فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 گردان های عزالدین قسام موفق شدند اسلحه های ضد تانک AT4 که به اوکراین داده شده بود را از بازار سیاه خریداری و به غزه قاچاق کنند.
▫️
از فردا و این هفته و ماه آینده رسیدن به شیش هفت سال
#خیانتکار
@gharargaheemamhasan1
#پوستر
ولـلّٰـه
ایســتاده ایم✌🏻
@gharargaheemamhasan1
قرارگاه قرآنی وجهادی امام حسن مجتبی علیه السلام
#پوستر ولـلّٰـه ایســتاده ایم✌🏻 @gharargaheemamhasan1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱 #ریل | ملت فلسطین را نشناختهاند
✏️ رهبر انقلاب: عزم جوانان شجاع و از جانگذشته فلسطینی، با این جنایتهای علیه او، استوارتر میشود. رژیم صهیونیستی هر کار هم بکند، جبران شکست مفتضحانهای را که در این قضیّه خورد نخواهد توانست بکند.
۱۸و۲۵مهرماه۱۴۰۲
از فردا و این هفته و ماه آینده رسیدن به شیش هفت سال
➺@gharargaheemamhasan1
[عضویت]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پلیس آلمان بخاطر اسرائیل کودک کش، داره شهروندهای خودشو میکشه.
#بیشرف_بیشرف
➺@gharargaheemamhasan1
[عضویت]
4_5906600533409400656.mp3
2.37M
✌️ #طوفان_الاقصی 🇵🇸
👊 شد کرب و بلا هر کران
👊 نفرین بر کودک کشان
👊 بر حرملههای زمان
🎙 حاج صادق آهنگران
🎥 اشکهای الناز دارابیان قهرمان پرتاب دیسک در لحظه اهتزار پرچم مقدس ایران
الناز دارابیان: مدال طلایم را به کودکان شهید غزه تقدیم میکنم
@gharargaheemamhasan1
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق
🕌 قسمت ۴۰
حرارت احساسش مثل جهنم بود و تنم را میسوزاند...
با ضجه #التماسش میکردم تا خلاصم کند و اینهمه باران گریه در #دل_سنگش اثر نمیکرد که همان شب مرا با خودش برد...
در انتهای کوچه ای تنگ و تاریک، زیر بارش باران، مرا دنبال خودش میکشید و حس میکردم به سمت قبرم میروم.. که زیر روبنده زار میزدم..
و او ناامیدانه دلداری ام میداد
_خیلی طول نمیکشه، زود برمیگردم و دوباره میبرمت پیش خودم! اونموقع دیگه سوریه آزاد شده و مبارزه مون نتیجه داده!
اما خودش هم..
فاتحه دیدار دوباره ام را خوانده بود.. که چشمانش خیس و دستش به قدرت قبل نبود..
و من #نمیخواستم به آن خانه بروم..
که با همه قدرت دستم را کشیدم و تنها چند قدم دویدم که چادرم زیر پایم ماند و با صورت زمین خوردم...
تمام چادرم از خاک خیس کوچه. گِلی شده بود، ردّ گرم خون را روی صورتم حس میکردم، بدنم از درد به زمین چسبیده..
و باید فرار میکردم..
که دوباره بلند شدم و سعد خودش را بالای سرم رسانده بود که بازویم را از پشت سر کشید...
طوری بازویم را زیر انگشتانش فشار داد که ناله در گلویم شکست و با صدایی خفه تهدیدم کرد
_اگه بخوای تو این خونه از این کارا بکنی، زنده ات نمیذارن نازنین!
روبنده را از صورتم بالا کشید و تازه دید صورتم از اشک و خون پیشانی ام پُر شده..
که چشمانش از غصه شعله کشید
_چرا با خودت این کارو میکنی نازنین؟
با روبنده خیسم صورتم را پاک کرد.. و
نمیدانست با این زخم پیشانی چه کند که دوباره با گریه #تمنا کردم
_سعد بذار من برگردم ایران...
روبنده را روی
زخم پیشانی ام فشار داد تا کمتر خونریزی کند، با دست...
ادامه دارد....
@gharargaheemamhasan1