eitaa logo
📚📖 مطالعه
72 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.1هزار ویدیو
84 فایل
﷽ 📖 بهانه ای برای مطالعه و شنیدن . . . 📚 توفیق باشه هر روز صفحاتی از کتاب های استاد شهید مطهری را مطالعه خواهیم کرد... و برخی کتاب های دیگر ... https://eitaa.com/ghararemotalee/3627 در صورت تمایل عضو کانال اصلی شوید. @Mabaheeth
مشاهده در ایتا
دانلود
| ۸ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🤔 سؤال : چگونه مى‌توانيم حقايق را آن گونه كه هست، ببينيم‌؟ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 💬 پاسخ : قرآن مى‌فرمايد: «اتّقوا اللّه و يعلّمكم اللّه» از خداوند پروا كنيد تا خداوند، حقيقت را به شما بياموزد. تقوى به معناى دورى از انواع بدى‌ها و زشتى‌هاست. آرى، افراد آلوده از درك بسيارى حقايق محرومند. كسى كه تعصّب قومى، حزبى، نژادى و... دارد، حق را آنگونه كه هست نمى‌فهمد، مثل كسيكه عينك 👓 سرخ گذاشته و همه چيز را سرخ مى‌بيند و شلغم را لبو مى‌پندارد و اگر عينك سبز بگذارد، كاه را علف مى‌بيند. اگر آيينه🪞 را صيقل دهيم، عكس را درست نشان مى‌دهد. آئينه دل نيز بايد صيقلى باشد تا معارف را درك كند. دل‌هاى كينه دار مثل ظرف‌هاى آلوده است كه اگر آب تميز هم در آن ريخته شود، آلوده مى‌شود. غبارى است كه نمى‌گذارد انسان واقع بين باشد. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee │📱 @Mabaheeth ╰───────────
| ۸۰ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🤔 سؤال : آيا يك گناه، سرنوشت كسى را دگرگون مى‌كند؟ ــــــــــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ ـــ ـ ـــ 💬 پاسخ : گاهى يك ويروس 👾 وارد بدن مى‌شود و تمام بدن را فلج مى‌كند. گاهى يك جرقه💥 زده مى‌شود و منطقه‌اى به آتش🔥 كشيده مى‌شود. گاهى يك حسادت سبب توطئه قتل يوسف مى‌شود. گاهى لقمۀ حرام يا طمع رسيدن به حكومت، انسان را تا كشتن امام حسين عليه السلام پيش مى‌برد. معمولا هر گناهى، زمينه‌ساز بزرگ‌ترى است. قرآن در اين زمينه مى‌فرمايد: «بَلى‌ مَن كَسب سيّئةً‌ و أحاطت به خَطيئتُه فاولئك أصحابُ‌ النّار هم فيها خالدون» کسى كه به سراغ خلافى رود و آثار شوم آن خلاف او را احاطه كند، براى هميشه در دوزخ خواهد بود. اگر پرده پاره شود، گناه براى انسان راحت مى‌شود. به همين دليل در دعاى كميل مى‌خوانيم: « الّلهم اغفِر لى الذّنوب الّتى تَهتك العِصَم » يعنى خداوندا! آن گناهانى كه پردۀ عصمت و پاكى را هتك و پاره مى‌كند، بر من ببخش. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee │📱 @Mabaheeth ╰───────────
| ۴۴ بنده است یا آزاد؟ ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ 📯🎻🪕 صدای ساز و آواز بلند بود. هرکَس که از نزدیک آن خانه می‏گذشت، می‌توانست حدس بزند که در درون خانه چه خبرهاست؟ بساط عشرت و می‏🥂گُساری پهن بود و جام «می» بود که پیاپی نوشیده می‌شد. کنیزک خدمتکار درون خانه را جاروب🧹 زده و خاکروبه‏ها را در دست گرفته از خانه بیرون آمده بود تا آنها را در کناری بریزد. در همین لحظه مردی که آثار عبادت زیاد از چهره‌اش نمایان بود و پیشانی‏اش از سجده‏های طولانی حکایت می‌کرد از آنجا می‏گذشت، از آن کنیزک پرسید: «صاحب این خانه بنده است یا آزاد؟». - آزاد. - معلوم است که آزاد است. اگر بنده می‏بود پروای صاحب و مالک و خداوندگار خویش را می‌داشت و این بساط را پهن نمی‌کرد. ردوبدل شدن این سخنان بین کنیزک و آن مرد موجب شد که کنیزک مکث زیادتری در بیرون خانه بکند. هنگامی که به خانه برگشت اربابش پرسید: «چرا این قدر دیگر آمدی؟». کنیزک ماجرا را تعریف کرد و گفت: «مردی با چنین وضع و هیئت می‏گذشت و چنان پرسشی کرد و من چنین پاسخی دادم.» شنیدن این ماجرا او را چند لحظه در اندیشه فرو برد. مخصوصا آن جمله (اگر بنده می‏بود از صاحب اختیار خود پروا می‌کرد) مثل تیر بر قلبش نشست. بی اختیار از جا جست و به خود مهلت کفش پوشیدن نداد. با پای برهنه 🦶 به دنبال گوینده سخن رفت. دوید تا خود را به صاحب سخن که جز امام هفتم حضرت موسی بن جعفر علیه السلام نبود رساند. به دست آن حضرت به شرف نائل شد، و دیگر به افتخار آن روز که با پای برهنه به شرف توبه نائل آمده بود کفش به پا نکرد. او که تا آن روز به «بشر بن حارث بن عبد الرحمن مروزی» معروف بود، از آن به بعد لقب «الحافی» یعنی «پابرهنه» یافت و به «بشر حافی» معروف و مشهور گشت. تا زنده بود به پیمان خویش وفادار ماند، دیگر گِرد نگشت. تا آن روز در سِلک اشراف زادگان و عیاشان بود، از آن به بعد در سلک مردان پرهیزکار و خداپرست درآمد[¹] ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ [1] . الکنی‏ و الالقاب محدث قمی، جلد 2، ذیل عنوان «الحافی»، صفحه 153، به نقل از علامه در منهاج الکرامه. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee │📱 @Mabaheeth ╰───────────
| ۶۴ شهرت عوام‏ ╔═ೋ✿࿐ چندی بود که در میان مردم عوام نام شخصی بسیار برده می‌شد و شهرت او به قدس و تقوا و دیانت پیچیده بود. همه جا عامه مردم سخن از بزرگی و بزرگواری او می‌گفتند. مکرر در محضر امام صادق علیه‌السلام سخن از آن مرد و ارادت و اخلاص عوام الناس نسبت به او به میان می‌آمد. امام به فکر افتاد که دور از چشم دیگران آن مرد «بزرگوار» را که تا این حد مورد علاقه و ارادت توده مردم واقع شده از نزدیک ببیند. یک روز به طور ناشناس نزد او رفت، دید ارادتمندان وی که همه از طبقه عوام بودند غُوغایی در اطراف او بپا کرده‌اند. امام بدون آنکه خود را بنمایاند و معرفی کند ناظر جریان بود. اولین چیزی که نظر امام را جلب کرد اطوارها و ژستهای عوام فریبانه وی بود. تا آنکه او از مردم جدا شد و به تنهایی راهی را پیش گرفت. امام آهسته به دنبال او روان شد تا ببیند کجا می‌رود و چه می‌کند و اعمال جالب و مورد توجه این مرد از چه نوع اعمالی است؟ طولی نکشید که آن مرد جلو دکان نانوایی🍞 ایستاد. امام با کمال تعجب مشاهده کرد که این مرد همینکه چشم صاحب دکان را غافل دید، آهسته دو عدد نان برداشت و در زیر جامه خویش مخفی کرد و راه افتاد. امام با خود گفت شاید منظورش خریداری است و پول نان را قبلا داده یا بعدا خواهد داد. ولی بعد فکر کرد اگر این‏طور بود پس‏ چرا همینکه چشم نانوای بیچاره را دور دید نانها را بلند کرد و راه افتاد. باز امام آن مرد را تعقیب کرد و هنوز در فکر جریان دکان نانوایی بود که دید در مقابل بساط یک میوه فروش ایستاد، آنجا هم مقداری درنگ کرد و تا چشم میوه فروش را دور دید، دو عدد انار برداشت و زیر جامه خود پنهان کرد و راه افتاد. بر تعجب امام افزوده شد. تعجب امام آن وقت به منتهی‏ درجه رسید که دید آن مرد رفت به سراغ یک نفر مریض و نانها و انارها را به او داد و راه افتاد. در این وقت امام خود را به آن مرد رساند و اظهار داشت: «من امروز کار عجیبی از تو دیدم.» تمام جریان را برایش بازگو کرد و از او توضیح خواست. او نگاهی به قیافه امام کرد و گفت: «خیال می‌کنم تو جعفر بن محمدی.». بلی درست حدس زدی، من جعفر بن محمدم. البته تو فرزند رسول خدایی و دارای شرافت نسب می‌باشی؛ اما افسوس که این اندازه جاهل و نادانی. چه جهالتی از من دیدی؟ همین پرسشی که می‌کنی از منتهای جهالت است، معلوم می‌شود که یک حساب ساده را در کار دین نمی‌توانی درک کنی، مگر نمی‏دانی که خداوند در قرآن فرموده: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ امْثالِها» هر کار نیکی ده برابر پاداش دارد. باز قرآن فرموده: «وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیئَةِ فَلا یجْزی‏ الّا مِثْلَها» هر کار بد فقط یک برابر کیفر دارد. روی این حساب پس من دو نان دزدیدم دو خطأ محسوب شد، دو انار هم دزدیدم دو خطای دیگر شد، مجموعا چهار خطأ شد؛ اما از آن طرف آن دو نان و آن دو انار را در راه خدا دادم، در برابر هر کدام از آنها ده حسنه دارم، مجموعا چهل حسنه نصیب من می‌شود. در اینجا یک حساب خیلی ساده نتیجه مطلب را روشن می‌کند و آن اینکه چون چهار را از چهل تفریق کنیم، سی و شش باقی می‌ماند؛ بنابراین من سی و شش حسنه خالص دارم و این است آن حساب ساده‌ای که گفتم تو از درک آن عاجزی. - خدا تو را مرگ بدهد. جاهل تویی که به خیال خود این‏طور حساب می‌کنی. آیه قرآن را مگر نشنیده‌ای که می‌فرماید: «انَّما یتَقَبَّلُ اللهُ مِنَ الْمُتَّقینَ» خدا فقط عمل پرهیزگاران را می‏پذیرد. حالا یک حساب بسیار ساده کافی است که تو را به اشتباهت واقف کند. تو به اقرار خودت چهار مرتکب شدی و چون مال مردم را به نام و احسان به دیگران دادی نه تنها حسنه‌ای نداری، بلکه به عدد هر یک از آنها گناه‏ دیگری مرتکب شدی؛ پس چهار گناه دیگر بر چهار گناه اوّلی تو اضافه شد و مجموعا هشت گناه شد، هیچ حسنه‌ای هم نداری. امام این بیان را کرد و در حالی که چشمان بهت زده😳 او به صورت امام خیره شده بود او را رها کرد و برگشت. امام صادق علیه‌السلام وقتی این داستان را برای دوستان نقل کرد، فرمود: «این گونه تفسیرها و توجیه‏های جاهلانه و زشت در امور دینی سبب می‌شود که عده‌ای گمراه شوند و دیگران را هم گمراه سازند.»[¹] ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ [1] . وسائل، ج 2/ ص 57 ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee │📱 @Mabaheeth ╰───────────
60. سه چیز است: دستگیری با وجود تنگدستی، از حق خود به نفع دیگری گذشتن، به دانشجو علم آموختن. 61. دوستی خود را به دوست ظاهر کن تا رشته محبت محکمتر شود. 62. آفت دین سه چیز است: فقیه بدکار، پیشوای ظالم، مقدس نادان. 63. مردم را از دوستانشان بشناسید، چه، انسان همخوی خود را به دوستی می گیرد. 64. گناه پنهان به صاحب گناه زیان می رساند، آشکار به جامعه. 65. در بهبودی کار دنیا بکوشید؛ اما در کار آخرت چنان کنید که گویی فردا رفتنی باشید. 66. روزی را در قعر زمین بجویید. 67. چه بسا افرادی که از خودستایی، از قدر خود می کاهند و از فروتنی، بر مقام خود می افزایند. 68. خدایا! فراخترین روزی مرا در پیری و پایان زندگی کرامت فرما. 69. از جمله حقوق فرزند بر این است که نام نیکو بر او بگذارد و نوشتن به او بیاموزد و چون بالغ شد، او را همسر انتخاب کند. 70. صاحب قدرت، آن را به نفع خود به کار می برد. 71. سنگین ترین چیزی که در ترازوی اعمال گذارده می شود، خوش‌خویی است. 72. سه امر، شایسته توجه خردمند است: بهبودی زندگانی، توشه آخرت، عیش حلال. 73. خوشا کسی که زیادی مال را به دیگران ببخشد و زیادی سخن را برای خود نگاه دارد. 74. ، ما را از هر ناصحی بی نیاز می کند. 75. اینهمه حرص حکومت و ریاست و اینهمه رنج و پشیمانی در ! 76. عالم فاسد، بدترین مردم است. 77. هر جا که بدکاران حکمروا باشند و نابخردان را گرامی بدارند، باید منتظر بلایی بود. 78. نفرین باد بر کسی که بار خود را به دوش دیگران بگذارد. 79. زیبایی شخص در گفتار اوست. 80. هفت گونه است که از همه والاتر طلب روزی حلال است. 81. نشانه خشنودی خدا از مردمی، ارزانی قیمتها و عدالت حکومت آنهاست. 82. هر قومی شایسته حکومتی است که دارد. 83. از ناسزا گفتن، به جز کینه‌ی مردم سودی نمی بری. 84. پس از بت پرستیدن، آنچه به من نهی کرده اند در افتادن با مردم است. 85. کاری که نسنجیده انجام شود، بسا که احتمال زیان دارد. 86. آن که از سازش با مردم محروم است، از نیکیها یکسره محروم خواهد بود. 87. از دیگران چیزی نخواهید گرچه یک چوب مسواک باشد. 88. خداوند دوست ندارد که بنده ای را بین یارانش با امتیاز مخصوص ببیند. 89. مؤمن خنده رو و شوخ است، و منافق عَبوس و خشمناک. 90. اگر فال بد زدی، به کار خود ادامه بده و اگر گمان بد بردی، فراموش کن و اگر حسود شدی، خود دار باش. 91. دست یکدیگر را به دوستی بفشارید که کینه را از دل می برد. 92. هر که صبح کند و به فکر اصلاح کار مسلمانان نباشد، مسلمان نیست. 93. خوشرویی کینه را از دل می برد. 94. مبادا که ترس از مردم، شما را از گفتن حقیقت باز دارد! 95. خردمندترین مردم کسی است که با دیگران بهتر بسازد. 96. در یک سطح زندگی کنید تا دلهای شما در یک سطح قرار بگیرد. با یکدیگر در تماس باشید تا به هم مهربان شوید. 97. هنگام مرگ، مردمان می پرسند: از ثروت چه باقی گذاشته؟ فرشتگان می پرسند: از عمل نیک چه پیش فرستاده؟ 98. منفورترین حلالها نزد خداوند طلاق است. 99. بهترین کار خیر، اصلاح بین مردم است. 100. خدایا مرا به دانش توانگر ساز و به بردباری زینت بخش و به پرهیزگاری گرامی بدار و به تندرستی زیبایی ده. 📚 مجموعه آثار استاد ، مجلد ‏16، صفحه 49 🌐 @Mabaheeth
🗞️ : ↓↓↓↓↓↓ 📄 ... (فرزندم!) بدان آن کَس که گنج هاى آسمان ها و زمين در دست اوست، به تو اجازه دعا و درخواست را داده و اجابتِ آن را تضمين نموده است؛ به تو امر کرده که از او بخواهى تا عطايت کند و از او درخواست رحمت کنى تا رحمتش را شامل حال تو گرداند. خداوند ميان تو و خودش کسى را قرار نداده که در برابر او حجاب تو شود و تو را مجبور نساخته که به شفيعى پناه برى و خداوند در صورتى که مرتکب بدى شوى تو را از مانع نشده (و درهاى آن را به روى تو گشوده است). در کيفر تو تعجيل نکرده (و آن را به موجب اينکه ممکن است توبه کنى به تأخير انداخته) هرگز تو را به سبب توبه و انابه سرزنش نمى کند (آن گونه که انتقام جويان، توبه کاران را زير رگبار ملامت و سرزنش قرار مى دهند) و حتى در آنجا که رسوايى سزاوار توست تو را رسوا نساخته (آن گونه که تنگ نظرانِ بى گذشت فوراً اقدام به رسواسازى و افشاگرى درباره خطاکاران مى کنند) و در قبول توبه بر تو سخت نگرفته است (آن گونه که معمولِ افرادِ کوتاه فکر است) و در محاسبه جرايمِ تو دقت و موشکافى نکرده (بلکه به آسانى از آن گذشته است). هيچ گاه تو را از رحمتش مأيوس نساخته (هرچند گناه تو سنگين و بزرگ باشد) بلکه بازگشت تو از را حسنه قرار داده (و از آن مهم تر اينکه) گناه تو را يکى محسوب مى دارد و حسنه ات را ده برابر حساب مى کند و درِ توبه و بازگشت و عذرخواهى را (هميشه) به رويت باز نگه داشته به گونه اى که هر زمان او را ندا کنى نداى تو را مى شنود و هرگاه با او نجوا نمايى آن را مى داند؛ بنابراين حاجتت را به سويش مى برى و آن چنان که هستى در پيشگاه او خود را نشان مى دهى، غم و اندوه خود را با وى در ميان مى گذارى و حل مشکلات و درد و رنج خود را از او مى خواهى، و در کارهايت از او استعانت مى جويى، مى توانى از خزاين رحمتش چيزهايى را بخواهى که جز او کسى قادر به اعطاى آن نيست مانند فزونى عمر، سلامتى تن و وسعت روزى. سپس خداوند کليدهاى خزاينش را با اجازه اى که به تو درباره درخواست از او عطا کرده، در دست تو قرار داده است؛ پس هرگاه خواسته اى داشته باشى مى توانى به وسيله دعا درهاى نعمت پروردگار را بگشايى و باران رحمت او را فرود آورى و هرگز نبايد تأخير اجابت دعا تو را مأيوس کند؛ زيرا بخشش پروردگار به اندازه نيّت (بندگان) است; گاه مى شود که اجابت دعا به تأخير مى افتد تا أجر و پاداش درخواست کننده بيشتر گردد و عطاى آرزومندان را فزون تر کند و گاه مى شود چيزى را از خدا مى خواهى و به تو نمى دهد در حالى که بهتر از آن در کوتاه مدت يا دراز مدت به تو داده خواهد شد يا آن را به چيزى که براى تو بهتر از آن است تبديل مى کند. گاه چيزى از خدا مى خواهى که اگر به آن برسى مايه هلاک دين توست (و خداوند آن را از تو دريغ مى دارد و چيزى بهتر از آن مى دهد) بنابراين بايد تقاضاى تو از خدا هميشه چيزى باشد که جمال و زيباييش براى تو باقى بماند و وبال و بديش از تو برود (و بدان مال دنيا اين گونه نيست) مال براى تو باقى نمى ماند و تو نيز براى آن باقى نخواهى ماند! ╭─── │ 🌐 @Mabaheeth ╰──────────
همكاری با خلفا از نظر ائمه ی اطهار ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ می دانیم كه در همان زمان خلفای عباسی، با آن همه مخالفت شدیدی كه ائمه ی ما با خلفا داشتند [و افراد را از همكاری با آنها منع می كردند، در موارد خاصی همكاری با دستگاهِ آنها را به خاطر نیل به برخی اهداف اسلامی تجویز و بلكه تشویق می نمودند.] صفوان جمّال- كه شیعه ی موسی بن جعفر است- شترهایش را برای سفر حج به هارون كرایه می دهد. می آید خدمت موسی بن جعفر. حضرت به او می گوید: تو همه چیزت خوب است الّا یك چیزت. می گوید چی؟ می فرماید: چرا شترهایت 🐫 را به هارون كرایه دادی؟ می گوید من كه كار بدی نكردم، برای سفر حج 🕋 بود، برای كار بدی نبود. فرمود: برای سفر حج هم [نباید چنین می كردی.] بعد فرمود: لابد پس كرایه اش باقی مانده است كه بعد باید بگیری. عرض كرد: بله. فرمود: و لابد اگر به تو بگویند چنانچه هارون همین الآن از بین برود راضی هستی یا راضی نیستی، دلت می خواهد كه طلب تو را بدهد و بعد بمیرد. این مقدار راضی به بقای او هستی. گفت: بله. فرمود: همین مقدار راضی بودن به بقای ظالم است. صفوان كه یك شیعه ی خالص است ولی سوابق زیادی با هارون دارد فوراً رفت تمام وسایل كار خود را یكجا فروخت. (او حمل ونقل دار بود). به هارون خبر دادند كه صفوان هرچه شتر و وسایل حمل و نقل داشته همه را یكجا فروخته است. هارون احضارش كرد. گفت چرا این كار را كردی؟ گفت: دیگر پیر شده ام و از كار مانده ام، نمی توانم بچه هایم را خوب اداره كنم، فكر كردم كه دیگر از این كار به كلی صرف نظر كنم. هارون گفت: راستش را بگو. گفت: همین است. هارون خیلی زیرك بود، گفت: آیا می خواهی بگویم قضیه چیست؟ من فكر می كنم بعد از اینكه تو با من این قرارداد معامله را بستی موسی بن جعفر به تو اشاره ای كرده. گفت: نه، این حرفها نیست. گفت بیخود انكار نكن. اگر آن سوابق چندین ساله ای كه من با تو دارم نبود همین جا دستور می دادم گردنت را بزنند. همین ائمه كه همكاری [با خلفا] را تا این حدّ نهی می كنند و ممنوع می شمارند، در عین حال اگر كسی همكاری اش به نفع جامعه ی مسلمین باشد، آنجا كه می رود از مظالم و شُرور بكاهد، یعنی در جهت هدف و مسلك خود فعالیت كند- نه آن كاری كه صفوان جمّال كرد كه فقط تأیید و همكاری است- این همكاری را جایز می دانند. یك وقت یك كسی می رود پستی را در دستگاه ظلم اشغال می كند برای اینكه از این پست و مقام حسن استفاده كند. این همان چیزی است كه فقه ما اجازه می دهد؛ سیره ی ائمه اجازه می دهد؛ قرآن هم اجازه می دهد. │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
┅═ ۴۹ ⊰༻ 🍒 ༺⊱┅ ❒ مثل سنگريزه! ⿻◌⿻◌⿻◌⿻ وقتي يك سنگريزه به درون حوض و يا استخر مي افكني چه اتفاقي مي افتد؟ اول، حلقه اي كوچك پديد مي آيد و بعد پيش مي رود، بزرگ و بزرگ تر مي شود تا اين كه تمام سطح آب را فرا مي گيرد. نيز از همين دست است. وقتي انجام مي شود به مرور پيش مي رود؛ تو گويي تمام عالم و آدم خبردار مي شوند. در ادارات و بانك ها ديده اي ميان برگه ها، برگه هاي كاربن گذاشته اند و شما كافي است روي يك برگه بنويسي آن گاه چه بخواهي و چه نخواهي همان نوشته نيز بر برگه هاي ديگر هم منعكس مي شوند و تمامي برگه ها از آن محتوا خبردار مي شوند. از همين روست كه علي(علیه‌السلام) فرمودند: اگر از زير درختي گذشتي و شاخه آن بر صورت تو خط و خدشه اي انداخت، بپذير كه روزي خطايي كرده اي و اين خط در آن خطأ ريشه دارد. و اين يعني هر چه مي كنيد، گويي به تمام عالم رونوشت مي خورد و مخابره مي شود، و گرنه آن شاخه درخت از كجا مي فهمد؟ سعدي مي گفت: شبانه در سحرگاه برمي خيزم و با خداي خود راز و نيازي مي كنم؛ اما فردا وقتي به بازار آمده يا به مسجد مي روم مردم به گونه اي ديگر با من روبه رو مي شوند و رفتار مي كنند، تو گويي از احوال شبانه من باخبرند. «هر سحر از عشق دمي مي زنم بار دگر مي شنوم بر مَلا» بنابراين عالَم، عالَم بازتاب و انعكاس است. پس اين سخن كه كاري كردم و كسي نديد و نفهميد بيشتر به يك شوخي شبيه است. ┗━━━━━━─━━⎚𑁍✐━ 📚 @ghararemotalee 📳 @Mabaheeth
توضیح مطلب آنکه: هرگاه انسانی از دیگری کرداری دید که ملایم با طبع و مورد علاقه اوست قهرا دلش شاد و خنک می شود و از این روی او را به نیکی یاد کرده در مقام و إنعام به او برمی آید چنانی که اگر آن کردار ناملایم و مورد نفرتش باشد ، دلش گرفته و آزرده شده خونش به جوش می آید و برای دلخنکی و آرامش درونش، در مقام تلافی و آزار رسانی به آن شخص برمی آید ، این است رضا و سخط مخلوق با یکدیگر. و اما خداوند جلّ جلاله پس از هر نوع تأثّر و انفعالی منزه و مبرّا است به طوری که اگر تمام افراد بشر نیکوکار شوند و او را بندگی کنند یا اینکه عموماً بدکردار و از بندگیش سرکشی کنند کمتر از ذرّه ای در آن ذات مقدس اثری ندارد . گر جمله کائنات کافر گردند بر دامن کبریاش ننشیند گرد بلی کردارهای بشر را هم مهمل و بی اثر قرار نداده؛ بلکه اگر بنده فرمانبردار او شدند آنها را مورد لطف و اکرام و انعام خود قرار می دهد چنانی که اگر طاغی و یاغی شدند آنها را سخت عقوبت خواهد فرمود. ( بدانید خدا سخت شکنجه می دهد و خداوند آمرزنده مهربان است ) و خلاصه رضا و سخط خداوند همان ثواب و عقاب و مجازات اوست و عالم جزا به طور کلی در جهان عظیم یعنی در و می باشد. اما نسبت به زندگی دنیوی مستفاد از آیات و روایات آن است که پاره ای از عبادات و طاعات است که علاوه بر جزای اخروی در همین دنیا به جزای نیک خواهد رسید ؛ مانند و که علاوه بر ثواب آخرت، موجب رفع بلا و در مال و است چنانی که پاره ای از گناهان است که علاوه بر جزای اخروی، در این دنیا موجب نزول بلا است مانند حرص و بخل شدید و قساوت و ظلم و تجاوز به حقوق یکدیگر و ترک و ¹ و غیر اینها . ناگفته نماند که نزول بلا در اثر گناهان، کلیت و عمومیت ندارد ؛ زیرا ممکن است پروردگار کریمِ حلیم ، گناهکار را دهد شاید کند یا کردار نیکی که اثر آن را بردارد از او سر زند چنانکه ممکن است در اثر شدت طغیان و عصیان اصلاً بلا به او نرسد بلکه بر نعمتش افزوده شود تا استحقاق عقوبت اخرویش بیشتر گردد . و شواهد این مطلب در قرآن مجید فراوان است و نقل آن موجب طول کلام می شود . اشکالهای گوناگون و پاسخ آنها از آنچه گفته شد دانسته گردید که زمین لزره ای که سبب هلاک دسته ای و بی خانمانی و بیچارگی و مصیبت زدگی گروه دیگر شود مانند سایر بلاهای دیگر خشم و قهر و انتقام و مجازات الهی است . اگر گفته شود چگونه بلای عمومی، انتقام و مجازات خداوند است در حالی که در بین بلا رسیدگان افرادی هستند که استحقاق بلا نداشتند؛ یعنی گناهکار نبودند یا از قبیل مستضعفین و اطفال بوده اند . دیگر آنکه بسیاری از اجتماعات بشری که به مراتب از این بلا رسیدگان گناهکارترند ، در امان هستند و این برخلاف عدل به نظر می رسد . در گوییم : انتقام و مجازات تنها برای گناهکاران است و اما بیگناهانی که در بلای عمومی هلاک می شوند پس این بلا، سبب خلاصی آنها از محنتکده حیات دنیوی و زودتر رسیدن به عالم جزا و دار ثواب و باقی است و البته در برابر رنج و شکنجه ای که به آنها رسیده خداوند جبار، جبران خواهد فرمود و به آنها أجر خواهد داد و خلاصه بلا برای گنهکار عقوبت و مجازات است و برای بیگناه و نیکوکار کرامت و موجب ثواب و درجات می باشد. و درباره اطفال که در کودکی می میرند در روایت رسیده که در عالم برزخ تحت کفالت خلیل علیه السّلام هستند و می شوند و با و خود جمع شده و در باره آنها می کنند و با هم به می روند‌. ---------------------------------------------------- 1- علیه السلام فرمود خداوند به شعیب پیغمبر وحی فرستاد که من یکصد هزار نفر از قوم تو را عذاب می کنم، چهل هزار از اشرارشان و شصت هزار از نیکانشان . شعیب عرض کرد: پروردگارا! اشرار را استحقاق است، اخیار برای چه؟ خداوند فرمود: چون با اشرار سازش کردند و برای خشم من برایشان خشمناک نشدند و آنها را زجر و نهی ننمودند (وسائل ، کتاب امر به معروف ، باب 8). 【 ۶ از ۷ 】
هدایت شده از مباحث
60. سه چیز است: دستگیری با وجود تنگدستی، از حق خود به نفع دیگری گذشتن، به دانشجو علم آموختن. 61. دوستی خود را به دوست ظاهر کن تا رشته محبت محکمتر شود. 62. آفت دین سه چیز است: فقیه بدکار، پیشوای ظالم، مقدس نادان. 63. مردم را از دوستانشان بشناسید، چه، انسان همخوی خود را به دوستی می گیرد. 64. گناه پنهان به صاحب گناه زیان می رساند، آشکار به جامعه. 65. در بهبودی کار دنیا بکوشید؛ اما در کار آخرت چنان کنید که گویی فردا رفتنی باشید. 66. روزی را در قعر زمین بجویید. 67. چه بسا افرادی که از خودستایی، از قدر خود می کاهند و از فروتنی، بر مقام خود می افزایند. 68. خدایا! فراخترین روزی مرا در پیری و پایان زندگی کرامت فرما. 69. از جمله حقوق فرزند بر این است که نام نیکو بر او بگذارد و نوشتن به او بیاموزد و چون بالغ شد، او را همسر انتخاب کند. 70. صاحب قدرت، آن را به نفع خود به کار می برد. 71. سنگین ترین چیزی که در ترازوی اعمال گذارده می شود، خوش‌خویی است. 72. سه امر، شایسته توجه خردمند است: بهبودی زندگانی، توشه آخرت، عیش حلال. 73. خوشا کسی که زیادی مال را به دیگران ببخشد و زیادی سخن را برای خود نگاه دارد. 74. ، ما را از هر ناصحی بی نیاز می کند. 75. اینهمه حرص حکومت و ریاست و اینهمه رنج و پشیمانی در ! 76. عالم فاسد، بدترین مردم است. 77. هر جا که بدکاران حکمروا باشند و نابخردان را گرامی بدارند، باید منتظر بلایی بود. 78. نفرین باد بر کسی که بار خود را به دوش دیگران بگذارد. 79. زیبایی شخص در گفتار اوست. 80. هفت گونه است که از همه والاتر طلب روزی حلال است. 81. نشانه خشنودی خدا از مردمی، ارزانی قیمتها و عدالت حکومت آنهاست. 82. هر قومی شایسته حکومتی است که دارد. 83. از ناسزا گفتن، به جز کینه‌ی مردم سودی نمی بری. 84. پس از بت پرستیدن، آنچه به من نهی کرده اند در افتادن با مردم است. 85. کاری که نسنجیده انجام شود، بسا که احتمال زیان دارد. 86. آن که از سازش با مردم محروم است، از نیکیها یکسره محروم خواهد بود. 87. از دیگران چیزی نخواهید گرچه یک چوب مسواک باشد. 88. خداوند دوست ندارد که بنده ای را بین یارانش با امتیاز مخصوص ببیند. 89. مؤمن خنده رو و شوخ است، و منافق عَبوس و خشمناک. 90. اگر فال بد زدی، به کار خود ادامه بده و اگر گمان بد بردی، فراموش کن و اگر حسود شدی، خود دار باش. 91. دست یکدیگر را به دوستی بفشارید که کینه را از دل می برد. 92. هر که صبح کند و به فکر اصلاح کار مسلمانان نباشد، مسلمان نیست. 93. خوشرویی کینه را از دل می برد. 94. مبادا که ترس از مردم، شما را از گفتن حقیقت باز دارد! 95. خردمندترین مردم کسی است که با دیگران بهتر بسازد. 96. در یک سطح زندگی کنید تا دلهای شما در یک سطح قرار بگیرد. با یکدیگر در تماس باشید تا به هم مهربان شوید. 97. هنگام مرگ، مردمان می پرسند: از ثروت چه باقی گذاشته؟ فرشتگان می پرسند: از عمل نیک چه پیش فرستاده؟ 98. منفورترین حلالها نزد خداوند طلاق است. 99. بهترین کار خیر، اصلاح بین مردم است. 100. خدایا مرا به دانش توانگر ساز و به بردباری زینت بخش و به پرهیزگاری گرامی بدار و به تندرستی زیبایی ده. 📚 مجموعه آثار استاد ، مجلد ‏16، صفحه 49 🌐 @Mabaheeth