eitaa logo
🌙کانون فرهنگی وهیئت آقاقمربنی هاشم.روستای کاغذی ✴
445 دنبال‌کننده
19.5هزار عکس
5هزار ویدیو
223 فایل
تاهست جهان🖤شورمحرم 🖤باقیست کانال عمومی جهت اطلاع رسانی ازبرنامه های کانون فرهنگی وهیات اقا قمربنی هاشم روستای کاغذی شهرستان آران وبیدگل باهدف روشنگری؛بصیرتی، ارتباط باادمین @Ya_zeinab44 لینک عضویت
مشاهده در ایتا
دانلود
☘لحظات معنوی☘ الهی ... بین ما و گناہ سیم خاردار بکش ؛ و این فاصله را مین‌گذاری کن ومارا از ترکشِ خمپاره‌های گناه حفظ کن وقت استجابت دعا نماز وقت
💠عزرائیل نزد مردے ثروتمند آمد تاجانش را بگیرد. مرد،گریه وزارے ڪرد و مہلت خواست،اما عزرائیل نپذیرفت؛ گفت:همه دارایے ام را بگیر و فقط یڪ روز بہ من مہلت بده. باز هم فایده اے نداشت. مرد گفت: پس فقط بہ اندازۀ نوشتڹ یڪ جملہ بہ مڼ وقت بده. عزرائیل پذیرفت؛ او نوشت: مڹ خواستم "" "" عمرم را 300 هزار دینار بخرم، اما نشد!!! ✅شما قدر عمرتان را بدانید، چوڹ نہ فروختنے است و نہ خریدنے. وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذٰا جٰاءَ أَجَلُهُمْ لاٰ يَسْتَأْخِرُونَ سٰاعَةً وَ لاٰ يَسْتَقْدِمُونَ ﴿۳۴﴾اعراف.
نکته های ازتفسیرجزء ششم 🔻اوّلین خون🔻 ✍ خدا به حضرت آدم (ع) وحی کرد: باید پسرت هابیل رو جانشینِ خودت بکنی.😊 👈️ قابیل خبردار شد و گفت: مگه من برادرِ بزرگتر نیستم؟؟! چرا هابیل جانشین باشه؟؟! چرا من نه؟!😡😠 👈 خلاصه... قرار شد دو تا برادر، هر کدومشون یه قربانی 🐑 به پیشگاه خدا ببرند. قربانیِ هر کس قبول شد، اون جانشینِ حضرت آدم باشه. ✅️ قربانیِ هابیل قبول شد😇😊 ❌ امّا قربانیِ قابیل نه...😨😱 بقیه داستان رو از روی قرآن بخونیم: 👇️👇👇️👇 🕋 وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَ لَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّکَ قَالَ إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ (مائده/۲۷) 💢 داستان دو فرزند آدم را بحقّ بر آنها بخوان: 💢 هنگامی که هر کدام، کاری برای تقرّب به پروردگار انجام دادند. امّا از یکی پذیرفته شد، و از دیگری پذیرفته نشد. 💢 برادری که عملش مردود شده بود، به برادر دیگر گفت: «به خدا سوگند تو را خواهم کشت!» 💢 برادر دیگر گفت: «من چه گناهی دارم؟ زیرا خدا، تنها از پرهیزگاران می‌پذیرد!» 👌️ بعد هم قرآن می‌فرماید که قابیل، هابیل رو مظلومانه کشت، و از زیانکاران شد: 👇️👇️👇️👇️ 🕋 فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِیهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِینَ (مائده/۳۰) 👈️ نفسِ سرکش، کم کم او را به کشتن برادرش ترغیب کرد؛ سرانجام او را کشت؛ و از زیانکاران شد. ⚠ اوّلین خونِ روی زمین⚰ بخاطر ریخته شد. 👈️ بخاطر این سوال احمقانه: ⛔️"چرا فلانی...؟؟! چرا من نه؟!"⛔️ ⛔️ چرا فلانی تو قرعه کشی برنده شد؟؟! چرا من نه؟! ⛔️ چرا فلانی دانشگاه قبول شد؟؟! چرا من نه؟! ⛔️ چرا فلانی رو همه دوست دارند؟؟! چرا من نه؟! ⛔️ چرا فلانی، ماشینِ فلان و خونه فلان داره؟؟! چرا من نه؟! ⛔️ چرا فلانی تو خونه‌اش یخچال و تلوزیون مارک فلان داره؟؟! چرا من نه؟! ⛔️ چرا فلانی مدیر عامل شرکت شده؟؟! چرا من نه؟! ⛔️ چرا گروه یا کانالِ تلگرامِ فلانی جمعیتش زیاده؟؟! چرا من نه؟! ⚠ اگه ذهنمون مدام درگیرِ این سوالات هست و حرص میخوریم، یه فکری به حال خودمون بکنیم. بدجور گرفتار هستیم. 📣📣... حَسَد رو جدّی بگیریم. 🚫 بخاطر حسادت، آدم برادرِ خودش رو هم میکشه. ، ، ، ، ، ،
🌙کانون فرهنگی وهیئت آقاقمربنی هاشم.روستای کاغذی ✴
نکته های ازتفسیرجزء ششم 🔻اوّلین خون🔻 ✍ خدا به حضرت آدم (ع) وحی کرد: باید پسرت هابیل رو جانشینِ خ
🌼🌸🍀🌼🌸🍀 🔻وسوسه‌ی نفس🔻 ✍ گاهی اوقات انجامِ بعضی گناهان، در نگاه اوّل، برای انسان بسیار سخت و نشدنی به نظر میرسه.😳 👌 هرجور که آدم حساب میکنه٬ می‌بینه نمی‌تونه، یا امکان نداره، همچین گناهی رو انجام بده.😨😱 👈 ولی آدمی، کم کم او رو متقاعد و رام میکنه، 😐 و انسان مثل مومی در دستِ نفسِ امّاره، شکل می‌گیره.😐 📖 قرآن کریم، داستانِ کُشتنِ هابیل توسط برادرش قابیل رو اینطوری تعریف میکنه: 🕋 فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخيهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخاسِرينَ. (مائده/۳۰) 💢 ﺳﺮﻛﺶ، پس از وسوسه‌های پی در پی، به تدریج ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﺼﻤّﻢ ﺑﻪ ﻛﺸﺘﻦ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﻛﺮﺩ. 💢 در نتیجه ﺍﻭ ﺭﺍ ﻛﺸﺖ، ﻭ ﺍﺯ ﺯﻳﺎﻧﻜﺎﺭﺍﻥ ﺷﺪ. "فَطَوَّعَتْ"👈 "طوع" در زبان عربی، به معنی رام شدن چیزی است. 👌 همه میدونیم که رام کردنِ چیزی، یک‌دفعه‌ای و در یک لحظه صورت نمیگیره، بلکه به صورت تدریجی و پس از کشمکشهایی صورت میگیره. 😔فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخيهِ.😔 😱😨 یعنی کشتنِ برادر کار خیلی سختی بود، امّا نفسِ قابیل، آرام آرام این کارِ وحشی و سنگین رو، برای او رام و اهلی کرد.😰 ☝️ یعنی انسان، با وسوسه، تلقین و تزئین، انسان رو رام و خام میکنه، و به می‌کشونه. اون هم سرِ فرصت و به مرورِ زمان. 😔... انسان هم، درست مثل 👹، آدم رو بصورت تدریجی و گام به گام 👣 میکشونه سمت . ↙️ اوّل که نگاه میکنه میگه عمراً من یه همچین خلافی رو بکنم،💪 امّا رو حسابِ "کنجکاوی" یا هر چیز دیگه‌ای، پلّه‌ی اوّل رو میره، و کم کم همینطوری میره جلو، تا پلّه‌ی آخر.😔 ↙️ اوّل میگه بابا اینا برا تو فیلماست که طرف از خونه فرار میکنه، من سرم بره یه همچین کاری نمیکنم،💪 اصلاً نمیتونم.😱 بعد که دعواش میشه میگه بذار یخورده خونواده رو ترسشون بدم، ببینم چی میشه؟🤔 یه ساعت فرار میکنه،👈 بعد یه شب و...👈 بعد به پُست آدمهای ناباب میخوره و...😔 👈 تمام ‌این دختر فراری‌ها رو بری ازشون سوال کنی، اصلاً فکر نمیکردن یه روز فراری بشن.😔 جوونهای کراکی و شیشه‌ای هم همینطور😔 ↙️ اوّل که میره عکسهای پروفایل دیگران رو ببینه، فکر نمیکنه که بتونه با این طرف چت کنه و کار رو به جاهای باریک بکشونه.😱 میگه بذار یه سلام بدم ببینم چی میشه؟🤔 جواب سلام رو که گرفت،👈 بعد میگه بذار این شوخی رو بکنم یا این تیکه رو بندازم ببینم چی میشه؟🤔 شوخی رو که کرد و چراغ سبزِ طرف مقابل و دید،👈 بعد یواش یواش شوخی‌های بیشتر و...😔 ⚠️خیلی مراقب وسوسه‌های نفس باشیم.⚠️ ، ، ، ،
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اولین پنج شنبه از ماه مبارک رمضان یادی بکنیم از اموات مخصوصا عزیزانی که رمضان قبل سر سفره سخر و افطار درکنا ما بودند و الان نیستند باذکر صلوات وقرائت فاتحه اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم
😘بوسه بردستان کارگر 🇮🇷روزکارگرمبارک🌷
🌹 ‍ سر سفره افطار براے شفاے همه مریضا و سلامتے همه پدر مادرا و مشڪلات ڪار و ازدواج و...جوونها  برای همه گرفتارها دعاکنیم ان شاء الله تو این  ماه برڪت و رحمت دعاهاے همه ے دوستان مستجاب بشه، الهے آمیـــن 🌹طاعات و عبادات شما خوبان خدا مقبول حق التماس دعاے خیر و فرج ____🍃🌸🍃____
تو خود گفتی روزه گر بگیری دلت در باب ما احیا بگیرد نشستم تشنه بر افطار ولیکن چرا بغض راه آب را بگیرد #صل_الله_علیک_یا_قتیل_العطشان #مدهامتان
بخون عاااااااااالی تلنگرانه👌 🔴مقدس اردبیلی رفت حمام!! دید حمامی دارد در خلوت خود می‌گوید: خدایا شکرت که شاه نشدیم، خدایا شکرت که وزیر نشدیم، خدایا شکرت که مقدس اردبیلی نشدیم. مقدس اردبیلی پرسید: آقا خُب شاه و وزیر ظلم می‌کنند، شکر کردی که در آن جایگاه نبودی، چرا گفتی خدایا شکرت که مقدس اردبیلی نشدی؟ گفت : او هم بالاخره اخلاص ندارد ! شما شنیدی میگویند مقدس اردبیلی، نیمه‌شب دلو انداخت آب از چاه بکشه دید طلا بالا آمد ، دوباره انداخت دید طلا بالا آمد، به خدا گفت: خدایا من فقط یک مقدار آب می‌خواهم برای نماز شب، کمک کن! مقدس گفت: بله شنیدم ... حمامی گفت : اونجا ، نصفه‌شب ، کسی بوده با مقدس؟ مقدس گفت: نه ظاهراً نبوده ... حمامی گفت: پس چطور همه خبردار شدند؟ پس معلوم می‌شود خالص خالص نیست ! و مقدس اردبیلی می‌گوید یک‌ دفعه به خودم آمدم و به عمق این روایت پی بردم که: ریا، پنهان‌تر از جنبیدن و حرکت مورچه بر روی سنگ سیاه در شب تاریک است. سعی کن آن باشیم که خدا میخواهد نه آن باشیم که خود میخواهیم و مغرور نشویم که شنا گران را هم آب میبرد!!! حالا هركی بسته غذایی به كسی داد، درخونه ای یا كوچه ای یاقبرستونی ضدعفونی كرد، ودهها كاردیگه هی عكس بگیرین، تا اول دوربین آماده نباشه پا از پا جلوتر نمیگذاره و دهها عكس گرفته میشه درحالت های گوناگون خدا تو این همه نعمت وكرامت به بندگانت میدی تا حالا كسی ندیدتت، اما بندگان تو یه قرص نون میدن به یک نیازمند دهها عكس میگیرند و ده نفر همراهشون میبرن و همه جا رو پر میکنند که مبادا کسی نمونده باشه که نبینه عکس اینها رو!! خدایا شكرت خدایی حق خودت است و بس🙏 🌷🕊🌷🕊🌷🕊 @ghamarbaniihashem
در خیابان قدم می زد چشمانش افتاد به تجملاتِ برخی ها ! در  گفت : کاش من هم اینگونه بودم ! ناگهان یادش آمد آیه ایی از قرآن را و زمزمه کرد : "کل من علیها فان ..." * همه چیز فنا پذیر است * و دلش آرام شد ...  وقتی تو را دارم دیگران و اموال دنیا  را میخواهم چکار ؟ خیر حبیب و محبوب     !