eitaa logo
قرارگاه قرآنی وجهادی امام حسن مجتبی علیه السلام
24.7هزار دنبال‌کننده
11.5هزار عکس
11.4هزار ویدیو
63 فایل
عزت و ذلت دست خداست #مجموعه فرهنگی اجتماعی شهید هاشمی #موسسه خیریه امام حسن مجتبی #گروه جهادی شهید هاشمی #حسینیه شهید هاشمی #هییت رزمندگان اسلام منطقه سرآسیاب #دارالقرآن امام رئوف علی بن موسی الرضا علیه السلام #محله اسلامی شهیدهاشمی
مشاهده در ایتا
دانلود
آیه 32 سوره حج ذَٰلِكَ وَمَنْ يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ این است [برنامه های حج و حدود و مقرّرات خدا] و هر کس شعایر خدا را بزرگ شمارد، بدون تردید این بزرگ شمردن ناشی از تقوای دل هاست. 👇👇 https://eitaa.com/gharargaheemamhasan1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. صبحتون معطر به عطر بر مهدی صاحب زمان (عج)🪴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدایا تو زیباترین تکرار هر روز منی.🦋♥️ ♡ ●━━━━─ ᶦ ᴸᴼᵛᴱ الله♥️ ❥───
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💞 📖 السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْقائِمُ... 🌱سلام بر تو ای مولایی که تمام حق های بر زمین مانده، قیام تو را انتظار می کشند... و دل های غمدیده به امید قیام تو می تپند. 🍃تعجیل در فرج مولا صلوات🍃 👇👇 https://eitaa.com/gharargaheemamhasan1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ویدئویی کمتر دیده‌شده از شکست آزمایش‌های موشک بالستیک A4 ملقب به V2 موشک بالستیک A4 اولین موشک بالستیک جهان بود که برای اولین‌بار در سال ١٩۴٢ پرتاب شد. این موشک حاصل توسعه برنامه‌ی راکتی آلمان پس از قرارداد ورسای بود که استفاده از توپخانه را برای آلمان محدود کرده بود. سلاح دارای ١۴ متر طول، حدود ١.٧ متر قطر و ١٣ تن جرم در حالت پرتاب بود. مخزن سوخت آن گنجایش ٣٧٠٠ لیتر ترکیب ٧۵-٢۵ درصدی متانول و آب در کنار ۴٩٠٠ لیتر اکسیژن مایع در نقش اکسیدکننده را داشت. کلاهک اولیه موشک حاوی ٧۴٠ کیلوگرم ماده‌ی انفجاری بود اما در نسخه‌های مورد استفاده جرم کلاهک به حدود ١ تن (ماده‌ی منفجره‌ی ترکیبی TNT و آمونیوم نیترات) افزایش پیدا کرد. پس از جنگ کشورهای بسیاری از V2 و تجربیات نازی‌ها در ساخت و طراحی این موشک و دیگر اعضای خانواده‌‌ی آن استفاده کردند. در آزمایش‌هایی که آمریکایی‌ها انجام دادند میزان اطمینان‌پذیری V2 حدود ۶۵ درصد اعلام شد. روس‌ها، چینی‌ها، فرانسوی‌ها و انگلیسی‌ها نیز از جمله افرادی بودند که به‌صورت مستقیم و یا غیرمستقیم از دانش نهفته در V2 بهره بردند. 👇👇 https://eitaa.com/gharargaheemamhasan1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⊰•﷽•⊱ با هر کسی رفیق‌ بشوی، شکل‌ و فرم‌ آن‌ را میگیری فکرش‌ را بکن...🌱 اگر با شھدا رفیق‌ شَوی چه‌ زیبا‌ شکل‌ میگیری🥰 تون _شهدایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🦋💐💚💐 💐💚💐🦋 رمان شب 47 "سومین پیشنهاد" 🌷 علی اومد به خوابم ... بعد از کلّی حرف، سرش رو انداخت پایین ... - ازت درخواستی دارم ... می دونم سخته امّا رضای خدا در این قرار گرفته ... به زینب بگو سومین درخواست رو قبول کنه... تو تنها کسی هستی که می تونی راضیش کنی ... 🔷 با صدای زنگِ ساعت از خواب پریدم ... خیلی جا خورده بودم... و فراموشش کردم ... فکر کردم یه خوابِ همین طوریه ... پذیرشِ چنین چیزی برای خودم هم خیلی سخت بود ... 🌌 چند شب گذشت ... علی دوباره اومد ... امّا این بار خیلی ناراحت ... - هانیه جان ... چرا حرفم رو جدّی نگرفتی؟ ... به زینب بگو باید سومین درخواست رو قبول کنه ... خیلی دلم سوخت ... 🔶 - اگر اینقدر مهمه خودت بهش بگو ... من نمی تونم ... زینب بوی تو رو میده ... نمی تونم ازش دل بِکَنم و جدا بشم ... برام سخته ... 😔 🌹با حالتِ عجیبی بهم نگاه کرد ... - هانیه جان ... باور کن مسیرِ زینب، هزاران بار سخت تره ... اگر اون دنیا شفاعتِ من رو می خوای ... راضی به رضای خدا باش ... 🔹 گریه ام گرفت ... ازش قولِ محکم گرفتم ... هم برای شفاعت، هم شبِ اوّلِ قبرم ... 💖 دوری زینب برام عینِ زندگی توی جهنم بود ... همه این سال ها دلتنگی و سختی رو ... بودن با زینب برام آسون کرده بود ... 🌺 حدودِ ساعتِ یازده از بیمارستان برگشت ... رفتم دمِ در استقبالش ... - سلام دخترِ گلم ... خسته نباشی ... با خنده، خودش رو انداخت توی بغلم ... - دیگه از خستگی گذشته ... چنان جنازه ام پودر شده که دیگه به دردِ اتاقِ تشریح هم نمی خورم ... یه ذره دیگه روم فشار بیاد توی یه قوطی کنسرو هم جا میشم ...😊 🔸 رفتم براش شربت بیارم ...🥃 یهو پرید توی آشپزخونه و از پشت بغلم کرد ... - مامانِ گلم ... چرا اینقدر گرفته است؟ ... ❇️ ناخودآگاه دوباره یادِ علی افتادم ... یادِ اون شب که اونطور روشِ رگ گرفتن رو تمرین کردم ... همه چیزش عینِ علی بود ... - از کی تا حالا توی دانشگاه، واحدِ ذهن خوانی هم پاس می کنن؟ ... خندید ...☺️ - تا نگی چی شده ولت نمی کنم ... 🔹بغض گلوم رو گرفت ... - زینب ... سومین پیشنهادِ بورسیه از طرف کدوم کشوره؟... دست هاش شل شد و من رو ول کرد. ای مالک شش‌گوشه‌ی آفاق، حسین ای کشته‌ی اشک‌های مشتاق، حسین حسرت به دلیم و کربلا می‌خواهیم ای غایت آرزوی عُشّاق، حسین 🌙 🌷 🌙 👇👇 https://eitaa.com/gharargaheemamhasan1
تروریست حادثه کرمان به غرب تهران متواری شده 🔹وزارت اطلاعات در اطلاعیه سوم خود پیرامون فاجعه تروریستی کرمان، اعلام کرد که یکی از سرکردگان گروهک صهیونیستی داعش، به نام «محمد عادل عارف» معروف به «عادل پنجشیری» طبق آخرین ردهای به‌دست آمده، وارد منطقه‌ای در غرب تهران شده است. 🔹 از شهروندان گرامی تقاضا دارد هرگونه اطلاعاتی از نامبرده را به ستاد خبری وزارت اطلاعات (شماره 113) گزارش کنند. 👇👇 https://eitaa.com/gharargaheemamhasan1
⭕️ دستگیری تعدادی از سرکردگان داعشی اطلاعیۀ سوم وزارت اطلاعات پیرامون جنایت تروریستی کرمان دو تروریست تکفیری که چند روز پس از جنایت کرمان، با هدف انجام عملیات مجدد در کرمان وارد کشور شده بودند به محاصرۀ نیروهای گمنام کرمانی درآمده و در تیراندازی‌های متقابل، هر دو عنصر تکفیری به هلاکت رسیدند. در این عملیات، سناریوی دو مرحله‌ای حمله به یکی از مراکز انتظامی (حملۀ مسلحانه به مرکز مورد نظر، سپس دام‌گذاری انفجاری در مسیر نیروهای کمکی) خنثی شد. همچنین دو بمب دست‌ساز بیست کیلویی، یک مسلسل اِم پی ۴ آمریکایی، یک کلاشینکف همراه با ۵ تیغه خشاب، ۷ نارنجک، ۲ دوربین معمولی و دید در شب، ۲ بی‌سیم، ۳ ریموت و مقادیر قابل توجهی تجهیزات مرتبط دیگر کشف و ضبط شد. یکی از سرکردگان داعشی به‌نام «محمد عمران تنویر» با نام مستعار «ابوعمران» نیز بازداشت شد. وی از اُمرای داعش موسوم به ولایت خراسان بوده است. او متخصص بمب‌سازی داعش است. او حدود 8 سال پیش به داعش پیوسته، در چند کشور منطقه حضور داشته و به عنوان یکی از اُمرای گروهک مزدور داعش ارتقاء یافته است. یکی دیگر از به اصطلاح امیران داعشی به نام «مهتاب» (مذکّر) که در پوشش کارگری وارد کشور شده بود بازداشت شد. این فرد نیز در مرحلۀ بازجویی قرار دارد. تروریستی دیگر از سرکردگان داعش خراسان همراه با چهار نفر از اعضای تیمش نیز شناسایی و بازداشت شدند. او فردی آموزش دیده، کاملاً آشنا به روش‌های حفاظتی و شگردهای امنیتی، رابط اصلی «عبدالحکیم توحیدی»، فرمانده‌ عملیات تروریستی گروهک که نقش سرپلِ سرکرده‌ فوق‌الذکر با عناصر اعزامی به ایران را ایفا می‌کرد. یک تروریست که قصد انجام عملیات تروریستی در بارگاه یکی از امامزادگان در حومۀ مشهد را داشت نیز شناسایی و بازداشت شد. بررسی‌های اولیه نشان می‌دهد که نامبرده از طریق فضای مجازی با داعش آشنا و با آن مرتبط شده است. از این فرد اسلحه و متعلقات آن کشف شده و تحت تحقیق و بازجویی قرار دارد. در آخر نیز یکی از سرکردگان گروهک صهیونیستی داعش، به نام «محمد عادل عارف» معروف به «عادل پنجشیری» که طبق آخرین ردهای به‌دست آمده، وارد منطقه‌ای در غرب تهران شده شناسایی و رهگیری شده است. این تروریست هم از مرتبطان مستقیم عبدالحکیم توحیدی (فرمانده‌ عملیات تروریستی داعش) بوده که در گذشته به اتهام طراحی عملیات انتحاری در دانشگاه کابل، بازداشت و پس از یک‌سال حضور در زندان بگرام، از زندان آزاد شده و مجدداً به اعمال تبهکارانه روی آورده بود. تاکنون تعدادی از اطرافیانش (تماماً عضو داعش) شناسایی و بازداشت شده‌اند اما او متواری و تحت تعقیب قرار دارد. لذا ضمن انتشار تصویر این تروریست سابقه‌دار، از شهروندان تقاضا داریم هرگونه اطلاعاتی از نامبرده را به ستاد خبری وزارت اطلاعات (شماره ۱۱۳) گزارش فرمایند. 👇👇 https://eitaa.com/gharargaheemamhasan1
🦋💐💚💐 💐💚💐🦋 رمان شب 48 "کیش و مات" 🔹دست هاش شل و من رو ول کرد ...چرخیدم سمتش ... صورتش بهم ریخته بود ... - چرا اینطوری شدی؟ ... 💠 سریع به خودش اومد ... خندید و با همون شیطنت، پارچ و لیوان رو از دستم گرفت ... - ای بابا ... از کی تا حالا بزرگ تر واسه کوچیک تر شربت میاره ... شما بشین بانوی من که من برات شربت بیارم خستگیت در بره ... از صبح تا حالا زحمت کشیدی ... 🔸رفت سمت گاز - راستی اگه کاری مونده بگو انجام بدم ... برنامه نهار چیه؟... بقیه اش با من ... ✅ دیگه صد در صد مطمئن شدم یه خبری هست ... هنوز نمی تونست مثل پدرش با زیرکی، موضوعِ حرف رو عوض کنه ... شایدم من خیلی پیر و دنیا دیده شده بودم ... 🔹- خیلی جای بدیه؟ ... 🔸- کجا؟ ... 🔹- سومین کشوری که بهت پیشنهاد بورسیه داده ... 🔸- نه ... شایدم ... نمی دونم ... 📌 دستش رو گرفتم و چرخوندمش سمت خودم ... - توی چشم های من نگاه کن و درست جوابم رو بده ... این جواب های بریده بریده جوابِ من نیست ... ✳️ چشم هاش دو دو زد ... انگار منتظرِ یه تکانِ کوچیک بود که اشکش سرازیر بشه ... 💢 اصلاً نمی فهمیدم چه خبره ... - زینب؟ ... چرا اینطوری شدی؟ ... من که ... 🔶 پرید وسط حرفم ... دونه های درشت اشک از چشمش سرازیر شد ... - به اون آقای محترمی که اومده سراغت بگو ... همون حرفی که بار اول گفتم ... تا برنگردی من هیچ جا نمیرم ... نه سومیش، نه چهارمیش ... نه اولیش ... تا برنگردی من هیچ جا نمیرم ... اینو گفت و دستش رو از توی دستم کشید بیرون ... 🔹 اون رفت توی اتاق ... من، کیش و مات ... وسطِ آشپزخونه ... 🌷 🌙 👇👇 https://eitaa.com/gharargaheemamhasan1
✨ ❤️السَّلاَمُ عَلَيْكَ حِينَ تَحْمَدُ وَ تَسْتَغْفِرُ.. سلام بر تو هنگامی كه سپاس واستغفـار می نمايی... و ســلام بر تـــو و گریــــه های تـــو در کُنج غربت، که هر روز برای گناهان امّتی که فراموشت کرده‌اند استغفار می‌کنی!💔 👇👇 https://eitaa.com/gharargaheemamhasan1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ ألنّاسُ فِی الدُّنیا بِالأموالِ، وَ فِی الآخِرَةِ بِالأعمَالِ 🔅 جایگاه مردم در دنیا به اموال است و در آخرت به اعمال. 📚 اعلام الدین، صفحه ٣١۵ 👇👇 https://eitaa.com/gharargaheemamhasan1
✨ يَا مَنْ يُعْطِي مَنْ سَأَلَهُ 🔅 اى آنكه هر كه سؤال كند عطا مى‏ كنى 📚 دعای ماه رجب 👇👇 https://eitaa.com/gharargaheemamhasan1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ إنَّ عُمرَكَ وقتُكَ الّذی أنتَ فیهِ 🔅 عمر تو، همین وقت و زمانی است که هم‌اكنون در آن به سر می‌بری (آن را غنیمت بشمار) 📚 شرح غرر، ج ٢، ص ٥٠٠ 👇👇 https://eitaa.com/gharargaheemamhasan1
قَالَ إِنَّمَا أَشْكُو بَثِّي وَحُزْنِي إِلَى اللَّهِ من با خدا غم و درد دل خود گویم😊 یوسف | ۸۶ الهی من لی غیرک... 🌱 👇👇 https://eitaa.com/gharargaheemamhasan1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک خواننده آمریکایی در آیات قرآن کسی که مسلمان شده و الآن مبلغ اسلام شده ببینید با چه شور و هیجان قرآن میخواند و آن را معنی می‌کند!😳😍 وقتی به آیه *یبدل الله سیئاتهم حسنات* میرسد چه اشکی میریزد😭 ┄┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🦋💐💚💐 💐💚💐🦋 49 "خداحافظ زینب" ✅ تازه می فهمیدم چرا علی گفت ... من تنها کسی هستم که می تونه زینب رو به رفتن راضی کنه ... 🔹اشک توی چشم هام حلقه زد ... پارچ رو برداشتم و گذاشتم توی یخچال ... دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم ... - بی انصاف ... خودت از پسِ دخترت برنیومدی ... من رو انداختی جلو؟ ... چطور راضیش کنم وقتی خودم دلم نمی خواد بره؟😭 🔸برای اذان از اتاق اومد بیرون که وضو بگیره ... دنبالش راه افتادم سمتِ دستشویی ... پشتِ در ایستادم تا اومد بیرون... زُل زدم توی چشم هاش ... با حالتِ ملتمسانه ای بهم نگاه کرد ... 🔵 التماس می کرد حرفت رو نگو ... چشم هام رو بستم و یه نفسِ عمیق کشیدم ... -یادته 9 سالت بود تب کردی ... سرش رو انداخت پایین ... منتظرِ جوابش نشدم ... - پدرت چه شرطی گذاشت؟ ... هر چی من میگم، میگی چشم ... 🔸التماسِ چشم هاش بیشتر شد ... گریه اش گرفته بود ... - خوب پس نگو ... هیچی نگو ... حرفی نگو که عمل کردنش سخت باشه ... 🔷 پرده اشک جلوی دیدم رو گرفته بود ... - برو زینب جان ... حرفِ پدرت رو گوش کن ... علی گفت باید بری ... و صورتم رو چرخوندم ... قطراتِ اشک از چشمم فرو ریخت ...😭 نمی خواستم زینب اشکم رو ببینه ... ❇️ تمامِ مقدماتِ سفر رو مامورِ دانشگاه از طریقِ سفارت انجام داد ... براش یه خونه مبله گرفتن ... حتی گفتن اگر راضی نبودید بگید براتون عوضش می کنیم ... هزینه زندگی و رفت و آمدش رو هم دانشگاه تقبل کرده بود ... ✈️ پای پرواز ... به زحمت جلوی خودم رو گرفتم ... نمی خواستم دلش بلرزه ... با بلند شدنِ پرواز، اشک های من بی وقفه سرازیر شد ... تمام چادر و مقنعه ام خیس شده بود ... بچه ها، حریفِ آرام کردن من نمیشدن.... 👇👇 https://eitaa.com/gharargaheemamhasan1