بازخوانی جوابیه مورخ خبیر انقلاب اسلامی به هاشمی رفسنجانی در جریان فتنه ۸۸...
قسمت اول...
در آستانه سالگرد مرگ هاشمی رفسنجانی...
در واکنش به سخنرانی ۲۵ مرداد ۱۳۸۸ توسط مورخ خبیر انقلاب اسلامی...
و تبیین نقش هاشمی رفسنجانی در فتنه ۸۸...
نامهای منتسب به دفتر هاشمی رفسنجانی منتشر گردید...
این نامه یا به قلم رفسنجانی و یا زیر نظر وی تنظیم شده بود...
و پاسخ حجتالاسلام و المسلمین سیدحمید روحانی را در پی داشت...
متن این نامه را در آستانه سالروز مرگ رفسنجانی مرور میکنیم:
«هوالعزیز»
جناب هاشمی رفسنجانی
با سلام...
نامه منتسب به دفتر جنابعالی را، پیش از آنکه به دستم برسد در برخی از روزنامههای گمنام، مطالعه کردم...
از آنجا که میدانم این نامه اگر به قلم جنابعالی نباشد، بیتردید زیر نظر شما نگارش یافته است...
رخصت میخواهم پاسخ را خطاب به شما بنگارم...
و پیش از پرداختن به پاسخ، باید عرض کنم ای کاش شرایط به گونهای بود که میتوانستم در برابر این نامه سکوت میکردم و آن را بیپاسخ میگذاشتم...
تا به جریانهای اختلاف برانگیز کشیده نشوم...
اما چه کنم که سکوت من مایه گستاخی بیشتر دشمنان میشود...
و آنان را بیش از پیش جریتر میکند و به انقلاب، اسلام، امام و رهبر مظلوم و مقاوم ملت ایران آسیب میرساند...
و چه بسا تاریخ را نیز خدشهدار سازد و ناحق را حق بنمایاند و حق را باطل جلوه دهد...
درباره این نامه و برخی از مطالب آن یادآوری نکاتی بایسته است:
۱ـ انتظار این بود که در پاسخ مطالب و مسائلی که در سخنرانی اینجانب در شهرستان خمین آمده است، به موضوعاتی میپرداختید که جنبه اصولی و ریشهای دارد و روشن شدن آن میتواند در دیدگاه و داوری ملت ایران نسبت به جنابعالی تأثیر بسزایی داشته باشد...
در سخنرانی اینجانب در مورد نامه سرگشاده سرکار عالی به مقام معظم رهبری (اطال الله عمره) به این نکته اشاره شده است که «تمام مصیبتهایی که در جریان انتخابات و پس از انتخابات بر سر این کشور آمد از آن نامه سرگشاده بود که آتش نفاق و اختلاف را روشن کرد...
و نسل جوان و مردم را به جان هم انداخت.»
در آن سخنرانی به برخی از تحریفگریهایی که در کتاب خاطرات آنجناب به چشم میخورد نیز اشاره شده است...
بیتردید آن نادرستیها در کتاب خاطرات شما مایه تأسف و نگرانی «قاطبه دلسوزان انقلاب اسلامی» و علاقهمندان به حضرت امام (سلام الله علیه) میباشد...
و این دغدغه را ایجاد میکند که «هنوز بیش از سی سال از پیروزی انقلاب اسلامی نگذشته است» مبادا «منافع زودگذر باندی»، شخصی و دنیوی، دانسته و ندانسته مایه دستبرد به واقعیتهای تاریخی شود و اعتبار خاطرهنگاری و تاریخنویسی را به زیر سؤال برد...
هر چند طی سالهای گذشته بسیاری از کتابهایی که به نام «خاطرات» و تاریخ انقلاب به بازار آمده و میآید آکنده از خطا و اشتباه و بعضاً دروغ و تحریف و وارونهنویسی و خلافگویی میباشد...
و بار دیگر ژرفنگری و آیندهبینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی، امام عزیز را نمایان میسازد که هنوز انقلاب اسلامی به پیروزی نــرسیده بود هشدار داد:
«… لازم است برای بیداری نسلهای آینده و جلوگیری از غلطنویسی مغرضان، نویسندگــان متعهد با دقت تمام به بررسی دقیق تاریخ این نهضت اسلامی بپردازند…
ما که هنوز در قید حیات هستیم و مسائل جاری ایران را که در پیش چشم همه ما به روشنی اتفاق افتاده است دنبال میکنیم...
فرصتطلبان و منفعتپیشگانی را میبینیم که با قلم و بیان و بدون هراس از هر گونه رسوایی، مسائل دینی و نهضت اسلامی را برخلاف واقع جلوه میدهند…
و شکی نیست که این نوشتجات بیاساس به اسم تاریخ در نسلهای آینده آثار ناگواری دارد…
امروز قلمهای مسموم درصدد تحریف واقعیات هستند، باید نویسندگان امین این قلمها را بشکنند… »
صحیفه امام، ج ۳، ص ۴۳۴...
بازخوانی جوابیه مورخ خبیر انقلاب اسلامی به هاشمی رفسنجانی در جریان فتنه ۸۸...
قسمت دوم...
جنابعالی به جای پاسخگویی به پرسشها، شبههها و نگرانیهایی که نامه سرگشاده و خاطرهنویسیهای بعضاً ناآراسته شما در میان مردم پدید آورده است...
روی برخی مسائل ناچیز انگشت گذاشتهاید و از اینکه در سخنان من آمده است:
«در انتخابات ریاست جمهوری نهم با سر و مغز زمین خورده»
خــرده گرفتهاید که قبول دارم باید از جمله مناسبتری استفاده میشد، مانند شکست خورد و یا به تعبیر فوتبالیستها «نتیجه را به حریف واگذار کرد»! و…
در هر صورت از این بابت پوزش میخواهم... لیکن این نکته را نتوان نادیده گرفت که با سابقه ذهنی جامعه از «حجتالاسلام» هـاشمی بهرمانی، به عنوان «یار امام و رهبری» برازنده و ارزنده نباشد به گونهای موضعگیری کند که در میان مردم چنین وانمود شود که به ولایت و رهبری پشت کــرده و در صف نامحرمان ایستاده است...
آن نامه سرگشاده با آن اولتیماتوم سخیف:
سر چشمه شایـد گرفتن به بیل چو پر شد نشاید گرفتن به پیل
اگر از سوی تکنوکراتها و لیبرالهای معاند و مغرض (که امروز به دروغ سنگ هاشمی را به سینه میزنند) و اپوزوسیون نظام، منتشر میشد...
هضم آن برای دوستان و دوستداران انقلاب آسان بود...
اما بالا زدن آستین همت توسط بعضی برای برآورده کردن آرزوی محال دور کردن مردم از ولایت و اعلان جنگ نیمهرسمی به مقام معظم رهبری، از سوی کسانی که داعیه «ارادت به شخصیت حقوقی و حقیقی ولایت» دارند «از تناقضهای عجیب و غریب روزگار است»...
۲ـ شما در نامه خود به «ذوقزدگی بعضی از خبرگزاریها و روزنامههای ریز و درشت» از سخنان من اشاره کرده و آن را به اصطلاح ملاک نادرستی آن سخنان دانستهاید!!؟
باید دانست « ذوقزدگی» یا استقبال از گفتار من از سوی برخی از نیروهای خودی شگفتآور و ناروا نیست...
لیکن «ذوقزدگی» رسانههای غربی و سازمانهای جاسوسی بینالمللی و محافل صهیونیستی و قدرتهای استکباری از نامه و سخنرانیهای سرگشاده جنابعالی زنگ خطر را به صدا درمیآورد...
آیا میدانید نامه سرگشاده شما چه خون جگری برای دلسوزان انقلاب و رهروان راستین راه امام به همراه داشت و اشکهایشان را جاری ساخت؟..
آیا میدانید دشمنان اسلام و انقلاب اسلامی از آن نامه سرگشاده چه شادیها کردند و چه سر و صداهایی در دنیا بر پا کردند و چه تبلیغات زهرآگین و ناهنجاری بر ضد مقام معظم رهبری به راه انداختند!؟..
آقای هاشمی!..
«باور این جمله به نقل از شما در رسانهها سخت است» که:
« جمهوری اسلامی حمایت مردم را از دست داده است»!!.
(گاردین سایت بی بی سی، ۲۷ / تیرماه / ۸۸)
آیا میدانید که استکبار جهانی و در رأس آن شیطان بزرگ اگر روزی این دروغ را باور کنند که «جمهوری اسلامی حمایت مردم را از دست داده است» در یورش به ایران درنگ نمیکنند؟..
آیا این گونه سیاهنماییها آب به آسیاب دشمن نمیریزد؟..
و دشمن را به طمع نمیاندازد؟..
۳ـ نوشتهاید
«… به خـاطر دستمالی، قیصریه را به آتش نکشید»!!؟
کاش توضیح میدادید که منظورتان از «دستمالی» که به خــاطــر آن ممکن است «قیصریه را به آتش بکشم» چــه میباشد؟..
شما خوب میدانید که من در درازای ۳۰ سال که از انقلاب اسلامی میگذرد، به رغم اینکه زمینه به دست آوردن پست و مقـــام برای من فراهم بود، هیچ مسئولیتی نپذیرفتم و دنبال قدرت ندویدم...
من نیز میتوانستم وکیل، وزیر، سفیر و… شوم...
لیکن این کار را نکردم چون مسئولیتی مقدستر، ارزشمندتر و مهمتر بر دوش دارم؛ رسالت مقدس تدوین تاریخ، رویارویی با تحریفگریها و پاسداری از خط امام، بزرگترین مسئولیتی است که بر دوش من سنگینی میکند که انجام آن را با سخت کوشی، پایداری و استواری دنبال میکنم...
من بــرای اینکه به مجلس شورای اسلامی راه یابم و مثلاً رئیس مجلس شوم به آب و آتش نزدم...
من بــرای اینکه رئیس جمهور شوم، گریه نکردم و صحنه ساختگی تدارک ندیدم و مشتی بازیگر و هنرپیشه را گـرد نیاوردم تا هنرنمایی کنم و صحنههایی دور از شأن یک روحانی باسابقه خلق کنم...
بازخوانی جوابیه مورخ خبیر انقلاب اسلامی به هاشمی رفسنجانی در جریان فتنه ۸۸...
قسمت سوم...
من بر سر دنیا و مشتهیات دنیوی با کسی سرجنگ ندارم...
مرکز اسناد انقلاب اسلامی با اینکه حاصل عمرم بود و جوانیم را روی آن گذاشته بودم، آن گاه که به راه ناصواب رفت برای اینکه «به خاطر دستمالی قیصریه را به آتش نکشم» از حق خود چشم پوشیدم و بی سروصدا از آن جدا شدم و دوری گزیدم و «عطای آن را به لقایش بخشیدم»...
من برای اینکه وامدار هیچ گروه، مقام و شخصی نباشم با زندگی طلبگی ساختم، سادهزیستی پیشه کردم، و افتخار میکنم که سنگی روی سنگ نگذاشتم و سرمایهای نیندوختم...
من برآنم که دریابم نظـر جنابعالی از اینکه «به خاطر دستمالی قیصریه را به آتش نکشید» چه میباشد و این «دستمال» ناقابل چیست که من از آن بیخبر و بیگانهام...
اگر دفاع از کیان روحانیت، خط امام و رهبری و پاسداری از آرمانهای انقلاب اسلامی و رویارویی با تحریفگریهـا و دروغپردازیها از دید جنابعالی «دستمالی» است که نبایستی «به خاطر آن قیصریه را به آتش کشید» باید بگویم زهی تأسف...
این تأسف موقعی عمیقتر میشود که بدون عبرت گرفتن از حـوادث دو قرن اخیر، به ویژه حوادث پس از مشروطه، به عنوان یک فرد روحانی، خواسته یا ناخواسته توطئه شوم اسلامستیزی و ولایتگریزی و القای اتهام به رهبری را در یک نامه «کاملاً احساسی» و غرضمندانه «تسهیل نمایید»!..
۴ـ جنابعالی در این نامه از پروژه «هاشمی ستیزی» و «روحانیت ستیزی» خبر دادهاید...
و این دو جریان را به هم ارتباط دادهاید...
انگار هر گونه خردهگیری و انتقاد از جناب هاشمی مساوی با «روحانیتستیزی» است!..
اولاً:
بایسته است توضیح میدادید که هـاشمی رفسنجانی امروز چه ویژگیها و برجستگیهایی دارند که دشمنان اسلام و انقلاب اسلامی از آن احساس خطر میکنند که به «هاشمی ستیزی» برخاستهاند!؟.
آیا به نظر جنابعالی همانگونه که دشمن از خط امام وحشت دارد و دیر زمانیست توطئه امامزدایی را در دست اقدام دارد، امروز از خط هاشمی رفسنجانی نیز اندیشناک است و بر آن است که آن خط خطرناک برای جهانخواران را از میان ببرد؟..
راستی این «خط برجسته و آراسته هاشمی» چرا و چگونه تا این پایه نادیدنی و پنهان است که ملت ایران به رغم رشد و آگاهی والا نتوانستهاند به آن پی ببرند...
و تنها استکبار جهانی و دشمنان درونمرزی و برونمرزی اسلام از آن آگاهی یافتهاند!؟.
در خور نگرش است که امروز قلم به مزدانی که با امام و آرمانهای انقلاب اسلامی سر ناسازگاری دارند و بر آنند خط و راه و اندیشه امام را به موزه تاریخ بسپارند، از خطـر «هاشمی ستیزی» اظهار نگرانی می کنند و هشدار می دهند!؟.
ثانیاً:
میدانیم و میدانید که جامعه روحانیت و پایههای استوار آن هیچ گاه وابسته به فرد نیست...
رفتن یک فـرد یا سقوط فرد دیگر نمیتواند ارکان روحانیت را متزلزل سازد...
چنانکه سقوط آقای سید کاظم شریعتمداری با آن دبدبه و کبکبه و بیرون رفتن آقای منتظری از صف طلایهداران انقلاب اسلامی با آن پیشینه درخشان و انقلابی، نتوانست به کیان روحانیت آسیب برساند و زمینه را برای توطئه «روحانیتستیزی» هموار سازد...
اگر بنا بود اساس روحانیت وابسته به فرد باشد، بیتردید تاکنون ارکان جامعه روحانیت فرو پاشیده و از میان رفته بود و آثاری از آن نمانده بود تا تداوم آن به وجود هاشمی بستگی داشته باشد...
ثالثاً:
آنچه امروز مایه دغدغه و نگرانی جنابعالی شده است، اینجانب از زمانهای دور آن را دریافته و خطر آن را طی مصاحبهای به شکل غیر مستقیم به شما گوشزد کردم، و طی مصاحبهای با خبرنگار جهاننیوز در تاریخ ۱۷/شهریور/۱۳۸۶ یادآور شدم:
… امیدوارم که آقای هاشمی نسبت به اطرافیان خودشان مقداری هوشیار باشند که عوامل مرموز باعث ایجاد مشکل برای ایشان نشوند…
آنچه مایه نگرانی است، این است که شخصیتهای روحانی ما بر اثر یک سلسله موضعگیریهای نابجا و ادعاهای ناروا و اغراقآمیز به زیر سؤال بروند و زحمات طولانی آنها در مبارزه به هدر برود...
رابعاً:
این اعمال و رفتار و گفتار و کـردار شخصیتها و چهرههاست که مایه سقوط یا صعود آنان میشود...
این سناریوی زننده و فیلم انتخاباتی شکننده جناب هاشمی رفسنجانی با کارگردانی سازنده فیلم مارمولک است که زمینه هاشمیستیزی را هموار میکند...
این کارهای سؤالبرانگیز آقازادهها و نورچشمیها، به ویژه کردار نامناسب و زننده صبیه جناب هاشمی است که مایه بیآبرویی و بیاعتباری ایشان در میان جامعه میشود...
بازخوانی جوابیه مورخ خبیر انقلاب اسلامی به هاشمی رفسنجانی در جریان فتنه ۸۸...
قسمت چهارم...
بزرگترین خطر برای انسان آن است که به دست خود زمینه سقوط خود را فراهم کند... لیکن نتواند دریابد که مشکل کار کجاست و چه عواملی مایه آسیبپذیری او شده است و دیگران را مقصر ببیند...
باید دانست مردم امروز با نسلهای گذشته تفاوت کلی دارند...
مردم امروز رشد یافته، آزموده، ورزیده، سیاستمدار، آدمشناس و آگاه و دانا میباشند و بیراههپوییها، کژاندیشیها و نامردمیها را به درستی در مییابند و بر نمیتابند...
از این رو، سره را از ناسره به خوبی باز میشناسند و در برابر ناراستیها و بیمبالاتی ها بیدرنگ موضع میگیرند و دست رد بر سینه نامحرمان میزنند...
این روزها اینجا و آنجا زمزمههایی شنیده می شود که بله؛ «دستهایی در کار است که یاران امام را از صحنه حذف کند و به یاران امام اهانت میشود»...
باید دانست آنهایی که به راستی در خط اماماند و راه امام را دنبال میکنند در دل و جان مردم جا دارند...
ملت ایران همانگونه که به امام عشق میورزند، یاران امام را نیز با دل و جـان ارج مینهند...
لیکن برخی از یاران نایار «سربازان متمردیاند» که سنگر را رها کرده از صحنه گریختهاند و یا به سنگر عناصر ضد انقلاب پناه بردهاند...
مردم به آن دسته از سستعناصری که تاب مقاومت ندارند و از تداوم راه خسته شده و بیراهه گزیدهاند، به چشم دشمنان امام و انقلاب مینگرند و آنان را از دشمنان برونمرزی و استکبار جهانی، برای کشور و ملت خطرناکتر میدانند...
ملت ایران به درستی دریافتهاند که امروز، خطری که انقلاب اسلامی را تهدید میکند از امریکا نیست...
«آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند»
امروز خطر از ناحیه کسانی است که داعیه خط امامی دارند...
لیکن شهوت مقام آنان را کور کرده است و «برای دستمالی قیصریه را به آتش میکشند»!..
و یا با ادعای خط امام و یار امام به شیوهای منافقانه اندیشههای لیبرالیستی را ترویج میکنند...
از «تشنجزدایی»! دم میزنند، از «عرف بینالمللی» سخن میگویند، با کسانی که شعار «نه غزه، نه لبنان» میدهند هممسیرند و از حمایت صهیونیستها، سلطنتطلبان، منافقان، عوامل امریکا و انگلیس برخوردارند و به آن میبالند...
خطر جدی و ریشهای برای اسلام، انقلاب و استقلال ایران این فرصتطلبانی هستند که نان را به نرخ روز میخورند، «ابنالوقتند»...
یک روز علیه آقای منتظری نامه سرگشاده مینویسند و روز دیگر نه تنها راه و کار او را خود تکرار میکنند، بلکه سر در آستانه او می سایند؛ این کسان را نمیتوان با دستاویز یار امام تقدیس کرد...
ملت روشنضمیر ایران، مانند برخی از فرقههای اسلامی نیستند که بر این باور باشند که «صحابه» و کسانی که روزگاری را با پیامبر اکرم (ص) گذراندهاند، از هرگونه لغزش و خطا مصوناند و به هر کار ناشایستی دست بزنند، نباید مورد طعن و نقد قــرار گیرند...
امروز برخی کژاندیشان و بیراههپویان بر این باورند کسانی که روزی و روزگاری در کنار امام زیسته و یا با امام دیدارها و گفت وگوهایی داشتهاند و از یاران امام به شمار میروند، به اصطلاح معروف از هفت دولت آزادند...
هر جا بروند و هر کاری بکنند چون زمانی در خدمت امام بوده و از یاران امام شمرده میشدهاند، شایسته نیست که مورد اعتراض و خردهگیری قرار بگیرند...
این دید با مکتب تشیع همخوانی ندارد...
پیروان علی(ع) و در واقع پیروان اسلام ناب محمدی(ص) تنها به پیشینه افراد برای داوری بسنده نمیکنند و موضع روز آنان را نیز مورد نظر قرار میدهند و آنچه امام اعلام کرد:
«میزان، حال فعلی افراد است»
سخن برحق و برجستهای است که ریشه در مکتب اسلام راستین و مکتب تشیع دارد که نبایستی از آن غفلت کرد...
بنابراین، کسانی که امروز مورد حمله، طعنه، خشم و نفرت مردم قرار دارند یاران از راه برگشتهاند، نه پاکباختگان وفادار و پیروان راستین راه امام که پیوسته با مردماند، با مردم حرکت میکنند، صف خود را از مردم جدا نمیکنند و خود را وامدار مردم میدانند و شیفتگان خدمتاند نه تشنگان قدرت...
بازخوانی جوابیه مورخ خبیر انقلاب اسلامی به هاشمی رفسنجانی در جریان فتنه۸۸...
قسمت پنجم...
۵ـ نوشتهاید که داستان حمایت شما از منافقان در دوران مبارزه را من کشف نکردهام و شما آن را خیلی مفصلتر در خـاطرات خود آوردهاید...
اینجانب هیچگاه ادعــا نکردم که پدیدهای را کشف کرده و ناگفتهای را یافته و بازگو کردهام و نیز هیچگاه بر آن نیستم که جنابعالی را به سبب حمایت از منافقان در آن روز و روزگار، خدای نخواسته مورد شماتت، سرزنش و نکوهش قـرار دهم...
این واقعیت به درستی روشن و آشکار است که بسیاری از روحانیان، از روی ساده اندیشی، زود باوری، سهلانگاری و احساسات آنی، فریب این گروهک مکار و فریبکار را خوردند و به یاری آنان شتافتند...
لیکن نکته این است که جنابعالی با این اشتباه آشکار که در زندگی سیاسی خود دارید، چگونه خود را در حد امام مینمایانید!؟.
امام را در جریان بنیصدر به زیر سؤال میبرید و ادعا میکنید که امام به سبب اینکه در جامعه حضور نداشت از ماهیت بنیصدر آگاهی نیافت و جنابعالی چون در میان مردم بودید و در اجتماع حضور فیزیکی داشتید، بنیصدر را به درستی شناخته بودید و خطر او را دریافته بودید...
لیکن امام خطر را برنمیتافت!..
و از بنیصدر حمایت می کرد و سرانجام دریافت که نظر شما درست و مطابق با واقع است! و…
جنابعالی اگر به راستی این ادعا را باور دارید که امام به سبب اینکه در اجتماع حضور نداشت، بنیصدر را به درستی نشناخته بود و به ماهیت او پی نبرده بود، باید عرض کنم که هنوز امام را نشناختهاید...
البته امام در دوران زندگی پرافتخار خویش آن گونه که باید و شاید شناخته نشد؛ امروز نیز شناخته نشده است...
بیتردید آیندگان بهتر می توانند دریابند که آن مرد خدا نابغه دهر بوده است و در کیاست، و مدیریت مسئولان و یاران در تاریخ کمتر همسان و همانندی داشته است...
امام برای شناخت اشخاص و گروهها به حضور فیزیکی در اجتماع نیازی نداشت، اگر جز این بود، امام هیچگاه نمیتوانست در دوران زیستن در نجف اشرف نهضت اسلامی ایران را رهبری کند و از هـرگونه لغزش و خطایی دور بماند...
امام با اینکه در ایران نبود و با بنیانگذاران و سردمداران سازمان منافقان از نزدیک آشنا نبود، تنها با چند جلسه دیدار و گفت و گو با نمایندگان آن سازمان توانست آنان را بشناسد و به ماهیت منافقانه آنان پی ببرد...
لیکن جنابعالی و دیگر روحانیانی که با همه نیرو و توان به حمایت از سازمان برخاسته بودند، به اصطلاح در میان جامعه بودید و زمانهای طولانی با اعضا و بنیانگذاران آن سازمان سرو کار داشتید و با وجود این نتوانستید آنان را به درستی بشناسید و فریب آنان را نخورید...
در مورد بنیصدر، حمایت امام از او، نه برای این بود که از ماهیت او شناخت نداشت و به او ایمان داشت...
امام، بنی صدر را پیش از آنکه برای ریاست جمهوری کاندید شود شناخته بود و نسبت به او ذهنیت منفی داشت...
از این رو، چنانکه نامبرده در خاطرات خود آورده است، آن گاه که آمادگی خود را برای نامزدی ریاست جمهوری با امام در میان گـذاشت، پاسخ منفی شنید...
امام با صراحت به او گوشزد کرد که صلاحیت برای ریاست جمهوری نظام اسلامی را ندارد، لیکن حمایت امام از او در دوران ریاست جمهوری او احترام به رأی مردم بود...
امام مانند بسیاری از سیاستبازان نبود که تا روزی که به مقام و منصب نرسیدهاند فراوان از مردم دم میزنند، لیکن آن گاه که به قدرت میرسند مردم را فراموش میکنند و رأی و نظر مردم را نادیده میگیرند...
بنیصدر از یازده میلیون رأی برخوردار بود...
شما انتظار داشتید که امام از قدرت و موقعیت خود استفاده کند و بنیصدر را با نادیده گرفتن رأی مردم کنار بزند...
لیکن امام بر خود وظیفه میدانست که رأی ملت را پاس بدارد و به نظر مردم احترام بگذارد و از رئیس جمهور منتخب مردم حمایت کند، تا مردم خود او را بشناسند و رأی خود را از او پس بگیرند...
تفاوت یک رهبر مردمی با انسانهایی که هنوز دچار منیت هستند در همین نکته باریکتر ز مو نهفته است که آنــان در مسند قدرت کمتر به مردم میاندیشند...
لیکن آن رهبری که به ملتش عشق می ورزد، پا به پای مردم حرکت می کند و از آنان فاصله نمیگیرد...
بازخوانی جوابیه مورخ خبیر انقلاب اسلامی به هاشمی رفسنجانی در جریان فتنه ۸۸
قسمت ششم...
۶ـ نوشتهاید:
«… آن زمان بسیاری از پیشگامان مبارزه (جز معدودی) از آنها [منافقین]، حمایت میکردند (حتی خود شما)!»
چنانکه پیشتر اشاره کردم بسیاری از مبارزان روحانی به سبب سطحینگری، سادهاندیشی و سهلانگاری، فریب این گروهک و سردمداران آن را خوردند و به حمایت از آنان برخاستند و شاید خفقان حاکم فرصت کنکاش و جستار درباره این گروهک مکار را نیز به آنان نمیداد...
لیکن در این میان آنچه تأسف را افزون میسازد این است که این پیشگامان مبارزه، رهبری عارف و دانا و حکیمی فــرزانه و توانا، همانند حضرت امام (سلام الله علیه) را پیش روی خود داشتند و میتوانستند با بهرهگیری از دیدگاهها، رهنمودها و رهبریهای حکیمانه او به چنین ورطه خطرناکی نیفتند و آلت دست منافقان قرار نگیرند...
لیکن با وجود این به بیراهه رفتند و «دیدند سزای خویش»...
این جـریان نشان از این واقعیت دارد که بسیاری از روحانیان و به گفته جنابعالی «پیشگامان مبارزه» از آن دوران و زمان به اصل ولایت فقیه پایبند نبودند و رهبری امام را بر نمیتافتند...
و شاید برخـی از آنان خود را از امام داناتر، سیاستمدارتر، مدیر و مدبرتر میپنداشتند! و امروز نیز میپندارند!..
(چنانکه از خاطره نویسی های آنان برمیآید...)
اینکه اشاره کردید که «حتی خود شما»!..
باید بگویم اینجانب به رغم گرایش به حرکت مسلحانه و علاقه باطنی به گروههایی که به عملیات پارتیزانی دست میزدند، روی تعبد به نظریات و اندیشههای امام و اینکه پیروی از امام را بر خود وظیفه میدانستم، هیچگاه از سازمان حمایت نکردم...
و در ماهنـامـــــه ۱۵ خرداد که در نجف اشرف انتشار میدادم کوچکترین سخنی و مطلبی در پشتیبانی از آنان نیاوردم و با بـرخی از همکاران و همرزمان که نسبت به سازمان سمپاتی داشتند، بر سر این مسئله که برخلاف نظر امام در خدمت این گروهک قرار گرفته بودند، اختلاف شدید داشتم...
این نکته نیز بایسته یادآوری است که آن «معدودی» که بنا به گفته جنابعالی در آن روز از سازمان شناخت داشتند و از همکاری با برخی از «پیشگامانی» که در خدمت سازمان قرار داشتند، خودداری میورزیدند...
امروز از سوی برخی از آن «پیشگامان»! متهم میشوند که از مبارزه رویگردان شده بودند و مبارزه را قبول نداشتند!..
و از خط امام منحرف شده بودند!!.
امروز تاریخ، داوری خواهد کرد که چه کسانی از راه و اندیشه امام دور شده بودند..
آنها که از سازمان حمایت میکردند و وجوهات شرعی را به کام منافقان میریختند؟..
یا کسانی که حمایت از سازمان را بیراههپویی و خطرناک میدانستند و از آنان دوری میگزیدند؟..
۷ـ آوردهاید:
«… سابقه ذهنی جامعه از آقای زیارتی (سید حمید روحانی) فردی است که حتی حاضر است مرحوم شریعتی را در جهت تقویت حوزهها یکبار دیگر به مسلخ تاریخ ببرد...
اما ناگهان در چرخش ۱۸۰ درجهای شخصیتهای انقلاب و زبرالحدیدهای نهضت امام خمینی(ره) را به مذبحی میبرد که سلاخان دینستیز آن را برای استحاله انقلاب در بعضی از رسانههای مرموز بنا کردهاند»!!.
جناب هاشمی!..
این نخستینبار نیست که جنابعالی برای به زیر سؤال بردن کسانی که به نقد از کار و کردار شما برخاستهاند به اتهامزنی روی میآورید و تلاش میکنید که منتقدان را با لجنپراکنی و پیرایهتراشی خاموش سازید... زبانها را ببندید، قلمها را بشکنید و همگان را به تسلیم و کرنش وادارید...
شما در پی رحلت امام عزیز آن روز که بر تخت ریاست جمهوری تکیه زدید و بر این باور بودید که حرف و سخن و رأی و نظر شما باید «فصلالخطاب» باشد!..
آیا به یاد دارید که با برخی از همسنگران دیرینه خود به جرم اینکه در برابر حرف و نظر شما حرف داشتند و به نقد و نظر میپرداختند چه رفتاری کردید؟..
آیا به یاد دارید که به آقای کروبی چه نسبتهای ناروا دادید!؟.
آیا میدانید که نسبت به حاج خانم کروبی، آن بانوی سختکوش، دلسوز و وفادار به کانون خانواده که همه توان خود را در راه خدمت به کشور و ملت به کار گرفته بود، چه ظلم و جفایی کردید!؟.
آیا بر این باورید که تاریخ این نارواییها و جفاکاریها را به دست فراموشی میسپارد؟..
البته چوب این رفتار ناشایست خود را نیز خوردید و آنچه را که به ناحق به دیگران نسبت دادید دامنگیر خودتان شد...
اما دریغ که درنیافتید، به خود نیامدید و باور نکردید که «دار دنیا دار مکافات است»...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم از طرف م -- ی
نماز سکوی پرواز 29.mp3
4.85M
☀️✨ نمازسکوی پرواز 29
🎧آنچه خواهید شنید؛👇
🟩✨ نماز...
برات يه جاده روشن می سازه؛
تا توی شلوغی های دنیا گم نشی!
👈یادت باشه؛
برای موفقیت در هرکاری؛
از نماز، يه اسلحه بساز و بالا برو
➖🔸💠🔹➖
@kanonserat
➖🔹💠🔸➖
🍃🌼منتظران قائم آل محمدعج👇https://eitaa.com/joinchat/1357775050C9e9db97ccf
🍃🌼منتظران قائم آل محمدعج👇https://eitaa.com/joinchat/1357775050C9e9db97ccf
13.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃🌼سلام حضرت زندگی مهدی جان،
🌼السلام علیک یا بقیة الله فی ارضه؛
🌼السلام علیک یا حجتة الله فی الارض ودلیل ارادته؛
🌼السلام علی آل یاسین؛
🌼السلام علیک یا سفینة النجاة؛
🌼السلام علیک یا نورالله؛
🌼السلام علیک یا حضرت مهدی قائم عج الله تعالی فرجه الشریف؛
🌻 آقاجان عرض ارادت، ای امام منتظر وتنها قربان اشکهای در تنهایی ات، شما منتظرید ما برگردیم ما نامردی در حق شماکردیم، ببخش ما را به نادانیمان، ای بزرگوار ای ذخیره الهی، ای پدر عالمیان فرزندانت را ببخش تنبیه مان نما اما ردمان نکن مارا در آغوش ودستمان را بگیر، ای بزرگوار طردمان نکن ما جز خدا وشما هیچکس ودر عالم نداریم به کدام سمت برویم جز سمت خدا وشما راهی نیست در ظلمت، ای نورالله ای روشنایی صبح خورشید نورش واز شما دریافت میکند، بتاب بر قلبهای خستمان انتظار طولانی را پایان ده چشمان مان در انتظار مانده به راه قدمت که باز آیی،
🌿🌸🍃اللهم عجل الولیک الفرج به حق حضرت زینب کبری سلام الله علیها🌸🌿
🌻منتظران قائم آل محمد عج🌻
🌻https://eitaa.com/joinchat/1357775050C9e9db97ccf
#سلام_امام_زمانم🌱
☀️السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَ اللَّهِ الَّذِي يَهْتَدِي بِهِ الْمُهْتَدُونَ وَ يُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ...✋
🌸سلام بر تو ای نور خداوند که هدایت یافتگان به مدد آن ، راه را از بیراهه می شناسند و مومنان به یمن آن نجات می یابند
🍃🌼منتظران قائم آل محمدعج👇https://eitaa.com/joinchat/1357775050C9e9db97ccf