eitaa logo
قرار نوکری
1.1هزار دنبال‌کننده
803 عکس
53 ویدیو
113 فایل
اطلاع رسانی جلسات کربلایی سیدعلی #حسینی_تبار و بارگزاری صوت جلسات و.. 🔻🔻🔻 #کانال_تخصصی_شعر_و_مداحی #مقتل #بارگزاری_اشعار_نوحه_سرود #آموزش_روضه_خوانی_تخصصی #آموزش_مداحی #حرم_مطهر_حضرت_معصومه_س #سید_علی_حسینی_تبار پل ارتباطی با حقیر ۰۹۱۲۲۵۱۰۶۲۸
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷السلام علیک یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها ➰➰➰➰ عطر نفسی پاک‌سرشت آمده است آئینه‌ی نور سرنوشت آمده است سرتاسر شهر مکه را گُل بزنید زهرای مطّهر از بهشت آمده است ✍ @ghararenokary
🔹السلام علیک یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها ➰➰➰ به‌مناسبت کاش می‌شد عمر خود را هدیه می‌دادم به او زندگی را دوست دارم مادرم را بیشتر... ✍ @ghararenokary
السلام علیک یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها ➰➰➰➰ اکمال برای صلوات آوردی دو بال برای صلوات آوردی وقتی که نبودی، صلوات ابتر بود تو "آل" برای صلوات آوردی ✍ @ghararenokary
🔸السلام علیک یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها ➰➰➰➰ خوشم که شیعه‌ام و چشم من به روز حساب به ذره‌پروری بی حساب فاطمه است ✍ @ghararenokary
السلام علیک یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها ➰➰➰➰ و خـداونـد اگر "وَاعتَصِمو" می‌گوید از کـرامـات نَـخِ چــادر او می‌گوید ✍ @ghararenokary
هراس از آرمانت دارد، ای دوست هراس از گفتمانت دارد، ای دوست چه بودی تو؟ چه کردی تو؟ که دشمن هراس از زائرانت دارد، ای دوست @ghararenokary
کرمان خونِ دل ما، آب وضو خواهد شد سجاده‌ی سُرخ ما، رفو خواهد شد هرکس که به آئینه‌ی ما سنگ زده با پاسخ سخت، روبه‌رو خواهد شد @ghararenokary
🔹السلام علیک یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها ➰➰➰➰ "سر" را همگی به محضرت آوردیم "دل" را به نخِ چادرِ تو خوش کردیم ای مادر سادات فقط اذن بده همراه تو دور حیدرت می‌گردیم ✍ @ghararenokary
🔹السلام علیک یا محمدبن علی ایها الباقر یابن رسول الله صلی الله علیه و آله بارگزاری اشعار ولادت با سعادت امام محمد باقر علیه السلام @ghararenokary
جلوه می‌بارد از جمالِ علی جذبه می‌جوشد از جلالِ علی همه خیراتِ آسمان و زمین نوشِ جانِ علی و آلِ علی هرچه دارد خدا به خاطر اوست هرچه دارد خدا حلالِ علی مرتضی را چه کار با عالم هست عالم فقط وَبالِ علی ای نفسهات در خِصالِ صدوق ای بزرگیت از خِصالِ علی همه‌ی حرف توست قالَ نبی همه‌ی حالِ توست حالِ علی آمدی تا که با تو ما برسیم ما همه میوه‌هایِ کالِ علی لطف زهرا تو را به ما دادند از کَرَمخانه‌ی عیالِ علی شب شب عشق آفرین ، علی است شب لبخندِ پنجمین علی است ای نمازِ مطهرِ زهرا سجده‌های معطرِ زهرا خیره‌ای خیره بر مقاماتش مثلِ قابی برابرِ زهرا می‌وزد در هوای گیسویت عطرِ گل هایِ قمصرِ زهرا آسمانی و مژده‌ات را داد به زمین‌ها پیمبرِ زهرا بیخودی نیست فاطمی هستی پُری از نورِ کوثرِ زهرا می‌زند موج در احادیثت جلوه‌های مُکررِ زهرا با شما جبرئیل نامِ مرا می‌رساند به محضرِ زهرا فاطمه عاشق همین علی است شبِ لبخندِ پنجمین علی است ای طلوعِ علی‌الدوامِ حسن آفتابِ بلندِ بامِ حسن جابر آورده‌ات سلامِ رسول مادرت گفته‌ات سلامِ حسن می‌رسند از تبارِ مادری‌ات هفت معصوم بر امام حسن حسنی زاده‌ای از آلِ حسین ای حسینی ترین کلامِ حسن دست تو دست مجتبای کریم به تو زیبنده است نامِ حسن به عمویت ارادتت پیداست در بقیعی به احترامِ حسن چار تا مجتبی کنارِ همید ای تمامِ شما تمامِ حسن هم حسن هم حسین این علی است شبِ لبخندِ پنجمین علی است ای محمد ترین دعایِ حسین دومین احمدِ حرایِ حسین آمدی تا به انتها برسد امتدادی از ابتدایِ حسین از پدر ارث بُرده‌ای ، داری به سرِ شانه‌ات رَدایِ حسین آن که روزی "حسینُ مِنی "گفت گفت مثلَش تویی برایِ حسین ای علی اکبرِ امام شده اکبرِ بعدِ کربلایِ حسین تو حسینیه‌ی خدا هستی با تو ماندیم در هجایِ حسین عشق دنبالِ آخرین علی است شبِ لبخندِ پنجمین علی است @ghararenokary
خشکی ام رفت و وصل دریا شد سردی ام رفت و فصل گرما شد فارغم از خودم خدار را شکر آسمانی شدم خدا را شکر آمدی و دلم نجات گرفت باز هم مرده ای حیات گرفت ای حیات مجدّد دنیا دومین یا محمد دنیا یا من ارجوی آستان لبم پنجمین رکعت نماز شبم ای که تنها خدا شناخت تو را مثل بیت الحرام ساخت تو را قافیه های بیت ما تنگ است در مقامت کمیت هم لنگ است ای نسیم پر از بهار حسین حسنی زاده ی تبار حسین قبله ی مردم مدینه تویی حسن دوم مدینه تویی ای ظهور پیمبر اکرم حاصل وصلت دعا و کرم مادرت دختر کریم خدا پدرت حضرت کلیم خدا وسط هفته ها برای منی التماس سه شنبه های منی سر شب فکر نور تو بودم فکر شب های طور تو بودم خواب سجاده ی تو را دیدم صبح دیدم کنار خورشیدم ای نماز پر از قنوت حسن حاصل چله ی سکوت حسن تو تولای دفترم هستی قسم نون والقلم هستی   تکیه بر بال جبرئیل زدی مزرعه داشتی و بیل زدی بهترین میوه ی تو ایمان بود گندم کال تو پر از نان بود بی تو این حوزه ها کمال نداشت میوه ای غیر سیب کال نداشت وقت آن است اجتهاد کنی بی سواد مرا سواد کنی وقت آن است منبری بزنی حرف یک حرف بهتری بزنی   عِلم را باز هم شکاف دهی در کلاست مرا طواف دهی اگر علم تو را حساب کنند زندگی تو را کتاب کنند علم و اخلاق می شود با هم آدمی می کند بنی آدم پر جبریل زیر پای تو بود گردن آویز بچه های تو بود میوه ی بهتر از رطب سیب است باعث التیام تب سیب است فاطمه سیب جنت الاعلاست پس شفای تب تو یا زهراست چه کسی گفته بی مزاری تو یا چراغ حرم نداری تو قبر تو بارگاه توحید است شمع بالاسر تو خورشید است چه کسی گفته سایبانت نیست صحن در صحن آسمانت نیست عرش که آسمان نمی خواهد نور که سایبان نمی خواهد تو خودت سایبان دنیایی بهترین آسمان دنیایی مردی از خانواده ی خورشید امتداد غم امام شهید انعکاس صدای عاشوراست روضه های غروب مناست مرد سجاده، مرد نافله ها مرد شب زنده دار قافله ها مردی از جنس آیه ی تطهیر خستگی های بردن زنجیر هم سفر با ستاره ی غم هاست «کربلا زاده ی» محرّم هاست هم نژاد امام بی کفنان دومین مرد کاروان زنان راه طی کرده ی بیابان ها قدم زخمی مغیلان ها   یاد خون طپنده ی گودال خنده های زننده ی گودال زخم بال و پر کبوترها پا به پای اسارت سرها   بغض غمگین عصر عاشورا گریه ی پشت پای معجرها غیرت دست بسته ی محمل شاهد التماس دخترها   کوچه کوچه؛ گذر گذر، همه جا هم رکاب صدای حنجرها برگ سبزی است با نشانه ی سرخ کودک زیر تازیانه ی سرخ   طفل رفته، خمیده برگشته باغ گل رفته چیده برگشته آفتاب کمی غروب شده ست گل یاس بنفشه کوب شده ست آشنای صدای سلسله هاست سوزش ناگهان آبله هاست او که آیینه ی محرم بود گریه هایش به رنگ ماتم بود از ستاره گرفته تا شبنم از بنفشه گرفته تا مریم همه محو صدای او هستند پای مرثیه های او هستند @ghararenokary
دل ویرانم امشب آباد است لحظه ی با شکوهِ میلاد است پنجمین ماه آسمانِ نبی نور چشم امام سجاد است شده امشب پدربزرگ ارباب بیشتر قلب فاطمه شاد است سائلان لحظه لحظه می آیند بس که حاجت به این و آن داده است شعر لالایی اش شبانگاهان با نسیم است و نغمه ی باد است معنیِ حکمت و نجوم رسید حضرت باقرالعلوم رسید برکت سفره ی رجب آمد شهد و شیرینی رطب آمد نور در نور، سیرتش علویست حضرتِ مرتضی نسب آمد دشمنش لحظه ی مناظره باخت در دلش کینه و غضب آمد مثل دلسوزیِ عمو حسنش رفت و با خنده روی لب آمد بس که پیمانه را لبالب کرد سائلش روز رفت و شب آمد سرِ این سفره می شوم حاضر با عنایاتِ حضرت باقر قلم آماده ی نوشتن شد وقت وصفش زبانم الکن شد شد محمد برای پنج تن و نورِ چشم چهارده تن شد باز هم یک حدیثِ عالی گفت باز هم چشم شیعه روشن شد لحن گرم تلاوتش یک عمر دلبری کرد و صاحبِ فن شد کارِ هر روز من شده مدحش شافع روز محشر من شد باید آوایِ بر لبش باشم دانش آموزِ مکتبش باشم مکتبش حیدری ست بسم الله از خیانت بری ست بسم الله مکتبش بیعتی ست جانانه فاطمه محوری ست بسم الله عِلم او با عمل گره خورده علمِ نام آوری ست بسم الله با ولایت پیِ شهادت باش در صدف گوهری ست بسم الله مکتبش مردِ مرد می طلبد حرفِ پیغمبری ست بسم الله پیروانِ دو عالم افروزیم درس روشنگری می آموزیم! @ghararenokary
ماه رجب خیر مقدم، سر زد دوباره هلالت گردیده هفت آسمان خم، در پیش قدر و جلالت باران فیض الهی، هر لحظه بادا حلالت تابیده در کل عالم، نور خدا از جمالت نازم به لیل و نهارت، هفت آسمان بی‌قرارت خورشید چشم انتظارت، هر دم هزاران بهارت هر اختر تابناکت، دارد فروغ خدایی می‌آیی و می‌درخشی، با جلوه حس سرمد بر خلق داری بشارت، از صبح عید محمّد هفتم فروغ الهی، پنجم وصی محمّد گنجینه ی کل دانش، آیینه ی روی احمد فوق تصور مقامش، دانش اسیر کلامش وحی الهی پیامش، داده محمد سلامش عبدی که باشد جمالش، آیینه ی کبریایی فردی که باید بخوانم، چون ذات حق بی مثالش گل‌بوسه‌های حسینی، کرده است گل بر جمالش دل می‌برد از محمّد، توصیف خلق و خصالش پیشانی عرش رحمان، ایوان قدر و جلالش خورشید تابنده ی علم، ماه درخشنده ی علم دریای طوفنده ی علم، تنها شکافنده ی علم در پای کرسی درسش، دانش کند خودنمایی نام نکویش محمد، یا احمد دیگر است این الله اکبر خدا را، زهراست یا حیدر است این دریای حلم حسن را، رخشان‌ترین گوهر است این سر تا قدم یادگار، ثارالله اکبر است این این باقر علم دین است، یا سیدالساجدین است هم جان حبل‌المتین است، هم اسوه ی متقین است در خاک راهش چه قابل، گردند عالم فدایی دشمن به وقت تکلم، دلداده خلق و خویش بالا رود وحی ساعد، تا عرش با گفتگویش چشم ملایک به دستش، دست خلایق به سویش گل‌های علم و فضیلت، روییده از خاک کویش مهرش تمام ولایت، رویش چراغ هدایت از بذل دستش روایت، احسان و جود و عنایت از او هماره کرامت، از ما همیشه گدایی ای گوشه گوشه بقیعت، بیت‌الحرام ملایک بر تو درود خداوند، بر تو سلام ملایک از کوثر دانش تو، لبریز جام ملایک صحن بقیعت همه پر، از ازدحام ملایک دانش اسیر کلامت، روح القدس مرغ بامت از سوی جد کرامت، آورده جابر سلامت خیزد ز قبر غریبت، بوی خوش آشنایی تو نجل خون خدایی، ریحانه ی کربلایی لیل و نهار زمان را، والشمسی و والضحایی هم اختر شش سپهری، هم پنجمین مقتدایی هم هفت در شرف را، دریای بی‌انتهایی مهر تو باب النجاتم، شوینده سیئاتم خاک تو آب حیاتم، من در حیات و مماتم از تو نجویم کناره، از تو نگیرم جدایی ای آبروی مدینه، از آبروی بقیعت هر لحظه مرگ و حیاتم، در آرزوی بقیعت حتی به گلزار جنت، چشمم به سوی بقیعت ذکر خدا بر زبانم، با گفتگوی بقیعت تو عالمی را پناهی، من میثم روسیاهی بر دوش کوه گناهی، آیا شود با نگاهی پایی به چشمم گذاری، چشمی به سویم گشایی @ghararenokary
ﻫﻼ‌ﻝ ﻣﺎﻩ ﺭﺟﺐ! ﻧـﺎﺯ ﮐﻦ ﺑـﻪ ﻣﺎﻩ ﺗﻤﺎﻡ ﺯ ﯾﺎﺯﺩﻩ ﻣـﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺳﻼ‌ﻡ ﺳﻼ‌ﻡ ﺳﻼ‌ﻡ ﺑﺮ ﺗﻮ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺩﺍﻣﻦ ﺗـﻮ ﻣﯽ‌ﺗـﺎﺑﺪ ﻓﺮﻭﻍ ﺣﺴﻦ ﺧﺪﺍ ﺍﺯ ﺟﻤﺎﻝ ﭼﺎﺭ ﺍﻣﺎﻡ ﻭﻻ‌ﺩﺕ ﺩﻭ ﻣﺤـﻤﺪ، ﻭﻻ‌ﺩﺕ ﺩﻭ ﻋـﻠﯽ ﮐﺪﺍﻡ ﻣﺎﻩ، ﭼﻨﯿﻨﺶ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﻘﺎﻡ؟ ﭼﻪ ﻣﺎﻩ ‌ﺭﻭﺡ‌ﻓﺰﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﺷﺐ ﺍﻣـﺎﻡ ﭘﻨـﺠﻢ ﻣـﺎ ﺷـﺪ ﻭﻻ‌ﺩﺗﺶ ﺍﻋـﻼ‌ﻡ ﺧـﺪﺍ ﺑﻪ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺑﻨـﺖ ﺣﺴﻦ ﮔﻠﯽ ﺑﺨﺸـﯿﺪ ﮐﻪ ﻋﻄﺮ ﺑﺎﻍِ ﺣﺴﯿﻨﯽ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺭﺳﺪ ﺑﻪ ﻣﺸﺎﻡ ﺍﻣـﺎﻡ ﺑﺎﻗـﺮ ﯾﻌـﻨﯽ ﻣﺤـﻤﺪ ﺩﻭﻡ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺎﻗﺮ ﭘﻨﺠﻢ ﻭﺻﯽ ﺧﯿﺮﺍﻻ‌ﻧﺎﻡ ﺍﻣـﺎﻡ ﺑﺎﻗـﺮ ﯾﻌـﻨﯽ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﻗـﺮﺁﻥ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺎﻗـﺮ ﯾـﻌﻨﯽ ﺗـﻤﺎﻣﯽ ﺍﺳﻼ‌ﻡ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺎﻗﺮ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﻬﺸﺖ ﻫﺸﺖ ﺑﻬﺸﺖ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺎﻗﺮ ﯾﻌﻨﯽ ﻧﻈـﺎﻡِ ﻫﻔـﺖ ﻧﻈـﺎﻡ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺎﻗﺮ ﯾﻌﻨﯽ ﺍﻣﺎﻡ ﻋﻠﻢ ﻭ ﻋﻤـﻞ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺎﻗﺮ ﯾﻌﻨﯽ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﻮﻥ ﻭ ﻗﯿﺎﻡ ﻣﮕـﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﭼـﻬﺎﺭﻡ ﻣـﺪﺩ ﮐـﻨﺪ، ﻭﺭﻧـﻪ ﮐﻪ‌ ﺭﺍﺳﺖ ﺯﻫﺮﻩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﺪﺡ ﺍﻭ ﮐﻨﺪ ﺍﻗﺪﺍﻡ؟ ﺯﺟﺎﻥ ﻭ ﺩﻝ ﻣﻠﮏ ﻭ ﺟﻦ ﻭ ﺍﻧﺲ ﻭ ﺣﻮﺭ ﺍﯾن جا ﻧﻔﺲ ﺑـﻪ ﺩﻭﺳـﺘﯽِ ﺍﻭ ﺑـﺮﺁﻭﺭﻧـﺪ ﻣـﺪﺍﻡ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻧﺴﺘﺎﻧﻨﺪ ﺟﺎﻡ ﺩﺭ ﺻﻒ ﺣﺸﺮ ﻣﯽ ﺣﻼ‌ﻝ ﺑﻬﺸﺘﯽ ﺑـﻪ ﺍﻧﺒﯿﺎﺳﺖ ﺣﺮﺍﻡ ﺑﻪ ﺯﺍﺋﺮﺍﻥ ﺣﺮﯾﻤﺶ ﺩﺭ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺑﻘﯿﻊ ﭘـﺮ ﻣﻼ‌ﺋﮑﻪ ﮔـﺮﺩﯾـﺪﻩ حلّه ی ﺍﺣـﺮﺍﻡ ﺯ ﺗﺸﻨﮕﯽ ﺟﮕﺮﻡ ﺷﻌﻠﻪ ﻣﯽ‌ﮐﺸﺪ ﺳﺎﻗﯽ ﺑﯿﺎ ﺷﺮﺍﺏ ﻣﺤﺒّﺖ ﻣﺮﺍ ﺑﺮﯾـﺰ ﺑﻪ ﮐـﺎﻡ ﺑﻪ ﻏﯿﺮ ﺑﻐﺾ ﻋﺪﻭﯾﺶ ﺭﻩ ﻧﺠﺎﺗﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﻪ ﺟـﺰ ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺘﯽ‌ﺍﺵ ﺩﻝ ﻧﻤﯽ‌ﺷﻮﺩ ﺁﺭﺍﻡ ﻋﺠﯿﺐ نیست که ﺩﺭ ﺗﻤـﺎﻡ ﺣﺎﺩﺛﻪ‌ﻫﺎ ﺷﻮﺩ ﺑﻪ ﺍﻣﺮ ﻏﻼ‌ﻣﺶ ﺳﻤﻨﺪ ﮔﺮﺩﻭﻥ، ﺭﺍﻡ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺍﺷﺎﺭه ی ﺍﻭ ﻋﺎﻟﻤﯽ «ﺯﺭﺍﺭﻩ» ﺷﻮﻧﺪ ﺑﻪ ﯾﮏ ﻧﻈﺎﺭه ی ﺍﻭ ﺧﻠﻖ، ﻣﯽ‌ﺷﻮﻧﺪ «ﻫﺸﺎﻡ» ﺳﺘﺎﻧﺪﻩ ‌ﺭﻭﺡ، ﺯ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﺭﻭﺡ ﺑﺨﺸﺶ، ﺭﻭﺡ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻋﻠﻢ، ﺯ ﻟﺐ‌ﻫﺎﯼ ﺟﺎﻧﻔﺰﺍﯾﺶ ﮐـﺎﻡ ﻣﮕﻮ ﺩﺭِ ﺣﺮﻣﺶ ﺑﺴﺘﻪ ﺭﻭﺯ ﻭ ﺷﺐ، ﮐﻪ ﺯ ﻋﺮﺵ ﭘﯽ ﺯﯾـﺎﺭﺕ ﻗﺒـﺮﺵ ﻣـﻠﮏ ﺷـﻮﻧﺪ ﺍﻋـﺰﺍﻡ ﻧﮕﻮ ﭼـﺮﺍﻍ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺑﺒﯿﻦ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺷﺐ، ﻣﺎﻩ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺍﺯ ﺣﺮﻣﺶ ﻧـﻮﺭ ﻣﯽ‌ﺳﺘﺎﻧﺪ ﻭﺍﻡ ﮐﻤﺎﻝ ﺍﻭﺳﺖ ﺑـﻪ ﭼﺮﺥ ﮐﻤﺎﻝ، ﺍﻭﺝ ﮐﻤﺎﻝ ﮐﻼ‌ﻡ ﺍﻭﺳﺖ ﺑـﻪ ﮐﻞّ ﻋﻠﻮﻡ، ﺟﺎﻥ ﮐـﻼ‌ﻡ ﭘﻨـﺎﻩ ﺑﺮﺩﻩ ﺑـﻪ ﺩﺭﮔﺎﻩ ﺍﻭ ﺻﻐﯿﺮ ﻭ ﮐﺒـﯿﺮ ﺷﻔﺎ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺯ ﺧﺎﮎ ﺩﺭﺵ ‌ﺧﻮﺍﺹ‌ ﻭ ﻋﻮﺍﻡ ﻫﻨﻮﺯ ﭘـﺎﯼ ﺑـﻪ ﻣﻠﮏ ﻭﺟـﻮﺩ ﻧﻨﻬﺎﺩﻩ ﺳﻼ‌ﻡ ﺩﺍﺩﻩ ﻣﺤﻤﺪ ﺑـﻪ ﺁﻥ ﺍﻣـﺎﻡ ﻫﻤﺎﻡ ﭼﻬﺎﺭ ﺳﺎﻟﻪ ﺧﺮﻭﺷﯿﺪ ﺁﻥ ﭼﻨﺎﻥ ﺑـﻪ ﯾﺰﯾﺪ ﮐﻪ ﺷﺪ ﺑﻪ ﺩﯾﺪﻩ ی ﺍﻭ «ﺷﺎﻡ»، ﺗﯿﺮﻩ‌ﺗﺮ ﺍﺯ ﺷﺎﻡ ﺑـﻪ ﺷﺎﻫﯽ ﺩﻭ ﺟﻬﺎﻥ ﻧﺎﺯ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ "ﻣﯿﺜﻢ" ﺍﮔـﺮ ﻏﻼ‌ﻡِ ﺩﺭﺵ ﺧﻮﺍﻧـﺪﺵ ﻏﻼ‌ﻡِ غلام @ghararenokary
به سر می پرورانم من هوای حضرت باقر به دل باشد مرا شوق لقای حضرت باقر ز عشقش جان من بر لب رسیده کس نمی داند که نبوَد چاره ساز من سوای حضرت باقر به گوشم هاتف غیبی سرود این نکته را دیشب که باشد رخش دانش زیر پای حضرت باقر چنان بگرفته علمش آفاق را یک سر که پیچیده در این عالم صدای حضرت باقر پیمبر گفت با جابر که خواهی دید باقر را سلام از من رسان آن که برای حضرت باقر سوالاتی که از وی کرده دانشمند نصرانی جوابش را شنید از گفته های حضرت باقر مسلمان گشت راهب ناگهان در محضر آن شه منور شد دل او از ولای حضرت باقر شد آسان وضع حمل گرگ وحشی بیابانی به روی قله ی کوه از دعای حضرت باقر به رستاخیز اگر خواهی نجات از گرمی محشر برو در سایه ی ظل همای حضرت باقر فرد عاجز بود زاوصاف بی پایان آن سرور کمیت لفظ لنگ است از ثنای حضرت باقر جلال و شأن و قدر آن امام پاک بازان را نمی داند کسی غیر از خدای حضرت باقر (رضائی) ایستاده بر در دولت سرای او چو سائل منتظر بهر عطای حضرت باقر @ghararenokary
موّاج می شویم و به دریا نمی رسیم پرواز می شویم و به بالا نمی رسیم این بال ها شبیه و بالند، ابترند وقتی به سیر عالم معنا نمی رسیم این چشم های خیس و تهی دست شاهدند بی تو به جلوه زار تماشا نمی رسیم تا بی کرانه های حضور خدائی ات پر می کشیم روز و شب اما نمی رسیم باشد اگر تمام جهان زیر پایمان حتی به خاک پای تو آقا نمی رسیم این حرف ها نشانه‌ی تقصیر فهم ماست حیران شدن میان صفات تو سهم ماست دنیا تو را چگونه بفهمد؟ چه باوری! از مرز عقل های زمینی فراتری ای بی کرانه! لا یتناهی است وصف تو آئینه‌ی صفات الهی است وصف تو مبهوت جلوه های جلالت کمیت ها کی می رسد به درک کمال تو بیت ها ای باشکوه از تو سرودن سعادت است این شعرها بهانه‌ی عرض ارادت است هفت آسمان به درک حضورت نمی رسد خورشید تا کرانه‌ی نورت نمی رسد محراب را که عرصه‌ی معراج می کنی جبریل هم به گرد عبورت نمی رسد چشم مدینه مات سلوک دمادمت بوی بهشت می وزد از خاک مقدمت محو خودت تمام سماوات می کنی از بس که عاشقانه مناجات می کنی   آقا کلیم طور تمنا شدیم و بعد دلتنگ چشم های مسیحا شدیم و بعد مثل نسیم در به در کوچه ها شدیم با چهره‌ی محمدی ات آشنا شدیم ای مظهر فضائل پیغمبر خدا آئینه‌ی شمایل پیغمبر خدا شایسته‌ی سلام و تحیّات احمدی احیا کننده‌ی کلمات محمدی نور علی و فاطمه در تار و پود توست شور حسین و حلم حسن در وجود توست قرآن همیشه آینه‌ی تو انیس توست تفسیر بی کران معانی حدیث توست قلبش هزار چشمه‌ی نور و معارف است هر کس به آیه ای ز مقام تو عارف است روشن ترین ادلّه‌ی علمی است سیره ات وقتی که حجّتند به عالم عشیره ات هر کس که تا حضور تو راهی نمی شود علمش به جز زیان و تباهی نمی شود هر قطره که به محضر دریا نمی رسد سر چشمه‌ی علوم الهی نمی شود بی بهره است از تو و انفاس قدسی ات اندیشه ای که لا یتناهی نمی شود جابر شدن زراره شدن با نگاه توست آقای من اگر تو نخواهی نمی شود کون و مکان اداره شود با اراده ات عالم دخیل بسته به نعلین ساده ات فردوس دل اسیر خیال تو می شود آئینه محو حسن جمال تو می شود دریاب با نگاه رحیمت دل مرا وقتی که بی قرار وصال تو می شود یک شب به آسمان قنوتت ببر مرا تا بی کرانی ملکوتت ببر مرا سائل کنار ساحل لطفت چگونه است دستان با سخاوت دریا نمونه است من را که مبتلای خودت می کنی بس است اصلاً مرا گدای خودت می کنی بس است قلب مرا ز بند تعلق رها و بعد دلبسته‌ی خدای خودت می کنی بس است در خلوت نماز شبت مثل فاطمه شایسته‌ی دعای خودت می کنی بس است شب های جمعه سمت مدینه که می بری دلتنگ کربلای خودت می کنی بس است امشب برای ما دو سه خط از سفر بگو از کاروان خسته و چشمان تر بگو روزی که بادهای مخالف امان نداد هفت آسمان به قافله ای سایه بان نداد خورشید بود و سایه‌ی شوم غبارها خورشید بود همسفر نیزه دارها دیدی به روی نیزه سر آفتاب را دیدی گلوی پرپر طفل رباب را دیدی عمود با سر سقا چه کرده بود تیر سه شعبه با دل مولا چه کرده بود در موج خیز شیون و ناله دویده ای تا شام پا به پای سه ساله دویده ای گل زخم های سلسله یادت نمی رود هرگز غروب قافله یادت نمی رود هم ناله با صحیفه‌ی ماتم گریستی یک عمر پا به پای محرم گریستی @ghararenokary
ای انس و جان محصّل دانش‌سرای تو وی نه سپهر گوشه ی دارالولای تو پنجم وصی ختم رسل، باقرالعلوم کلّ علوم در نفس جان‌فزای تو جابر شفا گرفت ز دست خدایی‌ات جبریل فیض می‌برد از خاک پای تو پیش از شب ولادت تو ختم‌الانبیا از جان و دل سلام فرستد برای تو می‌جوشد از کلام خوشت معجز مسیح نبْود عجب به مرده دهد جان دعای تو نام تو، خلق و خوی تو، یکسر محمّد است وجه خداست روی محمّد نمای تو ما را چه زهره تا که ز مدح تو دم زنیم؟ گوید خدا برای رسولش ثنای تو اهل سخن هنوز ز دلدادگان حق دل می‌برند با سخن دلربای تو با آن که می‌برد دل ما را مدینه‌ات پیوسته در بقیع دل ماست جای تو باشد کجا به نزد تو قابل، درود ما؟ ای بر تو لحظه لحظه سلام خدای تو قبرت خراب و قدر تو باشد بسی بلند ای عرش کبریا حرم با صفای تو ویرانه ی بقیع تو باشد بهشت ما ای خازن بهشت گدای گدای تو قبر تو در مدینه غریب است و روز و شب باشد مدینه ی دل ما کربلای تو دشنام خصم را که دهد با دعا جواب غیر از تو، ای حلاوت جان در صدای تو حاشا که حق یک سخنت را ادا کنم گر صد هزار بار کنم جان فدای تو چون نور آفتاب که تابیده بر زمین پیچیده در سپهر معارف، ندای تو ما ظرف کوچکیم و عنایات تو، بزرگ ای وسعت جهان همه ظرف عطای تو! تو در چهار بحری و دریای هفت نور نورند نور جمله تبار و نیای تو طاق است طاق، مؤمن طاق تو در جهان بوحمزه و هشام که آرد سوای تو؟ یاد آورم ز خاطره ی چارسالگیت از کربلا و کوفه و شام بلای تو عالم سیاه در نظرت گشت همچو شب وقتی کبود شد بدن عمه‌های تو بزم یزید ریخت به هم، رنگ او پرید وقتی بلند گشت صدای رسای تو گفتی که حاجیان همه ده‌سال در منا گیرند دور هم همه با هم عزای تو ای پنجمین معلم عالم بگو، بگو زهر هشام با چه گنه شد جزای تو؟ تقدیم توست سوز دل صبح و شام ما در قلب ما بود غم بی‌انتهای تو نفرین بر آن گروه که در روضه البقیع نگذاشتند گریه کنم از برای تو تا هست روح در تن و سوزش درون جان میثم بود هماره قصیده سرای تو @ghararenokary
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(سرود٧۰) روز میلاد باقر گل زهراست حضرت سجاد از لطف حق باباست عاشقان ای عاشقان گشته شب میلاد آمده باقر به دنیا نوگل سجاد نجل رسول الله باقر رسید از راه ماهی شده ظاهر از ره رسید باقر یا حضرت باقر۲ گل گلزار حیدر شده پیدا آمده دنیا باقر گل زهرا از گلستان ولایت یاسمن آمد نور چشم فاطمه بنت الحسن آمد نور دو عین آمد جان حسین آمد ماهی شده ظاهر از ره رسید باقر یا حضرت باقر۲ شهر یثرب شد وادی طور امشب حضرت سجاد غرق سرور امشب نجل ختم المرسلین آمده در دنیا در جنان از مقدمش شد شادمان زهرا از مقدمش دنیا امشب شده زیبا ماهی شده ظاهر از ره رسید باقر یا حضرت باقر۲ شب میلادش شامل احسانیم بر گل سجاد ما همه مهمانیم ای که همچون مادرت خیر کثیری تو گشته‌ام مهمان تو دستم بگیری تو ای همه ی هستم مولا بگیر دستم ماهی شده ظاهر از ره رسید باقر یا حضرت باقر۲ @ghararenokary
(سرود۶۵) اول ماه رجب شد حضرت باقر رسیده نوه ی مولا حسین است،طیب و طاهر رسیده به گلزار ولا گل امشب وا شده ز لطف کبریا علی بابا شده گل سجاد مدد۴ مادرش بنت الحسن شد باب او ابن الحسین است پنجمین مولای عالم بر علی نور دو عین است گل باغ ولا شده امشب عیان پر از شادی و شور شده امشب جهان گل سجاد مدد۴ مادرش بنت الحسن زد بوسه بر روی چو ماهش دل برد از مادر و بابای خود نیم نگاهش خدا داده نوید بود نور امید ز یمن مقدمش دوباره گشته‌ عید گل سجاد مدد۴ گلی از گلزار عصمت سر زده امشب دوباره در سپهر دین احمد ،شد هویدا ماهپاره ز یمن مقدمش مدینه گلشن است علی با دیدنش دو چشمش روشن است گل سجاد مدد۴ این پسر پنجم امام و مقتدای عالمین است از تبار مجتبی باشد گل باغ حسین است امام عالم است عزیز خاتم است چنان جدش حسین مسیحایی دم است گل سجاد مدد۴ این پسر نور دو چشمان علی بن الحسین است این پسر بر بنت مولانا حسن نور دو عین است امام ساجدین پدر گردیده است دلش روشن از این پسر گردیده است گل سجاد مدد۴ @ghararenokary