eitaa logo
🌙کانون فرهنگی وهیئت آقاقمربنی هاشم.روستای کاغذی ✴
459 دنبال‌کننده
20.3هزار عکس
5.2هزار ویدیو
223 فایل
تاهست جهان🖤شورمحرم 🖤باقیست کانال عمومی جهت اطلاع رسانی ازبرنامه های کانون فرهنگی وهیات اقا قمربنی هاشم روستای کاغذی شهرستان آران وبیدگل باهدف روشنگری؛بصیرتی، ارتباط باادمین @Ya_zeinab44 لینک عضویت
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 🔻 پیکر شهید صیاد که دفن شد- اگر امروز دفن شد، صبح روز بعد- خانواده‌اش نماز صبح را خواندند و رفتند بهشت زهرا(س). فردای تدفینش. وقتی رسیدند جلوی مزار شهید، یک‌سری محافظ که نمی‌شناختند، آمدند جلوی جمع را گرفتند. از حضور محافظ‌ها معلوم شد که آقا آن‌جا هستند. گفتند ما خانواده‌ی شهید صیاد هستیم؛ تا گفتند خانواده شهید هستیم، گفتند بفرمایید. بعد، معلوم شد که آقا نماز صبح را آن‌جا بوده‌اند!! 🔹خانواده‌ی صیاد گفتند: شما خیلی زود آمدید! آقا فرمودند: «من دلم برای صیادم تنگ شده!» ؛ مگر چقدر گذشته بود؟ آقا دو روز قبل از شهادت، صیاد را دیده بودند. یک روز هم از دفنش گذشته بود. آقا زودتر از زن و بچه‌ی‌ صیاد رفته بودند بالای سر مزار او. این هم مثل بوسیدن تابوت صیاد از آن چیزهای نادری بود که من نشنیدم جای دیگری رخ داده باشد. شاید هم شده، من خبر ندارم. من نشنیده بودم آقا صبح فردای تدفین یک شهید، سر مزارش باشند. 🖌 روايت از امير ناصر آراسته از همرزمان سالروز شهادت سپهبد شهید ⬇️⬇️⬇️🌸🌸🌸⬇️⬇️⬇️ @ghamarbaniihashem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روز هشتم شاعراڹ دنبال مضموڹ نیستند هشٺ یعنے: السلام اے ضامڹ آهو رضا "علیه السلام"🌸
🇮🇷⚘۲۱ فروردین، سالروز شهادت صیاد دلها ، 📖داستانک: (۱) اوايل انقلاب ژيان داشت. بهش مى گفتم: «بابا، اين همه ماشين توى پاركينگ موتوريه، چرا يكيش رو برنمى دارى، سوار شى؟» 🔸️مى گفت: «همين هم از سرم زياده» از استاندارى دو تا حواله پيكان فرستادند. هر پيكان، چهل و پنج هزار تومان;يكى براى صياد، يكى براى من. صدايش را در نياوردم. نود هزار تومان جور كردم و ريختم به حساب. ناراحت شد.گفت: «كى پيكان خواسته بود؟»ماجرا را گفتم.گفت «پولم کجا بود؟ ژيانش را گرفتم. فروختم بيست هزار تومان. بيست و پنج هزار تومان هم براش وام گرفتم تا خيالش راحت شد. 🔸️چند سال بعد، ستاد مشترك ارتش بهش حواله حج داد. قبول نكرد که با پول ستاد برود. 🔸️پيكانش رو فروخت ، خرج مكه اش كرد. ********************** (۲) مثل كارمندها نمى آمد ستاد كل، كه هفت ونيم يا هشت صبح، كارت ورود بزند و چهار بعد از ظهر، كارت خروج. 🔸زود مى آمد و دير مى رفت، خيلى دير. مى گفت: 🔸«ما توى كشور بقية الّله هستيم. خادم اين ملتيم. مردم ما رو به اين جا رسوندن، بايد براشون كار كنيم. » ********************** (۳) آمده بود بيمارستان. كپسول اكسيژن مى خواست، امانت براى مادر مريضش. سرباز بخش را صدا زدم، كپسول راببرد. نگذاشت. هرچه گفتم: «امير، شما اجازه بفرماييد.» 🔸قبول نكرد، اجازه نداد. خودش برداشت. گفت: «نه! خودم مى برم. براى مادرمه» ********************* (۴) قرار بود بهش درجه بدهند. گفتيم: « به سلامتى مباركه بابا.» خنديد. تند و سريع گفت: 🔸«خوش بحالم. امّا درجه گرفتن، فقط ارتقاى سازمانى نيست.وقتى آقا درجه رو بذارن رو دوشم، حس مى كنم ازم راضيَن.وقتى ايشون راضى باشن، هم راضين. همين برام بسه. » (سپهبد علی صیادشیرازی روز شنبه ۲۱ فروردین ماه ۱۳۷۸ ساعت ۶ و ۴۵ دقیقه صبح که با اتومبیل خود به قصد عزیمت به محل کارش از خانه خارج شده بود در مقابل خانه‌اش مورد سوء قصد عوامل تروریستی قرار گرفت و به شهادت رسید.)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
10.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥🌸.......🌸..........🌸...........🌸 هشتمین روزمهمانی ضیافت الهی ✅محفل انس با قرآن ویژه جزء خوانی واحد فرهنگی👇 خواهران زینبی کانون فرهنگی وهیات آقاقمربنی هاشم ع روستای کاغذی باحضور فعال نونهال قرآنی سیدمحمدصالح سیدی ✅قرائت سوره حمد بسیارعالی وزیبا ۱۴۰۱/۰۱/۲۱ ⬇️⬇️⬇️🌸🌸🌸⬇️⬇️⬇️ 🔵روابط عمومی کانون فرهنگی وهیات قمربنی هاشم ع روستای کاغذی شهرستان آران وبیدگل @ghamarbaniihashem