بسم الله الرحمن الرحیم
#مناجات_با_خدا
#اعتکاف
#قاسم_نعمتی
▶️
امشب ببخش ما را به احترام زینب
با بنده کن مدارا به احترام زینب
با آنکه رو سیاهم لبریز از گناهم
اما مران گدا را به احترام زینب
@hosenih
با دست گیری خود شرمنده کردی عمری
این عبد بی حیا را به احترام زینب
بیمار دوره گردم بر کام من چشاندی
طعم خوش شفا را به احترام زینب
با برگه ی شهادت کن عاقبت بخیرم
تکمیل کن عطا را به احترام زینب
@hosenih
آیا شود ببینم هنگام جان سپردن
ارباب با وفا را به احترام زینب
بادیده های گریان من آمدم بگیرم
امضایِ کربلا را به احترام زینب
از روی تل صدا زد ای شمر برنگردان
با پا عزیز ما را به احترام زینب
@hosenih
بردار چکمه ات را از روی سینه ی شاه
به احترام زهرا به احترام زینب
با نعل های تازه کمتر بهم بریزید
آقای سر جدا را به احترام زینب
جای کفن بپیچید دورتنم رفیقان
یک تکه بوریا را به احترام زینب
⏹
@ghararenokary
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زینب_س_اسارت
#غلامرضا_سازگار
▶️
کی دیده در یم خون، آیات بی شماره؟
قرآنِ سوره سوره، اوراقِ پاره پاره؟
افتاده بر روی خاک یک ماه خون گرفته
خوابیده در کنارش هفتاد و دو ستاره
@hosenih
پاشیده اشک زهرا بر حنجر بریده
گه می کند زیارت، گه می کند نظاره
سر آفتاب مطبخ، تن لاله زاری از خون
کز زخم سینه دارد گل های بی شماره
از گوشِ گوشواری دو گوشواره بردند
دارد به گوش خونین خون جای گوشواره
یک کودک سه ساله خفته کنار گودال
ترسم که شمر آید، در قتلگه دوباره
درخیمه آب بردند، بهر رباب بردند
سینه شده پر از شیر، کو طفل شیر خواره
مادرعجب دلی داشت، ذکر علی علی داشت
آب فرات می زد بر حنجرش شراره
@hosenih
چون سینه ها نسوزند؟! چون اشک ها نریزند؟!
جایی که ناله خیزد از قلبِ سنگ خاره
یاس سفید و نیلی، طفل یتیم و سیلی
میثم در این مصیبت، خون گریه کن هماره
⏹
@ghararenokary
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زینب_س_مدح_و_مصائب
#حضرت_زینب_س_وفات
#حسن_لطفی
▶️
نام زینب میبرم شعرم پریشان میشود
نام زینب میبرم این ابر باران میشود
نامِ زینب بردم و دریا مودب ایستاد
باز اقیانوس نا آرام طوفان میشود
@hosenih
چادرش قدری بتابد آب میگردد زمین
روزها در سایهاش خورشید پنهان میشود
در دعا میایستد محراب حیرت میکند
از مناجات شبش سلمان مسلمان میشود
در مدینه سالها زهرا صدایش میکنند
وقت تفسیرش خود جبریل دربان میشود
خم نشد زانوی عباسش بجز در پای او
تا به محمل میرود اکبر شُتربان میشود
یک قدم خانم بیاید کوفه میپیچد بهم
یک قدم بیبی بکوبد شام ویران میشود
واژههایش خطبه شد نهج البلاغه جمع شد
خطبه نه تیغ علی انگار عریان میشود
کیست این؟زهرا علی؟شایدحسن شاید حسین
حق بده آئینه از این اوج حیران میشود
**
بادهایِ کربلا خاکسترش را پس دهید
نیزهداران سایبانِ بسترش را پس دهید
لحظههای آخرش چشمش به این درخُشک شد
تیرهایِ حرمله آب آورش را پس دهید
خوب شد پیراهنی دارد گذارد بر دلش
گفت از بس یادگار مادرش را پس دهید
آه خیلی پیش او جایِ رقیه خالی است
میشود ای شامیان نیلوفرش را پس دهید
پیشِ او میگفت دختر_مرد شامی میزدش
لااقل انگشترش انگشترش را پس دهید
این طرف او داد میزد آن طرف با او رباب
نیزههای بی مُروت حنجرش را پس دهید
@hosenih
آفتاب و نیزه و سنگ است... چیزی مانده است؟
کاشکی میشد بگوید اصغرش را پس دهید
ساعتی در دستتان اُفتاد دندانش شکست
خیزران در دستها دیگر سرش را پس دهید
⏹
@ghararenokary
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زینب_س_مصائب
#قاسم_نعمتی
▶️
نفس آخرم حسین حسین
نام تو می برم حسین حسین
گفته بودم که بی تو میمیرم
ناز تو میخرم حسین حسین
@hosenih
وقت جان دادن همه بودم
حال ؛بی یاورم حسین حسین
سر پیری چه بی عصا شده ام
کو علی اکبرم حسین حسین
بعد تو بی پناه شد زینب
ای پناه حرم حسین حسین
روضه ها زنده میشود یک یک
پیش چشم ترم حسین حسین
با زمین خوردنت زمین خوردم
چه کنم خواهرم حسین حسین
بین گودال در کنار سرت
شد بریده سرم حسین حسین
پای بوسیدنت لگد خوردم
جلوی مادرم حسین حسین
@hosenih
آنکه پا روی سینه تو گذاشت
کرده خاکی پرم حسین حسین
مانده شش ماه جای چکمه شمر
بر روی پیکرم حسین حسین
تا لباس تورا درآوردند
پاره شد معجرم حسین حسین
ابن ِ کعبِ حرام زاده زده
چنگ بر زیورم حسین حسین
راهش افتاد بر سر بازار
زینبِ محترم حسین حسین
گیر کردم میانِ بزمِ شراب
یادِ تشتِ زرم حسین حسین
@hosenih
اذیتم کرده چشمهای حرام
دختر حیدرم حسین حسین
فکرِ آن سرخ مویِ مجلسِ شام
میکند مضطرم حسین حسین
⏹
@ghararenokary
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زینب_س_وفات
#حضرت_زینب_س_مصائب
#محمود_ژوليده
▶️
ای درد و بلای تو بجانم
جان میدهم و تو را بخوانم
باز آی حسین من کجایی
پایان بدهی بر این جدایی
@hosenih
یادم نرود چه ها کشیدی
در بارشِ نیزه ها چه دیدی
تا حرمت تو شکست دشمن
بر سینۀ تو نشست دشمن
آندم که مرا صدا زدی تو
دیدم که چه دست و پا زدی تو
وقتی که سرت برید قاتل
فریاد سرم کشید قاتل
طفلان تو در نظاره بودند
اعضای تو پاره پاره بودند
دیدم که به پیکرت چه ها رفت
دیدم که سرت به نیزه ها رفت
هم نعشِ تو، غرق نور دیدم
هم زیر سُمِ ستور دیدم
سرها که به نیزه رفت بالا
پس شعله ز خیمه رفت بالا
در شعله امام خود که دیدم
من مرگ به جان خود خریدم
@hosenih
تا حرفِ فرار را شنیدند
یک یک همه کودکان دویدند
هر که بسویی ز بیم میرفت
معجر ز سر یتیم میرفت
دشمن که دریده بود و خندان
غارت به حرم نمود آسان
دیدی چه گذشت بر حریمت
کردیم ز مقتلت عزیمت
یک باغِ بخون نشسته دیدیم
بس نیزۀ سر شکسته دیدیم
دیدیم تو را که سر نداری
افتادی و بال و پر نداری
دختر چو نمود با پدر راز
شد حملۀ تازیانه آغاز
در هجمۀ بی هوای عدوان
بودم سپر بلای طفلان
پیشِ همه حرمتم شکستند
دستان مرا طناب بستند
بردند مرا به سربزیری
همراه حرامیان اسیری
ما را به سرود و ساز بردند
بر ناقۀ بی جهاز بردند
از کرب و بلا غم و بلا بود
تا کوفه و شام، ابتلا بود
در کوفه شدیم ما به زندان
در شام شدیم کنج ویران
داغ تو ز عمر، سیرمان کرد
غمهای رقیه پیرمان کرد
حالا منم و قد خمیده
مرگِ منِ دل غمین رسیده
@hosenih
باز آی که تشنۀ وصالم
رحمی، مددی أخا به حالم
بازآ که دهَم به بی قراری
پیراهن کهنه یادگاری
⏹
@ghararenokary
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زینب_س_مدح_و_وفات
#حضرت_زینب_س_مدح_و_مصائب
#حسن_لطفی
▶️
کیست زینب آسمان در مَحضَرَش اُفتاده است
پیشِ او خورشید با خاکسترش اُفتاده است
شام چیزی نیست تا ویران کُنَد با خطبه اش
بالِ عزرائیل پایِ شَهپَرَش اُفتاده است
@hosenih
چادرش را می تکاند می تکاند کوفه را
کیست زینب کوفه یادِ حیدرش اُفتاده است
می کَنَد از جا زمینِ شام را با کاخها
راهِ مولا باز هم بر خیبَرَش اُفتاده است
کیست زینب لحظه هایی که علی در رزم بود
ذوالفقار اینَک به دستِ دخترش اُفتاده است
قبل از آنیکه یزید از پیشِ خانم پا شود
دید یِکجا سقفِ ظلمش بر سرش اُفتاده است
مرتضیٰ بر دستمالِ زرد خود می زد گِره
یا که زینب دو گره بر معجرش اُفتاده است
هر کجا می رفت چشمی سویِ او جرات نکرد
بر سرِ او سایه یِ آب آورش اُفتاده است
@hosenih
کارِ او پیغمبریِ کربلا تا شام بود
بیرقِ عباس دوشِ خواهرش اُفتاده است
یادِ ایامی که شد سایه برادر با سرش
ظهر در گرمایِ سوزان بسترش اُفتاده است
داشت بر سینه لباسی را که مادر داده بود
یادِ مادر یادِ روزِ آخرش اُفتاده است
رو به قبله بستر است و رو به دَر چشمانِ او
باز اشکی سرخ از چشمِ تَرَش اُفتاده است
بادِ گرمی می وزید و بویِ سیبی می رسید
دید از تَل آنطرف تَر پیکرش اُفتاده است
وای دستِ حرمله گهواره ای پاشیده بود
آه دستِ ساربان انگشترش اُفتاده است
محملش را دید وقتی می رود از کربلا
می رود با دختری که زیوَرَش اُفتاده است
می شنید از مَحمِلی لالاییِ گرمِ رُباب
حق بده چشمانِ او بر اصغرش اُفتاده است
خُطبه اش را گیسویِ از نِی رهایی قطع کرد
ردِ خونی رویِ چوبِ منبرش اُفتاده است
@hosenih
چشم را بالا گرفت اما برادر را ندید
تاب خورده نیزه و حتماً سرش اُفتاده است
زیر دست و پا نگاهی کرد دنبالِ حسین
دید سَر این سو و آن سو مادرش اُفتاده است
⏹
@ghararenokary
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_رضا_ع_شهادت
#حضرت_زینب_س_مصائب
#حسن_لطفی
▶️
یابنالشبیب عمهی ما راه دور رفت
میخواست قتلگاه بماند به زور رفت
آتش گرفت چادرش اما کسی ندید
پنجاه و پنج سال قدش را کسی ندید
@hosenih
پنجاه و پنج سال بدون غمی نبود
تا آن زمان مقابل نامحرمی نبود
پنجاه و پنج سال پرش را گرفتهاند
مردانِ خانه دور و برش را گرفتهاند
یابنالشبیب عمهی ما احترام داشت
چندین امام زاده و چندین امام داشت
پیش بزرگ قافله فریاد میزدند
یابنالشبیب بر سرِ او داد میزدند
داغی کمر شکن کمرش را شکسته بود
یک نیزهی بلند سرش را شکسته بود
یابنالشبیب بسکه زمین خورد جان نداشت
میخواست راه علقمه گیرد توان نداشت
یابنالشبیب دختر دلگیر را زدند
پنجاه و پنج ساله زنی پیر را ...
اما رُباب زخم پَرَش را گرفته بود
از بسکه درد داشت سرش را گرفته بود
یابنالشبیب آتش خیمه امان نداد
فرصت به موی زخمی دختران نداد
از پیش نیزههای شکسته عبور کرد
او را به دستهای خودش جمع و جور کرد
@hosenih
او را به ریگهای پریشان سپرد و رفت
او را به آفتاب بیابان سپرد و رفت
او را به مردمان دهاتی سپرد و رفت....
⏹
@ghararenokary
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زینب_س_مدح_و_وفات
#محمدجواد_شیرازی
▶️
من زینبم، مریم دخیل چادرم شد
در کسب رزق از آسمان ریزه خورم شد
عمری فقیر بخشش دست پُرم شد
خرج حمایت از ولی هر عنصرم شد
گرچه ز نسل یاسم و حساس هستم
در معرکه یک پارچه عباس هستم
@hosenih
من زیبنم، اسطوره ی سوز و گدازم
در نیمه شب ها عاشق راز و نیازم
حاجت دهد حتی نخ چادر نمازم
جوشن که می خوانم خدا با هر فرازم...
... می گوید این ناموس من فرزند زهراست
فخر تمام کائنات و عرش بالاست
@hosenih
در راه عشق دلبرم زهرا ترینم
هرچه بلا نازل شود از صابرینم
زاکیه ام، معصومه ام، اهل یقینم
من دختر حیدر امیرالمومنینم
فکری برای دفع هر نیرنگ کردم
با خطبه هایم مثل زهرا جنگ کردم
@hosenih
در شام و کوفه حرص دین خوردم برادر
کعب نی از شمر لعین خوردم برادر
از بام، سنگ آتشین خوردم برادر
با دست بسته بر زمین خوردم برادر
در هر کجا خوردم زمین، با اشک و با آه
زیر کتک گفتم فقط الحمدلله
@hosenih
اصلا که گفته کوچه ی اشرار رفتم
بی معجر و بی پوشیه بازار رفتم
باور نکن در مجلس اغیار رفتم
دیدی اگر در بزم مِی ناچار رفتم...
...می خواستم تا جامه ات را پس بگیرم
می خواستم عمامه ات را پس بگیرم
@hosenih
از بس که اهل غفلت و دنیا پرستند
این قوم با اوصاف ما بیگانه هستند
یک روز رأست را روی نیزه شکستند
روزی دگر نامردها بر شاخه بستند
خیلی برایت گریه کردم با رقیه
لعنت بر این دل سنگی آل امیه
@hosenih
طفلک رقیه پلک و ابرویش شکسته
سنجاقِ سر در لای گیسویش شکسته
اصلا خبر داری که بازویش شکسته
با ضرب پای زجر، پهلویش شکسته
از هر طرف پا می شود آخر می افتد
دستش شکسته غالبا با سر می افتد
@hosenih
سایه نشسته بر تنش مانند مادر
شد باغ لاله دامنش مانند مادر
خونی شده پیراهنش مانند مادر
شد نیمه کاره، دیدنش مانند مادر
بار سفر بسته پرستو زار و خسته
کنج خرابه ساکت و تنها نشسته
@hosenih
خیلی خسارت بین شهر شام دیدیم
معنای غربت بین شهر شام دیدیم
صدها مصیبت بین شهر شام دیدیم
ما هتک حرمت بین شهر شام دیدیم
خیلی عوض شد قد و بالای رشیدم
از بس مصیبت های سنگینی چشیدم
⏹
@ghararenokary
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زینب_س_مصائب
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#علی_اصغر_یزدی
▶️
دست و پا می زدی و خواهر تو
بین گودال دست و پا گم کرد
تیغ ها در طواف جسم تواند
کعبه را بین اشقیا گم کرد
@hosenih
گفت زینب که سهم دارم من
از تنی که به خاک افتاده
جسم او را به خاک و خون نکشید
این چنین شد که او تو را گم کرد
@hosenih
شمر می گفت با تنش چه کنیم؟
پیرمردی عصا زنان آمد
بی حیایی به خیمه حمله نمود
و سنان بود که دعا گم کرد
@hosenih
قد زینب کمان شدست اگر
علتش شد کمان ابروی تو
تیر ها از کمان رها می شد
و تورا بین تیر ها گم کرد
@hosenih
روی تل دید زینب کبری
آن تنی را که غرق تیر شده
روی تل دید مادری را که
در جوانی ضعیف و پیر شده
@hosenih
روی تل دید عده ای نامرد
سمت گودال خون سرازیرند
دید بعد از عموی تشنه لبان
بزدلان در مصاف چون شیرند
@hosenih
دید زلفی که در کشاکش باد
نغمه ی ظلم را بنا کرده
دید آن خنجری که سر را از ،
پیکر شاه دین جدا کرده
@hosenih
دید شخصی که با صدای رسا
نعره می زد نبرد مغلوب ست
دید در قتلگاه بر سر آن
پیرهن کهنه ی تو آشوب است
@hosenih
دید انگشتر عقیق یمن
در نمی آید و درخشان است
دید یک جفت چکمه در دست
یک حرامی مست دیوانه ست
@hosenih
هر کسی از تن غریب حسین
یادگاری کمی به غارت برد
آی ...مردم به روی آن تل بود
که عقیله هزار مرتبه مرد
⏹
@ghararenokary
@tekyenokariمیخوام توی این راه.mp3
زمان:
حجم:
6.99M
#حضرت_زینب علیها سلام
#زمینه
بند1⃣
میخوام توی این راه شهید محبت باشم
شبیه تو من هم باید توی غربت باشم
چشام اگه خیسه نه اینکه شکایت باشه
میخام دم اخر فدایی روضت باشم
تو شلوغیه قتلگاه
میزدن تو رو یک سپاه
یادم نرفته داداش
بعد تو شدم بی پناه
میزدن منو بین راه
یادم نرفته داداش
پیکر تو شد پامال پامال پامال
روضه ی تو شدگودال گودال گودال
روضه ی منم الشام الشام الشام
بند2⃣
غروب غم تو طلوع غم زینب شد
حریم حرم سوخت پناه همه زینب شد
به جای ابوالفضل به جای تو و علی اکبر
نبودی ببینی کی هم قدم زینب شد
شمر و خولی و حرمله
سنگ و سیلی وسلسله
یادم نرفته داداش
تیر و نیزه و هلهله
کشتنت تو چند مرحله
یادم نرفته داداش
پیکر تو شد عریان عریان عریان
روضه ی تو شد عطشان عطشان عطشان
روضه ی منم الشام الشام الشام
بند3⃣
تو هر نفسی که به یاد لبت افتادم
خدا میدونه که با هر نفسم جون دادم
تنت زیر آفتاب سرت رو به روم رو نیزه
غم تو حسین جان یه لحظه نرفت از یادم
میزدن تو رو بی حساب
شد به خون محاسن خضاب
یادم نرفته داداش
خیزران و بزم شراب
غربت نگاه رباب
یادم نرفته داداش
پیکر تو شد نی زار نی زار نی زار
روضه ی تو شد تکرار تکرار تکرار
روضه ی منم الشام الشام الشام
شعر و سبک: امیر آهمند
⛔️کپی بدون ذکر منبع جایز نیست⛔️
http://Eitaa.com/tekyenokari
@ghararenokary
بسم الله الرحمن الرحیم
آجرک الله یا صاحب الزمان
#حضرت_زینب_س_وفات
#محمود_اسدی
▶️
تو بیا بر سرم ای دلبر و دلدار حسین
شدم آشفته چو گیسوی تو ای یار حسین
@ghararenokary
پیرهن کهنه ی تو زخم دلم را نو کرد
پیش چشمم،شده غمهای تو تکرار حسین
کی رود از نظرم،منظره ی کرب وبلا
بی حیاتر شد عدو بعد علمدار،حسین
به همان زلف که در پنجه ی قاتل افتاد
خواهرت هست به موی تو گرفتار حسین
نیزه را در بدن زخمی تو می چرخاند
آنکه چرخاند مرا بر سر بازار حسین
سر من زخمی سنگ از در و دیوار شده
مثل مادر،که سرش خورد به دیوار حسین
یاد داری که مرا بزم ضیافت بردند
مانده بودم چکنم در بر انظار حسین
@ghararenokary
شائق عمری است که سنگ تو به سینه زده است
به امیدی که شود لایق دیدار حسین
⏹
@ghararenokary
زمینه؛ لا تَنسانِی فِی نافِلَةِ اللَّیل.mp3
زمان:
حجم:
5.1M
#حضرت_زینب علیهاالسلام
#زمینه
🔹لا تَنسانِی فِی نافِلَةِ اللَّیل🔹
هنوزم بعد یه سال و نیم، حرفِ تو یادم هست، اون شب آخر
که گفتی «لا تَنسانِی فِی نافِلَةِ اللَّیل» ای عزیز خواهر
بعد تو دیگه شب تاره هر شب
جون خواهر تو رسیده بر لب
گریه شده قنوت وِتر زینب
اسمتو تو قنوت وِترم بردم
غصۀ پیرن خونیتو خوردم
از غم تو روزی هزار بار مردم
چشام میباره تو نماز آخرم
دعام همینه که بیای برادرم
چشم انتظارم برسی بالاسرم
حسین من
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هنوزم بعد یه سال و نیم، شام غریبونه هر شبِ زینب
هنوزم بعد نمازِ شب، روضۀ عاشوراست رو لبِ زینب
بعد عاشورا و یه دنیا غربت
مهر نماز منه خاکِ تربت
تسبیحات لبمه ذکر روضهت
زینب و نماز نشسته، ای وای
زینب و یه دل شکسته، ای وای
زینب و قافلهای خسته، ای وای
سرت رو نیزه سایهبون من میشد
پر از ستاره آسمون من میشد
«سهساله» هر شب روضهخون من میشد
حسین من
شاعر و نغمهپرداز: #محمدرضا_رضایی
🌐 shereheyat.ir/node/4545
✅ @ShereHeyat_Nohe
@ghararenokary