eitaa logo
⚘️ قرار شاعرانه ⚘️
186 دنبال‌کننده
1هزار عکس
108 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
من و خاطرات نگارم، که نیست.‌. رفیقی که باشد کنارم، که نیست.. من و چایِ سرد و خیالات خام.. که شاید بیاید قرارم، که نیست.. نباشی و باشی دلم گیرِ توست.. و درگیرِ این گیر و دارم که نیست.. دوباره من و شعر و آهی که هست.. و یک مَرهم از جنس یارم که نیست.. ⚘️ ابوذر اسدالله پور ⚘️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ ﮼کُلِ‌خَیْرٍ‌فِی‌بَابِ‌الْحُسِینْ‌عَلیهِ‌الْسَلام ☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘ از ازل، ایل و تبارم همه عاشق بودند سخت دلبسته‌ی این ایل و تبارم چه کنم؟ ⚘️ سید حسن حسینی ⚘️
رسیده ام به چه جایی... کسی چه می داند رفیق گریه کجایی؟ کسی چه می داند میان مایی و با ما غریبه ای... افسوس چه غفلتی! چه بلایی! کسی چه می داند برای مردم شهری که با تو بد کردند چگونه گرم دعایی؟ کسی چه می داند تو خود برای ظهورت مصمّمی اما نمی شود که بیایی کسی چه می داند کسی اگرچه نداند خدا که می داند فقط معطل مایی کسی چه می داند اگر صَحابه نباشد فرج که زوری نیست... تو جمعه جمعه می آیی کسی چه می داند ⚘️ کاظم بهمنی ⚘️
8.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به نماز صبح و شبت سلام و به نور در نسبت سلام و به خال کنج لبت سلام که نشسته با چه ملاحتی به جمال وارث کوثری به خدا محمد دیگری به روایتی خود حیدری چه شباهتی چه اصالتی بلغ العلی به کمال تو کشف الدجی به جمال تو به تو و قشنگی خال تو صلوات هر دم و ساعتی شده پر دو چشم تو از ازل یکی از شراب و یکی عسل نظرت چه کرده در این غزل که چنین گرفته غرابتی زد اگر کسی در خانه ات دل ماست کرده بهانه ات همه جا گرفته نشانه ات به چه حسرتی به چه حالتی نه مرا نبین رصدم نکن و نظر به خوب و بدم نکن تو که آستان سخاوتی با نوای: ⚘️سید حجت بحرالعلومی طباطبایی⚘️ شاعر: ⚘️ قاسم صرافان⚘️
همه یخ های جهان را، همه را سنجیدیم مثل دل های فرو مرده ی ما سرد نبود ⚘️ محمد کاظم بهمنی⚘️
با همین دستانِ تَنگ و خالی ام گاه گاهی غرق در خوشحالی ام دلخوشی هایم همیشه ساده است عاشق گُل های روی قالی ام خسته از غوغای بی معنای شهر بیقرار عطر و بوی شالی ام با همین حالم پریشان می‌شوم من اسیرِ این پریشان‌حالی ام حال من خوب است اما با خودت بهتر از هر روز دیگر عالی ام ⚘️ ابوذر اسدالله پور⚘️ @gharareshaerane
میان هلهله سینه مجال آه نداشت برای گریه شریکی نبود و چاه نداشت درست مثل فدک پاره‌پاره شد جگرش شبیه مادر خود حال روبه‌راه نداشت میان حجره کسی وقت احتضار نبود چرا که فاطمه هم طاقت نگاه نداشت بگو به آب که پاکی همیشه دعوی اوست به تشنه‌ای نرسیدن مگر گناه نداشت سپاه حرمله در پشت در به صف بودند حسین بود و عطش، یک نفر سپاه نداشت نبود نیزه، به دیوار تکیه زد یعنی پناه عالمیان بود و خود پناه نداشت برای کشتن او زهر بی‌اثر می‌ماند میان سینه اگر داغ قتلگاه نداشت... ⚘️ محسن حنیفی ⚘️
قَســم به چشم تو، ڪه ڪور باد چشمانم اگر به غیـر با دیگری نظر دارم... ⚘️ حسین منزوی ⚘️
آرزو دارم که گر گل نیستم، خاری نباشم باربردار ار ز دوشی نیستم، باری نباشم گر نگشتم دوست با صاحبدلی، دشمن نگردم بوستان بهر خلیل ار نیستم، ناری نباشم نیست گر در آستینم دست بهر دستگیری باری اندر آستین این و آن ماری نباشم گر که نتوانم ستانم داد مظلومی ز ظالم باز آن خواهم که همکار ستمکاری نباشم گر نگشتم رحمتی بر خلق، زحمت هم نگردم گر نمی جویم دلی از کس، دل آزاری نباشم نیستم گر نوشدارویی برای دردمندی نیز بر بی دست و پایی نیش جراری نباشم گر پری بگشوده دارم همچو کبک کوهساری طعنه زن بر خواری مرغ گرفتاری نباشم ⚘️ شمس لنگرودی ⚘️
یادم نمی کنی و ز یادم نمی روی یــادت بخیــر یار فراموشــکار من ⚘️ شهریار ⚘️
کاسه آبی را به پشتم، مادرم پاشید و رفت تا که برگردم شنیدم، از غمم  نالید و رفت دیده بودم خواب مادر را  شب میلاد من لحظه ای آمد کنارم، صورتم بوسید و رفت  قوم وخویشانم مکرر، این خبر را می دهند مادرت درخواب ما، حال تو را پرسید و رفت  من به قربانت، که هرجا رفته ای یاد منی یاد تو هر نیمه شب، روی مرا پوشید و رفت  شعر زیبایی به  عشقش گفته بودم که ندید آمد او،  اما شبی بر شعر من  بالید و رفت ⚘️ یوسـف محـقق ⚘️
دلم برای دیدنت چه بی قرار می شود و از نگاهِ این و آن، جریحه دار می شود دوباره پر کشیده ام در آستانِ چشمِ تو دوباره حالِ زارِ من، پرنده وار می شود طعنه ی دوستان جدا، خنده ی دشمنان جدا زخمِ زبانِ این و آن، چه بی شمار می شود تمامِ شعرهای من، برای یک نگاهِ تو و با "تو" این ترانه ام، قافیه دار می شود "به خوابِ خوبِ یک شبی، شنیده ام که آمدی" تمامِ خواب های من، به انتظار می شود ⚘️ ابوذر اسدالله پور ⚘️