eitaa logo
قرارگاه فرهنگی شهید حسن مختارزاده 🇮🇷
507 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
18 فایل
✨با حضور مادر گرامی شهید حسن مختار زاده | شهر مقدس قم. ♦️شماره کارت قرارگاه شهید حسن مختارزاده : 5892107045249292 ♦️جهت تبادل: @admin_shmokhtarzadeh ♦️ارتباط با ما : @zeinab1531
مشاهده در ایتا
دانلود
6.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. 🎥 حضرت آقا ❤️: پروردگارا! دل‌های مشتاق را در این ماه از رحمت بی‌پایان خود بی‌نصیب مگردان. 🌱قرارگاه فرهنگی شهید حسن مختارزاده - [ https://eitaa.com/gharargah_shmokhtarzadeh ]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 💠 •آقا اميرالمومنين(عليه السلام) : كسى كه سپاس نيكى ات را به جا نياورد تو را در نيكى كردن بى رغبت نكند، چرا كه سپاست را كسى به جا مى آورد كه از آن نيكى بهره نبرده (خدا)، و تو از سپاس سپاسگزار بيش از آنچه كفران كننده نعمت از بين برده به دست مى آورى، «و خداوند نيكوكاران را دوست دارد». 📚نهج البلاغه حكمت 204. 🌱قرارگاه فرهنگی شهید حسن مختارزاده - [ https://eitaa.com/gharargah_shmokhtarzadeh ]
3.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. • روزمونو با شنيدن صلوات شما شروع كنيم حضرت آقا❤️ | ۱۴۰۳/۱۰/۱۹ دیدار با مردم قم. 🌱قرارگاه فرهنگی شهید حسن مختارزاده - [ https://eitaa.com/gharargah_shmokhtarzadeh ]
🌿 بـه‌ یـاد‌ شهید عزیز دفاع از وطن حسن آقای مختارزاده🌹 آرامگاه شهید در حرم مطهر لحظاتی قبل از تدفین تقدیم محضرشون صلـوات . 🕊 🌿| @khademinqom
. 🌿|دعای روز بیست و هشتم ماه مبارک رمضان| | 🌱قرارگاه فرهنگی شهید حسن مختارزاده - [ https://eitaa.com/gharargah_shmokhtarzadeh ]
929.3K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. 🎙 • شما صداي شهيد مهدي زين الدين را ميشنويد • | 🌱قرارگاه فرهنگی شهید حسن مختارزاده - [ https://eitaa.com/gharargah_shmokhtarzadeh ]
6.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. 🎥🔸 • اين خودش جزوِ امتحانه كه آدم دچار حيرت و حيرانی میشه ! 🎙استاد پناهیان | 🌱قرارگاه فرهنگی شهید حسن مختارزاده - [ https://eitaa.com/gharargah_shmokhtarzadeh ]
. ✨از زیر قرآن رد شد و چند قدم که برداشت، برگشت و با خنده گفت: «مامان! محمدت رو خوب نگاه کن که آخرین باره.» جواب دادم «بخشیدمت به علی اکبرِ امام حسین. این حرفا رو نزن.» تا وسط کوچه رفت و دوباره صدایم زد. مامان هر چی می‌خوای نگاهم کن. دیگه فرصتی پیش نمیاد. پایم را از توی کوچه برداشتم و گذاشتم داخل خانه. گفتم: «برو مادر، بخشیدمت به سیدالشهدا.» دست گرفتم به لنگه در تا ببندمش که صدای محمد پیچید توی گوشم. گردن کشیدم، دیدم ایستاده سر کوچه، ساکش را گذاشته روی زمین و دست راستش را گذاشته به سینه دیوار. با شوخی پرسیدم: «نمی‌خوای بری؟» گفت: «دیدار به قیامت مامان. ان‌شاءالله سر پل صراط» دوباره تکرار کردم: «بخشیدمت به شش ماهه اباعبدالله؛ با دل قُرص برو مادر» همان شد. رفتن هیچ، مثل یک پرنده از جلوی چشمم پر کشید. ... اصلا خجالت می‌کشیدم در انظار مردم گریه کنم. وقتی یادم می‌افتاد حضرت زینب (س) در یک روز چقدر داغ دید و صبر کرد، دندان سر جگر می‌گذاشتم، توسل می‌کردم و آرام می‌شدم. میان جمع برای محمدم شیون نکردم. گریه‌هایم را هم نگه می‌داشتم برای خلوت و سحر؛ حتی آن اوایل که توی مراسم‌ها هرکسی یک گوشه بُق می‌کرد و به آب و غذا بی‌میل بود، اولین نفری که می‌نشست سر سفره، خودم بودم تا بقیه بهانه‌ای نداشته باشند 📚 کتاب "تنها گریه كن | روايت زندگي مادر گرامي شهيد محمد معماريان . 🌱قرارگاه فرهنگی شهید حسن مختارزاده - [ https://eitaa.com/gharargah_shmokhtarzadeh ]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا