اگر بخواهد علوم انسانی اسلامی هم تولید کند، باید ابتدا علوم انسانی موجود را فهم کند، سپس نقد کند و در دستگاه هاضمه خود هضم کند، طرح و ایده خود را بر آن افکند و دراندازدش. ولو این حیّ باشد و آن میّت، باز هم میت را از دل حیّ و حیّ را از دل میّت درمیآورند، نه از ناکجا آباد! قال الله سبحانه: «يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ يُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَ يُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ كَذلِكَ تُخْرَجُونَ» (مریم: 19)
🔸البته من منکر غرب و شرق انسانی نیستم. آری دوگانه غرب و شرق داریم؛ همانطور که دوگانه عقل و جهل داریم. فکر شیطانی و الهی هم داریم، اما این غرب و شرق با غرب و شرق جغرافیایی فرق دارد. غرب انسانی ممکن است همسایه تو باشد، با تو مسجد هم بیاید و نماز هم بخواند. انسان غربی به معنای ظلمانی، میتواند در در شرق بدنیا آمده باشد و انسان شرقی به معنای نورانی، میتواند در غرب بدنیا آمده باشد.
🔸اکنون وقت آن رسیده که مزخرفات را کنار گذاشته و عاقلانه بیاندیشیم. با علم و اندیشه نمیتوان امنیتی و کلامی برخورد کرد. پس از یونان باستان و ایران میانه، اکنون اروپا مهد علم است. پس باید حرمت علم را نگهداشت. باید زبان علم را آموخت، در محضر آن تلمّذ کرد، زمانه ما که فرارسد، به حکم آنکه مسلمان ایرانی هستیم، جز علم ایرانی اسلامی چیزی برای عرضه نمیماند.
@ghalayaane_ghalam/حمید احتشامکیا
«من ناتوانی انسان در تسلط بر عواطفِ خود و جلوگیری از آنها را بندگی مینامم، زیرا کسی که تحت سلطه عواطف خویش است، مالک خود نیست» (اسپینوزا، 1376، اخلاق، ترجمه: جهانگیری، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، ص216
@ghalayaane_ghalam
🔷 پنجشنبه یا شنبه؟ مسئله این نیست!
🔸مدتی است که بحث #تعطیلی_پنجشنبه یا شنبه به یک مسئله و چالش جدی در بین مسئولان کشور از تصمیمسازان تا تصمیمگیران تبدیل شده است.
🔸یکی بر #تعطیلی_شنبه و دلالتهای اقتصادی آن تأکید داشته، خواهان تصویب آن است و دیگری خواهان تعطیلی پنجشنبه باستناد دلالتهای فرهنگی آن است.
🔸اما به نظر میرسد کمتر کسی به اصل مسئله و مناط طرح آن و بالتبع امکانهای دیگری که در پی آن گشوده است توجه میکند.
🔸اگر مسئله اصلی، کمبود تعطیلات در طول سال یا به تعبیر دقیقتر، #کمبود_اوقات_فراغت است، چرا باید محکوم به پاسخی از پیش تعیین شده باشیم؟ منظورم همان تعطیلات دو روزهی موسوم به تعطیلات آخر هفته است که در اغلب کشورها رایج شده است.
🔸وقتی این پاسخِ ارائهشده را به عنوان پاسخی قطعی در نظر بگیریم، آن وقت مسئله این میشود که کدام دو روزِ متوالی باید تعطیل شود؟ پنجشنبه و جمعه یا جمعه و شنبه؟
🔸اما اگر بتوان از سایه پاسخهای قبلی خارج شد و فارغ از آنها به اصل مشکل یعنی کمبود اوقات فراغت پرداخت و سپس مسئله را اینگونه طرح کرد که: «چگونه میتوان اوقات فراغت مطلوبی برای جامعه ایران اسلامی فراهم آورد؟» آنگاه خواهیم دید که پاسخهای بسیار بیشتری در پیشرویمان قرار خواهد گرفت.
🔸مثلا اگر قرار است براساس محاسبات صورت گرفته تقریبا 40 تا 50 روز به ایام تعطیلات در طول سال اضافه شود، فقط یک گزینه همان پاسخ رایج است که دو روز متوالی در هفته تعطیل باشد؛ اما میتوان براساس ویژگیهای زیستبوم ایرانی و متناسب با وضعیت آبوهوا و مناسبات فرهنگی، ده تعطیلی پنجروزه یا پنج تعطیلی دهروزه در طول سال درنظرگرفت.
🔸مثلا یک پاسخ میتواند این باشد که دهه محرم به جهت برگزاری هرچه بهتر عزاداریهای حسینی تعطیل باشد، یک دهه از اردیبهشت برای طبیعتگردی تعطیل باشد، یک دهه از عید فطر تعطیل باشد و یک دهه در نوروز یا یک دهه در تابستان و یک دهه در زمستان و گزینههای دیگری شبیه آن که تداخل هم نداشته باشند.
🔸پاسخ محتمل دیگر این است که 40 یا 50 روز به مرخصیهای کارکنان اضافه شود و اجازه دهیم هرکسی خودش برای اوقات فراغتش برنامهریزی کند و پاسخهای قابل بررسی دیگر.
🔸مقصودم در این یادداشت صرفا مسئله نحوه تعیین اوقات فراغت نیست، میخواهم بگویم وقتی همواره محکوم به پاسخها و راهکارهای از پیش تعیین شده باشیم و تا زمانی که رقیب، میدان بازی را تعیین میکند، ما مهمان هستیم و ایشان میزبان و البته که امتیازِ میزبانی به آنها میرسد.
🔸با این نوع از #فکر_کوتاه و اندیشه کممایه، نمیتوان ادعاهای دراز و طویلی مثل #تمدن_نوین را طرح کرد چه رسد که آن را محقق کرد. تمدن نوین ریشه در راهحلهای نوین دارد، نه تغییر نوین براساس پاسخهای از پیش دادهشده.
@ghalayaane_ghalam/حمید احتشامکیا
🔹ضرورت نقد بنیادین
🔸هر مکتب فکری و نظری ممکن است از بدو پیدایش یا در مسیر رشد و بالندگیاش تناقضهایی را در دل خود جای دهد. هرچه این مکتب فکری فربهتر باشد، نقد و موشکافی در آن، برای تناقضکُشیهایش سختتر است. حال اگر آن مکتب، علاوه بر فربگی، به قدسیبودن، آسمانیبودن، دینیبودن و نظیر آن نیز منسوب باشد، نقد آن به مراتب، سختتر و دشوارتر خواهد بود.
🔸حال اجازه دهید منظورم از دینیبودن را بیشتر توضیح دهم. #فهم_دینی یا فهم معطوف به نصوص دینی که تقریبا اُسوأساس فکر و اندیشه اسلامی محسوب میشود، آنچنان قدرتی دارد که برخی معتقدند #فلسفه_اسلامی نسخه تلطیفشده، تقویتگشته و تربیتیافتهای از #فلسفه_یونانی است. مقصودم این است که یک فهم دینی باید باشد تا فکر و اندیشه یونانی را در مداری متفاوت قرار دهد، نامش را فلسفه اسلامی بگذارد.
🔸بنابراین فهم دینی، فهمی است که چونان شاهینی بر فهم و فلسفه یونانی چنگیازدیه، آن را در جایی شایسته و بایسته نشانده است. بهراستی سازوکار این نوع از فهمیدن چیست ؟ آبشخور و منظرگاهش کجاست؟ بر کدامین قله استاده و طرحافکنی میکند؟ اینها پرسشهای بنیادینی هستند که میبایست طرح و نقد شوند.
🔸به هر حال این فهم دینی با هر سازوکاری، بنیان منطق و فلسفهای است که اکنون منطق و فلسفه اسلامی خوانده میشود. تلفیقی از منطق و فلسفه اسلامی با علم زبان و معانی در کنار ارائه تحلیلهایی از ارتکازات عرفی، پایه و اساس علم اصول تلقی میشود؛ ترکیبی از این علوم با رفتوآمدهایی که با نصوص دینی پیدا میکند، علم فقه را فراهم آورده است. علمی که به یک معنا سیاست فرد و جامعه را بر عهده دارد و در معنای دیگر حداقل در سیاست فرد و جامعه اثرگذار است.
🔸در نتیجه: فهم دینی چون بنیانی مرصوص، ساختمانی استوار از نظروری را فرآهمآورده است که در مقام نظر، مدعی اداره جامعه است. حال اگر اشکالی یا ایرادی یا تناقضهایی در این ساختمان یا در لایههایی از دیوارچینیهایش وجود داشته باشد کی و کجا خودش را نشان میدهد؟
🔸بهترین وعایی که میتوان در آن، ایرادات یک مکتب فکری را نشان داد، وعای میدان است. به نظر میرسد تا مکتب نظری در ظرف عمل و در مقام اداره امور جامعه، خودش را نیازماید، نه نقدها معلوم میشود و نه انتقاد منتقدان شنیده میشود.
🔸ساحت عینیت فکر بهمثابه آزمایشگاهی میماند که ایرادات را برای همگان آشکار میسازد؛ یک مکتب نظری در ظرف عمل یا تعین عینی نمیتواند اشکالاتش را مخفی نگهدارد. حتی عوام هم متوجه اصل ایرادات میشوند، گرچه نتوانند آن را صورتبندی یا تبیین کنند.
🔸اکنون که جمهوری اسلامی ایران بهمثابه عینیت یک مکتب نظری به منصه ظهور رسیده و نقاط قوت و ضعف خود را تا حدودی آشکار ساخته است، لازم است با نگاه به میدان و رصد ناکارآمدیهای موجود در اداره امور، به مناشی نظری آن یعنی همان ایرادات و اشکالات یا تناقضات احتمالی که خود را به نحوی در دل آن مکتب جای داده است توجه شود و با زمینهسازی نقد بنیادین، اجازه بررسی موشکافانه، بازخوانی جسورانه و بازاندیشی و بازطراحی خلاقانه را صادر کرد.
🔸خلاصه و جان کلام اینکه اندیشه و فکر اسلامی یا فقاهت به معنای عام کلمه ممکن است با تناقضهایی در ریشه یا میانه مواجه باشد که احتمالا رنگوبوی قدسی مانع نقادی آن، آنگونه که شایسته بوده، شده است.
🔸گاهی باید ققنوس بود؛ از سوخته خویش هم میتوان حیاتی دوباره یافت. فقط لازم است جسور باشید.
@ghalayaane_ghalam/حمید احتشامکیا
هدایت شده از آوای حسین آباد عاشوری
تو در جنگلهای ورزقان، در نقطه صفر مرزی چه کار میکنی مرد؟
صندلی نهاد ریاست جمهوری خار داشت که پشت آن ننشستی تا این شب عیدی، پیام تبریک برای این و آن ارسال کنی؟
میخواستی مثلا بگویی مردمی هستی؟
خب سوار تویوتا لندکروز ضدگلوله میشدی و چند نفر آدم را پیدا میکردی و از بینشان ردی میشدی و صدای شاتر دوربینها و تمام.
به جهنم که پیرمرد روستای دیزج ملک از زمان رضاخان تا الان، یک فرماندار را از هم نزدیک ندیده.
به جهنم که روستای کهنهلو به ورزقان یک جاده درست و حسابی ندارد.
به جهنم که روستای کیغول یک درمانگاه ندارد و همین ماه پیش زن جوانی، قبل از رسیدن به زایشگاه شهرستان، بچهاش سقط شد.
اقلا یک جای نزدیک با دسترسی هموار میرفتی سید!
عدل رفتی سراغ نقطهای که کل مملکت بسیج شدهاند برای پیدا کردنت؟
انصافت را شکر.
میگویند آنجا باران گرفته.
زیر باران دعا مستجاب است.
دعا کن برای خودت
دعا کن برای ما؛
پیرمرد روستای کهنهلو را که یادت نرفته؟
همان که هنوز یک فرماندار را هم از نزدیک ندیده؟
دعا کن سید!
شب عید است...
@Ava_HoseinAbad
❇️دو روی یک سکه شهادت
🔸#مقام_شهادت یکی از عالیترین مقامات انسانی است که در آموزههای اسلامی مطرح شده است. حدیثى از رسول خدا صلی الله علیه و آله به این مضمون نقل شده است: «بالاتر از هر نیکى، نیکى دیگرى است تا اینکه سخن از مقامِ شهادت در راه خدا به میان آید، آنگاه برتر از آن چیزى متصور نیست»
🔸از سوی دیگر هیچ عملی نزد خدا برتر از #خدمت مخلصانه و صادقانه به خلق نیست و دراینباره مطلب فراوان است و حاجت به زیادت توضیح نیست.
🔸بنابراین من معتقدم اگر انسانی برای رضای خدا و در راه خدمت به خلق و دستگیری از عیالالله جانش را از دست دهد، بیشک و تردید اگر شهیدتر از شهیدِ در معرکه نباشد، کمتر از او نخواهد بود.
🔸ترجیح من این است که جان خود را برای دستگیری از دوستان خدا فدا کنم تا نابودی دشمنان او، گرچه هر دوی آن، دو روی یک سکه است.
🔸از نظر من شهید #حاج_قاسم سلیمانی و شهید #آیتالله_رئیسی هر دو شهید فیسبیلالله هستند، یکی مظهر تبری و برائت از دشمنان خدا و دیگر مظهر تولّی و دوستی دوستان خداست.
🔸در مراسم تشیع پیکر مطهرشان، بیاراده و ناخودآگاه تقاضای شفاعت کردم. حتما میدانید که شفاعت از شئونات و اختیارات شهدا است و این خود تأییدی شد بر آنچه فهم کرده بودم و برای شما نگاشتمش.
#رئیسی_عزیز_شهادتت_مبارک
@ghalayaane_ghalam/حمید احتشامکیا
🔹توهم توطئه یا ترور
🔸من در عجبم از کسانی که #طوفان_شن را باور کردند و دانههای شن را #جنود و #لشکریان_خدا نامیدند اما #توده_ابر را باور نمیکنند. مگر خدا نمیتواند بهیکباره و مناسب با حکمت خود، فضا را دگرگون کند؟
🔸آیا گمان کردهاید با اندک علم و فناوریای که در اختیار دارید میتوانید بر طبیعت چیره شوید یا خواست خدا را محدود کنید؟
🔸مگر نمیشود انسانهای باتجربه و کارکشده خطاهای بزرگ و فاحش انجام دهند؟
سانحه #کشتی_سانچی که یادتان است! آنجا هم یک اشتباه بزرگ، یک غفلت بزرگ توسط کاپیتان سانچی، آن حادثه تلخ را بهبارآورد.
🔸خطاهای بیشمار انسانی در کنار قدرت طبیعت وحشی و محدودیتهای فراوان و ابدی انسان در تسلط بر طبیعت و تسخیر آن، زمینههای لازم برای اعمال ارادههایی که فوق ارادههاست را فراهم میکند.
🔸گاهی احتمال چیزی داده میشود، اما گاهی انسان با همه دلائل موجود، باز هم نمیخواهد قانع شود، این بد است، این #شرک است. این خلاف #مشی_توحیدی است.
مدیریت ضعیف؛ نقص فنی؛ فرسودگی قطعات؛ عدم تجربه کافی؛ قدرت طبیعت، عدم مسئولیتپذیری افراد و ... بهوضوح در
حادثه آبادان، حادثه شهید احمدکاظمی، حادثه شهید تهرانی مقدم، حادثه سانچی، حادثه پلاسکو، حادثه مرحوم فرجنژاد و بسیاری از حوادث متاخر و متقدم موج میزند.
تا این عوامل هست نوبت به توهم ترور نمیرسد
#توطئه_ترور
#رئیسی
#شهید_جمهور
@ghalayaane_ghalam/حمید احتشامکیا
🔹دیالکتیک فکر (تحلیلی هگلی بر نحوه رشد فلسفه در بیان فلوریدی»
فلوریدی در کتاب «فلسفه اطلاعات چیست؟» نوشته است:
🔸دیالکتیک تفکر به سیر جدالی بین نوآوری و اسکولاستیسم اشاره دارد. هر جنبش فکری با نوآوری آغاز میشود سپس بسط مییابد و به یک پارادایمِ غالب، بدل میشود تا اینکه سرانجام به یک حالت تعصبآمیز و جزمی میرسد که هیچ نوآوریِ مفهومیِ جایگزینی را برنمیتابد و لذا نمیتواند خود را با محیط دائمالتغییری که خود به ایجاد آن کمک کرده است، سازگار کند. در این معنا، تقدیرِ تاریخیِ هر جنبشِ فکری، سیری از نوآوری به اسکولاتیسم است.
🔸در طول زمان، جنبشهای مهمی در فلسفه رخ میدهند. این جنبشها با ایدههایی بسیط و بسیار حیاتی آغاز میشوند. اینها ایدههاییاند که نگاه افراد را جهت میدهند و همچون منشوری عمل میکنند که افراد به واسطهی آنها به مسائل فلسفی نظر میکنند.
🔸به تدریج روشها و مسائل فلسفی در ذیل این مفاهیم جدید طرح و فهم میشوند. به موازات حصول نتایج فلسفیِ جالب توجه، جنبش به یک موج فکری بدل میشود که به کل رشته سرایت میکند و یک پارادایم فلسفی ایجاد میکند.
🔸این پارادایم با تبدیل شدن به اصول جزمی، به انسداد در قالب اسکولاستیسم میرسد. این اسکولاستیسم زمینه را برای نوآوری و ظهور پارادایم جدید در فلسفه آماده میکند. بدین ترتیب، فلسفه با بازآرایی مداوم خود، رشد میکند.
🔸رشد فلسفه ققنوسوار است. از ایدههای بسیط آغاز میکند، این ایدهها بسط مییابند، به پارادایم غالب بدل میشوند و در نهایت با جمود و تحجر در قالب اسکولاستیسم به نابودی خود میانجامد.
@ghalayaane_ghalam
🔹انتخاب شما کدام است: منزلت اجتماعی یا مرتبه فکری؟
🔸زندگی اجتماعی تحت سلطه عقائد و ارزشهای عوامی است که همواره بردهی هواهای نفسانی خویشاند؛ بنابراین انسان در جامعه، موجودی آزاد نیست که در پیِ خیر و صلاح خود باشد، بلکه بردهای است که دوستدار ستایشِ دیگران و هراسان از نکوهش آنان و نهایتا کسی است که صرفا چیزی را میخواهد که دیگران میخواهند.
🔸کسانی که درگیر امور عمومیاند، تحت #سلطه_تأیید_دیگراناند و آنچه را باید بیاموزند، از نگاه دیگران میآموزند. آنان خود صاحب هیچچیز نیستند. خانه آنان، خوابشان، غذایشان، از آنِ ایشان نیست؛ و جدیتر از این، حتی #ذهنشان متعلق به خودشان نیست؛ سر و وضعشان نیز همین طور.
🔸آنان بنابر امیال طبیعیشان نمیگریند یا نمیخندند، بلکه عواطف خود را فرو مینهند تا عواطف دیگران را اختیار کنند. کوتاه سخن، آنان در پای معامله دیگران عمل میکنند، به اندیشههای دیگران میاندیشند و تحت الطاف دیگران زندگی میکنند.
🔸بدین ترتیب عوام از پیِ یکدیگر میروند و این یعنی آنان تحت سیطره پستترین امیالاند و ارضای این امیال را به موضوعی برای ستایش تبدیل میکنند. این وضعیت، فضیلت را ناممکن و انسان را لاجرم رذل و بردهی حسد و کینجویی میکند.
🔸خیانت، قلبِ انسانِ سرگرم به امور روزمره را کاملا اشغال میکند؛ او را به انسانی خطرناک، بیقرار، بیایمان، بوالهوس، خشن و خونریز تبدیل میکند.
🔸#زندگی_فکری نیز در عرصه عمومی از میان میرود؛ چون زندگی عمومی وقف ارتقای #منزلت_اجتماعی میشود، نه ارتقای #مرتبه_فکری. در این وضعیت، جنونِ سخنپراکندن، سر و صدا راه انداختن و بلوا به پا کردن، اذهان را به کام مرگ میکشاند.
فضیلت و شهرت در گفتههای پترارک به نقل از مایکلآلنگیلسپی در «ریشههای الهیاتی مدرنیته»
@ghalayaane_ghalam
🔹شبکههای اجتماعی سارقان من هستند!
🔸مهم است که هر کسی بر طبق ترجیحات خود، زندگی کند؛ چون ممکن نیست راهی واحد همگان را خوشآید.
🔸هر شخصیت انسانی حق دارد، ویژگیهای فردیاش را ابراز و بر طربق این ویژگیها زندگی کند.
🔸هر فرد خاصی حق دارد، زندگیاش را بر طبق خوی و طبعی که طبیعت به او بخشیده است و بدون رجوع به داعیههای همنوعانش نظم بخشد.
🔸اما شبکههای اجتماعی ربایندگان من هستند؛ آنها در حال یکسانسازی سلایق و علایق هستند؛ همه باید یک شکل و متحدالاندام باشند. پوششها و گویشها نزدیک به هم. به قدری زندگیهای خود را به نمایش میگذارند که نتیجه آن میشود باقی ماندن الگوهایی معدودی برای زندگی و از بین رفتن بینهایت فرصت زیست متفاوت.
✔️تکتک من و تو موجوداتی منحصر بفرد و دوستداشتنی با سبک زندگی اختصاصی خود بودیم فقط و فقط اگر خود بودیم
@ghalayaane_ghalam
به ترکیه، ژاپن، بلغارستان و تمام عالم و آدم باختیم، اما با همون تیم دربوداغون جلوی آمریکا که رسیدیم دهنشون سرویس کردیم ...
عاشقم ایران استکبارستیز
#والیبال_لیگ_ملتها
چرا نباید به پزشکیان رٲی داد؟
حتی مخالفان آقای خامنهای اگر دوستدار ایران قوی هستند، نباید به پزشکیان رٲی دهند.
حتی مخالفان نظام در این شرایط و برای بهبود وضع معیشتی و غیرمعیشتی باید رٲی بدهند اما نه به پزشکیان
دیدگاه پزشکیان راجع به جهان غرب مدرن و کدخداانگاری آمریکا در تقابل با دیدگاه رهبری قرار دارد.
یکی برای نجات اقتصادی به وادادگی و دلدادگی به قدرت غرب نظر دارد و دیگری بر استقلال کشور و ایستادگی در برابر زورگوییهای غرب تٲکید دارد.
حالا فرض کنید پزشکیان رئیس جمهور شود. این یعنی دو نهاد قدرت وارد نزاع، چالش و کشمکش میشوند و در نتیجه اداره کشور و تدبیر وضع ملت دچار توقف و قفلشدگی میشود.
آری در زمان فقدان آیتالله خامنهای ممکن است به چنین انتخابی رسید، اما مادامی که ایشان سکاندار است، تحقق چنین اهدافی محال است ولو به قیمت هزینههای زیادی که در نهایت به کشور تحمیل خواهد شد.
نتیجه اینکه حتی اگر مخالف دیدگاههای رهبری هستید بخاطر ایران و برای ایران نباید به کسی رٲی دهید که با رهبری زاویه دارد.
کشور اکنون به رئیس جمهوری نیاز دارد که بجای طرح بحث و دعواهای نظری به امور کشور سروسامان دهد.
آقای روحانی را به خاطر آورید، همواره در حال سخنرانی راجع به غرب و برجام و مذاکره بود و مدام در حال گروگانگیری مسائل کشور به قصد کوتاه آمدن رهبری.
تجربه ثابت کرده است رهبری از مواضعش کوتاه نمیآید پس عاقلانه این است که رئیس جمهور، فردِ همراهی باشد تا لااقل مسائل کشور معطل دعواهای مبانایی نشود.
اکنون وضعیت کشور وضعیت انتخاب آزاد سیاسی نیست، اکنون ما با مشکل اقتصادی مواجه نیستیم بلکه بحران اقتصادی در حال بیدادکردن است.
اکنون وقت دعواهای سیاسی و نظری نیست. کشور در این شرایط به یک رئیس جمهوری احتیاج دارد که شب و روز نشناسد، نه اینکه مدام در حال بحث و نظرورزی باشد.
شرایط اکنون ایران نه زمان انتقام است، نه زمان نظریهپردازی و نه وقت چانهزنی و نزاع و چالش.
در شرایط فعلی فقط باید به مرد میدان فکر کرد. مردی قوی جز اجرای برنامههای مصوب چیزی در سر نداشته باشد.
ملت واقعا خسته و درماندهاند! این آخرین تیر مانده در کمان را هدر ندهیم، شاید واقعا از پیچ تاریخی عبور کردیم، شاید با همین تیر راه رسیدن به قلهها هموار شود.
وضع آشفتهای است! خدا بخیر کند🙏
@ghalayaane_ghalam
🔹نسبت اصل تضاد و اصل جامع در تشکیل پدیدههای طبیعی و اجتماعی
«قصدم در این یادداشت طبیعتشناسی یا علمالنفس فلسفی نیست؛ فقط میخواستم مقدمهای کوتاه برای بیان آنچه در ادامه خواهد آمد ترتیب داده باشم»
🔸طبیعت از عناصر کاملا متضاد تشکیل شده است. براساس اصلِ تضاد، هر عنصری از عناصر طبیعی، فقط میخواهد خودش باشد و بس. این یعنی هر عنصری میخواهد خاصیت خودش را نشان دهد و برای این کار لازم است بر کوسِ انانیت و فردیت بکوبد و دستِ رد بر سینه سایر عناصر بزند.
🔸فیالمثل عنصر عنصر هیدروژن (H2) میخواهد اثر و خاصیت خودش را به نمایش گذارد و عنصر اکسیژن (O2) میل دارد ویژگی خود را در معرضِ دید قرار دهد. ایندو ذاتا از فایدهیِ ترکیب بیخبرند. اما صورت نوعیه (در اینجا یعنی H2O) با نگهداشتن دو امر متضاد که یکدیگر را دفع میکنند، ماده گرانبهایی چون آب را به ما هدیه میدهد.
🔸فیلسوفان در حکمتِ طبیعی قدیم، معتقد به وجود چهار عنصر طبیعی یعنی: آب، خاک، باد و آتش بودند که بینشان نهایت تضاد است. از طرف دیگر معتقد به وجود موجوداتی بنام نفس هستند که کارشان نگهداشتن عناصرِ متضاد در کنار یکدیگر است. فایده این کار بسیار روشن است: آشکار شدن خاصیتی که نه در تکتک عناصر که از ترکیب ایشان پدیدار میشود.
🔸مثلا ایشان معتقد بودند بدنِ انسان، ترکیبی معتدلشده از جمع عناصر اربعه است. این عناصر با هم ترکیبشده و از اعتدالی که بین آنها پدیدار میشود چیزی بنام «بنیه» حادث میشود که از قابلیتهای عجیبی از جمله پذیرش روح برخوردار است.
🔸براساس اصل تضادّ و اصل جامع میتوان گفت ملکولها با غلبه بر نیروی دافعه بین اتمها و نگهداشتن ترکیبی از آنان در کنار یکدیگر، مواد طبیعی را بهوجود میآورند که بیشک خاصیتی غیر از آنچه در سطح اتمی وجود داشت را آشکار میکند.
🔸نفس نباتی یا همان سلول، جمعی از ملکولها را در کنار هم قرار داده، خاصیت رشد و نمو را ظاهر میکند. نفس حیوانی با نگهداشتن انواع مختلفی از سلولها مثل سلولهای خونی، پوستی، استخوانی، عصبی، عضلانی و ... بدن را به وجود میآورند و نفس ناطقه با نگهداشتن بدن طبیعی در کنار یک موجود فراطبیعی یعنی عقل (ملک) یا روح، انسان را به وجود میآورد.
🔸این اصل تضاد و اصل جامع به حیات طبیعی یا حیات فردی ختم نمیشود. این دو اصل در حیات اجتماعی نیز حاکم است. مثلا نهاد خانواده تضاد بین زن و مرد را در سطحی بالاتر بنام خانواده نگهمیدارد.
🔸در هر جامعهای، خردهنهادها و خردهجریانهایی وجود دارند که هر یک، براساس اصل تضاد، بر اصالت خود و ردِّ نهاد یا جریان رقیب، تأکید دارند و البته که این تأکید، لازمه حیاتشان است.
🔸در این بین اما بر اساس اصل جامع، جریانها و نهادهایی نیز در سطح کلانتر وجود دارند که با کنار هم نگهداشتن این خردهنهادها و خردهجریانها، یک نهاد یا جریانِ کلانتر را تشکیل میدهند.
براساس اصل جامع، مجدد نهادها و جریانهای کلان نیز لاجرم ذیل یک جامعِ دیگر قرار خواهند گرفت تا در نهایت یک هویت متعالی بنام جامعه حادث شود.
🔸اما یک ملت یا جامعه با تمام جریانهای متضادی که درون آن زنده است، یک ملت واحد است. این وحدت، هیچ منافاتی با آن تضادها ندارد. کسی که سکلاندار این جامعِ متعالی است، وظیفهاش نگهداشتن این جریانهای متضاد در کنار یکدیگر به قصد آشکار شدن خاصیت آن است.
🔸اکنون این جامعه ایران اسلامی بهمثابه یک جامع متعالیه، دهها جریان متضاد را در دل خود جای داده و بهمثابه یک کل در حال آشکارکردن خاصیتی است که در آینده بنام تمدن ایران اسلامی ظهور پیدا میکند
🔸کفتارصفتان و کوردلانی نیز وجود دارند که چشمِ طمع به نیروی تضاد درون این جامعه دوختهاند؛ به این امید که این نیرو بر نیروی جامع و نگهدارنده غلبه کند و شاهد فروپاشی نظامش باشند.
🔸ملت ایران باید هشیار باشند. تضادِّ بین نهادها و جریانها تا جایی که در چارچوب و تحت کنترل نیروی جامع باشد، نه تنها مضر نیست بلکه بسیار مفید و ارزنده است؛ البته تا آنجا که پدیدار شدنِ امرِ جدید بر آن تضاد استوار است. اما اگر نیروی تضاد بخواهد بیشتر از حد و توانِ نیروی جامع یا نگهدارنده باشد، چیزی جز فروپاشی یا اعوجاج را در پی نخواهد داشت.
🔸بنابراین پیشنهاد میکنم طرفداران و هواداران دو جریان حاضر در انتخابات پیشرو، ضمن حفظ استقلال فکری و سلیقههای سیاسی خود در نظر به دو نامزد انتخاباتی، با تمام تضادی که بین ایشان قابل مشاهده است، متوجه امر جامع نیز باشند. این تضاد به هیچوجه نباید امر جامع را تهدید کند، بلکه باید موجب تأیید و تقویت آن شود.
🔸براساس این تبیین فلسفی، استفاده از هر ادبیاتی که یک جریان را نه متضاد جریان دیگر بلکه متضاد کل و امر جامع جلوه دهد غلط بوده و به شدت محکوم است.
@ghalayaane_ghalam