🪶 پاورقی :
۱ . کافى، ج ۴، ص ۱۱، ح ۳.
۲ . واژه «زهد» خواه با «فى» متعدى شود يا با «عن» هر دو به معناى بى اعتنايى کردن است و زاهد را از اين جهت زاهد مى گويند که نسبت به زرق و برق دنيا بى اعتناست.
۳ . بقره، آيه ۲۷۹.
۴ . نهج البلاغه، نامه ۴۷.
۵ . شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج ۱۶، ص ۱۱۱.
۶ . الرحمن، آيه ۶۰.
╭═══════๛- - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
#مثل_شاخه_های_گیلاس
┅═┄⊰༻ 🍒 ༺⊱┄═┅
❒ مثل روزنامه باطله! 📰
⿻◌⿻◌⿻◌⿻
💼👜👛👝كيف ها را در مغازه هاي كيف فروشي ببين كه چقدر زيبا و خوش فرم و خوش قواره ايستاده اند.
اگر داخلشان بازكني مي بيني پر از روزنامه باطله اند!
و وقتي كه روزنامه ها را بيرون مي ريزي از شكل مي افتند.
🤬😡😠 خشم و عصبانيت مثل همان روزنامه باطله اند؛ وقتي آن ها را فرو ببريم شكل پيدا مي كنيم، #شخصيت پيدا مي كنيم.
براي همين، قرآن كريم يكي از ويژگي هاي اهل #ايمان را فروخوردن خشم مي داند:
يعني خشم و عصبانيت خود را فرو مي برند.
┗━━━━━━─━━⎚𑁍✐━
╭═══════๛- - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
#مثل_شاخه_های_گیلاس
┅═┄⊰༻ 🍒 ༺⊱┄═┅
❒ مثل چترباز! 🪂
⿻◌⿻◌⿻◌⿻
چتربازها چه عشقي مي كنند وقتي سقوط مي كنند!
هر چه ارتفاع بيشتر، سقوط براي آن ها لذت بخش تر است!
چرا؟ چون پشت آن ها گرم است به يك چتر.
#ايمان هم چتر است، چتر نجات!
اگر ما اهل ايمان باشيم، ديگر از سقوط و افتادن و تهديد ها هيچ هراسي نخواهيم داشت و اين است كه قرآن كريم همه را به ايمان دعوت مي كند، ايماني از سر صدق نه ادعاي گزاف:
اي شما كه ادعاي ايمان داريد، بياييد اهل ايمان باشيد.
┗━━━━━━─━━⎚𑁍✐━
╭═══════๛- - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
#مثل_شاخه_های_گیلاس
┅═┄⊰༻ 🍒 ༺⊱┄═┅
❒ مثل آيفون! 📞
⿻◌⿻◌⿻◌⿻
وقتي تلفن روي آيفون باشد، حاضري هر چيزي را بگويي؟
عالَم روي آيفون است، هم صوتي و هم تصويري!
يعني خداوند هم صداي ما را مي شنود و هم تصوير ما را مي بيند.
او به بندگان خود آگاه است، و بيناست.
پس كمي با احتياط و با ملاحظه رفتار و زندگي كنيم.
┗━━━━━━─━━⎚𑁍✐━
#عالم_محضر_خداست
╭═══════๛- - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
#مثل_شاخه_های_گیلاس
┅═┄⊰༻ 🍒 ༺⊱┄═┅
❒ مثل چك!
⿻◌⿻◌⿻◌⿻
🖊 چك وقتي قلم خوردگي پيدا كند ديگر از اعتبار مي افتد، مگر اين كه پشت نويسي شود.
ما هم همين طور...
وقتي كه يك گناهي، لغزشي ولو ناچيز، ولو اندك داشته باشيم از چشم خدا مي افتيم، از اعتبار مي افتيم، مگر اين كه پشت نويسي كنيم؛ يعني #توبه كنيم، آن وقت است كه آن اعتبار و آبروي رفته بازمي گردد.
اين است كه قرآن كريم مي گويد:
همه توبه كنيد و به سوي خدا بازگرديد.
┗━━━━━━─━━⎚𑁍✐━
╭═══════๛- - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
#مثل_شاخه_های_گیلاس
┅═┄⊰༻ 🍒 ༺⊱┄═┅
❒ مثل نافه ي آهو!
⿻◌⿻◌⿻◌⿻
بدن آهو يك قسمتي دارد به اسم نافه.
خون وقتي وارد نافه ي آهو مي شود، تبديل به مشك مي شود كه عطر بسيار خوشبويي است، و چقدر قيمت پيدا مي كند و مردم آن را به سر و صورت و جامه خود مي كشند.
دستگاه الهي هم درست مثل نافه ي آهو است!
يعني هر كَس هر قدر هم كه آلوده باشد وقتي به آنجا مي رود پاك و معطر مي شود، گذشته ي او اصلاح مي شود و تمام بدي هايش به خوبي بدل مي شود.
آنجا جايي است كه بدي ها و گناهان به حسنه و زيبايي و خوبي بدل خواهد شد.
درست مثل آب گل آلودي كه به دريا 🌊 برسد؛
آب آلوده، همين كه به دريا🌊رسيد پاك و زلال خواهد شد.
«آب بد را چيست درمان؟
باز در جيحون شدن
خوي بد را چيست درمان؟
باز ديدن، روي يار»
┗━━━━━━─━━⎚𑁍✐━
📚 @ghararemotalee
#داستانهای_شگفت
۴۰ - عنایت حسینی و انتقام از قاتل
ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ
جناب حاج محمد سوداگر که چندین سال در هند بوده اخیرا به شیراز مراجعت کرده است، عجایبی در ایام توقف در هند مشاهده کرده و نقل می نماید.
از آن جمله روزی در بمبئی یک نفر هندو ( بُت🗿پرست ) ملک خود را در دفتر رسمی می فروشد و تمام پول💸 آن را از مشتری گرفته از دفتر خانه بیرون می آید.
دو نفر شیاد که منتسب به مذهب شیعه بودند در کمین او بودند که پولش را بدزدند، هندو می فهمد؛ لذا به سرعت خودش را به خانه می رساند و فورا از درختی 🌳 که وسط خانه بود بالا می رود و پنهان می شود .
آن دو نفر شیاد وارد خانه می شوند هرچه می گردند او را نمی بینند.
به زنش عتاب می کنند می گویند ما دیدیم وارد خانه شد و باید بگویی کجا است؟
زن می گوید نمی دانم؛ پس او را شکنجه و آزار می نمایند تا مجبور می شود و می گوید به حق حسین علیه السلام خودتان قسم بخورید که او را اذیت نکنید تا بگویم.
آن دو نفر بی حیا به حق آن بزرگوار قسم یاد می کنند که کاری به او نداریم جز اینکه بدانیم کجاست.
زن به درخت اشاره می کند؛ پس آنها از درخت بالا می روند و هندو را پایین می آورند و پولها💰 را برمی دارند و از ترس تعقیب و رسوایی، سرش را می برند.
زن بیچاره سر به آسمان می کند و می گوید ای حسینِ شیعه ها ! من به اطمینان قسم به تو، شوهرم را نشان دادم.
ناگاه آقایی ظاهر می شود و با انگشت مبارک، اشاره به گردن آن دو نفر می کند، فوراً سرهای آنها از بدن جدا شده می افتد، بعد سر هندو را به بدنش متصل می فرماید و زنده می شود و آنگاه از نظر غایب می گردد.
مقامات دولتی با خبر می شوند و پس از تحقیق، به اعجاز حسینی علیه السلام یقین می کنند و از طرف حکومت چون #ماه_محرم بود، اطعام مفصلی می شود و قـ🚆ــطار راهآهن برای عبور عزاداران مجانی می شود و آن هندو و جمعی از بستگانش، مسلمان و #شیعه می شوند.
🇯 🇴 🇮 🇳
https://eitaa.com/mabaheeth/47531
╭═══════๛ - - - ┅╮
│📱 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - -
#نهج_البلاغه
#توصیه_های_پدرانه | ۲۷
📜 متن : وَ اعْلَمْ یَا بُنَیَّ أَنَّ الرِّزْقَ رِزْقَانِ: رِزْقٌ تَطْلُبُهُ، وَ رِزْقٌ یَطْلُبُکَ، فَإِنْ أَنْتَ لَمْ تَأْتِهِ أَتَاکَ.
مَا أَقْبَحَ الْخُضُوعَ عِنْدَ الْحَاجَةِ،
وَ الْجَفَاءَ عِنْدَ الْغِنَى.
إِنَّمَا لَکَ مِنْ دُنْیَاکَ، مَا أَصْلَحْتَ بِهِ مَثْوَاکَ،
وَ إِنْ کُنْتَ جَازِعاً عَلَى مَا تَفَلَّتَ مِنْ یَدَیْکَ، فَاجْزَعْ عَلَى کُلِّ مَا لَمْ یَصِلْ إِلَیْکَ.
اسْتَدِلَّ عَلَى مَا لَمْ یَکُنْ بِمَا قَدْ کَانَ، فَإِنَّ الاُْمُورَ أَشْبَاهٌ;
وَ لاَ تَکُونَنَّ مِمَّنْ لاَ تَنْفَعُهُ الْعِظَةُ إِلاَّ إِذَا بَالَغْتَ فِی إِیلاَمِهِ، فَإِنَّ الْعَاقِلَ یَتَّعِظُ بِالادَابِ و الْبَهَائِمَ لاَ تَتَّعِظُ إِلاَّ بِالضَّرْبِ.
اطْرَحْ عَنْکَ وَارِدَاتِ الْهُمُومِ بِعَزَائِمِ الصَّبْرِ وَ حُسْنِ الْیَقِینِ.
مَنْ تَرَکَ الْقَصْدَ جَارَ،
وَ الصَّاحِبُ مُنَاسِبٌ،
وَ الصَّدِیقُ مَنْ صَدَقَ غَیْبُهُ.
الْهَوَى شَرِیکُ الْعَمَى،
وَ رُبَّ بَعِید أَقْرَبُ مِنْ قَرِیب وَ قَرِیب أَبْعَدُ مِنْ بَعِید،
وَ الْغَرِیبُ مَنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ حَبِیبٌ. مَنْ تَعَدَّى الْحَقَّ ضَاقَ مَذْهَبُهُ،
وَ مَنِ اقْتَصَرَ عَلَى قَدْرِهِ کَانَ أَبْقَى لَهُ. وَ أَوْثَقُ سَبَب أَخَذْتَ بِهِ سَبَبٌ بَیْنَکَ وَ بَیْنَ اللهِ سُبْحَانَهُ.
وَ مَنْ لَمْ یُبَالِکَ فَهُوَ عَدُوُّکَ.
قَدْ یَکُونُ الْیَأْسُ إِدْرَاکاً، إِذَا کَانَ الطَّمَعُ هَلاَکاً.
لَیْسَ کُلُّ عَوْرَة تَظْهَرُ وَ لاَ کُلُّ فُرْصَة تُصَابُ،
وَ رُبَّمَا أَخْطَأَ الْبَصِیرُ قَصْدَهُ وَ أَصَابَ الاَْعْمَى رُشْدَهُ.
أَخِّرِ الشَّرَّ فَإِنَّکَ إِذَا شِئْتَ تَعَجَّلْتَهُ،
وَ قَطِیعَةُ الْجَاهِلِ تَعْدِلُ صِلَةَ الْعَاقِلِ.
مَنْ أَمِنَ الزَّمَانَ خَانَهُ وَ مَنْ أَعْظَمَهُ أَهَانَهُ.
لَیْسَ کُلُّ مَنْ رَمَى أَصَابَ.
إِذَا تَغَیَّرَ السُّلْطَانُ تَغَیَّرَ الزَّمَانُ.
سَلْ عَنِ الرَّفِیقِ قَبْلَ الطَّرِیقِ وَ عَنِ الْجَارِ قَبْلَ الدَّارِ.
إِیَّاکَ أَنْ تَذْکُرَ مِنَ الْکَلاَمِ مَا یَکُونُ مُضْحِکاً، وَ إِنْ حَکَیْتَ ذَلِکَ عَنْ غَیْرِکَ.
╭───
│ 🌐 @Mabaheeth
╰──────────
🗞️ #ترجمه_نامه۳۱
➖➖➖➖➖➖
↓↓↓↓↓↓
📄 ... پسرم!
بدان که «#رزق و #روزى» بر دو گونه است: يک نوع آن است که به جستجوى آن برمى خيزى (و بايد برخيزى) و نوع ديگرى آن که او به سراغ تو خواهد آمد حتى اگر به دنبالش نروى خود به دنبال تو مى آيد.
چه زشت است خضوع (در برابر ديگران) به هنگام نياز و جفا و خشونت به هنگام بى نيازى و توانگرى،
تنها از دنيا آنقدر مال تو خواهد بود که با آن سراى آخرتت را اصلاح کنى،
و اگر قرار است براى چيزى که از دست رفته ناراحت شوى و بى تابى کنى؛ پس براى هر چيزى که به تو نرسيده نيز ناراحت باش.
با آنچه در گذشته واقع شده، نسبت به آنچه واقع نشده استدلال کن; زيرا امور جهان شبيه به يکديگرند.
از کسانى مباش که پند و اندرز به آنها سودى نمى بخشد مگر آن زمان که در ملامت او اصرار ورزى; چرا که عاقلان با اندرز و آداب پند مى گيرند; ولى چهارپايان جز با زدن اندرز نمى گيرند.
هجوم اندوه و غم ها را با نيروى صبر و حسن يقين از خود دور ساز.
کسى که ميانه روى را ترک کند از راه حق منحرف مى شود. (و بدان) يار و همنشين (خوب) همچون خويشاوند انسان است.
دوست آن است که در غياب انسان، حق دوستى را ادا کند. هواپرستى شريک و همتاى نابينايى است.
چه بسا دور افتادگانى که از خويشاوندان نزديک تر و خويشاوندانى که از هرکَس دورترند.
غريب کسى است که دوستى نداشته باشد.
آن کَس که از حق تجاوز کند در تنگنا قرار مى گيرد.
و آن کَس که به ارزش و قدر خود اکتفا نمايد موقعيتش پايدارتر خواهد بود.
مطمئن ترين وسيله اى که مى توانى به آن چنگ زنى آن است که ميان تو و خدايت رابطه اى برقرار سازى.
کسى که به (کار و حق) تو اهمّيّت نمى دهد در واقع دشمن توست.
گاه نوميدى نوعى رسيدن به مقصد است، در آنجا که طمع موجب هلاکت مى شود.
چنان نيست که هر عيب پنهانى آشکار شود و نه هر فرصتى مورد استفاده قرار گيرد.
گاه مى شود که شخص بينا به خطأ مى رود و نابينا به مقصد مى رسد. بدى را به تأخير بيفکن (و در آن عجله مکن) زيرا هر زمان بخواهى مى توانى انجام دهى.
بريدن از جاهل معادلِ پيوند با عاقل است.
کسى که خود را از حوادث زمان ايمن بداند زمانه به او خيانت خواهد کرد و کسى که آن را بزرگ بشمارد او را خوار مى سازد.
چنين نيست که هر تيراندازى 🏹 به هدف 🎯 بزند.
هرگاه حاکم تغيير پيدا کند زمانه نيز دگرگون مى شود.
پيش از عزم سفر ببين که هم سفرت کيست و پيش از انتخاب خانه بنگر که همسايه ات چه کسى است؟
از گفتن سخنانِ خنده آور (و بى محتوا) بپرهيز هرچند آن را از ديگرى نقل کنى.
╭───
│ 🌐 @Mabaheeth
╰──────────
#شرح_و_تفسیر
▬▬▬▬▬▬
🪧 بیست و هشت اندرز دیگر
ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ
📃 امام(علیه السلام) در بخش بیست و هفتم از وصیّت نامه پربار خود نیز به بیست و هشت موضوع مهم به عنوان نصیحت اشاره مى کند و بیش از پیش این وصیّت نامه را پربارتر مى سازد.
➱
نخست درباره رزق و روزى هایى که بسیارى از مردم با حرص و ولع به دنبال آنند مى فرماید: «پسرم بدان که روزى بر دو گونه است: یک نوع، روزى است که به جستجوى آن برمى خیزى (و باید برخیزى) و نوع دیگرى آن که به سراغ تو خواهد آمد حتى اگر به دنبالش نروى خود به دنبال تو مى آید»; (وَ اعْلَمْ یَا بُنَیَّ أَنَّ الرِّزْقَ رِزْقَانِ: رِزْقٌ تَطْلُبُهُ، وَ رِزْقٌ یَطْلُبُکَ، فَإِنْ أَنْتَ لَمْ تَأْتِهِ أَتَاکَ).
این جمله به قرینه جمله مشابه، اما مفصل ترى که در کلمات قصار(۱) آمده ناظر به آن است که انسان نباید در تحصیل #روزى حریص باشد و نیز نباید سُست و تنبل شود.
منظور امام(علیه السلام) از روزى هایى که انسان باید به دنبال آن برود کسب و کارهاى روزانه است; مانند زراعت، صنعت، تجارت و امثال آن.
و منظور از روزى هایى که به دنبال انسان مى آید، هرچند انسان به دنبال آن نرود امورى مانند ارث، هدایا و یا تجارت و درآمدهاى غیر منتظره اى است که انسان به چنگ مى آورد;
بنابراین اگر روزى هاى قسم اوّل براى او تنگ شود نباید از لطف خدا مأیوس گردد و در عین تلاش و کوشش بیشتر انتظار روزى هاى ناخواسته را داشته باشد.
هنگامى که انسان در جهان خلقت، موارد زیادى از نوع دوم را مى بیند، این امید در دل او قوت بیشترى پیدا مى کند.
روزىِ #جنین در عالم رحم از طریق بند ناف متصل به مادر تأمین است و بعد از تولد آنچه را براى حیات خود لازم دارد از سینه مادر مى مکد، قرآن مجید مى گوید: «(وَ ما مِنْ دَابَّة فِى الاَْرْضِ إِلاّ عَلَى اللهِ رِزْقُها وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها کُلٌّ فِى کِتاب مُبین); هیچ جُنبده اى در زمین نیست مگر اینکه روزى او بر خداست.
و او قرارگاه و محل نقل و انتقالشان را مى داند; همه اینها در کتاب مبین (لوح محفوظ) ثبت است».(۲)
مخصوصاً اگر انسان با #تقوا باشد و از درآمدهاى حرام بپرهیزد، خداوند مژده وسعت #رزق را به او داده است (وَ مَنْ یَتَّقِ اللهَ یَجْعَلْ لَّهُ مَخْرَجاً * وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِب).(۳)
از سوى دیگر مشاهده مى کنیم که در جهان خلقت روزى هاى بسیار گران بها و ضرورى براى زندگى انسان به طور فراوان به مقتضاى رحمانیّت خداوند به همه انسان ها اعم از مؤمن و کافر ارزانى داشته شده همچون نور خورشید، برکات زمین، باران و اکسیژن هوا که زندگى بدون آن غیر ممکن است.
اینها همه روزى هایى هستند که به سراغ انسان مى آیند، هرچند او به سراغش نرود.
قرآن مجید نیز مى فرماید: «(وَ فِى السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ ما تُوعَدُونَ); و روزى شما در آسمان است و نیز آنچه شما وعده داده مى شوید».(۴)
نیز مى فرماید: «(وَ ما أَنْزَلَ اللهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ رِّزْق فَأَحْیا بِهِ الاَْرْضَ بَعْدَ مَوْتِها); از آیات و نشانه هاى خدا رزقى (بارانى) است که از آسمان براى شما نازل مى کند و بوسیله آن زمین را بعد از مردنش حیات مى بخشد».(۵)
گرچه این آیه به قراین موجود در آن، تنها ناظر به دانه هاى حیات بخش باران 💦 است; ولى آیه قبل مفهوم گسترده ترى دارد که شامل نور آفتاب ☀️ که منبع هرگونه حرکت در روى کره زمین است و هوا که مایه حیات همه موجودات زنده است نیز مى شود.
در تاریخ پیشینیان، گاه داستان ها از حوادثى پرده برمى دارد که مصداق زنده روزى هایى است که به دنبال انسان مى آید بى آنکه او بخواهد.
از جمله داستانى که ابن ابى الحدید در شرح این جمله از عماد الدوله (از سلاطین آل بویه) نقل مى کند و آن زمانى بود که عماد الدوله وارد شیراز شد و ابن یاقوت را که بر آن حکومت مى کرد مجبور به فرار نمود.
این در حالى بود که وضع مالى عماد الدوله بسیار بد بود.
هنگامى که از بیابان مى گذشت یکى از پاهاى اسب او ناگهان در زمین فرو رفت.
ناچار شد از اسب پیاده شود.
غلامان به کمک او آمدند و او را نجات دادند.
ناگاه دیدند در آنجا نقب وسیعى است.
عماد الدوله دستور داد آن را حفر کنند.
ناگهان انبار عظیم و ذخایر پرقیمتى را که مربوط به ابن یاقوت بود در آنجا یافتند.
روز دیگرى در همان شهر استراحت کرده بود و به پشت خوابیده بود همان خانه اى که قبلاً ابن یاقوت در آن ساکن بود.
ناگهان مارى را بر فراز سقف مشاهده کرد.
به غلامان گفت بالا بروید و مار 🐍 را بُکشید.
مار فرار کرد و در لابه لاى چوب هاى سقف پنهان شد.
عماد الدوله دستور داد چوب ها را بشکنید و مار را بیرون بیاورید و بکشید.
هنگامى که چوب ها را شکستند دیدند بیش از پنجاه هزار دینار 💰💰💰💰💰 در آنجا ذخیره و جاسازى شده است.
در حادثه دیگرى، نیاز به دوختن لباسى داشت، گفتند: در اینجا خیاط ماهرى است که پیش از این لباس هاى ابن یاقوت را او مى دوخت و او مردى است باایمان و اهل خیر.
تنها اشکال او این است که کر است و چیزى نمى شنود (اما مى تواند سخن بگوید) عماد الدوله دستور داد او را احضار کردند; ولى او بسیار متوحش و ترسان بود هنگامى که نزد عماد الدوله حاضر شد به او گفت: من مى خواهم لباسى این گونه و آن گونه براى من بدوزى.
(خیاط چون کر بود نفهمید و ذهنش به مسأله دیگرى منتقل شد، لذا) خیاط 🪡🧵 لرزید و با صدایى لرزان گفت: به خدا سوگند اى مولاى من ابن یاقوت بیش از چهار صندوق 🗃🗃🗃🗃 در نزد من امانت نداشت اگر دشمنان من چیزى غیر از این بگویند باور نکن. عمادالدوله تعجب 😳 کرد و دستور داد صندوق ها را حاضر کنند.
دید تمام آنها مملوّ از طلا و زینت آلات 👑 و جواهرات 💍 است که همه تعلق به ابن یاقوت داشته و او به عنوان غنیمت آنها را تصاحب کرد.(۶)
دومین نصیحت و اندرز پر فایده امام آن است که مى فرماید: «چه زشت است خضوع (در برابر دیگران) به هنگام نیاز و جفا و خشونت به هنگام بى نیازى و توانگرى»; (مَا أَقْبَحَ الْخُضُوعَ عِنْدَ الْحَاجَةِ، وَ الْجَفَاءَ عِنْدَ الْغِنَى).
← اشاره به اینکه افراد ضیعف النفس به هنگام نیاز به این و آن چنان ذلیلانه عرض حاجت مى کنند که تمام #شخصیت آنها را زیر سؤال مى برد; ولى به هنگام بى نیازى و توانگرى کسانى را که دست نیاز به آنها دراز مى کنند با خشونت بر مى گردانند.
هر دو صفت از نکوهیده ترین رذایل اخلاقى است.
باید به هنگام نیاز، مناعت طبع را حفظ کرد و به هنگام بى نیازى و توانگرى، لطف و محبّت و تواضع را دریغ نداشت.
بعضى از شارحان نهج البلاغه(۷) این سخن را ناظر به آنچه در آیه ذیل است مى دانند: (حَتّى إِذا کُنْتُمْ فِی الْفُلْکِ وَ جَرَیْنَ بِهِمْ بِریح طَیِّبَة وَ فَرِحُوا بِها جاءَتْها ریحٌ عاصِفٌ جاءَهُمُ الْمَوْجُ مِنْ کُلِّ مَکان وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ أُحیطَ بِهِمْ دَعَوُا اللهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ لَئِنْ أَنْجَیْتَنا مِنْ هذِهِ لَنَکُونَنَّ مِنَ الشّاکِرینَ * فَلَمّا أَنْجاهُمْ إِذا هُمْ یَبْغُونَ فِى الاَْرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ); زمانى که در کشتى ⛴ قرار مى گیرید و بادهاى 💨 موافق کشتى نشینان را (به سوى مقصد) مى برد و خوشحال مى شوند، (ناگهان) طوفان 🌪 شدیدى مىوزد، و امواج 🌊 از هر سو به سراغ آنها مى آید و گمان مى کنند هلاک خواهند شد.
(در آن هنگام) خدا را از روى خلوص عقیده مى خوانند که اگر ما را از این گرفتارى نجات دهى حتماً از سپاسگزاران خواهیم بود * اما هنگامى که خدا آنها را رهایى بخشید (بار دیگر) به ناحق در زمین ستم مى کنند».(۸)
به این ترتیب جمله هاى بالا را ناظر به رابطه خلق و خالق دانسته اند؛ در حالى که چنین نیست و ظاهر این است که این جمله ها ناظر به رابطه خلق با خلق است وگرنه خضوع در برابر خالق در هر حال شایسته است.
منظور از خضوع در اینجا تواضع معقول نیست، بلکه تواضع هاى ذلیلانه و توأم با حقارت است و منظور از جفا، خشونت و بى احترامى و بى مهرى و بى محبتى است.
در حدیث شریف علوى مى خوانیم: «مَا أَحْسَنَ تَوَاضُعَ الاَْغْنِیَاءِ لِلْفُقَرَاءِ طَلَباً لِمَا عِنْدَ اللهِ وَ أَحْسَنُ مِنْهُ تیهُ الفُقَرَاءِ عَلَى الاَْغْنِیَاءِ اتِّکَالاً عَلَى اللهِ; چه زیباست تواضع و فروتنى ثروتمندان در برابر فقرا براى رسیدن به پاداش هاى الهى و از آن بهتر بى اعتنایى و اباى نفس مستمندان در برابر اغنیا به جهت توکل بر خداست».(۹)
یکى از شعرا در این زمینه شعر زیبایى گفته است:
خُلْقانِ لا أرْضاهُما لِفَتى
تیهُ الْغِنى وَ مَذَلَّة الْفَقْرِ
فَإذا غَنَیْتَ فَلا تَکُنْ بَطِراً
وَ إذا افْتَقَرْتَ فَتَه عَلَى الدَّهْرِ
[ دو ویژگى است که من هرگز براى هیچ جوانمردى آنها را نمى پسندم: تکبر اغنیا و اظهار ذلت فقرا.
بنابراین هنگامى که توانگر شدى متکبر و بى اعتنا مباش و هنگامى که فقیر شدى در برابر تمام دنیا بى اعتنا باش.]
سوم.
«تنها از دنیا آنقدر مال تو خواهد بود که با آن سراى آخرتت را اصلاح کنى»; (إِنَّمَا لَکَ مِنْ دُنْیَاکَ، مَا أَصْلَحْتَ بِهِ مَثْوَاکَ(۱۰)).
← اشاره به اینکه ثروت هاى دنیا مى آید و مى رود و گاه آلاف و الوف از انسان باقى مى ماند و به دست دیگران مى افتد که حسابش در قیامت با اوست و لذتش در دنیا براى دیگران.
هیچ یک از اینها مال حقیقى انسان نیست.
تنها آن مقدار که براى اصلاح سراى آخرت از پیش فرستاده است مال حقیقى اوست.
در حدیثى از کلمات قصار امام(علیه السلام) مى خوانیم: «لِکُلِّ امْرِئ فِی مَالِهِ شَرِیکَانِ: الْوَارِثُ وَ الْحَوَادِثُ; براى هر انسانى در اموالش دو شریک است: وارث و حوادث (حوادثى که اموال او را بر باد مى دهد)».(۱۱)
در حدیث دیگرى، پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى فرماید: «یَقُولُ ابْنُ آدَمَ مَالِی مَالِی وَ هَلْ لَکَ مِنْ مَالِکَ إِلاَّ مَا أَکَلْتَ فَأَفْنَیْتَ أَوْ لَبِسْتَ فَأَبْلَیْتَ أَوْ تَصَدَّقْتَ فَأَمْضَیْتَ وَ مَا عَدَا ذَلِکَ فَهُوَ مَالُ الْوَارِثِ; انسان مى گوید: مال من مال من (کدام مال؟) آیا مال تو چیزى جز آن است که خورده اى و از بین برده اى یا پوشیده اى و کهنه و فرسوده کرده اى و یا #صدقه داده اى و آن را (براى سراى آخرت) گذارده اى و غیر از آن هرچه هست مال وارث است».(۱۲)
یعنى مال واقعى انسان تنها دو بخش است: بخشى که آن را مصرف و حدّاقل در دنیا از آن استفاده مى کند،
و بخش دیگرى که ذخیره آخرت و یوم المعاد مى سازد،
بقیه اموالى خیالى هستند که گاه در حوادث از بین مى روند و اگر باقى بماند نصیب وارث است.
چهارم.
حضرت به نکته مهم دیگرى اشاره مى کند که سزاوار است همه روز انسان به یاد آن باشد و آن اینکه مى فرماید: «و اگر قرار است براى چیزى که از دست رفته ناراحت شوى و بى تابى کنى پس براى هر چیزى که به تو نرسیده نیز ناراحت باش (زیرا هر دو یکسان است)»; (وَ إِنْ کُنْتَ جَازِعاً عَلَى مَا تَفَلَّتَ(۱۳) مِنْ یَدَیْکَ، فَاجْزَعْ عَلَى کُلِّ مَا لَمْ یَصِلْ إِلَیْکَ).
بسیارند افرادى که اگر مال و مقامى که داشتند از دست رفت، ناله و فریاد سر مى دهند روزها و گاه ماه ها و سال ها دریغ و حسرت مى خورند; اما نسبت به اموال و مقامى که به آنها هرگز نرسیده چنان دیدى را ندارند.
در حالى که اگر دقت کنند هر دو شبیه هم است; مقدر بوده مال و مقامى یک یا چند سال در اختیار من باشد و بعد از آن به حسب اسباب ظاهرى یا ماوراى طبیعى براى من تقدیر نشده بوده است.
چه فرق مى کند میان بقا و حدوث; هرگاه در حدوث مقدر نبوده جزع نمى کنم چرا در بقا نیز چنین نباشد؟
البتّه گاه انسان خیال مى کند که مى بایست بیش از آن مدت در اختیارش بود; ولى بر حسب عالم اسباب خیال باطلى بوده و تأسف بر آن همانند تأسف کسى است که در خواب 💤 مال و مقامى را مى بیند و هنگامى که بیدار 🥱 مى شود به سبب از دست رفتنش جزع و فزع مى کند.
پنجم.
این توصیه نیز به نکته مهم دیگرى اشاره کرده مى فرماید: «با آنچه در گذشته واقع شده است نسبت به آنچه واقع نشده استدلال کن؛ زیرا امور جهان شبیه به یکدیگرند»; (اسْتَدِلَّ عَلَى مَا لَمْ یَکُنْ بِمَا قَدْ کَانَ، فَإِنَّ الاُْمُورَ أَشْبَاهٌ).
✓ اشاره به اینکه یک سلسله قوانین کلى بر جهان هستى و بر جوامع انسانى حکومت مى کند که هر زمان مصادیقى از آن روى مى دهد; ولى همه مشمول آن قوانین کلى هستند؛ بنابراین انسان مى تواند با مطالعه در حالات پیشینیان و جوامع گذشته و یا حتى با مطالعه در سنین پیشین عمر خود مسائل مربوط به امروز و فردا را از طریق مقایسه درک کند تا گرفتار خطأ و اشتباه و زیان و خسران نشود.
این سخن شبیه چیزى است که امام(علیه السلام) در خطبه دیگرى بیان کرده آنجا که مى فرماید: «عِبَادَ اللهِ إِنَّ الدَّهْرَ یَجْرِی بِالْبَاقِینَ کَجَرْیِهِ بِالْمَاضِین; بندگان خدا! این جهان نسبت به موجودین همان گونه جریان دارد که نسبت به گذشتگان جریان داشت»(۱۴)
و این سخنى معروف است که در تعبیر روزانه ما به عنوان تاریخ تکرار مى شود.
در ذیل همان خطبه چگونگى تکرار تاریخ را تحت شش عنوان بیان کردیم:
- زوال سریع نعمت ها،
- ناپایدارى حوادث جهان،
- بىوفایى بسیارى از مردم دنیا،
- غرورها و شکست هاى ناشى از آن،
- تغییر حالات و روحیّات به گونه اى که گاه نزدیک ترین دوستان انسان خطرناک ترین دشمن او مى شوند
- و بالاخره آنچه باقى مانده و مى ماند و مایه یاد نیک مردم جهان است نیکى ها، محبّت ها و اخلاص هاست و آنچه مایه نفرین و لعنت و بدنامى ها مى شود ظلم و ستم ها و بى عدالتى هاست.
🔄 آرى! همه این امور، امروز نیز همچون گذشته در حال تکرار است.
به همین دلیل افراد باهوش کسانى هستند که هم در زندگى خود و هم در تاریخ پیشینیان بسیار #مطالعه کنند و #عبرت گیرند.