eitaa logo
💚| قـرارٌ شُـهَـدا بـااِمـامِـ زَمان(عـج) |💚
313 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
1.2هزار ویدیو
117 فایل
⭐️﷽⭐️ قَـــلبَمْ گِـرِفْٺ♥️ دَرٺَڹِ ایڹ شَــــهر ِپُرگُناہ حــــٰالُ و هَــواے جَـــمعِ شَــــهیدٰانمْ آرِزوسٺ🕊 این کانال #وقف‌حضرٺ‌زهرا‌‌(س)‌سٺ انٺقاداٺ و پیشنهاداٺ🔰⁦ ツ➣ @yazahra800 ↯↯🌸براے ٺبادلـاٺ🌸 ツ➣ @sh_gharar12
مشاهده در ایتا
دانلود
✨🌸 😉💕 🔰ذکر روز دوشنبه🤲🏻📿 💙یا قاضی الحاجات💙 0⃣0⃣1⃣مرتبه👌🏻 🌹
دنیایم را با شما آذین بستہ ام.. تا با شما نفس بڪشم... با شما زندگے ڪنم تا مگر روزے مثل شما بشوم... روزی ڪنار نامم بنویسند شهیــد... 🌸✨🤚🏻 ♥️ ➣ツ°•| @gharar_shohada_313
آیت‌الله‌‌مجتهدۍ: +خوش‌به‌حال‌کسی‌ڪه‌ وقتی‌نامه‌عملش‌رو به‌دستش‌میدن، اگه‌گناهی‌هم‌کرده، زیرش‌استغفار‌باشه.. |✨|
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•° کلام_فرمانده 🦋اگـــر از دسـت کـسی نـاراحت هستید دو رکـعت نــماز بــخونید و بـــگویید: 🌸خـــدایا! این بــنده تـو حـواسش نـــــبود.. مـن ازش گـذشتم.. تـو هـم بـگذر... شهید_حسن_باقری🌺 درس_اخلاق فدایی عقیله عرب🖤 ✨ ➣ツ°•| @gharar_shohada_313
•☂❄️• حالم شبیه رزمنده ی جامانده از یک گردان است! دقیقاً همان قدر دلشکسته همان قدر تنها... ➣ツ°•| @gharar_shohada_313
📕معرفی کتاب 📗📙 کتاب♥️«عبد صالح» •° عبدِ صالح مروری است بر خاطرات و سیره . شهیدی که وقتی خاطراتش را مرور می‌کنی خاطرات سرداران و بزرگ‌مردان دوران دفاع مقدس برایت زنده می‌شود. خاطراتی سرشار از اخلاص، مردانگی، کارایی و معنویت. 🍃♥️🍃 °•🍎| طعم میوه بهشتی °• بابلسر بودیم... صالح قرار بود برای اربعین به کربلا برود. چهارشنبه 26 آبان بود که گفت «هماهنگی‌ها انجام شد و ان‌شاءالله 28 آبان عازم‌ام.» دوست داشتم من هم بروم، اما با وجود محمدحسین امکان‌پذیر نبود. نمی‌توانستم به او هم بگویم که به کربلا نرود، گفتم «صالح! دلم نمی‌خواهد تنها بروی. دوست دارم باهم به کربلا برویم. اما اگر مانع از رفتن تو شوم، حس می‌کنم نمی‌توانم روز قیامت مسئولیت این کار را به عهده بگیرم و جوابگو باشم...» گفت «راستی امروز صبح خواب دیدم از روی درختی، یک گلابی فوق‌العاده شیرین و خوشمزه چیدم و خوردم. هنوز طعم استثنایی آن زیر زبانم هست...» گفتم «چه جالب، حتماً برای سفر کربلایت است و میوه بهشتی خوردی!» ناخودآگاه نام «میوه بهشتی» به ذهنم رسیده بود. روز اعزام به کربلا... 🏴🎒 ظهر پنج‌شنبه با ذوق و شوق به خانه آمد و گفت «بالاخره کارم درست شد!» تعجب کردم، گفتم «کارت که درست شده بود. زمان حرکت هم که گفتی فرداست. مگر چیزی مانده بود؟» من ‌و من ‌کنان گفت «کربلا که بله، اما شاید از آن طرف جای دیگری هم بروم!» گفتم «کجا؟» گفت «شاید سوریه!» جا خوردم، انتظارش را نداشتم. محمدحسین را که بغلم بود روی زمین گذاشتم و گفتم «سوریه؟ چرا سوریه؟» °°° ➣📓°•| @gharar_shohada_313
🍃••• هِی میبخشھ ... هِی تو عهد میشکنی ... هِی می‌بخشھ ... هِی رجب باز ادم نمیشی ،••• شعبان رو میارھ .. باز ادم نمیشی ‌، رمضان رو میارھ ... بازم اگھ ادم نشی ،••• مُحرم رو با امام‌حسین(؏) میاره ! تهش اگھ بازم ادم نشدی ، حق نداری نا اُمیدشی وگرنھ گناهکاری !••• +رفقا کیھ‌ این خدا (: ... ➣ツ°•| @gharar_shohada_313
این‌ چه‌ کارهایی‌ ک نمیکنه‌... مثلا‌ باعث‌ میشه‌ برسی‌ به خدا از نوع 💛📸 /شهید‌ِ‌سردار/ ➣ツ°•| @gharar_shohada_313