⎚ #جاذبه_دافعه |
╭ ─━─━─• · · · · · ·
عقیده ی خوارج درباره ی خلفا
ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ
خلافت ابوبكر و عمر را صحیح می دانستند به این خیال كه آن دو نفر از روی انتخاب صحیحی به خلافت رسیده اند و از مسیر مصالح نیز تغییر نكرده و خلافی را مرتكب نشده اند.
انتخاب عثمان و علی را نیز صحیح می دانستند، منتها می گفتند:
عثمان از اواخر سال ششم خلافتش تغییر مسیر داده و مصالح مسلمین را نادیده گرفته است و لذا از خلافت معزول بوده و چون ادامه داده است كافر گشته و واجب القتل بوده است، و علی چون مسأله ی تحكیم را پذیرفته و سپس توبه نكرده است او نیز كافر گشته و واجب القتل بوده است.
و لذا از خلافت عثمان از سال هفتم و از خلافت علی بعد از تحكیم، تبرّی می جستند [1]
از سایر خلفا نیز بیزاری می جستند و همیشه با آنان در پیكار بودند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1] الملل و النّحل شهرستانی
╭═══════๛- - - ┅┅╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
⎚ #جاذبه_دافعه |
╭ ─━─━─• · · · · · ·
انقراض خوارج
ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ
این جمعیت در اواخر دهه ی چهارم قرن اول هجری در اثر یك اشتباهكاری خطرناك به وجود آمدند و بیش از یك قرن و نیم نپاییدند.
در اثر تهوّرها و بی باكیهای جنون آمیز مورد تعقیب خلفا قرار گرفتند و خود و مذهبشان را به نابودی و اضمحلال كشاندند و در اوایل تأسیس دولت عباسی یكسره منقرض گشتند.
منطق خشك و بی روح آنها و خشكی و خشونت رفتار آنها، مباینت روش آنها با زندگی و بالأخره تهوّر آنها كه «تقیه» را حتی به مفهوم صحیح و منطقی آن كنار گذاشته بودند، آنها را نابود ساخت. مكتب خوارج مكتبی نبود كه بتواند واقعاً باقی بماند، ولی این مكتب اثر خود را باقی گذاشت.
🗯 افكار و عقاید خارجیگری در سایر فرق اسلامی نفوذ كرد و هم اكنون «نهروانی» های فراوان وجود دارند و مانند عصر و عهد علی علیهالسلام خطرناكترین دشمن👹 داخلی اسلام همینها هستند؛
👿 همچنانكه معاویه ها و عمرو عاص ها 👺نیز همواره وجود داشته و وجود دارند و از وجود «نهروانی» ها- كه دشمن آنها شمرده می شوند- به موقع استفاده می كنند.
╭═══════๛- - - ┅┅╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
⎚ #جاذبه_دافعه |
╭ ─━─━─• · · · · · ·
شعار یا روح؟
ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ
بحث از خارجیگری و خوارج به عنوان یك بحث مذهبی، بحثی بدون مورد و فاقد اثر است؛ زیرا امروز چنین مذهبی در جهان وجود ندارد.
اما در عین حال بحث درباره ی خوارج و ماهیت كارشان برای ما و اجتماع ما آموزنده است؛ زیرا مذهب خوارج هر چند منقرض شده است؛ اما روحاً نمرده است؛ روح «خارجیگری» در پیكر بسیاری از ما حلول كرده است.
لازم است مقدمه ای ذكر كنم:
بعضی از مذاهب ممكن است از نظر #شعار بمیرند ولی از نظر روح زنده باشند، كما اینكه برعكس نیز ممكن است؛ مسلكی از نظر شعار زنده ولی از نظر روح بكلی مرده باشد و لهذا ممكن است فرد یا افرادی از لحاظ شعار تابع و پیرو یك مذهب شمرده شوند و از نظر روح پیرو آن مذهب نباشند و به عكس ممكن است بعضی روحاً پیرو مذهبی باشند و حال آنكه شعارهای آن مذهب را نپذیرفته اند.
مثلاً- چنانكه همه می دانیم- از بدو امر بعد از رحلت نبی اكرم صلیالله علیه وآله، مسلمین به دو فرقه تقسیم شدند: سنی و شیعه.
سنیها در یك شعار و چهارچوب عقیده هستند و شیعه در شعار و چهارچوب عقیده ای دیگر.
#شیعه می گوید: خلیفه ی بلافصل پیغمبر علی علیهالسلام است و آن حضرت علی علیهالسلام را برای خلافت و جانشینی خویش به امر الهی تعیین كرده است و این مقام حق خاص اوست پس از پیغمبر.
و اهل سنت می گویند: اسلام در قانونگذاری خود، در موضوع خلافت و امامت پیش بینی خاصی نكرده است بلكه امر انتخاب زعیم را به خود مردم واگذار كرده است. حداكثر این است كه از میان قریش انتخاب شود.
شیعه بسیاری از صحابه ی پیغمبر را- كه از شخصیتها و اكابر و معاریف به شمار می روند- مورد انتقاد قرار می دهد و اهل سنت، درست در نقطه ی مقابل شیعه از این جهت قرار گرفته اند؛ به هركَس كه نام «صحابی» دارد با خوشبینی افراطی عجیبی می نگرند، می گویند: صحابه ی پیغمبر همه عادل و درستكار بوده اند.
بنای تشیع بر انتقاد و بررسی و اعتراض و مو را از ماست كشیدن است، و بنای تسنن بر حمل به صحت و توجیه و «ان شاء اللّه گربه🐈 بوده است».
در این عصر و زمان كه ما هستیم كافی است كه هركَس بگوید علی علیهالسلام خلیفه ی بلافصل پیغمبر است، ما او را شیعه بدانیم و چیز دیگری از او توقع نداشته باشیم، او دارای هر روح و هر نوع طرز تفكری كه هست باشد!
ولی اگر به صدر اسلام برگردیم به یك روحیه ی خاصی برمی خوریم كه آن روحیه، روحیه ی تشیع است و تنها آن روحیه ها بودند كه می توانستند وصیت پیغمبر را در مورد علی علیهالسلام صددرصد بپذیرند و دچار تردید و تزلزل نشوند.
نقطه ی مقابل آن روحیه و آن طرز تفكر یك روحیه و طرز تفكر دیگری بوده است كه وصیتهای پیغمبر اكرم صلیالله علیه وآله را با همه ی ایمان كامل به آن حضرت، با نوعی توجیه و تفسیر و تأویل نادیده می گرفتند.
و در حقیقت این انشعاب اسلامی از اینجا به وجود آمد كه یك دسته- كه البته اكثریت بودند- فقط ظاهر را می نگریستند و دیدشان آنقدر تیزبین نبود و عمق نداشت كه باطن و حقیقت هر واقعه ای را نیز ببینند؛ ظاهر را می دیدند و در همه جا حمل به صحت می كردند، می گفتند: عده ای از بزرگان صحابه و پیرمردها و سابقه دارهای اسلام راهی را رفته اند و نمی توان گفت اشتباه كرده اند.
اما دسته ی دیگر - كه اقلیت بودند- در همان هنگام می گفتند: شخصیتها تا آن وقت پیش ما احترام دارند كه به حقیقت احترام بگزارند؛ اما آنجا كه می بینیم اصول اسلامی به دست همین سابقه دارها پایمال می شود، دیگر احترامی ندارند؛ ما طرفدار اصولیم نه طرفدار شخصیتها.
تشیع با این روح به وجود آمده است.
ما وقتی در تاریخ اسلام به سراغ سلمان فارسی و ابوذر غِفاری و مقداد كِنْدی و عمار یاسر و امثال آنان می رویم و می خواهیم ببینیم چه چیز آنها را وادار كرد كه دور علی علیهالسلام را بگیرند و اكثریت را رها كنند، می بینیم آنها مردمی بودند اصولی و اصول شناس، هم دیندار و هم دین شناس.
می گفتند: ما نباید درك و فكر خویش را به دست دیگران بسپریم و وقتی آنها اشتباه كردند ما نیز اشتباه كنیم.
و در حقیقت روح آنان روحی بود كه اصول و حقایق بر آن حكومت می كرد نه اشخاص و شخصیتها.
مردی از صحابهی امیرالمؤمنین علیهالسلام در جریان جنگ جمل، سخت در تردید قرار گرفته بود.
او دو طرف را می نگریست.
از یك طرف علی را می دید و شخصیتهای بزرگ اسلامی را كه در ركاب علی علیهالسلام شمشیر🗡 می زدند و از طرفی نیز همسر نبی اكرم، عایشه را می دید كه قرآن درباره ی زوجات آن حضرت می فرماید: «وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ» [1](همسران او مادران امّتند) و در ركاب عایشه، طلحه را می دید از پیشتازان در اسلام، مرد خوش سابقه و تیرانداز 🏹 ماهر میدان جنگهای اسلامی و مردی كه به اسلام خدمتهای ارزنده ای كرده است و باز زبیر را می دید خوش سابقه تر از طلحه، آن كه حتی در روز سقیفه از جمله متحصّنین در خانه ی علی بود.
این مرد در حیرتی عجیب افتاده بود كه یعنی چه؟! 😳
آخر علی و طلحه و زبیر از پیشتازان اسلام و فداكاران سخت ترین دژهای اسلام اند؛ اكنون رودررو قرار گرفته اند؟
كدام یك به حق نزدیكترند؟
در این گیر و دار چه باید كرد؟!
توجه داشته باشید!
نباید آن مرد را در این حیرت زیاد ملامت كرد. شاید اگر ما هم در شرایطی كه او قرار داشت قرار می گرفتیم، شخصیت و سابقه ی زبیر و طلحه چشم ما را خیره می كرد.
ما الآن كه علی و عمار و اویس قرنی و دیگران را با عایشه و زبیر و طلحه روبرو می بینیم، مردد نمی شویم چون خیال می كنیم دسته ی دوم مردمی جنایت سیما 👹 بودند یعنی آثار جنایت و خیانت از چهره شان هویدا بود و با نگاه به قیافه ها و چهره های آنان حدس زده می شد كه اهل آتش 🔥 اند؛ اما اگر در آن زمان می زیستیم و سوابق آنان را از نزدیك می دیدیم، شاید از تردید مصون نمی ماندیم.
امروز كه دسته ی اول را بر حق و دسته ی دوم را بر باطل می دانیم، از آن نظر است كه در اثر گذشت تاریخ و روشن شدن حقایق، ماهیت علی علیهالسلام و عمار را از یك طرف و زبیر و طلحه و عایشه را از طرف دیگر شناخته ایم و در آن میان توانسته ایم خوب قضاوت كنیم.
و یا لااقل اگر اهل تحقیق و مطالعه در تاریخ نیستیم، از اول كودكی به ما اینچنین تلقین شده است.
اما در آن روز هیچ كدام از این دو عامل وجود نداشت.
به هر حال، این مرد محضر امیرالمؤمنین علیهالسلام شرفیاب شد و گفت: «اَ یُمْكِنُ اَنْ یَجْتَمِعَ زُبَیْرٌ وَ طَلْحَةُ وَ عائِشَةُ عَلی باطِلٍ؟ » آیا ممكن است طلحه و زبیر و عایشه بر باطل اجتماع كنند؟ شخصیتهایی مانند آنان از بزرگان صحابه ی رسول اللّه چگونه اشتباه می كنند و راه باطل را می پیمایند؟ آیا این ممكن است؟
علی علیهالسلام در جواب سخنی دارد كه دكتر طه حسین، دانشمند و نویسنده ی مصری، می گوید سخنی محكمتر و بالاتر از این نمی شود؛ بعد از آنكه وحی خاموش گشت و ندای آسمانی منقطع شد، سخنی به این بزرگی شنیده نشده است [2].
فرمود: اِنَّكَ لَمَلْبُوسٌ عَلَیْكَ، اِنَّ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ لا یُعْرَفانِ بِاَقْدارِ الرِّجالِ، اِعْرِفِ الْحَقَّ تَعْرِفْ اَهْلَهُ وَ اعْرِفِ الْباطِلَ تَعْرِفْ اَهْلَهُ [3].
سرت كلاه رفته و حقیقت بر تو اشتباه شده. حق و باطل را با میزان قدر و شخصیت افراد نمی شود شناخت. این صحیح نیست كه تو اول شخصیتهایی را مقیاس قرار دهی و بعد حق و باطل را با این مقیاسها بسنجی: فلان چیز حق است چون فلان و فلان با آن موافقند و فلان چیز باطل است چون فلان و فلان با آن مخالف. نه، اشخاص نباید مقیاس حق و باطل قرار گیرند.
این حق و باطل است كه باید مقیاس اشخاص و شخصیت آنان باشند.
یعنی باید حق شناس و باطل شناس باشی نه اشخاص و شخصیت شناس؛ افراد را (خواه شخصیتهای بزرگ و خواه شخصیتهای كوچك) با حق مقایسه كنی، اگر با آن منطبق شدند شخصیتشان را بپذیری و الاّ نه. این، حرف نیست كه آیا طلحه و زبیر و عایشه ممكن است بر باطل باشند؟
در اینجا علی علیه السلام #معیار حقیقت را خود حقیقت قرار داده است و روح تشیع نیز جز این، چیزی نیست.
و در حقیقت فرقه ی شیعه مولود یك بینش مخصوص و اهمیت دادن به اصول اسلامی است نه به افراد و اشخاص.
قهراً شیعیان اولیه مردمی منتقد و بت شكن بار آمدند.
علی علیهالسلام بعد از پیغمبر جوانی سی وسه ساله است با یك اقلیتی كمتر از عدد انگشتان، در مقابلش پیرمردهای شصت ساله با اكثریتی انبوه و بسیار.
منطق اكثریت این بود كه راه بزرگان و مشایخ این است و بزرگان اشتباه نمی كنند و ما راه آنان را می رویم. منطق آن اقلیت این بود كه آنچه اشتباه نمی كند حقیقت است؛ بزرگان باید خود را بر حقیقت تطبیق دهند.
از اینجا معلوم می شود چقدر فراوانند افرادی كه شعارشان شعار تشیع است و اما روحشان روح تشیع نیست.
مسیر تشیع همانند روح آن، تشخیص حقیقت و تعقیب آن است و از بزرگترین اثرات آن جذب و دفع است؛ اما نه هر جذبی و هر دفعی (گفتیم گاهی جذب، جذب باطل و جنایت و جانی است و دفع، دفع حقیقت و فضایل انسانی) بلكه دفع و جذبی از سنخ جاذبه و دافعه ی علی علیهالسلام؛ زیرا #شیعه یعنی كپیه ای از سیرتهای علی علیهالسلام. شیعه نیز باید مانند علی علیهالسلام دونیرویی باشد.
این مقدمه برای این بود كه #بدانیم ممكن است مذهبی مرده باشد ولی روح آن مذهب در میان مردم دیگری كه به حسب ظاهر پیرو آن مذهب نیستند بلكه خود را مخالف آن مذهب می دانند، زنده باشد.
مذهب خوارج، امروز مُرده است یعنی دیگر امروز در روی زمین گروه قابل توجهی به نام «خوارج» كه عده ای تحت همین نام از آن پیروی كنند وجود ندارد، ولی آیا روح مذهب خارجی هم مرده است؟
آیا این روح در پیروان مذاهب دیگر حلول نكرده است؟
آیا مثلاً- خدای نكرده- در میان ما، مخصوصاً در میان طبقه ی به اصطلاح مقدس مآب ما، این روح حلول نكرده است؟
اینها مطلبی است كه جداگانه باید بررسی شود.
ما اگر روح مذهب خارجی را درست بشناسیم، شاید بتوانیم به این پرسش پاسخ دهیم.
ارزش بحث درباره ی خوارج از همین نظر است.
ما #باید_بدانیم علی چرا آنها را «دفع» كرد، یعنی چرا جاذبه ی علی علیهالسلام آنها را نكشید و بر عكس، دافعه ی او آنها را دفع كرد؟
مسلماً- چنانكه بعداً خواهیم دید- تمام عناصر روحی كه در #شخصیت خوارج و تشكیل روحیه ی آنها مؤثر بود، از عناصری نبود كه تحت نفوذ و حكومت دافعه ی علی علیهالسلام قرار گیرد.
بسیاری از برجستگیها و امتیازات روشن هم در روحیه ی آنها وجود داشت كه اگر همراه یك سلسله نقاط تاریك نمی بود، آنها را تحت نفوذ و تأثیر جاذبه ی علی علیهالسلام قرار می داد، ولی جنبه های تاریك روحشان آنقدر زیاد بود كه آنها را در صف دشمنان علی علیهالسلام قرار داد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1] احزاب/6.
[2] علی و بنوه ، ص 40.
[3] روضة الواعظین ، ص 31.
╭═══════๛- - - ┅┅╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
هدایت شده از مباحث
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دردات برا خودت بود 💔
دعات برای مردم ! 🥀
🎙 امیر کرمانشاهی
#حضرت_زهرا علیهاالسلام
#ایام_فاطمیه 🥀
#فاطمیه 🏴
╭────๛- - - - - ┅╮
│🥀 @Mabaheeth
╰───────────
نه خلاف عهد کردم که حدیث جز تو گفتم
همه بر سر زبانند و تو در میان جانی
╭────๛- - - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
╰───────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 #شنیدنی | داستانی از زندگی #امیرالمؤمنین علیهالسلام که شنیدنش هر بار تازگی دارد ...
🎙 #شهید_مطهری
📖 مطالعهٔ این ماجرا در کتاب داستان راستان
https://eitaa.com/ghararemotalee/1687
╭═══════๛- - - ┅┅╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
⎚ #جاذبه_دافعه |
╭ ─━─━─• · · · · · ·
دموكراسی علی علیهالسلام
ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ
#امیرالمؤمنین علیهالسلام با خوارج در منتهی درجه ی آزادی و دموكراسی رفتار كرد.
او خلیفه است و آنها رعیتش؛ هر گونه اعمال سیاستی برایش مقدور بود؛ اما او زندانشان نكرد و شلاقشان نزد و حتی سهمیه ی آنان را از بیت المال قطع نكرد، به آنها نیز همچون سایر افراد می نگریست.
این مطلب در تاریخ زندگی علی عجیب نیست؛ اما چیزی است كه در دنیا كمتر نمونه دارد.
آنها در همه جا در اظهار عقیده آزاد بودند و حضرت خودش و اصحابش با عقیده ی آزاد با آنان روبرو می شدند و صحبت می كردند، طرفین استدلال می كردند، استدلال یكدیگر را جواب می گفتند.
شاید این مقدار #آزادی در دنیا بی سابقه باشد كه حكومتی با مخالفین خود تا این درجه با دموكراسی رفتار كرده باشد. می آمدند در مسجد و در سخنرانی و خطابه ی علی علیهالسلام پارازیت ایجاد می كردند.
روزی امیرالمؤمنین علیهالسلام بر منبر بود. مردی آمد و سؤالی كرد. علی بالبدیهه جواب گفت.
یكی از خارجیها از بین مردم فریاد زد: «قاتَلَهُ اللّهُ ما اَفْقَهَهُ» (خدا بكشد این را، چقدر دانشمند است! ) دیگران خواستند متعرضش شوند اما علی علیهالسلام فرمود رهایش كنید، او به من تنها فحش داد.
خوارج در نماز جماعت به علی علیهالسلام اقتدا نمی كردند؛ زیرا او را كافر می پنداشتند. به مسجد می آمدند و با علی علیهالسلام نماز نمی گزاردند و احیاناً او را می آزردند.
علی علیهالسلام روزی به نماز ایستاده و مردم نیز به او اقتدا كرده اند. یكی از خوارج به نام ابن الكَوّاء فریادش بلند شد و آیه ای را به عنوان كنایه به علی علیهالسلام، بلند خواند:
«وَ لَقَدْ أُوحِیَ إِلَیْكَ وَ إِلَی اَلَّذِینَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَ لَتَكُونَنَّ مِنَ اَلْخاسِرِینَ. » [1]
این آیه خطاب به پیغمبر است كه به تو و همچنین پیغمبران قبل از تو وحی شد كه اگر مشرك شوی اعمالت از بین می رود و از زیانكاران خواهی بود.
ابن الكوّاء با خواندن این آیه خواست به علی علیهالسلام گوشه بزند كه سوابق تو را در اسلام می دانیم؛
اول مسلمان هستی،
پیغمبر تو را به برادری انتخاب كرد،
در لیلة المبیت فداكاری درخشانی كردی و در بستر پیغمبر خفتی،
خودت را طعمه ی شمشیرها قراردادی و بالأخره خدمات تو به اسلام قابل انكار نیست؛ اما خدا به پیغمبرش هم گفته اگر مشرك بشوی اعمالت به هدر می رود، و چون تو اكنون كافر شدی اعمال گذشته را به هدر دادی.
علی در مقابل چه كرد؟!
تا صدای او به قرآن بلند شد، سكوت كرد تا آیه را به آخر رساند. همینكه به آخر رساند، علی نماز را ادامه داد.
باز ابن الكوّاء آیه را تكرار كرد و بلافاصله علی علیهالسلام سكوت نمود. علی علیهالسلام سكوت می كرد چون دستور قرآن است كه:
إِذا قُرِئَ اَلْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا [2].
هنگامی كه قرآن خوانده می شود گوش فرا دهید و خاموش شوید.
و به همین دلیل است كه وقتی امام جماعت مشغول قرائت است مأمومین باید ساكت باشند و گوش كنند.
بعد از چند مرتبه ای كه آیه را تكرار كرد و می خواست وضع نماز را بهم زند، علی این آیه را خواند:
فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اَللّهِ حَقٌّ وَ لا یَسْتَخِفَّنَّكَ اَلَّذِینَ لا یُوقِنُونَ [3].
صبر كن، وعده ی خدا حق است و فرا خواهد رسید. این مردم بی ایمان و یقین، تو را تكان ندهند و سبكسارت نكنند.
دیگر اعتنا نكرد و به نماز خود ادامه داد [4]
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1] زمر/65.
[2] اعراف/204.
[3] روم/60.
[4] . شرح ابن ابی الحدید، ج2 /ص 311.
╭═══════๛- - - ┅┅╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
⎚ #جاذبه_دافعه |
╭ ─━─━─• · · · · · ·
قیام و طغیان خوارج
ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ
خارجیها در ابتدا آرام بودند و فقط به انتقاد و بحثهای آزاد اكتفا می كردند. رفتار علی علیهالسلام نیز درباره ی آنان همان طور بود كه گفتیم؛ یعنی به هیچ وجه مزاحم آنها نمی شد و حتی حقوق آنها را از بیت المال قطع نكرد؛ اما كم كم كه از توبه ی علی علیهالسلام مأیوس گشتند روششان را عوض كردند و تصمیم گرفتند دست به انقلاب بزنند.
در منزل یكی از هم مسلكان خود گرد آمدند و او خطابه ی كوبنده و مهیّجی ایراد كرد و دوستان خویش را تحت عنوان #امر_به_معروف و نهی از منكر دعوت به قیام و شورش كرد.
خطاب به آنان گفت:
اَمّا بَعْدُ فَوَاللّهِ ما یَنْبَغی لِقَوْمٍ یُؤْمِنونَ بِالرَّحْمنِ وَ یُنیبونَ اِلی حُكْمِ الْقُرْانِ اَنْ تَكونَ هذِهِ الدُّنْیا اثَرَ عِنْدَهُمْ مِنَ الْاَمْرِ بِالْمَعْروفِ وَ النَّهْیِ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الْقَوْلِ بِالْحَقِّ وَ اِنْ مُنَّ وَ ضُرَّ فَاِنَّهُ مَنْ یُمَنُّ وَ یُضَرُّ فی هذِهِ الدُّنْیا فَاِنَّ ثَوابَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ رِضْوانُ اللّهِ وَ الْخُلودُ فی جِنانِهِ، فَأَخْرِجوا بِنا اِخْوانَنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَةِ الظّالِمِ اَهْلُها اِلی كُوَرِ الْجِبالِ اَوْ اِلی بَعْضِ هذِهِ الْمَدائِنِ مُنْكِرینَ لِهذِهِ الْبِدَعِ الْمُضِلَّةِ [1]
پس از حمد و ثنا، خدا را سوگند كه سزاوار نیست گروهی كه به خدای بخشایشگر ایمان دارند و به حكم قرآن می گروند دنیا در نظرشان از امر به معروف و نهی از منكر و گفته ی بحق محبوبتر باشد اگرچه اینها زیان آور و خطرزا باشند، كه هر كه در این دنیا در خطر و زیان افتد پاداشش در قیامت خشنودی حق و جاودانی بهشت اوست. برادران! بیرون بَرید ما را از این شهر ستمگرنشین به نقاط كوهستانی یا بعضی از این شهرستانها تا در مقابل این بدعتهای گمراه كننده قیام كنیم و از آنها جلوگیری نماییم.
با این سخنان، روحیه ی آتشین آنها آتشین تر شد.
از آنجا حركت كردند و دست به طغیان و انقلاب زدند.
امنیت راهها را سلب كردند، غارتگری و آشوب را پیشه كردند [2].
می خواستند با این وضع دولت را تضعیف كنند و حكومت وقت را از پای درآورند.
اینجا دیگر جای گذشت و آزاد گذاشتن نبود؛ زیرا مسأله ی اظهار عقیده نیست بلكه إخلال به #امنیت اجتماعی و قیام مسلحانه علیه حكومت شرعی است.
لذا علی علیهالسلام آنان را تعقیب كرد و در كنار نهروان با آنان رودررو قرار گرفت. خطابه خواند و نصیحت كرد و اتمام حجت نمود. آنگاه پرچم امان را به دست ابو ایوب انصاری داد كه هركَس در سایه ی آن قرار گرفت در امان است.
از دوازده هزار نفر، هشت هزارشان برگشتند و بقیه سرسختی نشان دادند. به سختی شكست خوردند و جز معدودی از آنان باقی نماند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1] الامامة والسیاسة ، ص 141- 143 و كامل مبرّد، ج 2.
[۲] همان
╭═══════๛- - - ┅┅╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
اولين كتاب سير مطالعاتي طرح تبيين منظومه فكري مقام معظم رهبري
#طرح_كلي_انديشه_اسلامي
#سيد_علي_خامنه_اي
#نائب_امام_زمان
╭═══════๛- - - ┅┅╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن.pdf
16.45M
📚 #کتاب | طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن
📑 سلسله جلسات مقام معظم رهبری
✔️ گردآوری و تنظیم: "موسسه صهبا"
🖨 انتشارات: "مـوسسه ایمان جهادی"
╭═══════๛- - - ┅┅╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -