السلام علیک یا امیرالمؤمنین
یا علی بن ابیطالب علیه السلام
#اعلام_برنامه
#حرم_حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#جشن_میلاد
#سید_علی_حسینی_تبار
#امیرالمومنین_ع_مدح
خود را به سراپرده اسرار بزن
هر لحظه دم از حیدر کرار بزن
برخیز ز جا، مگر خجالت دارد
عشقِ به علی را همه جا، جار بزن
شاعر: #محمد_خرم_فر
@ghararenokary
السلام علیک یا امیرالمؤمنین
یا علی بن ابیطالب علیه السلام
#اعلام_برنامه
#جشن_ولادت
#سید_علی_حسینی_تبار
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#امیرالمؤمنین_ولادت
#دوبیتی
نازد به خودش خدا که حیدر دارد
دریای فضائلی مطهر دارد
همتای علی نخواهد آمد والله
صد بار اگر کعبه ترک بردارد
@ghararenokary
السلام علیک یا امیرالمؤمنین
یا علی بن ابیطالب علیه السلام
#اعلام_برنامه
#دهه_فجر
#سید_علی_حسینی_تبار
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#امیرالمومنین_ع_مدح
قلم لال است اما مینویسم داستانش را
من و مدح علی؟!حتی نمیبردم گمانش را
گروهی باعلی مشغول و جمعی باعلی عاشق
مسلمان جایخود دارد چه سازم هندوانش را
علی را بی خدا اصلاً - خدا را بی علی هرگز
نه میخواهم چنینش را - نه میخواهم چنانش را
نه تنها مجلس خود را بنا بر گفتهی احمد
مزین کرده با نام علی شیعه اذانش را
بهقربان وجودی که وجودم از وجود اوست
چنان میخواهمش آری که هر موجود جانش را
خدا فرموده قبل از خلقت عالم علی بودهاست
و من اصلاً نمیفهمم مکانش را زمانش را
بگویم فاشحیدر کیست ممسوس خداوند است
زبانم تند میراند که میگیرم عنانش را
همیشه از خودم میپرسم و هربار میمانم
چگونه شکر باید کرد لطف بیکرانش را
ضریحش که بهجایخود دلم آنقدرها تنگ است
کسیکه یاعلیگفته است میبوسم دهانش را
زمان خطبهخوانی اوسخنران نه سخندانست
که منبر میبرد حظ شیوهی فنّ بیانش را
خدا خود را اگر مومنصداکردهاست میخواهد
که اینگونه کند مدح امیر مومنانش را
قسیم نار والجنه-علی-تنها علی بودهاست
کسی که با یتیمان میکند تقسیم نانش را
بهقدر نان جو از ملک این دنیا نمیخواهد
نخواهد بست زنجیری به دنیا؛ بازوانشرا
خداآغاز خلقت یاعلی گفتاست پس حتماً
به پایان میبرد با "یاعلی" کار جهانش را
شاعر: #محمدحسن_بیات_لو
@ghararenokary
السلام علیک یا امیرالمؤمنین
یا علی بن ابیطالب علیه السلام
#اعلام_برنامه
#مدح_امام_علی
#جشن_میلاد
#سید_علی_حسینی_تبار
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#امیرالمومنین_ع_مدح
#ماه_رجب
یا مَن اَرجُوهُ لِکُلِّ خَیرِ من یعنی نجف
هرکجا جز خانهی حیدر به غیر شر نبود
شاعر: #بردیا_محمدی
@ghararenokary
السلام علیک یا زینب کبری سلام الله علیها
بارگزاری نوحه ها و اشعار شهادت
حضرت زینب س
@ghararenokary
#حضرت_زینب_س_شهادت
#حضرت_زینب_س_مصائب
تا آخرین نفس که توانی در این تن است
داغت امانتی است که همراه با من است
رفتی و داغ دامن من را رها نکرد
یاد تو در دل من و اشکم به دامن است
چون شمع ذره ذره دلم آب شد ولی
در من هنوز شعله ی امید روشن است
جان می سپارم و دم آخر دلم خوش است
دیدار تو مقارن این جان سپردن است
یک سال و نیم خواهر تو مرد و زنده شد
یک سال و نیم کار دلم غصه خوردن است
حتی ز داغ تو دل سنگ آب می شود
دل های دشمنان تو از جنس آهن است
مویی که شانه بود به آن دست فاطمه
دیدم که غرق خون شده در چنگ دشمن است
رفتی و بین این همه نامرد و بی حیا
یک مرد هم نبود بگوید مزن زن است
شاعر: #هادی_ملک_پور
@ghararenokary
#حضرت_زینب_س_شهادت
و قبل از اینکه مرا هم از این سرا ببرید
کمک کنید مرا سمت کربلا ببرید
تمام قامت من را شکسته داغ حسین
کمک کنید مرا دست بر عصا ببرید
در آن غروب فدایش شدم قبول نکرد
اگر که قابلم اکنون مرا فدا ببرید
کمی زخون دل عمه رنگ بردارید
برای موی سفیدم کمی حنا ببرید
به خیمه سوختم اما دوباره می سوزم
در آفتاب اگر بستر مرا ببرید
کنار بستر من روضه ای بخوانید و
مرا میان همین اشک و گریه ها ببرید
همان که خون سرم پای نیزه اش می ریخت
مرا به دیدن خورشید نیزه ها ببرید
همان کسی که سرش زیر دست و پا افتاد
مرا به شِکوه از آن شام پر بلا ببرید
مرا لباس اسیری کفن کنید و سپس
حسین حسین بگویید و کربلا ببرید
شاعر: #رحمان_نوازنی
@ghararenokary
#حضرت_زینب_س_شهادت
#حضرت_زینب_س_مصائب
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
عاشق همیشه قسمتش حیران شدن بود
پارهگریبان ، بی سر و سامان شدن بود
اول قرار ما دو تا قربان شدن بود
رفتی و سهم من بلاگردان شدن بود
یکسال و نیم آتشگرفتن سهم من بود
تقدیر پروانه از اول سوختن بود
یکسال و نیم از رفتن تو گریه کردم
با هر نخ پیراهن تو گریه کردم
خیلی برای کشتن تو گریه کردم
با خندههای دشمن تو گریه کردم
هرشب بدون تو هزاران شب گذشته
دیگر بیا آب از سر زینب گذشته
آخر مرا با غصّهی ایّام بردند
با خاطرات سیلی و دشنام بردند
بین همان شهری که بزم عام بردند
این آخر عمری مرا در شام بردند
پروانه ها خاکسترم را جمع کردند
از زیر سایه بسترم را جمع کردند
گفتم به عبدالله که یاد قَرَن کن
کمتر کنارم صحبت از باغ و چمن کن
این آخر عمری مرا رو به وطن کن
من را میان کهنه پیراهن کفن کن
با قاسم و عباسم و اکبر بیائید
من را بسوی کربلا تشییع نمائید
حالا دگر بال و پری دارم، ندارم
در آتشت خاکستری دارم، ندارم
من سایهی بالاسری دارم، ندارم
چیزی به جز چشم تری دارم، ندارم
آنقدر بین کوچهها بال و پرم سوخت
آنقدر بعد کربلا موی سرم سوخت
باور نخواهی کرد با اغیار رفتم
با چادر پاره سر بازار رفتم
خیلی میان کوچهها دشوار رفتم
با ناسزای تند نیزهدار رفتم
یادم نرفته دست بر پهلو گرفتم
با آستینم با چه وضعی رو گرفتم
یادم نرفته دور تو جنجال کردند
جمعیتی را وارد گودال کردند
آن ده سواری که تو را پامال کردند
دیدم تنت را زندهزنده چال کردند
یادم نرفته دست و پا گم کرده بودم
در گوشهی مقتل تو را گم کرده بودم
دیر آمدم دیدم سرت دست کسی رفت
عمّامهی پیغمبرت دست کسی رفت
هم یادگار مادرت دست کسی رفت
هم روسریِ دخترت دست کسی رفت
هم خویش را پهلوی تو انداختم من
هم چادرم را روی تو انداختم من
شاعر: #محمدجواد_پرچمی
@ghararenokary
#حضرت_زینب_س_شهادت
#حضرت_زینب_س_مصائب
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
من نگاهم نگاهِ بر راهم
ناله ام گریه های بی گاهم
حِق حق ام سرفه ام نفس زدنم
من بریده بریده ام آهم
بوی گودال می دهد دستم
تشنه ام روضه های جانکاهم
چشم نه سر نه جان را نه
آه تنها حسین می خواهم
حرم گرم و ساده ام پاشید
رفتی و خانواده ام پاشید
چشم ها تار می شود گاهی
درد بسیار می شود گاهی
درد پهلو چقدر طولانیست
سرفه خونبار می شود گاهی
روضه ای که سکینه هم نشنید
سرم آوار می شود گاهی
پیش ام البنین نشد گویم
حرف دشوار می شود گاهی
گرمی آفتاب یادم هست
التماس رباب یادم هست
شانه وقتی که خیزران بخورد
دست سخت است تا تکان بخورد
و از آن سخت تر به پیش رباب
ضربه ای طفلِ بی زبان بخورد
من صدایش شنیده ام از دور
تیر وقتی به استخوان بخورد
از همه سخت تر ولی این است
حنجر کوچکی سنان بخورد
حرمله خنده بی امان می زد
غالباً تیر بر نشان می زد
تا صدای برادرم نرسید
وای جز خنده تا حرم نرسید
ناله ام بند آمد از نفست
نفسم تا به حنجرم نرسید
بین گودالِ تو به داد من
هیچ کس غیر مادرم نرسید
گرچه خوردم کُتک به جانِ خودت
پنجه ای سمت معجرم نرسید
ناله ات بود خواهرم برگرد
جان تو جان دخترم برگرد
پسرت بود و بی مهابا زد
به لبت آب بود اما زد
تا صدای من و تو را ببُرد
چکمه پوشی به سینه ات پا زد
دید زخم است و جای سالم نیست
نیزه برداشت بین آنها زد
عرقش را گرفت با دستش
بعد از آن آستین که بالا زد
روضه ی پشت گردنت سخت است
خنجرش را درست آنجا زد
بعد او جوشن تو را کندند
رفت و پیراهن تو را کندند
شاعر: #حسن_لطفی
@ghararenokary
#حضرت_زینب_س_شهادت
#حضرت_زینب_س_مصائب
به مدینه خبرِ سوختنش را نبَرید
آه در سایه بیایید تنش را نبرید
پیشِ او نامِ حسین و حسنش را نبرید
از روی سینهیِ او پیرهنش را نبرید
بگذارید که راحت بدهد جان زینب
هرچه کردند نسوزد دَمِ آخر که نشد
یا کمی کم بشود گریهیِ خواهر که نشد
یا به عباس نگوید غمِ معجر که نشد
یا نخواند نَفَسی روضهیِ حنجر که نشد
چه پریشان شده امروز ، پریشان زینب
بی نَفس مانده و بالایِ سرش نیست کسی
رو به قبله شده و دور و برش نیست کسی
تا بگیرند زیرِ بال و پَرش نیست کسی
یا بگیرند خبر از جگرش نیست کسی
زیرِ لب داشت حسینیم سَنَ قوربان زینب
یادش اُفتاد خودش دید پرش را بُردند
دیر آمد سرِ گودال سرش را بُردند
با سرِ نیزهیِ سرخی پسرش را بُردند
زودتر از زن و بچه خبرش را بُردند
میدَودَ در وسطِ خیمهی سوزان زینب
یک طرف داشت سَنان باز سِنان را میزد
یک طرف حرمله هم پیر و جوان را میزد
همهی قافله را دخترکان را میزد
جای شلاق به تن چوبِ کمان را میزد
تک و تنها شده با جمعِ یتیمان زینب
چه کند ، مادری از طفل نشان میخواد
کودکِ بی رَمَقی تکهیِ نان میخواهد
دختری آمده از عمه توان میخواهد
راه رفتن به رویِ آبله جان میخواهد
میرود تا برسد گوشهی ویران زینب...
شاعر: #حسن_لطفی
@ghararejokary
#حضرت_زینب_س_مدح_و_مصائب
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
در سینه ام جز مِهر زینب جا نخواهد شد
با او کسی در عاشقی همتا نخواهد شد
عاشق شوی حرف دلم را خوب می فهمی
ذکری شبیه "زینب کبری" نخواهد شد
نوکر که جای خود، غلام نوکرانش هم
درمانده و محتاج در عقبی نخواهد شد
هر کس که گریان شد برای عمه ی سادات
شرمنده پیش حضرت زهرا نخواهد شد
داغ برادرها...اسارت...سیلی و غارت
در چشم بانویی جز او زیبا نخواهد شد
از غیرت و از عفت زهرایی اش پیداست
حتی اگر معجر بسوزد وا نخواهد شد
مِیلش شهادت بود در کرب و بلا، اما
زینب نماند که عدو رسوا نخواهد شد
بعد از ابوفاضل علمدار است و دین حق
جز با اسارت رفتنش برپا نخواهد شد
عمری بلا دیده ولی داغی برای او
مانند داغ عصر عاشورا نخواهد شد
**
همراه مادر هر چه بر سر می زنیم انگار
قاتل ز روی سینه ی تو پا نخواهد شد
کل تن تو جای زخم نیزه و تیر است
جایی برای بوسه ام پیدا نخواهد شد؟
شاعر: #مرضیه_نعیم_امینی
@ghararenokary
#حضرت_زینب_س_شهادت
گریه کردم روضه ی سخت تو را یک سال و نیم
زهر شد در کام من آب و غذا یک سال و نیم
در شگفتم ، من که با تو زنده بودم روز و شب ...
زنده ماندم بی وجودِ تو چرا یک سال و نیم ؟!
هیچ جا حتی گلستان هم دلم را وا نکرد
بعدِ تو هر چیز ، دق داده مرا یک سال و نیم
با سرِ تو سر شده روز و شبِ این سرنوشت
پیش چشمم بوده ای بر نیزه ها یک سال و نیم
"کاش می شد زودتر جانم شود تقدیم تو " ...
بوده بر روی لب من این دعا ، یک سال و نیم
ابرِ باران زای چشمم لحظه ای خشکی ندید
مثل طوفان بود ، این آب و هوا یک سال و نیم
جسم من اینجاست ، روحم در کنار قبر تو
هم در اینجا بودم و هم کربلا ، یک سال و نیم
روز و شب صد بار مُردم من ، در این یک سال و نیم
بوده در تقویم من ، این بدترین یک سال و نیم
آه، از آن ساعتی که کربلایت سرخ شد
سنگ های نینوا هم در عزایت سرخ شد
تا که خونت ریخت بر روی زمینِ قتلگاه ...
آسمان لرزید از داغت ، برایت سرخ شد
بعدِ تو روی حرامی ها به رویم باز شد
صورت من از جسارت بینهایت سرخ شد
دست و پای خواهرت از تازیانه شد کبود
بعد از آنکه بین مقتل دست و پایت سرخ شد
رفتی و شد خواهر تو همسفر با حرمله
بهر هتک حرمت من اشکهایت سرخ شد
روی نیزه بودی و نیزه برایت خون گریست
خاک های کوچه ها هم در قفایت سرخ شد
آه ، قرآن خواندی و چوبی به لبهای تو خورد
آنقَدَر کوبید ، تا لحن صدایت سرخ شد
حال ، از داغ تو آه و شیون من سرخ شد
در غم پیراهنت ، پیراهن من سرخ شد
شاعر: #رضا_قاسمی
@ghararenokary
#حضرت_زینب_س_شهادت
گوشه ی خانه ی خود جای به بستر دارد
مثل زهرا شده و دست روی سر دارد
دختر فاطمه و حیدر کرار است این
عفت فاطمه و هیبت حیدر دارد
زینت حیدر و پیغامبر کرببلاست
این که در جان خود اوصاف پیمبر دارد
گریه گریه همه ی بستر او تر شده است
مثل یک لاله ی مجنون، دل پرپر دارد
لحظه لحظه همه ی خاطره ها در ذهنش
یادی از پر زدن سوره ی کوثر دارد
گُر گرفته بدنش، در تب و تاب است تنش
یاد دیوار و دری روضه ی مادر دارد
همه ی عمر به دل عشق حسینی پرورد
به لبش ذکر حسین تا دم آخر دارد
ظرف یک سال غم کرببلا پیرش کرد
قامتش تا شده، درد کمر و سر دارد
بدنش را طرف سایه نیارید فقط
سینه ای داغ تر از داغ برادر دارد
به روی سینه ی او پیرهن خونین اش
زیر لب زمزمه ی روضه ی حنجر دارد
زیر لب زمزمه می کرد: خدایا... نزنید
«این هلال سر نی آمده دختر دارد»
دختران علی و فاطمه در بازارند
صورتش سوخته زینب... غم معجر دارد
شاعر: #وحید_محمدی
@ghararenokary
#حضرت_زینب_س_شهادت
هردم به آخرین سخنت گریه میکنم
یاد غروب و زخم تنت گریه میکنم
یکدم بیا ببین که فتادم زپا حسین
دائم به غصه ومحنت گریه میکنم
پیراهنت به سینه گرفتم بیا ببین
بر خون روی پیرهنت گریه میکنم
یادم نمی رود که چه دیدم به قتلگاه
با یاد دست و پا زدنت گریه میکنم
در زیر آفتابم و یاد تن توأم
از طرز زیر و رو شدنت گریه میکنم
شد بوریا کفن به تن نعل خورده ات
هر لحظه من،بر آن کفنت گریه میکنم
کی میرود،زخاطر من مجلس شراب
بر چوب دشمن و دهنت گریه میکنم
شاعر: #محمود_اسدی
@ghararenokary
#حضرت_زینب_س_شهادت
آه ای صبور قافله ی غم سفر بخیر
راوی روضه های محرم سفر بخیر
خلوت نشین نیمه شب ندبه های اشک
دلگیر بغض های دمادم سفر بخیر
یکسال و نیم غربت و دلتنگی و فراق
یکسال و نیم گریه ی نم نم سفر بخیر
ای شاهد مراثی گودال قتلگاه
ای وارث مصیبت اعظم سفر بخیر
بغض غریب خاطره های کبودِ شام
امن یجیب کوچه ی ماتم سفر بخیر
روی کبود و نیلی و آشفته ی فراق
موی سپید و خاکی و درهم سفر بخیر
زلفی بخون نشسته سرِنیزه ها رهاست
بانو به زیر سایه ی پرچم سفر بخیر
شاعر: #یوسف_رحیمی
@ghararenokary
#مناجات_با_خدا
#حضرت_زینب_س_مصائب
#حضرت_زینب_س_شهادت
رسیده نوکر عاصی و روسیاه عقیله
رسیده با طمع بخشش از اله عقیله
به هر دری زدم و عبد سر به راه نبودم
مرا بخر که شوم عبد سر به راه عقیله
گناه و معصیت از چشم پُر گناه می افتد
اگر به دل برسد لطف یک نگاه عقیله
مرا خلاص کن از جایگاه آتش دوزخ
قسم به حرمت والا و جایگاه عقیله
خوشا به حال شهیدان جان فدایی زینب
خوشا به غیرت شیرانِ در سپاه عقیله
به یاد قلب سلیم مدافعان شهیدش
سلام می کنم امشب به بارگاه عقیله
به روز حشر که مُهر سکوت بر لب خلق است
حسین، ذکر لب ماست در پناه عقیله
**
نگو به مقتل ارباب، قتلگاه حسینی
که قتلگاه حسین است و قتلگاه عقیله
چه شد که این همه کعبِ سنان به پیکر او خورد؟!
مگر نبود کفیلش، نبود ماه عقیله؟!
اگرچه سنگ به پیشانی اش زدند ولی باز
ندید چشم کسی عجز و اشک و آه عقیله
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
@ghararenokary
#حضرت_زینب_س_مصائب
#حضرت_زینب_س_شهادت
آن بانویی که داشت نورش جلوه ی رب
آن بانویی که بود نامش زینتِ أب
آن بانویی که جلوه بخشیده به مکتب
در بستری بی سایه بان می سوخت در تب
ای روزگار پست، بد کردی به زینب
با صبرِ زهرایی حماسه آفریده
یک زن چگونه این همه غربت چشیده؟!
بی بی چه زجری بین نامحرم کشیده
در ازدحام دشمنانش شد معذب
ای روزگار پست، بد کردی به زینب
آن قدر بر دستش، نشانِ ریسمان دید
آن قدر داغ و روضه های بی کران دید
آن قدر در جسم عزیزانش، سنان دید
بر کعبه ی داغ و رزایا شد ملقب
ای روزگار پست، بد کردی به زینب
ای وای از داغِ چهل منزل اسیری
در شام، شرمنده شدن با سر به زیری
آیا شده با آستینت رو بگیری؟!
در شام و کوفه قامت او شد مورّب
ای روزگار پست، بد کردی به زینب
بزم شراب و زینب و چشمان پرخون
بودند آن جا کاش زیر چرخ گردون
یا زینبیون یا سپاه فاطمیون
بودند آن جا کاش یارانی مقرب
ای روزگار پست، بد کردی به زینب
دارد بساط گریه بر ارباب هر روز
یک سال و نیم آشفته و بی تاب هر روز
هم ناله می شد با رباب و آب هر روز
یاد حسینش، تشنه خوابیده است هر شب
ای روزگار پست، بد کردی به زینب
می دید در گودال غرق خون، تنش را
می دید با چشمان تر، جان کندنش را
می دید، دشمن می کِشد پیراهنش را
می دید جسمش می رود در زیر مرکب
ای روزگار پست، بد کردی به زینب
یاد حسین تشنه اش، وقت اجل کرد
یاد نظاره کردنش از روی تل کرد
پیراهن خونی دلبر را بغل کرد
جانش رسید از داغِ آن لب تشنه، بر لب
ای روزگار پست، بد کردی به زینب
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
@ghararenokary
#حضرت_زینب_س_شهادت
امان ز هجر امان از نبودن تو حسین
گرفت جان مرا غصه ی تن تو حسین
ز سینه ام نفس بی قرار افتاده
حسین عشق تو در احتضار افتاده
چقدر اشک بریزم نیامدی پیشم
دلم گرفته عزیزم نیامدی پیشم
دلم هوای تو کرده بیا در آغوشم
هنوز بعد عزایت سیاه میپوشم
برای تو همه زندگیم سینه زدم
کنار دخترکان یتیم سینه زدم
نگاه کن چقدر چین به صورتم دارم
نشان ضربه ی سنگین به صورتم دارم
برات روضه ی هرروزه میگرفتم من
به یاد تشنگی ات روزه میگرفتم من
کسی مقابل من آب خورد غش کردم
و گاهواره کمی تاب خورد غش کردم
اگرچه از همه کس احترام میبینم
به خواب اگر بروم خواب شام میبینم
به احترام سرت چشم من نشد روشن
تنور خانه ی من مطلقا نشد روشن
پس از تو داغ کفن میکشد مرا آخر
شتر سوار شدن میکشد مرا آخر
زمان خواندن قرآن زدم بروی لبم
به یاد آن لب و دندان زدم بروی لبم
میان خانه غمِ آفتاب را چه کنم
به سایبان بروم من رباب را چه کنم
چقدر شام، سرت را عذاب میدادند
به قاتلت جلوی من شراب میدادند
لباس مادریات را گرفتم از دستش
مرا زیاد زد اما گرفتم از دستش
در آفتاب نشانی غربتم برگشت
شبیه صورت تو رنگ صورتم برگشت
نگو دوباره چرا من به شام سر زده ام
پی زیارت قبر رقیه آمده ام
همینکه نیست سرم سایه ی سری سخت است
بدان برادر من بی برادری سخت است
شاعر: #سید_پوریا_هاشمی
@ghararenokary
وفات حضرت زینب(س)
نوحه
ام المصائب شد دگر راحت از غمها
رفته به سوی مادرش حضرت زهرا
بهرحسین نوحه گر بوده
از ماتمش خون جگر بوده
واویلتا آه و واویلا
قاری قرآنم حسین صبرمن بردی
باچشم خود دیدم که تو خیزران خوردی
کارم شده گریه و زاری
بد دردیه بی کس وکاری
واویلتا آه و واویلا
دیدم که در گودال خون بی سر افتادی
پاره بدن در دامن مادر افتادی
غریب دور از وطن گشتی
برادرم بی کفن گشتی
واویلتا آه و واویلا
ابوذر رییس میرزایی
@ghararenokary
#حضرت_زینب علیهاسلام
#زمینه
بند1⃣
یک سال و نیم بی تو صد سال گذشت
با مردنم فرقی نداشت زندگیم
رفتی ولی با یاد کرببلات
تنها نبودم این یک سال و نیم
ماجرای پیرهنت یه لحظه هم تنهام نزاش
روضه ی داغ کفنت یه لحظه هم تنهام نزاش
لحظه ی سر بریدنت یه لحظه هم تنهام نزاش
هر موقع یاد بریدن سرت افتادم جون دادم
هرموقع یاد رگای حنجرت افتادم جون دادم
هر موقع یاد وداع آخرت افتادم جون دادم
بند 2⃣
روزامو با گریه به شب رسوندم
یاد لبت خواب و گرفت از چشام
از وقتیکه برگشتی از علقمه
تنها نبودم بود روضه باهام
روضه ی دستای قلم یه لحظه هم تنهام نزاش
افتادن مشک و علم یه لحظه هم تنهام نزاش
حسرت سقای حرم یه لحظه هم تنهام نزاش
هر موقع یاد تو و چشم ترت افتادم جون دادم
هرموقع یاد رقیه دخترت افتادم جون دادم
هر موقع یاد گلوی اصغرت افتادم جون دادم
بند3⃣
از وقتیکه رفتی عزیزم دلم
با غصه بودم هرنفس همنشین
بودن کنارم خاطرات بازار
تنها نبودم زخمامو ببین
رد طناب و سلسله یه لحظه هم تنهام نزاش
صدای دست و هلهله یه لحظه هم تنهام نزاش
خنده ی شمر و حرمله یه لحظه هم تنهام نزاش
هر موقع یاد محله های شام افتادم جون دادم
هر موقع یاد هجوم و ازدحام افتادم جون دادم
هر موقع یاد غریبی امام افتادم جون دادم
شعر و سبک: #امیر_آهمند
⛔️کپی بدون ذکر منبع جایز نیست⛔️
@tekyenokari
@ghararenokary
#حضرت_زینب علیهاسلام
#شور
بند1⃣
نورثالث فاطمه زینب
هستی وارث فاطمه زینب
خطبه هات مثه فاطمه زینب
زینب عقیله ی کریم عشق
زینب حبیبه ی حریم عشق
زینب خدای عشق و عاطفه
زینب صراط مستقیم عشق
عقیله العرب آیه های صبر
عقیله العرب مقتدای صبر
عقیله العرب الگوی ایوب
عقیله العرب انتهای صبر
بند3⃣
سرتا پا وقار علی زینب
زهرای تبار علی زینب
اسمت افتخار علی زینب
زینب عزیز صاحب الزمان
زینب علیه دوم زمان
زینب کلید حل مشکلات
زینب پناه آخر الزمان
عقیله العرب در حیا مستوره
عقیله العرب دروفا منصوره
عقیله العرب خط به خط قرآن
عقیله العرب آیه آیه نوره
بند3⃣
هرجا پا به پای حسین زینب
آمین دعای حسین زینب
میمیره برای حسین زینب
زینب شده شعار کربلا
زینب شد اعتبار کربلا
زینب سفیر نهضت حسین
زینب طلایه دار کربلا
عقیله العرب تا ابد جاوید
عقیله العرب با حسین تابید
عقیله العرب خواهر مهتاب و
عقیله العرب خواهر خورشید
شعر و سبک: #امیر_آهمند
⛔️کپی بدون ذکر منبع جایز نیست⛔️
@tekyenokari
@ghararenokary
#حضرت_زینب_شور
مالک ملک بی کران زینب
الهه ی صبر و بیان زینب
وارث اقتدار مولا و
عمه ی صاحب الزمان زینب
به تو از خدا رسید حمد و ثنا
به من از شما رسید لطف و عطا
یه سفر عنایتم کن هم دمشق هم کربلا
دین و دنیا زینب/با مسما زینب
السلام علیکِ/عمتی یا زینب
(اخت الحسنین / بانوی عالمین)
جلوه ی غیرت خدا زینب
پرچمدار کربلا زینب
شبیه خاک کربلاست حتمن
تربت قبر تو شفا زینب
به نخ چادر تو بسته دلم
به ولایت تو پا بسته دلم
روضه گرد هر شب و دیوانه و خسته دلم
جانم علیا زینب/ روح دریا زینب
السلام علیکِ/عمتی یا زینب
(اخت الحسنین / بانوی عالمین)
علوی هیبت و نسب زینب
شهید نیمه ی رجب زینب
ذکر مقدس همه عشاق
مدد عقیله العرب زینب
ای مقام عصمتت ثابت شده
کوفه از صلابتت ساکت شده
کاخ ظلم و ستم از اشکای تو/ساقط شده
کنز اعلا زینب/ جان سقا زینب
السلام علیکِ/عمتی یا زینب
(اخت الحسنین / بانوی عالمین)
#مظاهر_کثیری_نژاد
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@ghararenokary
زمینه_قتلگاهی
#سبک_سامونم_کربلا
#آه_تشنه_کشتنت
✅بند اول
آه وای از کربلا
میزنه ثارالله مادر روصدا
رسیده تو گودال شمر بی حیا
آه وای از کربلا
آه موهاشو کشید
سر و بالا برد و خنجر رو کشید
پیش چشم خواهر حنجر رو درید
آه حنجر رو درید
جدا شد سرش
روبروی مادرش
پیش چشم خواهرش
✅بند دوم
آه تشنه کشتنت
با هزاران مکر و فتنه کشتنت
زیر تیغ تیز و دشنه کشتنت
آه تشنه کشتنت
آه ای عریان بدن
زیر تیر و نیزه دست و پا نزن
یا حسین مظلوم پاره پاره تن
آه ای عریان بدن
روبروی خواهر
وقتی آقام تشنه بود
زیر تیغ و دشنه بود
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@ghararenokary