🤲 دعای حضرت زهرا سلام الله علیها در روز پنجشنبه
«اَللّهُمَّ إِنّی أَسْئَلُکَ الْهُدَی وَالتُّقی وَالْعفافَ وَالْغِنَی، وَالْعَمَلَ بِما تُحِبُّ وَ تَرْضی اَللّهُمَّ إِنّی أَسْئَلُکَ مِنْ قُوَّتِکَ لِضَعْفِنا، وَمِنْ غِناکَ لِفَقْرِنا وَ فَاقَتِنا، وَ مِنْ حِلْمِکَ وَ عِلْمِکَ لِجَهْلِنا اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ أعِنّا عَلی شُکْرِکَ وَ ذِکْرِکَ، وَ طاعَتِکَ وَ عِبادَتِکَ، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الّراحِمینَ»
پروردگارا از تو خواستارم که مرا به صراط مستقیم رهنمون سازی و پرهیزکاری و پاکدامنی و روزی حلال را به من عنایت فرمایی و مرا در عمل به آنچه دوست داری و می پسندی، موفق گردانی، خداوندا از تو درخواست می کنم که ناتوانی ما را به توانایی، و تنگدستی و بینوایی ما را به بی نیازی، و جهالت ما را به بصیرت و بینش صحیح، مبدل گردان. پروردگارا بر محمد و خاندان او درود فرست، و ما را بر سپاسگزاری از خود و ذکر نام خویش و اطاعت از فرامین خود و پرستش ذات احدیتت، یاری بفرما
📚 بحارالانوار ج۸۷ ص۳۳۸
@ostadelahi
🏴 گریه رسول خدا صلی الله علیه و آله برای ظلمهایی که به حضرت زهرا سلام الله علیها میشود...
➖ شیخ طوسی (ره) در کتاب امالی روایت میکند:
▪️لمَّا حَضَرَتْ رَسُولَ اَلله صَلَّى اَلله عَلَيْهِ وَ آلِهِ اَلْوَفَاةُ بَكَى حَتَّى بَلَّتْ دُمُوعُهُ لِحْيَتَهُ،
▫️موقعی که رحلت پیغمبر عظیم الشأن اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نزدیک گردید، آن حضرت به قدری گریست که ریش مبارکش تر شد!
❓فقِيلَ لَهُ: يَا رَسُولَ اَلله، مَا يُبْكِيكَ؟
❔پرسیدند: ای رسول خدا! چرا گریه میکنید؟
▪️فقَالَ: أَبْكِي لِذُرِّيَّتِي، وَ مَا تَصْنَعُ بِهِمْ شِرَارُ أُمَّتِي مِنْ بَعْدِي، كَأَنِّي بِفَاطِمَةَ اِبْنَتِي وَ قَدْ ظُلِمَتْ بَعْدِي وَ هِيَ تُنَادِي يَا أَبَتَاهْ، يَا أَبَتَاهْ فَلاَ يُعِينُهَا أَحَدٌ مِنْ أُمَّتِي.
▫️حضرت فرمودند: «برای ذریه و فرزندانم و آن ستمهایی که بعد از من از دست ستمکاران امتم به آنها میرسد میگریم. گویا میبینم که به دخترم فاطمه زهرا بعد از من ظلم و ستم شده و هر چه صدا میزند«پدر جان!»، هیچ کس از امت من به فریاد او نمی رسد»
▪️فسَمِعَتْ ذَلِكَ فَاطِمَةُ عَلَيْهَا اَلسَّلاَمُ فَبَكَتْ،
▫️وقتی فاطمه اطهر سلام الله علیها این مطلب را شنیدند به گریه افتادند.
▪️فقَالَ لَهَا رَسُولُ اَلله صَلَّى اَلله عَلَيْهِ وَ آلِهِ: لاَ تَبْكِيِنَّ. يَا بُنَيَّةِ.
▫️پیغمبر اکرم به وی فرمودند: «ای دختر عزیزم! گریه نکن!»
▪️فقَالَتْ: لَسْتُ أَبْكِي لِمَا يُصْنَعُ بِي مِنْ بَعْدِكَ وَ لَكِنْ أَبْكِي لِفِرَاقِكَ، يَا رَسُولَ اَلله.
▫️حضرت زهرا عرض کردند: «پدر جان! من برای ظلمهایی که بعد از شما خواهم دید گریه نمی کنم، بلکه از دوری و فراق شما اشک میریزم.»
▪️فقَالَ لَهَا: أَبْشِرِي يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ بِسُرْعَةِ اَللَّحَاقِ بِي، فَإِنَّكَ أَوَّلُ مَنْ يَلْحَقُ بِي مِنْ أَهْلِ بَيْتِي
▫️رسول خدا فرمودند: «ای دختر محمّد! مژده باد تو را! زیرا در میان اهل بیتم تو اولین کسی هستی که به من ملحق خواهی شد»
📚 امالی شیخ طوسی ص ۱۸۸
بحارالانوار ج۴۳ ص ۱۵۶
@ostadelahi
|به مناسبت هفتهی کتاب و کتابخوانی|
🎉 تخفیف ۳۰درصدی امروز، ۲۴ آبان
📚 مجموعه سه جلدی حدیث زندگی به انتخاب و شرح حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای (مدّظلّهالعالی) شامل:
- گزیده احادیث مکارمالاخلاق
- گزیده احادیث امالیالصدوق
- گزیده احادیث النوادر
📌 ثبت سفارش با ۳۰درصد تخفیف:
https://shop.khameneibook.ir/category/فروش-ویژه
📝 «حدیث زندگی» عنوان مجموعهای شامل شرح احادیث منتخب حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای(مدّظلّهالعالی) است که در ابتدای جلسات درس خارج فقه از سال ۶۹ تا ۹۵ مطرح گردیده و برای نخستین بار مجموعهی این احادیث منتشر میشود.
@KhameneiBook
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 #خاطره جالب #رهبر_انقلاب از مجلسی که #علامه_طباطبایی، امام خمینی(ره) را استاد خود خطاب کرد. ۱۴۰۲/۸/۱۷
┅───────────
🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج
╭═══════๛- - - ┅┅╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 #نماهنگ | جهاد فکری کم نظیر #علامه_طباطبایی قدّسسرّه
🔹️بیانات رهبر انقلاب درباره خصوصیات علامه طباطبایی (ره)
🗓 سالروز درگذشت علامه طباطبایی (ره)
┅───────────
🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج
╭═══════๛- - - ┅┅╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
📢 #اطلاعنگاشت | علامه زمان
👈 مروری بر خصوصیات علامه طباطبائی براساس بیانات رهبر انقلاب
✏️ رهبر انقلاب در دیدار اعضای ستاد برگزاری کنگرهی بینالمللی
علامه سیدمحمدحسین طباطبائی (۱۴۰۲/۸/۱۷) به برخی از ابعاد شخصیت علمی و اخلاقی و معنوی علامه طباطبائی اشاره کردند که در این اطلاعنگاشت مرور میشود.
🖨 نسخه قابل چاپ
🗓 سالروز درگذشت علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه
┅───────────
🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج
╭═══════๛- - - ┅┅╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲 #ریل | روایت رهبر انقلاب درباره تنظیم شجرهنامه ایشان توسط #علامه_طباطبایی ره ۱۴۰۲/۸/۱۷
🗓 سالروز درگذشت علامه طباطبایی قدّس سرّه
💻 Farsi.Khamenei.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚 ویژه روز کتاب و کتابخوانی
🎥 #نماهنگ | کتاب، ماندگارترین اثر هنری
☝ بیانات رهبر انقلاب درباره اهمیت کتاب و ترویج #کتابخوانی
✏️ کتاب ماندگارترین اثر هنری است؛ یعنی بقیّهی چیزها گذرا است، [امّا] کتاب میماند و صد سال، دویست سال از کتاب میشود استفاده کرد.
✏️ اگر #کتاب را خوب تدوین کنیم، خیلی مهم است. کتاب است که فرهنگ را منتقل میکند از یک نسل به نسل دیگر. ۱۴۰۳/۵/۲۹
✏️ امروز یک مقداری شاغلهای دیگر، مثل فضای مجازی، مثل اینجور چیزها، جای کتابخوانی را گرفته؛ این حرکتِ صحیحی نیست.۱۴۰۳/۲/۲۴
┅───────────
🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج
╭═══════๛- - - ┅┅╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▫️علّامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه، مردی که صد سال بعد شناخته میشود.
🎙 معلم شهید آیت الله مرتضی مطهری رحمت الله علیه
🗓 به مناسبت 24 آبان سالروز رحلت مرحوم #علامه_طباطبایی قدس سرّه.
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
#مطالعه | عضو شوید ...
│📚 @ghararemotalee
┅───────────
🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج
#فلسطین 🇵🇸
╭═══════๛- - - ┅┅╮
│📳 @Mabaheeth
╰๛- - - - -
هدایت شده از 📚📖 مطالعه
41.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 مستند کوتاه «نصر من الله»
🎞 گوشه هایی از دیدارهای منتشر نشده «مجاهد خستگی ناپذیر»، شهید سید حسن نصرالله با رهبر انقلاب اسلامی
📼 مشاهده نسخه با کیفیت
#سید_حسن_نصرالله
#سید_مقاومت
#حزب_الله
┅───────────
🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج
╭═══════๛- - - ┅┅╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چقدر خوب بود این کلیپ
داستان #حضرت_آقا از کتاب خوندن برای پدرشون وقتی نابینا شده بودن
از اون پدر همچین پسر کتابخونی عجیب نیست😍
📚 بمناسبت هفته #کتاب و #کتابخوانی این بهترین کلیپ بود. بفرستید برای دیگران و دعوتشون کنید به کتاب خوندن😁
┅───────────
🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج
╭═══════๛- - - ┅┅╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حزبالله لبنان آخرین دلنوشته شهید #سید_هاشم_صفی_الدین، که ساعاتی قبل از شهادتش خطاب به #امام_زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) نوشته شده است را منتشر کرد...
┅───────────
🤲 #اللّٰهم_عجّل_لولیّک_الفرج
╭═══════๛- - - ┅┅╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
▪️السلام علیک ایتها الرضیة المرضية
▪️شهادت مظلومانه ام الائمة النجباء، صدیقه کبری، #حضرت_فاطمه_زهرا سلام الله علیها تسلیت باد.
▪️بقیة الله آجرك الله 🥀💔
┅───────────
🤲 #اللّٰهم_عجّل_لولیّک_الفرج
#فاطمیه 🏴
╭═══════๛- - - ┅┅╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
#خطبه_سوم | ۳/۵
حَتّى اِذا مَضى لِسَبیلِهِ جَعَلَها فى جَماعَة زَعَمَ اَنّی اَحَدَهُمْ فَیَا لَلّهِ وَلِلشُّورىَ مَتَى اعْتَرَضَ الرَّیْبُ فِىَّ مَعَ الاَوَّلِ مِنْهُمْ، حَتّى صِرْتُ اُقْرَنُ اِلى هذِهِ النَّظائِرِ! لکِنّى اَسْفَقْتُ اِذْ اَسَفُّوا، وَ طِرْتُ اِذْ طَارُوا; فَصَغا رَجُل مِنْهُمْ لِضِغْنِهِ، وَ مالَ الآخَرُ لِصِهْرِهِ، مَعَ هَن وَ هَن، اِلى اَنْ قامَ ثالِثُ الْقَوْمِ نافِجاً حِضْنَیْهِ، بَیْنَ نَثِیلِهِ وَ مُعْتَلَفِهِ، وَ قامَ مَعَهُ بَنُو اَبیهِ یَخْضِمُونَ مالَ اللهِ خِضْمَةَ الاِبْل نِبْتَةَ الرَّ بیعِ، اِلى اَنِ انْتَکَثَ عَلَیْهِ فَتْلُهُ، وَ اَجْهَزَ عَلَیْهِ عَمَلُهُ، وَ کَبَتْ بِهِ بِطْنَتُهُ.
#نهج_البلاغه_بخوانیم
#کلام_امیر علیه السلام
#ترجمه فراز سوم ؛
اين وضع همچنان ادامه داشت تا او (خليفه دوّم) به راه خود رفت و در اين هنگام (در آستانه وفات) خلافت را در گروهى (به شورا) گذاشت که به پندارش من نيز يکى از آنان بودم، پناه بر خدا از اين شورا! کدام زمان بود که در مقايسه من با نخستين آنان (ابوبکر، و برترى من) شکّ و ترديد وجود داشته باشد، تا چه رسد به اين که مرا همسنگ امثال اينها (اعضاى شورا) قرار دهند; ولى من (به خاطر مصالح اسلام با آنها هماهنگى کردم) هنگامى که پايين آمدند، پايين آمدم و هنگامى که پرواز کردند، پرواز کردم. سرانجام يکى از آنها (اعضاى شورا) به خاطر کينه اش از من روى برتافت و ديگرى خويشاوندى را بر حقيقت مقدّم داشت و به خاطر داماديش به ديگرى (عثمان) تمايل پيدا کرد، علاوه بر جهات ديگر که ذکر آن خوشايند نيست و اين وضع ادامه يافت تا سوّمى بپاخاست در حالى که از خوردن زياد، دو پهلويش بر آمده بود و همّى جز جمع آورى و خوردن بيت المال نداشت و بستگان پدرش (بنى اميه) به همکارى او برخاستند و همچون شتر گرسنه اى که در بهار به علفزار بيفتد و با ولع عجيبى گياهان را ببلعد به خوردن اموال خدا مشغول شدند. سرانجام بافته هاى او پنبه شد و کردارش، کارش را تباه کرد و ثروت اندوزى و شکم خوارگى به نابوديش منتهى شد!
┅───────────
مطالعه شرح این فراز ؛
https://eitaa.com/ghararemotalee/12005
—— ⃟ ————————
🤲 #اللّٰهم_عجّل_لولیّک_الفرج
╭═══════๛- - - ┅┅╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
دوران خلیفه سوّم در این قسمت از خطبه، امام(علیه السلام) به پایان یافتن دوران خلیفه دوّم و تحولاتى که براى رسیدن عثمان به مقام خلافت صورت گرفت اشاره مى کند و از نکات دقیق و باریک تاریخى و اسرار پنهان یا نیمه پنهان این داستان پرده برمى دارد و موضع خود را در برابر این امر روشن مى سازد و در ادامه آن به مشکلات عظیمى که امّت اسلامى در دوران خلیفه سوّم گرفتار شدند و شورشهایى که منتهى به قتل او شد، با عبارت کوتاه و بسیار فشرده و پرمعنا و آمیخته با کنایات و استعارات و تشبیهات اشاره مى فرماید.
نخست مى گوید: «این وضع همچنان ادامه داشت تا او (خلیفه دوّم) نیز به راه خود رفت و در این هنگام (در آستانه وفات) خلافت را در گروهى به شورا گذاشت که به پندارش من نیز یکى از آنها بودم» (حَتّى اِذا مَضى لِسَبیلِهِ جَعَلَها فى جَماعَة زَعَمَ اَنّی اَحَدُهُمْ).
تعبیر به «زَعَمَ اَنّی اَحَدُهُم; پنداشت من یکى از آنها بودم» ممکن است اشاره به یکى از دو معنا باشد: نخست این که مرا در ظاهر جزء نامزدهاى خلافت قرارداد در حالى که مى دانست در باطن، نتیجه چیست و چه کسى از این شورا بیرون مى آید.
دیگر این که او در ظاهر چنین وانمود کرد که من همردیف آن پنج نفرم، در حالى که در باطن، مى دانست قابل مقایسه با هیچ کدام نیستم.(۱) این جمله اشاره به زمانى است که عمر به وسیله مردى به نام «فیروز» که کُنیه اش «اَبُولُؤلُؤ» بود به سختى مجروح شد و خود را در آستانه مرگ دید.
جمعى از صحابه نزد او آمدند و به او گفتند: «سزاوار است کسى را به جانشینى خود منصوب کنى که مورد قبول تو باشد» و او طىّ سخنان مشروحى که در نکات، به آن اشاره خواهد شد شش نفر را به عنوان شورا تعیین کرد: «على(علیه السلام)، عثمان، عبدالرحمن بن عوف، طلحه، زبیر و سعد بن ابى و قاص) که در عرض سه روز بنشینند و یکى را از میان خود انتخاب کنند و دستور داد «اَبُو طَلحه انصارى» با پنجاه نفر از انصار، این شش نفر را در خانه اى جمع کنند تا با یکدیگر براى تعیین خلافت مشورت نمایند و سرانجام، به خاطر ارتباطاتى که میان چند نفر از آن شش تن بود عثمان انتخاب شد.
امام(علیه السلام) در اشاره به این ماجرا، نخست مى فرماید: «پناه بر خدا از این شورا» (فَیا لَلّهِ وَ لِلشُّورى).(۲) سپس به نخستین نقطه ضعف این شورا پرداخته، مى فرماید: «کدام زمان بود که در مقایسه من با نخستین آنها ـ یعنى ابوبکر ـ (و برترى من بر او) شک و تردید وجود داشته باشد تا چه رسد به این که مرا همسنگ امثال اینها (اعضاى شورا) قرار دهند؟» (مَتَى اعْتَرَضَ الرَّیْبُ فِىَّ مَعَ الاَوَّلِ مِنْهُمْ، حَتّى صِرْتُ اُقْرَنُ اِلى هذِهِ النَّظائِرِ).
این نهایت تأسف مولا را از حق کشى هایى که در مورد آن حضرت صورت گرفت آشکار مى سازد و اشاره به این حقیقت مى کند که اگر مى خواستند شایستگى براى خلافت را ملحوظ دارند، جاى تردید نبود که مرا مى بایست تعیین مى کردند، ولى افسوس که هدفهاى دیگرى در این مسأله دنبال مى شد و به راستى جاى تأسف است کسى که به «منزله جان پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) و باب مدینة علم النّبى و عالم به کتاب و سنّت و آگاه بر تمام مسائل اسلام بوده و از آغاز عمر در مکتب توحید و در کنار پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم)پرورش یافته، کارش به جایى برسد که او را در ردیف «عبدالرحمن بن عوف»ها و «سعد و قّاص»ها و مانند آنها قرار دهند.
سپس مى افزاید: «ولى (من به خاطر مصالح اسلام با آنها هماهنگى کردم) هنگامى که پایین آمدند پایین آمدم و هنگامى که پرواز کردند پرواز کردم» (لکِنّى اَسْفَفْتُ اِذْ اَسَفُّوا، وَ طِرْتُ اِذْ طَارُو).(۳) این در حقیقت کنایه اى است از وضع پرندگانى که به صورت دسته جمعى پرواز مى کنند گاه اوج مى گیرند و به فراز مى روند و گاه پایین مى آیند و به زمین نزدیک مى شوند و در هر دو حال همراه یکدیگرند.
روشن است که احوال شکننده زمان خلفا ـ مخصوصاً به هنگامى که یک خلیفه از دور، خارج مى شد ـ ایجاب مى کرد که از هر گونه تفرقه پرهیز شود مبادا دشمنانى که در کمین نشسته بودند سر برآورند و اساس اسلام را به خطر بیندازند.
این احتمال نیز در تفسیر این جمله وجود دارد که منظور امام(علیه السلام) این بوده است که من همواره به دنبال حق بوده ام و براى بدست آوردنش همراه آن حرکت کردم، با آنهایى که در ردیف بالا بود همراه شدم و با اینها که در ردیف پایین بودند نیز همراهى کردم.
سپس به نتیجه این شورا و کارهاى مرموزى که در آن انجام گرفت اشاره کرده مى فرماید: «یکى از آنها (اعضاى شورا) به خطر کینه اش از من روى بر تافت و دیگرى خویشاوندى را بر حقیقت مقدم داشت و به خاطر دامادیش تمایل به دیگرى (عثمان) پیدا کرد، علاوه بر جهات دیگرى که ذکر آن خوشایند نیست» (فَصَغا(۴) رَجُل مِنْهُمْ لِضِغْنِهِ(۵)، وَ مالَ الآخَرُ لِصِهْرِهِ، مَعَ هَن(۶) وَ هَن).
منظور مولا از جمله اوّل «سعد بن ابى وقّاص» بود که مادرش از بنى امیه بود و داییها و نزدیکان مادرش در جنگهاى اسلام در برابر کفر و شرک به دست على(علیه السلام)کشته شده بودند، به همین دلیل او در زمان خلافت على(علیه السلام)نیز با حضرتش بیعت نکرد و «عمر بن سعد» جنایتکار بزرگ حادثه کربلا و عاشورا فرزند همین سعد بود.
بنابراین کینه توزى او نسبت به على(علیه السلام) مسلّم بود و به همین دلیل در آن شورا به على(علیه السلام) رأى نداد و به وسیله «عبدالرحمان بن عوف» به عثمان رأى داد.
بعضى نیز گفته اند منظور از این شخص «طلحه» است که مراتب کینه توزى او نسبت به مولا محرز بود و هم او بود که با همراهى «زبیر» آتش «جنگ جمل» را که به گفته مورّخان، ۱۷ هزار نفر در آن کشته شدند، روشن ساخت.
این احتمال را «ابن ابى الحدید» تقویت کرد، در حالى که بعضى از شارحان «نهج البلاغه» معتقدند: «طلحه» گرچه از سوى «عمر» براى شورا انتخاب شد ولى در «مدینه» نبود و موفّق به شرکت در جلسه شورا نشد».(۷) امّا کسى که به خاطر دامادیش متمایل شد «عبدالرحمان بن عوف» بود زیرا «عبدالرحمان» شوهر «امّ کلثوم» خواهر «عثمان» بود.
امّا جمله «مَعَ هَن وَ هَن»(۸) ـ با توجّه به این که واژه «هن» کنایه از کارهاى زشتى است که گفتن آن ناخوشایند است ـ مى تواند اشاره به امور ناخوشایند دیگرى بوده باشد که «عبدالرحمان بن عوف» در رأى دادن به «عثمان» انتظار آن را داشت مانند سوء استفاده هاى مالى از بیت المال مسلمین و یا سلطه بر توده هاى مردم و یا به دست آوردن مقام خلافت بعد از «عثمان» و یا همه اینها.
از مجموع این سخن، روشن مى شود که شورا در محیطى کاملا ناسالم برگزار شد و چیزى که در آن مطح نبود مصالح مسلمین بود و طبیعى است که محصول آن به نفع مسلمین تمام نشود و حوادث دورانِ «عثمان» نشان داد که چه خسارت عظیمى از این ناحیه دامنگیر مسلمین شد.
سپس امام(علیه السلام) به نتیجه نهایى این شورا پرداخته، مى فرماید: «این وضع ادامه یافت تا سوّمى بپاخاست در حالى که از خوردن فراوان دو پهلویش برآمده بود و همّى جز جمع آورى و خوردن بیت المال نداشت» (الى اَنْ قامَ ثالِثُ الْقَوْمِ نافِجاً(۹)حِضْنَیْهِ(۱۰)، بَیْنَ نَثیلِهِ(۱۱) وَ مُعْتَلَفِهِ(۱۲)).
تنها خودش نبود که در این وادى گام برمى داشت بلکه «بستگان پدرى اش (بنى امیّه) به همکارى او برخاستند و همچون شتر گرسنه اى که در بهار به علفزار بیفتد و با ولع عجیبى گیاهان را ببلعد به خوردن اموال خدا مشغول شدند» (وَ قامَ مَعَهُ بَنُو اَبیهِ یَخْضِمُونَ(۱۳) مالَ اللهِ خِضْمَةَ الاِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبیع).
تعبیر به «نِبْتَةَ الرَّبیع; گیاهان بهارى» به خاطر آن است که این گیاهان بسیار لطیف و براى حیوان خوش خوراک است و با حرص و ولع عجیب، آن را مى خورد.
جمله «یَخْضِمُونَ مالَ الله...» ـ با توجّه به معناى لغوى خضم ـ به خوبى نشان مى دهد که بنى امیّه براى غارت بیت المال با تمام وجودشان وارد صحنه شدند و تا آن جا که مى توانستند خوردند و بردند.
به گفته «ابن ابى الحدید» خلیفه سوّم، بنى امیه را بر مردم مسلّط کرد و آنها را به فرماندارى ولایات اسلام منصوب نمود و اموال و اراضى بیت المال را به عنوان بخشش در اختیار آنان گذارد، از آن جمله سرزمینهایى از «آفریقا» در ایّام او فتح شد که خمس همه آنها را گرفت و به «مروان بن حکم» (دامادش) بخشید.
مرحوم «علاّمه امینى» در کتاب نفیس «الغدیر» آمار عجیبى از بخششهاى عثمان در دوران خلافتش ـ از منابع اهل سنّت گردآورى کرده که از مطالعه آن انسان وحشت مى کند.
به عنوان نمونه به یکى از دامادهایش «حارث بن حکم» برادر «مروان» سیصد هزار درهم و به «مروان» پانصد هزار درهم و به «ابوسفیان» «دویست هزار» و به «طلحه» «سیصد و بیست و دو هزار» و به «زبیر» پانصد و نود و هشت هزار» درهم بخشید، تا آن جا که مرحوم «علاّمه امینى» جمع درهمهایى را که او از بیت المال بخشید بالغ بر «یکصد و بیست و شش میلیون و هفتصد و هفتاد هزار» درهم مى داند.
از آن عجیب تر ارقام دینارهایى است که به بستگان و نزدیکانش بخشید.
به «مروان حکم» پانصد هزار دینار به «یعلى بن امیّه» پانصد هزار دینار و به «عبدالرحمن بن عوف» دو میلیون و پانصد و شصت هزار دینار و جمع این حاتم بخشیها را بالغ بر «چهار میلیون و سیصد و ده هزار دینار» مى داند.(۱۴) این جاست که معناى «یَخْضِمُونَ مالَ الله خِضْمَةَ الاِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبیع» به خوبى روشن مى شود.
بدیهى است این وضع نمى توانست براى مدّت طولانى ادامه یابد و مسلمانان آگاه و حتّى ناآگاهان، چنین شرایطى را تحمّل نمى کردند و لذا طولى نکشید که شورشها بر ضدّ «عثمان» شروع شد و سرانجام به قتل او منتهى گشت و او را در برابر چشم مردم کشتند، بى آن که توده هاى مردم به یارى او برخیزند و این همان است که امام(علیه السلام)در پایان این فراز به آن اشاره کرده مى فرماید: «عاقبت بافته هاى او
(براى استحکام خلافت) پنبه شد و کردارش، کارش را تباه کرد و ثروت اندوزى و شکم خوارگى به نابودیش منتهى شد» (اِلى اَنِ انْتَکَثَ(۱۵) عَلَیْهِ فَتْلُهُ(۱۶)، وَ اَجْهَزَ(۱۷) عَلَیْهِ عَمَلُهُ، وَ کَبَتْ(۱۸) بِهِ بِطْنَتُه(۱۹)).
در واقع امام(علیه السلام) با سه جمله، وضع خلیفه سوّم و پایان عمر او را ترسیم کرده است: در جمله اوّل مى فرماید: سوابقى را که براى خود، از نظر توده مردم فراهم آورده بود و گروهى او را به زهد و قدس مى شناختند از میان برد و حرکات دنیا پرستانه اعوان و یاران او، همه آن رشته ها را پنبه کردند.
در جمله دوّم نشان مى دهد که: اعمال او زودتر از آنچه انتظار مى رفت ضربه کارى بر او وارد کرد و کار او را ساخت.
در جمله سوّم بیان مى کند که شکم خوارگى ها، بار او را سنگین کرد به گونه اى که نتوانست بر روى پا بماند و به صورت بر زمین افتاد، در واقع با این سه جمله درس عبرت مهمّى براى همه زمامداران و مدیران جامعه بیان شده است که اگر از موقعیّت خود سوء استفاده کرده و به دنیا اقبال کنند سوابق حسنه آنها از میان مى رود و افکار عمومى به سرعت بر ضدّ آنها بسیج مى شود و دنیاپرستى مایه سقوط سریع آنان مى گردد.
این نکته نیز حائز اهمیّت است که همان چیزى که عامل پیدایش خلافت عثمان شد عامل نابودى او گشت.
افرادى مانند «سعد و قاص» و «عبدالرحمن بن عوف» و «طلحه» (بنابراین که طلحه در شورا حضور داشته) به خاطر رسیدن به مال و منال دنیا به او رأى دادند و او را بر سر کار آوردند و همین مسأله گسترش یافت و حکومت عثمان مقبولیّت خود را در افکار عمومى از دست داد و در نتیجه شورش مردم، سقوط کرد.
بعضى از شارحان نهج البلاغه جمله «اِنْتَکَثَ عَلَیْهِ فَتْلُهُ» را به معناى در هم ریختن تدابیرى دانسته اند که او براى تشکیل حکومتش به کار گرفته بود و ممکن است سپردن کارها به دست بستگانش، یکى از آن تدابیر براى محکم کارى بوده باشد ولى همین امر نتیجه معکوس داد و رشته ها را پنبه کرد و مردم را بر ضدّ او شوراند.
نکته ها ۱ـ چگونگى انتخاب خلیفه دوّم و سوّم مى دانیم خلیفه دوّم، تنها یک رأى داشت و آن رأى «ابوبکر» بود که به هنگام وداع با زندگى وصیّت کرد و با صراحت «عمر» را به جانشینى خود نصب نمود.
در بعضى از تواریخ آمده است که «ابوبکر» در حال احتضار، «عثمان بن عفّان» را احضار نمود تا وصیّت او را نسبت به «عمر» بنویسد و به او گفت: بنویس بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم: این وصیّتى است که ابوبکر به مسلمانان نموده است.
امّا بعد...
این سخن را گفت و بیهوش شد، ولى «عثمان» خودش این جمله ها را نوشت: «اَمّا بَعْدُ فَاِنّى قَدْ اسْتَخْلَفْتُ عَلَیْکُمْ عُمَرَبْنِ الْخَطّابِ وَ لَمْ آلُکُمْ خَیْراً; من عمر بن خطاب را خلیفه بر شما قرار دادم و از هیچ خیر و خوبى فرو گذر نکردم».(۲۰) هنگامى که «عثمان» این جمله را نوشت ابوبکر به هوش آمده، گفت: بخوان و او خواند.
«ابوبکر» تکبیر گفت و گفت: من تصوّر مى کنم (این که عجله کردى و خلافت را به نام عمر نوشتى براى این بود که) ترسیدى اگر من به هوش نیایم و بمیرم، مردم اختلاف کنند.
«عثمان» گفت: آرى چنین بود.
«ابوبکر» در حقّ او دعا کرد.(۲۱) از این سخن به خوبى روشن مى شود که «عثمان» این لباس را براى قامت «عمر» دوخته بود و اگر فرضاً «ابوبکر» به هوش نمى آمد این وصیتنامه به عنوان وصیّت «ابوبکر» منتشر مى شد، بنابراین جاى تعجّب نیست که «عمر» نیز شورایى با چنان ترکیب، تنظیم کند که محصول آن به هر حال خلافت «عثمان» باشد، همان گونه که خلیفه دوّم نیز در «سقیفه» این لباس را بر تن «ابوبکر» کرد و او هم به موقع پاداش وى را داد.
ضمناً از این سخن استفاده مى شود که عجله «ابوبکر» و «عثمان» براى تعیین جانشین به خاطر جلوگیرى از اختلاف مردم بوده است.
آیا پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)نمى بایست چنین پیش بینى را درباره امّت بکند با آن همه کشمکش هایى که بلقوّه وجود داشت و در «سقیفه» خود را نشان داد؟! چگونه مى توان باور کرد پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)انتخاب خلیفه را به مردم واگذار کرده باشد ولى این امر درباره خلیفه دوّم و سوّم رعایت نشود و حتّى خوف فتنه، مانع از واگذارى آن به مردم گردد؟! اینها سؤلاتى است که هر محقّقى باید به آن پاسخ دهد.
۲ـ داستان ابولؤلؤ و آغاز حکومت عثمان «ابن اثیر» در «کامل» چنین نقل مى کند: روزى «عمربن خطاب» در بازار گردش مى کرد.
«ابولؤلؤ» که غلام «مغیرة بن شعبه» و نصرانى بود او را ملاقات کرد و گفت: «مغیرة بن شعبه» خراج سنگینى بر من بسته (و مرا وادار کرده همه روز کار کنم و مبلغ قابل توجّهى به او بپردازم) مرا در برابر او یارى کن.