eitaa logo
قرارگاه قرآنی وجهادی امام حسن مجتبی علیه السلام
26.8هزار دنبال‌کننده
11.4هزار عکس
11.2هزار ویدیو
61 فایل
عزت و ذلت دست خداست #مجموعه فرهنگی اجتماعی شهید هاشمی #موسسه خیریه امام حسن مجتبی #گروه جهادی شهید هاشمی #حسینیه شهید هاشمی #هییت رزمندگان اسلام منطقه سرآسیاب #دارالقرآن امام رئوف علی بن موسی الرضا علیه السلام #محله اسلامی شهیدهاشمی
مشاهده در ایتا
دانلود
📍هم اکنون/ جلسه هماهنگی برنامه های ایام فاطمیه دوم در ملارد 🔹جلسه هماهنگی برنامه های ایام فاطمیه دوم با حضور فرماندار، رئیس اداره تبلیغات اسلامی، مسئولین هیأت های مذهبی در دفتر حجت الاسلام خوبانی امام جمعه ملارد در حال برگزاری است. https://eitaa.com/joinchat/1752826053Cdf15877f85
🚨 📍پیکر مطهر شهید مدافع حرم رضا عباسی در شهرستان ملارد تشییع و تدفین می شود 🔹پیکر مطهر مدافع حریم آل الله "رضا عباسی" همزمان با سالروز شهادت ام ابیها حضرت الصدیقه الطاهره در ملارد تشییع و تدفین می شود. 🔹مسلم هاشمی همرزم شهید با اعلام این خبر گفت: با درخواست خانواده معظم شهید و موافقت ستاد کل نیروهای مسلح، پیکر مطهر شهید مدافع حریم آل الله همزمان با سالروز شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها در ملارد تشییع و تدفین خواهد شد. 🔹وی افزود: پس از هماهنگی های لازم با مسئولین شهرستان، ستاد استقبال از شهید تشکیل و زمان تشییع متعاقبا" اعلام خواهد شد. 🔹شهید مدافع حرم رضا عباسی در ۲۱ دی ماه سال ۱۳۹۴ در منطقه عملیاتی خان طومان در شهر حلب سوریه به شهادت رسید. https://eitaa.com/joinchat/1752826053Cdf15877f85
گزارش تصویری جلسه شورای مجموعه فرهنگی اجتماعی شهید هاشمی با حضور برادر گرامی شهید رضا عباسی. ✅۱۴۰۲/۹/۱۸
🕌رمـــــان 🕌قسمٺ قلبم از وحشت به خودش می پیچید.. و آنها از پشت هلم میدادند تا زودتر حرکت کنم.. که شلیک گلوله😭😣😖😭😭😰 پرده گوشم را پاره کرد.. و پیشانی ابوجعده را از هم شکافت...🔥 از شدت وحشت.. رمقی به قدم هایم نمانده.. و با همان ضربی که به کتفم خورده بود،.. از پله آخر روی زمین افتادم...😣😭😣 حس میکردم زمین زیر تنم میلرزد..و انگار عده ای میدویدند.. که کسی روی کمرم زد..و زیر پیکرش کرد... رگبار گلوله خانه را پُر کرده.. و دست و بازویی تلاش میکرد سر و صورتم را ،..😭🕊 تکان های قفسه سینه اش را روی شانه ام حس میکردم.. و میشنیدم با هر تکان زیر لب ناله میزند _یا حسین!🕊✨ که دلم از سوز 😭😭 آتش گرفت. گرمای بدنش روی کمرم هر لحظه بیشتر میشد.. پیراهنم از پشت خیس و داغ شده.. و دیگر ناله ای هم نمیزد که فقط خس خس نفس هایش را پشت گوشم میشنیدم... بین برزخی از مرگ و زندگی، از هیاهوی اطرافم جز داد و بیدادی مبهم و تیراندازی بی وقفه، چیزی نمیفهمیدم... که گلوله باران تمام شد...😣😭😭😭😣 صورتم در فرش اتاق فرو رفته بود،.. چیزی نمیدیدم.. و تنها بوی خون و باروت مشامم را میسوزاند.. که زمزمه مصطفی🌸 در گوشم نشست و با یک تکان، کمرم سبک شد... گردنم از شدت درد.. به سختی تکان میخورد، به زحمت سرم را چرخاندم.. و اش دلم را زیر و رو کرد.😭😭😭 🕊ابوالفضل✨🕊 روی دستان مصطفی از نفس افتاده بود،.. از تمام بدنش خون میچکید.. و پاهایش را روی زمین از شدت درد تکان میداد... تازه میفهمیدم 😱😭🕊 من بوده... که پیراهن سپیدم... @gharargaheemamhasan1
33.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📍گزارش خبرگزاری صدا و سیما ملارد از شهید مدافع حرم رضا عباسی که به تازگی تفحص و به وطن بازگشته است در روز شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در شهرستان ملارد تشیع خواهد شد برادر غریبم شهدا را یاد کنید باذکر صلوات ❣ 🔹 شهدا دلها را تصرف می‌کنند ..... را یاد کنیم با ذکر صلوات🌹 ➖➖➖➖➖➖➖ 🔻با کانال کمیته خادمین شهداء شهرستان ملارد همراه باشید... @khademinshohdamalard
♥️ ‌گل، برای زندگی نور را بهانه می کند ! و من، تو را ... ‌🍃 و هر روز پنجره ی قلبم را به آسمانِ یادت می گشایم تا آفتابِ نگاهت 🍃 در رگهایم جاری شود ‌ ‌ با تو زنده می شوم ! 🍃 صبحت بخیر ای وعده ضمانت شده خدا♥️ 🍃 ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌ ‌‌‎‌@gharargaheemamhasan1
به خدا که وصل شوی آرامشی وجودت را فرا می گیرد که نه به ‌راحتی می‌رنجی، و نه به ‌آسانی می‌‌رنجانی آرامش، سهم دل‌هایی ست که نگاهشان به سمت خداست❤️ @gharargaheemamhasan1
. صبحتون معطر به عطر بر مهدی صاحب زمان (عج)🦋
⭕️ وقتی مرجع تقلید هست. 🔻سخنگوی نیروهای مسلح یمن: در صورت تامین‌نشدنِ غذا و داروی مردم غزه، علاوه بر کشتی‌های اسرائیلی از عبور کشتی‌هایی که مقصدشان اسرائیل است نیز جلوگیری می‌کنیم مالکیت کشتی هم اهمیتی ندارد. ✍ ➕مقام معظم رهبری؛ اسرائیل باید تحریم شود! ➖یمن؛ چشم @gharargaheemamhasan1
🕌رمـــــان 🕌قسمٺ پیراهن سپیدم همه از رنگ گل شده بود،..😭😭😭 کمر و گردنش از جای گلوله از هم پاشیده و با آخرین ✨👣 که به نگاهش مانده بود، دنبال میگشت...😭😭😭 اسلحه مصطفی کنارش مانده.. و نفسش هنوز برای می تپید که با نگاه نگرانش روی بدنم میگشت مبادا زخمی خورده باشم...😭😭 گوشه پیشانی اش شکسته و کنار صورت و گونه اش پُر از خون شده بود... ابوالفضل از آتش این همه زخم در آغوشش پَرپَر میزند.. و او تنها با قطرات اشک، گونه های روشن و خونی اش را میبوسید...😭🌸 دیگر خونی به رگ های برادرم نمانده بود که چشمانش خمار خیال شهادت🕊سنگین میشد.. و دوباره پلک هایش را می گشود تا صورتم را ببیند.. و با همان چشم ها مثل همیشه به رویم میخندید...😊🕊 مستش کرده بود.. که با لبخندی شیرین پیش چشمانم دلبری میکرد،..😍😊 صورتش به میزد و لب های خشکش برای حرفی میلرزید.. و آخر که پیش چشمانم مثل ساقه گلی شکست🥀🕊 و سرش روی شانه رها شد...🕊👣✨ انگار عمر چراغ چشمانم به جان برادرم بسته بود..😱😭 که شیشه اشکم شکست و ضجه میزدم😭😫 فقط یکبار دیگر نگاهم کند... شانه های مصطفی از گریه میلرزید😭 و داغ دل من با گریه خنک نمیشد..😭 که با هر دو دستم.. پیراهن خونی ابوالفضل را گرفته بودم و تشنه چشمانش، صورتش را میبوسیدم.. و هر چه میبوسیدم عطشم بیشتر میشد که لب هایم روی صورتش ماند.. و نفسم از گریه رفت...😭😭😫😫😭😫😭😭 مصطفی تقلّا میکرد.. دستانم را از ابوالفضل جدا کند و من دل رها کردن برادرم را نداشتم...🕊😭😭😭 که هر چه.. ادامه دارد.... @gharargaheemamhasan1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا