السلام علیک یا علی بن موسی الرضا المرتضي علیه السلام
کسی قدم به حرم بی مدد نخواهد زد
بدون واسطه دم از احد نخواهد زد
گدایی کوی رضا شو که آن امام رئوف
به سینه ی احدی دست رد نخواهد زد...
@ghararenokary
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_جواد_ع_شهادت
شاعر: #وحید_قاسمی
▶️
پشت در با جگری سوخته تب می کردی
دست و پا می زدی و آب طلب می کردی
گوشه حجره، عطش فاتحه اش را می خواند
اشک هایت به نظر روضه ی سقا می خواند
@hosenih
همسرت جعده تباری ست، بمیرم مظلوم!
مَحرم راز دلت کیست!؟ بمیرم مظلوم!
زهر تنها کمی از بال و پرت را سوزاند
کف زدن های کنیزان جگرت را سوزاند
دردِ این غربت جانسوز مرا خواهد کشت
خون لبهای تو امروز مرا خواهد کشت
کهنه داغی به دلِ داغ نشین می ریزند
آب را پیش نگاهت به زمین می ریزند
تشنگی، زخم ترک روی سبویت انداخت
ناگهان شمر شد و پنجه به مویت انداخت
از لبت، خاک کف حجره تیمم می کرد
ناله ات را وسط هلهله ها گم می کرد
@hosenih
بر سر بام عجب مرثیه جان فرسا بود
سایه بان بدنت بالِ کبوترها بود
اجرت کشتن تان گندم مرغوب نشد
پیکرت در ته گودال لگدکوب نشد
⏹
@ghararenokary
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_جواد_ع_شهادت
شاعر: #عبدالحسین_میرزایی
▶️
هر ناله ای که از دل غم پرورش کشید
آتش دوباره بر جگر مادرش کشید
مثل حسن به خانه خود هم غریب بود
هر چه کشید دردِ سر ، از همسرش کشید
@hosenih
او صورتش به خاک و فقط آه میکشید
این جای آب ، هلهله دور و برش کشید
دیگر توان نداشت کمی دست و پا زند
از بسکه تشنگی رمق از پیکرش کشید
از قاتلش چقدر تقاضای آب کرد
کارِ غریبی اش به کجا آخرش کشید
شکر خدا امام رضا در برش نبود
بر روی خاکِ حجره که بال و پرش کشید
دیگر رضا ندید چگونه زروی بام
قاتل به خاکِ کوچه ، تنِ اطهرش کشید
اما حسین دید زمین خورد اکبرش
زانو زد و ناله زد و در برش کشید
صد بار مُرد و زنده شد مظلوم کربلا
از بس که نیزه از بدن اکبرش کشید
یک بار هم دوباره پدر را صدا نکرد
خون هرچه از دهانِ گل پرپرش کشید
یک لحظه یاد مادرش افتاد ، چون حسین...
ناچار شد عبا به روی خواهرش کشید
@hosenih
در قتلگاه هم به لبش یا بُنَیَّ بود
خنجر ، دمی که شمر روی حنجرش کشید
می گفت خدا به دادِ موی دخترم رسد
از پشتِ سر ، شمر که موی سرش کشید
⏹
@ghararenokary
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_جواد_ع_شهادت
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
▶️
میان حجره خود زار ومضطر افتاده
دوباره همسری از ظلم همسر افتاده
تمام حجره پر از لخته های خون شده است
اگرچه پا شده اما مکرر افتاده
@hosenih
کنیزها همه مشغول رقص و هلهله اند
جوان بی رمقی در برابر افتاده
بس است طشت نکوبید فاطمه اینجاست
کنار جسم پسر باز مادر افتاده
غریب طوس کجایی که پاره ی جگرت
بروی بام غریبانه پرپر افتاده
هزارشکر تنش زیر آفتاب نرفت
به پیکرش پروبال کبوتر افتاده
هزارشکر سرش روی نیزه بند نشد
کسی نگفته تنش بین لشگر افتاده
@hosenih
کسی نگفت زن و بچه اش اسیر شدند
کسی نگفت گلویش به خنجر افتاده
فدای تشنه لبی که لبش ترک میخورد
و در کنار تنش خواهرش کتک میخورد
⏹
@ghararenokary
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_جواد_ع_شهادت
شاعر: #حسن_لطفی
▶️
حُجرهی سوختهاش کاش دری دیگر داشت
این جوان کاش به بالایِ سرش خواهر داشت
چه شده چند کنیز از پسِ در میخندند
یکنفر این طرف و چند نفر میخندند
@hosenih
خنده کردند بر این زخم دوایی نرسد
خنده کردند صدایش به صدایی نرسد
طَشت دَف شُد که نفهمند کسی میسوزد
بِینِ این حجرهی بسته نفسی میسوزد
طَشت را پیشِ لبانش بگذارند ای کاش
کاسه آبی به دهانش بگذارند ای کاش
ظرف از آب پُر اما به زمین میکوبند
میزند داد ولی پا به زمین میکوبند
خندهی بد دهنی میرسد از هلهله ها
ناسزاهای زنی میرسد از هلهله ها
خواست بالی بزند غم پَرِ او را سوزاند
خواست آهی بکِشد حَنجر او را سوزاند
گفت آبی و نشد تا که بگوید جگرم
زهر وقتی نفَسِ آخرِ او را سوزاند
میکشد پا به زمین تا که بفهمند همه
جگرِ شعله ورش پیکرِ او را سوزاند
@hosenih
خواهری حیف ندارد که به دادش برسد
عوَضاش بی کَسیاش مادرِ او را سوزاند
تا بگِریند برایش دو سه همسایه که هست
رویِ این بام تنش مانده ولی سایه که هست
روی این بام تنش مانده ولی عریان نه...
⏹
@ghararenokary
#امام_جواد_ع_شهادت
تسلای دلِ مظلومِ عالم عالمی دارد
گلوی تشنه کامِ زهر خورده مرهمی دارد
برای جرعه آبی دست و پا میزد؟ نه وَاللهِ
بیادِ تشنه ی گودال، در جانش غمی دارد
@hosenih
صدای العطش با هلهله بدجور دَرهم شد
بمیرم گوشه ی حجره، چه حالِ دَرهمی دارد
بخاک اینجا سرش، از پیچ و تابِ زهر افتاده
چنان سَروِ شکسته،،، گوئیا قدّ خَمی دارد
به اُم الفضلِ ملعونه بگو: دست از سرش بردار
شبیهِ مادرش زهرا، جواد عمرِ کمی دارد
بزیرِ لب نوا میکرد: من داغِ حسن دارم
که این جور و جفا را این جگر از مَحرمی دارد
پیِ دیدارِ هادی "یابُنَیَّ" گفت، تا آمد
بیادِ اکبرِ لیلاست، اشکِ نم نمی دارد
ندارد خواهری را در برِ خود گریه کن، اما
به مانند حکیمه دخترِ خود همدمی دارد
نه جسمش زیر سمّ اسبها با خاک یکسان شد
نه خنجر بر روی حنجر، نه از خونش یَمی دارد
@hosenih
ندید آقا، در این مقتل جفای ساربانان را
سلیمانی که بر انگشتِ عصمت خاتمی دارد
نه بر نیزه سری دید و نه عریان پیکری بر خاک
نه گِردا گِردِ اهلِ بیتِ خود نامحرمی دارد
شاعر: #محمود_ژولیده
@ghararenokary
واحد؛ باب المراد.mp3
1.48M
#امام_جواد علیهالسلام
#واحد
🔹باب المراد🔹
ای جود سرشار، ای مهر جاری
ای که پناهِ هر بیقراری
هر شب دل من سائل باب المراد است
آنجا که حاجتمند درگاهت زياد است
آنجا که اوج هر توسل «يا جواد» است
دریای لطفت بیکران، ای همدم غمدیدگان
ای مهربان ای مهربان، یا مولا
«مولا جواد بن الرضا، یا مولا»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
غمهای تازه، دارد برایت
دنیای غمها، دنیای غربت
از این زمانه سهم تو شد بیشکیبی
یعنی نداری غیر دلتنگی نصیبی
در خانه هم شد همدمت آه غریبی
دیدی که یار بیوفا، آتش زده جان تو را
ای مهربان آخر چرا؟، یا مولا
«مولا جواد بن الرضا، یا مولا»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
از شهر غربت، وقت رهاییست
شهری که حالا، کربوبلاییست
زنده شده در پیش چشمانت غروبی
داری خبر از عصر عاشورا به خوبی
از بیکسی، از هلهله، از پایکوبی
مثل لب عطشان تو، شد روضهخوان چشمان تو
بر لب رسیده جان تو، یا مولا
«مولا جواد بن الرضا، یا مولا»
شاعر: #یوسف_رحیمی
نغمهپرداز: #محمدرضا_رضایی
🌐 shereheyat.ir/node/4700
✅ @ShereHeyat_Nohe
@ghararenokary
زمینه؛ یا جواد الائمه.mp3
1.58M
#امام_جواد علیهالسلام
#زمینه
🔹یا جوادالائمه🔹
دلای پریشون، ناامید از این روزگار
به سوی تو میان دلشکسته و غصهدار
نگاه تو میشه مرهم دل بیقرار
تو با غریبا رحیمی و
مهربون و کریمی و
میفهمی درد و غماشونو
تو چشیدی یتیمیو
تمومِ حاجتا رو دادی، مولا
تویی که جواد بن الجوادی، مولا
«یا مولا، یا جوادالائمه مولا»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یه دنیا حکایت میشه گفت برا غربتت
چه یثرب، چه بغداد، رنج و غم شده قسمتت
چه سخته نباشه غیر غصه همصحبتت
تو خونه بیهمزبونی و
همنفس با خزونی و
گرفتن از تو چه زود آقا
این بهار جوونیو
چهها که از زمونه دیدی، ای وای
بمیرم تو جوونی خمیدی، ای وای
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تو خونهت که برپاست بیرق سیاه عزا
انیسِ غریبیت میشه اشکای تو آقا
دلت تو مدینهست، روضهخونه تو کوچهها
یه عده گرم تماشا و
گل یاسی رو خاکا و
توی هیاهیو غریبونه
آقایی مونده تنها و
صدایِ نالهتو شنیدن، ای وای
بمیرم جوابتو نمیدن، ای وای
🌐 shereheyat.ir/node/4703
✅ @ShereHeyat_Nohe
@ghararenokary
#امام_جواد علیهالسلام
#زمزمه_خوانی
🔹بیوفایی یار🔹
تا آه سینهسوزی، از قلب من برآید
هر دم هزار نوبت، جانم ز تن برآید
بس کوه غصه بردم، بس خون دل که خوردم
پیوسته از لبم جان جای سخن برآید..
از بیوفایی یار، این بود قسمت من
من گریهکن بمیرم، او خندهزن برآید..
امروز بین حجره، فردا کنار کوچه
فریاد غربت من از این بدن برآید
نیکوست زهر دشمن در راه دوست کز من
هم ساختن به آتش، هم سوختن برآید..
جا دارد از غم من هنگام دفن این تن
خون در لحد بجوشد اشک از کفن برآید..
📝 #غلامرضا_سازگار
@ghararenokary
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_جواد_ع_مدح_و_شهادت
شاعر: #قاسم_نعمتی
▶️
مهر شما در دل عاشق فتاد
خیر دو دنیا به من این فیض داد
باب کرم هستی و باب المراد
اَسئَلُکَ بِجودِکَ یا جَواد
تا که توسل به تو آغاز شد
هر گِرِهی داشت گدا باز شد
ای نمک سفرۀ سلطان طوس
محضر تو خیل ملک خاک بوس
آینۀ صورت شمس الشموس
دلخوشیِ عمر اَنیس النفوس
ای علی اکبر ملیح رضا
حلقۀ موی تو ضریح رضا
@hosenih
جود تو شد مظهر کُلِّ صفات
نام تو فتاح همه مشکلات
نازترین تک پسر کائنات
حق بده بابات بمیرد برات
بوسه ز لبهای تو کار رضا
ای همۀ دار و ندارِ رضا
گوشۀ حجره شده جایت چرا ؟
مرگ شده ذکر و دعایت چرا ؟
بسته شده راه صدایت چرا ؟
آب نیاورده برایت چرا ؟
شعله به جان و دل زهرا مکش
جانِ رضا روی زمین پا مکش
ضربه به حیثیت افلاک خورد
رنگ کبودی به رُخی پاک خورد
موی به هم ریخته ات خاک خورد
داد زدی دورِ لبت چاک خورد
با جگر سوخته پرپر زدی
بر دَرِ حجره چقدر سر زدی
خون ز لبِ خشک تو پاشید وای
لحظۀ پرپر زدنت دید وای
چشم به چشمان تو خندید وای
تشت زنان دورِ تو رقصید وای
شعله به جان تو چنین ریخته
آب به پیش تو زمین ریخته
آب نخوردی ... بدنت پا نخورد
یک نخی از پیروهنت پا نخورد
در ته گودال تنت پا نخورد
مثل حسین بر دهنت پا نخورد
یاد حسین دیدۀ تر داشتی
هر چه سرت آمده ، سر داشتی
@hosenih
چنگ به موی سرش انداختند
روی تن بی سر او تاختند
خیل زنان رنگ ز رخ باختند
پیکر غارت شده نشناختند
عمۀ سادات زمین گیر شد
بر سر بوسیدن رگ پیر شد
طول کشید از نَفَس افتادنش
حنجر پاشیده روی دامنش
عده ای اعراب دَمِ رفتنش
با کتک از کرب و بلا بُردنش
عمه از آن لحظه گرفتار شد
ناقه نشین راهی بازار شد
⏹
@ghararenokary
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_جواد_ع_شهادت
شاعر: #مهدی_شریف_زاده
▶️
چه قدر خوب که کارت به تماشا نکشید
حجره شد بسته و قصه به درازا نکشید
@hosenih
هلهله، کف، به روی زخم نمک پاشیدن
جگرت سوخت و کارش به مداوا نکشید
گرچه نوشیده ای از زهر جفای همسر
گرچه این رَنج تو را هیچکس آقا نکشید
کربلا، طشت طلا، شام بلا، کنج تنور
چه قدر خوب که پای تو به هرجا نکشید
دست و پا می زنی و دست وَ پا می کوبند
لا اقل هیچکسی بر بدنت پا نکشید
تشنه ای گرچه، ولی طفل تو که عطشان نیست
طلب آب نمودی، به تمنا نکشید!
می کشیدند تو را روی زمین اما شکر
پنجه ای موی سر دخترکت را نکشید
تو جوانی چه کشید آنکه جوانش را داد
خوب شد کار تو به طرح معما نکشید
به سر و صورت و ابروی تو سنگی ننشست
بر روی نیزه کسی رأس تو بالا نکشید
@hosenih
پیرهن داری و در دست تو انگشتر هست
سر عمامه ی تو کار به دعوا نکشید...
⏹
@ghararenokary
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_جواد_ع_شهادت
شاعر: #محمود_ژوليده
▶️
برای کشتن من این شتاب لازم نیست
حیا کنید که بر من عتاب لازم نیست
به زهر کینه ی خود، صد بلا بمن دادی
دگر به خنده دلم را عذاب لازم نیست
@hosenih
شبیه جد غریبم حسین عطشانم
ز کام تشنه ی من، منعِ آب لازم نیست
صدای هلهله و رقص و پایکوبی چیست
میان درد دگر التهاب لازم نیست
جوادم و ز جوانی ندیده ام خیری
به غیر مرگ به آهم جواب لازم نیست
به غیظ این بدن خسته را مبر بر بام
تن نحیف مرا آفتاب لازم نیست
چنان حسین به تن، سایبان نمیخواهم
کبوتران حرم را صواب لازم نیست
تنش سه روز و دو شب سایبان ندید آری
به غیر نیزه به جسمش حجاب لازم نیست
هزار و نهصد و پنجاه زخم بر تن داشت
دگر ز سُمّ ستوران، عِقاب لازم نیست
به اشک اهل حرم نیزه دار میخندد
به داغدیده دگر اضطراب لازم نیست
سری که نیزه نشین گشت تا چهل منزل
دگر جسارت بزم شراب لازم نیست
@hosenih
میان سلسله بردند عمه هایم را
به دست دخت سه ساله طناب لازم نیست
برای عقده گشودن ز اینهمه غربت
به غیر روضه ی شام خراب لازم نیست
⏹
@ghararenokary
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_جواد_ع_مدح
شاعر: #مهدی_جهاندار
▶️
جواد آنکه به نزدش سخا و جود گداست
جواد آنکه خدا نیست، خندههای خداست
جواد آنکه هم از کودکی امام شده است
شبیه حضرت عیسی و حضرت یحیاست
@hosenih
جواد آنکه کریم بن هفت اقیانوس
جواد آنکه جواد بن هشتمین دریاست
جواد آنکه جواب تمام پرسشها
جواد آنکه امام تمام بارانهاست
جواد آنکه به دل بردن از پدر مشهور
جواد آنکه علیاکبر امام رضاست
جواد آنکه پدر از پسر غریبتر است
یکی به غربت مشهد، یکی به سامرّاست
جواد آنکه به فرزندیاش گمان بردند
غریب طعنه زدنهای مردم دنیاست
جواد آنکه به لبهای تشنه جان داده است
جواد آنکه پر از کلّ یوم عاشوراست
@hosenih
جواد آنکه به نزدیک با بصیرتیاش
ریا و خدعهی مأمون و معتصم رسواست
دلم شکسته ولی پر تلاطم است هنوز
که عشق فاصلهی کاظمین کرب و بلاست
⏹
@ghararenokary
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_جواد_ع_مدح_و_شهادت
#علیرضا_خاکساری
▶️
مبدا که باشد طوس مقصد کاظمین است
در آسمان ها هم زبانزد کاظمین است
هر جا که بوی تو می آید کاظمین است
با این حساب امروز مشهد کاظمین است
وقتی که محو دیدن باب الجوادیم
انگار اصلا زائر باب المرادیم
@hosenih
مهر و محبت حلم و بخشش جود و رحمت
در جان تو کرده تجلی بی نهایت
شاعر می افتد پای توصیفت به زحمت
داری به سر عمامه ی سبز امامت
پاکی زلالی مهربانی و عطوفی
ای معدن الرحمه رئوف بن رئوفی
بسکه خدای تو ملاحت بر تو داده
دل می بری با چشم و ابروی گشاده
ای تالی شمس الشموس ای شاهزاده
از کودکی هستی بزرگ خانواده
وقتی علی اکبر مولای مایی
یعنی تو هم خلقا و خلقا مصطفایی
علم الیقین و مظهر توحید بودی
در ناامیدی مایه ی امید بودی
راه نجات از ورطه ی تردید بودی
نه ساله اما مرجع تقلید بودی
خورشید زاده ماه پیشت رخ گرفته
هر پرسشی در محضرت پاسخ گرفته
نه ساله بودی رهبری کردی جهان را
در آستین داری جواب حاضران را
داری به دست خود زمام اسمان را
دادی به ما از صلب خود صاحب زمان را
عمری مسلمان های اسلام تو هستیم
چشم انتظار مغز بادام تو هستیم
معنا بگیرد علم و دانش تحت نامت
حکمت همیشه می گذارد احترامت
یحی بن اکثم مات و حیران کلامت
جای سخن های تو بنویسم قیامت
با احتجاجت فتح خیبر کردی ان روز
با تیغ نطقت کار حیدر کردی ان روز
چشم تمنا را بدوزم بر نگاهی
یا سیدالسادات اباجعفر نگاهی
تا حال و روز من شود بهتر نگاهی
کی میکنی بر جانب نوکر نگاهی
با یک نگاه تو "موفق" میشوم من
بر جمع اصحاب تو ملحق میشوم من
سرچشمه ی مهر و عطوفت کوه احساس
بیرون زند از حجره ات عطر گل یاس
بر روضه های فاطمه همواره حساس
غیرت به مادر داری اقا مثل عباس
مشتاق انجام امور ناتمامیم
ما هم شبیه تو به فکر انتقامیم
با سفره هایت هرکسی که آشنا شد
بیرون نرفت از روضه ات حاجت روا شد
هر جا که آمد نام تو دارالشفا شد
با ذکر تو آجیل مان مشکل گشا شد
عطری دگر بر هفته داده چهارشنبه
ماییم و ختم یا جواد چهارشنبه
@hosenih
نحن موالیکم بزهرا یابن سلطان
یا سیدی انظر الینا یابن سلطان
ما را سفارش کن به بابا یابن سلطان
روضه مهیا شد بفرما یابن سلطان
گنبد به روی دوش خود پرچم گرفته
بابا برایت مجلس ماتم گرفته
عمری میان روضه هایت گریه کردیم
بر غربت بی انتهایت گریه کردیم
تو گریه کردی پا به پایت گریه کردیم
با ضامن آهو برایت گریه کردیم
شهری به پای رفتن تو غصه خورده
همسایه از همسایه ی خود ارث برده
هر روز مهمانی به غیر از غم نداری
بر زخم های کهنه ات مرهم نداری
حتی میان خانه ات محرم نداری
جز گریه کردن راه دیگر هم نداری
ای وارث درد حسن خون بر دلت شد
وقتی شریک زندگی ات قاتلت شد
از شدت زهر ستم بال و پرت سوخت
تنها نه بال و پر تمام پیکرت سوخت
تو سوختی از غصه قلب مادرت سوخت
از تشنگی در بین حجره حنجرت سوخت
با ناله های تو همه کل می کشیدند
در پیش چشم فاطمه کل می کشیدند
@hosenih
شکر خدا سر نیزه و تیر و کمان نیست
بر سینه ی تو رد پایی از سنان نیست
در دست ام فضل دیگر خیزران نیست
انگشترت دیگر به دست ساربان نیست
شکر خدا دیگر به دنبال سر تو
از دشمنت سیلی نخورده دختر تو
⏹
@ghararenokary
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_جواد_ع_شهادت
شاعر: #عبدالحسین_میرزایی
▶️
هر ناله ای که از دل غم پرورش کشید
آتش دوباره بر جگر مادرش کشید
مثل حسن به خانه خود هم غریب بود
هر چه کشید دردِ سر ، از همسرش کشید
او صورتش به خاک و فقط آه میکشید
این جای آب ، هلهله دور و برش کشید
دیگر توان نداشت کمی دست و پا زند
از بسکه تشنگی رمق از پیکرش کشید
از قاتلش چقدر تقاضای آب کرد
کارِ غریبی اش به کجا آخرش کشید
شکر خدا امام رضا در برش نبود
بر روی خاکِ حجره که بال و پرش کشید
دیگر رضا ندید چگونه زروی بام
قاتل به خاکِ کوچه ، تنِ اطهرش کشید
اما حسین دید زمین خورد اکبرش
زانو زد و ناله زد و در برش کشید
صد بار مُرد و زنده شد مظلوم کربلا
از بس که نیزه از بدن اکبرش کشید
یک بار هم دوباره پدر را صدا نکرد
خون هرچه از دهانِ گل پرپرش کشید
یک لحظه یاد مادرش افتاد ، چون حسین...
ناچار شد عبا به روی خواهرش کشید
در قتلگاه هم به لبش یا بُنَیَّ بود
خنجر ، دمی که شمر روی حنجرش کشید
می گفت خدا به دادِ موی دخترم رسد
از پشتِ سر ، شمر که موی سرش کشید
⏹
@ghararenokary
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_جواد_ع_مدح_و_شهادت
#امیر_عظیمی
▶️
ای که بر جودت سلیمان نبی رو می زند
روبروی گنبد تو نوح زانو می زند
صحن و ایوان تو را جبرییل جارو می زند
شمع عمرت در جوانی از چه سو سو می زند
بار دیگر شعله در محصول جان افتاده است
در تبار مرتضی داغ جوان افتاده است
@
ذکر مظلومیّتت در شهر پر آوازه شد
در جوانی رشته ی عمر تو بی شیرازه شد
زهری آمد رخنه کرد و درد بی اندازه شد
زخم های کهنه ی آل پیمبر تازه شد
باز یا رب بی وفاییِ زنی در اهل بیت
روضه های مجتبی و زهر همسر، اهل بیت
@
زهر گاهی چند سالی با جگر سر می کند
رفته رفته مرغ روحت را کبوتر می کند
گاه زهری در جگرها کار خنجر می کند
قلب ها را پاره و جان را مکدّر می کند
در دلت آقای من این زهر کار دشنه کرد
مثل جدّت، لحظه ی آخر تو را لب تشنه کرد
@
مثل جدّت، لحظه ی آخر تنت بی تاب شد
تشنه بودی و لبت محتاج قدری آب شد
آب هم چون کربلا در خانه ات نایاب شد
ذکر لبهایت"علی این تشنه را دریاب" شد
وقت مردن،جرعه آبی بر جگرها خوشتر است
آب خوردن اصلاً از دست پسرها خوشتر است
@
همچو بسمل! وای بر من، می زدی تو دست و پا
هلهله می کرد دشمن، می زدی تو دست و پا
در سرای خویش اصلأ، می زدی تو دست و پا
بشکند دستان آن زن، می زدی تو دست و پا
ای شب قدر رضا، قدر تو را نشناختند
پیکرت را روی بام خانه ات انداختند
@
سایه سار پیکرت، بال کبوترهای شهر
گریه کن های غمت، چشمان مادرهای شهر
سینه زن های شما دستان خواهرهای شهر
پیکر تو دفن شد مانند پیکرهای شهر
کربلا امّا تنی عریان به روی خاک ماند
داغ یک سینه زنی در سینه ی افلاک ماند
⏹
@ghararenokary
#امام_جواد_ع_شهادت
یکبارِ دیگر شد جسارت کنج حجره
مزد محبت شد خیانت کنج حجره
شاگردِ جعده(لع) کار دستِ شیعه داده
فتنه گری کرده سرایت کنج حجره
از زهرِ أمّ الفضلِ ملعون شعله ور شد
قرانِ سرتاسر فضیلت کنج حجره
@hosenih
خیری ندید از همسری که قاتلش بود
انداخت او را بد به زحمت کنج حجره
دور و برش با عشوه ظرفِ آب در دست
کِل می کشید آن بی مروّت کنج حجره
لبهایش از فرط عطش از حرکت افتاد
بیتاب شد در اوج غربت کنج حجره
دلتنگِ بابا بود... دلتنگِ نگاهش
دلتنگِ قدری عشق و رأفت کنج حجره
یخ کرد دستانش، سرش سنگین شد و سخت-
افتاد با پهلو، به صورت کنج حجره
بخشنده بود و تا که محکم بر زمین خورد
ویران شد ارکانِ سخاوت کنج حجره
@hosenih
جان داد در اوج جوانی مثل مادر
میرفت مشتاقِ شهادت کنج حجره
با پای دل میرفت گریان سمت کوچه
با داغ مادر داشت خلوت کنج حجره
شد قاتلش آتش، لگد، قنفذ(لع)،مغیره(لع)
جان داد پایِ این مصیبت کنج حجره!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
@ghararenokary
سلام علیکم
وقت بخیر
دوستانی که جزوه محرم رو دریافت کردند
کانال ارائه سبکهای سینه زنی درست شده
برای شنیدن صوت ها
با کلیک روی لینک ذیل عضو کانال شده و سبکهای سینه زنی رو دریافت کنید...
🔽🔽
@jozvamoharam1400
با تشکر
#امام_باقر_ع_شهادت
خواهم کنم روایت، با صوتِ آشکارا
یک گوشه از تمامِ، غوغای کربلا را
وقتی که مرکب آمد بی راکبش ز گودال
حالِ حرم بهم ریخت، عصمت شد آشکارا
از پرده های خیمه بیرون شدند زنها
لطمه زنان به صورت، خَستند قلب ما را
@hosenih
من بودم و امامم، یعنی امام سجاد
مَحرم نمانده بود از اَقوام، خیمه ها را
دیدم که بانوان تا، گودال میدویدند
سعیِ صفا و مروه اینجاست نینوا را
بر سر زنان تمامِ اهل حرم به گودال
کردند جمله بر پا اهلِ سما عزا را
کعبه حسین بود و اهلِ حرم به گِردش
با چشمِ خویش دیدیم خونبارشِ مِنا را
من همرهِ رقیه ملحق شدم به عمه
غلطان بخاک دیدم فرزند مصطفا را
با گوشه چشمِ جدم، عمه به خیمه برگشت
نگذشت دیری اما، دیدم چنین قضا را
"وَالشمرُ جالِسٌ" وای، با چکمه روی سینه
دیدیم ساعتی بعد، آقای سر جدا را
بی سر عزیز زهرا افتاده بود بر خاک
این است عشقبازی با بندگان خدا را
تنگِ غروب بود و حکمِ امیرِ لشکر:
عریان کنید اینک ابدانِ کشته ها را!
@hosenih
تن ها همه به صحرا سرها همه به نیزه!
نه با کسی مروت نه با کسی مدارا
دیدم تمامِ سرها بر نیزه ها چو خورشید
کردند سوی سرها، پرتاب سنگِ خارا
در بینِ آتش و دود شد صحبت از اسارت
از عمه اَم بجویید دنبال ماجرا را...
شاعر: #محمود_ژولیده
@ghararenokary
#امام_باقر_ع_مدح_و_شهادت
همینکه ذکر احادیث قال باقر شد
عجین دل همه با کردگار غافر شد
دلیلِ زینتِ دین پیمبرست باقر
عزیز حضرت زهرا و حیدرست باقر
امام پنجم و باب النجات انسان ست
شفیع محشر پروردگار سبحان ست
@hosenih
اگر چه اهل دیار رسول اکرم بود
ولی دلش همه دم غرق حزن و ماتم بود
مدینه در دل خود عالمی حکایت داشت
مدینه آب و هوایش شمیم غربت داشت
مدینه باغِ دلش را همیشه پرپر کرد
صفای آینه اش را زغم مُکَدَر کرد
میان روضه ی حیرت مکررا میسوخت
همینکه چشم ترش رابه میخِ در میدوخت
زداغ یاس نبی غرقِ بی قراری بود
هوای دیده ی او دم به دم بهاری بود
شبی مصیبت مادر قرار از او میبرد
شبی زماتم سنگین کربلا میمرد
گواه غربت و درد عزیز زهرا بود
خودش زجمع اسیران روز غوغا بود
بنا به مرثیه ی نینوا نوایی داشت
به یاد کرببلا مجلس عزایی داشت
به یاد لحظه ی تلخی که در زمین افتاد
بلند مرتبه شاهی ز صَدر زین افتاد
از آندمی که حسین بی کس و غریب افتاد
میان عده ی وحشی و نا نجیب افتاد
از آن زمان که غریبانه دست و پا میزد
سنان میان دهان،نیزه بی هوا میزد
به آندمی که حسین در یم جفا افتاد
سرش به پنجه ی آن شمر بی حیا افتاد
زمینِ کرببلا وادی بلا گردید
به دست زاده ی بد کاره سر جدا گردید
بریده شد سر و دیدند پیکری افتاد
کنار مقتل فرزند مادری افتاد
نوای اهل حرم تا به عرش اعلا رفت
تمام دار و ندار حرم به یغما رفت
@hosenih
زمین ز خون ولی خدا به جوش آمد
صدای نعل تر و تازه ای به گوش آمد
تنی زکینه لگدمال سم اسبان شد
فراز تل ز غمش خواهرش پریشان شد
سری به نیزه شد اندر برابر زینب
خدا کند که نباشد برادر زینب
شاعر: #رضا_آهی
@ghararenokary