eitaa logo
💚| قـرارٌ شُـهَـدا بـااِمـامِـ زَمان(عـج) |💚
327 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
1.2هزار ویدیو
115 فایل
⭐️﷽⭐️ قَـــلبَمْ گِـرِفْٺ♥️ دَرٺَڹِ ایڹ شَــــهر ِپُرگُناہ حــــٰالُ و هَــواے جَـــمعِ شَــــهیدٰانمْ آرِزوسٺ🕊 این کانال #وقف‌حضرٺ‌زهرا‌‌(س)‌سٺ انٺقاداٺ و پیشنهاداٺ🔰⁦ ツ➣ @yazahra800 ↯↯🌸براے ٺبادلـاٺ🌸 ツ➣ @sh_gharar12
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊🕊🕊 ★برای رسیدن به ←باید نه داشت نه خالص و متواضع بودند وبه عرش کبریایی پا نهادند ــــــــــــــــــــــــــ🍃🍃🍃 @gharar_shohada_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👤از های روز .......! «✅اعمال خوب شما 📥در ترازوی دیگران» «پروردگارا! زبان ما را از تهمت و غیبت در امان نگه دار.... @gharar_shohada_313
🍃🍃🍃 🍃در دوڪوهـه بـه عنـوان خـادم راهیـان نـور فعـالیـت می ڪردیـم. در آن ایـام شـوخ طبـعی هـای هـادی خستـگی ڪار را از تـن مـا خارج می ڪرد. 🍃یـادم هسـت ڪه یـڪ پتـوی بـزرگ داشـت ڪه بـه آن می گفـت «پتـوی اِجڪت» یا پتـوی پرتـاب!ڪاری ڪه هـادی با این پتـو انجـام می داد خیلـی عجیـب بـود. یڪی از بچـه هـا را روی آن می نشـانـد و بقیـه دور تـا دور پتـو را می گرفتنـد و با حرڪات دسـت آن شـخص را بـه بالا و پاییـن پـرت می ڪردنـد. 🍃یڪبار سـراغ یڪی از روحانیـون رفـت. این روحـانی از دوسـتان مـا بـود. ایشـان خودش اهـل شـوخی و مـزاح بـود. 🍃 هـادی به او گفـت:‌ حاج آقـا دوسـت داریـد روی ایـن پتــو بنشــینید؟بعـد توضیـح داد ڪه این پتـو باعـث پرتـاب انســان می شـود. 🍃 حاج آقا که از خنـده هـای بچـه ها موضـوع را فهمیـده بود، عبـا و عمـامـه را برداشــت و نشســت روی پتـو. 🍃هـادی و بچه هـا چندیـن بـار حاج آقـا را بالا و پاییـن پـرت ڪردنـد. خیـلی سـخت ولی جالـب بـود. بعـد هـم با یـڪ پرتـاب دقیـق حاج آقـا را انداختنـد داخل حوض معـروف دوڪوهـه. 🍃بعـد از آن خیلی از خادمیــن دوڪوهـه طعـم این پتــو و حوض دوڪوهـه را چشـیدنـد!شیـطـنت هـای هـادی در نـوع خودش عجیـب بـود. ـــــــــــــــــــــــــــ💚💚💚 @gharar_shohada_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ 💠چشمهاے دل من ⚜در پـےِ دلـــدارے نیسٺ 💠در فراق تو بہ جز ⚜گریــہ مـرا ڪارے نیسٺ 💠سوختن در طلبِ ⚜یوسـفِ زهـــرا عشق اسٺ 💠اے بنازم بہ چنین ⚜عشق ڪہ تڪرارے نیسٺ ❤️ 💛| @gharar_shohada_313|💛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️ « ما الان تنها با آن‌هایی ڪار داریم ڪه رهرو عشقند ، نہ رهرو تڪلیف ؛ " رهرو عشق " یڪ گام بالاتر از تڪلیف است .» « عجیب این جملہ رو دوست داشت .» امام خمینی (ره) در خواب این جملہ رو بهش گفتہ بود . اما طوری با این جملہ حال میڪرد ڪه انگار امام اون رو مستقیم توی گوشش زمزمہ ڪرده ... وقت‌هایی ڪه از ڪم لطفی‌ها دلش می‌گرفت همین جملہ رو تڪرار میکرد . این جملہ روی سنگ مزارش هم نوشتہ شده است ... » 🥀 🌹🍃|• @gharar_shohada_313
🕋 💗•💗•💗 : ٫٫هر گاه کسی به نماز ایستد، ابلیس از این که می بیند رحمتِ خدا او را فرا گرفته است حسودانه به وی می نگرد.٫٫ 💗•💗•💗 📿 🕋 🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱 بچه‌ها! دو دوتا چهارتای با دو دوتا چهارتای ما فرق داره؛✨ یه گناه میشه، به پات ریخته میشه،🌈 یه جا پرت میشه، راهت دور میشه!🛣 🎈
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊ــــــــــــ ۳۱ ... 💠نـامــه امیرالمومنیــن علیه السلام بـه پســـرش امام حسـن علیـه السلام: 🍃پــس در آغــاز تـربیــت ، ←تـصمیـم گـرفتــم تـا کـتـاب خــدای تــوانـا و بـزرگ را هــمراه بــا تفســـیر آیـات ، بـه تـو بیــاموزم 🍃،وشــریعــت اســـلام و احــکام آن را از حــلال و حــرام ،بـــه تــو تـعـلیـم دهـــم وبــه چیــز دیــگری نپــردازم. 🍃امّـا از آن تــرسیــدم ڪه مبـــادا رأی و هــوایی ڪه مــردم را دچــار اختــلاف ڪرد،و ڪار را بــر آنـان شـبـــهه نـاڪ ســـاخت،بـــه تــو نیــز هـجـوم آورد، 🍃گـرچــه آگاه ڪردن تــو را نسـبـت بـــه ایـن امــور خــوش نــداشــتم ، 🍃امّـا آگـاه شـــدن و اســتوار مــانـدنــت را ترجیــح دادم ،تـا تســلیم هـلاڪت هـای اجتـماعی نگـردی ، 💫و امـیدوارم خـداونـدتـو را در رســتگاری پیــروز گـردانـد ، 💫و بـه راه راســت هــدایــت فرمــایـد . 📚نهـــج البلاغـــه ،نــامــه ۳۱ ۳۱ ــــــــــــ🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🏴الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج 🏴 ـــــــــــــــــــــــــــ🍃🍃🍃 @gharar_shohada_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 عبـدالمـهــــدی یک بـار یک خوابی دیـده بـود. بعـد از آن رفـت پیـش یکی از علمـای اصفهـان و خواب را تعـریف کرد. آن عالـم گفتـه بـود بـرای تعبیـرش باید بروی قـم با آیت الله بهـجت دیـدار کنی. همســرم به محضـر آیـت الله بهـجت شــرفیـاب می شـود تا خوابــش را بـه ایشــان بگویـد. آقا هـم دسـت روی زانوی عبدالمهـدی گذاشـته و می گوینـد جوان شغـل شمـا چیـست؟! همسـرم گفتـه بود طلبـه هسـتم. ایشـان فرمـوده بودند: باید به سـپاه ملـحق بشـوی و لباس سـبز مقـدس سـپاه را بپوشی. آیت الله بهجت در ادامـه پرسـیده بودند اسـم شمـا چیسـت؟ گفتـه بود فرهـاد. (ابتدا اسم همسرم فرهاد بود) ایشـان فرمـوده بودند حتماً اسـمت را عوض کن. اسمـتان را یا عبدالصــالح یا عبدالمهـــدی بگذارید.آیت الله بهجت فرمـوده بودند: شمـا در روز امـامـت امـام زمــان (عج) به شهــادت خواهیـد رسـید. شمـا یکی از سـربازان امــام زمــان (عج) هسـتیـد و هنگام ظهــور امام زمــان (عج) با ایشــان رجوع می کنیــد. وقتی عبدالمهــدی از قـم برگشــت خیلی سریع اقدام به تعویض اسمش کرد. باهــم رفتیــم گلسـتان شهــدا و ســرمـزار شهیـد جلال افشـار گفـت می خواهـم یک مسئلـه ای را با شمـا در میان بگـذارم که تازنـده ام برای کسی بازگو نکنیـد بیـن خودم، خودت و خدا بمـاند. عبدالمهـدی گفـت شمـا در جوانی مـن را از دسـت می دهیـد. من شهیــد می شــوم. گفتــم با چه سنـدی این حرف را می زنیـد. گفت که مـن خواب دیدم و رفتـم پیـش آیت الله بهـجت و باقی مـاجرا را برایـم تعریف کرد. من خودم را این گونه دلــداری می دادم که ان شاءالله امام زمــان (عج) ظهــور می کنـد. ایشـان در رکاب امام زمــان (عج) خواهند بود. امـروز که جنگی نیسـت که شـهادتی باشد. این حرف ها را با خود مـرور می کردم تا اینکه عبدالمهــدی کاظمی بالباس سـبز سپاه به جمع مدافعــان حرم پیوســت. 🕊شهید عبدالمهدی کاظمی 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 @gharar_shohada_313 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
💚| قـرارٌ شُـهَـدا بـااِمـامِـ زَمان(عـج) |💚
@gharar_shohada_313
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 فرزند کوچکم ریحانه خانم (2 ساله) حدود 15روز بعد از شهادت عبدالمهدی بود که بسیار تب کرد و مریض شد. هرچه کردیم خوب نشد؛ دارو، دکتر و... هیچ اثر نمیکرد و تب ریحانه همچنان بالا میرفت. تـب بچم اون قـدر زیادشـده  بـود که نمیدانستم چه کنم و ترسیدم که بلایی بر سر بچه ام بیاد. کلافه بودم. غم شهادت عبدالمهدی  از یک طرف و بیماری و تب ریحانه نیز از یک طرف؛ هردو بردلم سنگینی میکرد. ترسیده بودم. با خودم میگفتم نکنه خدا بلایی بر سر بچه ام بیاد و مردم بگند که نتونست بعد از عبدالمهدی بچه هاشو نگه داره...این فکر ها و کلافگی و سردگمی حالم رو دائم بدتر میکرد. 🌺شـب جمعــه بود. به ابا عبدالله (ع) توسل کردم. زیارت عاشورا خواندم. رو کردم به حرم اباعبدالله (ع) و صحبت کردن با سالار شهیدان... با گریه گفتم یا امام حسین من میدونم امشب شما با همه شهدا تو کربلا دور هم جمع هستید. من میدونم الان عبدالمهدی پیش شماست... خودتون به عبدالمهدی بگید بیاد بچه اش رو شفا بده... چشمام رو بستم گریه میکردم و صلوات میفرستادم و همچنان مضطر بودم. درهمین حالات بود که  یک عطر خوش در کل خانه پیچید. بیشتر از همه جا بچه ام و لباسهاش این عطر رو گرفته بودند. تمام خانه یک طرف ولی بچه ام بسیار این بوی خوش را میداد  به طوری که او را به آغوش میکشیدم و از ته دل میبوییدمش . چیزی نگذشت که دیدم داره تب ریحانه پایین میاد. هر لحظه بهتر میشد تا این که کلا تبش پایین اومد و همون شب خوب شد. فردا تماس گرفتم خدمت یکی از علمای قم (آیت الله طبسی) و این ماجرا را گفتم و از علت این عطر خوش سوال کردم. 🌺پاسخ این بود که چون شهدا در شب جمعه کربلا هستند و پیش اربابشون بودند عطر آنجارا با خودشون بهمراه آورده اند. راوی :همســرشهیــد شهیـدعبدالمهــدی کاظمی ـــــــــــــــــــــــــــ🌼🌼🌼 @gharar_shohada_313
دلتنگم میدونی اومدم مهمونی ازچشمام حرفامو میخونی حسین جااان حسین جااان حسین جاان😭😭
هرکه شدعاشق حیدر💚بدنش میسوزد💔😔
چادرت رابتکان روزی مارابفرست ای که روزی دوعالم همه ازچادرتست اخ ماااادرم😭 السلام وعلیک یافاطمه الزهرا (س)😭🖤
از دهانش پرید که تو بالاخره از طریقِ این چشم‌هات میشی.. چشماش درخشید و پرسید:چرا..؟! گفت: چون خدا به این چشم‌ها هم جمال داده هم کمال.. این چشم‌ها در راهِ خدا بیداری زیاد کشیده.. اشک هم زیاد ریخته.. ..