♡دعای روز •|سیزدهم|• ماه مبارک رمضان♡
#ماه_عاشقی
{التماس دعا}
➣ツ°•| @gharar_shohada_313
سالروز ولـادتت مبارک❤️
➣ツ°•| @gharar_shohada_313
#پرو_پسرونه♥️👱🏻♂📸
➣ツ°•| @gharar_shohada_313
﴿بِسْمِ اَللّٰهِ الرحْمٰنِ رَحَیمْ﴾
قســـــمٺ سی وچهارم،سی و پنجم،سی و ششم↓↓
#ݕــــــــــۋقـــــݓرمــــــــــآݩ🕰📖
#عــــــــــآشــــــــــقآنھـــــمــــــــــذھـبے💕🌸
↯♡↯♡↯♡↯♡↯♡↯
* #بســــم.رب.الشهــــدا
مجنـــــون مـــن کجــــایی؟💞
#قسمت.سی.چهارم
شب اول خادمی انقدر خسته بودم که ساعت ۹-۱۰خوابیدم
اما روز دوم بعداز اینکه تایم استراحت شروع شد
سید بهم زنگ
-جانم
سید:جانت بی بلا
میگم اگه بیداری بیا تا جاده اصلی هویزه محل شهادت شهید علم الهدی بریم
-اووووم الان حاضر میشم
پاشدم چفیه عربی که شبیه چفیه مجتبی باشه از چمدون آوردم بیرون
و بعنوان روسری،سرش کردم
چادر لبنانی
بیرون که اومدم چون سرباز و همکارای مجتبی زیاد بودن از لفظ آقای حسینی استفاده کردم
وقتی از خوابگاه دور شدیم
سید دستمو فشار داد و گفت عاشقتم رقیه ❤️❤️
مردمن الان منتظر شنیدن اون جمله ای دو طرفه بود
سرم زیر انداختم و گفتم منم دوست دارم
سید:رقیه چی گفتی؟
همچنان سربه زیر گفتم همونی که شنیدی خخخخ
دیگه سکوت کردیم
شهید علم الهدی از دانشجوهای پیرو خط امام بوده
مثل همه دانشجوها اون زمان با آغاز جنگ به ندای امام خمینی لبیک گفت وارد جبهه شد،
یه بار که اومدیم جنوب روای میگفت
شهید علم الهدی و ۷۲تن از یارانشون
مثل امام حسین شهید شدن
تشنه لب
تو محاصره بودن
گوشیم از تو جیب مانتوم درآوردم و مداحی شهدا شرمنده ایم با سید گوش دادیم
خبر آمد خبری در راه است
دل خوشا دل که از آن آگاه است *
* _ #نـویسنـده✍
بــانــــو....ش
🌸 #شــادی.روح.شهـــدا.صلـــوات🌸
ادامــــــه دارد....
➣ツ°•| @gharar_shohada_313
* #بســـــم.رب.الشهـــدا
مجنــــون مـــن کجـــایی ؟💞
#قسمت.سی.پنجم
سه روز از آغاز سفر میگذشت که
بیسیم صداش دراومد
صدای سید،بود خانم جمالی تشریف بیارید جایگاه اصلی خادمین
-چشم
به سمت جایگاه اصلی رفتم تا سید دیدم
گفتم سلام چه خبره؟
سید:سلام خانمم بیا بریم داخل
تا وارد شدم هنگ کردم فرماندهان سپاه قزوین -اهواز هردو داخل اتاقک بودن
بعد از ۴۵دقیقه خارج شدیم
دلم میخاست فقط گریه کنم
سید خوب حالمو فهمید
رقیه جان خانمم این خبر که خیلی خوبه
امام خامنه ای داره میاد هویزه
-مجتبی بریم یه جا که تنها باشیم تورو خدا
مجتبی دستم گرفت
به سمت اتاقی برد مجتبی فدات بشه بیا اینم تنهایی
بغضت بشکن عزیزم
سرم به سینش گرفت هق هق گریه ام فضای اتاق برداشت
بریده بریده گفتم باورم.....نمیشه ....آقا ....دارن میان
من
من
میبنمشون
بالاخره بعداز یه ربع با حرفهای سید آروم شدم
هویزه شدیدا امنیتی شده بود
بعداز ۳۲ساعت انتظار قلب تپنده مردم ایران وارد هویزه شد
سر مزار شهدای هویزه فاتحه ای قرائت کردن
و بعد پروانه ها دور پیر عشق جمع شد
من که فقط اشک میرختم
سید:آقاجان دعاکنید اعزام ماهم به سوریه درست بشه
حضرت آقا یه لبخند زیبا زدن و گفتن ان شالله
من انقدر حواسم به حضرت آقا بود که حرف سیدمجتبی متوجه نشم
حضور چندساعته امام خامنه ای تو هویزه نعمتی بود
۱۰روز خادمی ما تموم شد
و الان تو راه برگشت به شهر خودمون هستیم
تو این ۱۰روز خجالتم از سید ریخت الان همه کسم سیدمجتبی حسینی هست 😊😊❤️❤️*
* _ #نـویسنـده✍
بــانــــو....ش
🌸 #شــادی.روح.شهـــدا.صلـــوات🌸
ادامــــــه دارد....
➣ツ°•| @gharar_shohada_313
* #بســـم.رب.الشهــــدا
مجنــــون مــن کجـــایی؟💞
#قسمت.سی.و.ششم
توراه برگشتم یهو به مجتبی گفتم
-مجتبی
سید:جانم خانم
-میگم یادته چندماه پیش گفتی دوست داری برای سن کودک یه کاری کنی؟
سید:بله عزیزم یادمه
اما منظورت
-اون موقعه همه به هم نامحرم بودیم
اما الان من و محدثه
سید:😡😡😡نگو اسم کوچک دوستاتو
-🙈🙈🙈🙈چشم چشم
خانم زارعی، خانم سلیمانی ،خانم رادفر
پسرعموت ،آقای مهدوی
سید:فکرت عالیه
رقیه بانو فردا باید وصیت نامه شهید بابایی هم کامل کنیم
این جلسه هم میذاریم
بعد از یک دوساعت رسیدیم شهر خودمون
سید:رقیه بانو یه چیزی بخوام ازت
-جانم
سید:میای خونه ما ؟
-بله بریم
سید:راستی خانم زارعی و سیدمحمد هم عقد کردن
صبح به همه توضیح دادیم
بعداز اینکه طرح کامل گفتم
سید محمد:خانم جمالی بخش طلابش با من خانم زارعی هم بخش طلاب خانم
سید:خانم جمالی بخش مجوز هم بامن
مطهره :طراحی و تزئین بامن
مهدوی و فرحناز:بخش حفظ قرآن جوجه ها باما
-ممنونم از همتون بزرگوارها
قرارمون این بود یه کانون مذهبی بزنیم*
* _ #نـویسنـده✍
بــانــــو....ش
🌸 #شــادی.روح.شهـــدا.صلـــوات🌸
ادامــــــه دارد....
➣ツ°•| @gharar_shohada_313
#تلنگر
این جمله را به یاد داشته باشید :
اگر در راه خدا #رنج را تحمل نکنید!
مجبور خواهید شد در راه #شیطان رنج را تحمل کنید.....
#وصیت_شهید_پور_مرادی✨
➣ツ°•| @gharar_shohada_313