eitaa logo
📚📖 مطالعه
72 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.1هزار ویدیو
84 فایل
﷽ 📖 بهانه ای برای مطالعه و شنیدن . . . 📚 توفیق باشه هر روز صفحاتی از کتاب های استاد شهید مطهری را مطالعه خواهیم کرد... و برخی کتاب های دیگر ... https://eitaa.com/ghararemotalee/3627 در صورت تمایل عضو کانال اصلی شوید. @Mabaheeth
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| ۱۴ 📜 متن : یَا بُنَیَّ إِنِّی قَدْ أَنْبَأْتُکَ عَنِ الدُّنْیَا وَ حَالِهَا، وَ زَوَالِهَا وَ انْتِقَالِهَا، وَ أَنْبَأْتُکَ عَنِ الاْخِرَةِ وَ مَا أُعِدَّ لاَِهْلِهَا فِیهَا، وَ ضَرَبْتُ لَکَ فِیهِمَا الاَْمْثَالَ، لِتَعْتَبِرَ بِهَا وَ تَحْذُوَ عَلَیْهَا. إِنَّمَا مَثَلُ مَنْ خَبَرَ الدُّنْیَا کَمَثَلِ قَوْم سَفْر نَبَا بِهِمْ مَنْزِلٌ جَدِیبٌ، فَأَمُّوا مَنْزِلاً خَصِیباً وَ جَنَاباً مَرِیعاً، فَاحْتَمَلُوا وَعْثَاءَ الطَّرِیقِ وَ فِرَاقَ الصَّدِیقِ، خُشُونَةَ السَّفَرِ وَ جُشُوبَةَ المَطْعَمِ، لِیَأْتُوا سَعَةَ دَارِهِمْ وَ مَنْزِلَ قَرَارِهِمْ، فَلَیْسَ یَجِدُونَ لِشَیْء مِنْ ذَلِکَ أَلَماً وَ لاَ یَرَوْنَ نَفَقَةً فِیهِ مَغْرَماً. وَ لاَ شَیْءَ أَحَبُّ إِلَیْهِمْ مِمَّا قَرَّبَهُمْ مِنْ مَنْزِلِهِمْ وَ أَدْنَاهُمْ مِنْ مَحَلَّتِهِمْ. وَ مَثَلُ مَنِ اغْتَرَّ بِهَا کَمَثَلِ قَوْم کَانُوا بِمَنْزِل خَصِیب، فَنَبَا بِهِمْ إِلَى مَنْزِل جَدِیب، فَلَیْسَ شَیْءٌ أَکْرَهَ إِلَیْهِمْ وَ لاَ أَفْظَعَ عِنْدَهُمْ مِنْ مُفَارَقَةِ مَا کَانُوا فِیهِ، إِلَى مَا یَهْجُمُونَ عَلَیْهِ، یَصِیرُونَ إِلَیْهِ. ╭─── │ 🌐 @Mabaheeth ╰──────────
🗞️ : ↓↓↓↓↓↓ 📄 ... فرزندم! من تو را از دنيا و حالات آن و زوال و دگرگونيش آگاه ساختم و از آخرت و آنچه براى اهلش در آن مهيا شده مطلع کردم و درباره هر دو برايت مثال هايى زدم تا به وسيله آن گيرى و در راه صحيح گام نهى. کسانى که دنيا را خوب آزموده اند (مى دانند که آنها) همچون مسافرانى هستند که در منزلگاهى بى آب و آبادى 🏜 وارد شده اند (که قابل زيستن و ماندن نيست) لذا تصميم گرفته اند به سوى منزلى پرنعمت و ناحيه اى راحت (براى زيستن) حرکت کنند، از اين رو (آنها براى رسيدن به آن منزل) مشقت راه را متحمّل شده و فراق دوستان را پذيرفته و خشونت ها و سختى هاى سفر و غذاهاى ناگوار🥴 را (با جان و دل) قبول نموده اند تا به خانه وسيع و منزلگاه آرامشان گام نهند. به همين دليل آنها از هيچ يک از اين ناراحتى ها احساس درد و رنج نمى کنند و هزينه هايى را که در اين طريق مى پردازند از آن ضرر نمى بينند و هيچ چيز براى آنها محبوب تر از آن نيست که ايشان را به منزلگاهشان نزديک و به محل آرامششان برساند. (اما) کسانى که به دنيا مغرور شده اند همانند مسافرانى هستند که در منزلى پرنعمت قرار داشته سپس به آنها خبر مى دهند که بايد به سوى منزلگاهى خشک و خالى از نعمت حرکت کنند (روشن است که) نزد آنان چيزى ناخوشايندتر و مصيبت بارتر از مفارقت آنچه در آن بوده اند و حرکت به سوى آنچه که بايد به سمت آن روند و سرنوشتى که در پيش دارند، نيست. ╭─── │ 🌐 @Mabaheeth ╰──────────
ایمان به یکتایى او ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ امام(علیه السلام) در این بخش از وصیّت نامه خود به سراغ یکى از دلایل توحید مى رود، همان توحیدى که پایه اصلى تمام دین و رکن رکین آن است; مى فرماید: «پسرم بدان اگر پروردگارت شریکى داشت، رسولان او به سوى تو مى آمدند و آثار ملک و قدرتش را مى دیدى و افعال و صفاتش را مى شناختى»; (وَ اعْلَمْ یَا بُنَیَّ أَنَّهُ لَوْ کَانَ لِرَبِّکَ شَرِیکٌ لاََتَتْکَ رُسُلُهُ، وَ لَرَأَیْتَ آثَارَ مُلْکِهِ وَ سُلْطَانِهِ، وَ لَعَرَفْتَ أَفْعَالَهُ وَ صِفَاتِهِ). امام(علیه السلام) در یک نگاه براى نفى شریک و همتا براى خداوند به سه امر استدلال مى کند: نخست اینکه اگر خدا شریک و همتایى مى داشت حتماً حکیم بود و خداوندِ حکیم باید بندگان را از وجود خویش آگاه سازد و اوامر و نواهیش را توسط پیامبران خویش به گوش آنها برساند در حالى که ما مى بینیم تمام انبیا، بشر را به سوى خداى واحد دعوت کرده اند; آیات قرآن و متون کتب آسمانى گواه این مطلب است. از سوى دیگر اگر پروردگارِ دیگرى وجود داشت باید آثار ملک و قدرت و سلطان او در جهان نمایان گردد در حالى که هر چه در این عالم بیشتر دقت مى کنیم به وحدت آن آشناتر مى شویم. جهان مجموعه واحدى است با قوانین یکسان که بر سر تا سر آن حکومت مى کند و این وحدت که از ساختمان اتم ها گرفته تا کهکشان هاى عظیم همه تحت قانون واحدى به حیات خود ادامه مى دهند، دلیل بر یکتایى آفریدگار و یگانگى خداست. آن گاه امام(علیه السلام) در ادامه این سخن به هفت وصف از صفات خداوند اشاره مى کند: نخست مى فرماید: «ولى او خداوند یگانه است، همان گونه که خودش را به این صفت توصیف کرده است»; (وَ لَکِنَّهُ إِلَهٌ وَاحِدٌ کَمَا وَصَفَ نَفْسَهُ). این وصف نتیجه استدلالى است که امام(علیه السلام) قبلاً بیان فرمود که اگر پروردگار و معبود دیگرى بود، فرستادگان او به سراغ تو مى آمدند و آثار ملک و سلطانش را در همه جا مى دیدى و افعال و صفاتش را در جبین موجودات مشاهده مى کردى و چون چنین نیست نتیجه مى گیریم که او خداوندى است یکتا. اضافه بر این در قرآن مجید نیز بارها خودش را به یکتایى توصیف کرده که نمونه بارز آن سوره توحید است و از آنجا که او صادق است و کذب و دروغ که نتیجه نیاز و عجز و هواپرستى است در ذات او راه ندارد؛ بنابراین مى توانیم در این وصف و سایر صفاتش، بر دلیل سمعى; یعنى آیات و روایات قطعى تکیه کنیم. در دومین وصف مى فرماید: «هیچ کَس در ملک و مملکتش با او ضدیت نمى کند»; (لاَ یُضَادُّهُ فِی مُلْکِهِ أَحَدٌ). این همان توحید در حاکمیّت است که یکى از شاخه هاى توحید افعالى است; مالک یکى است و حاکم یکى. دلیل آن هم روشن است؛ زیرا وقتى بپذیریم خالق اوست طبعاً مالک و حاکم جز او نمى تواند باشد. آن هم خالقیت مستمر، چرا که مى دانیم خلقتش دائمى است; یعنى ما لحظه به لحظه آفریده مى شویم درست مانند نور چراغ 💡 که به منبع مولّد برق 🔌 ارتباط دارد و اگر یک لحظه رابطه اش قطع شود خاموش مى گردد. آرى او همه روز خالق است و همواره حاکم و مالک. آن گاه در بیان سومین و چهارمین وصف مى افزاید: «و هرگز زایل نخواهد شد و همواره بوده است»; (وَ لاَ یَزُولُ أَبَداً وَ لَمْ یَزَلْ). دلیل اینها روشن است؛ زیرا مى دانیم او واجب الوجود است، واجب الوجود حقیقتى است که به تعبیر ساده، وجود او از ذاتش مى جوشد؛ بنابراین چنین وجودى ازلى است و باید ابدى باشد. موجودى حادث است که وجودش از خود او نبوده و از بیرون آمده; موجودى فانى مى شود که وجودش از درون ذاتش نبوده و از خارج ذاتش به او رسیده باشد. بنابراین پنجمین و ششمین وصف را هم مى توان از اینجا نتیجه گرفت که مى فرماید: «او سرسلسله هستى است بى آنکه آغازى داشته باشد و آخرین آنها است بى آنکه پایانى برایش تصور شود»; (أَوَّلٌ قَبْلَ الاَْشْیَاءِ بِلاَ أَوَّلِیَّة، وَ آخِرٌ بَعْدَ الاَْشْیَاءِ بِلاَ نِهَایَة). این دو وصف نیز از لوازم ازلیت و ذات پاک اوست که آن هم نتیجه واجب الوجود بودن او است. در هفتمین وصف که آخرین وصفى است که امام(علیه السلام) در اینجا بیان کرده و مى فرماید: «بزرگ تر از آن است که ربوبیتش در احاطه فکر یا چشم قرار گیرد»; (عَظُمَ عَنْ أَنْ تَثْبُتَ رُبُوبِیَّتُهُ بِإِحَاطَةِ قَلْب أَوْ بَصَر). دلیل آن هم روشن است; ربوبیت او از ازل شروع شده و تا ابد ادامه دارد و همه عالم هستى را با مرزها و حدود ناشناخته اش در بر مى گیرد؛ بنابراین چنین ربوبیت گسترده اى را نه با چشم مى توان مشاهده کرد و نه در فکر انسان مى گنجد؛ زیرا ربوبیتش نامحدود است و نامحدود در فکر محدود انسان نخواهد گنجید.
آن گاه امام(علیه السلام) به مثال دوم درباره دنیاپرستان بى ایمان پرداخته مى فرماید: «(اما) کسانى که به دنیا مغرور شده اند همانند مسافرانى هستند که در منزلى پرنعمت قرار داشته سپس به آنها خبر مى دهند که باید به سوى منزلگاهى خشک و خالى از نعمت حرکت کنند (روشن است که) نزد آنان چیزى ناخوشایندتر و مصیبت بارتر از مفارقت آنچه در آن بوده اند و حرکت به سوى آنچه که باید به سمت آن روند و سرنوشتى که در پیش دارند نیست»; (وَ مَثَلُ مَنِ اغْتَرَّ بِهَا کَمَثَلِ قَوْم کَانُوا بِمَنْزِل خَصِیب، فَنَبَا بِهِمْ إِلَى مَنْزِل جَدِیب، فَلَیْسَ شَیْءٌ أَکْرَهَ إِلَیْهِمْ وَ لاَ أَفْظَعَ(۱۰) عِنْدَهُمْ مِنْ مُفَارَقَةِ مَا کَانُوا فِیهِ، إِلَى مَا یَهْجُمُونَ عَلَیْهِ وَ یَصِیرُونَ إِلَیْهِ). آرى; آنها مى دانند که سرنوشتشان دوزخ با آن عذاب هاى مرگبار است و زندگى دنیا با همه مشکلاتش در برابر آن بسیار گواراست. به همین دلیل از مرگ، بسیار مى ترسند و از آینده خود بسیار در وحشتند😱، همان گونه که قرآن مجید درباره گروهى از دنیاپرستان بنى اسرائیل مى گوید: «(وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النّاسِ عَلى حَیاة وَ مِنَ الَّذینَ أَشْرَکُوا یَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَة وَ ما هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذابِ أَنْ یُعَمَّرَ); و (آنان نه تنها آرزوى مرگ نمى کنند، بلکه) آنها را حریص ترین مردم ـ حتى حریص تر از مُشرکان ـ بر زندگى (این دنیا، و اندوختن ثروت) خواهى یافت; (تا آنجا) که هر یک از آنها آرزو دارد هزار سال عمر به او داده شود، در حالى که این عمر طولانى، او را از کیفر (الهى) باز نخواهد داشت».(۱۱) نیز به همین دلیل در روایت معروفى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) آمده است: «أَنَّ الدُّنْیَا سِجْنُ الْمُؤْمِنِ وَ جَنَّةُ الْکَافِرِ وَ الْمَوْتُ جِسْرُ هَؤُلاَءِ إِلَى جِنَانِهِمْ وَ جِسْرُ هَؤُلاَءِ إِلَى جَحِیمِهِمْ; دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است و پلى است براى این گروه (مؤمنان) به سوى بهشتشان و پُلى است براى آن گروه (کافران) به سوى دوزخشان».(۱۲) به همین دلیل در روایتى از امام حسن مجتبى(علیه السلام) آمده است که کسى از محضرش پرسید: «مَا بَالُنَا نَکْرَهُ الْمَوْتَ وَ لاَ نُحِبُّهُ؟ چرا از مرگ بیزاریم و از آن خوشمان نمى آید؟». در پاسخ فرمود: «إِنَّکُمْ أَخْرَبْتُمْ آخِرَتَکُمْ وَ عَمَرْتُمْ دُنْیَاکُمْ فَأَنْتُمْ تَکْرَهُونَ النُّقْلَةَ مِنَ الْعُمْرَانِ إِلَى الْخَرَابِ; زیرا شما آخرت خود را ویران ساخته اید و دنیایتان را آباد، از این رو شما کراهت دارید که از آبادى به سوى ویرانى روید».(۱۳) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ پاورقی : ۱ . «خَبَرَ» اين واژه فعل ماضى از ريشه «خُبر» بر وزن «قُفل» به معناى آگاه شدن و گاه به معناى آزمودن براى آگاه شدن آمده است. ۲ . «سَفْر» جمع مسافر است. ۳ . «جَديب» به معناى خشک و بى آب و علف 🏜 است و از ريشه «جَدَب» بر وزن «جلب» گرفته شده است. ۴ . «أمّوا» از ريشه «امّ» بر وزن «غم» به معناى قصد کردن گرفته شده است. ۵ . «خصيب» به معناى پر نعمت و پر آب 💦 و گياه 🍃🌱 از ريشه «خِصب» بر وزن «جسم» به معناى فزونى نعمت گرفته شده است. ۶ . «جناب» به معناى ناحيه است. ۷ . «مريع» به معناى پر نعمت، از ريشه «مَرَع» بر وزن «رأى» به معناى فزونى گرفته شده است و «اَرْضٌ مَريعَةٌ» به معناى زمين حاصل خيز است. ۸ . «وعثاء» از ريشه «وَعْث» بر وزن «درس» به معناى شن هاى نرمى است که پاى انسان در آن فرو مى رود و او را از راه رفتن باز مى دارد و به زحمت مى افکند. سپس بر هر گونه مشکلات اطلاق شده است، «وَعْثاءُ الطَّرِيقِ» اشاره به مشکلات سفر است. ۹ . «جَشُوبَة» به معناى خشونت و ناگوارى است. ۱۰ . «اَفْظَع» به معناى ناپسندتر، از ريشه «فَظاعت» به معناى شنيع و ناپسند بودن گرفته شده است. ۱۱ . بقره، آيه ۹۶ . ۱۲ . بحارالانوار، ج ۶، ص ۱۵۴. ۱۳ . معانى الاخبار، ص ۳۹۰. ╭═══════๛- - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth │✨ @Nafaahat │ 📖 @feqh_ahkam │ 📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| قسمت پنجم ❒ فَاَنارَ اللَّـهُ بِاَبی مُحَمَّدٍ صلی‌الله‌علیه وآله ظُلَمَها وَ كَشَفَ عَنِ الْقُلُوبِ بُهَمَها وَ جَلی عَنِ الْاَبْصارِ غُمَمَه پس خدای بزرگ بوسیله پدرم محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله تاریکیهای آن را روشن، و مشکلات قلبها را برطرف، و موانع رؤیت دیده‌ها را از میان برداشت، ❒ وَ قامَ فِی النَّاسِ بِالْهِدایةِ، فَاَنْقَذَهُمْ مِنَ الْغِوایةِ وَ بَصَّرَهُمْ مِنَ الْعِمایةِ، وَ هَداهُمْ اِلَی الدّینِ الْقَویمِ وَ دَعاهُمْ اِلَی الطَّریقِ الْمُسْتَقیمِ. و با هدایت در میان مردم قیام کرده و آنان را از گمراهی رهانید، و بینایشان کرده، و ایشان را به دین استوار و محکم رهنمون شده، و به راه راست دعوت نمود. ❒ ثُمَّ قَبَضَهُ اللَّـهُ اِلَیهِ قَبْضَ رَأْفَةٍ وَ اخْتِیارٍ، وَ رَغْبَةٍ وَ ایثارٍ، فَمُحَمَّدٌ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله مِنْ تَعَبِ هذِهِ الدَّارِ فی راحَةٍ، قَدْ حُفَّ بِالْمَلائِكَةِ الْاَبْرارِ وَ رِضْوانِ الرَّبِّ الْغَفَّارِ تا هنگامی که خداوند او را بسوی خود فراخواند، فرا خواندنی از روی مهربانی و آزادی و رغبت و میل؛ پس آن حضرت از رنج این دنیا در آسایش بوده، و فرشتگان نیکوکار در گرداگرد او قرار داشته، و خشنودی پروردگار آمرزنده او را فراگرفته، ❒ مُجاوَرَةِ الْمَلِكِ الْجَبَّارِ، صَلَّی اللَّـهُ عَلی أَبی نَبِیهِ وَ اَمینِهِ وَ خِیرَتِهِ مِنَ الْخَلْقِ وَ صَفِیهِ، وَ السَّلامُ عَلَیهِ وَ رَحْمَةُاللَّـهِ وَ بَرَكاتُهُ. و در جوار رحمت او قرار دارد؛ پس درود خدا بر پدرم، پیامبر و امینش و بهترین خلق و برگزیده اش باد و سلام و رحمت و برکات الهی بر او باد. 🥀 @Mabaheeth
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۲ - نجات از وبا به وسیله صدقه ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ جناب آقای ایمانی سابق الذکر نقل کردند از مرحوم حاج غلامحسین ملک التجار بوشهری که گفت سفری که حج مشرف شدم عالم ربانی مرحوم حاج شیخ محمد جواد بیدآبادی هم مشرف بودند و در آن سفر عده ای قطاع الطریق اموال زیادی از حجاج بُردند و مرض وبا هم همه را تهدید می کرد و همه ترسناک بودند. مرحوم حاجی بیدآبادی فرمود هرکَس بخواهد از خطر وبا محفوظ بماند مبلغ 140 تومان یا 1400 تومان، هرکَس به مقدار توانائیش بدهد (و آن مرحوم به عدد 12 و 14 سخت معتقد بودند) و من سلامتی او را توسط حضرت حجت بن الحسن العسکری علیه السلام از خداوند مسئلت می کنم و ضمانت می کنم سلامتی او را. مرحوم حاج ملک گفت برای خودم مبلغ 140 تومان را دادم و همچنین عده ای از حجاج پرداختند و چون این مبلغ در آن زمان زیاد بود بسیاری ندادند و آن مرحوم وجوه پرداخته شده را بین حجاجی که دزد اموالشان را برده و پریشان بودند تقسیم فرمود و در آن سفر هرکَس مبلغ مزبور را پرداخته بود، از آن مرض محفوظ و به سلامت به وطن خود برگشت و کسانی که ندادند، همه گرفتار و هلاک شدند؛ از آن جمله همشیره زاده ام و کاتبم از پرداخت آن مبلغ امتناع ورزیدند و جزء هلاک شدگان شدند. تأثیر صدقه در حفظ بدن از مرض و جلوگیری از خطر مرگ (مگر أجل حتمی) و نگهداری مال از هر آفتی، از مسلّمیّات و تجربیات است و اخبار متواتره از اهل بیت علیهم‌السلام در این باره رسیده و مرحوم حاجی نوری بسیاری از این اخبار را در کتاب ( کلمه طیبه ) نقل فرموده است. خلاصه انسان می تواند بدن و جان و بستگان و دارائی خود را به وسیله صدقه، بیمه الهی کند و اگر رعایت آداب و شرایط صدقه را به تفصیلی که در کتاب مزبور ذکر شده بنماید، یقین بداند خدای تعالی بهترین حفظ کنندگان است و داناترین و تواناترین یاری کنندگان است و خُلف وعده نخواهد فرمود. و در اینجا برای زیادتی بصیرت خواننده عزیز یک روایت از کتاب مزبور نقل می گردد. در صفحه 193 ضمن شرط دهم از آداب و شروط صدقه از تفسیر امام حسن عسکری علیه السلام نقل کرده که حضرت صادق علیه السلام به راهی تشریف می بردند و جماعتی در خدمتش بودند در حالی که اموال خود را همراه آورده بودند. به ایشان خبر دادند که در آن راه دزدان و راهزنانند، اموال مردم را می برند . ایشان از ترس😱 لرزان شدند. حضرت فرمود شما را چه شده است ؟ گفتند اموالمان با ماست می ترسیم از ما بگیرند، آیا شما آنها را از ما می گیرید؟ شاید رعایت حرمت شما را کنند و چون بدانند این اموال از شماست صرفنظر نمایند. فرمود شما چه می دانید شاید ایشان جز من کسی را اراده نکنند و به این کار تمام اموالتان تلف شود. عرض کردند آیا آنها را در زمین دفن کنیم ؟ فرمود : این بیشتر سبب تلف آنهاست، شاید کسی بر آن وارد شود و آنها را بِرُباید و یا اینکه شما محل پنهان کردن اموال را پیدا نکنید. عرض کردند پس چه کنیم ؟ فرمود آنها را به کسی بسپارید که حفظش کند و آفات را از آن برگرداند و آن را زیاد کند و هریک را بزرگتر از دنیا و آنچه در اوست گرداند پس رد کند آنها را به شما در حال نهایت احتیاجتان به آن، عرض کردند آن شخص کیست؟ فرمود : پروردگار عالم. عرض کردند چگونه اموال خود را به او بسپاریم؟ فرمود : آنها را صدقه دهید بر ضعفا و مساکین. گفتند : اینجا فقیر و بیچاره نیست. فرمود : عزم کنید ثلث آن را صدقه دهید تا خداوند باقی را از آنچه می ترسید حفظ فرماید. گفتند : عزم کردیم. فرمود : پس در امان خدا بروید. پس رفتند چون دزدان پیدا شدند همه ترسیدند😨. حضرت فرمود چگونه می ترسید و حال آنکه شما در امان خدا هستید. دزدها پیش آمدند و پیاده شدند و دست آن حضرت را بوسیدند و گفتند دوش در خواب حضرت رسول صلی‌الله علیه وآله را دیدیم و به ما امر فرمود که خود را به جناب شما عرضه دهیم پس ما در محضرت هستیم و همراه شما می آییم تا شما و این جماعت را از شرّ دشمنان و دزدان حفظ کنیم . حضرت فرمود ما را به شما حاجتی نیست؛ زیرا کسی که شما را از ما دفع کرده آنها را نیز دفع می کند. پس به سلامت رفتند و چون به مقصد رسیدند ثلث اموال خود را صدقه دادند، پس تجارت ایشان کرد و هر درهم ایشان ده درهم سود کرد، آنگاه گفتند چقدر برکت حضرت صادق علیه السلام بزرگ بود. حضرت فرمود : برکت خدا را در معامله با او شناختید؛ پس مداومت کنید به معامله با خداوند. و از عجایب صدقه در راه خدا این است که نه تنها صدقه سبب کم شدن مال نمی گردد بلکه سبب افزوده شدن آن گردیده و چندین برابر نصیب صدقه دهنده می گردد و شواهد این موضوع بسیار است، به کتاب مزبور مراجعه شود. https://eitaa.com/mabaheeth/45986 ╭═══════๛- - - ┅┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⎚ سیری در علیهم السلام | ۳ ╭ ─━─━─• · · · · · · ❒ مشكلات علی علیه السلام ◣ مشكل كشته شدن عثمان (مشكل نفاق) ◣ انعطاف ناپذیری در اجرای عدالت ◣ صراحت و صداقت در سیاست ◣ خوارج، مشكل اساسی علی علیه السلام ◣ رفتار علی علیه السلام با خوارج ◣ اصول مذهب خوارج ◣ برخورد علی علیه السلام با خوارج https://eitaa.com/ghararemotalee/2723 ◣ ممیّزات خوارج https://eitaa.com/ghararemotalee/2726 ◣ شهادت علی علیه السلام https://eitaa.com/ghararemotalee/2730 ╭═══════๛- - - ┅┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مشکلات علی علیه السلام ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ بسم اللّه الرحمن الرحیم. الحمد للّه رب العالمین بارئ الخلائق اجمعین و الصلوة و السلام علی عبد اللّه و رسوله و حبیبه و صفیّه و حافظ سرّه و مبلّغ رسالاته سیّدنا و نبیّنا و مولانا ابی القاسم محمّد و آله الطّیّبین الطّاهرین المعصومین اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم: «وَ مِنْ كَلامٍ لَهُ عَلیْهِ السَّلامُ: دَعونی وَ الْتَمِسوا غَیْری، فَاِنّا مُسْتَقْبِلونَ اَمْراً لَهُ وُجوهٌ وَ اَلْوانٌ لا تَقومُ لَهُ الْقُلوبُ وَ لا تَثْبُتُ عَلَیْهِ الْعُقولُ، وَ اِنَّ الْافاقَ قَدْ اَغامَتْ وَ الَْمحَجَّةَ قَدْ تَنَكَّرَتْ. وَ اعْلَموا اَنّی اِنْ اَجَبْتُكُمْ رَكِبْتُ بِكُمْ ما اَعْلَمُ. » [1]. می دانیم كه علی علیه السلام پیوسته در دوران خلافت خلفا از بیان این مطلب كه خلافت، حق طِلق اوست خودداری نمی كرد، و در عین حال می بینیم بعد از كشته شدن عثمان در اثر یك انقلاب خونین علیه او، آنگاه كه مردم ریختند به خانه ی علی علیه‌السلام و دور او را گرفتند و اصرار فراوان كردند كه با او بیعت كنند و وی زمام امور را به دست گیرد، علی علیه السلام امتناع كرد و از پذیرش خلافت كراهت داشت. جمله هایی كه عرض كردم در نهج البلاغه است. می فرماید: «دَعونی وَ الْتَمِسوا غَیْری» مرا رها كنید و بروید دنبال كَس دیگر. بعد خود امام علت امتناع خودش را توضیح می دهد، برای اینكه كسی تصور نكند كه- العیاذباللّه- امام خود را لایق خلافت، و بعد از پیغمبر، شایسته ترین فرد برای زمامداری نمی داند. توضیح می دهد كه اوضاع فوق العاده آشفته است و یك آینده ی آشفته تر در جلوی ماست. عبارت این است: «فَاِنّا مُسْتَقْبِلونَ اَمْراً لَهُ وُجوهٌ وَ اَلْوانٌ» یعنی ما جریانی را در پیش داریم كه این جریان مشتبه است، رنگهای مختلف و چهره های گوناگون دارد؛ ما یك آینده ی روشنی در پیش نداریم، آینده ای داریم با چند چهره و چند رنگ مختلف. بعد امام جمله ای دارد كه در آن جمله مطلب را بیان می كند: «وَ اِنَّ الْافاقَ قَدْ اَغامَتْ» افقها را مه گرفته است؛ مثل وقتی كه مه زیاد پیدا می شود و انسان جلوی چشم خودش را هم نمی بیند. «وَ الَْمحَجَّةَ قَدْ تَنَكَّرَتْ» شاهراه به صورت كوره راه در آمده و ناشناخته است و مردم دیگر شاهراه را تشخیص نمی دهند. ولی در آخر یك جمله ای به عنوان اتمام حجت فرمود. فرمود: این را هم بدانید كه اگر من زمام خلافت را به دست گیرم، آنچنان رفتار می كنم كه خودم می دانم نه آنچنان كه شما می خواهید: «وَ اعْلَموا اَنّی اِنْ اَجَبْتُكُمْ رَكِبْتُ بِكُمْ ما اَعْلَمُ». این بود كه در آخر فرمود: مرا به حال خودم بگذارید، فعلاً اگر من مثل گذشته وزیر باشم بهتر است از اینكه امیر باشم. این جمله ها نشان می دهد كه علی علیه السلام مشكلات فراوانی را در دوره ی خلافت خود پیش بینی می كرد، همان مشكلاتی كه بعد رخ داد و چهره نمود. آن مشكلات چه بود؟ من در این یك جلسه نمی توانم همه ی آن مشكلات را برای شما شرح بدهم. بحث من درباره ی مشكل بزرگ علی است. می خواهم آن یك مشكل را شرح بدهم. سایر مشكلات را به نحو اجمال برای شما عرض می كنم تا برسم به مشكلترین مشكل علی علیه‌السلام و بزرگترین معضله ای كه علی علیه السلام گرفتار آن شد. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ [1] نهج البلاغه صبحی صالح، خطبه ی 92.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مشكل كشته شدن عثمان (مشكل نفاق) ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ اولین مشكلی كه وجود داشت و علی علیه‌السلام بر زمینه ی آن می فرمود: آینده ی بسیار مبهمی در پیش داریم، داستان كشته شدن عثمان بود. علی علیه‌السلام وارث خلافتی می شد كه خلیفه ی قبل از او را انقلابیونی كه انقلاب كرده اند كشته اند، حتی اجازه ی دفن او را هم نمی دهند و اعتراضات فراوانی دارند. حال این گروه انقلابی به علی پیوسته است. مردمِ دیگر چه نظری دارند؟ همه ی مردم كه مثل این انقلابیون فكر نمی كنند، و خود علی فكرش نه با انقلابیون می خواند و نه با مخالفین انقلابیون و نه با عامّه ی مردم. از یك طرف عثمان است و اطرافیان عثمان و آن همه اجحاف‌ها و بی عدالتی‌ها و ستمگری‌ها و آنهمه اعطاء امتیازات به خویشاوندها، و از طرف دیگر گروههایی خشمناك و عصبانی 😡 از حجاز و مدینه و بصره و كوفه و مصر، از همه جا آمده اند معترض و منتقد. عثمان هم تسلیم نمی شود. علی علیه‌السلام سفیر است میان انقلابیون و عثمان، كه این هم جریان عجیبی دارد. علی علیه‌السلام با روش عثمان مخالف است و در عین حال مخالف است كه باب خلیفه کُشی باز شود؛ نمی خواهد خلیفه را بُكُشند كه باب فتنه بر روی مسلمین باز گردد، كه این داستان مفصلی دارد [1]. نسبت به عثمان منتقد است و كوشش دارد او را از راهی كه می رود منصرف كند و به راه راست بیاورد، بلكه آتش انقلابیون خاموش شود و فتنه بخوابد. نه عثمان و طرفداران عثمان حاضر شدند [از راه خود منصرف شوند] و نه انقلابیون دست از انقلاب خودشان برداشتند. نتیجه اش همین شد. علی علیه‌السلام می دانست كه مسأله ی قتل عثمان مسأله ای خواهد بود [كه موجب فتنه خواهد شد] خصوصاً با توجه به این نكته ی بسیار عجیب كه ما فقط امروز می بینیم علمای اجتماع یعنی جامعه شناسان و مورخین محققی كه در تاریخ اسلام مطالعه كرده اند آن را كشف كرده اند- و می بینیم نهج البلاغه هم این مطلب را توضیح می دهد- كه در قتل عثمان بعضی از طرفداران خود عثمان نیز دست داشتند؛ آنها هم می خواستند عثمان كشته شود، فتنه در دنیای اسلام بپا گردد و آنها از این آب گل آلود استفاده كنند (اینها در متن نهج البلاغه است) . مخصوصاً معاویه در قتل عثمان كاملاً دست داشت؛ باطناً كوشش می كرد این فتنه بالا بگیرد، عثمان كشته شود تا او از كشته شدن عثمان بهره برداری كند. این یك مشكل، كه دیگر بیش از این نمی توانم درباره اش بحث كنم. مخالفان علی با مخالفان پیغمبر این تفاوت را داشتند كه مخالفان پیغمبر عده ای بودند كافر و بت پرست🗿 و در زیر شعار بت پرستی با پیغمبر مبارزه می كردند، منكر خدا و توحید بودند و انكار خدا و توحید را هم علنی می گفتند، تحت شعار «اُعْلُ هُبَل» زنده باد هُبل، با پیغمبر مبارزه می كردند، پیغمبر هم شعار روشنی داشت: «اَللّهُ اَعْلی وَ اَجَلُّ» از همه بزرگتر خداست. اما علی علیه‌السلام با یك طبقه ی دانای بی دین مواجه شده است كه متظاهر به اسلام اند ولی مسلمان واقعی نیستند، شعارهایشان شعارهای اسلامی است و هدفهایشان بر ضد اسلام. پدر معاویه كه ابوسفیان است در زیر شعار «اُعْلُ هُبَل» به جنگ پیغمبر می آید، لهذا كار پیغمبر در مبارزه با او آسان است. پسرش معاویة بن ابی سفیان همان روح ابوسفیانی و همان هدفهای ابوسفیانی را دارد؛ اما در زیر شعار آیه ی قرآن: «مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِیِّهِ سُلْطاناً» [2]. هر كسی كه مظلوم كشته شد خدا برای اولیاء او (خویشاوندان نزدیك او) یك قدرتی داده است، حق داده است كه خون مقتول خودشان را مطالبه كنند. شعار، خیلی شعار خوبی است. حال كسی نیست كه از معاویه بپرسد كه ولیّ شرعی خون عثمان كیست؟ یك كسی كه در چهار پشت بالاتر با تو انتساب پیدا می كند، مطالبه ی خون او به تو چه مربوط است؟! عثمان پسر دارد، خویشاوندان نزدیكتر از تو دارد؛ و ثانیاً به علی علیه‌السلام چه مربوط كه عثمان كشته شده است؟! اما یك مرد دغلبازی مثل معاویه 😈 به این حرفها كاری ندارد، او می خواهد از این وسیله استفاده كند.
معاویه قبلاً به جاسوسهای خود در اطراف عثمان سپرده بود كه هر وقت خلیفه كشته شد، فوراً پیراهن خون آلود او را برای من به شام بفرستید. تا عثمان كشته شد نگذاشتند كه خون پیراهن او خشك بشود، همان پیراهن خون آلود را با انگشت زن عثمان [3]فرستادند برای معاویه. دیگر معاویه قند در دلش آب می شد. دستور داد انگشت‌های بُریده ی زن عثمان را كنار منبرش آویزان كردند: «ایهاالناس! دنیا را ظلم گرفت، اسلام از دست رفت، این انگشتهای بریده ی زن خلیفه است» . و دستور داد پیراهن عثمان را روی چوبی بلند كردند و بُردند در مسجد یا جای دیگر. خودش رفت آنجا نشست، شروع كرد به گریه كردن بر خلیفه ی مظلوم. مدتها روضه ی عثمان در شام خواند و از مردم اشك گرفت و مردم را آماده كرد كه برویم برای خونخواهی عثمان. از چه كسی خون عثمان را باید بگیریم؟ از علی باید بگیریم؛ علی با این انقلابیون كه با او بیعت كردند همدست بود، اگر همدست نبود چرا اینها الآن در لشكر علی هستند؟ این یك مشكل بزرگ. دو جنگ جمل و صفّین را همین مشكل از طرف اشخاص بدخواه به وجود آورد. این دو جنگ به این بهانه بپا شد. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ [1] در چهارده جای نهج البلاغه ، علی علیه السلام در موضوع كشته شدن عثمان بحث كرده است. [2] اسراء/33. [3] هنگامی كه انقلابیون ریختند كه عثمان را بُكُشند، او خودش را روی بدن عثمان انداخت. یك شمشیری كه خواستند به تن عثمان بزنند، به دست آن زن خورد و انگشت او (یكی یا بیشتر) قطع شد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
انعطاف ناپذیری در اجرای عدالت ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ مشكلات دیگری علی علیه السلام داشت كه مربوط به روش خودش بود از یك جهت، و تغییری كه مسلمین پیدا كرده بودند از جهت دیگر. علی علیه‌السلام مردی بود انعطاف ناپذیر. بعد از پیغمبر سالها بود كه جامعه ی اسلامی عادت كرده بود به امتیاز دادن به افراد متنفّذ، و علی علیه السلام در این زمینه یك صلابت عجیبی نشان می داد. می گفت: من كسی نیستم كه از عدالت یك سر مو منحرف شوم. حتی اصحابش می آمدند می گفتند: آقا! یك مقدار انعطاف داشته باشید. می گفت: «اَ تَأْمُرونّی اَنْ اَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ. . . وَ اللّهِ ما أطورُ بِهِ ما سَمَرَ سَمیرٌ» [1]از من تقاضا می كنید كه پیروزی و موفقیت در سیاست را به قیمت ستمگری و پایمال كردن حق مردم ضعیف به دست آورم؟ ! . . . به خدا قسم تا شبی و روزی در دنیا هست، تا ستاره ای در آسمان در حركت است، چنین چیزی عملی نیست. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ [1] . نهج البلاغه صبحی صالح، خطبه ی 126.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صراحت و صداقت در سیاست ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ مشكل سوم خلافت او مسأله ی صراحت و صداقت او در سیاست بود كه این را هم باز عده ای از دوستانش نمی پسندیدند، می گفتند: «سیاست اینهمه صداقت و صراحت برنمی دارد، یك مقدار خُدعه و دغلبازی هم باید در آن قاطی كرد. چاشنی سیاست دغلبازی است» (اینهایی كه عرض می كنم تمامش در نهج البلاغه است) و حتی بعضی می گفتند: علی سیاست ندارد، معاویه را ببین چقدر سیاستمدار است! می فرمود: وَاللّهِ ما مُعاوِیَةُ بِاَدْهی مِنّی، وَ لكِنَّهُ یَغْدِرُ وَ یَفْجُرُ، وَ لَوْ لا كَراهِیَةُ الْغَدْرِ لَكُنْتُ مِنْ اَدْهَی النّاسِ، وَ لكِنْ كُلُّ غَدْرَةٍ فَجْرَةٌ وَ كُلُّ فَجْرَةٍ كَفْرَةٌ وَ لِكُلِّ غادِرٍ لِواءٌ یُعْرَفُ بِهِ یَوْمَ الْقِیامَةِ [1]. به خدا قسم اشتباه می كنید، معاویه از من زیركتر نیست، او دغلباز است، فاسق است، من نمی خواهم دغلبازی كنم، من نمی خواهم از جاده ی حقیقت منحرف شوم، فسق و فجور مرتكب بشوم. اگر نبود كه خدای تبارك و تعالی دغلبازی را دشمن می دارد، آنوقت می دیدید كه زرنگترین مردم دنیا علی است. دغلبازی فسق است، فجور است، و این گونه فجورها كفر است و من می دانم كه هر فریبكاری در قیامت محشور می شود در حالی كه یك پرچمی دارد (ظاهراً مقصود این است كه فریب خوردگان هم در زیر پرچم فریب دهنده هستند). ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ [1] نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه ی 191.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا