چون طفل که از خوردن داروست پریشان
با دوست پریشانم و بی دوست پریشان
ابرو به هم آورده و گیسو زده بر هم
چون ابر که بر گنبد مینوست پریشان
مجموعه ی ناچیز من آشفته ی او باد
آن کس که وجودم همه از اوست پریشان
دست و دل من بر سر این سلسله لرزید
در جنگل گیسوی تو آهوست پریشان
آرامش دریای مرا ریخته بر هم
ماهی که پری خوست، پری روست، پری شان
با حوصله ی تنگ و دل سنگ چه سازم؟
با دوست پریشانم و بی دوست پریشان
⚘️ علیرضا بدیع ⚘️
زمین ز بتکده ها پُر شده است ابراهیم
دوباره دور تفاخر شده است ابراهیم
گرفته هرز تجمل حصار حوصله را
که نان سادگی آجر شده است ابراهیم
دمیده بر ریه ی شهر دود تلخ ریا
و روزگار تظاهر شده است ابراهیم
مذاق اهل محبت در این زمانه ی بد
اسیر طعم تکاثر شده است ابراهیم
چه زود گم شده در کوچه های عادت عشق!
زمین دچار تنفر شده است ابراهیم
ببین تو عزّت لات و منات و عزّی را
تبر ز دست تو دلخور شده است ابراهیم
تبر به دوش چرا از سفر نمی آیی
زمین ز بتکده ها پُر شده است ابراهیم!
⚘️ پروانه نجاتی ⚘️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلم میسوزد و کاری ز دستم بر نمیآید...
#اربعین
شعر: ⚘️اخوان ثالث⚘️
با صدای: ⚘️همای⚘️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همه عمر برندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
⚘️ سعدی ⚘️