eitaa logo
📚📖 مطالعه
72 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.1هزار ویدیو
84 فایل
﷽ 📖 بهانه ای برای مطالعه و شنیدن . . . 📚 توفیق باشه هر روز صفحاتی از کتاب های استاد شهید مطهری را مطالعه خواهیم کرد... و برخی کتاب های دیگر ... https://eitaa.com/ghararemotalee/3627 در صورت تمایل عضو کانال اصلی شوید. @Mabaheeth
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Palestine-1402-07-25.pdf
751.1K
📕 جزوه‌ی «طوفان‌الاقصی؛ فلسطین» ⁉️شبهات و سؤال‌ها... ┅─────────── 🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج 💔 | 🇵🇸 ✌️ ‌ ‌ ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee │📱 @Mabaheeth ╰───────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چگونه اسرائیل شکل گرفت چرا علمای شیعه دشمن اول جهان اسلام را اسرائیل می دانند و احساس خطر می کنند 🎙 ┅─────────── 🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج 💔 🇵🇸 ✌️ ‌ ‌ ‌╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از مباحث
┅─────────── 🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج 💔 | 🇵🇸 ✌️ ‌ ‌ ‌╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.📜 متن : ... ثُمَّ اللهَ اللهَ فِی الطَّبَقَةِ السُّفْلَى مِنَ الَّذِینَ لاَ حِیلَةَ لَهُمْ، مِنَ الْمَسَاکِینِ وَ الْمُحْتَاجِینَ وَ أَهْلِ الْبُؤْسَى وَ الزَّمْنَى، فَإِنَّ فِی هَذِهِ الطَّبَقَةِ قَانِعاً وَ مُعْتَرّاً وَ احْفَظِ لِلَّهِ مَا اسْتَحْفَظَکَ مِنْ حَقِّهِ فِیهِمْ وَ اجْعَلْ لَهُمْ قِسْماً مِنْ بَیْتِ مَالِکِ وَ قِسْماً مِنْ غَلاَّتِ صَوَافِی الاِْسْلاَمِ فِی کُلِّ بَلَد، فَإِنَّ لِلاَْقْصَى مِنْهُمْ مِثْلَ الَّذِی لِلاَْدْنَى وَ کُلٌّ قَدِ اسْتُرْعِیتَ حَقَّهُ; وَ لاَ یَشْغَلَنَّکَ عَنْهُمْ بَطَرٌ، فَإِنَّکَ لاَ تُعْذَرُ بِتَضْیِیعِکَ التَّافِهَ لاِِحْکَامِکَ الْکَثِیرَ الْمُهِمَّ. فَلاَ تُشْخِصْ هَمَّکَ عَنْهُمْ وَ لاَ تُصَعِّرْ خَدَّکَ لَهُمْ وَ تَفَقَّدْ أُمُورَ مَنْ لاَ یَصِلُ إِلَیْکَ مِنْهُمْ مِمَّنْ تَقْتَحِمُهُ الْعُیُونُ وَ تَحْقِرُهُ الرِّجَالُ; فَفَرِّغْ لاُِولَئِکَ ثِقَتَکَ مِنْ أَهْلِ الْخَشْیَةِ وَ التَّوَاضُعِ، فَلْیَرْفَعْ إِلَیْکَ أُمُورَهُمْ، ثُمَّ اعْمَلْ فِیهِمْ بِالاِْعْذَارِ إِلَى اللهِ یَوْمَ تَلْقَاهُ، فَإِنَّ هَؤُلاَءِ مِنْ بَیْنِ الرَّعِیَّةِ أَحْوَجُ إِلَى الاِْنْصَافِ مِنْ غَیْرِهِمْ. وَ کُلٌّ فَأَعْذِرْ إِلَى اللهِ فِی تَأْدِیَةِ حَقِّهِ إِلَیْهِ. وَ تَعَهَّدْ أَهْلَ الْیُتْمِ وَ ذَوِی الرِّقَّةِ فِی السِّنِّ مِمَّنْ لاَ حِیلَةَ لَهُ وَ لاَ یَنْصِبُ لِلْمَسْأَلَةِ نَفْسَهُ وَ ذَلِکَ عَلَى الْوُلاَةِ ثَقِیلٌ وَ الْحَقُّ کُلُّهُ ثَقِیلٌ; وَ قَدْ یُخَفِّفُهُ اللهُ عَلَى أَقْوَام طَلَبُوا الْعَاقِبَةَ فَصَبَّرُوا أَنْفُسَهُمْ، وَ وَثِقُوا بِصِدْقِ مَوْعُودِ اللهِ لَهُمْ. ╭─── │ 🌐 @Mabaheeth ╰──────────
🗞️ :
📄 ... سپس (امام عليه السلام فرمود:) خدا را خدا را (در نظر داشته باش) درباره طبقه پايين اجتماع; همان ها که راه چاره اى (حتى براى معيشت ساده) ندارند. آن ها مستمندان و نيازمندان و تهى دستان و از کار افتادگان هستند و (بدان) در اين طبقه گروهى قانع اند (و به آنچه به آنها بدهند اکتفا مى کنند) و گروهى ديگر کسانى هستند که سؤال مى کنند (و در برابر کمک هايى که به آنها مى شود گاه اعتراض دارند) آنچه را خداوند درباره حق خود نسبت به آنها به تو دستور داده است حفظ کن; بخشى از مسلمين و قسمتى از غلات خالصه‌جات اسلامى را در هر شهر (و آبادى) به آنها اختصاص ده؛ زيرا آنها که دورند به مقدار کسانى که نزديک اند سهم دارند و تو مأمورى که حق همه آنها را رعايت کنى. هرگز غرور و سرمستى زمامدارى، تو را به خود مشغول نسازد (و از رسيدگى به کار آنها باز ندارد) زيرا هرگز به بهانه کارهاى فراوان و مهمى که انجام مى دهى از ترک خدمات کوچک معذور نيستى. نبايد همّ خود را از آنها برگيرى و روى از آنان برگردانى (و بى اعتنايى کنى) و نسبت به کارهاى کسانى که دسترسى به تو ندارند و مردم به ديده تحقير به آنها مى نگرند، (حتى) رجال حکومت نيز آنها را کوچک مى شمرند (با دقت) بررسى کن و براى اين کار، فرد (يا افراد) مورد اطمينانى را که خداترس و متواضع باشند برگزين تا وضع آن ها را به تو گزارش دهند. سپس با اين گروه آن گونه رفتار کن که به هنگام ملاقات پروردگار (در روز قيامت) عذرت پذيرفته باشد چرا که از ميان رعايا، اين گروه از همه به احقاق حق نيازمندترند و بايد در اداى حق هر فردى از آنان در پيشگاه خدا عذر و دليل داشته باشى به گونه اى که حتى حق يک فرد هم ضايع نشود. به کار يتيمان و پيرانِ از کار افتاده که هيچ راه چاره اى ندارند و نمى توانند دست نياز خود را به سوى مردم دراز کنند رسيدگى کن، گرچه انجام اين امور (درباره قشر محروم و نيازمند) بر زمامداران سنگين است، ولى اداى حق تمامش سنگين است و گاه خداوند تحمل حق را بر اقوامى سبک مى سازد; اقوامى که طالب عاقبت نيک اند و خويش را به استقامت و شکيبايى عادت داده و به صدق وعده هاى الهى اطمينان دارند. ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
۲۰/۱ بسیار مراقب قشر محروم باش ← آن گاه امام(علیه السلام) به سراغ آسیب پذیرترین قشر جامعه مى رود و درباره آنها تأکید زیادى دارد که در بخش هاى گذشته تا این حد نبود. به همین دلیل آن را با«الله الله» آغاز مى کند مى فرماید: «سپس خدا را خدا را (در نظر داشته باش) درباره طبقه پایین اجتماع; همان ها که راه چاره اى (حتى براى معیشت ساده) ندارند»; (ثُمَّ اللهَ اللهَ فِی الطَّبَقَةِ السُّفْلَى مِنَ الَّذِینَ لاَ حِیلَةَ لَهُمْ) سپس امام آن ها را به شکل مشروح تر ـ به عنوان ذکر تفصیل بعد از اجمال ـ بیان کرده مى فرماید: «آن ها مستمندان و نیازمندان و تهى دستان و از کار افتادگان هستند»; (مِنَ الْمَسَاکِینِ وَ الْمُحْتَاجِینَ وَ أَهْلِ الْبُؤْسَى(۱) وَ الزَّمْنَى(۲)). گروه اوّل; یعنى مساکین کسانى هستند که از شدت فقر گویى به زمین چسبیده اند و توان برخاستن ندارند. و گروه دوم; یعنى محتاجان، نیازمندانى که در حد مسکین نیستند; ولى از نظر زندگى و معیشت گرفتارند. و گروه سوم یعنى اهل بؤس به فقیرانى گفته مى شود که فقرشان از همه بیشتر است; همان گونه که در حدیثى در اصول کافى از امام صادق(علیه السلام) آمده است که در تفسیر بائس مى فرماید او از همه فقیرتر و تنگدست تر است: «وَالْبَائِسُ أَجْهَدُهُم»(۳) و گروه چهارم «زَمْنَى» به کسانى گفته مى شود که بر اثر بیمارى از کار افتاده اند و به این ترتیب امام تمام افرادى را که گرفتار فقر و تنگدستى هستند با توجّه به سلسله مراتب آنها مورد توجّه دقیق قرار داده است. گویا امام با این تقسیم بندى مى خواهد اولویت ها را براى مالک در مورد کمک کردن به نیازمندان گوشزد کند تا آن ها که بیشتر با فقر دست به گریبانند بیشتر مورد توجّه واقع شوند. سپس امام به تقسیم دیگرى درباره این قشر جامعه پرداخته مى فرماید: «و (بدان) در این طبقه گروهى قانع اند (و به آنچه به آنها بدهند اکتفا مى کنند) و گروهى دیگر کسانى هستند که سؤال مى کنند (و در برابر کمک هایى که به آنها مى شود گاه اعتراض دارند)»; (فَإِنَّ فِی هَذِهِ الطَّبَقَةِ قَانِعاً وَ مُعْتَرّاً). بعضى نیز «قانع» را به معناى فقیرانى تفسیر کرده اند که زبان سؤال دارند و در مقابل آن ها «مُعْتَرّ» است که بدون سؤال حال خود را نشان مى دهند و با زبان حال تقاضاى کمک مى کنند. امام با این تعبیر مى خواهد به مالک گوشزد کند که مبادا از ناسپاسى و اعتراض نیازمندان ناراحت شود؛ زیرا طبیعى است شخص نیازمند گاه از کوره بیرون مى رود و عقده ها و ناراحتى هاى خود را حتى در برابر فردى که به او نیکى کرده آشکار مى سازد. در ادامه سخن تأکید کرده و مى فرماید: «آنچه را خداوند درباره حق خود نسبت به آنها به تو دستور داده است حفظ کن»; (وَ احْفَظِ لِلَّهِ مَا اسْتَحْفَظَکَ مِنْ حَقِّهِ فِیهِمْ). اشاره به اینکه خداوند تأکیدهاى فراوانى درباره آنها کرده و این حق پروردگار است که باید آن را با دقت رعایت کند. آن گاه امام بعد از این تأکیدات چند دستور درباره رعایت حقوق این قشر محرومِ جامعه اسلامى مى دهد. نخست مى فرماید: «بخشى از مسلمین و قسمتى از غلات خالصه جات اسلامى را در هر شهر (و آبادى) به آنها اختصاص ده؛ زیرا آنها که دورند به مقدار کسانى که نزدیک اند سهم دارند و تو مأمورى که حق همه آنها را رعایت کنى»; (وَ اجْعَلْ لَهُمْ قِسْماً مِنْ بَیْتِ مَالِکِ، وَ قِسْماً مِنْ غَلاَّتِ صَوَافِی(۴) الاِْسْلاَمِ فِی کُلِّ بَلَد، فَإِنَّ لِلاَْقْصَى مِنْهُمْ مِثْلَ الَّذِی لِلاَْدْنَى، وَ کُلٌّ قَدِ اسْتُرْعِیتَ حَقَّهُ). امام(علیه السلام) در اینجا به دو نکته اشاره مى کند: نخست اینکه بخشى از بیت المال و بخشى از درآمد اراضى خراجیه (زمین هایى که در فتوحات اسلامى به دست لشکر اسلام افتاده) باید به مساکین و نیازمندان و از کار افتادگان اختصاص یابد. گرچه در دنیاى امروز در بودجه کشورهاى مختلف چنین پیش بینى هایى شده است; ولى به گفته مرحوم مَغنیّه در شرح نهج البلاغه، در هزار و سیصد سال قبل دولتى را سراغ نداریم که مقید باشد سهمى از خزانه دولت را به نیازمندان و محرومان اختصاص دهد و این یکى از نشانه هاى عظمت اسلام است.(۵) دیگر اینکه بر خلاف آنچه در مورد بخشى از بیت المال معمول بوده که میان حاضران تقسیم مى شده، امام(علیه السلام)تأکید مى فرماید که بخش مربوط به محرومان همه نیازمندان را شامل مى شود چه آنها که در مرکز حکومت اسلامى مى زیستند و چه آن ها که در دورترین نقاط زندگى مى کردند؛ زیرا اراضى خراجیه تقریبا در تمام مناطق بود و مى بایست از درآمد آن، بخشى صرف رفع نیازمندى این نیازمندان شود و به این ترتیب باید تمام مسلمانانِ نیازمند در سراسر کشور اسلامى زیر پوشش این کمک بیت المال باشند.
۲۰/۲ جمله «لِلاَْقْصَى مِنْهُمْ مِثْلَ الَّذِی لِلاَْدْنَى» اشاره به این است که حاکم اسلامى مُجاز نیست براى حاضران در مرکز حکومت امتیازى نسبت به افراد دور دست قائل شود. این نکته شایان دقت است که «صَوافی» جمع «صافیة» به معناى اراضى اختصاصى است و هنگامى که اضافه به اسلام شود تمام زمین هاى «مفتوح عَنْوَة» و به تعبیر دیگر زمین هاى خراجیه را شامل مى گردد و از اینجا روشن مى شود که آنچه ابن ابى الحدید در تفسیر این واژه گفته که منظور از «صوافى» خالصه جاتى بوده که مخصوص پیغمبر اکرم صلی‌الله علیه وآله بوده و آن را به معناى اراضى «غیر مفتوح عنوة» تفسیر کرده صحیح نیست(۶)؛ زیرا در اینجا سخن از «صَوافى الإسلام» است نه «صوافى رسول الله» به علاوه زمین هاى غیر خراجى نیز اختصاص به پیغمبر اکرم صلی‌الله علیه وآله نداشت، بلکه براى آن مصارفى بود که در آیه هفتم سوره «حشر» آمده و از آن جمله یتیمان و مساکین و ابن سبیل نیز هست. و ابن ابى الحدید این آیه را رها کرده و به سراغ آیه خمس رفته است که ارتباطى به بحث ما ندارد؛ زیرا غنایم جنگى شامل زمین هاى فتح شده نمى شود. حضرت در سومین دستور مى فرماید: «هرگز غرور و سرمستى زمامدارى، تو را به خود مشغول نسازد (و از رسیدگى به کار آنها باز ندارد) زیرا هرگز به بهانه کارهاى فراوان و مهمى که انجام مى دهى از ترک خدمات کوچک معذور نیستى»; (وَ لاَ یَشْغَلَنَّکَ عَنْهُمْ بَطَرٌ(۷)، فَإِنَّکَ لاَ تُعْذَرُ بِتَضْیِیعِکَ التَّافِهَ(۸) لاِِحْکَامِکَ الْکَثِیرَ الْمُهِمَّ). امام(علیه السلام) در اینجا نخست به مالک اشتر هشدار مى دهد که گاه مى شود سرمستىِ مقام و غرورِ حاصل از آن انسان را به خود مشغول مى دارد به گونه اى که وظایف خود را فراموش مى کند. و نیز هشدار مى دهد مبادا گمان کنى که اگر به امور مهم نیازمندان رسیدگى کردى در ترک امور غیر مهم معذور هستى. چنین نیست; بلکه همه امور آنها باید مورد نظر باشد از کوچک تا بزرگ و اى بسا تضییع کار کوچکى سبب مصائب بزرگى شود و یا لا اقل مایه شکستن قلب آنها گردد. این احتمال نیز در تفسیر جمله بالا داده شده که مفهوم کلام امام این است که اشتغال به کارهاى مهم کشور اسلام نمى تواند عذرى براى ترک رسیدگى به کارهاى فقرا و حاجتمندان شود; ولى این تفسیر با توجّه به جمله «بِتَضْییعکَ التّافِهِ» بعید به نظر مى رسد؛ زیرا امام هرگز رسیدگى به حال نیازمندان را «تافِه»; (کوچک و بى ارزش) نمى شمرد. آن گاه در چهارمین و پنجمین دستور مى فرماید: «نباید همّ خود را از آنها برگیرى و روى از آنان برگردانى (و بى اعتنایى کنى)»; (فَلاَ تُشْخِصْ(۹) هَمَّکَ عَنْهُمْ وَ لاَ تُصَعِّرْ(۱۰) خَدَّکَ لَهُمْ). به این ترتیب امام(علیه السلام) نخست دستور مى دهد که بخش مهمّى از همّ و غمّ او متوجه حال نیازمندان باشد و سپس دستور مى دهد که با برخورد خوب و چهره گشاده😊 با آنان روبه رو گردد، درخواست هاى آنها را بشنود و به آن ترتیب اثر دهد. در ششمین دستور به مطلب مهم دیگرى اشاره کرده مى فرماید: «نسبت به کارهاى کسانى که دسترسى به تو ندارند و مردم به دیده تحقیر به آنها مى نگرند، (حتى) رجال حکومت نیز آنها را کوچک مى شمرند (با دقت) بررسى کن و براى این کار، فرد (یا افراد) مورد اطمینانى را که خداترس و متواضع باشند برگزین تا وضع آن ها را به تو گزارش دهند»; (وَ تَفَقَّدْ أُمُورَ مَنْ لاَ یَصِلُ إِلَیْکَ مِنْهُمْ مِمَّنْ تَقْتَحِمُهُ(۱۱) الْعُیُونُ، وَ تَحْقِرُهُ الرِّجَالُ، فَفَرِّغْ(۱۲) لاُِولَئِکَ ثِقَتَکَ مِنْ أَهْلِ الْخَشْیَةِ وَ التَّوَاضُعِ، فَلْیَرْفَعْ إِلَیْکَ أُمُورَهُمْ). جمله «مِمَّنْ تَقْتَحِمُهُ الْعُیُونُ» اشاره به کسانى است که توده مردم به آنان چندان اعتنایى ندارند و آنها را کوچک مى شمارند. جمله «تَحْقِرُهُ الرِّجالُ» اشاره به این است که مردان حکومت نیز آنها را در خور اعتنا نمى دانند. تعبیر به «فَرِّغْ» اشاره به این است که کسى را که براى شناسایى این افراد انتخاب مى کنى باید تمام همّ و غمش همین کار باشد نه اینکه در کنار کارهاى دیگر به این کار هم رسیدگى کند. در ضمن امام(علیه السلام) براى مأموران بازرسىِ حال نیازمندان و شناسایى آنها سه وصف ذکر فرموده است: مورد اعتماد و اطمینان باشند، خدا ترس و متواضع باشند. امام(علیه السلام) در توصیه هفتم مى فرماید: «سپس با این گروه آن گونه رفتار کن که به هنگام ملاقات پروردگار (در روز قیامت) عذرت پذیرفته باشد، چرا که از میان رعایا، این گروه از همه به احقاق حق نیازمندترند»; (ثُمَّ اعْمَلْ فِیهِمْ بِالاِْعْذَارِ إِلَى اللهِ یَوْمَ تَلْقَاهُ، فَإِنَّ هَؤُلاَءِ مِنْ بَیْنِ الرَّعِیَّةِ أَحْوَجُ إِلَى الاِْنْصَافِ مِنْ غَیْرِهِمْ).
۲۰/۳ به این ترتیب امام(علیه السلام) مالک اشتر را از مسئولیت عظیمى که روز قیامت در پیشگاه پروردگار نسبت به اداى حقوق این گروه دارد هشدار مى دهد و علت این هشدار و سنگینى این مسئولیت را چنین مى داند که آنها از همه نیازمندتر به احقاق حقند؛ زیرا اولاً آنها قشر محروم جامعه هستند. و ثانیاً قدرت دفاع از خویشتن ندارند و حتى بسیارى از آنان راه دادگاه و محکمه قضا را بلد نیستند و قاضى را نمى شناسند و اگر زمامدار مراقب حقوق آنان نباشد ضایع خواهند شد. از آنجا که ممکن است کسى فکر کند من حق اکثریت آنها را ادا کرده ام و عدم رسیدگى به جمع اندکى از آنان مشکل ایجاد نمى کند، امام هشدار مى دهد که باید به حق فرد فرد آنها رسیدگى کنى. مى فرماید: «باید در اداى حق هر فردى از آنان در پیشگاه خدا عذر و دلیل داشته باشى به گونه اى که حتى حق یک فرد هم ضایع نشود»; (وَ کُلٌّ فَأَعْذِرْ إِلَى اللهِ فِی تَأْدِیَةِ حَقِّهِ إِلَیْهِ). امام خود بهترین نمونه و برگزیده ترین اسوه و پیشوا در این قسمت بود. تمام عمرش در خدمت محرومان گذشت و هرگز از حال آنها غافل نشد و حتى این صفت را در عصر حیات پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نیز به طور بارز داشت؛ لذا پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) در حق او فرمود: «یَا عَلِیُّ إِنَّ اللهَ قَدْ زَیَّنَکَ بِزِینَة لَمْ یُزَیِّنِ الْعِبَادَ بِزِینَة أَحَبَّ إِلَى اللهِ مِنْهَا زَیَّنَکَ بِالزُّهْدِ فِی الدُّنْیَا وَ جَعَلَکَ لاَ تَرْزَأُ مِنْهَا شَیْئاً وَ لاَ تَرْزَأُ مِنْکَ شَیْئاً وَ وَهَبَ لَکَ حُبَّ الْمَسَاکِینِ فَجَعَلَکَ تَرْضَى بِهِمْ أَتْبَاعاً وَ یَرْضَوْنَ بِکَ إِمَاما; اى على خداوند تو را به زیورى آراسته است که هیچ یک از بندگانش را به زیورى از این محبوب تر نیاراسته، تو را مزین به زینت زهد (و بى اعتنایى به) دنیا نمود، آن چیزى از تو نمى کاهد و تو نیز چیزى از آن کم نمى کنى و محبّت مساکین را به تو بخشید آن گونه که تو از اینکه آنها پیروان تو باشند خشنودى و آنها نیز از اینکه امام و پیشواى آنها باشى خشنودند».(۱۳) آن حضرت در هشتمین توصیه درباره این قشر محروم درباره یتیمان و پیران از کار افتاده که از همه کَس بیشتر نیازمند حمایت اند، مى فرماید: «به کار یتیمان و پیرانِ از کار افتاده که هیچ راه چاره اى ندارند و نمى توانند دست نیاز خود را به سوى مردم دراز کنند رسیدگى کن»; (وَ تَعَهَّدْ أَهْلَ الْیُتْمِ وَ ذَوِی الرِّقَّةِ فِی السِّنِّ مِمَّنْ لاَ حِیلَةَ لَهُ وَ لاَ یَنْصِبُ لِلْمَسْأَلَةِ نَفْسَهُ). تعبیر به «ذَوِی الرِّقَّةِ فِی السِّنِّ» که اشاره به پیران از کار افتاده است مى تواند از این جهت باشد که «رقت» گاه به معناى ضعف و ناتوانى آمده; یعنى آنها به سبب سن زیادشان ناتوان و افتاده شده اند و گاه به معناى نازکى آمده؛ زیرا پوست بدن به هنگام پیرى نازک مى شود. احتمال سومى نیز داده شده که منظور از «رقت» عواطف رقیق مردم نسبت به آنان به علت شدت کهولت باشد و جمع میان این احتمالات سه گانه نیز بعید به نظر نمى رسد، همان گونه که در آیات قرآن جمع میان تفاسیر مختلف ممکن است. جمله «لاَ یَنْصِبُ لِلْمَسْأَلَةِ نَفْسَهُ» اگر اشاره به یتیمان و پیران هر دو باشد مفهومش این است که آنها حتى توان سؤال را براى رفع حاجاتشان ندارند و اگر تنها وصف پیران باشد اشاره به این است که آنها به واسطه کِبَر سن سؤال و تقاضا را در شأن خود نمى دانند، همان گونه که در قرآن مجید درباره گروهى از نیازمندان آمده است: «(یَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسیماهُمْ لا یَسْئَلُونَ النّاسَ إِلْحافاً); افراد ناآگاه هنگامى که به چهره آنها مى نگرند گمان مى برند از اغنیا هستند; ولى تو با دقت در چهره آنان را مى شناسى (و آثار فقر را در چهره آنان مى نگرى) آنها هرگز چیزى با اصرار از مردم نمى طلبند».(۱۴)
۲۰/۴ آن گاه امام(علیه السلام) در پایانُ این بخش با اشاره به تمام دستورات گذشته که درباره اقشار نیازمند جامعه بیان کرد مى فرماید: «گرچه انجام این امور (درباره قشر محروم و نیازمند) بر زمامداران سنگین است، ولى اداى حق تمامش سنگین است»; (وَ ذَلِکَ عَلَى الْوُلاَةِ ثَقِیلٌ، وَ الْحَقُّ کُلُّهُ ثَقِیلٌ). این تعبیر که تنها در این مورد آمده شاید اشاره به این باشد که در کار نیازمندان و محرومان دقت زیاد باید کرد و همان گونه که گفته شد، دور و نزدیک را باید در نظر داشت و لحظه اى از کار آنها غافل نگشت. این دقت با توجّه به کثرت نیازمندان در جوامع انسانى کار سنگینى است. اضافه بر این خدمت کردن به گروه هایى که پیش از این اشاره شد به جهت خدماتى که در مقابل انجام مى دهند آسان تر است; اما گروه نیازمندان باید به آنها خدمت شود بى آنکه انتظار خدمتى از سوى آنها باشد و این بر سنگینى کار مى افزاید. افزون بر اینها بسیارى از محرومان بر اثر فشار زندگى عصبانى 🤬 و ناراحتند و تعبیرات تند و خشن و ناگوارى بر زبان مى رانند که تحمّل آنها کار آسانى نیست. روى این جهات سه گانه امام هشدار مى دهد که اداى حق این گروه بر زمامداران کار سنگینى است. جمله «وَ الْحَقُّ کُلُّهُ ثَقِیلٌ» اشاره به این است که اداى حقوق تنها در این مورد سنگین نیست; در همه جا سنگین است؛ زیرا غالباً بر خلاف خواسته نفس است و انسان ها به طور طبیعى به هنگام مزاحمت حقوق با یکدیگر جانب خویش را ترجیح مى دهند. امام در ادامه این سخن راه آسان شدن این امر سخت و سنگین را در چند جمله کوتاه و پرمعنا بیان مى کند. مى فرماید: «گاه خداوند تحمل حق را بر اقوامى سبک مى سازد; اقوامى که طالب عاقبت نیک اند و خویش را به استقامت و شکیبایى عادت داده و به صدق وعده هاى الهى اطمینان دارند»; (وَ قَدْ یُخَفِّفُهُ اللهُ عَلَى أَقْوَام طَلَبُوا الْعَاقِبَةَ فَصَبَّرُوا أَنْفُسَهُمْ وَ وَثِقُوا بِصِدْقِ مَوْعُودِ اللهِ لَهُمْ). جمله «طَلَبُوا الْعَاقِبَةَ» اشاره به افراد دوراندیش، عاقبت نگر و طالب حسن عاقبت است. قرآن مجید نیز مى فرماید: «(وَ العاقِبَةُ لِلمتقین); عاقبت نیک براى پرهیزکاران است».(۱۵) جمله «صَبَّرُوا أَنْفُسَهُمْ» اشاره به این است که خود را به استقامت و شکیبایى وادار مى کنند تا عادت و حالت آنها شود و جمله «وَ وَثِقُوا بِصِدْقِ مَوْعُودِ اللهِ لَهُمْ» اشاره به ایمان قوىّ آنها به معاد و وعده هاى الهى در حق نیکوکاران است. نکته حمایت از نیازمندان در اسلام ← همان گونه که در این بخش از عهدنامه امام امیرالمؤمنین(علیه السلام) به مالک اشتر یا به تعبیر دیگر به همه زمامداران حق جو و حق طلب آمده بود، امام بیشترین تأکید را درباره قشر نیازمند جامعه فرمود و سفارش هایى را که درباره آنها ذکر کرد درباره هیچ یک از گروه هایى که دست اندر کار تولید و سوددهى و امنیّت جامعه هستند نفرمود، هرچند به آنها نیز اهمّیّت فراوان داد با اینکه تصور بسیارى بر این است که از کارافتادگان اجتماع و نیازمندان بى دست و پا چون نقشى در تولید و پیشرفت جامعه ندارند نباید اهمیتى داشته باشند. حتى در دنیاى مادى، امروزه گروه هایى هستند که معتقدند از بین بردن آنها با یک طریق آسان و بدون درد کار شایسته اى است و بحث هاى مربوط به «أتانازى»; (مرگ از روى ترحّم) مدافعان سرسختى دارد. البته تفکرات مادّى نتیجه اى جز این ندارد؛ زیرا به عقیده آنها این گروه تنها مصرف کننده و سربار جامعه اند; ولى از نظر ادیان آسمانى و مخصوصاً اسلام که بر محور مسائل اخلاقى و انسانى دور مى زند و پرورش عواطف بشرى را در سایه خدمت به این گروه مى داند بیشترین تأکید براى رسیدگى به آنها شده است. در جهان خلقت نیز چنین است: اگر مثلاً عضوى از بدن انسان آسیب ببیند و کارایى خود را موقتاً یا براى همیشه از دست بدهد قلب❤️ و سایر اعضا، خدمات به آن را هرگز تعطیل نمى کنند، بلکه گاهى قلب خون بیشتر🫀 و غذاى فراوان ترى به آنجا مى فرستد و تا حد ممکن در ترمیم🫁 آن مى کوشد. اضافه بر این نباید فراموش کرد که بسیارى از این گروه روزگارى در خدمت جامعه بوده اند و گاه بهترین خدمات را ارائه داده؛ اگر امروز به فراموشى سپرده شوند یا کسى تسریع در مرگ آنان را با قساوت و بى رحمى طالب باشد انگیزه خدمت در دیگران که پایان کار خود را به این صورت مى بینند ضعیف مى شود.
۲۰/۵ افزون بر این نهایت بى انصافى است که در روز توانایى خدمت کنند و در روز ناتوانى محروم گردند و این سخن یادآور حدیث معروفى است که از مولا على(علیه السلام)نقل شده و در آن آمده است: «مَرَّ شَیْخٌ مَکْفُوفٌ کَبِیرٌ یَسْأَلُ فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام) مَا هَذَا فَقَالُوا یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ نَصْرَانِیٌّ قَالَ فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(علیه السلام)اسْتَعْمَلْتُمُوهُ حَتَّى إِذَا کَبِرَ وَ عَجَزَ مَنَعْتُمُوهُ أَنْفِقُوا عَلَیْهِ مِنْ بَیْتِ الْمَالِ; پیرمرد نابیناى ناتوانى در حال عبور بود که از مردم درخواست کمک مى کرد. حضرت فرمود: او کیست (که دست به سؤال دراز کرده؟) عرض کردند: مردى است نصرانى. فرمود: در آن روز که قوى و توانا بود از وجود او استفاده کردید; اما امروز که پیر و ناتوان شده رهایش ساختید؟ باید از بیت المال مسلمین او را اداره کنید».(۱۶) آنچه امام در این بخش از سخنانش فرموده با روایات زیادى که از رسول خدا و سایر معصومان(علیهم السلام) در زمینه کمک به نیازمندان وارد شده و آن را یکى از بزرگ ترین حسنات شمرده اند هماهنگ است. رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى فرماید: «مَنْ سَعَى فِی حَاجَةِ أَخِیهِ الْمُؤْمِنِ فَکَأَنَّمَا عَبَدَ اللهَ تِسْعَةَ آلاَفِ سَنَة صَائِماً نَهَارَهُ قَائِماً لَیْلَهُ; کسى که براى انجام حاجت برادر مسلمانش تلاش و کوشش کند مانند آن است که خدا را نه هزار سال عبادت کرده باشد; تمام روزها را روزه بگیرد و شب را تا به صبح به عبادت برخیزد».(۱۷) در حدیث دیگرى از (علیه السلام) مى خوانیم: «إِنَّ لِلَّهِ عِبَاداً فِی الاَْرْضِ یَسْعَوْنَ فِی حَوَائِجِ النَّاسِ هُمُ الآْمِنُونَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ; خداوند بندگانى در زمین دارد که براى رفع نیازهاى مردم تلاش مى کنند. آن ها در روز قیامت در امنیّت اند».(۱۸) (علیه السلام) نیز مى فرماید: «مَنْ سَعَى فِی حَاجَةِ أَخِیهِ الْمُسْلِمِ طَلَبَ وَجْهِ اللهِ کَتَبَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ لَهُ أَلْفَ أَلْفِ حَسَنَة; کسى که براى انجام حاجت برادر مسلمانش کوشش کند و این کار را براى خدا انجام دهد خداوند متعال هزار هزار حسنه به او عطا مى کند».(۱۹) ____________ پاورقی : ۱. «بُؤسى» از ريشه «بُؤس» گرفته شده که به معناى شدت فقر است، در مقابل «بأس» که به معناى شجاعت است. ۲. «زَمْنى» جمع «زَمِن» (به کسر ميم) به معناى کسى است که به بيمارى هايى گرفتار شده که او را از کار انداخته است. ۳. کافى، ج، ۳، ص ۵۰۱، ح ۱۶. ۴. «صَوافِي» جمع «صافيه» به معناى زمين هايى است که به عنوان غنيمت به دست مسلمانان افتاده يا از طريق ديگرى در اختيار حکومت اسلامى قرار گرفته است. اين زمين ها که عمدتاً همان زمين هاى خراجى است، درآمدش به همه مسلمانان تعلق دارد. و تعبير به «صافِية» براى آن است که آن را جزء خالصه جات حکومت مى دانستند که اشخاص حق خاصى در آن نداشتند. ۵. فى ظلال نهج البلاغه، ج ۴، ص ۱۰۰. ۶. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج ۱۷، ص ۸۶. ۷. «بَطَر» بر وزن «بشر» به معناى طغيان و غرور بر اثر فزونى نعمت است و ترک شکرگزارى در معناى آن نهفته شده است. ۸. «تافِه» به معناى چيز قليل و کم ارزش از ريشه «تَفَه» بر وزن «ثمر» به معناى کاستى و قِلّت گرفته شده است. ۹. «لاتُشْخِصْ» از ريشه «اِشْخاص» در اصل به معناى تير زدن در نقطه بالاتر از هدف است و سپس به خارج ساختن و بيرون کردن اطلاق شده، بنابراين جمله «فَلا تُشْخِصْ هَمَّکَ عَنْهُمْ» مفهومش اين است که فکر خود را از گروه نيازمند بيرون مبر. ۱۰. «تُصَعِّر» از ريشه «صَعْر» در اصل يک نوع بيمارى است که به شتر دست مى دهد و گردن خود را کج مى کند و جمله «وَلا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لَهُمْ» يعنى با بى اعتنايى از ايشان روى مگردان. ۱۱. «تَقْتَحِمُ» از ريشه «اِقْتِحام» در اصل به معناى داخل شدن در کار شديد و پر زحمت است و جمله «تَقْتَحِمُهُ الْعُيُونُ» مفهومش اين است که از بس کوچک هستند چشم ها به زحمت آنها را مى نگرند. ۱۲. «فَرِّغ» از ريشه «فَراغ» بر وزن «بلاغ» در اصل به معناى خالى شدن ظرف و مانند آن است و هنگامى که به باب تفعيل برود به معناى خالى کردن مى آيد. سپس اين واژه در مورد کسى که فکر خود را از همه چيز خالى مى کند و تنها به يک موضوع مى انديشد استعمال شده است. ۱۳. بحارالانوار، ج ۴۰، ۲۸، ح ۵۵. ۱۴. بقره، آيه ۲۷۳. ۱۵. قصص، آيه ۸۳ . ۱۶ . تهذيب، ج ۶، ص ۲۹۲، ح ۱۶; وسائل الشيعة، ج ۱۵، ص ۶۶. ۱۷. بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۳۱۵، ح ۷۲. ۱۸. همان مدرک، ص ۳۱۹، ح ۸۴ . ۱۹. بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۳۳۳، ح ۱۱۰. ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| ۶۱ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🤔 سؤال : چرا خداوند انسان‌ها را متفاوت آفريده و آيا اين تفاوت‌ها ظلم نيست‌؟ ــــــــــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ ـــ ـ ـــ 💬 پاسخ : يك دانشمند كه كتاب يا مقاله‌اى مى‌نويسد، حروف متفاوتى را در كنار هم قرار مى‌دهد تا مقاله‌اش كامل شود؛ امّا اگر تمام صفحات را تنها از يك حرف پر كند، ديگر آن مقاله نمى‌شود و مفهومى نخواهد داشت. تفاوتِ حروف ظلم نيست، اگر شما كلمۀ «ادب» را نوشتيد، در اين كلمه حرف «الف» عمودى و حرف «ب» افقى و حرف «د» خميده است كه تركيب آن يك كلمه معنادار مى‌سازد. هيچ يك از اين حروف حق ندارد به نويسنده اعتراض كند و مثلاً «الف» بگويد: چرا من ايستاده‌ام‌؟ «ب» بگويد: چرا من خوابيده‌ام‌؟ و «د» بگويد: چرا من خميده‌ام‌؟ زيرا ظلم در جايى است كه مثلاً حرف «د» قبلاً خميده نبوده و ما كمر او را خم كرده باشيم و يا از حرف «د» صداى ديگرى توقّع داشته باشيم. امّا اگر از آغاز، «د» را خميده خلق كرديم و از آن انتظار صداى خودش را داشتيم، ظلمى در كار نيست. چنانكه اگر يك قالى بزرگ را با چاقو تكه تكه كنيم و آن را به صورت چند قاليچه كوچك درآوريم، ظلم است، چون بزرگى را از او گرفتيم و كوچكش كرده‌ايم؛ امّا اگر از آغاز قاليچه‌هاى كوچكى بافتيم، اينجا ظلمى صورت نگرفته است، چون كمالى را از آن نگرفته‌ايم. هيچ كَس به مديران كارخانه‌هاى چينى‌سازى كه ظروف🏺 كوچك و بزرگ و متفاوتى را توليد مى‌كنند، ظالم نمى‌گويد، چون هيچ ظرفى از اوّل نبوده و از خود كمالى نداشته تا كمالش گرفته و به او ظلمى شده باشد. تفاوتِ‌ انسان‌ها در خلقت نيز براساس الهى است، نه آنكه ظلم به كسى باشد؛ زيرا از هر كَس به همان مقدار كه به او داده شده، انتظار مى‌رود نه بيشتر. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee │📱 @Mabaheeth ╰───────────
| ۶۲ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🤔 سؤال : پرونده عمل انسان، چه زمانى بسته مى‌شود؟ ــــــــــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ ـــ ـ ـــ 💬 پاسخ : شخصى برق💡 سالن و تالار عروسى را خاموش و فرار🏃🏻 مى‌كند. اگر او را براى مجازات دستگير كنند، كيفر عادلانه زمانى است كه تمام حوادثِ‌ پيش آمده را به حساب آورند. مثلاً: به خاطر تاريكى ظرف‌هايى شكسته شد. دو نفر از پله‌ها افتادند. سر چند نفر به ستون خورد.🤕 شيرينى‌ها🧁 ريخت. اطفالى ترسيدند😱 و گريه 😭كردند. براى خارج شدن از سالن تاريك، زمان زيادى تلف شد. خانواده‌هاى عروس و داماد از مهمان‌ها خجالت كشيدند.😓 آرى، تمام آثار خاموش 🔌 شدن سالن، بايد محاسبه و بر اساس آن، تعيين شود. قرآن در اين زمينه مى‌فرمايد: «نَكتُبُ‌ ما قَدّموا و آثارهم» هم خود اعمال را مى‌نويسيم و هم آثار آنها را. در مى‌خوانيم: هر كَس كار خوبى را بنا نهد، پاداش تمام كسانى كه به آن كار عمل كنند، بدون آنكه از عامل كم شود، به او داده مى‌شود. همان گونه كه اگر كسى راه بدى را به روى مردم باز كند، در گناه تمام كسانى كه در آن راه پا نهند شريك است. « مَن سَنّ‌ سُنَّة حَسنةً‌ عُمِل بها من بَعده كان له أجره و مثل اجورهم من غير أن ينقصّ‌ من اجورهم شيئا و مَن سَنّ‌ سُنَّة سَيِّئة فَعُمل بها بعده كان عليه وزره و مثل أوزارهم من غير أن يَنقصّ‌ من أوزارهم شيئاً» گاهى يك نفر ديگرى را سيگارى🚬 يا معتاد مى‌كند و دومّى نفر سوم را و او نفر چهارم را، نفر اول در گناه نفرات بعدى شريك است. در حديث مى‌خوانيم: والدين در تمام كارهاى خير فرزندان شريكند و معلّم كلاس اول، در پاداش تحصيل دوره‌هاى بعد شريك است. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee │📱 @Mabaheeth ╰───────────
| ۶۳ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🤔 سؤال : چرا قرآن، غيبتِ‌ ديگران را به خوردن گوشت برادر مرده تشبيه كرده است‌؟ ــــــــــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ ـــ ـ ـــ 💬 پاسخ : دلائل متعدّدى براى اين تشبيه قرآن بيان شده است: «أ يُحِبُّ‌ أحدكم أن يأكل لحم أخيه مَيتاً» ١- مُرده، روح ندارد تا از خود دفاع كند و شخصى هم كه مورد قرار مى‌گيرد، حضور ندارد تا از خود دفاع كند. ٢- غيبت، ريختن آبرو است و آبرو كه رفت، قابل جبران نيست. همان‌گونه كه گوشت مرده، اگر كنده شود، قابل جبران نيست. اگر مالى گم شود، قابل جبران است امّا آبرو كه رفت، ديگر جبرانش شبيه محال است و تفاوتى هم نمى‌كند كه به قصد جدّى باشد يا از روى شوخى و مزاح؛ زيرا در هر دو صورت، آبروى طرف مى‌ريزد. ٣- گوشت به تدريج رشد مى‌كند ولى يكباره خورده مى‌شود، آبرو هم به تدريج پيدا مى‌شود ولى غيبت كننده يك مرتبه آن را مى‌ريزد. انسان سالها زحمت كشيده تا وجهه و آبرويى كسب كرده است و شما با غيبت كردن، نتيجۀ زحمات او را نابود مى‌كنيد. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee │📱 @Mabaheeth │✨ @Nafaahat ╰๛────────
| ۶۴ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🤔 سؤال : توبه چيست و چگونه بايد باشد؟ ــــــــــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ ـــ ـ ـــ 💬 پاسخ : اگر راننده در مسيرى به انحراف رفت، پس از توجّه، از راهى كه رفته بازمى‌گردد، ولى اگر به مسير خود ادامه دهد و فقط‍‌ به زبان بگويد: منحرف شدم، منحرف شدم، ماشين به مسير اصلى برنمى‌گردد و هيچكدام از مسافران، عذر اين راننده را نمى‌پذيرند. ↩️ توبه، يعنى بازگشت از خلافكارى و جبران گذشته، كه در اين صورت خداوند، هم را مى‌پذيرد: «انّ‌ اللّه يقبل التوبة» و هم توبه كننده را دوست مى‌دارد: «انّ‌ اللّه يُحبّ‌ التّوابين» 😎 اگر مال كسى را به ناحق خورده است، به صاحبش برگرداند و اگر نمى‌خواهد شناخته شود، از طريق بانك 💳 يا واسطۀ ديگر، بدون آن كه خودش را معرّفى كند، مبلغ را به حساب او بريزد. اگر كسى را آزرده، عذرخواهى كند. اگر نمازى را نخوانده، قضا كند. اگر حقّى را كه بايد اظهار كند، كتمان كرده است اعلام كند و به هر حال آنچه را خلاف كرده بايد به نحو مطلوبى اصلاح كند. قرآن در كنار جملۀ «تابوا» فرمود: «و اصلحوا» يعنى توبه، همراه با اصلاحات و جبران كاستى‌هاست. توبه بايد فورى باشد؛ زيرا اگر گناهان جمع شوند، توبه مشكل مى‌شود. 🌬 غُبار روى لباس با فوتى برطرف مى‌شود، ولى انبوه خاكِ‌ روى زمين، با فوت برطرف نمى‌شود. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee │📱 @Mabaheeth ╰───────────
| ۶۵ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🤔 سؤال : چگونه مردم را به كارهاى نيك دعوت كنيم‌؟ ــــــــــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ ـــ ـ ـــ 💬 پاسخ : راه‌هاى دعوت مردم به حق، گوناگون است كه به موارد آن اشاره‌اى مى‌كنيم: ١- دعوت زبانى: آياتى كه مى‌فرمايد: «قل» يعنى بگو. ٢- دعوت عملى: «و ثيابك فطهّر» لباس خود را تطهير كن (تا ديگران نيز لباسشان را تطهير كنند). ٣- دعوت مستقيم: «أقيموا الصّلوة» به طور مستقيم به مردم بگو: نماز به پا داريد. ٤- دعوت غيرمستقيم: داستان‌هاى قرآن ←مثلاً وقتى مى‌گويد: برادران حسود، يوسف را به اسم بازى بردند و او را در چاه انداختند، به طور غير مستقيم به همۀ نوجوانان مى‌دهد كه دشمنان نيز به نام ورزش، شما را گمراه و از هدف اصلى پرت مى‌كنند و به چاه ذلّت مى‌كشانند. ٥ - دعوت جمعى: «و كان رَسولاً نَبيّاً» پيامبران مأمور دعوتِ‌ عموم مردم بودند. ٦- دعوت خصوصى: «و كان يَأمر أهله بِالصّلوة» پيامبر موظّف است خانوادۀ خود را به نماز دعوت كند. ٧- دعوت همسر و فرزند: «قل لأزواجك و بَناتك»؛ اى پيامبر! به همسران و دخترانت بگو... ٨ - دعوت فاميل: «و أنذر عَشيرتك الاقربين»؛ بستگان نزديك‌تر را هشدار ده. ٩- دعوت هموطنان: «لِتُنذر امّ‌ القُرى‌ و مَن حَولها»؛ مردم مكّه و اطراف آن را هشدار ده. ۱۰- دعوت جامعه بشريّت: «اِنّى رسول اللّه اليكم جَميعاً»؛ من به سوى همۀ شما فرستاده شده‌ام. آرى، غوّاصى 🤿كه به دنبال لؤلؤ و مرجان است و صيّادى كه به دنبال صيد ماهى🎣 است، نبايد تلاش خود را به يك گوشۀ دريا و به يك ماهى و لؤلؤ متمركز كند. 🛑 افرادى كه به دنبال بدست آوردن سود بيشترى هستند، عمر خود را در داد و ستد يك كالا تلف نمى‌كنند. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee │📱 @Mabaheeth ╰───────────