eitaa logo
📚📖 مطالعه
72 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.1هزار ویدیو
84 فایل
﷽ 📖 بهانه ای برای مطالعه و شنیدن . . . 📚 توفیق باشه هر روز صفحاتی از کتاب های استاد شهید مطهری را مطالعه خواهیم کرد... و برخی کتاب های دیگر ... https://eitaa.com/ghararemotalee/3627 در صورت تمایل عضو کانال اصلی شوید. @Mabaheeth
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_2 Gap Va Gofti E`teghadi Ba Nojavanan (1402-11-06) Masjed Shahid Beheshti_Tehran.mp3
22.53M
🔉 🔰 بخش دوم 🖋 آیا قبل از خلقت ما موجوداتی با نام نسناس زندگی می‌کردند؟ [0:02] 🖋 انجام تکالیف شرعی هنگام رسیدن به سن تکلیف واجب می‌شود یا هنگام بروز نشانه‌های بلوغ؟ [3:34] * اولین وقتی که نشانه‌های بلوغ را دید باید شروع کند [4:07] 🖋 فلسفه وجود جهنم چیست و چه زمانی به وجود آمد؟ [4:33] * جهنم مظهر خشم خداست، و از ابتدای خلقت بوده است [5:09] 🖋 آیا بعد از ورود به عالم بعد، خاطرات این دنیا را به یاد می‌آوریم؟ [8:09] 🖋 در ابتدای خلقت نسل چگونه گسترش یافت؟ خواهر و برادر ازدواج کردند؟ [12:21] 🖋 چطور است که گاهی احساس می‌کنیم اتفاقات جدید را قبلا دیدیم؟ [16:25] * حدس نوعی الهام و یقینی است [17:05] 🖋 آیا در قیامت فرشته‌ای با هزار دست و انگشت برای شمارش اعمال وجود دارد؟ [20:25] * در بعضی روایات آمده که ثواب صلوات و نماز جماعت را نمی‌تواند بشمارد و تعداد دست، نَماد قدرت اوست [20:49] 🖋 آیا روح ما بعد از مرگ وارد جسم دیگری می‌شود؟ [22:33] 🖋 گاهی می‌گویند هنگام قیامت همه با نفخ صور می‌میرند؛ گاهی می‌گویند با زلزله، کدام درست است؟ [26:07] 🖋 اگر خدا از اول بوده خودش چگونه به وجود آمده؟ [28:04] * خداوند خودِ وجود و خالق زمان است [28:18] 🖋 آیا خداوند شیطان را برای گمراهی انسان قرار داده؟ [31:19] 🖋 چرا خداوند انسان‌ها را در همان بهشت نگه نداشت؟ [36:37] 🖋 اگر قدرت خداوند بی‌نهایت است پس لزومی ندارد از روی عدالت رفتار کند؟ [40:43] 🖋 آیا در بهشت هم همین خانواده ما هستند؟ [48:45] ⏰ مدت زمان: ۵۴:۲۱ 📆 ١۴٠٢/۱۱/۰۶ | │📚 @ghararemotalee ╰๛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⎚ سیری در علیهم السلام | ۱۴ ╭ ─━─━─• · · · · · · ❒ سخنی درباره ی علیه السلام ╭═══════๛- - - ┅┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
◣ سخنی درباره ی امام حسن عسكری علیه السلام ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ شب ولادت امام عسكری علیه السلام است، شب عید است و شب میلاد امام یازدهم، شبی كه همه باید به وجود مقدس حضرت صاحب الامر (عجّل اللّه تعالی فرجه) تبریك عرض بكنیم. البته باید عرض ارادتی نیز كرده باشیم. وجود مقدس علیه السلام از ائمه ای هستند [كه تحت فشار بسیار بودند] چون هرچه كه دوران ائمه [به دوره ی امام عصر علیه السلام ] نزدیكتر می شد كار بر آنها سخت تر می گردید. ایشان در سامرّاء بودند كه در آن وقت مركز خلافت بود. از زمان «معتصِم» مركز خلافت از بغداد به سامرّاء منتقل شد. مدتی آنجا بود، دومرتبه برگشت. علتش هم این بود كه لشكریان معتصم خیلی به مردم ظلم می كردند و مردم شكایت كردند و ابتدا معتصم گوش نكرد ولی بالاخره هرطور بود راضیش كردند و او برای اینكه سپاهیان از مردم دور باشند مركز را به سامرّاء منتقل كرد. امام عسكری و امام هادی علیهماالسلام اجباراً در سامرّاء به سر می بردند، در محلی كه به نام «العسكر» یا «العسكری» نامیده می شد، یعنی محلی كه محل سپاهیان و در واقع پادگان بود؛ یعنی خانه ای كه در آن زندگی می كردند برایشان انتخاب شده بود كه مخصوصاً در پادگان باشند و تحت نظر. ایشان در بیست