eitaa logo
⚘️ قرار شاعرانه ⚘️
184 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
111 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
مَشک در دست تو و آب نباشد، سخت است این همه لشگر و ارباب نباشد، سخت است کودکِ کوچکِ عطشانِ حسینِ مظلوم موقع رفتن تو خواب نباشد، سخت است ⚘️ ابوذر اسدالله پور ⚘️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
می‌توانست به آنی همه را سنگ کند نشد آن‌گونه که میخواست دلش جنگ کند دستش افتاده ولی راه دگر پیدا کرد کوه غیرت، گره کار به دندان وا کرد عمق این مرثیه را مشک و علم می‌دانند داستان را همهٔ اهل حرم می‌دانند بعد عباس دگر آب سراب است، سراب غیر آن اشک که در چشم رباب است رباب چه بگویم که چه شد یا که چه بر سر آمد؟ ناگهان رایحۀ چادر مادر آمد بنویسید که در علقمه سقّا افتاد قطره اشکی شد و بر چادر زهرا افتاد پسرم دست مریزاد قیامت کردی تا نفس داشتی از عشق حمایت کردی از تماشای تو مهتاب پر از نور شود چشم شوری که تو را چشم زده، کور شود آسمان‌ها همه یک‌پارچه بارانیِ توست من بمیرم، عرق شرم به پیشانیِ توست ⚘️ سید حمیدرضا برقعی ⚘️
امشب شهادت نامه ی عشاق امضا میشود فردا ز خون عاشقان این دشت دریا میشود امشب کنار مادرش لب تشنه اصغر خفته است فردا خدایا بسترش آغوش صحرا می شود امشب رقیه حلقه ی زرین اگر دارد به گوش فردا دریغ این گوشوار از گوش او وا می شود امشب به خیل تشنگان عباس باشد پاسبان فردا کنار علقمه بی دست سقا می شود امشب بُوَد جای علی آغوش گرم مادرش فردا چو گل ها پیکرش پامال اعدا می شود امشب گرفته در میان، اصحاب، ثارالله را فردا عزیز فاطمه بی یار و تنها می شود امشب سر سرّ خدا بر دامن زینب بُوَد فردا انیس خولی و دیر نصارا می شود ⚘️ شعر: حبیب الله چایچیان ⚘️ ⚘️ اثر جدید حسن روح الامین⚘️ ⚘️ عنوان اثر: شجاعتِ حسینی ⚘️
7.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این‌ کشته‌ ی فتاده‌ به‌ هــامون، حســین‌ توســت این‌ صید‌ دست‌ و‌ پا‌ زده‌ در‌ خون، حسین‌ توست ⚘️ محتشم کاشانی ⚘️
روایت است که چون تنگ شد بر او میدان فتاده از حرکت، ذوالجناح وز جولان هوا ز بادِ مخالف چو قیرگون گردید عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید نه ذوالجناح دگر تابِ استقامت داشت نه سیدالشهداء بر جدال طاقت داشت کشید پــا ز رکـاب آن خلاصه ی ایجاد به رنگ پرتو خورشید، بر زمین افتاد بلندمرتبه شاهی ز صدر ِ زین افتاد اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد ⚘️ مُقبل کاشانی ⚘️
ای کاش ماجرای بیابان دروغ بود این حرف‌های مرثیه‌خوانان دروغ بود ای کاش این روایت پُرغم سند نداشت بر نیزه‌ها نشاندن قرآن دروغ بود ای کاش گرگِ تاخته بر یوسف حجاز مانند گرگِ قصۀ کنعان دروغ بود حیف از شکوفه‌ها و دریغ از بهار، کاش بر جان باغ، داغ زمستان دروغ بود ⚘️ محمد مهدی سیار ⚘️
آسمان است این که در گودال مقتل گم شده یا که دنیای زنی آشفته بر تل گم شده؟ می دود هر سو نگاهش در سکوتی هولناک ... در میان دودها سوسوی مشعل گم شده شعله بر دامن ، پریشان می دود هر سو زنی دختری در بیـن خار و خون و تاول گم شده ... برق دندان شغالان و هجوم سایه ها آهویی در وحشت شبهای جنگل گم شده ... گریه کردم ، گریه، مثل مادری که ناله اش در صدای تعزیه خوان های مقتل گم شده ⚘️ سیده تکتم حسینی ⚘️
هله نومید نباشی که تو را یار براند گرت امروز براند نه که فردات بخواند؟ در اگر بر تو ببندد مرو و صبر کن آن جا ز پس صبر، تو را او به سر صدر نشاند و اگر بر تو ببندد همه ره‌ها و گذرها ره پنهان بنماید که کس آن راه نداند همگی ملک سلیمان به یکی مور ببخشد بدهد هر دو جهان را و دلی را نرماند ⚘️ مولوی ⚘️
بین نماز، وقت دعا گریه می‌کنی با هر بهانه در همه جا گریه می‌کنی در التهاب آهِ خودت آب می‌شوی می‌سوزی و بدون صدا گریه می‌کنی هر چند زهر، قلب تو را پاره پاره کرد اما به یاد کرب و بلا گریه می‌کنی اصلاً خود تو کرب و بلای مجسّمی وقتی برای خون خدا گریه می‌کنی آبِ خوش از گلوی تو پایین نمی‌رود با ناله‌های واعطشا گریه می‌کنی با یاد روزهای اسارت چه می‌کشی؟ هر شب بدون چون و چرا گریه می‌کنی با یاد زلفِ خونی سرهای نی سوار هر صبح با نسیم صبا گریه می‌کنی هم پای نیزه‌ها همه‌جا گریه کرده‌ای هم با تمام مرثیه‌ها گریه می‌کنی دیگر بس است «چشم ترت درد می‌کند» از بس که غرق اشک عزا گریه می‌کنی ⚘️ یوسف رحیمی ⚘️
‏شمعِ جانم در غمت می سوزد و کم می شود هر که عشقش بیش، هجرش بیش، اشکش بیشتر... ⚘️ ابوذر اسدالله پور ⚘️
مادربزرگ عطر برنج شمال بود کم بود نان سفره اش اما حلال بود در دست های ظرف گل سرخی اش مدام یک قاچ سیب و چند پر پرتقال بود یادش بخیر! آمدن از خانه ی عزیز بی پاکت نخودچی و کشمش محال بود با او همیشه قصه و سوغاتی و غزل با او به قول ما نوه ها عشق و حال بود غیر از علی نبرد به لب نام دیگری پیشش پدربزگ، تمام و کمال بود مادربزرگ پیش خدای بزرگ رفت او مرد؟ این همیشه برایم سؤال بود "هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق" او هست، خواجه! شعر تو شاهدمثال بود ⚘️ علیرضا نورعلی پور ⚘️
در جهانی که همه لاف محبت دارند نارفیقان و رفیقان دغل بسیارند زندگی روی زمین سخت تر از قبل شده ست همه از وضع کنونیِ زمین بیزارند هر کسی یار کسی در پی آزار کسی عشقبازان چنین مستحق پیکارند باید انگار به حال خودمان گریه کنیم گریه هم عادت خوبیست اگر بگذارند بهتر آن است به تنهایی خود خو بکنیم در جهانی که همه لاف محبت دارند ⚘️ ابوذر اسداله پور ⚘️