eitaa logo
قرار نوکری
1.2هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
88 ویدیو
274 فایل
اطلاع رسانی جلسات کربلایی سیدعلی #حسینی_تبار و بارگزاری صوت جلسات و.. 🔻🔻🔻 #کانال_تخصصی_شعر_و_مداحی #مقتل #بارگزاری_اشعار_نوحه_سرود #آموزش_روضه_خوانی_تخصصی #آموزش_مداحی #حرم_مطهر_حضرت_معصومه_س #سید_علی_حسینی_تبار پل ارتباطی با حقیر ۰۹۱۲۲۵۱۰۶۲۸
مشاهده در ایتا
دانلود
(گریز به کربلا) پدر را در گلیمی از کنار منبر آوردند پسر را در حصیری غرق خون و بی سر آوردند علی را کوفیان کشتند در محراب و بعد از آن برای کشتن فرزند او، صد لشگر آوردند اگر خورشید را شق القمر کردند در کوفه همان شق القمر را کربلا بر اکبر آوردند تمام دشت از خون ابوالفضل علی پُر شد ز بس باران تیر کینه بر آن پیکر آوردند ز فولادی که شد شمشیر و بر فرق علی آمد به دست حرمله تیری برای اصغر آوردند چقدر این کوفیان پستند کز بعد حسین او ز گوش کودکانش گوشواره‌ها در آوردند «وفایی!» چون که خطبه خوانی زینب به گوش آمد همه در کوفه می‌گفتند گویا حیدر آوردند ✍ 📗@ghararenokary
دوست دارم خاک باشم در قدم‌های علی تا کنم در رهگذار او تماشای علی دوست دارم اشک باشم، چشمه‌چشمه جوبه‌جو تاکه قطره قطره اُفتم در قدم‌های علی دوست دارم باد باشم با امید و آرزو سرنهم مثل نسیمِ صبح، بر پای علی دوست دارم چون کبوتر باشم و با بالِ شوق پَر زنم تا گلشن سبز و دل‌آرای علی دوست دارم گوش باشم تا به بزم انس او بشنوم از دوستانش صوت آوای علی دوست دارم چشم باشد عضو‌عضوم تا مگر وقت جان دادن ببینم روی زیبای علی دوست دارم شمع باشم تا بسوزم روز و شب گاه با یاد علی، گاهی به زهرای علی دوست دارم دست مارا او بگیرد روز حشر نامه‌ی اعمال ما باشد به امضای علی دوست دارم ای «وفایی» روزِ سخت واپسین عروة الوُثقای ما باشد تولای علی ✍ 📗@ghararenokary
خونی که کرده ارغوانی بسترم را پوشیده همچون پرده‌ای زخم سرم را دور و برم خیل یتیمان گریه دارند پژمرده بینم یاس‌های پرپرم را اشک غم زینب زده آتش به جانم کردم نهان از چشم او، چشم ترم را تازه شود یاد نگاه گرم زهرا هرگاه می‌بینم نگاه دخترم را پی بر دل خونین من هرگز نبردند دیدند گرچه مردمان زخم سرم را داغی به دل دارم من از شهر مدینه زآن جا که روی خاک دیدم همسرم را آوای "عبدی ارجعی" می‌آید ومن گفتم به زیر لب وداع آخرم را پروانه‌های بی پروبالم! بیائید پنهان کنید از چشم‌ها خاکسترم را با یاد مادر از جگر آهی بر آرید وقتی کفن کردید درشب پیکرم را گفتم کفن یاد حسینم اوفتادم آزاد کن ای بغض ماتم حنجرم را تا گودی مقتل «وفایی» غم کشاند آهسته آهسته دل غمپروم را ✍ 🆔@ghararenokary
آتش بزن ای غم تمام پیکرم را لبریز کن از خونِ دل، چشم ترم را ای آه و ناله! راه بغضم را بگیرید تا پنجۀ بغضی نگیرد حنجرم را خانه خرابم کرد سیل اشک، وقتی کردم نظاره تربت پیغمبرم را بگذار تا از غربت زهرا بگویم بر پنجره‌های بقیع او سرم را ای کاش چون پروانه‌ای در ماتم او آتش بسوزاند همه بال و پرم را اینجا چرا گلچین به گل زد تازیانه؟ این غم شراره زد دل غم پرورم را هرگز نمی‌بخشم تو را شهر مدینه من در کجا جویم مزار مادرم را؟ آتش مزن بر دفتر شعر «وفائی» ای اشکِ غم! رنگین نمودی دفترم را ✍ 📝 💢@ghararenokary
فسرده اند چرا جان پُر بهایت را شکسته اند چرا حرُمت عبایت را سرنماز تو ناگه، هجوم آوردند بهم زدند همه ذکر ربنّایت را صدا زدی ز دل خود اَنا بنُ ابراهیم شرر زدند چو نمرودیان سرایت را دوباره دست پلیدی بُرون شد و دیدند به ریسمان ستم بسته دست هایت را حدیث غُربت حیدر ز تو شنیدن داشت رسانده ای به همه عاشقان صدایت را هنوز کوچه ی غمدیده ی بنی هاشم نکرده هیچ فراموش، ردّ پایت را دعای روی لبان تو حِرزجانت بود خدا شنید درآن نیمه شب دعایت را رسید شعله ی زَهری به جانت آتش زد برید رشته ی عُمر پُر از صفایت را چه می شود که میان بقیع تان مهدی علم کند به فَلک گنبد طلایت را به ناله گفت «وفایی» که شکرحق ،یزدان زده به صحن دلم خیمه ی عزایت را 🆔@ghararenokary
امشب شميم آمدن گل رسيده است يعنی گلی به گلشن هستی دميده است جانبخش‌تر ز رايحه‌ی گلشن بهشت برما نسيم مرحمت حق وزيده است ازآسمان هفتم خود نور كردگار خطی زنور تا به مدينه كشيده است مهری به روشنایی آئينه‌ی عفاف ازنور لايزال خودش آفريده است درآسمان نوشت كه معصومه نام اوست نامی كه روشنایی قدر و مقام اوست موسي كه از رسيدن او باخبر شده درطور خويش شاهد نور شجر شده لبخند گرم او به همه می‌دهد نشان آثار شادمانی او بيشتر شده از نجم ثاقبی كه دميده به دامنش آغوش نجمه جلوگه آن قمر شده شكرانه‌ی شكفتن آن بانوی عفاف موسی نشسته گرم نماز سحر شده خيل فرشتگان به فلک مات مانده‌اند ازآسمان به مقدم او گُل فشانده‌اند ای دل مدينه از همه جا ديدنی‌تر است از كعبه، از محيط صفا ديدنی‌تر است روكن براين حريم كه از مسجدالحرام اين قبلگاهِ اهل ولا ديدنی‌تر است او سيب سرخ گلشن موسی بن جعفر است يعنی كه از بهشت وفا ديدنی‌تر است از هركه شادمان شده در اين بهارِ عشق گلخنده‌ی امام رضا ديدنی‌تر است روبر حريم قدسی اين دلنواز كن عيدی دهد امام، تو دستی دراز كن اين فاطمی‌نسب كه بود فاطمی مرام آئينه‌ای ز عصمت او را گرفته وام من عاجزم ز درك مقام كسی كه هست هم بر امام دخترو هم خواهر امام او آن كريمه‌ای‌ست كه ازفيض حق بُوَد خير كثير بر همه عالم علی الدوام هرروز درحريم بهشتی او ز عرش خيل ملك رسند حضورش به احترام زيبد به او كه آينه‌ی ذات كوثرست او كوثر مقدس موسي بن جعفرست ای افتخار مكتب قرآن خوش آمدی ای خواهر امام خراسان خوش آمدی هرچند درمدينه شكفتی چوگل، ولی بانوی آفتابی ايران خوش آمدی گنجينه‌ی عفاف و شرفنامه‌ی حيات آئينه‌ی نجابت و ايمان خوش آمدی بال فرشتگانِ خدا فرش راه توست روشن‌ترين سپيده‌ی دل‌ها نگاه توست شهر علوم قم زتو و خود عليمه‌ای در علم و فضل و دانش و تقوا فهيمه‌ای گويند عالمانِ جهان برتو عالمه اجداد تو حكيم جهان، تو حكيمه‌ای قدرت فزون تراست از آن چه سروده‌اند ساره چو هاجرست براين در نديمه‌ای حاجت رواست سائل درگاه جود تو ازبس رئوف هستی و بس كه كريمه‌ای هركس غريب بردرت آمد غريب نيست ازچشمه‌ی عنايت تو بی نصيب نيست بابرقی از نگاه تو رخشنده می‌شوم با آفتاب مهرتو تابنده می‌شوم احساس سرفرازی‌ام از باتو بودن است ای سرفراز، بی تو سرافکنده می‌شوم ازشعر نارسا و ازاين كوتهیِ طبع باردگر حضور تو شرمنده می‌شوم لطفت هميشه شامل حالِ «وفایی» است ازاين مرام توست كه دل زنده مي‌شوم اين شعر رابه پاي محبّت حساب كن آئينه‌ی وجود مرا نابِ ناب كن 📝 🆔@ghararenokary
گرچه آتش به دل شعله‌ورم افتاده شرر زهر ستم بر جگرم افتاده یادم از کرب وبلا آمد و یک بار دگر انقلابی به دل شعله‌ورم افتاده آه از آن گلشن خونین که به چشمم دیدم گل پرپر، همه جا دور و برم افتاده ثمری از شجر طیبه هستم؛ امّا آتشی بر همه‌ی برگ و برم افتاده از تن جّد غریبم چه بگویم، وقتی به سوی قتلگه او گذرم افتاده کودکی بودم و دیدم که به پیش نظرم غل و زنجیر به پای پدرم افتاده از همان‌روز که خورشید به نی جلوه نمود سایه‌ای از غم و محنت به سرم افتاده دیده‌ام از اثر ضربت سنگ بیداد ز روی نی سر شمس و قمرم افتاده عمه‌ی کوچک من پیش نگاهم جان داد درد این بار گران بر کمرم افتاده آه دیگر ز فلک پیک شهادت آمد زین خبر اشک ز چشم پسرم افتاده ای «وفایی» همه جا در غم ما گریه کنید لخته‌های دلم از چشم ترم افتاده ✍ |عضوشوید 🔻 🆔@ghararenokary
ز طفلی آه غم از دل کشیدی به جان خود غم عالم خریدی ز کوی کربلا تا شام و کوفه تو با طفلان، سر بر نیزه دیدی |عضوشوید 🔻 ↳ @ghararenokary
ای اهل ولا! دراین عزا گریه کنید با عرش‌نشینانِ خدا گریه کنید چون گریه کننده‌ای ندارم به بقیع ده سال برایم به مِنا گریه کنید ✍ |عضوشوید 🔻 ↳ @ghararenokary
آن‌شب مدينه غرق تجلاّی نور بود آيات نور در همه‌جا در ظهور بود گـردون دوباره جلوه‌ی وادی طور بود هرسو فرشته‌ای به فلك در عبور بود آئينه‌ای ز نور خدا داشت شهر نور گنجينه‌ای ز صدق و صفا داشت شهر نور كروبيان به شوق قدومش صلا زدند دم از فروغ چهره‌ی شمس الضحی زدند با هرنفس كه در ره صدق و صفا زدند گم‌كرده‌گانِ راه وفا را صدا زدند گفتند گر نشاط سماوات بی حد است فصل ظهور هادی آل محمّد است خيز و ببين سُلاله‌ی خيرالأنام را آئينه‌ای زلال، زحُسن تمام را دربر گرفته است امامی امام را دادند بار عام تمام عوام را دستي برآر و عيدی ازآن مقتدا بگير! از درگه جواد، جواز جزا بگير! او جلوه‌ی هميشه‌بهار ولايت است خورشيد تابناك سپهر هدايت است چارم علی زآل رسول عنايت است الطاف اين امامِ مبين، بی نهايت است ای تشنه‌كام! لب به لب كوثری بزن! از چشمه‌ی كرامت او ساغری بزن! آئينه‌ی نجابت گل‌های نور، اوست فُلك نجات و گوهر دريای نور، اوست مشعل فروز سينه‌ی سينای نور اوست شمس هدايت همه، معنای نور، اوست اين انعكاس نور در آئينه‌ی خـداست معنای نور آيه‌ی والشمس والضحاست او را خدای عزّوُجل برگزيده است بهر بشر امام هُدا آفريده است وقتی دعای جامعه از او رسيده است يعنی زلال وحی ازآن گل چكيده است اين كوثر هميشه زلالی كه جاری است هرگز خزان ندارد و دائم بهاری است ايمان، شكوفه‌ای‌ست به گلزار جان او تقوا، نشانه‌اي‌ست زحُسن بيان او اخلاص، چشمه‌اي‌ست ز چشم روان او ايثار، آيتی‌ست در عالم نشان او قدرش اگركه نامتناهی‌ست اين امام مجموعه‌ی صفات الهی‌ست اين امام اين است آن امام كه از نور باورش ظلمت شده اسير هميشه به محضرش عطر حيات می‌دهد انفاس اطهرش شيران نشسته‌اند همه در برابرش در پای آن امام مبين سر نهاده‌اند سر را به خاكبوسی دلبر نهاده‌اند اشكی زشوق در قدم او فشانده‌ام خود را به آستانه‌ی آن گُل کشانده‌ام دل را به راه سامره‌ی او نشانده‌ام من هرچه خواستم از او ستانده‌ام اين‌بار هم كرامت او را طلب كنم بار دگر به درگهش عرض ادب كنم ای واجب السّلام نثارت سلام من شيرين شده زجام ولای تو كام من نامت هميشه موج زند در كلام من تو باخبر ز حال منی ای امام من چشم «وفایی» است به بخشيدن شما روز حساب دست من و دامن شما ✍ |همراه شوید 🔻 🆔@ghararenokary
ز بعد کرب‌وبلا کارِ تو اگر زاری‌ست قیام گریۀ تو خود حدیث بیداری‌ست خدا نخواست که خالی شود زمین از تو اگرکه مصلحت تو تب است و بیماری‌ست که گفته اشک ندارد صدا؟! که تا محشر صدای اشک تو در غربت زمان جاری‌ست بهشتِ سرخِ ولایت هنوز هم سبز است که باغبانیِ این باغ با گهرباری‌ست اگر که پایۀ ظلم از کلام تو لرزید پیام خطبۀ روشنگر تو هشیاری‌ست تو را به زهر چه حاجت که روی سینۀ تو زدشت کرب‌وبلا زخم غربتی کاری‌ست به عزّت و به مقام و وجاهتت سوگند نصیب دشمن ظالم هنوز هم خواری‌ست به ناله‌های دل زائر شما مهدی بقیع، شب همه شب شاهدِ عزاداری‌ست ز هجر کوی تو دلتنگ شد «وفایی» و گفت زشوق جان من آگاه حضرت باری‌ست ✍ |عضوشوید 🔻 🆔@ghararenokary
برگشتم ازسفر، گل درخون طپيده‌ام اي سرو سرفراز! ببين قدخميده‌ام وقتي دلم به خون جگر موج می‌زند گوئي كه من به جاي تو درخون طپيده‌ام شمعم كه از شرار غمت آب گشته‌ام گرقطره قطره برروی خاكت چكيده‌ام از كربلا به كوفه و از كوفه تا به شام تنها به شوق ديدن رويت دويده‌ام از زخم تازيانه ندارم شكايتی زخم زبان زكوفی وشامی شنيده‌ام از جذبه‌ی نگاه تو از روی نيزه بود با خطبه‌ام حماسه اگر آفريده‌ام داغ رقيه‌ی تو در آن شام غم نهاد يك داغ ديگري به دل داغديده‌ام با كوله‌بار غم بسويت آمدم ولي هرگز خلل نديد و نبيند عقيده‌ام اين چامه‌ای كه گفت «وفابي»زقول من تنها اشاره‌اي بُوَد از آنچه ديده‌ام ✍ |عضوشوید 🔻 🆔@ghararenokary