✅#زندگینامه_حضرت_ام_البنین (سلام الله علیها)
🔹 نام و نسب فاطمه کلابيه:
🔸نام او فاطمه بود که بعدها پس از ازدواج با حضرت علي (عليه السلام) با کنيه "امُّ البنين" (مادر پسران) مشهورشد. پدر و مادرش از خاندان بني کلاب از اجداد بزرگ حضرت محمد (صلي الله عليه و آله) بودند و داراي خوبيها و صفات خانوادگي مشترک بودند فاطمه دختري پاکدل وباتقوا بود .
فضايل اخلاقي، کمالات انساني، نيروي ايماني، ثبات و پايداري، شکيبايي و بردباري، بصيرت و دانايي، نطق و سخنداني او را به شايستگي ، بانوي بانوان کرده بود. حزام بن خالد بن ربيعة بن وحيد بن کعب بن عامر بن کلاب [1] پدر ام البنين است او مردي شجاع و دلير و راستگو بود که شجاعت از صفات ويژه اوست. وي از استوانه هاى شرافت در ميان عرب به شمار میرفت و در بخشش، مهماننوازى، دلاورى و رادمردى و منطق قوي مشهور بود. مادر بزرگوار ام البنين، ثمامه (يا ليلي) دختر سهيل بن عامر بن جعفر بن کلاب (از اجدادرسول خدا واميرالمومنين )[2] است که در تربيت فرزندان کوشا بوده و تاريخ از وي چهره درخشاني را به تصوير کشيده است. بينش عميق، دوستي با اهل بيت و دوستي با فرزندان در کنار وظيفه
مهم مادري و چونان معلمي دلسوز آموختن باورهاي اعتقادي و مسايل مربوط به همسرداري و آداب معاشرت با ديگران از جمله ويژگيهاي خاص اين بانو است.
🔸در بسياري از کتب تاريخي نام يازده تن از مادران وي ذکر شده است که همگي از خانواده هاي شريف و اصيل عرب بوده اند و به واقع مصداق بارز شجره طيبه[3]مي باشند شجره اي که اصل آن در زمين است و فرع آن در آسمانها و حاصل و نتيجه اين درخت پاک همانا عباس بن علي و عثمان و ... بوده اند.خاندان اين بانو از خاندانهاى ريشه دار و جليلالقدر بود که به دليرى و دستگيرى معروف بودند وهر يک در بزرگي و شرافت به گونه اي مشهور گشته اند و ما جهت اختصار به برخي از ويژگيهاي آنان مي پردازيم.
🔹مورخان در مورد شرافت نسب ام البنين مي نويسند:
🔸«تاريخ پدران و داييهاي ام البنين را به ما مي شناساند و ما دانستيم که آنان از سوارکاران شجاع عرب بوده و شرافت و آقايي (سيادت) آنها به حدي بوده است که حتي پادشاهان نيز به آن اذعان داشته اند.»[4]در مورد نَسب مادري ابوالفضل العباس(عليه السلام) در کتب تاريخي مطالب زيادي هست، شايد بتوان با يک جمله تصويري از خاندان «ام البنين» ترسيم کرد و آن اينکه پدران و
مادران و خاندان ام البنين در شجاعت، کرم، اخلاق، هنر و وجاهت اجتماعي و بزرگواري پس از قريش، سرآمد قبايل گوناگون عرب بوده اند.
--------------------------------------------------
📘📘📘📘📘📘📘📘📘📘📘
[1]. قمر بنی هاشم، عبدالرزاق المقرم، ص 9.
[2].همان، ص 10. مقاتل الطالبین ص 22 وبطل العلقمی 1/92.
[3]. قرآن کریم، سوره ابراهیم / 24.
[4]. عبدالرزاق المقرم، قمر بنی هاشم، ص10.
➰➰➰➰
#حضرت_ام_البنین_س
#زندگینامه_حضرت_ام_البنین_س
#آموزش_مداحی_تخصصی
@ghararenokary
✅ #زندگینامه_حضرت_ام_البنین (سلام الله علیها)
🔹 ام البنين(س) و تولدي نوراني:
🔸در کتب تاريخي نوشته اند: حَزام بن خالد به همراه جمعي از «بني کلاب» به سفر رفته بود. در يکي از شبها به خواب فرو رفته و در عالم رؤيا ديد که در زمين سرسبزي نشسته است و مرواريدهاي درخشاني از اطراف بر دستان او مي ريزد و او از زيبايي آنها متعجب مي شود. سپس مردي را مي بيند که به سوي او مي آيد ـ از طرف بلندي ـ و هنگامي که به او مي رسد سلام مي کند و حزام او را جواب مي دهد. آن مرد به او مي گويد: اين مرواريد را به چه قيمت مي فروشي؟ حزام نگاه کرد و آن درّ زيبا را در دستان خود ديد؛ رو به مرد کرده و گفت: من قيمت اين درّ را نمي دانم که به شما بگويم، شما آن را به چه قيمت خريداري؟ مرد گفت: من نيز نمي دانم قيمت او را ولي اين هديه اي است که يکي از پادشاهان عطا کرده است. و من ضامن هستم براي تو به چيزي که از درهم و دينار بالاتر است. حزام گفت: آن چيز چيست؟ مرد گفت: تضمين مي کنم که او شرافت و سيادت ابدي دارد و بهره و بزرگي از او است. حزام گفت: آيا اين را برايم ضمانت مي کني. و مرد پاسخ داد: آري. و حزام در پايان به مرد گفت: و
تو اکنون واسطه در اين امر مي شوي.
و مرد نيز گفت: و من واسطه مي شوم؛ او را به من اعطاء کرده اند و من به تو عطا مي کنم.وقتي حزام از خواب بيدار شد رؤياي خود را براي بني کلاب گفت و خواستار تعبير آن شد. يکي از خاندان وي گفت: اگر رؤياي صادقه باشد دختري روزي تو خواهد شد که يکي از بزرگان او را عقد خواهد کرد و به سبب اين دختر مجد و شرافت و آقايي نصيب تو خواهد شد. و هنگامي که او از سفر برگشت، ثمامة بنت سهيل، همسر باوفاي او، که حامله بود وضع حمل کرده و دختري چونان مرواريد درخشان وزيبا به دنيا آورد. حزام پس از آگاه شدن از تولد دخترش به خود گفت:
✳️«قد صدّقت الرؤيا» و از اين بشارت شاد و مسرور شد.نام او را «فاطمه» نهاد، و به رسم عرب کنيه اي براي وي برگزيدند که «ام البنين» بود.
🔸 به هر حال پس از اين رؤياي صادقه فاطمه، مادر فضليتها، به دنيا آمد و دوران کودکي را چونان ديگر کودکان گذراند و در دامان مادري مهربان و پاک و پدري شجاع که داراي سجاياي اخلاقي فراوان بودند رشد کرد.
🔸مورخان در مورد مادر بزرگوار فاطمه اين گونه مي نويسند:«ثمامه، مادر ام البنين، بانويي اديب و کامل و عاقل بود. آداب عرب را به دخترش آموخت
و هر آنچه مورد نياز يک دختر است در زندگاني از مسايل مربوط به خانه داري و اَداي حقوق و همسرداري و غيره را به او ياد داد.»[5]
✅ #تاريخ_تولد_ام_البنين :
🔹در مورد تاريخ دقيق ولادت حضرت ام البنين اطلاعي در دست نيست و تاريخنگارانْ سال ولادت او را ثبت نکرده اند، ولي ياد آور شده اند که تولد پسر بزرگ ايشان، حضرت ابوالفضل عليهالسلام ، در سال ۲۶ ق اتفاق افتاده است. برخي از تاريخنگارانْ زمان ولادت ايشان را در حدود پنج سال پس از هجرت (در حوالي کوفه) تخمين ميزنند.
✅ #ويژگي_هاي_بارز_خاندان_ام_البنين:
🔹در خاندان و تبار پاک ام البنين چند ويژگي مهم وجود دارد که همگي در وجود عباس(عليه السلام) به ظهور رسيد
▪️الف: شجاعت و دلاوري که در کربلا زيباترين چهره خويش را نماياند.
▪️ب: ادب و متانت و عزت نفس که در زندگاني 34 ساله عباس بن علي به وضوح ديده مي شود.
▪️ج: هنر و ادبيات که ام البنين از «دايي » خويش لبيد شاعر به ارث برده بود و فرزند عزيزش عباس(عليه السلام) از مادر اديبه خود.
▪️د: ايثارگري و احترام به حقوق ديگران که نمود آن در عشق به ولايت و امامت متجلي شد.
▪️ه: وفا و پايبندي به تعهدات.
--------------------------------------------------
📘 [5]. محمدعلی الناصری، مَولِد العباس بن علی(ع)، ص28.
➰➰➰
#حضرت_ام_البنین_س
#زندگینامه_حضرت_ام_البنین_س
#آموزش_مداحی_تخصصی
@ghararenokary
✅ #زندگینامه_حضرت_ام_البنین (سلام الله علیها)
🔹 تصميم گيري حضرت علي (عليه السلام) به ازدواج:
🔸ده سال پس از رحلت حضرت رسول(صلي الله عليه و آله) و حضرت فاطمه(س)، بنابر وصيت خود حضرت فاطمه وقتي علي(عليه السلام) به فکر گرفتن همسر ديگري بود، عاشورا در برابر ديدگانش بود.
🔸عقيل يکي از کساني بود که نظر وگفته اش در علم انساب حجت بود ودر مسجد حضرت رسول (صلي الله عليه و آله) براي وي حصيري ميگذاردند که برآن نماز ميکرد وقبائل عرب براي شناخت وآگاهي از علم انساب به دورش جمع مي شدند واودرپاسخ مراجعات ، بسيار سريع الانتقال بود.[6] از اين روست که علي بن ابيطالب (عليه السلام) آنگاه که قصد ازدواج دارد به برادر خويش، عقيل بن ابي طالب که در علم «انساب » معروف بود و ذهن و سينه اش گنجينه اي از اسرار خاندان گوناگون عرب بوده مي فرمايد: «زني را براي من اختيار کن که از نسل دليرمردان عرب باشد تا با او ازدواج کنم و او برايم پسري شجاع و سوارکار به دنيا آورد.» [7] عقيل، بانو امالبنين از خاندان بنىکلاب را که در شجاعت بى مانند بود، براى حضرت انتخاب کرد. ودر پاسخ برادر گفت: «با ام البنين کلابيه ازدواج کن زيرا در
عرب شجاعتر از پدران و خاندان وي نيست.» [8] عقيل همچنين از ديگر خصوصيات بارز خاندان بني کلاب مي گويد و امام اين انتخاب را پسنديد و عقيل را به خواستگارى نزد پدر امالبنين فرستاد.
--------------------------------------------------
📘📘📘📘📘📘📘📘📘📘📘
[6]. نکت الهمیال ص 200 وکتاب سردار کربلا یا ترجمه العباس از سید عبدالرزاق موسوی المقرم ص 34.
[7]. قمر بنی هاشم، مقرم، ص 15.
[8]. عمدة الطالب وسرالسلسلة وسردارکربلا ص 34.
➰➰➰
#حضرت_ام_البنین_س
#زندگینامه_حضرت_ام_البنین
#آموزش_مداحی_تخصصی
@ghararenokary
✅ #زندگینامه_حضرت_ام_البنین (سلام الله علیها)
🔹 تاريخ ازدواج ام البنين با حضرت علي :
🔸علي(عليه السلام) با ام البنين بعد از شهادت حضرت زهرا(س)ازدواج نمود.سالي که ام البنين به همسري امام علي برگزيده شد به طور دقيق معلوم نيست ولي تاريخ نويسان با توجه به اختلاف نظر در سن حضرت عباس (عليه السلام) که در زمان شهادت 32 تا 39 ساله نوشتهاند و ميلاد آن حضرت را در سال 24 يا 26 هجري قيد کردهاند. معتقدند ازدواج امالبنين به تحقيق قبل از سال 23 هجري واقع شده است.و برخي معتقدند از تاريخ ازدواج فاطمه، امالبنين تا زمان تولد حضرت عباس (عليه السلام) 10 سال فاصله شده و اگر اين قول درست باشد، تاريخ اين ازدواج فرخنده سال 13 يا 16 هجري بوده است.برخي از تاريخ نويسان نوشتهاند ابوالفضل العباس (عليه السلام) در جنگ صفين حضور داشته و در آن زمان 15 تا 17 ساله بوده است.اگر اين قول درست باشد چون پيکار اصلي صفين در ماه صفر سال 37 هجري اتفاق افتاده، بنابراين تولد آن حضرت در سال ازدواج علي (عليه السلام) با امالبنين صحيح به نظر نميرسد و محتمل است سال 12 هجري اين وصلت ميمون به وقوع پيوسته است.
✅ورود ام البنين به خانه علي :
🔹فاطمه کلابيه سراسر نجابت و پاکي و خلوص بود. هنگامي که مي خواست پابه خانه علي بگذارد گفت تا دختر بزرگ فاطمه (س) اجازه نفرمايند وارد خانه نمي شوم اين نهايت ادب او را به خاندان امامت مي رساند روز اولي که ام البنين عليهاالسلام پا در خانه علي عليهالسلام گذاشت، حسن و حسين عليهماالسلام مريض بوده و در بستر افتاده بودند. عروس تازه ابوطالب، به محض آنکه وارد خانه شد، خود را به بالين آن دو عزيز عالم وجود رسانيد و همچون مادري مهربان به دلجويي و پرستاري آنان پرداخت. وهمواره مي گفت من کنيز فرزندان فاطمه هستم [12]
--------------------------------------------------
📘 [12]. زندگانی حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام) ص 21 وکتاب چهره درخشان قمربنی هاشم ص 59.
➰➰➰
#حضرت_ام_البنین_س
#زندگینامه_حضرت_ام_البنین
#آموزش_مداحی_تخصصی
@ghararenokary
✅ #زندگینامه_حضرت_ام_البنین (سلام الله علیها)
🔹 از فاطمه تا ام البنين:
🔸فاطمه کلابيه، بعد از گذشت مدت کوتاهي از زندگي مشترک با علي عليهالسلام ، به اميرالمؤمنين پيشنهاد کرد که به جاي «فاطمه»، که اسم قبلي و اصلي وي بوده، او را ام البنين صدا زند تا فرزندان حضرت زهرا عليهاالسلام از ذکر نام اصلي او توسط پدرشان، به ياد مادر خويش، فاطمه زهرا عليهاالسلام نيفتند و در نتيجه، خاطرات تلخ گذشته، در ذهن آنها تداعي نگردد و رنج بيمادري آنها را آزار ندهد. حضرت علي (عليه السلام) در همسرش، خردى نيرومند، ايمانى استوار، آدابى والا و صفاتى نيکو مشاهده کرد و او را گرامى داشت و از صميم قلب در حفظ او کوشيد.
🔸ثمره ازدواج ام البنين با حضرت علي
ثمره ازدواج حضرت علي با او، چهار پسر رشيد بود به نامهاي: #عبّاس، #عبدالله، #جعفر و #عثمان، که به دليل داشتن همين پسران، او را ام البنين، يعني مادر پسران ميخواندند. فرزندان ام البنين همگي در کربلا به شهادت رسيدند و نسل ايشان از طريق عُبيداللّه فرزند حضرت ابوالفضل عليهالسلام ادامه يافت.
✅ سفارش به #دفاع_از_ولايت :
🔹هنگامي که امام حسين عليهالسلام آهنگ ترک مدينه و تشرف
براي حج و به دنبال آنْ هجرت به سوي عراق کرد، ام البنين عليهاالسلام به همراهان امام حسين عليهالسلام چنين سفارش ميکرد:
✳️ «چشم و دل مولايم امام حسين عليهالسلام و فرمانبردار او باشيد» مورخان مي نويسند:
✳️ پس از واقعه کربلا بشير در مدينه ام البنين را ملاقات مي کند تا خبر شهادت فرزندانش را به او بدهد. ام البنين پس از ديدن وي که فرستاده امام سجاد عليهالسلام بود مي گويد:«اي بشير! از امام حسين عليهالسلام چه خبر داري؟ بشير گفت: خدا به تو صبر دهد که عباس تو کشته گرديد. امالبنين فرمود: از حسين عليهالسلام مرا خبر ده!» بشير خبر شهادت بقيه فرزندان او را هم اعلام کرد، ولي ام البنين پيوسته از امام حسين عليهالسلام خبر ميگرفت وبا صبر و بصيرتي بي نظير مي گويد:
✳️ «يا بشير اخبرني عن ابي عبدالله الحسين(ع). اولادي و من تحت الخضراء کلهم فداء لابي عبدالله الحسين»
🔸اي بشير خبر از [امام من]اباعبدالله الحسين بده فرزندان من و همه آنچه زير اين آسمان مينايي است فداي اباعبدالله(عليه السلام) باد. چون بشير خبر شهادت امام حسين عليهالسلام را به آن حضرت داد، صيحهاي کشيد و گفت: قد قَطّعتَ نياطَ قلبي: اي بشير! رگ قلبم را پاره کردي و سپس صدا به ناله و شيون بلند کرد. [14] اما فقدان فرزندانش او را متأثر و ناراحت کرده بود، چنانکه وقتي حضرت زينب(س) سپرخونين حضرت عباس را به عنوان يادگاري به ام البنين نشان داد، وي تا آن راديد چنان دلش سوخت که نتوانست تحمل کند و بي هوش بر زمين افتاد.
--------------------------------------------------
📘 [14]. ذبیح اللّه محلاتی، ریاحین الشریعه، ج3، ص294 ،تنقیح المقال، ج 3، ص 70 و منتهی الامال، حاج شیخ عباس قمی، ص 226.
➰➰➰➰
#وفات_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#زندگینامه_حضرت_ام_البنین_س
#آموزش_مداحی_تخصصی
@ghararenokary
|⇦•ای زخمهای پیکرت...
#قسمت_اول #روضه و توسل به حضرت عباس علیه السلام اجرا شده شبِ نهم محرم ۱۴۰۱به نفس سید مهدی میرداماد •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
یا كاشِفَ الْكَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ اِكْشِفْ كَرْبنا بِحَقِ اَخْیكَ الْحُسَیْنِ
السَّلاَمُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ. السَّلامُ عَلَيْكَ یا قَمَرَالعَشیرَه. یاحامِلَ اللِواء.السّلام عَلیکَ یا ساقِیَ العَطاشا
ای زخم های پیکرت آیات محکمه
و ای داغدار داغِ لَبت نهرِ علقمه
«آن که رفت و برنگشت ساقی حرم نبود
آن که رفت و برنگشت آبروی آب بود»
پرواز کرده دور سرت حاجت همه
بابُ الحسین، نخلِ امید دو فاطمه
توکیستی که گفت وَلیّ خدایِ تو
عباس! ای امام تو بادا فدای تو
عاشورا فقط حسین به عباس پناه نیاورد هشتاد وچهارتا زن و بچه همه میگفتن: عباس! همه می گفتن: "بِنَفْسِی أَنْتَ"...
بی دستی و دل همگان پای بست توست
وقف خدا و خون خدا بود و هستِ توست
در وصف تو هر آنچه بگویم شکستِ توست
روز ظهور پرچم مهدی به دستِ توست
*فکر نکنی عباس فقط کربلا علمداربود، روز ظهور مهدی هم علمداره...
سه نفر تو تاریخ علمدار بودن یکیش جناب جعفر طیار برادر امیرالمؤمنینِ، در رکاب پیامبر دستش از تنش جدا شد. برا همین شد جعفر طیار.دستش رو زدن چون عَلَم دستش بود.
یکی هم خودِ امیرالمؤمنینِ توجنگ اُحد برا پیغمبر علمدار بود تو یه روز تو اُحد نود تا زخم خورد. امیرالمؤمنین دستش شکست، بازوش شکست..اما نذاشت عَلَم بیفته میدونست همه نگاهها به این عَلَمه.
عَلم رو دست کسی میدن که همه ی لشکر ببینن، برا همینه که همه هجوممیبرن علمدار رو بزنن که اگه عَلَم بیفته لشکر از هم میپاشه.
برا همین وقتی عباس می خواست بره میدان ابی عبدالله فرمود:"أنْتَ صَاحِبَ لِوَائِی" تو علمدار منی.
سومین علمدار عباسِ، عباس هم از پدرش یادگرفت که باید تا لحظه ی آخر علم تو دستش بمانه و میمانه. به ظاهر افتاده ..*
پرچم به دوش یاری دین خدا کنی
پشت سر امام زمان اقتداکنی
*شب تاسوعاست ..همه دارن عباس رو صدا میزنن..سقای دشت کربلا اباالفضل، اباالفضل...*
دریا به پیچ و تاب تو را میزند صدا
قرآن در آفتاب تو را میزند صدا
تا روز حشر آب تو را میزند صدا
شش ماهه ی رباب تو را میزند صدا
دستِ تو را چهار ولی بوسه داده اند
خون خدا، حسن، دو علی بوسه داده اند
*دستش رو بوسیدن چون میدونستن این دست قراره چیکار کنه کربلا .. میدونستن این دست میخواد گره باز کنه.. همون دستایی که فردای قیامت مادرش بغل می کنه.. باهمون دستا، دستمون رومیگیرن. میدونستن این دستا کاشِفَ الْکَربِ، میدونستن این دستا محافظ حرمه ..
عباس غیر از علمداری سه تا وظیفه ی مهم داشت..اولین وظیفه اش محافظت از جان خود امام بود. دومین وظیفه اش حافظُ الخیام بود یعنی محافظت از خود امام و زن و بچه اش. و سومین وظیفه اش سقایی بود."أَبو الْقِربَه"یعنی پدر مشک بود.
لذا تو داستان عطش همه سوختن. اما عباس به اضافه ی سوختن شرمنده هم بود. آخه بچه ها هر وقت عمو رو میدیدن ،میگفتن تا عمو هست آب هست. تا عمو هست تشنگی محاله. همین باعث شد دیگه نتونست رو پای خودش بند بشه. وقتی صدای العَطش رو شنید..
«زان تشنگان هنوز به عَیّوق میرسد
فریاد العطش ز بیابان کربلا»
➰➰➰➰➰
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#شب_نهم_محرم
#شب_تاسوعا
#آموزش_روضه
#صوت_روضه_آموزشی
#آموزش_روضه_خوانی_تخصصی
@ghararenokary
Seyed Mehdi Mirdamad - Muharram 1401 Shab 9 - 1.mp3
5.88M
#قسمت_اول #روضه و توسل به حضرت عباس علیه السلام اجرا شده شبِ نهم محرم ۱۴۰۱ به نفس سیدمهدی میرداماد•✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
روایت شده که وقتی روز قیامت بر پا می شود ، پیامبر صلوات الله علیه و علی آله به مولا علی علیه السلام می فرمایند که به زهرا بگو ، برای شفاعت و نجات امت چه داری ؟ مولا پیام حضرت رسول را به خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها می رسانند و ایشان در پاسخ می فرمایند که :
دو دست بریده پسرم عباس برای ما در مورد شفاعت کافی ست.
📚معالی السبطین ، جلد 1 ، صفحه 452
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
🆔 @babolharam_net
🖥 www.babolharam.net
➰➰➰
@ghararenokary
🔹السلام علیک یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها
#اعلام_برنامه
#قم_المقدسه
#حجت_الاسلام_فرحزاد
#سید_علی_حسینی_تبار
#حرم_حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
@ghararenokary
🔹السلام علیک یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها
بارگزاری اشعار و سرودهای ولادت حضرت زهرا س
#حضرت_زهرا_س_مدح
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_ولادت
#سرود_ولادت_حضرت_زهرا
@ghararenokary
May 11
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_ولادت
...صبح شور آفرین میلادت
لحظهها چون فرشتگان شادند
چار تن بانوی بهشتی هم
گل فشاندند و دل ز كف دادند
داد فرمان، خدا به پیغمبر
كه: «فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انحَر»
مثل «حوا» شمیم جنّت را
«مریم» آنجا به یك اشاره گرفت
بوسه بر خاك پایت «آسیه» زد
دامنت را به شوق، «ساره» گرفت
جز تو ای معنی «كلام الله»
كیست شایستۀ «سلام الله»؟
ای وجودی كه در كمال شهود،
هستیات نورِ عالَمِ غیب است
نام پاک تو بیوضو بردن
نزد اصحابِ معرفت، عیب است
با علی نُه بهار پیوستی
دَرِ خواهش به روی خود بستی
به خدا، خانۀ گِلین تو را
اشتیاق حبیب، پُر كردهست
عطر ناب «لِیُذْهِبَ عَنكُم»
بوی«امَّن یُجیب» پُر كردهست
حلقه زد گرد چهرهات چون ماه
هالۀ «اِنَّما یریدُ الله»
لطف سرشارت، ای عصارۀ وحی
خستگان را به مهر، تسكین داد
تا سه شب، قوت خویش را هرشب
به یتیم و اسیر و مسكین داد
در شگفت از تو قدسیان ماندند
سورۀ نور و هل اتی خواندند
چه كسی میبَرد گمان كه خدا
به كنیز تو رتبۀ كم داد؟
فضه شد میهمان مائدهای
كه خدا پیش از این به مریم داد
میتوان با محبت تو رسید
به رهایی، به روشنی، به امید
نیمهشبها كه در دل محراب
ذكر آیات نور داشتهای
ای نمازت نهایت معراج!
عرش را پشت سر گذاشتهای
باغ سجاده غرق عطر تو بود
همه آفاق، زیر چتر تو بود
صلح سبز «حسن» كه جاری شد
چشمه در چشمه از پیامت بود
نهضت سرخ روز عاشورا
شعله در شعله از قیامت بود
خطبه را زینب از تو چون آموخت
سخنش ریشۀ ستم را سوخت
ای دلت در كمال بی رنگی
از همه كائنات، رنگینتر!
بود بار امانت از اول
روی دوشت ز كوه، سنگینتر
تو منزّهترینِ زنهایی
بر بلندای نور، تنهایی
با همان دست عافیتپرور
كه پرستاری پدر كردی،
از امام زمان خود، یاری
در هیاهوی پشت در كردی
سُرمۀ دیده، خاک پایت باد
همۀ هستیام فدایت باد...
✍استاد #محمدجواد_غفورزاده
📝@ghararenokary
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_ولادت
حدیثی نقل باید کرد از لولاک بالاتر
که نورش لیلهی قدر است و از ادراک بالاتر
طهورای وجودش قبل از این عالم زبانزد شد
طلوع نور او سوغاتی معراج احمد شد
قدم رنجه نموده در جهان تأثیر بگذارد
قدم بر روی چشم آیهی تطهیر بگذارد
جهان پُر نور شد از روشنای صبح لبخندش
مه و خورشید حیران کرامات گلوبندش
خدیجه در سلوک نور، وقتی رهسپارش شد
در آغوشش گرفت و سالها خدمتگزارش شد
خدا بر گنج عصمت دُرُّ و مروارید بخشیده
به یُمن فاطمه بر عالمی توحید بخشیده
کسی که از ازل در آسمان ام ابیها شد
همان آیینهای که مادر اسماء حسنی شد
خدا پردهنشین منزلش کرده است عصمت را
به او بخشیده بین رقعهای حکم شفاعت را
بهشت از عطر بانو وام میگیرد شمیمش را
پیمبر بوسه میزد دائماً دست کریمش را
قَدَر را مشت کرده ریخته در بین دستاسش
قضا تقدیر شد بین قنوت گرم احساسش
گلی نازکتر از گل، خلق کرده خیل حورا را
همان نوری که بخشیدهست معنا لفظ "زهرا" را
تلألو داشته روزی سه دفعه زُهره بر حیدر
تجلی میکند کوثر فقط بر ساقی کوثر
سپیدهدم سپید و ظهر، زرد و عصرها حمرا
بخوان روح القدس ذکرِ: "وَ ما ادراک ما زهرا"
چه اشراقی جمالش بر امیرالمؤمنین دارد
که از نور حسینش این تجلی در جبین دارد
نگین بارگاه عرشیاش یاقوت حمرا شد
زبرجد میوهی این شاخسار سبز طوبی شد
شده او حجت الله علی الاطلاق معصومین
تمام دردها را نام بانو میدهد تسکین
خبردار است زهرا از "بما کان" و "بما کائن"
تجلی کرده واجب گوییا در قالب ممکن
"الهی بعلیٍ" را صد و ده بار میخواند
قنوتش نیمه شب "الجار ثم الدار" میخواند
خدا هر لحظه در عرشش به این قدیسه مینازد
که با اکسیر چشمش از غباری فضه میسازد
به زیر پای او فرش از پَرَش جبریل گسترده
یهودی رو به سوی چادر او سجده آورده
پناه آسمان وقتی که باشد چادر زهرا
نباشد واژگان خاکی ما در خور زهرا
سیاه چادرش باشد شب شعر غزلخیزی
به غیر از چادرش هرگز نباشد دستآویزی
بگو نورٌ علی نور است، چون چادر کند بر سر
شکوه ریشههای چادر او پهن در محشر
تمام عالم هستی، شبیه مرد نابینا
همیشه دور از درک وجود نوری زهرا
عوالم مثل تسبیحی که باشد در کف بانو
ظهور علم یعنی صفحه صفحه مُصحف بانو
مَلَک از مریم چشمان او انجیل میخواند
نبی با مصحف پیشانیاش ترتیل میخواند
نگو که سرور مریم بگو که "بل هیَ اعظم"
همان که خلقتش بودهست قبل خلقت آدم
برای خاکبوسی درش روح الامین آمد
به حال "اُدخلوها بِسلامٍ آمنین" آمد
ملائک صف به صف خدمتگزار خانهی بانو
که عزرائیل هم اذن شرفیابی گرفت از او
مقامات نبوت با کراماتش شود کامل
به نانِ دستْپخت او تمام انبیا سائل
حکایت میکنم آن جود مافوق تصور را
بگویم از عنایاتش، بخوانم روضهی حُر را
به این درگاه هر کس منتسب شد، مرتبت دارد
که فرمودند صد جا مِهر زهرا منفعت دارد
قیامت خواب دیده شب به شب فصل حضورش را
که تشریفش گلستان میکند راه عبورش را
شفیعی که سوار ناقهای از نور میآید
رخش زیر پَر حوریهها مستور میآید
* *
شفق، ناخوانده مهمان رُخِ آن ماه طلعت شد
چنان که ماه، روی خاک افتاد و قیامت شد
جلال گوشواره بر زمین افتاد و خاکی شد
شکست و ابتدای ماجرای دردناکی شد
لگد میخورد بر احساسِ مانند گل یاسش
امان از دست آن همسایههای قدرنَشناسش
خبر از ماجرای کوچه تنها قاصدک دارد
حسن با کوچه و دیوار رازی مشترک دارد
✍حجتالاسلام #محسن_حنیفی
📝 @ghararenokary
#حضرت_زهرا_س_مدح
به نام نامی زهرا، به نام مادرها
سلام ما به امام تمام مادرها
که فاطمهست همیشه امام مادرها
به لطف فاطمه هستم غلام مادرها
غلام خانهی زهرا حسابمان کردند
برای نوکریاش انتخابمان کردند
هزار شکر، نوشتند نوکرش باشیم
هزار شکر که گفتند قنبرش باشیم
گدای خانهی او تا به آخرش باشیم
اجازه داد به ما، حلقهی درش باشیم
به روی شانهی خود دست رحمتی داریم
غلام فاطمهایم و چه عزتی داریم
بهشت زیر قدمهای مادرانهی اوست
بهشت گوشهی دنجی ز آشیانهی اوست
بهشت زمزمههای شب و شبانهی اوست
بهشت گرمی نان و تنور خانهی اوست
قسم به گردش دستاس و گرمی نانش
نشستهایم سر سفرههای احسانش
تنور عالمیان گرم شد به برکت او
شدند خلق، خلائق همه به علت او
قسم به شوکت زهرا، قسم به عزت او
به عرش و فرش میارزد فقط دو رکعت او
سلام ما به قیام و قعود و یا رب او
سلام ما به قنوت و به سجدهی شب او
به حب فاطمه اینجا که راهمان دادند
ثواب کوه به یک ذره کاهمان دادند
به زیر چادر زهرا، پناهمان دادند
برات اشک به غمهای شاهمان دادند
شدیم گریهکنِ روضهی حسین و حسن
یکی بدون حرم شد، یکی بدون کفن...
✍ #وحید_محمدی
📝@ghararenokary
#حضرت_زهرا_س_مدح
تو آن رازی که تا روز جزا افشا نخواهد شد
شب قدری تو! هرگز مثل تو پیدا نخواهد شد
نه آسیه، نه حوا و نه مریم، تا قیامت هم،
کسی همرتبۀ صدیقۀ کبری نخواهد شد
تو را «کوثر» لقب داده خدا؛ خیر کثیری تو
به غیر از تو کسی تأویل «أعطینا» نخواهد شد
فقیران و یتیمان و اسیران یکصدا گفتند:
رقیب دست بخشایشگرت دریا نخواهد شد
نه خورشید و نه مهتاب و نه فانوس و نه آیینه
زمین، روشن بدون زُهرۀ زهرا نخواهد شد...
«بحق فاطمه» گفتیم بعد از ذکر «یا فاطر»
که «یا فاطر» بدون «فاطمه» معنا نخواهد شد
خداوند آفرید او را برای تو که میدانست
کسی غیر از علی با فاطمه همتا نخواهد شد...
علی که نام او رمز ورود در سماوات است
بدون نام او درهای جنت وا نخواهد شد
دم من حیدر است و بازدم زهراست در هر دم
بدون عشقشان امروزِ من فردا نخواهد شد
به وقت کارزارِ مرگ، تنها دلخوشی این است
که هرکس عاشق این دو شود تنها نخواهد شد
زمانی که همه لالاند در محشر، زبانِ ما
به جز با ذکر «زهرا و علی» گویا نخواهد شد...
✍حجتالاسلام #سیدعلیرضا_شفیعی
📝 @ghararenokary
#حضرت_زهرا_س_مدح
دست من و عنایت و، لطف و عطای فاطمه
قلب من و محبت و، مهر و ولای فاطمه
طبع من و قصیدهی، مدح و ثنای فاطمه
جرم من و شفاعتِ، روز جزای فاطمه
به بذل دست فاطمه، به خاک پای فاطمه
منم گدای فاطمه، منم گدای فاطمه
رشتهی مهر فاطمه، سوی خدا کشد مرا
دل بهولاش دادهام، تا به کجا کشد مرا
گر به زمین زند مرا، ور به سما کشد مرا
درد اگر عطا کند، یا به بلا کشد مرا
پای برون نمینهم، از سر کوی فاطمه
وا نشود لبم مگر، به گفتوگوی فاطمه
رشتهی چادرش اگر، به دست انبیا رسد
شعار فخر انبیا، به عرش کبریا رسد
از لب جانفزاش اگر، زمزمهی دعا رسد
جان ز نوای گرم او، به جسم مصطفی رسد
کسی که قدر و هل اتی، گفته خدا به وصف او
کجا قصیدههای من بُوَد رسا به وصف او
فاطمهای که مصطفی، خوانده به رتبه مادرش
به احترام میکند، قیام در برابرش
به دست و سینه و جبین، بوسه زند مکررش
بوی بهشت یافته، از دم روح پرورش
مادح او کسی به جز، خدا شود نمیشود
حقِّ سخن به مدح او، ادا شود نمیشود
منم که مهر داغ او، نقش گرفته بر دلم
سرشته با ولایتش، دست حق از ازل گِلم
اوست که هست تا ابد، گرهگشای مشکلم
زشعلهی محبتش، داده ضیا به محفلم
درآیم از دری دگر، گر از دری برانَدَم
نمیروم زکوی او، چه رانَدَم چه خوانَدَم
عصمت داوری نبود، اگر نبود فاطمه
جنت و کوثری نبود، اگر نبود فاطمه
هیچ پیمبری نبود، اگر نبود فاطمه
احمد و حیدری نبود، اگر نبود فاطمه
آنچه که آفریده حق، بوده برای فاطمه
گفت از آن سبب نبی، من به فدای فاطمه
به پیش بحر جود او، محیط کمتر از نمی
گدای کوی خویش را، اگر عطا کند کمی
همان عطای اندکش، فزون بُوَد ز عالَمی
مرا چه غم اگر خدا، به مهر او دهد غمی
دل به ولاش بستهام، در آرزو نشستهام
تیر غمش مگر رسد، به سینهی شکستهام
ایکه به قلب عالَمی، نقش گرفته داغ تو
ایکه پریده مرغ دل، از همه سو سراغ تو
میوهی معرفت خورد، روح الامین ز باغ تو
نور دهد به دیدهها، تربت بی چراغ تو
قسم به قبر مخفیات، قسم به خاک تربتت
خونْ دل پارهپارهام، گشته به یاد غربتت
ای که خزان شد از ستم، بهارِ زندگانیات
گشته خمیده سرو قد، به موسم جوانیات
مدینه بعد مصطفی، ندیده شادمانیات
قسم به عمر کوته و، به رنج جاودانیات
عنایتی! عنایتی! «میثمِ» دل شکستهام
رو به سوی تو کردهام، دل به غم تو بستهام
✍استاد #غلامرضا_سازگار
📝 @ghararenokary
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_ولادت
محبتی که دو عالم نمیشود جبران
یقین محبت زهراست در دلِ یاران
نبودهایم بِوالله شئِ مذکوری
که یادِ ما ز ازل بودهاند این خوبان
صراط، چادرِ زهرا و سایۀ مولاست
به ریشههای همین چادریم آویزان
به او امامِ زمان گفت: اُسوة حَسَنَه
که هست، الگو و سرمشقِ زمرۀ نیکان
برآورندۀ آمالِ انبیا زهراست
هم اوست سلسلۀ اولیاء را میزان
اساسِ معرفتِ خلقت است این بانو
معارفِ همه خلقت بنا شد از ایشان
نه افضل است مقامش ز بانوان تنها
که برتر است شئونش ز جملۀ مردان
سیادتش ز از ازل فوقِ اول و آخر
سیاستش همه را تا ابد کند حیران
مقامِ عصمتِ او قلّهایست لا یُدرَک
علُوِّ حجّیَتاش حجة الحجج هر آن
ولای اوست مسلّط به کلّ موجودات
خلافتش ز خدا مستقیم بر همگان
چه رهبری که به حکمش خدا چنین فرمود:
اطاعتش به همه واجب است هر دوران
وجودِ اوست تمامِ حقیقتِ ثَقَلِین
خلاصۀ همۀ آلِ عترت و قرآن
هم اوست دختِ نبی و هم اوست کفوِ علی
هم اوست جلوۀ توحید و آیتِ سبحان
تمامِ وصفِ جمال و جلالِ حق زهراست
همه ظهور و بُروزش مبیّنِ مَنّان
* *
ز کوثرِ برکاتش رسید خیرِ کثیر
به هیبتِ وَجَناتش ز دین بلاگردان
حلولِ زهرۀ زهرا طراوتی جوشان
طلوعِ جلوۀ رویش نجابتی رخشان
به رقص آمده هر کهکشان ز مقدمِ او
به وجد آمده خیلِ فرشته زین رُجحان
زکیّه، راضیه، مرضیّه آمده دنیا
خدیجه شادیِ خود را به سجده داد نشان
چه دختری که پدر را به سانِ مادر اوست
که نامِ اُمِ ابیها به شأنِ او شایان
حیا و عفتِ آن ناز دخترِ خورشید
نمود پشتِ حجاب، آفتاب را پنهان
نخورد رایحۀ او به مردِ نابینا
ندید سایهای از قامتش، بجز نِسوان
گواهِ طولِ نمازش تَوَرًَمَ قَدَماه
دعا و صوم و صلاتش به دوستان غفران
نمود محورِ آلِ کساء را زهرا
به نامِ نامیِ خود ثبت در بهار و خزان
* *
همینکه بهجتِ قلبِ رسول شد زهرا
چه نقشهها که کشیدند دشمنان هر آن
شدند قومِ یهود و منافق و مشرک
ز بوسه های پیمبر به دستِ او نِگران
ز شرحِ فَقدَ نَبیِّک، همین اشاره بس است
ندید روی خوشی بعدِ مصطفی، یک آن
تنِ شریفِ پیمبر، هنوز روی زمین
سقیفه بارِ خودش بست و شد عیان، عصیان
قیامِ فاطمی از این به بعد شد آغاز
امامِ جامعه چون گشت، کاتبِ قرآن
دو دستِ فاتحِ خیبر به ریسمان بسته
شکست بازوی زهرا، ز حملۀ عدوان
نه از مهاجر و انصار، یارِ حیدر ماند
نه اوس و خزرج و نه مابقیِ مدعیان
ز عَهدِ خُمِّ غدیر آن زمان که برگشتند
فتاد دین و خلافت به دستِ نامردان
فدک ربوده شد و بابِ غم گشوده شد و
ز رعدِ سیلیِ ابری سیاه، شد طوفان
* *
و ما ز خویش بپرسیم در طریقِ علی
که ما کجای مسیریم با امام زمان؟
چقدر یارِ وصایای فاطمه شدهایم
چقدر یاورِ مولا شدیم، ای یاران؟
✍ #محمود_ژوليده
📝 @ghararenokary
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_ولادت
روزی که از تجسم امکان خبر نبود
روزی نبود و گردش شمس و قمر نبود
حتی مجال لحظه برای گذر نبود
جز نور احمد از دم خالق اثر نبود
در ظلمتی که صبرِ ملک را ربوده بود
شد نورِ پاکِ فاطمه روشنگرِ وجود
زهرا رسید و نور جهان را فرا گرفت
در آسمان، تجلی توحید پا گرفت
ظلمت کنار رفت و جهان روشنا گرفت
این نورِ محض را به بغل مصطفی گرفت
احمد که بوده نورِ رخش روح کائنات
کامل نبود بی گل او گلشن حیات
عالَم در انتظار هبوط فرشته بود
حوریهای که نور، گِلش را سرشته بود
خاکی که از شعاع الهی بِرِشته بود
دست قضا به نامهی این گُل نوشته بود
این آفتاب، جلوهای از نورِ سرمد است
این نسترن، ملیکهی باغِ محمد است
کوثر، یکی از آن همه الطاف داوریست
او مریم است و لایق شأن پیمبریست
چون آفتاب، سُنت او ذرهپروری است
قرآن ناطق است که از هر بدی، بریست
قدّیسه هست و بانوی مُلکِ قداست است
قدرش فراتر از شب قدرِ رسالت است
دختر که بود، اُمّ اَبیها لقب گرفت
همسر که شد، حبیبهی یکتا لقب گرفت
مادر که گشت، سرور زنها لقب گرفت
در زندگی یگانهی دنیا لقب گرفت
با آنکه درک شوکت او کار خاتم است
فرصت برای شرح مقامات او کم است
دنیا مجال نیست که او بی نهایت است
هر نکته از کرامت او صد حکایت است
این شاعرانگی سندش در روایت است
روز ظهور فاطمه، صبح قیامت است
آن روز قدر فاطمه فهمیده میشود
با حکم او بساط جزا چیده میشود
روزی که چشمها همه حیران رحمتاند
یک مشت دلسپرده به دنبال فرصتاند
حتی پیمبران که بزرگان امتاند
چشم انتظار شافع روز قیامتاند
زهراست آنکه کار شفاعت به دست اوست
آری که اختیار قیامت به دست اوست
ای سیبِ دلرُبا که نصیب علی شدی
محبوب مصطفی و حبیب علی شدی
با گوشهی نگاه، طبیب علی شدی
در شورش زمانه، شکیب علی شدی
نامت کنار نام خداوند خورده است
جان علی به جان تو پیوند خورده است
در مردمی که جهل به آنها سوار شد
دختر به گورکردنشان افتخار شد
تو آمدی و عزت زن آشکار شد
این روح غرق عاطفه، صاحب وقار شد
در مکتبی که نام تو در صدرِ نامهاست
یک زن، تجلی صفت رحمت خداست
خورشید، سر گذاشته بر پای شوکتت
جبریل پر کشیده به بام ارادتت
سجاده چهره سوده به درگاه طاعتت
ایّاکَ نَعبد است گواه عبادتت
مادر ندیدهایم به این اوجِ بندگی
در بندگی نمونه و در کار زندگی
تیغ علی که شهره به هر کارزار شد
خم شد به پایبوسی تو، ذوالفقار شد
برخاست موج و در قدمت آبشار شد
پاییز سمت خانهات آمد بهار شد
در هر چمن طراوت گلها به بوی توست
حتی صفای جنت الاعلی به بوی توست
تو آن ملیکهای که سراپا وقار بود
حوریهای که چادر او وصلهدار بود
همسایه با دعای شبت برقرار بود
آل عبا به محور تو استوار بود
قرآن ناطقی تو و قرآنِ داورت
بوده است همچون آینهای در برابرت
ای رشکِ ساکنینِ جنان بیت سادهات
دست قضا و پای قَدَر در ارادهات
زرین رکاب چرخ، غلام پیادهات
صبر و حیا دو ویژگی فوق العادهات
صبر تو در مسیر خدا بی نظیر بود
سعی تو دادخواه امیرِ غدیر بود
روزی که خطبه خواندی و قرآن زبان گرفت
جان دادی و به سعی تو، اسلام جان گرفت
آهی کشیدی و نفس آسمان گرفت
آهت رسید و دامن طاغوتیان گرفت
این ننگ بر حکومتشان ماند تا ابد
باید که شرح داغ تو را خواند تا ابد
* *
میسوختی هر آینه، پروانه شاهد است
دستاس گریه کرد به تو، شانه شاهد است
بر غربت تو گریهی مردانه شاهد است
از چاه آب آوری و خانه شاهد است
وقتی به سمت چاه میافتاد راه تو
بالا میآمد آب، به شوق نگاه تو
روزی که کارنامه ی اسلام دود شد
سکّان دین اسیر هوای یهود شد
بی حرمتی، جوابِ سلام و درود شد
دستت به دستگیری امت کبود شد
راه علی گرفتی و گشتی فدای او
بودی در اوج غربت او آشنای او
✍حجتالاسلام #سیدروح_الله_موید
📝 @ghararenokary
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#شعر_پایداری
جامعه، دوزخی از مردم افراطی بود
عقل، قربانی یک قوم خرافاتی بود
بشر از لطف خداوند مکدر میشد
شرم میکرد اگر صاحب دختر میشد
اشک، لالایی بی واژهی مادرها بود
گورِ بی فاتحه، گهوارهی دخترها بود
ناگهان یک نفر این قائله را بر هم زد
(عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد)
آنکه بر شانهی خود پرچم اسلام گرفت
دخترش فاطمه، بانوی جهان نام گرفت
عشق را طبع خداوند به توصیف آورد
شرف هر دوجهان... فاطمه تشریف آورد
سیده، محترمه، ممتحنه، حنانه
حانیه، عالمه، اُم النجبا، ریحانه
عطر او آمد و عالَم نفسی تازه گرفت
و به یُمن قدمش نام زن آوازه گرفت
شهر با آمدنش عاطفه را باور کرد
زن به شکرانهی او چادر شوکت سر کرد
خواست تا خیرکثیرش به دوعالَم برسد
تا عقیق شرف الشمس به خاتم برسد...
مادرانه به طرفداری احمد برخاست
تا ابوجهل سرِ عقل بیاید، برخاست
جلوهای کرد و دلیل «زَهَقَ الباطل» شد
و از آن نور، سه آیه به زمین نازل شد
بیگمان بولهب آنروز پُر از واهمه بود
دامن پاک خدیجه ثمرش فاطمه بود
* *
بنویسید که معصومهی عصمت زهراست
سند محکم اثبات نبوت زهراست
دختری که لقبِ اُم ابیها دارد
پدرش بوسه به دستش بزند جا دارد
و خداوند اگر «وَاعتَصِموا» میگوید
از کرامات نخ چادر او میگوید
سورهی دهر چنین گفته به مدحش سخنی
تا ابد، دهر نبیند به خود اینگونه زنی
نه فقط جلوهی او سورهی انسان آورد
چادرش یکشبه هفتاد مسلمان آورد
راه عرفان خداوند به او وابستهست
جز درِ خانهی زهرا همه درها بستهست
زهد با دیدن او حسِ تفاخر دارد
قرة العین نبی، وصله به چادر دارد
همه در خدمت بانوی دوعالم بودند
ابر و باد و مه و خورشید و فلک هم بودند
فضه هم بود؛ ولی باز خودش نان میپخت
نان برای دل بیتاب یتیمان میپخت
بارها خادمهاش گفت به لطفت شادم
(من از آنروز که در بند توأم آزادم)
فاطمه مرکز پیوند دو دریا شده بود
یعنی آیینهی پیغمبر و مولا شده بود
غیر زهرا که بجز حق به کسی راغب نیست
احدی کفو علی بن ابی طالب نیست
آفتاب از افق خانهیشان سر میزد
هرزمان فاطمه لبخند به حیدر میزد
کار او عشق علی بود؛ چه خیر العملی!
کیست خوشبختترین مرد جهان غیر علی؟!
وقت آن شد بنویسید که حجت: زهراست
سند محکم اثبات ولایت: زهراست
اولین شیعهی بیتاب علی زهرا بود
که سراپای وجودش سپر مولا بود
یک جهان هم اگر از بیعت خود بر میگشت
بازهم فاطمه دور سر حیدر میگشت
نسل زهرا و علی، سلسلهی طوبی شد
میوهی این شجره، نایبةُ الزهرا شد
آسمانها پس از او یکسره کوکب دیدند
چادر فاطمه را برسر زینب دیدند
زینب آن زن که علمدار دفاع از حرم است
خطبهی دم به دمش وارث تیغ دودم است
او که چون مادر خود پای ولایت مانده
یکتنه فاتحهی کاخ ستم را خوانده
* *
تا ابد در دل ما هست غم عاشورا
این خبر را برسانید به تکفیریها
یاعلی از لب سردار نیفتاده هنوز
علم از دست علمدار نیفتاده هنوز
کیست دشمن که در این معرکه جولان بدهد؟
پسرفاطمه کافیست که فرمان بدهد
همه از خاتمهی معرکه آگاه شوند
فاتحان باخبر از (( نصر من الله)) شوند
باز طوفان هدفش وادی شن خواهد بود
شیعه عکس العملش سخت و خشن خواهد بود
ننگ بادا به ابوجهل، به همدست یهود
لعن تاریخ به موذی گریِ آل سعود
سپر خویش کنم غیرت سرداران را
به جهانی ندهم یک وجب از ایران را
سربلندیم اگر، تکیه به دنیا نکنیم
آنچه داریم ز بیگانه تمنا نکنیم
غرق زخمیم ولی قامتمان خم نشده
سایهی چادر او از سرمان کم نشده
بنویسید امید دل زهرا مهدیست
چارهی کار همه مردم دنیا مهدیست
✍ #مجید_تال
📝 @ghararenokary
#حضرت_زهرا_س_مدح
دنیاست چو قطرهای و دریا، زهرا
کی فرصت جلوه دارد اینجا زهرا؟
قدرش بوَد امروز نهان چون دیروز
هنگامه کند و لیک، فردا زهرا
خالق چو کتاب خلقت انشا فرمود،
عالم چو الفبا شد و معنا، زهرا
طاها و علی دو بیکران دریایند
وآن برزخ ما بین دو دریا، زهرا
بر تخت جلال از همه والاتر
بر مسند افتخار، یکتا زهرا
در آل کسا محور شخصیّتهاست
مابین اَب و بَعل و بنیها، زهرا
او سرّ خدا و لیلةالقدر نبیست
خِیر دو سرا، درخت طوبی، زهرا
سرسلسلهی نسل پیمبر، کوثر
سرچشمهی نور چشم طاها، زهرا
تنها نه همین مادر سبطین است او
فرمود نبی: اُمّ ابیها، زهرا!
هنگام شفاعت چو رسد روز جزا
کافیست برای شیعه، تنها زهرا
حیف است «حسانا» که در آتش سوزد
آن شیعه که وردِ اوست: زهرا، زهرا
✍مرحوم استاد #حبیب_الله_چایچیان
📝@ghararenokary