eitaa logo
قرار نوکری
1.1هزار دنبال‌کننده
800 عکس
53 ویدیو
113 فایل
اطلاع رسانی جلسات کربلایی سیدعلی #حسینی_تبار و بارگزاری صوت جلسات و.. 🔻🔻🔻 #کانال_تخصصی_شعر_و_مداحی #مقتل #بارگزاری_اشعار_نوحه_سرود #آموزش_روضه_خوانی_تخصصی #آموزش_مداحی #حرم_مطهر_حضرت_معصومه_س #سید_علی_حسینی_تبار پل ارتباطی با حقیر ۰۹۱۲۲۵۱۰۶۲۸
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5922463075994176017.aac
10.83M
🔰 🔰 🌴صلی الله علیک یا موسی بن جعفر(ع) 🌴 🏴 روضه با تحقیق و اجرای:حجت الاسلام 1399 👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆 مادحین گرامی، پیشنهاد می کنیم حتما قبل از مراسم شب شهادت، این فایل ۱۴ دقیقه ای را گوش دهید. @ghararenokary
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ مشکل‌گشای کارها باب الحوائج ذکر توسّل‌های ما باب الحوائج دارد هوای شیعه را باب الحوایج پیوسته می‌گوییم «یا باب الحوائج» پر می‌کشد دل های ما تا کاظمینش امشب عجب دارد تماشا کاظمینش عیسای اهل البیت موسای کلیم است مانند بابایش کریم ابن الکریم است بین دعاهایش غریبه هم سهیم است بابای سلطان خراسان از قدیم است دارد دمی مثل مسیحا کظم غیظش عبد خدا می‌سازد او با کظم غیظش @hosenih از هر بلایی شیعه‌ها را حفظ کرده زیر عبای خویش ما را حفظ کرده در سینه‌اش علم خدا را حفظ کرده اعجازهای انبیا را حفظ کرده با یک نگاهش زیر و رو شد بُشر حافی مجذوب حُسن خُلق او شد بُشر حافی آری وقار او وقار دیگری بود اکسیر علم او عیار دیگری بود هر احتجاجش افتخار دیگری بود تیغ کلامش ذوالفقار دیگری بود مانند زینب، عمّه‌اش، مرد سخن بود در هر سؤالی پاسخش دندان‌شکن بود آقای ما در کنج زندان چارده سال محروم از خورشید تابان چارده سال آزرده، زخمی، مو پریشان چارده سال مثل هزاران سال بود آن چارده سال «خلّصنی یارب» گفتنش از حد گذشته پیداست در زندان به آقا بد گذشته گلبرگ‌های یاس را پژمرده بودند از بس که آقا را شکنجه کرده بودند پا را دگر از حد فراتر بُرده بودند بدکاره‌ای را پیش او آورده بودند ذکر الهی را عجب محسوس می‌گفت «سبحانکَ» «قدّوس» «یا قدّوس» می‌گفت یک بار نه... بلکه هزاران بار افتاد در لحظه‌ی برخاستن بسیار افتاد دستش ز روی شانه ی دیوار افتاد آن لحظه یاد مادرش انگار افتاد... زنجیرها تاب و توانش را گرفتند یک عدّه‌ای نامرد امانش را گرفتند @hosenih آقای ما در سینه‌اش دردی کهن داشت هر شب نگهبانی پلید و بد دهن داشت رنگ کبود و زخم‌هایی بر بدن داشت از بس که زندان‌بان او دست بزن داشت صبرش به زیر تازیانه‌ها محک خورد مانند زهرا مادرش خیلی کتک خورد یک تخته‌ی در عهده‌دار بردنش بود هر چند که زنجیرها دور از تنش بود اما هنوز آثار آن بر گردنش بود شکر خدا که بر تنش پیراهنش بود دیگر سر او زیر دست و پا نیفتاد بر دختر او چشم خیلی‌ها نیفتاد ⏹ @ghararenokary
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ ای بنای حرم عدل و امان را بانی ای ز انوارِ تو، آفاق همه نورانی ای تو در مکرمت و جود، نبی را مانند ای تو در منزلت و قدر، علی را ثانی تو اَمینُ‌اللَّهی و بر درِ بیتُ‌الشَّرَفت هست جبریل امین را شرف دربانی آن جمال ملکوتی که تو داری، به مَلَک، از تماشای رُخت دست دهد حیرانی تویی آن جلوه که تابید به موسی در طور تو مسیحایی و داری نفسی رحمانی @hosenih تویی آن نوح، که خود روح نجاتی، هر گاه، گیتی از سیل حوادث بشود توفانی گردش چشم تو و گردش افلاک یکی‌ست نکند چرخ ز فرمان تو نافرمانی.. که گمان داشت که با آن همه تشريف و جلال یوسف فاطمه یک عمر شود زندانی؟ آب شد شمع وجود تو و خون شد جگرت آه از ظلمت زندان و شب ظلمانی از هجوم غم و اندوه به تنگ آمده بود روح قدسیِ تو در کالبد انسانی جان فدایت که به يک عطف نظر زنده کنی در دل و جان جهان عاطفۀ عرفانی از لب لعل تو، انوار هدایت جاری‌ست ای سحاب کرمت، در همه‌جا بارانی ای کلامُ اللَّه ناطق که تو را می‌خوانند شجر طیبه در معرفت قرآنی حبس و تبعید به فتوای تو محبوب‌تر است، از قبول ستم و سلطۀ بی‌ایمانی بر در قاضی حاجات مناجات‌کنان عرض حاجت بری ای سجدۀ تو طولانی آفتابی و سفر می‌کنی از شرق به غرب عجب از صبر تو در سایۀ سرگردانی به پریشانی تو دجلۀ بغداد گریست ای نصیب تو همه بی‌سر و بی‌سامانی اهرمن گرچه بسی بهر فنایت کوشید نشود جلوۀ انوار الهی، فانی شاهد مکتب توحیدی و در راه هدف بِاَبی اَنت و اُمّی که شدی قربانی تا مرا رخصت پابوس تو قسمت نشود منم و دست و گریبانِ غمی پنهانی.. @hosenih «گر چه دوريم به یاد تو سخن می‌گوییم بُعد منزل نبود در سفر روحانی» با تولّای تو، تا گلبن طبعم گل کرد عوض گریه کند دیده گلاب‌افشانی به بَرَت آمده‌ام، تا ببرم فیضی از آن جذبۀ معنوی و جاذبۀ روحانی چه بخواهم؟ که تو خود حال مرا می‌بینی چه بگویم؟ که تو خود درد مرا می‌دانی نظری کن که «شفق» مُحرم کوی تو شود ای بنای حرم عدل و امان را بانی! ⏹ @ghararenokary
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ کُنجِ نَمورِ این قفسِ غم فزا بس است خو با بلا گرفته‌ام اما بلا بس است قلبم گرفته باز ، جگر گوشه‌ام کجاست این روزِ آخری غمِ هجرِ رضا بس است @hosenih چشمی نمانده گوشه‌ی تارِ سیاه چال دردی نمانده آه که این دردِ پا بس است زنجیر هم به شانه‌یِ من گریه می‌کند در زیرِ حلقه‌ها بدنی بی نوا بس است صیاد آمده به تماشایِ مرگِ من بیگانه کو که دیدنِ این آشنا بس است رحمی نمی‌کند نَفَسم مانده در گلو رحمی نمی‌کند که من و این جفا بس است @hosenih اینجا کسی ندید که ساقم شکسته است اینجا کسی نگفت که سیلی چرا؟ بس است یک جمله گفته‌ام که بزن خوب میزنی باشد  بزن دوباره  ولی ناسزا بس است ⏹ @ghararenokary
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ روایت است که هارون به دجله کاخی ساخت به وجد و عشرت و شادی خویشتن پرداخت مغنّیان خوش‌آواز و مطربان، در آن به گِرد مَسند او پای‌کوب و دست‌افشان... بگفت تا که بیاید ابوالعطا به حضور به شعر ناب فزاید بر آن نشاط و سرور @hosenih ابوالعطاء که بر شعر و شاعریش درود ز بی‌وفایی دنیا زبان به نظم گشود ز مرگ و قبر و قیامت سرود اشعاری که اشک دیدۀ هارون ز چهره شد جاری چنان به محفل مستان به هوشیاری خواند که شعر او تن هارون مست را لرزاند زبان گشود به تحسین، که ای بلند‌مقام! کلام نغز تو شعر و شعور بود و پیام خلیفه را سخنان تو داد آگاهی ز ما بگو صلۀ شعر خود چه می‌خواهی بگفت گنج و درم بر تو باد ارزانی مرا به حبس بود یک امام زندانی مراست یار عزیزی چهارده سال است گهی به حبس و گهی گوشۀ سیه‌چال است ضعیف گشته به زیر شکنجه‌ها تن او بُوَد جراحت زنجیرها به گردن او من از تو هیچ نخواهم مقام و مکنت و زر به غیر حکم رهایی موسی جعفر چو یافت خواهش آن شاعر توانا را نوشت حکم رهایی نجل زهرا را نوشته را به همان شاعر گرامی داد بگفت صبح، امام تو می‌شود آزاد ابوالعطاء ز شادی نخفت آن شب را گشوده بود به شکرانه تا سحر لب را بدین امید کز او قلب فاطمه شاد است به وقت صبح، عزیزش ز حبس آزاد است علی الصباح روان شد به جانب زندان لبش به خنده و چشمش ز شوق اشک‌افشان اشاره کرد به سندی که طبق این فرمان عزیز ختم رسل را رها کن از زندان به خنده سندی شاهک جواب او را داد که غم مدار امامت شود ز حبس آزاد ابوالعطاء نگاهش به جانب در بود در انتظار عزیز دل پیمبر بود که در گشوده شد و شد برون چهار نفر به دوششان بدنی بود روی تختۀ در هزار جان گرامی فدای آن پیکر که بود پیکر مجروح موسی جعفر گشوده بود ستم پیشه‌ای به طعنه زبان که هست این بدن آن امام رافضیان @hosenih امام، موسی جعفر که جان فدای تنش اگر چهار نفر شد مشیّع بدنش مشیّعین تن پاک یوسف زهرا شدند ده تن، هنگام ظهر عاشورا به اسب‌ها ز ره کینه نعل تازه زدند چه زخم‌ها که دوباره بر آن جنازه زدند... ⏹ @ghararenokary
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ ماجرای تو انتهای غم است تو بگو از کجا شروع کنم بعد یک رخصت از امام رضا باید این روضه را شروع کنم روضه های تو فرق دارد با روضه های ائمه دیگر پای هر روضه غیر کرب و بلا باید از حجره گفت و یک بستر @hosenih قصه عمر هیچ خورشیدی به غم انگیزی زوال تو نیست غصه هیچ حجره ای قدر گوشۀ آن سیاه چال تو نیست آه... موسای خانواده نور کوه طوری شده است زندانت مثل بغضی که در گلو حبس است مانده بین گلوی تو جانت از تنت یک خیال مانده فقط بسکه لاغر شدی نحیف شدی خوب شد نیستند دخترهات که ببینند چه ضعیف شدی آه خلوت نشین ظلمت غم خلوتت هم نمور هم سرد است پانشو چون که زود می افتی این اثرهای استخوان درد است تازه این حال و روز قبلا توست دو قدم راه را تنت می برد آن زمان ساق پات سالم بود حال اما شکسته، زخمی، خرد روی دست چهارتا برده بدن تو چه می کند آقا؟! غل و زنجیرهای زندانت بر تن تو چه می کند آقا غصه ها در پی تو می آیند آن یهودی بد دهان هم هست ظاهرا غیر از این سه چار نفر خانمی با قد کمان هم هست @hosenih پیکر تو سه روز بر پل شهر مرقد شهر کاظمین شده و از اینجا به بعد مرثیه ام نوبت روضه حسین شده وای از آن پیکری که بی سر بود وای از آن پیکری که بی سر ماند وای از آن مادری که در گودال روضه های غریب مادر خواند ⏹ @ghararenokary
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ بی جانم و جان می شود موسی بن جعفر در جانم ایمان می شود موسی بن جعفر تا بر لبم گل می کند "باب الحوائج" بانی احسان می شود موسی بن جعفر @hosenih مشهد، رضا... قم، فاطمه... با این کریمان والی ایران می شود موسی بن جعفر یک قطره از دریای آقایی اش این است یار فقیران می شود موسی بن جعفر فهمیده ام از ماجرای بُشر حافی کهفِ هراسان می شود موسی بن جعفر باید که با پای برهنه رفت سویش وقتی که رضوان می شود موسی بن جعفر خشکیده ام باید بیافتم در مسیرش بر تشنه باران می شود موسی بن جعفر @hosenih جانم به لب آمد از این ماتم، ز بس که زندان به زندان می شود موسی بن جعفر وقتی غل و زنجیر بر ساقش می افتد دردش فراوان می شود موسی بن جعفر وقتی که می افتد میان سجده انگار در جامه پنهان می شود موسی بن جعفر حالا که زندان بان غرورش را شکسته داغش دو چندان می شود موسی بن جعفر کارش فقط گریه است بر جد غریبش وقتی که عطشان می شود موسی بن جعفر جسم نحیفش می رود زیر سم اسب؟! یا سنگ باران می شود موسی بن جعفر؟! @hosenih یا در تنور و تشت و روی نیزه آخر قاری قرآن می شود موسی بن جعفر؟! واللهِ نه این روضه ها سهم حسین است حتی کفن نه... بوریا سهم حسین است ⏹ @ghararenokary
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ دریا شکست کوه شکست آسمان شکست ای وایِ من که حرمت این آستان شکست ای وایِ من که ساقه‌ی پایی نحیف و سرخ از ضربه‌های چکمه‌ی یک پاسبان شکست @hosenih در زیرِ این عبا به گمانش کسی نبود سَندی که پا گذاشت شنید استخوان شکست از بس که تنگ بود و نمور و سیاه و سرد از بس به سنگ خورد سری ناتوان شکست باب‌الحوائجِ همه بود و کسی نداشت روزی دِهِ همه بی آب و نان شکست امسال هم گذشت ولی روز را ندید دور از بهار قامتِ این باغبان شکست امسال هم گذشت و رضا را ندید آه بِینِ سیاه‌چال دلش ناگهان شکست معصومه را نشد که عروسش کند - گریست امشب که بغضِ دخترِ او بی امان شکست از زهر تشنه بود و همین بابِ روضه شد با داغهای کرببلا با همان شکست لب تشنه بود و حرمله را با سه‌شعبه دید طوری کمان کشید گمانم کمان شکست @hosenih وقتی صدایِ تیر به زینب رسید گفت : قلب رُباب پشتِ پدر توأمان شکست می‌خواست خنده ای بکند که گلوش ریخت می‌خواست بوسه ای زندش که دهان... ⏹ @ghararenokary
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ چشمی که از داغ عزایش هر سحر تر نیست لایق برای دیدنش فردای محشر نیست زندان عقول ناقص مستان قدرت بود زندان مکانی هست که موسی بن جعفر نیست @hosenih حتی زن بد کاره هم ایمان به او آورد تا صورتش را دید فهمید او ستمگر نیست زنجیر ها با شوق جسمش را بغل کردند آنقدر که جایی برای بوسه دیگر نیست از روزه هایش، «روضه» ی شلاق بدتر بود از درد هایش ،ضعف جسمانیش بهتر نیست خورشید را بر تخته ای کوتاه می بردند تابوت او دست کم از شمشیر و خنجر نیست ** در روز عاشورا برای اشک ثارالله قطعا دلیلی بهتر از لبخند اصغر نیست در آن هیاهو یک مسیحی گفت: ای مردم! این جسم خونین جسم فرزند پیمبر نیست؟ @hosenih اسلام را در روز روشن زیر پا بردند شاید گُمان کردند در گودال مادر نیست زینب نگاهی کرد سوی علقمه وقتی می خواست در محمل رَوَد اما برادر نیست ⏹ @ghararenokary
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ مُردم ز غربت تا شبِ تارم سحر شد تنها غُل و زنجیر از حالم خبر شد درد و بلایِ شیعه را بر جان خریدم من ضربه ها خوردم که این رَه بی خطر شد @hosenih از این قیامی که دگر شکل رکوع است طوبایِ این مذهب همیشه بارور شد قعرِ سجون در پنجه هایِ سردِ زندان آهم به هر دیوار خورد وبی اثر شد سِندی چه آورده سرم شیعه نداند از چه ز خون آبه همیشه دیده تر شد از خون ِ رویِ کعبِ نی پیداست کامل بر ضربه هایش دستهای من سپر شد از بسکه پیچیده به دورم تازیانه از چادرِ مادر لباسم پاره تر شد سر پنجه های آهنین چکمه هایش بر پهلویم کاری شبیهِ میخ در شد سربسته گویم بی ادب حرفِ بدی زد با ناسزاهایش غرورم شعله ور شد گر مویِ پیشانی بهم می ریخت اما شکل محاسن از سرم آشفته تر شد در دستِ این نامرد چون گودیِ گودال حتی بلندیِ محاسن، درد سر شد درپیشِ چشمِ مادرم سر را بریدند ازاین مصیبت مادر ما نوحه گر شد وقتی که با ضربه جدا می کرد سر را فریادهایِ «یا بنی» بیشتر شد «نَحنُ رَضَضنَا الصَّدر بعد الظّهر »یعنی زیرِ سمِ مرکب بدن زیر و زِبَر شد دنبالِ گیسویِ پریشانی به نیزه در کوچه و بازار زینب در به در شد زینب کجا و سکّویِ برده فروشان در مَعرَضِ چشمان صدها رهگذر شد @hosenih رأسِ بریده چند جا خون گریه کرده در مجلسِ نامحرمان حرفی دگر شد لبهایِ خشکی که ضریحِ مصطفی بود بازیِ دستِ خیزران در تشتِ زر شد ⏹ @ghararenokary
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ کسی بدون دلیل از صدا نمی‌افتد لب کلیم ز سوز دعا نمی‌افتد کریم در غل و زنجیر هم کریم بُود به دست بسته شده، از عطا نمی‌افتد @hosenih اگر چه خاک نشسته به روی لب‌هایت عقیق، پا بخورد از بها نمی‌افتد مگر چه گفته به تو این زبان‌دراز یهود؟ همیشه از دهنش ناسزا نمی‌افتد چه آمده به سرت پنجه می‌کشی بر خاک؟ به هر نفس، لب تو از ندا نمی‌افتد به سینه‌ای که لگد خورد پشت در سوگند بدون درد سر این ساق، جا نمی‌افتد کسی که در تن او پیرهن شده پاره به یاد بی‌کفن کربلا نمی‌افتد تو گیر یک نفر افتاده‌ای چنین شده‌ای تن تو در گذر گرگ‌ها نمی‌افتد پس از سه‌روز تو را عده‌ای کفن کردند سر بریده‌ی تو زیر پا نمی‌افتد @hosenih سنان و شمر به هم با اشاره می‌گفتند: مگر که نیزه نخورده‌؟ چرا نمی‌افتد؟ ز دور حرمله می‌گفت گودی حنجر حسین نحر نگردد ز پا نمی‌افتد ⏹ @ghararenokary
بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ کیست این مرد که اوصاف پیمبر دارد از قدم تا به سرش هیبت حیدر دارد بی عصا آمده و حضرت موسی شده است ریشه در سلسله ی حضرت جعفر دارد @hosenih بی سبب نیست اگر حاجت ما را داده به لبش زمزمه ی سوره ی کوثر دارد دلم از سوز غمش در تب و تاب افتاده دلم از سوز غمش داغ مکرّر دارد چند وقتی است که دنبال اجل می گردد کنج زندان بلا روضه ی مادر دارد چند وقتی است تنش سخت به هم ریخته است اینقَدَر زخم، روی پیکر لاغر دارد از روی تخته ی در، پیکر او بردارید چند تا خاطره ی سوخته از در دارد با عبا زود بپیچید به هم پایش را اینکه اینگونه تنش ریخته دختر دارد پیکرش از چه چنین بین گذر افتاده یک نفر نیست تنش را ز زمین بر دارد لا اقل چند کفن بهر تنش آوردند دست کم روی تن سوخته اش سر دارد @hosenih پسرش آمده بالای سرش اما باز روضه خوان دل من روضه ی اکبر دارد همه جا را تن صد چاک علی می بینم بس که در پیکر خود زخم ز خنجر دارد ⏹ @ghararenokary
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نوحه؛ مدیون لطف تو ایران ما.mp3
3.93M
علیه‌السلام 🔹مدیون لطف تو ایران ما🔹 آسمان تشنۀ نجوایت کنج زندان شده دنیایت اشک چشمت شده تسکینت گشته سجاده‌ات مأوایت چشمت روشنی بر عالم بخشید فِی قَعر سُجون، نورت می‌تابید از محنت سوخت، جسم و جانت افطار تو شد اشک چشمانت ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ توبه بر لب نگهبان برگشت کافر آمد مسلمان برگشت از شکوهت زن رقاصه از حضور تو گریان برگشت عطر تو نماند در زندان محصور کی گم می‌شود در تاریکی نور زنجیر غم، دستت را بست بال پرواز تو اما باز است ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ بر سرم سایۀ دستانت در دلم چشمۀ احسانت باب حاجات عالم! باشد، جان من نذر فرزندانت شد میعاد این دل‌های مشتاق مشهد، کاظمین، قم، شاهِچراغ بر دست تو، چشمان ما مدیون لطف تو ایران ما شاعر: نغمه‌پرداز: 🌐 shereheyat.ir/node/4563@ShereHeyat_Nohe @ghararenokary
. گل گلزار دین موسی بن جعفر تویی از تبار علی جان پیمبر تویی هفتمین مقتدا جان تو شد فدا وای از این غم(۲) کاظمین گشته از داغ تو ماتم سرا خانه از ماتم تو شده بزم عزا شیعه با چشم تر ریزد اشک از بصر وای از این غم(۲) ای امام هدی شدی تو مسموم کین شده فرزند تو رضای تو دل غمین ظلم وکین شدفزون دل تو گشته خون وای از این غم(۲) ای گل فاطمه بودی به کنج قفس از ستم فتادی مولای من از نفس صبر تو کم شده قسمتت غم شده وای از این غم(۲) سوز داغت زده بر همه دلها شرر پسر تو رضا ریزد سرشک از بصر شدی در راه دین کشته ی زهر کین وای از این غم(۲) آن امامی که با صفا و آزاده بود کنج زندان غم از نفس افتاده بود گل زهرا نشان شده ای قد کمان وای از این غم(۲) ای که بودی امام و رهبر عالمین پیکرت مانده بر روی زمین چون حسین از غم تو رضا میزند ناله ها وای از این غم(۲) @yaghubianreza @ghararenokary
. هفتمین نور خدا و از تبار مصطفایی در کرامت فاطمی و خلق و خویت مرتضایی نجل پیغمبر تویی تو موسی جعفر تویی تو باب حاجات جهانی در کرم محشر تویی تو حضرت موسی بن جعفر۴ ای صفابخش دو عالم باب حاجات جهانی نور چشم آل عصمت شیعه را آرام جانی کاظمینت جنت ماست مهر و حبت عزت ماست بر غریبی تو مولا دیده گریان امت ماست حضرت موسی بن جعفر ۴ از ستم‌های عدویت بوده‌ای در کنج زندان کنج محبس در مناجات قلب سوزان دیده گریان بوده‌ای هر روز روزه از ستم موقع افطار از یهودی ستمگر دیده‌ای آزاد بسیار حضرت موسی بن جعفر۴ بی حیا سندی شاهک زد شرر بر جسم و جانت کرد اثر آن زهر کینه کم شده صبر و توانت گوشه ی زندان بغداد از نفس افتاده ای تو در غریبی یابن زهرا غرق غم جان داده ای تو حضرت موسی بن جعفر۴ زآنهمه ظلم وجنایت گشته ای از کینه خاموش ای امید اهل عالم پیکر تو شد کفن‌پوش گشته ای شهید بیداد شدی از بند غم آزاد پیکر پاک تو مولا ماند سه روز بر جسر بغداد حضرت موسی بن جعفر۴ بار دیگر یابن زهرا داغ احمد گشته تازه تو به روی دست امت شدی تشییع جنازه گشته تشییع جنازه پیکرت بر دوش یاران پیکر جد غریبت پایمال سم اسبان حضرت موسی بن جعفر۴ @yaghubianreza @ghararenokary
شبیه دونه زنجیر.mp3
5.96M
علیه السلام بند1⃣ شبیه دونه ی زنجیر تو شده اشک چشمام یه بی حیا روز وشب بی امون به تو داده دشنام گریز روضه ی تو میرسه آخرش به الشام درسته مثل زینب شد تن تو هم کبود تو هم بودی اسیر دست یک قوم یهود شنیدی حرف بد اما کسی دورت نبود چی بگم ازاسارت و کوچه به کوچه اضطراب چی بگم از جسارت و زینب و مجلس شراب یا مظلوم یا موسی بن جعفر بند2⃣ غیر مصیبت و غم ندیدی توی این همه سال انگاری قتلگاه تو میخواد بشه این سیاه چال گریز روضه ی تو میرسه آخرش به گودال تو هم مثل حسین بودی غریب و بی پناه ولی زندون کجا و ازدحام قتلگاه تو رو زد یک نفر اما حسین و یک سپاه خنجر و تیر و سنگ و چوب شمرو سنان و حرمله از سر ظهری تا غروب میزدنش با حوصله یا مظلوم یا موسی بن جعفر بند3⃣ دیگه توونی نداری و می گیری دست به دیوار روضه های مدینه جلو چشم تو میشه تکرار گریز روضه ی تو میرسه آخرش به مسمار اگه تابوت برای تو شده یک تخته در ولی این در دیگه واست نداشته درد سر نموند از میخ در روی پر و بالت اثر صدای ضربه ی لگد به گوش آسمون رسید دیوار خونه گریه کرد از میخ در که خون چکید یا مظلوم یا موسی بن جعفر شعر و سبک: امیر آهمند ⛔️کپی بدون ذکر منبع جایز نیست⛔️ http://Eitaa.com/tekyenokari @ghararenokary
ضریحت بهشتو معنا میکنه.mp3
5.87M
علیه السلام بند1⃣ ضریحت بهشتو معنا میکنه دلای عاشق و شیدا میکنه سفره ی موسی بن جعفر همیشه گره های بسته رو وا میکنه یه پسر داری معین الضعفاست حسابش از همه ی دنیا جداست دخترت کریمه ی دو عالمه مث زهرا شفیع روز جزاست پادشاهی گدایی خونوادت عزته آشنایی خونوادت خونوادم فدایی خونوادت یا باب الحوائج یا موسی بن جعفر بند2⃣ به شما میگن امیر کاظمین همه عالمن اسیر کاظمین رسیدن به اربعین کربلا خوبه باشه از مسیر کاظمین حرمت مطاف اهل جنته کرمت همیشه فوق رغبته جواب گداها توی این حرم قبل عرض حاجت استجابته واسه ایوون طلای تو بی قرارم آرزویی غیر زیارت ندارم مثل بارون توی فراقت میبارم یا باب الحوائج یا موسی بن جعفر بند3⃣ فوق درک ملک مقام تو خود وحی منزل کلام تو انبیا برای کسب معرفت خدا رو قسم میدن به نام تو شب من با عشق تو سحر میشه با تو حتی خاک مرده زر میشه بدترین خلق خدا با یک نگاه عاقبت بخیر ترین بشر میشه تو قنوتت برای ما هم دعا کن بین خوبات به ما بدا هم نگاه کن نوکر بی سر و پا رو سر به راه کن یا باب الحوائج یا موسی بن جعفر شعر: امیر آهمند سبک: احسان نوری ⛔️کپی بدون ذکر منبع جایز نیست⛔️ http://Eitaa.com/tekyenokari @ghararenokary
سید مهدی میرداماد_شهادت امام کاظم ع97 روضه ماجرای تو انتهای غم است-1525762009.mp3
11.61M
یک نمونه از اجرای روضه حضرت موسی بن جعفر علیه السلام استاد حاج سید مهدی میرداماد ✅دوستان بزرگوارم با دقت گوش دهید. شعر خوانی و تفسيري خوانی و مقدمه چینی برای روضه ... متن شعر 🔽🔽 بسم‌ الله الرحمن الرحیم ▶️ ماجرای تو انتهای غم است تو بگو از کجا شروع کنم بعد یک رخصت از امام رضا باید این روضه را شروع کنم روضه های تو فرق دارد با روضه های ائمه دیگر پای هر روضه غیر کرب و بلا باید از حجره گفت و یک بستر @ghararenokary قصه عمر هیچ خورشیدی به غم انگیزی زوال تو نیست غصه هیچ حجره ای قدر گوشۀ آن سیاه چال تو نیست آه... موسای خانواده نور کوه طوری شده است زندانت مثل بغضی که در گلو حبس است مانده بین گلوی تو جانت از تنت یک خیال مانده فقط بسکه لاغر شدی نحیف شدی خوب شد نیستند دخترهات که ببینند چه ضعیف شدی آه خلوت نشین ظلمت غم خلوتت هم نمور هم سرد است پانشو چون که زود می افتی این اثرهای استخوان درد است تازه این حال و روز قبلا توست دو قدم راه را تنت می برد آن زمان ساق پات سالم بود حال اما شکسته، زخمی، خرد روی دست چهارتا برده بدن تو چه می کند آقا؟! غل و زنجیرهای زندانت بر تن تو چه می کند آقا غصه ها در پی تو می آیند آن یهودی بد دهان هم هست ظاهرا غیر از این سه چار نفر خانمی با قد کمان هم هست @ghararenokary پیکر تو سه روز بر پل شهر مرقد شهر کاظمین شده و از اینجا به بعد مرثیه ام نوبت روضه حسین شده وای از آن پیکری که بی سر بود وای از آن پیکری که بی سر ماند وای از آن مادری که در گودال روضه های غریب مادر خواند ⏹ @ghararenokary
Mirdamad-Shab-Shahadate-Emam-Kazem-93-01.mp3
5.05M
💠برای آموزش💠 یک نمونه اجرای روضه حضرت موسی بن جعفر علیه السلام دوستان بزرگوارم به شعر خوانی و تغییر لحن ها رو توجه بفرمائید... ✅متن شعر .. 🔽🔽
حسین رسولی کهکی: "عمری زدیم از دل صدا باب الحوائج را خواندیم بعد از ربنا باب الحوائج را . روزی ما کرده خدا باب الحوائج را از ما نگیرد کاش ” یا باب الحوائج ” را . هرکس صدایش کرد بیچاره نخواهد شد کارش به یک مو هم رسد پاره نخواهد شد . یادش بخیر آن روزها که مادر خانه گه گاه میزد پرچمی را سردر خانه . پر می شد از همسایه ها دور و بر خانه یک سفره نذری ، قدر وسع شوهر خانه . مادر پدرهامان همین که کم میاوردند یک سفره ی موسی  بن جعفر نذر می کردند . عصر سه شنبه خانه ی ما رو به را می شد یک سفره می افتاد و درد ما دوا می شد . با اشک وقتی چشم مادر آشنا می شد آجیل های سفره هم مشکل گشا می شد . آنچه همیشه طالبش چندین برابر بود نان و پنیر سفره ی موسی بن جعفر بود . گاهی میان روضه ی ما شور می آمد پیرزنی از راه خیلی دور می آمد . با دختری از هر دو چشمش کور … می آمد بهر شفای کودک منظور می آمد . یک بار در بین دعا مابین آمینم برخاست از جا گفت دارم خوب می بینم . آنکه توسل یاد چشمم داد مادر بود آنکه میان روضه می زد داد مادر بود . آنکه کنار سفره می افتاد مادر بود گریه کن زندانی بغداد مادر بود . حتی نفس در سینه ی او گیر می افتاد هر بار که یاد غل و زنجیر می افتاد . می گفت چیزی بر لبش جز جان نیامد … آه در خلوت او غیر زندانبان نیامد … آه . این بار یوسف زنده از زندان نیامد … آه پیراهنش هم جانب کنعان نیامد … آه . از آه او در خانه ی زنجیر شیون ماند بر روی آهن تا همیشه ردّ گردن ماند . این اتفاق انگار که بسیار می افتاد نه نیمه ی شب موقع افطار می افتاد . هر شب به جانش دست بد کردار می افتاد انقدر میزد دست او از کار می افتاد . وقتی که فرقی بینشان در چشم دشمن نیست صد شکر که مرد است زیر دست و پا ، زن نیست . محسن عرب خالقی " @ghararenokary
Mirdamad-Shahadat-Emam-Kazem-94-02.mp3
3.51M
💠برای آموزش مداحی💠 یک نمونه اجرای روضه حضرت موسی بن جعفر علیه السلام دوستان بزرگوارم به شعر خوانی و اوج و فرودها جملات و لحن ها فرصت به مستمع دادن برای ناله زدن و... توجه بفرمائید. ✅متن شعر... "زیر بار کینه پرپر شد ولی نفرین نکرد در قفس ماند و کبوتر شد ولی نفرین نکرد روزهای تیره هریک شب‌تر از دیروز تار در میان دخمه‌ای سر شد ولی نفرین نکرد هرچه آن صیادها را صید خود کرد این شکار روزی‌اش یک دام دیگر شد ولی نفرین نکرد روزهٔ غم سجدهٔ غم شکر غم افطار غم زندگی با غم برابر شد ولی نفرین نکرد وای اگر نفرین کند دنیا جهنم می‌شود از جهنم وضع بدتر شد ولی نفرین نکرد وقت افطار آمد و دیدم که خرماها چطور یک به یک در سینه خنجر شد ولی نفرین نکرد هی به خود پیچید و لحظه لحظه با اکسیر زهر چهرهٔ زردش طلا‌تر شد ولی نفرین نکرد آن دم بی‌بازدم چون آتشی رفت و سپس آنچه باید می‌شد آخر شد ولی نفرین نکرد " اِنسیه سادات هاشمی @ghararenokary
mirdamad-Shahadat-Emam-Kazem-92-01.mp3
2.35M
💠آموزش مداحی💠 یک نمونه از شعر اول مناجات با امام زمان عج متن شعر "ای غایب از نظرها کی می شود بیایی برقع ز رخ بگیری صورت به ما گشایی هم دست تو ببوسم هم دور تو بگردم هم رو نماستانی هم رو به ما نمایی آیا به کوه رضوان آیا به طور سینا آیا به بیت الاقصی آیا به ذی طوایی در مکه و مدینه یا در نجف مقیمی در مشهد مقدس یا دشت کربلایی جانم شود فدایت تا بشنوم ندایت دائم زنم صدایت یابن الحسن کجایی تنها مسیح عالم تنها نجات آدم تنها وصی خاتم تنها امید مایی ای انس و جان فدایت محتاج یک نگاهت چشم همه به راهت شاید ز در درآیی هم پرچم حسینی بر دوش خود بگیری هم قبر مادرت را بر شیعیان نمایی در قلب ما حبیبی  بر زخم ما طبیبی بر جان ما قراری بر درد ما دوایی باشد شعار میثم ای شهریار عالم کی می شود بیایی کی می شود بیایی شاعر: حاج غلامرضا سازگار" @ghararenokary