eitaa logo
📚📖 مطالعه
72 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.1هزار ویدیو
84 فایل
﷽ 📖 بهانه ای برای مطالعه و شنیدن . . . 📚 توفیق باشه هر روز صفحاتی از کتاب های استاد شهید مطهری را مطالعه خواهیم کرد... و برخی کتاب های دیگر ... https://eitaa.com/ghararemotalee/3627 در صورت تمایل عضو کانال اصلی شوید. @Mabaheeth
مشاهده در ایتا
دانلود
۵۸ - رؤیای صادقانه ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ مرحوم حاج معتمد نقل کرد روزی برای مجلس روضه در تکیه شاه داعی اللّه دعوت داشتم و چون در اثر برف 🌨 و باران 🌧 جاده ها گِل بود از وسط قبرستان دارالسلام شیراز عبور کردم و پس از تمام شدن مجلس از همان راه برگشتم. شب در خواب مرحوم آقا سید میرزا مشهور به سلطان فرزند مرحوم آقای حاج سید علی اکبر فال اسیری را دیدم، به من گفت معتمد امروز از پهلوی خانه ما عبور کردی و دیدی خراب شده آن را درست نکردی؟! چون بیدار شدم اصلا خبر نداشتم که قبر آن مرحوم در کدام قبرستان است، همان روز نزد شیخ حسن که امر قبرستان با او بود آمدم و سراغ قبر آقا سید میرزا را گرفتم که آیا در این قبرستان است؟ گفت بلی و همراه من آمد و نشانم داد . دیدم در مسیر دیروز من بود و به واسطه برف و باران فرورفته و خراب شده است . پس مقداری پول به شیخ حسن دادم که قبر 🪦 را مرمت نماید. از این چند داستان و هزاران مانند آن به خوبی دانسته می شود که انسان پس از مرگ، نیستْ نمی شود هرچند بدنش در خاک پوسیده و خاک شده باشد لکن روحش در عالم برزخ باقیست و از گزارشات این عالم باخبر است و به این مطلب، در قرآن مجید و روایات تصریح شده است.¹ در جلد سوم بحارالانوار (صفحه 141) مرویست که رسول خدا صلی الله علیه وآله به کشته های مشرکین در جنگ بدر خطاب فرمود که : ( بد همسایگانی برای رسول خدا صلی الله علیه وآله بودید، از خانه اش بیرونش کردید؛ پس از آن با هم جمع شُدید و با او جنگیدید، هر آینه آنچه را که خدا بحق، مرا وعده داده بود یافتید (یعنی هلاکت در دنیا و معذب بودن پس از مرگ) . عمر بن الخطاب به آن حضرت گفت : چگونه با مردگان و هلاک شدگان سخن می گویی ( یعنی آنها که نمی شنوند ) حضرت فرمود : ( ( ساکت باش ای پسر خطاب ! به خدا قسم که تو از ایشان شنواتر نیستی و نیست فاصله بین آنها و معذّب شدنشان به دست ملائکه عذاب جز اینکه من از آنها رو برگردانم ) ) . و نیز روایت کرده که در جنگ جمل پس از تمام شدن جنگ و فتح حضرت علیه السلام آن حضرت در بین کشته ها عبور می فرمود تا به کشته کعب بن سور رسید و او از طرف عمر و عثمان قاضی بصره بود و با فرزندان و بستگانش به جنگ امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) آمدند و تماماً کشته شدند؛ پس حضرت فرمود او را نشاندند و فرمود :( ای کعب ! من به آنچه خداوند بحق مرا وعده کرده بود رسیدم ( یعنی فتح و ظفر بر اعدا ) آیا تو هم به آنچه خداوند به حق تو را وعده داده بود رسیدی؟ (یعنی هلاکت دنیا و عذاب آخرت). و فرمود او را خوابانیدند ، قدری رفت تا به کشته ( طلحه ) رسید، فرمود او را نشاندند و همان جمله را به او فرمود یکی از اصحاب گفت صحبت کردن شما با دو کشته ای که دیگر چیزی نمی شنوند چیست؟ فرمود :( به خدا سوگند کلام مرا شنیدند چنانچه کشته های مشرکینِ بدر کلام رسول خدا صلی الله علیه و آله را شنیدند). ------------------------------------------- 1- (اَحْیاءٌ عِنَدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ - وَ مِنْ وَرائِهمْ بَرْزَخٌ اِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ) (سوره مؤمنون ، آیه 100). 🇯‌ 🇴‌ 🇮‌ 🇳 https://eitaa.com/mabaheeth/48726 ╭═══════๛ - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - -
آقا (علیه السلام) : 🌙 در ماه رمضان بسيار دعا و کنيد؛ دعا بلا و گرفتاري را از شما دور مي‌سازد و به سبب استغفار ، گناهان شما محو مي‌شود. 📒 وسائل الشيعة ، ج۴ ╭═══════๛- - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth │✨ @Nafaahat ╰๛- - - -
| ۱۱ ❥༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀༅⊹━┅┄ فصل پنجم: بیرون آمدن از قبر یکی از جاهای هولناک قیامت، ساعتی است که آدمی از قبر 🪦 خود بیرون آید و این ساعت یکی از آن سه ساعت است که سخت ترین ساعات و وحشتناکترین آنها است بر فرزندان آدم(۱). حق تعالی در سوره مَعارِج فرموده: «فَذَرْهُمْ یَخُوضُوا وَ یَلْعَبُوا - الی آخِرِ السُّورَة -(۲)»(۳) «بگذار ایشان را که وارد شوند در باطل خود و بازی کنند، تا ملاقات کنند روز خود را، آن روزی که موعود شده اند. روزی که بیرون آیند از قبرهای شان در حالی که شتاب کننده باشند که گویا به سوی عَلَمی بر پا شده سرعت می کنند، چنانکه لشکر پراکنده که عَلَمِ خود را برپا ببینند به جانب آن شتاب کنان دوند، در حالیکه چشم های شان فرو افتاده که نمی توانند از هول نظر کنند، و فرو گرفته ایشان را خواری. این است آن روزی که وعده داده می شدند و به آن ترسیده می شدند». از «ابن مسعود» روایت شده که گفت: «من نشسته بودم در خدمت حضرت علیه السلام که آن جناب فرمود: همانا در قیامت پنجاه موقف است هر موقفی هزار سال. اول، موقفِ بیرون آمدنِ از قبر است که حبس می شوند هزار سال با بدن برهنه و پای برهنه با حال گرسنگی و تشنگی، پس هر که بیرون آید از قبر خود در حالی که ایمان داشته باشد به خدا و به بهشت و دوزخ و به بعث و حساب و قیامت و مُقِرّ به خدا باشد و تصدیق کننده باشد پیغمبرش را و آنچه را که از جانب خدا آمده، نجات خواهد یافت از گرسنگی و تشنگی»(۴). و حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در فرموده: «وَ ذلِکَ یَوْمٌ یَجْمَعُ اللَّهُ فیهِ الْاَوَّلینَ وَ الْآخِرینَ لِنِقاشِ الْحِسابِ وَ جَزاءِ الْاَعْمالِ، خُضُوعاً قِیاماً قَدْ اَلْجَمَهُمُ الْعَرَقُ وَ رَجَفَتْ بِهِمُ الْاَرْضُ، فَاَحْسَنُهُمْ حالاً مَنْ وَجَدَ لِقَدَمَیْهِ مَوْضِعاً وَ لِنَفَسِه مُتَّسَعاً».(۵) وصف کرده آنحضرت روز قیامت را و بیرون آمدن مردم را از قبرها. فرموده که: «آن روزی است که جمع می فرماید حق تعالی در آن، خلق اولین و آخرین را برای رسیدگی به حساب ایشان به دقّت و مناقشه و جزا دادن ایشان را موافق اعمالشان و حال مردم در آن روز به این نحو است که خاضع و فروتن ایستاده اند، و عَرَقِ ایشان تا دهنهای ایشان رسیده و زمین، ایشان را به سختی و شدّت می جنباند، و از همگیِ مردم، حال آن کسی بهتر است که برای قَدَم های او جایی باشد و به قدری که بخواهد نَفَس بکشد محلِ نَفَس داشته باشد». و شیخ کلینی از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده که مَثَلِ مردم، روز قیامت در وقتی که ایستاده اند برای امر پروردگار عالمین، مانند تیر است در تَرکِش(۶)؛ یعنی همچنانکه تیرها را دسته کرده در ترکش جای می دهند به حدّی که از تنگیِ جای تکان نمی خورند، همین طور جای آدمی نیز تنگ است در آن روز، به حدی که نیست از برای او مگر موضعِ قَدَمِ او و قدرت ندارد که از محلّ خود جدا شود. و بالجمله این موقف، موقفی است عظیم و شایسته است در اینجا ذکر کنیم چند چیزی [خبری در حال بعض اشخاص در وقت بیرون آمدن ایشان از قبرشان. اول: شیخ صدوق رحمه الله روایت کرده از ابن عبّاس از حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم که آن حضرت فرمود: شک کننده در فضل علیّ بن ابی طالب علیهم السلام برانگیخته شود روز قیامت از قبر خود و در گردن او طَوقی باشد از آتش، که در آن سیصد شعبه باشد. که بر هر شعبه [ای] از آن شیطانی باشد که رو تُرش کند در روی او و آب دهن افکند در صورت او.(۷) دوم: شیخ کلینی از حضرت امام محمّد باقرعلیه السلام روایت کرده که خداوند تبارک و تعالی برانگیزاند روز قیامت مردمانی را از قبرهای شان که بسته شده باشد دست های شان به گردن های شان، به حدّی که قدرت نداشته باشند که بگیرند به دست های شان به اندازه یک سر انگشت؛ با ایشان ملائکه باشند که سرزنش کنند ایشان را سرزنش سختی، بگویند: این اشخاص کسانی هستند که منع کردند خیر کمی از خیر بسیار، اینها اشخاصی هستند که حق تعالی به ایشان عطا داده پس منع کردند ایشان حقّ خدا را که در اموال شان بود.(۸) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱- بحارالانوار، ج 7، ص 105. ۲- بقیة الآیات: «حَتّی یُلاقُوا یَوْمَهُمُ الَّذی یُوعَدُونَ، یَوْمَ یَخْرُجُونَ مِنَ الْاَحْداثِ سِراعاً کَاَنَّهُمْ اِلی نُصُبٍ یُوفِضُونَ، خاشِعَةً اَبْصارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ذلِکَ الْیَوْمُ الَّذی کانُوا یُوعَدُون». ۳- سوره معارج، آیه 42. ۴- بحارالانوار، ج 7، ص 111. ۵- نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه 101 و در بعضی از نسخه ها «نَفْسِهِ» ضبط شده است. ۶- بحارالانوار، ج 7، ص 111. ۷- پیشین، ص 192. ۸- بحارالانوار، ج 7، ص 197.
هدایت شده از 🌃 شبهای قدر 🌙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤 يا (علیه‌السلام) گريه زينبت را نتوانستی تحمل کنی؟ 🏴 ذكر مصائب امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) توسط رهبر انقلاب ┅─────────── 🤲 🌌 ╭═══════๛- - - ┅ ╮ │🌙 @Mabaheeth │🌃 @Shabhaye_qadr │✨ @Nafaahat │📖 @feqh_ahkam │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
هدایت شده از 🌃 شبهای قدر 🌙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤 | روایت رهبر انقلاب از وصیت (علیه‌السلام) به امام حسن مجتبی(علیه‌السلام) درباره ┅─────────── 🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج ╭═══════๛- - - ┅ ╮ │🌙 @Mabaheeth │🌃 @Shabhaye_qadr │✨ @Nafaahat │📖 @feqh_ahkam │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
هدایت شده از 🌃 شبهای قدر 🌙
مجموعه پوستر احادیث علیه السلام 🏴 ┅─────────── 🤲 🌌 ╭═══════๛- - - ┅ ╮ │🌙 @Mabaheeth │🌃 @Shabhaye_qadr │✨ @Nafaahat │📖 @feqh_ahkam │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
هدایت شده از 🌃 شبهای قدر 🌙
💠 متن احادیث مجموعه پوستر احادیث آقا علیه السلام ۱) جمَاعُ اَلدِّينِ فِي إِخْلاَصِ اَلْعَمَلِ وَ تَقْصِيرِ اَلْأَمَلِ وَ بَذْلِ اَلْإِحْسَانِ وَ اَلْكَفِّ عَنِ اَلْقَبِيحِ ← تمامی دین خلاصه شده در، اخلاص عمل و کوتاه کردن آرزو و بذل احسان و باز داشتن از زشتی ها است 📗غرر الحکم ص339 ۲) إذَا رَأَيْتَ اَللَّهَ سُبْحَانَهُ يُتَابِعُ عَلَيْكَ اَلنِّعَمَ مَعَ اَلْمَعَاصِي فَهُوَ اِسْتِدْرَاجٌ لَكَ ← هر گاه ديدى خداى سبحان با آن كه مرتكب گناهان مى شوى ، نعمت ها را به تو عطا مى فرمايد ، اين براى تو نابودى تدريجى است . 📗غرر الحکم، ص284 ۳) خالِطُوا اَلنَّاسَ مُخَالَطَةً إِنْ مِتُّمْ بَكَوْا عَلَيْكُمْ وَ إِنْ غِبْتُمْ حَنُّوا إِلَيْكُمْ ← به گونه ای با مردم معاشرت کنید، که اگر مُردید بر شما بگریند و اگر در جمع آنان نبودید مشتاق ديدن شما باشند. 📗غرر الحکم، ص362 ۴) بئْسَ اَلْقَرِينُ اَلْغَضَبُ يُبْدِي اَلْمَعَايِبَ وَ يُدْنِي اَلشَّرَّ وَ يُبَاعِدُ اَلْخَيْرَ ← خشم، بد ترین همراه است؛ زیرا عیب ها را آشکار می‌کند و شر و بدی را نزدیک می‌سازد و خیر و خوبی را دور می‌گرداند. 📗غرر الحکم، ص310 ۵) الْكَمَالُ فِي ثَلاَثٍ ؛ اَلصَّبْرِ عَلَى اَلنَّوَائِبِ وَ اَلتَّوَرُّعِ فِي اَلْمَطَالِبِ وَ إِسْعَافِ اَلطَّالِبِ ← کمال در سه چیز است: صبر و شکیبایی بر مصیبت ها، خویشتن داری در خواهش ها و شتافتن در کمک به دیگران 📗غرر الحکم، ص95 ۶) إنَّ أَهْنَأَ اَلنَّاسِ عَيْشاً مَنْ كَانَ بِمَا قَسَمَ اَللَّهُ لَهُ رَاضِياً ← به راستی گواراترین زندگی را در میان مردم کسی دارد که به آنچه خداوند بهره و قسمت او کرده راضی باشد. 📗غرر الحکم، ص220 ۷) إنَّ أَوْلِيَاءَ اَللَّهِ تَعَالَى كُلُّ مُسْتَقْرِبٍ أَجَلَهُ مُكَذِّبٍ أَمَلَهُ كَثِيرٍ عَمَلُهُ قَلِيلٍ زَلَلُهُ ← بی شک دوستان خدا کسانی هستند که مرگ خویش را نزدیک می‌شمارند، آرزوهای خود را تکذیب می‌کنند، عمل آنان بسیار است و لغزش آنان اندک. 📗غرر الحکم ص233 ۸) حسْنُ اَلتَّدْبِيرِ يُنْمِي قَلِيلَ اَلْمَالِ وَ سُوءُ اَلتَّدْبِيرِ يُفْنِي كَثِيرَهُ ← برنامه ریزی درست، مالِ کم را افزایش می‌بخشد و برنامه ریزی نادرست، مال بسیار را نابود می‌کند. 📗غرر الحکم، ص345 🔸 أحْزَمُ اَلنَّاسِ رَأْياً مَنْ أَنْجَزَ وَعْدَهُ وَ لَمْ يُؤَخِّرْ عَمَلَ يَوْمِهِ لِغَدِهِ 🔹دوراندیش ترین مردم از جهت رأی و اندیشه کسی است که به وعده خود عمل کند و کار امروز را به فردا نیندازد. 📗غرر الحکم ص215 🏴 ┅─────────── 🤲 🌌 ╭═══════๛- - - ┅ ╮ │🌙 @Mabaheeth │🌃 @Shabhaye_qadr │✨ @Nafaahat │📖 @feqh_ahkam │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
هدایت شده از  آرام جان 🎧
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تازه فهمیدم چرا دیوانه‌ات هستم چنین خوانده در گوشم کسی قبل نام تو را ❤️ علیه‌السلام جانم علیه‌السلام ╭═══════๛- - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth │📖 @feqh_ahkam │💌 @arame_janam ╰๛ - - - - -
۸۵ - فرج بعد از شدت ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ و نیز جناب سید مزبور نقل فرمود از جناب علم‌الهدی ملایری که فرمود در اوقات اقامت در نجف اشرف برای تحصیل علوم دینیه چندی از جهت ، سخت در فشار بودم تا اینکه روزی برای تدارک نان و خوراک عیال هیچ نداشتم. از خانه بیرون رفتم و با حالت حیرت وارد بازار شدم و چند مرتبه از اول بازار تا آخر آن رفت و آمد می کردم و به کسی هم اظهار حال خود ننمودم؛ پس با خود گفتم زشت است در بازار این طور آمد و شد کردن؛ لذا از بازار خارج شده داخل کوچه شدم تا نزدیک خانه حاج سعید. ناگاه مرحوم حاج سید مرتضی اعلی اللّه مقامه را دیدم. به من که رسید ابتدا فرمود تو را چه می شود جدت (علیه السلام) نان جو می خورد و گاهی دو روز هیچ نداشت، پس مقداری گرفتاریهای آن حضرت را بیان کرد و مرا تسلیت داد و فرمود صبر کن البته فرج می شود و باید در نجف زحمت کشید و رنج برد؛ پس از آن چند فلس (پول رایج آن زمان) در جیبم ریخت و فرمود آن را شماره نکن و به کسی هم خبر مده و از آن هرچه خواهی خرج کن؛ پس ایشان رفتند و من آمدم بازار و از آن پول نان و خورش گرفته به منزل بردم تا چند روز از آن پول، نان و خورش می گرفتم. با خود گفتم حال که این پول تمام نمی شود و هر وقت دست در جیب می کنم پول موجود است خوب است بر عیال توسعه دهم پس در آن روز گوشت خریدم عیالم گفت معلوم می شود برایت فرج شده، گفتم بلی؛ گفت: پس مقداری پارچه برای لباس ما تدارک کن، بازار رفتم و از بزّازی مقدار پارچه ای که خواسته بودند گرفتم و دست در جیب کرده و مقداری وجه بیرون آورده جلوش گذاردم و گفتم آنچه قیمت پارچه ها می شود بردار و اگر کسری دارد تا بدهم، پولها را شمرد مطابق با طلب او بود و بیش از یک سال حال من چنین بود که همه روزه به مقدار لازم از آن پول خرج می کردم و به کسی هم اطلاع ندادم تا اینکه روزی برای شستن، لباس را بیرون آوردم و غفلت کردم از اینکه پول را از جیب خارج کنم و از خانه بیرون رفتم؛ پس موقع شستن لباس یکی از فرزندانم دست در جیب کرد و آن پول را بیرون آورد و آن را به مصرف مخارج همان روز رساندند و تمام شد. ناگفته نماند که برکت یافتن چیزی و کم نشدن آن به مصرف کردنش به قدرت الهی امری است ممکن بلکه واقع و برای آن شواهد بسیاری است که در کتابها ثبت گردیده و چون نقل آنها در اینجا مُنافی وضع این کتاب است به کتاب ″ کلمه طیّبه ″ مرحوم حاج میرزا حسین نوری و کتاب ″ دارالسلام ″ مراجعه شود. و نیز کرامات عالم ربانی مرحوم حاج سید مرتضی کشمیری و تشرّفش خدمت حضرت حجه بن الحسن عجل اللّه فرجه مورد قبول غالب اهل علم در نجف اشرف است. 🇯‌ 🇴‌ 🇮‌ 🇳 https://eitaa.com/mabaheeth/51146 —— ⃟‌ ———————— 🤲 ╭═══════๛- - - ┅┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
در آخر خطبه ای که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله در فضیلت انشاء فرمود و شیخ صدوق در کتاب عیون الاخبار نقل نموده چنین ذکر شده که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله گریست، علیه السّلام سبب گریه آن حضرت را پرسید فرمود گریه ام برای مصیبتهایی است که در این ماه به تو می رسد می بینم تو را در حالی که مشغول می باشی، شقی ترین خلق ضربتی بر فرق سرت می زند و ریش تو را از خون آن ضربت رنگین می سازد : ( فَقالَ اَمیرُالْمُؤْمنینَ علیه السّلام یا رَسُولَ اللّهِ صلّی اللّه علیه و آله وَ ذلِکَ فی سَلامَهٍ مِنْ دینی فَقالَ صلّی اللّه علیه و آله فی سَلامَهِ مِنْ دینِکَ ) یعنی : امیرالمؤمنین علیه السّلام پرسیدند از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله وقتی که ضربت بر سَرم می زنند و می شوم، آیا دین من به سلامت است؟ پس رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله او را بشارت داد و فرمود بلی دین تو سالم است ( یعنی اگر دین شخص به سلامت باشد هرچه بر سر شخص آید یا از او گرفته شود حتی جانش سهل است ) . حضرت اباالفضل العباس علیه السّلام در پس از اینکه دست راستش را بریدند این شعر را فرمود : وَاللّهِ اِنْ قَطَعْتُمُوا یَمینی اِنّی اُحامی اَبَداً عَنْ دینی وَ عَنْ اِمامٍ صادِقِ الْیَقینِ نَجْلِ النَّبِیِّ الطّاهِرِ اْلاَمینِ یعنی : به خدا قسم ! اگر دست راستم را بُریدند من از دین خود دست بردار نیستم و حمایت می کنم از دینم و از امامم که راستگو و فرزند پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله است ) . و چون دست چپ آن بزرگوار را جدا کردند فرمود : یا نَفْسِ لا تَخْشَیْ مِنَ الْکُفّارِ وَ اَبْشِری بِالرَّحْمَهِ الْجَبّارِ مَعَ النَّبِیِّ السَّیِّدِ الْمُخْتارِ قَدْ قَطَعوُا بِبَغْیِهِمْ یَساری فَاَصْلِهِمْ یا رَبِّ حَرَّ النّار یعنی : خطاب به نفس خود نمود و فرمود : ای نفس ! از آزار و اذیت کفار مترس و بر حجت حضرت آفریدگار که تلافی کننده است و بودن با رسول بزرگوارش دلشاد باش، کفار دست چپم را به ظلم بریدند خدایا ! بچشان به ایشان حرارت آتش دوزخ را) . و خلاصه مطلب اینکه : باید هر نوع محرومیتی و ضرر و آزاری در برابر دین شخص ناچیز باشد و علاقه قلبیه اش به خدا و رسول و امامش و سرای آخرت بیش از همه چیز حتی جانش بوده باشد و اگر چنین نباشد ایمانش درست نیست . وَ عَن الصّادِقِ علیه السّلام لا یُمَحِّضُ رَجُلٌ اَلایمانَ بِاللّهِ حَتّی یَکُونَ اللّهُ اَحَبَّ اِلَیْهِ مِنْ نَفْسِهِ وَ اَبیهِ وَ اُمِّهِ وَ وَلَدِهِ وَ اَهْلِهِ وَ مالِهِ وَ مِنَ النّاسِ کُلّهُمْ . وَ عنِ النَّبِیِّ صلّی اللّه علیه و آله وَ الَّذی نَفْسی بِیَدِهِ لا یُؤْمِنَنَّ عَبْدٌ حَتّی اَکُونَ اَحَبُّ اِلَیْهِ مِنْ نَفْسِهِ وَ اَبَوَیْهِ وَ اَهْلِهِ وَ وَلَدِهِ وَ النّاسِ اَجْمَعینَ ¹ علیه السّلام فرمود خالص نکرده شخص، ایمان به خدا را تا اینکه خداوند در نزد او از خودش و پدر و مادرش و فرزند و اهل و مالش و از همه مردمان محبوبتر باشد. و رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود به خدایی که جانم در دست اوست حتما نیاورده بنده ای تا اینکه من در نزدش از خودش و پدر و مادرش و اهلش و فرزندش و از همه مردمان، محبوبتر باشم . و این دو حدیث مطابق است با آیه 25 از سوره توبه : ( قُلْ اِنْ کانَ آبائکُمْ وَ اَبْنائُکُمْ وَ اِخْوانُکُمْ وَ اَزْواجُکُمْ وَ عَشیِرتُکُمْ وَ اَمْوالٌ اْقَتَرفْتُمُوها وَ تِجارَهٌ تَخْشَوْنَ کَسادَها وَ مَساکِنُ تَرْضَوْنَها اَحَبَّ اِلَیْکُمْ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جَهادٍ فی سَبیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتیّ یَاءْتِیَ اللّهُ بِاَمْرِهِ و اللّهُ لا یَهْدِی اْلقَوْمَ الْفاسِقینَ ) . یعنی : بگو اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و قوم و خویش شما و اموالی که به دست آورده اید و تجارتی که از کساد آن می ترسید و مسکن هایی که بدانها علاقه مندید در نظر شما محبوبتر باشد از خدا و رسول او و در راه او؛ پس منتظر باشید تا خدا فرمان خود را بیاورد ( امر به عقوبت شما نماید ) خداوند مردم تبهکار را هدایت نمی کند ). ------------------------------------------------- 1- سفینه البحار / مجلد 1 / صفحه 201
۹۵ - بیدارعلی باش ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ و نیز جناب مولوی مزبور نقل کردند در قندهار شخصی از نیکان به نام ( مُحبّ علی ) مشهور بود و محبت حضرت علیه السّلام تمام دل او را احاطه کرده و به درجه عشق به آن بزرگوار رسیده بود به طوری که هرگاه به او می گفتند محب علی( بیدارعلی باش ) از حال طبیعی خارج می شد و بی اختیار اشکش جاری می گردید و چون از دنیا رفت، در غسالخانه غسلش می دادند رفقایش گریه می کردند، رفیقی در آن حال او را صدا زد و گفت محب علی ( بیدارعلی باش ) ناگاه دست راستش بلند شد و آرام آرام بر سینه خود گذاشت. چون این موضوع فاش شد شیعیانِ قندهار دسته دسته برای تماشا آمدند و چون آن منظره را می دیدند همه از روی شوق گریان می شدند و تا آخر غسل دادن همینطور دستش روی سینه اش بود : گر نام تو بر سر بگویند فریاد برآید از روانم دوستی علی بن ابی طالب و سایر اهلبیت علیهم السّلام فریضه مهم الهی بر تمام مسلمانان است و در قرآن مجید، أجر رسالت بیان شده و در اخبار متواتره لازمه به خدا و رسول؛ بلکه نفس ایمان شمرده شده و از برای آن آثار عظیمه در دنیا و آخرت وعده داده شده است و برای دانستن این حقایق به کتاب بحارالانوار ، مجلد 7 مراجعه و در این مقام تنها حدیثی را که محقق و مفسر بزرگ عامه در تفسیر کشاف ذیل آیه : ( قُلْ لا اَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ اَجْراً اِلا الْمَوَدّةَ فِی الْقُرْبی ) نقل کرده و امام فخر رازی در تفسیر کبیرش از او نقل نموده یادآوری می شود : رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود : هرکَس با دوستی آل محمد صلّی اللّه علیه و آله بمیرد و آمرزیده شده و با و با ایمان کامل مُرده است و ملک الموت و نکیر و منکر او را بشارت به می دهند و او را با إکرام و احترام به بهشت می برند مانند بُردن عروس به حجله زفاف و در قبرش دو در به سوی بهشت باز می شود و خداوند قبرش را محل ملائکه رحمت قرار می دهد و بر سنت رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و جماعت مسلمین مرده است. آگاه باشید هرکَس با دشمنی آل محمد صلّی اللّه علیه و آله بمیرد کافر مرده است و بر پیشانی او نوشته شده از خدا بی بهره است و بوی بهشت به مشام او نخواهد رسید¹. و بالجمله وجوب محبت خدا و رسول و آل محمد علیهم السّلام و برکات آن بدیهی است. چیزی که آن لازم است دانستن مراتب محبت است و اینکه مرتبه اول آن واجب است لکن بهره مندی از آثار عظیمه آن به اعتبار قوّت و شدت این محبت است تا برسد به مرتبه عشق؛ و به عبارت دیگر : اگر کسی یک ذرّه حقیقی در دل داشته باشد و با آن بمیرد در هلاکت ابدی و دوری از رحمت الهی نخواهد ماند و اهل نجات خواهد بود و با محبوبان خود یعنی آل محمد صلّی اللّه علیه و آله جمع می شود هرچند پس از سیصد هزار سال در عذاب یا دوری از رحمت باشد؛ چنانچه در حدیث به این مطلب تصریح شده و اگر کسی مرتبه کامله محبت نصیبش شود به اینکه دوستی خدا و هرچه راجع به او است.
۹۶ - داستانی از عظمت شأن سادات ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ و نیز جناب مولوی مزبور نقل کردند که روزی نظام¹ حیدرآباد دکن در عماری می نشیند و عده ای هُنود بت پرست آن عماری را به دوش حمل می کنند (طبق مرسوم تشریفات سلطنتی آن زمان). پس در آن حالت چُرت و بی خودی عارضش می شود و حضرت علیه السّلام را می بیند به او می فرماید: نظام ! حیا نمی کنی که به دوش سادات، عماری خود را قرار دادی؟ چشم باز می کند و منقلب می شود. می گوید عماری را بر زمین گذارید. می پرسند مگر از ما تقصیری واقع شده؟ می گوید نه لکن باید عده دیگری بیایند و عماری را بلند کنند؛ پس جمعی دیگر را می آورند و عماری را به دوش می کشند تا نظام به مقصد خود رفته و برمی گردد به منزلش. پس آن عده را که در مرتبه اول، عماری بر دوش آنها بود، در خلوت می طلبد و دست به گردن آنها کرده و با ایشان معانقه نموده و رویشان را می بوسد و می گوید شما از کجایید؟ جواب می دهند اهل فلان قریه. می پرسد آیا از سابق اینجا بودید؟ می گویند همینقدر می دانیم اجداد ما از عربستان اینجا آمده اند و توطن نموده اند. می گوید باید فحص کنید، نوشته جاتی که از اجدادتان دارید جمع کنید و نزد من آورید؛ پس اطاعت کردند و هرچه داشتند آوردند. سلطان در بین آن نوشته، شجرنامه و نسب نامه اجدادشان را می بیند که نسب آنها به حضرت علی بن موسی الرضا علیه السّلام می رسد و از سادات رضوی هستند. نظام به گریه می افتد و می گوید شما چطور هنود شده اید در حالی که مسلمان زاده بلکه آقای مسلمانانید؟! همه آنها منقلب شده و مسلمان و شیعه اثنی عشری می شوند، نظام هم املاک زیادی به آنها عطا می کند. لزوم إکرام و احترام از سلسله جلیله سادات و ذریّه های رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله از مسلمیّات مذهب ماست و در جلد اول گناهان کبیره در بحث به آن اشاره شده است و تفصیل مطلب با ذکر ادله آن در کتاب فضائل السادات است و در کتاب ( کلمه طیبه ) مرحوم نوری چهل روایت و داستان اشخاصی که به برکت إکرام به ذرّیه طاهره، آثار عظیمه مشاهده نمودند نقل کرده است و از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله روایت کرده اند که فرمود : ( اَکْرمُوا اَوْلادِیَ الصّالِحُونَ للّهِ وَ الطّالِحُونَ لی ) یعنی : ساداتی که اهل صلاح و تقوا هستند برای خدا آنها را گرامی دارید و ساداتی که چنین نیستند برای خاطر من و انتسابشان به من گرامی دارید.² ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱- لقب فرمانروای دولت حیدرآباد دکن ((نظام )) بوده است. ۲- در کتاب کلمه طیبه صفحه ۳۳۰ این حدیث را از شهید اول در کتاب درة الباهره و از کتاب منهاج الصفوی و مناقب دولت آبادی نقل کرده است. 🇯‌ 🇴‌ 🇮‌ 🇳 https://eitaa.com/mabaheeth/52006 —— ⃟‌ ———————— 🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج ╭═══════๛- - - ┅┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
چون نزد عابد رفت و چیزی به او داد و عابد از او بگرفت، برگشت به سوی ما و سلام کرد و نشست. پرسیدم سبب این شتاب چه بود و چه کار داشتی و به عابد چه دادی و تو کیستی و از کجا آمدی؟ گفت اصل من از شهر خوی آذربایجان است. در کوچکی مرا دزدیدند. فلان حاجی دباغ همدانی مرا خرید و نزد معلم گذاشت. خط نوشتن و مسائل دینی را به من آموخت؛ پس مرا عیال و سرمایه داد و مستقل نمود. شب گذشته در خواب حضرت علیه السّلام را دیدم. به من فرمود پیش از طلوع آفتاب یک من آرد حلال پاکیزه برسان به عابدی که در کوه الوند است، گفتم فدایت شوم ! از کجا بشناسم حلیت و پاکیزه بودن آن را؟ فرمود: در نزد فلان حاجی دباغ. از خواب بیدار شدم 🥱 و وقت شب بر من مشتبه شد. از خانه بیرون آمدم از بیم آنکه مبادا پیش از طلوع آفتاب به عابد نرسم؛ و خانه دباغ را درست نمی شناختم چون قدری رفتم، شب گردها مرا گرفتند و نزد داروغه بردند. گفت ای پسر ! این چه وقت بیرون آمدن است؟ گفتم مرا شغلی با فلان حاجی دباغ است با هم معاهده کردیم که در آخر شب او را ملاقات کنم. از خواب بیدار شدم وقت را نشناختم از خانه بیرون آمدم از ترس خلف وعده، شبگردان مرا گرفتند و نزد تو آوردند و آن مرد دباغ معروف بود. داروغه گفت در سیمای این جوان آثار صدق و صلاح مشاهده می کنم او را به خانه حاجی دباغ برید، اگر او را شناخت و به خانه اش برد او را رها کنید وگرنه او را بر گردانید نزد من؛ پس مرا آوردند تا درب خانه حاجی دباغ ، گفتند این خانه اوست و به کناری رفتند؛ پس درب خانه را کوبیدم خود حاجی بیرون آمد، بر او سلام کردم، جواب گفت: و مرا در بغل گرفت و پیشانیم را بوسید و داخل خانه کرد، آن جماعت برگشتند. گفتم یک من آرد حلال می خواهم. گفت به چشم و رفت و انبانی آورد سربسته و گفت این همان مقدار است. گفتم قیمت آن چند است ؟ گفت آنکه تو را امر کرد به این، مرا نیز امر کرد که از تو بها نگیرم؛ پس انبان را به دوش کشیده و نماز صبح را هنگام بالا رفتن از کوه به تعجیل انجام دادم از ترس فوت وقت و این فضل خداست که به هرکَس خواست می دهد. جناب آخوند اعلی اللّه مقامه فرمود در نزدیکی دامنه آن کوه که ما منزل کرده بودیم، جماعتی از صحرانشینان گوسفند داشتند نزد ایشان فرستادیم که قدری دوغ و پنیر بگیرد، آنها از فروختن امتناع کردند و او را از میان خود بیرون نمودند و او با دست خالی و حالتی پریشان برگشت. ساعتی نگذشت که جماعتی از ایشان با حالت اضطراب رو به ما کرده و گفتند چون ما از فروختن دوغ و ماست ابا کردیم و فرستاده شما را بیرون نمودیم در گوسفندان ما مرضی پیدا شده که ایستاده به خود می لرزند تا اینکه افتاده و می میرند و گمان داریم این جزای کردار ماست. پس به شما پناه آورده ایم که این بلا را از ما بگردانید؛ پس دعایی برایشان نوشتم و گفتم این را در میان گوسفندان بر بالای چوبی نصب کنید، چون آن را بردند بعد از ساعتی تمام مردان ایشان برگشتند و با خود مقدار زیادی دوغ و پنیر آوردند که ما نتوانستیم برداریم. آنگاه نزد عابد رفتم، عابد گفت میان شما و این جماعت حادثه عجیبی روی داده؟! یک نفر از طایفه جن ساکن این مکان مرا خبر داد به رفتن بعضی از شما نزد این جماعت و امتناع ایشان از فروختن و اذیت کردن و بیرون نمودن او را و تعصب کردن جنیانِ این مکان برای شما و غضب آنها بر ایشان و تلف کردن آنها گوسفندان ایشان را و پناه آوردن ایشان به شما و گرفتن دعایی از شما که مشتمل بود بر تهدید و وعید بر جنیان و آنها چون نوشته شما را دیدند به یکدیگر گفتند حال که خودشان از ایشان راضی شدند و ما را تهدید می کنند دست از گوسفندان ایشان بردارید؛ پس عابد دست در زیر فرش خود کرد و آن دعا را به من داد و نام آن عابد( حسین زاهد) بود ! 🇯‌ 🇴‌ 🇮‌ 🇳 https://eitaa.com/mabaheeth/52179 —— ⃟‌ ———————— 🤲 ╭═══════๛- - - ┅┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
۱۰۲ - لاشه مردار و جیفه دنیا ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ و نیز جناب مولوی مزبور نقل کردند از آقا سید رضا موسوی قندهاری که سیدی فاضل و متقی بود، فرمود سلطان محمد دائی ایشان شغلش خیاطی و تهیدست و پریشان حال بود. روزی او را بشاش و خندان یافتم و پرسیدم چطور است امروز شما را شاد می بینم؟ فرمود آرام باش که می خواهم از شادی بمیرم. دیشب از جهت برهنگی بچه هایم و نزدیکی ایام عید و پریشانی و فلاکت خودم گریه زیادی کردم و به مولا علیه السّلام خطاب کردم آقا ! تو شاه مردانی و سخیّ روزگاری، گرفتاریهای مرا می بینی. چون خوابیدم دیدم که از دروازه عیدگاه قندهار بیرون رفتم، باغی بزرگ دیدم که قلعه اش از طلا و نقره بود، دری داشت که چندین نفر نزد آن ایستاده بودند. نزدیک آنها رفتم پرسیدم این باغ کیست؟ گفتند از حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) است. التماس کردم که بگذارند داخل شده و به حضور آن حضرت رسم. گفتند فعلاً رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله تشریف دارند، بعد اجازه دادند. به خود گفتم اول خدمت رسول خدا می رسم و از ایشان سفارشی می گیرم. چون به خدمتش رسیدم از پریشانی خود شکایت کردم. فرمود : پیش آقای خود اباالحسن علیه السّلام برو. عرض کردم حواله ای مرحمت فرمایید. حضرت خطی به من دادند، دو نفر را هم همراهم فرستادند. چون خدمت حضرت اباالحسن علیه السّلام رسیدم فرمود سلطان محمد کجا بودی؟ گفتم از پریشانی روزگار به شما پناه آورده ام و حواله از رسول خدا دارم؛ پس آن حضرت حواله را گرفت و خواند و به من نظر تندی فرمود و بازویم را به فشار گرفت و نزد دیوار باغ آورد. اشاره فرمود، شکافته شد، دالانی تاریک و طولانی نمایان شد و مرا همراه برد و سخت ترسناک شدم. اشاره دیگری کرد روشنایی ظاهر شد؛ پس دری نمایان شد و بوی گندی به مشامم رسید به شدت به من فرمود داخل شو و هر چه می خواهی بردار، داخل شدم دیدم خرابه ای است پر از لاشه مردار. حضرت به تندی فرمود زود بردار ( لاشه خورهای زیادی آنجا بود) از ترسِ مولا دست دراز کردم پای قوربـ🐸ـاغه مرده ای به دستم آمد، برداشتم. فرمود برداشتی؟ عرض کردم بلی. فرمود بیا. در برگشتن، دالان روشن بود. در وسط دالان دو دیگِ پر آب روی اجاق خاموش مانده بود، فرمود سلطان محمد! چیزی که به دست داری در آب بزن و بیرون آور، چون آن را در آب زدم دیدم طلا شده است. حضرت به من نگریست لکن خشمش اندک بود، فرمود سلطان محمد! برای تو صلاح نیست! مرا می خواهی یا این طلا را؟ عرض کردم محبت شما را‌ فرمود : پس آن را در خرابه انداز. چ به مجرد انداختن از خواب بیدار شدم ، بوی خوشی به مشامم رسید تا صبح از خوشحالی گریه می کردم و شکر خدای را نمودم که محبت آقا را پذیرفتم. آقا سید رضا فرمود پس از این واقعه، اضطرار دنیوی سلطان محمد برطرف شد و وضع فرزندانش مرتب گردید. ـــــــــــ از این داستان حقایقی دانسته می شود که در اینجا به پاره ای از آنها به طور اختصار اشاره می شود و تفصیل آنها برای محل دیگر. بر صاحب بصیرت آشکار است که ثروتمندی و فراوانی نعمتهای دنیوی و کامیابی، به تنهایی نزد عقل صحیح برای انسان متصف به خوبی یا بدی نیست هرچند تمام نعمتهای دنیویه بالذات خوب است لکن بالنسبه به انسان دو جور است : اگر شخصِ ثروتمند علاقه قلبیش عالم آخرت و ایستگاه ابدی و جوار محمد و آل محمد علیهم السّلام باشد و هرچه در دنیا دارد در دلش نباشد یعنی آنها را بالذات دوست ندارد بلکه آنها را وسیله تأمین حیات ابدی خود شناسد؛ البته چنین ثروتی برای او نعمت حقیقی و مقدمه سعادت ابدی است و نشانه چنین شخصی آن است که سعی در ازدیاد ثروت می کند ولی نه با حرص و علاقه قلبی به آن و سعی در نگاهداری آن می کند ولی نه با بُخل در راه حق؛ یعنی در راه باطل از صرف یک درهم خودداری می کند ولی در راه خدا از بذل تمام دارائی هم مضایقه ندارد و نیز چنین شخصی هیچگاه به ثروت خود نمی نازد و تکبّر نمی نماید و خود را با تهیدست یکسان می بیند و نیز هرگاه تمام ثروت و سایر علاقه های مادّی او از بین رود، اضطراب درونی و حُزن قلبی ندارد.
من قال « لا إله إلّا الله » بشروطها ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ ۱- اسحاق بن راهويه گفت: چون حضرت ابو الحسن على بن موسى الرضا عليهما السلام در سفر خراسان به نيشابور رسيد، پس از آنكه اراده كوچ نمودن بسوى مأمون نمود، محدّثين جمع شدند، و عرض كردند: اى پسر پيغمبر صلّى اللّٰه عليه و اله و سلّم از شهر ما تشريف مى بريد، و براى استفادۀ ما حديثى بيان نميفرمائيد؟ پس از اين تقاضا، حضرت سر خود از عمارى بيرون آورده فرمود: شنيدم از پدرم موسى بن جعفر عليهما السلام فرمود شنيدم از پدرم جعفر بن محمّد عليهما السّلام فرمود شنيدم از پدرم محمّد بن علىّ عليهما السّلام فرمود شنيدم از پدرم علىّ بن الحسين عليهما السّلام فرمود شنيدم از پدرم حسين بن علىّ عليهما السّلام فرمود شنيدم از پدرم علىّ بن أبى طالب عليه السّلام فرمود شنيدم از رسول خدا صلّى اللّٰه عليه و اله و سلّم فرمود شنيدم از جبرئيل عليه السّلام گفت شنيدم از پروردگار عزّ و جلّ فرمود كلمۀ «لاٰ إِلٰهَ إِلَّا اَللّٰهُ » دژ و حصار من است پس هر كه داخل دژ و حصار من شود از عذاب من ايمن خواهد بود، پس هنگامى كه مركب حضرت حركت كرد با آواز بلند فرمود با شروط آن و من خود يكى از آن شروط ميباشم. ____________ [ شرح: اين حديث، معروف بحديث است به مناسبت رجال سند آن كه همه از معصومين ميباشند و از احاديث قدسيّه محسوب مى شود، چون گوينده كلام ذات اقدس الهى است، و مؤلّف پس از نقل كلام امام عليه السّلام در كتاب توحيد خود گويد: «معنى كلام حضرت اينست كه از شروط«لاٰ إِلٰهَ إِلاَّ اَللّٰهُ »اقرار بامامت من است و اينكه من از جانب حقّ تعالى امام مفترض الطّاعة هستم» —— ⃟‌ ———————— 🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج ╭═══════๛- - - ┅┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
8163141660.mp3
12.79M
🔊 | ۲۷  •──•❃❀✿◇✿❀❃•──• 00:25 ◇ ماه مبارک رمضان و فیلم های ساخته شده که به بهترین وجه این معارف را به لجن می کشند! 02:20 ◇ منزل نورانی مادر آقای دکتر 03:45 ◇ تعبیر رهبر انقلاب از تهجد 04:05 ◇ آبادی دنیا با نور عجّل الله تعالی فرجه الشریف و علیه‌السلام 05:00 ◇ وسعت بهشت مومن 05:50 ◇ الا حر یدع هذه اللماظه ... (پسمانده قبلی هاست !) تغمضها 08:10 ◇ مجنون کسی است که دلبسته به دنیا * اتاق مخصوص عبادت در برزخ * روانشناسی رنگ‌‌ها 10:00 ◇ رنگ پیراهن بهشتیان * حالات متغیر افراد در برزخ * باران برزخ، فقط جلوه رحمت خداست. 13:25 ◇ روشنی بهشت از نور لبخند علی (علیه السلام) و فاطمه (سلام الله علیها) [این کتاب القطره را حتماً بخوانید] 16:00 ◇ استراحت در برزخ امام زمان علیه السلام استراحت دارد ولی خواب ندارد ینام عینی و لا ینام قلبی 18:00 ◇ ساعت قیلوله 18:55 ◇ تابلوهای بهشتی 20:00 ◇ صدا زدن درب بهشت طنّت و ... یا علی (علیه‌السلام) 🔔 23:00 ◇ بهشتیان جلوه‌ای از آقا علیه‌السلام * بهشت دارالایمان 24:20 ◇ کشف تعلقات افراد از تابلوهای بهشتی لو أحبّ رجلٌ حجرا لحشره الله معه ... 25:00 ◇ * خطور ذهنی خانمی که تقدیرش را عوض کرد و در تصادف زنده ماند. » یعنی صورت دارد. 27:05 ◇ خطبه طاووس | ۱۶۵ [من مجلسی هذا ...] 28:40 ◇ تابلوهای زنده برزخی [ که هم حرکت دارند، هم صدا ] المؤمن غریب فی الدنیا ... 📅 ۱۳۹۸/.../... ⏰ مدت زمان : ۳۰:۵۶ 🧾دسترسی به فهرست جلسات : https://eitaa.com/ghararemotalee/2494 ╭═══════๛- - - ┅┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - -
۱۰۶ - شفای مریض و تعمیر قبر میثم ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ جناب آقای قندهاری سابق الذکر و نیز جمعی دیگر از موثقین نجف اشرف نقل کرده اند که : رشاد مرضه که از تجار درجه یک عراق می باشد، تقریبا در هفت سال قبل به مرض سرطان داخلی مبتلا شد و اطبای عراق و لبنان و سوریه از معالجه‌اش عاجز شدند و برای مداوا به ممالک اروپایی رفت، بالأخره به او گفتند به هیچ وجه علاجی ندارد چه جراحی بکنیم و چه نکنیم. ریشه سرطان به قلب رسیده و بر فرض، جراحی بکنیم یک هفته دیرتر شاید بمیری. دست از زندگی می شوید. شب در خواب، عربی را می بیند که پیراهن کرباسی در بر دارد با محاسن متوسط، می گوید: رشاد مرضه اگر قبر مرا درست کنی، من از خداوند شِفای تو را می خواهم. می پرسد شما کیستید؟ می فرماید من هستم ( ناگفته نماند که قبلاً بارگاه ( میثم ) بسیار مختصر و محقر بود ). از خواب بیدار می شود و دو مرتبه به خواب می رود و همان منظره را می بیند. در مرتبه سوم نیز همینطور مشاهده می کند. فردا با هواپیما به بغداد برمی گردد و از راه مستقیماً به درخواست خودش او را بر سر قبر (میثم علیه السلام) می آورند و آنجا می ماند. شب هنگام همان شخصی که در خواب دیده بود در مقابل چشمش پیدا می شود و صدایش می زند ( رشادمرضه! قُم ) یعنی بلند شو، می گوید نمی توانم. با تندی می گوید ( قُم ) ناگهان می ایستد و آثاری از مرض در خود نمی بیند. بلافاصله مشغول تعمیر بارگاه میثم می شود و قبه آبرومند فعلی را می سازد و بعد شوق تعمیر قبر مسلم بن عقیل علیه‌السلام را پیدا می کند و قبه طلای مسلم را تمام می کند و سپس برای تجدید تذهیب گنبد مولا علیه السّلام دویست کیلو طلا می پردازد و اکنون بحمداللّه تذهیبِ گنبد تمام شده است. 🇯‌ 🇴‌ 🇮‌ 🇳 https://eitaa.com/mabaheeth/53004 —— ⃟‌ ———————— 🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج ╭═══════๛- - - ┅┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
ولی در کربلا هم کاری پیدا نکردم، وضعم بد بود، آمدم در حرم مطهر علیه السّلام گفتم آقا آمده ام کار مرا درست کنید. خیلی گریه کردم. از حرم مطهر بیرون آمدم، روز اربعین بود. همان آقایی که در میان نخلستان دیده بودم دیدم. سلام کردم. جواب دادند و ده دینار به من مرحمت کردند، فرمودند این ده دینار را بگیر. گفتم آقا کم است، فرمود کم نیست، اگر کم بود باز به شما می دهم. گفتم آقا آدرس شما کجاست ؟ فرمود ما همین جاها هستیم. مشهدی محمد می گفت پول عجیب بود، بوی عطری می داد، عجیب هرچه می خریدم چند برابر استفاده می کرد، مقدار زیادی استفاده کردم و هر وقت چند هزار تومان پیدا می کردم می آمدم ایران بین طلبکارها تقسیم می کردم و برمی گشتم و تمام این درآمدها از همان ده دینار بود. یک سال دیگر در روز بیست و هشتم صفر همان آقا را در حرم مطهر صلوات اللّه علیه دیدم. گفتم: آقا یک مقدار دیگر هم به من کمک کنید ، پنج دینار دیگر هم مرحمت کردند ولی دیگر آن آقا را ندیدم. یک روز در نجف می رفتم یکی از کسبه بازار مرا صدا زد، جلو رفتم گفت آیا می آیی در حجره من؟ گفتم آری . گفت ضامن داری، گفتم دو نفر، گفت کیست ؟ گفتم یکی خدای عزّوجلّ و دیگری امیرالمؤمنین صلوات اللّه علیه؛ قبول کرد. می گفت گاهی هزار دینار در اختیار من می گذاشت و می رفتم بغداد جنس می خریدم و برمی گشتم و در سود تجارت شریک بودم، تمام قرضهای خود را دادم ولی چون خانواده ام در قم بودند ناچار شدم به قم بیایم، در حرم مطهر سیدالشهداء فقط دعا کردم قرضهایم ادا شود و به قدر کفاف داشته باشم و زیادتر از آن نخواستم چون آثار بد ثروت را دیدم. مشهدی محمد مذکور در منزلش روضه ای دارد، می توان اخلاص را از مجلس او فهمید و اینجانب شخصاً در مجلس مزبور شرکت کردم، می گفت من علیهاالسّلام را حاضر می بینم. 🇯‌ 🇴‌ 🇮‌ 🇳 https://eitaa.com/mabaheeth/53326 — ⃟‌ ——— 🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - -
هدایت شده از مباحث
شکوائیه شهید مطهری رضوان الله تعالی علیه از ناآشنائی مسلمانان با منابع غنی اسلامی: ...ما نمی توانیم از این اظهار تأسف در باره خودمان خودداری بکنیم که ما که امت پیغمبر آخرالزمان هستیم، از هر کدام مان اگر بپرسند، نه چند تا سخن از پیغمبر بلدیم حتی لفظش را هم بلد نیستیم چه رسد به معنی و تفسیرش و نه از سیره و رفتار پیغمبر می توانیم چند کلمه بگوییم. این را من در بعضی جلسات دیگر هم گفته ام: یکی از نویسنده های معروف ایران که دو سه سال پیش مُرد و البته مذهبی نبود (ابتدای عمرش که هیچ مذهبی نبوده، این آخر عمری ها به واسطه کتاب هایی از من که منتشر شده بود با من ارتباط، و تمایلی [به مذهب[ پیدا کرده بود) یک وقتی به من گفت: من دارم کتابی را ترجمه می کنم در حکمت ادیان، یعنی حکمت هایی که در دین های مختلف عالم وجود دارد: حکمت هایی که امروز در دین یهود وجود دارد، حکمت هایی که در همین انجیل وجود دارد، حکمت هایی که به زردشت نسبت می دهند، حکمت هایی که به بودا نسبت می دهند، حکمت هایی که از کنفسیوس است، و حکمت هایی که از پیغمبر ماست. گفت: من فقط به رگ سیّدی ام برخورده، زیرا از هر کسی کلمات زیادی نقل کرده ولی به پیغمبر اسلام که رسیده چند جمله کوتاه نقل کرده، و چون ترجمه من ترجمه آزاد است می خواهم اندکی بیشتر نقل کنم ولی من که دسترسی ندارم. گفت: من تصمیم گرفته ام صد آیه از قرآن نقل کنم، صد جمله از کلمات پیغمبر، و صد جمله از کلمات . در مورد قرآن گفت چون قرآنِ مترجَم (قرآن آقای قمشه ای) هست خودم می توانم چند آیه انتخاب بکنم. از کلمات امیرالمؤمنین هم چون های مترجم هست می توانم انتخاب بکنم، ولی راجع به سخن پیغمبر چون من به عربی چندان وارد نیستم و در فارسی هم هر چه گشتم پیدا نکردم، اگر می توانی صد جمله از پیغمبر برای من پیدا کن و ترجمه هم بکن ولی بعد من به قلم خودم در می آورم که مطابق ذوق خودم باشد. گفتم بسیار خوب. من صد جمله از جمع آوری کردم و در اختیارش قرار دادم، ترجمه هم کردم که یک وقت در معنایش اشتباه نکند، بعد هم او در کتابی به نام «حکمت ادیان» چاپ کرد. البته آنجا اسم نبرد که این صد جمله پیغمبر را از کجا گرفته است، من هم نمی خواستم چون منظورم این بود که این کار انجام شود. به هر حال یک وقت به من رسید و گفت: فلانی! پیغمبر ما یک چنین سخنانی داشته؟! من که نمی دانستم. در صورتی که خودِ این نویسنده یک نویسنده معروف ایران، و کسی است که در کشورهای خارجی احیاناً روی او حساب می کنند و وقتی می خواهند نویسنده های درجه اول ایران را بشمارند، یکی هم او را می شمارند. یک آدمی که به قول خودش سید است و [در همه] عمرش هم سر و کارش با کتاب بوده است خبر نداشت که پیغمبر ما چنین سخنانی دارد. به من گفت: پیغمبر ما یک چنین سخنانی داشته و من نمی دانستم؟! گفتم: بله. بعد که کتاب چاپ شد گفت: فلانی، من حالا می بینم سخنان پیغمبر اسلام بر سخنان تمام پیغمبران عالم می چربد. اینقدر عمیق و پرمعناست. چرا ما مسلمان ها باید اینقدر کوتاهی کرده باشیم که یک نویسنده ما که او هم کوتاهی کرده است اطلاع نداشته باشد که اصلاً پیغمبر سخنان حکمت آمیزی هم دارد یا ندارد؛ با اینکه من این سخنان را انتخاب نکرده بودم، بعضی در ذهنم بود، برخی را از روی اثنی عشریه، و بعضی را از روی تحف العقول نوشتم و در اختیارش قرار دادم. 💬 از کلمات کوتاه حضرت رسول صلی الله علیه و آله: 👇👇👇👇👇
لا تَقُلْ ذا مَکسَبٍ یزْری فَقَصْدُ النّاسِ ازْری‏ انْتَ مَا اسْتَغْنَیتَ عَنْ غَیرِک اعْلَی النّاسِ قَدْرا می‌فرماید: اگر دلت می‌خواهد آزاد زندگی کنی، مثل بندگان و بردگان زحمت بکش، کار کن، رنج بکش و چشم از مال فرزندان آدم (عموماً، هر که می‌خواهد باشد، ولو حاتم طائی باشد) ببند. یعنی نمی‌گویم چشم طمع از مال مردم پست و دنیّ ببند؛ حتی چشم طمع ببند از مال مردم سخیّ با جود و کرم مثل حاتم طائی. بعد می‌گوید بعضی از افراد وقتی برخی از شغلها به آنها پیشنهاد می‌شود، می‌گویند این شغل دون شأن من است، پست است. مثلاً می‌گویی کارگری کن، بیل بزن، می‌گوید این کار پستی است؛ حمّالی کن، می‌گوید پست است. می‌فرماید: هر کاری، هرچه هم که تو آن را پست گمان کنی، پست‏‌تر از اینکه دست طمعت پیش دیگری دراز باشد نیست. لا تَقُلْ ذا مَکسَبٍ یزْری فَقَصْدُ النّاسِ ازْری‏ ← چیزی از این پست‏تر نیست که تو به قصد مردم بروی، به این قصد بروی که از مردم چیزی بگیری. انْتَ مَا اسْتَغْنَیتَ عَنْ غَیرِک اعْلَی النّاسِ قَدْرا ← تو همین مقدار که از دیگران بی‌نیاز باشی، از همه مردم برتر هستی. به نظرم در سخنان جاحظ [۱] بود دیدم یا یکی دیگر از علمای اهل تسنن که اهل ادب است، می‌گوید: «در میان سخنان علی علیه السلام نُه سخن است که در دنیا نظیر ندارد.» از میان آن نه سخن سه سخنش مربوط به بحث ماست. می‌فرماید: احْتَجْ الی‏ مَنْ شِئْتَ تَکنْ اسیرَهُ، اسْتَغْنِ عَنْ مَنْ شِئْتَ تَکنْ نَظیرَهُ، احْسِنْ الی‏ مَنْ شِئْتَ تَکنْ امیرَهُ‏ [۲]. یعنی نیازمند هر کسی می‌خواهی باش؛ اما بدان اگر نیازمند کسی شدی تو برده او هستی؛ بی‌نیاز باش از هر که دلت می‌خواهد، مثل او هستی؛ نیکی کن به هر که دلت می‌خواهد، تو امیر او هستی. پس نیازمندی به افراد دیگر نوعی رقّیت و بردگی است؛ اما چه جور بردگی است؟ بردگی تن است؟ نه، بردگی روح است، بردگی معنوی است. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱- جاحظ خودش فوق العاده مرد بلیغی است و انصافاً مرد سخن است و فوق العاده برای مقام سخن علی علیه السلام احترام قائل است و حرف‌های عجیبی هم می‌زند. ۲- غررالحکم چاپ دانشگاه تهران، ج ۲ / ص ۵۸۴
غرض از نقل این داستان و تذکراتی که داده شد آن است که خواننده عزیز؛ نمونه مردان خدا را بشناسد و درس ایمان و محبت و شجاعت و شهامت را از آنان یاد گیرد . علیه السّلام می فرماید : شجاع کسی است که بر خواهش نفس خود چیره شود.¹ یعنی از میل و خواسته نفس خود بگذرد و دارای گذشت باشد ، خودخواه و خودپرست نباشد . در برابرش ( جبان ) یعنی ترسو کسی است که کوچکترین میل نفسانیش او را متحرک سازد و از نرسیدن به آن دلهره داشته باشد، محکوم و ذلیل و اسیر خواهشهای نفسانی خود باشد. از اینجاست که در حدیث رسیده : ( بهشتیان پادشاهانند)² آری سلطان حقیقی کسی است که بر نفس خود مسلّط باشد و خود را به غیر از خدا به هیچ آفریده ای از انواع داراییها و افراد بشر نیازمند نداند. و خلاصه خود را از همه کَس و همه چیز بی نیاز و تنها به حضرت آفریدگار نیازمند بداند. ─── ۱- ((الشُّجاعُ مَنْ غَلَبَ هَواهُ))، (سفینه البحار). ۲- ((اِنَّ اَهْلَ الْجَنَّهِ مُلُوکٌ)).
فواید بی شمار در دوستی اهل بیت (علیه السلام) مطلب دوم؛ موضوع دوستی حضرت علی بن ابیطالب علیه السّلام است. از ضروریات اسلام، وجوب مودّت و اهل بیت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله که در رأس آنها حضرت علیه السّلام می باشد و دلیلهای آن در کتب مربوطه ذکر شده و در اینجا به آیه مودّت اشاره می شود که می فرماید : ( بگو بر رسالت، پاداش از شما نمی خواهم مگر دوستی بستگانم را )² ضمنا باید دانست فایده این حکم نه چیزی است که عائد اهل بیت علیهم‌السّلام گردد؛ بلکه نتیجه آن فایده هایی است که به خود مسلمانان می رسد چنانچه در جای دیگر قرآن مجید بیان می فرماید : ( و آنچه از پاداش از شما خواستم برای خود شماست)³ از جمله آن فایده ها، بهره مندی از شفاعت ایشان است که در این باره روایات فراوانی رسیده است. در جلد ۳ بحارالانوار بیشتر آنها مذکور است و در جلد ۱۵ بحار نیز روایاتی در این زمینه نقل نموده است و خلاصه، بهره مندی دوستان اهل بیت علیهم السّلام از شفاعت ایشان است و آنان را رحمت و آمرزش خداوندی در برمی گیرد و این مطلب قطعی است لکن دوستان باید بدانند هرچند به شفاعت، از آثار گناهان پاک شوند لیکن از ثواب و اجرهای نیکوکاران و مخلصین محروم خواهند بود. مثلاً این مختار مرحوم هر چند از آثار سوء ریاکاریهایش خلاص شد، لکن اگر اعمال را از روی انجام داده بود، چه ثوابهای بزرگی که داشت ولی خود را از آنها محروم ساخت و این مطلب در بحث اخلاص کتاب ( قلب سلیم ) به تفصیل نوشته شده و در اینجا به نقل یک داستان شگفت انگیزی اکتفا می شود. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱- قُلْ لا اَسْئَلکُمْ عَلَیْهِ اَجْراً اِلاّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبی ۲- قُلْ ما سَئَلْتُکُمْ مِنْ اَجْرٍ فَهُو لَکُمْ
🔰 | یک لحظه خوشی، یک عمر پشیمانی... ✨ قال صلوات الله علیه: ✨ اذْکُرُوا انْقِطَاعَ اللَّذَّاتِ وَ بَقَاءَ التَّبِعَاتِ ✨زودگـذر بـودن لذّتـهـا و مـانـدگار بودن تبعات و آثار آن را همواره به ياد داشته باشيد. 📚 ، حکمت ۴۳۳ ┅─────────── 🤲 اللّٰهم عجّل لولیّک الفرج ╭═══════๛- - - ┅┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
8163141651.mp3
13.5M
🔊 | ۳۸  •──•❃❀✿◇✿❀❃•──• 00:30 ◇ توضیحی راجع به مقام محوظت * روایتی شنیدنی از پیامبر راجع به ورود به بهشت * روایتی شنیدنی از علیه‌السلام و برتری ایشان نسبت به انبیاء * روایتی از امام هادی علیه‌السلام راجع به امامت رسیدن ایشان * توضیحاتی راجع به ادراک فقر در مقابل پروردگار * داشتن مشکلات دنیوی برای حق‌الناس است * روایتی از امام کاظم علیه‌السلام راجع به زنده بودن ظالم 📅 ۱۳۹۸/۰۲/۳۱ ⏰ مدت زمان : ۳۲:۳۱ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🧾دسترسی به فهرست جلسات : https://eitaa.com/ghararemotalee/2494 ╭═══════๛- - - ┅┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - -
پاسخ یک روحانی به شبهه‌ای درباره فضیلت آقا علیه‌السلام علیه‌السلام در دانشگاه