و هشت سالگی از دنیا رفتند (پدر بزرگوارشان هم در حدود چهل و دوساله بودند كه از دنیا رفتند) و دوره ی امامتشان فقط شش سال طول كشید. به نصّ تواریخ، تمام این مدتِ شش سال یا در حبس بودند یا اگر هم آزاد بودند ممنوع المعاشرة و ممنوع الملاقات بودند. از نظر معاشرت آزادی نداشتند، اگر هم احیانا رفت و آمدهایی می شد یا گاهی حضرت را می خواستند، تحت نظر بودند، وضع عجیبی بود. می دانید كه هر یك از ائمه گویی یك خصلت خاص بیشتر در او ظهور داشته است كه خواجه نصیر در آن دوازده بند خودش هر یك از ائمه را با یك صفتی توصیف می كند كه بیشتر در او ظهور داشته است. وجود مقدس امام عسكری علیه السلام به جلالت و هیبت و رُواء [1] به اصطلاح، ممتاز بودند یعنی اساساً عظمت و هیبت و جلالت در قیافه ی ایشان به نحوی بود كه هركَس كه ایشان را ملاقات می كرد تحت تأثیر آن سیما قرار می گرفت قبل از اینكه سخن بگویند و او از علم ایشان چیزی بفهمد. وقتی كه سخن می گفتند و دریای موّاجی شروع می كرد به سخن گفتن، دیگر تكلیفش روشن است. در بسیاری از حكایات و روایات این قضیه كاملاً مشخص و محرز است. حتی دشمنان با اینكه ایشان را سخت تحت تعقیب داشتند و گاهی به زندان می بردند وقتی كه با حضرت روبرو می شدند وضع عجیبی داشتند، نمی توانستند در مقابل ایشان خضوع نكنند، كه در این زمینه داستانی را محدّث قمی در كتاب الانوار البهیّه از أحمد بن عبید الله بن خاقان، پسر وزیر المعتمد علی اللّه، و او از پدرش نقل می كند در حالی كه خودش هم حضور داشته است. داستان فوق العاده عجیبی است كه وقت گفتنش را عجالتاً ندارم. علت عمده ی این كه این قدر امام شدید تحت نظر بود این بود كه این مطلب شایع بود و می دانستند كه مهدی امت از صُلب این وجود مقدس ظهور می كند. همان كاری كه فرعون با بنی اسرائیل می كرد كه چون شنیده بود كسی از بنی اسرائیل متولد می شود كه زَوال مُلك فرعون و فرعونیها به دست او خواهد بود پسرهای بنی اسرائیل را می كشت و فقط دخترها را زنده نگه می داشت و زنهایی را مأمور كرده بود بروند در خانه های بنی اسرائیل و ببینند كدام زن حامله است و هر زنی را كه حامله بود تحت نظر بگیرند، عین این كار را دستگاه خلافت با امام عسكری علیه السلام انجام می داد. چه خوب می گوید مولوی: حمله بردی سوی در بندان غیب تا ببندی راه بر مردان غیب این احمق فكر نمی كرد كه اگر این خبر راست است مگر تو می توانی جلوی امر الهی را بگیری؟! هرچند وقت یك بار می فرستادند به خانه ی حضرت به تفتیش، مخصوصاً وقتی كه امام از دنیا رفت، چون گاهی می شنیدند كه حضرت مهدی (علیه‌السلام) متولد شده اند. راجع به ولادت ایشان هم داستان را همه شنیده اید كه خدای متعال ولادت این وجود مقدس را مخفی كرد و در حین ولادت كمتر كسی متوجه شد. ایشان شش ساله بودند كه پدر بزرگوارشان از دنیا رفتند. در دوران كودكی، شیعیان خاص از هرجا كه می آمدند حضرت ایشان را به آنها ارائه می دادند، ولی عموم مردم اطلاع نداشتند؛ اما این خبر بالاخره پیچیده بود كه پسری برای حسن بن علی عسكری (علیهماالسلام) متولد شده است و او را مخفی می كنند. گاهی می فرستادند به خانه ی حضرت كه این بچه را به خیال خود پیدا كنند و بُكشند و از بین ببرند، ولی كاری كه خدا می خواهد مگر بنده می تواند بر ضد آن عمل كند؟ ! یعنی وقتی قضای حتمی الهی در یك جا باشد دیگر بشر نمی تواند كاری در آنجا بكند. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ [1] . [به معنی حُسن منظر]
بعد از وفات حضرت و نیز مقارن با وفات حضرت، مأمورین ریختند خانه ی امام را تفتیش كامل كردند و زنهای جاسوسه ی خودشان را فرستادند كه تمام زنها، كنیز و غیر كنیز را تحت نظر بگیرند، ببینند آیا حامله ای وجود دارد یا نه؟ یكی از كنیزان را احتمال دادند كه حامله باشد، او را بردند تا یك سال نگاه داشتند، بعد فهمیدند كه اشتباه كرده اند و چنین قضیه ای نبوده است. وجود مقدس مادری دارد به نام «حُدَیْث» كه به لقب «جدّه» معروف است؛ چون جدّه ی (عجّل اللّه تعالی فرجه) بودند ایشان را «جدّه» می گفته اند. زنهای دیگری هم در تاریخ هستند كه به اعتبار اینكه شهرتشان به اعتبار نوه شان است اینها را «جدّه» می گویند، از جمله جدّه ی شاه عباس است كه دو تا مدرسه هم در اصفهان به نام «جدّه» داریم. زنی كه شهرتش به نام نوه اش باشد قهراً به نام «جدّه» معروف می شود. این زن بزرگوار به نام «جدّه» معروف شد. ولی تنها جدّه بودن سبب شهرتش نشد، مقامی دارد، عظمتی دارد، جلالتی دارد، شخصیتی دارد كه نوشته اند (مرحوم محدّث قمی رضوان اللّه علیه هم در الانوار البهیّه می نویسد) بعد از امام عسكری علیه‌السلام مفزع الشیعة بود یعنی ملجأ شیعه این زن بزرگوار بود. قهراً در آن وقت - چون امام عسكری علیه‌السلام بیست و هشت ساله بوده اند كه از دنیا رفته اند، علی القاعده مطابق سن امام هادی (علیه‌السلام) هم حساب كنیم- زنی بین پنجاه و شصت بوده است. این قدر زنِ با جلالت و با كمالی بوده است كه شیعه هر مشكلی برایش پیش می آمد به این زن عرضه می داشت. مردی می گوید به خدمت عمّه ی امام عسكری، حكیمه خاتون دختر امام جواد (علیه‌السلام) رفتم، با ایشان صحبت كردم راجع به عقاید و اعتقادات مسأله ی امامت و غیره. ایشان عقاید خود را گفت تا رسید به امام عسكری علیه‌السلام. بعد گفت فعلا امام من فرزند اوست كه الآن مستور و مخفی است. گفتم حال كه ایشان مخفی هستند اگر ما مشكلی داشته باشیم به چه كسی رجوع كنیم؟ گفت به جدّه رجوع كنید. گفتم: عجب! آقا از دنیا رفت و به یك زن وصیّت كرد؟! فرمود: امام عسكری علیه‌السلام همان كار را كرد كه حسین بن علی(علیهماالسلام) كرد. حضرت امام حسین علیه‌السلام وصیّ واقعی اش و وصیّ او در باطن علی بن الحسین(علیهماالسلام) بود ولی مگر بسیاری از وصایای خودش را در ظاهر به خواهرش زینب سلام اللّه علیها نكرد؟ عین این كار را حسن بن علی العسكری (علیهماالسلام) كرد. وصیّ او در باطن این فرزندی است كه مخفی است ولی در ظاهر كه نمی شد بگوید وصیّ من اوست. در ظاهر وصیّ خودش را این زن با جلالت قرار داده است. 🤲 باسمك العظیم الاعظم الاعزّ الأجلّ الأكرم یا اللّه. . . . - پروردگارا ما را قدردان اسلام و قرآن قرار بده. - پروردگارا ما را قدردان پیغمبر اكرم قرار بده، ما را قدردان اهل بیت اطهار قرار بده، انوار محبت و معرفت خودت در دلهای ما بتابان، انوار معرفت و محبت پیغمبر و آل پیغمبر در دلهای ما قرار بده. اموات ما مشمول عنایت و رحمت و مغفرت خودت بفرما. ╭═══════๛- - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth │✨ @Nafaahat │📖 @feqh_ahkam │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
❤️ ویژه | شکنجه‌گری که زندانی شد! 🔹خاطرات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای از مبارزات دوران طاغوت و پیروزی انقلاب اسلامی 🔶پنج شش ماه پس از پیروزی انقلاب، طیِّ ماموریتی از تهران به شهر خودم مشهد آمدم. در آن هنگام عضو شورای انقلاب و نماینده شورای انقلاب در وزارت دفاع و نماینده امام در تعدادی از سازمان‌های کشور بودم. مقامات مشهد از من خواستند تا از ساختمان «کمیته مرکزی انقلاب» بازدید کنم. کمیته‌های انقلاب در آن زمان اداره بیشتر امور شهرهای ایران را بر عهده داشتند. ساختمان «حزبِ رستاخیز» در مشهد برای این منظور انتخاب شده بود. 🔷به من گفتند: آخرین طبقه این ساختمان در حال حاضر مخصوص زندانیان خطرناک است. اسامی آن‌ها را ذکر کردند و من بیشترشان را می‌‌شناختم. ]یکی‌شان[ از شنکجه‌‌گران من در پنجمین زندان بود و من از گستاخی‌ها و وقاحتش در آن زمان خیلی چیزها به یاد داشتم. 🖼 برگرفته از کتاب "" ╭═══════๛- - - ┅┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
📚📖 مطالعه
#کتاب_صوتی #خون_دلی_که_لعل_شد "خاطرات حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای مدظله العالی از زندان
"خاطرات حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای مدظله العالی از زندان ها و تبعید دوران مبارزات انقلاب" ╭═══════๛- - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth │✨ @Nafaahat │📖 @feqh_ahkam │💌 @arame_janam │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
Part02_خون دلی که لعل شد.mp3
4.74M
🎧 کتاب صوتی | قسمت دوم 🩸خون دلی که لعل شد " حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای مدظله العالی از زندان ها و تبعید دوران مبارزات انقلاب" ╭═══════๛- - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth │✨ @Nafaahat │📖 @feqh_ahkam │💌 @arame_janam │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از مباحث
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| ره 🎥 برکت قیام روح الله 🎙 حجت‌الاسلام والمسلمین ناصری دام عـزّه ⏱ ۱:۳۰ دقیقه @nasery_ir ‌ ‌ ╭═══════๛✌️🇮🇷 ┅╮ │📱 @Mabaheeth │✨ @Nafaahat │📖 @feqh_ahkam │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚📖 مطالعه
※ بخش هفتم : فرمول‌های پیروزی حق بر باطل در قرآن @ostad_shojae ╭═══════๛- - - 🇮🇷 ┅╮ │📱 @Mabaheet
※ بخش هشتم : ویژگی‌های مهم ایرانیان در قرآن و اثرگذاری آنان در آینده جهان @ostad_shojae ╭═══════๛- - - 🇮🇷 ┅╮ │📱 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
آینده جهان 8.mp3
23.5M
📼 🎧 ✍ به قلم استاد محمد شجاعی • شبهاتی که درمورد واکنش تند امام حسین علیه‌السلام به ایرانیان مطرح شده، از کجا منشأ می‌گیرد؟ • ایرانیان در نگاه تمدنیِ اهل بیت علیهم‌السلام، چه جایگاهی دارند؟ • آیا اسنادی پیرامون نقش ایران در آینده جهان، وجود دارد؟ @Ostad_shojae ╭═══════๛✌️🇮🇷 ┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
انسان شناسی 016.mp3
11.47M
۱۶ 🎤 «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإنْسَانَ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ طِين ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِي قَرَارٍ مَكِين... ⚜ و به يقين، انسان را از عصاره‏‌اى از گل آفريديم سپس او را [ به صورت ] نطفه‏‌اى در جايگاهى استوار قرار داديم...» | مؤمنون ۱۲ و ۱۳ ⁉️ قرار دادیم؟! مگر خدا، یکی نیست؟! پس چرا در بسیاری از آیات قرآن، فعل جمع به کار برده شده است؟! دست مرموزی که محققان از آن با نام «هوش طبیعت» یاد می‌کنند، در حقیقت، چه نیروییست؟! @Ostad_Shojae ╭═══════๛- - - ┅┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
هدایت شده از مباحث
🟩 عليه‌السّلام : بزودى در شبهه اى خواهيد افتاد و از اين شبهه رهايى نمى يابد مگر آن كَس كه ❚ دعایِ غَـریـق ❚ یا دعایِ تثبیتِ ایمان در آخرالزّمان را بخواند: ♥️ یـٰااَللّٰـهُ 🤍 یـٰارَحْـمٰـنُ یـٰارَحـیٖـمُ 💚 یـٰامُـقَـلّـِبَ ٱلْـقُـلُـوبِ 💛 ثَـبّــِتْ قَـلْـبـیٖ 💜 عَـلـیٰ دیٖـنِـکَ 📚 كمال الدين ج۲ ص۳۵۱ ִֶָ  ִֶָ  ִֶָ  ִֶָ  ִֶָ  ִֶָ  ִֶָ  ִֶָ  ִֶָ  ִֶָ  ִֶָ  ִֶָ  ִֶָ | ╭═══════๛- - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth │✨ @Nafaahat │📖 @feqh_ahkam │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
از نامه هاى امام(علیه السلام) به معاویه است.(۱) شرح و تفسیر خواب آشفته مى بینى! این سیزدهمین نامه اى است که در نهج البلاغه از امام به معاویه نقل شده است و به اضافه نامه ۷۵ که بعدا خواهد آمد مجموعا چهارده نامه مى شود. تعبیرات این نامه نشان مى دهد که از آخرین نامه هاى امام به اوست مى فرماید: «اما بعد (از حمد و ثناى الهى) من در اینکه مکرر به پاسخ نامه هاى تو پرداخته و گوش به آن فرا داده ام خود را سرزنش مى کنم و هوشیارى خود را تخطئه مى نمایم (چرا که سخنانم همچون میخ آهنینى است که در سنگ فرو نمى رود و یا همچون خطاب به دیوارها و اشیاى بى جان و بى روح است)»; (أَمَّا بَعْدُ، فَإِنِّی عَلَى التَّرَدُّدِ(۲) فِی جَوَابِکَ، وَالاِسْتِمَاعِ إِلَى کِتَابِکَ، لَمُوَهِّنٌ(۳) رَأْیِی، وَمُخَطِّئٌ فِرَاسَتِی). این جمله شبیه تعبیرى است که قرآن مجید درباره نصایح پیغمبر به مشرکان بیان کرده مى فرماید: «(إِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَلا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرینَ); مسلماً تو نمى توانى صداى خود را به گوش مردگان برسانى و نه سخنت را به گوش کران که روى برگردانند و دور شوند!».(۴) طبیعى است هنگامى که انگیزه هاى شیطانى و هوا و هوس وجود انسان را پر کند روح او در برابر سخنان حق طلبان غیر قابل نفوذ مى شود و چیزى از سخنان آنها در او اثر نمى گذارد آن گاه امام(علیه السلام) پاسخ کوبنده اى به درخواست هاى معاویه درباره سپردن حکومت شام به او یا نوشتن فرمان ولایت عهدى براى وى مى دهد و او را با دو تشبیه از این درخواست هاى نامعقول مأیوس مى سازد مى فرماید: «در آن هنگام که تو از من خواسته هایى (مانند حکومت شام یا حکم ولایت عهدى) دارى و پیوسته نامه نگارى مى کنى به کسى مى مانى که به خواب سنگینى فرو رفته و رؤیاهاى (آشفته) مى بیند که به او دروغ مى گوید و یا همچون شخص سرگردانى که ایستاده است و ایستادنش او را به مشقت افکنده (زیرا نمى داند به کدام راه برود) و نمى داند که آینده به سود اوست یا به زیانش»; (وَإِنَّکَ إِذْ تُحَاوِلُنِی(۵) الاُْمُورَ وَتُرَاجِعُنِی السُّطُورَ(۶)، کَالْمُسْتَثْقِلِ النَّائِمِ تَکْذِبُهُ أَحْلاَمُهُ، وَالْمُتَحَیِّرِ الْقَائِمِ یَبْهَظُهُ(۷) مَقَامُهُ، لاَ یَدْرِی أَ لَهُ مَا یَأْتِی أَمْ عَلَیْهِ). امام در تشبیه اوّل به او مى فهماند که آنچه تو از من مى خواهى خواب و خیالى بیش نیست; خوابى پریشان و دروغین. مگر ممکن است زمام مسلمین به کسى سپرده شود که نه تقوایى دارد و نه عدالتى، نه سابقه اى در اسلام و نه درایتى. در تشبیه دوم او را به فرد گم کرده راه تشبیه فرموده که سرگردان ایستاده; نه توان اقامت در جایش را دارد و نه قدرت بر تصمیم گیرى جهت حرکت به سوى مقصدى. اضافه بر این از آینده نیز نگران و بیمناک است و از سرنوشتى که در انتظار اوست بى خبر. امام(علیه السلام) در پایان این تشبیهات مى فرماید: «گرچه تو آن شخص نیستى (که چنین خواب آشفته اى دیده باشد و سرگردان شده) بلکه او شبیه به توست!»; (وَلَسْتَ بِهِ، غَیْرَ أَنَّهُ بِکَ شَبِیهٌ). این تعبیر لطیفى است که امام بیان فرموده; به جاى اینکه بگوید تو شبیه چنین شخصى هستى مى فرماید: او شبیه به توست. اشاره به اینکه تو در این گمراهى و سرگردانى و خیالات خام اصل و اساس محسوب مى شوى و گمراهان شبیه تواند. راستى عجیب است که شخصى مانند معاویه انتظار خلافت و جانشینى پیغمبر را داشته باشد; او تعلق به گروهى دارد که پیامبر تا آخر عمرش با آنها مبارزه کرد و از آخرین کسانى بود که ظاهرا ایمان آورد. آیا کسانى که تا آخرین نفس در صف دشمنان پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) بوده اند سزاوار است بعد از پیروزى رسول خدا(صلى الله علیه وآله) و تحکیم پایه هاى حکومت اسلامى بخواهند بر جاى او بنشینند و به نام او حکومت کنند؟ کدام عاقل چنین چیزى را مى پسندد؟ ولى با نهایت تأسف در صدر اسلام و بعد از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و شهادت على(علیه السلام) چنین امرى رخ داد و این نبود مگر به خاطر سستى و ناآگاهى جمعى از مسلمین آن زمان. به گفته ابن ابى الحدید آیا تعجب آور نیست کسى که از طلقا و آزاد شدگان در فتح مکه است و اگر ایمان آورده باشد در آخرین خط قرار دارد، هرگاه در مجلسى وارد شود که بزرگان مهاجران و انصار در آنجا حضور داشته باشند بخواهد همه را عقب بزند و در بالاى مجلس ـ بالاتر از همه ـ بنشیند؟(۸) سپس در بخش دیگرى امام او را شدیدا تهدید مى کند و مى فرماید: «به خدا سوگند اگر نبود علاقه به باقى ماندن (مؤمنان پاک دل و آثار اسلام و نتیجه زحمات پیغمبر اکرم) ضربه هاى کوبنده اى از من به تو مى رسید که استخوانت را خُرد و گوشت تو را آب مى کرد»; (وَأُقْسِمُ بِاللهِ إِنَّهُ لَوْ لاَ بَعْضُ الاِسْتِبْقَاءِ(۹)، لَوَصَلَتْ إِلَیْکَ مِنِّی قَوَارِعُ(۱۰)، تَقْرَعُ الْعَظْمَ وَتَهْلِسُ(۱۱) اللَّحْمَ).
اشاره به اینکه اگر از جنگ با تو چشم مى پوشم و فعلاً مدارا مى کنم نه براى آن است که عِدّه و عُدّه کافى ندارم، بلکه به علت آن است که بیم دارم در این درگیرى مؤمنان باارزشى از میان بروند و اعتقاد مردم متزلزل شود و زحمات پیغمبر(صلى الله علیه وآله)کم رنگ گردد. منظور از جمله «لَوْ لاَ بَعْضُ الاِسْتِبْقَاءِ» همین است. بعضى دیگر از شارحان نهج البلاغه مانند ابن ابى الحدید براى این جمله احتمال دیگرى ذکر کرده اند و آن اینکه منظور از این ضربات کوبنده که استخوان را خُرد و گوشت را آب مى کند سخنانى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) درباره فجایع بنى امیّه و رسوایى هاى آنان است که اگر امام فاش مى کرد آنها را در هم مى کوبید. سپس مى افزاید: امامیه معتقدند که پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) امور مربوط به زنانش را بعد از رحلت خود به دست على(علیه السلام)سپرد و به او اجازه داد که هر کدام از آنان که (مسیر خلافى را پیمودند و) آن حضرت مصلحت دید، ارتباط آنان را با پیغمبر اکرم قطع کند. از جمله مى توانست ارتباط «ام حبیبه»; (همسر پیغمبر و خواهر معاویه) را از پیغمبر قطع کند و از حالت ام المؤمنین خارج شود و ازدواج با او براى مردان امت جایز باشد و این را مجازاتى براى معاویه برادرش و مجازاتى براى خودش (ام حبیبه) قرار دهد، زیرا «ام حبیبه» همانند برادرش معاویه بغض على را در دل داشت و اگر على(علیه السلام) این کار را مى کرد معاویه را در انظار عموم در هم مى کوبید. سپس ابن ابى الحدید مى افزاید: امامیه از روات خود نیز نقل کرده اند که على(علیه السلام)عایشه را نیز به چنین چیزى تهدید کرد; ولى ما چنین اخبارى را نمى پذیریم و کلام على(علیه السلام) در نامه مورد بحث را طور دیگرى تفسیر مى کنیم و مى گوییم: گروه کثیرى از صحابه با على(علیه السلام) بودند که پیغمبر اکرم معاویه را حتى بعد از آنى که اسلام را پذیرفت لعن کرد و مى فرمود او منافق کافر و اهل دوزخ است و اخبار در این زمینه مشهور است.(۱۲) امام مى توانست خط و گواهى این گروه از صحابه را در این باره به شام بفرستد و به گوش شامیان برساند; ولى این کار را به مصلحت (امت) ندانست و اگر این کار را مى کرد معاویه را در هم مى کوبید.(۱۳) علاّمه شوشترى بعد از نقل این کلام شدیداً به ابن ابى الحدید اعتراض مى کند که هیچ یک از امامیه معتقد نیست که على(علیه السلام) قادر بود رابطه ام حبیبه یا عایشه را از پیغمبر چنان قطع کند که نکاح آنها براى مردان امت جایز باشد، بلکه تنها احترام امّ المؤمنین بودن و رابطه معنوى آنها را از پیغمبر مى توانست قطع کند و این مطلب چیزى نیست که تنها علماى امامیه به آن قائل باشند; بلکه بعضى از علماى اهل سنّت مطابق نقل ابن اعثم کوفى در کتاب الفتوح(۱۴) نیز چنین روایتى را نقل کرده اند که پیغمبر این اجازه را به على(علیه السلام) داده بود.(۱۵) ولى همان گونه که در بالا آمد تفسیر مناسب براى کلام امام در این نامه همان تفسیر اوّل است. آن گاه امام(علیه السلام) در آخرین جمله هاى خود در این نامه صریحاً به معاویه مى فرماید: «بدان که شیطان از اینکه به کارهاى خوب بپردازى تو را باز داشته و به تو اجازه نمى دهد به اندرزهایى که به سود توست گوش فرا دهى و سلام بر آنها که شایسته سلامند»; (وَاعْلَمْ أَنَّ الشَّیْطَانَ قَدْ ثَبَّطَکَ(۱۶) عَنْ أَنْ تُرَاجِعَ أَحْسَنَ أُمُورِکَ، وَتَأْذَنَ لِمَقَالِ نَصِیحَتِکَ، وَالسَّلاَمُ لاَِهْلِهِ). جاى تردید نیست که گوینده اى همچون على بن ابى طالب و سخنانى همچون خطبه ها و نامه هاى او مى تواند بیشترین تأثیر را در مخاطبان بگذارد; ولى هنگامى که محل قابل نباشد چه سود. آیا گل ها در شوره زار مى رویند و آیا میخ آهنین در سنگ فرو مى رود؟ به یقین سخنانى مؤثرتر از سخنان پیامبر اسلام یافت نمى شود; ولى خداوند در قرآن صراحتا در آیه فوق مى گوید: «(وَسَواءٌ عَلَیْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یُؤْمِنُونَ); براى آنان یکسان است، انذارشان کنى یا نکنى، ایمان نمى آورند».(۱۷) نکته پیشگویى هاى پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) درباره معاویه متأسّفانه بعضى از برادران اهل سنّت به علت عدم آگاهى یا عدم دسترسى به منابع خودشان هنوز معاویه را جزء صحابه و قابل دفاع مى دانند در حالى که اگر آثار علماى خود را بررسى کنند به اشتباه بودن فکر پى مى برند. ما در اینجا عین عبارت ابن عساکر را که از او به «الإمامُ الْحافِظُ المَوَرِّخ» تعبیر مى کنند و از علماى معروف قرن ششم است از کتاب تاریخ دمشق و بدون کم و کاست نقل مى کنیم: ۱.
او از ابوسعید نقل مى کند که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود: «إذا رَأَیْتُمْ مُعاوِیَةَ عَلى مِنْبَری فَاقْتُلُوهُ; هنگامى که معاویه را بر منبر من ببینید او را به قتل برسانید». ۲. در حدیث دیگرى از وى نقل مى کند که پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «إذا رَأَیْتُمْ مُعاوِیَةَ عَلى مِنْبَری فَارْجُمُوهُ; هنگامى که معاویه را بر منبر ببینید او را سنگسار کنید». ۳. همین حدیث را از عبد الله با تعبیر «فَاقْتُلُوهُ» نقل مى کند.(۱۸) ۴. رجالى معروف اهل سنّت «عبدالله بن عدى» در کتاب کامل بعد از ذکر این احادیث و تضعیف اسناد بعضى از آنها به این حدیث اهمّیّت مى دهد که ابوسعید از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نقل کرده که فرمود: «إذا رَأَیْتُمْ مُعاوِیَةَ عَلى هذِهِ الاْعْواِد فَاقْتُلُوهُ; هنگامى که معاویه را بر این چوبها (اشاره به منبر است) دیدید او را به قتل برسانید». هنگامى که ابو سعید این حدیث را نقل کرد زمانى بود که معاویه (در عصر عمر) بر منبر خطبه اى مى خواند. مردى از انصار برخواست و شمشیر خود را کشید که به او حمله کند. ابو سعید گفت: چه مى کنى؟ گفت: این روایت را من از پیغمبر شنیدم. ابوسعید گفت: من هم شنیده ام ولى دوست نداریم در عصر خلافت عمر بدون اجازه او شمشیر بر کسى بکشیم. قبول کردند که در این باره نامه اى به عمر بنویسند اما پیش از آنکه جواب نامه بیاید خبر مرگ عمر آمد.(۱۹) طبرى این روایات را در تاریخ خود به طور گسترده ضمن نامه معتضد عباسى آورده است.(۲۰) ۵. طبرى در جلد یازدهم تاریخ خود نقل مى کند که پیغمبر اکرم روزى ابوسفیان را دید که سوار بر الاغى است و معاویه زمام آن را گرفته و یزید فرزندش آن حیوان را از پشت سر مى راند. پیغمبر فرمود: «لَعَنَ اللهُ الْقائِدَ وَالرّاکِبَ وَالسّائِقَ; خداوند آن کس که زمام را به دست گرفته و آن کس که سوار است و آن کس که از پشت سر حیوان را مى راند همه را لعن کند».(۲۱) ۶. مورخ معروف، ابن اثیر در کتاب اسدالغابة فى معرفة الصحابة نقل مى کند که پغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) در حدیثى فرمود: خلافت هرگز به طلقا و فرزندان آنها و کسانى که در سال فتح مکه ایمان آوردند نمى رسد. بعد اضافه مى کند که این حدیث را هر سه نفر (ابن منده، ابونعیم و ابن عبدالبرّ) نقل کرده اند.(۲۲) خلاصه از روایاتى که در نکوهش معاویه در کتب مختلف نقل شده و آنچه در تواریخ اسلامى اعم از شیعه و سنى درباره آن آمده که بخشى از آن را ذیل نامه ۱۶ در جلد نهم آوردیم، روشن مى شود که هیچ انسان محقق و حتى افراد عادى نمى توانند در انحراف و فساد اعمال او تردید کنند مگر آنکه مانند بعضى از متعصبین، شدیدالتعصب باشند که چشم بر تمام واقعیت ها مى بندند و این جمله را تکرار مى کنند: که او از صحابه است و همه صحابه داراى قداست اند!!
پاورقی : ۱. سند نامه: تنها منبعى که در کتاب مصادر نهج البلاغه اين نامه را از آن نقل کرده کتاب الطراز اميريحيى علوى است که گرچه بعد از سيّد رضى مى زيسته ولى تفاوت در بعضى از تعبيرات نشان مى دهد که وى آن را از منبعى غير از نهج البلاغه گرفته است. (مصادر نهج البلاغه، ج ۳، ص ۴۶۳). ۲. «التَردُّد» گاه به معناى شک و ترديد است و گاه به معناى رفع و آمد و تکرار و در اينجا به قرائنى که در کلام است معناى دوم اراده شده است. ۳. «مُوَهِّنْ» از ريشه «توهين» به معناى سست کردن آمده است. ۴. نمل، آيه ۸۰ . ۵. «تُحاوِلُنى» از ريشه «مُحاولة» به معناى طلب کردن چيزى يا طلب کردن توأم با «حيله» آمده است و در عبارت بالا معناى دوم مناسب تر است. ۶. «السُّطُور» جمع «سَطْر» به معناى سطرهاى نامه است و در اينجا «با» در تقدير است; يعنى با سطور نامه خود پيوسته به من مراجعه مى کنى و مطالبه مقامات دارى ۷. «يَبْهَظُهُ» از ريشه «بَهْظ» بر وزن «محض» به معناى سنگين کردن و فشار آوردن است. ۸. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج ۱۸، ص ۶۴. ۹. «اِسْتِبقاء» به معناى باقى گذاشتن چيزى است و گاه به معناى رحم کردن نيز آمده است. ۱۰. «قَوارِع» جمع «قارعة» به معناى حادثه سخت و کوبنده است، از ريشه «قرع» به معناى کوبنده گرفته شده است. ۱۱. «تَهْلِسُ» از ريشه «هَلْس» بر وزن «درس» به معناى بيمارى سل است، بعضى از ارباب لغت نيز «هلاس» را به معناى بيمارى هايى که سبب لاغرى مى شود گرفته اند و از آنجايى که بيمارى سل شخص مبتلا را کاملا لاغر مى کند، در مورد اين بيمارى به کار رفته است. ۱۲. روايات مزبور را مى توانيد به عنوان نمونه در کتاب صفين نصر بن مزاحم که از مورخان مشهور است ص ۲۱۶ مطالعه فرماييد. ۱۳. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج ۱۸، ص ۶۵. ۱۴. فتوح ابن اعثم، ج ۲، ص ۳۴۰. ۱۵. بهج الصباغه، ج ۴، ص ۲۸۶. ۱۶. «ثَبَطَ» از ريشه «تثبيط» به معناى جلوگيرى از انجام کارى است. ۱۷. يس، آيه ۱۰. ۱۸. تاريخ مدينه دمشق، ج ۵۹، ص ۱۵۵ به بعد. ۱۹. کامل، عبدالله بن عدى، ج ۵، ص ۲۰۰. ۲۰. تاريخ طبرى، ج ۱۰، ص ۵۷ به بعد. ۲۱. همان مدرک، ج ۱۱، ص ۳۵۷. ۲۲. اسدالغابه، ج ۴، ص ۳۸۷. (شرح حال معاوية بن صخر). ╭═══════๛- - - ┅┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا