eitaa logo
قرار نوکری
1.1هزار دنبال‌کننده
842 عکس
54 ویدیو
129 فایل
اطلاع رسانی جلسات کربلایی سیدعلی #حسینی_تبار و بارگزاری صوت جلسات و.. 🔻🔻🔻 #کانال_تخصصی_شعر_و_مداحی #مقتل #بارگزاری_اشعار_نوحه_سرود #آموزش_روضه_خوانی_تخصصی #آموزش_مداحی #حرم_مطهر_حضرت_معصومه_س #سید_علی_حسینی_تبار پل ارتباطی با حقیر ۰۹۱۲۲۵۱۰۶۲۸
مشاهده در ایتا
دانلود
خدايا بنده‌ای منت پذيرم به چاه و ظلمت عصيان اسيرم ترّحم كن كه اين گونه نميرم تویی درد مرا دارو و تسكين اغثنی يا غياث المستغيثين الهی بنده‌ای بودم فراری به سويت آمدم با بی قراری ندارم در برت جز شرمساری مرا با تو بود اين حرف ديرين اغثنی يا غياث المستغيثين منم تنها، تويی تنها اميدم چو من لاتَقْنَطويت را شنيدم به سوی آستان تو دويدم مرا جامی بده زآن شهد شيرين اغثنی يا غياث المستغيثين مپرس از من كجا بودم، كجايم كه سرتا پا پُر از جُرم و خطايم اسير پنجه‌ی نفس و هوايم مرا مانده به دامان اشك خونين اغثنی يا غياث المستغيثين زجان و هستي من تاب رفته شب عمر مرا مهتاب رفته زغفلت بخت من در خواب رفته شده بار غمم بسيار سنگين اغثنی يا غياث المستغيثين خدايا جان مسروری ندارم زغفلت در دلم شوری ندارم برای قبر خود نوری ندارم ندارم مونس و ياری به بالين اغثنی يا غياث المستغيثين قسم بر عزّت و قدر و جلالت قسم بر شوكت و نور كمالت قسم بر عفو و جود و بر خصالت به آيه آيه‌ی زيتون و وَتّين اغثنی يا غياث المستغيثين الهی بر رسول و رسم و راهش به حق مرتضی و اشك و آهش به زهرا و به فرزندان ماهش مكن خارم به پيش آل ياسين اغثنی يا غياث المستغيثين به گل‌های حسين و كربلايش به اخلاص و نماز بی ريايش خـدايا بر سرِ از تن جدايش كه بخشيده سرافرازی به آئين اغثنی يا غياث المستغيثين مرا با ذكر و يادت آشنا كن به عشق خود دلم را مبتلا كن «وفایی» را وفاداری عطا كن مرا ثابت قدم كن در ره دين اغثنی يا غياث المستغيثين ✍ @ghararenokary 💢نکته مهم💢 🔹این شعر بصورت زمزمه در جلسات استفاده می‌شود. کاربرد زمزمه در جلسات هم بعنوان شعراول و هم بعنوان شعر دوم هست،که این شعر بعنوان شعر اول با توجه به محتوی قابل استفاده هست و بسيار عالي ست.
ای بی‌کران که هرچه جهان مبتلای توست هستی نَفَس نَفَس نَفَسَش در هوای توست جاروکش حریم تو شهپرِّ قدسیان جبریل، خادمِ درِ مهمان‌سرای توست در عرش و فرش و هرچه جهان‌های مختلف هر کس که هست، بوسه‌دهِ خاک پای توست خورشید ذرّه‌ای‌ست که همواره روز و شب پرّان در آستانه‌ٔ ایوان‌طلای توست صبح از کرانه‌های سکوت تو جاری است شب گوشِ جان سپرده به سوز صدای توست جان ریزه‌خوارِ خوانِ مناجاتِ مرتضاست دل خوشه‌چینِ ملتمسِ ربنای توست تبعیدیانِ گمشده در تیهِ ظلمتیم چشمان ما هنوز به دست دعای توست دل را چه غم، غریبِ دو عالم اگر شود؟ در قبر و در قیامت اگر آشنای توست پیوندِ غیر، سست‌تر از تار عنکبوت رکن رکین و حصن حصین هم ولای توست ردّ و قبولِ عامه نیرزد به ارزنی هرآینه رضای خدا در رضای توست ✍ @ghararenokary
شهر را تا خبر لطف کریمان برداشت... همه‌ی میکده را دیده‌ی گریان برداشت گریه کردیم و خدا بر سر ما دست کشید باری از شانه‌ی هر عبدِ پریشان برداشت تا که گفتیم ببخشید، دلش زود شکست نام مارا خودش از دفتر خسران برداشت غصه خوردیم ولی غصه و غم ها را بُرد گفت: باید که غم از سینه‌ی مهمان برداشت! پارسال آمده بودم که دگر توبه کنم باغ اعمال مرا آتش شیطان برداشت بعد یک عمر به این خانه پناه آوردیم گرد و خاک از تَن ما با لب خندان برداشت کار ما خورد به یک مانع بسیار بزرگ تا که یک مرتبه گفتیم علی جان!برداشت دست در دست یداللهی مولا دادیم پای ما را علی از خار مغیلان برداشت دست‌خط علی امروز به تقدیر من است سختی راه ازین بنده‌ی حیران برداشت من شبِ قدر فقط کرببلا می‌خواهم باید از کرببلا توشه فراوان برداشت من حسینی شده‌ام چون که خودش خواسته است کام مارا پدر از تربتِ جانان برداشت ** علی امشب به سر سفره‌ی زینب رفت و... طبق معمول عوضِ شیر و نمک، نان برداشت امشب از فاطمه خیلی به عزیزانش گفت... هرچه برداشت قدم، فاطمه گویان برداشت آخرین لقمه‌ی نان را به یتیمانش داد کوفه را زمزمه‌ی آه یتیمان برداشت امشب ای کوفه! علی پیش شما مهمان است صبح فردا وسط خونِ خودش غلتان است @ghararenokary
باید شب قَدرَت مرا آدم بسازد حُر و زهیر و عابس و اَسلم بسازد باید مفاتیح الجنانِ "شیخ عباس" دل را که شد ویرانه دست کم بسازد یارب به من اشکی بده سازنده باشد اشکی بده از بنده‌ات میثم بسازد چشمی بده تا خوب را بشناسم از بد تنها نگاهم را بدوزم سمت گنبد دستی بده دست از تهیدستان بگیرم دستی بده تا راه بر شیطان بگیرم پایی بده جز در ره مولا نکوبم پا جای پایی چون "ابوموسی" نکوبم دل می‌کند وابسته از دنیا به سختی دنیا بِده اما نه دیگر تاج و تختی میلی بده از جام همدردی بنوشم در سیل ماتم نذر هم نوعم بکوشم عزمی بده آماده‌ی ایثار باشم وقت ضرورت راهی پیکار باشم نسلی بده عشق شهادت در دل آن نسلی بده "فهمیده" باشد حاصل آن جانی بده سرشار از نور ولایت لب تر کند مهدی کنم تقدیم حضرت هر کس به نوعی می‌کند نجوا شبانه من هم بخوانم از شهادت عاشقانه زیباترین نثر مناجاتم جهاد است امروزه وقتی صحبت از "جنگ اراده "ست جزءِ مجاهدهای در راه خدایم سجاده‌ام حکم کفن دارد برایم بر نفس سرکش راه طغیان را ببندم با معنویت در دو عالم سربلندم بیش از چهل سال گذشته پای کاریم وقتی که خرمشهرها در پیش داریم رمز بقا قطعاً به دست مردم ماست این اولین تحلیل گام دوم ماست ما را سفارش می‌کند آقا به تقوا لِلظّالِمِ خَصْما وَ لِلْمَظْلومِ عَوْنا ** درس دبستان امیرالمؤمنین است گوشم به فرمان امیرالمؤمنین است نص اشداء علی الکفار یعنی منشور قرآن امیرالمؤمنین است حکم پدر دارد برای خاک یعنی ایران هم ایران امیرالمؤمنین است هرکس به هر جایی رسید از دار دنیا مدیون احسان امیرالمؤمنین است عمری محدث بودن و از غیب گفتن این کار سلمان امیرالمؤمنین است در کعبه مولایم علی آمد به دنیا پس صاحب خانه امیرالمؤمنین است ساعات خوب زندگی ما همیشه در زیر ایوان امیرالمؤمنین است حبل المتینم هست و فردای قیامت دستم به دامان امیرالمؤمنین است با دست او حق سفره‌اش را پهن کرده هر بنده مهمان امیرالمؤمنین است زهرای مرضیه همیشه دوست دارد چشمی که گریان امیرالمؤمنین است شخص پیمبر بانی بزم عزایش چشمان زهرا نیز می‌بارد برایش مرغ دلم پر می‌زند بر بام کوفه حلوای ختم مرتضی در کام کوفه می ریزد از غم‌های خود در جان دختر وقتی که بابا می‌شود مهمان دختر از غصه دیوارِ دلِ دختر ترک خورد وقتی که بابایش فقط نان و نمک خورد آماده دارد می‌شود بر قتل حیدر قومی که هر شب میوه از باغ فدک خورد سی سال پیش، از پا در آمد مرد خیبر وقتی میان کوچه ناموسش کتک خورد دلواپس فردای بابا اُم کلثوم باید بخواند روضه‌ها را اُم کلثوم از خانه که بابای از گل بهترم رفت گفتم که دیگر سایه‌ی روی سرم رفت دیدم به چشمم گوییا تا مسجد شهر پشت سر بابا دوباره مادرم رفت دیدم از این کوچه شروع کربلا را هجده سر بر روی نیزه از حرم رفت زیر سر سیلیِ سنگینِ سنان بود از بعد غارت سوی چشم خواهرم رفت چشم علی مرتضی را دور دیدند در راه اگر دستی به سمت معجرم رفت ✍ @ghararenokary
رها ز درد و غم و رنج بی شمار شدم قسم به خالق کعبه که رستگار شدم همین که خون سرم ریخت روی سجّاده برای دیدن زهرا امیدوار شدم همه جوانی من ختم شد به یک مصرع گل خزان‌زده در موسم بهار شدم به روزگار من آن شد در این دو روزه‌ی عمر که تا قیامت، مظلوم روزگار شدم به پیش اشک یتیمان از آن تنم لرزید که خود به فصل جوانی یتیم‌دار شدم به چاه گفتم ای چاه گریه کن بر من که من به کینه‌ی یاران خود دچار شدم چه سال‌ها که ز عمرم گذشت بی زهرا خدا گواست که آب از فراق یار شدم به نخل میثم خود ثبت کن بگو «میثم» که من اسیر ستم‌های بی شمار شدم ✍ استاد @ghararenokary
در خون شناور شد پَرَش محراب گلگون شد از خون سرش محراب جان نماز آن روز جان می‌داد حتی نمی‌شد باورش محراب در خونِ مولا روضه‌خوانی کرد رفته به روی منبرش محراب وقت تولد خانه‌ی کعبه وقت شهادت بسترش محراب درس شهادت را از او تنها آموخت با چشم ترش محراب آن کاسه‌های شیر می‌گفتند: از چه نبودی! یاورش محراب کاری نمی‌آمد ز دستش پس بی چاره شد در محضرش محراب اول علی سجده نمود اما سجده‌کنان شد آخرش محراب فُزتُ بِرَبِّ الکَعبه... قبل از او جان می‌سپارد در برش محراب.‌‌.. بُغض علی یعنی که «قتلگاه » بودست نام دیگرش «محراب» ** با اهل خیمه او وداعی داشت شاید نیاید خواهرش گودال سکه اگر جایش نمی‌دادند دعوا نمی‌شد بر سرش گودال چکمه، نگیر از جسم او بوسه دارد می‌آید مادرش گودال حتی برای ظلمِ این‌گونه راضی نمی‌شد خنجرش گودال قولِ عروسک داشت از بابا باور ندارد، دخترش گودال... بابای خوبش از سفر برگشت مانده‌ست اما پیکرش گودال ✍ @ghararenokary
آیت الله است یعنی آیت عظمای ماست جلوه‌ی اعلا برای ربّی الاعلای ماست سربه زیری کرده‌ایم و سربلندی می‌کنیم زیردستیم و امیرالمؤمنین بالای ماست دور دنیا گشتن مارا خلایق دیده‌اند در نجف چرخی زدیم آخر نجف دنیای ماست ما کنار چاه‌های آب کوفه مانده‌ایم هرکجا جاپای مولا هست آنجا جای ماست والدینی شیعه دارم که نظیرش نیست نیست حضرت زهراست مادر، مرتضی بابای ماست پادشاه کشوری بود و عبایش پاره بود این که زهدش هم شده ضرب المثل، آقای ماست آبروداری ما بی آبروها پای اوست تا قیامت نوکری کردن برایش پای ماست قدر ما یعنی علی، تقدیر ما یعنی حسین یاحسین و یا علی ذکرِ شب احیای ماست با دهان روزه از او کربلا را خواستیم شوق یک کرببلا رفتن دراین دل‌های ماست @ghararenokary
『کتاب ماهِ محراب』 ♦️ متون برای اجرای مداحان اهلبیت علیهم السلام در ماه مبارك رمضان◈ ♦️ شامل و اجرا شده توسط مداحان مشهور کشور ◈
『کتاب لَيْلَةُ الْقَدْر』 ♦️ متن مراسم احیا و قرآن به سر گرفتن ویژۀ ◈براي اجراي مداحان اهلبيت عليهم السلام در شب های قدر ماه مبارك رمضان ◈اجرا شده توسط مداحان مشهور کشور ♦️ شامل و
غفّاری و حکیمی و ربّی و داوری فوق عروج وهم و فراتر ز باوری از هرچه دیده‌اند و ندیدند، خوب‌تر وز هرچه گفته‌اند و نگفتند، برتری خالیست از ثواب و پر است از خطا و جرم پرونده‌ی سیاه مرا هرچه بنگری من کمترم از این‌که بسوزانی‌ام به نار تو برتری از این‌که به رویم بیاوری خواهی ببخش و خواه بسوزان در آتشم من عبد کوچکم؛ تو خداوند اکبری پرسی اگر تو کیستی و من که؟ گویمت: من بنده‌ی فراری و تو بنده‌پروری در پیش وسعت کرمت نیز کوچک است حتّی گر از گناه همه خلق بگذری من داخل بهشت ولای علی شدم باور نمی‌کنم که تو در دوزخم بری ما را هماره بار معاصی به روی دوش تو دم‌به‌دم حوائج ما را برآوری میثم گناه‌کار و تو بخشنده و کریم کز لطف خویش، ناز گنه‌کار می‌خری @ghararenokary