eitaa logo
قرارگاه قرآنی وجهادی امام حسن مجتبی علیه السلام
26.7هزار دنبال‌کننده
11.4هزار عکس
11.2هزار ویدیو
61 فایل
عزت و ذلت دست خداست #مجموعه فرهنگی اجتماعی شهید هاشمی #موسسه خیریه امام حسن مجتبی #گروه جهادی شهید هاشمی #حسینیه شهید هاشمی #هییت رزمندگان اسلام منطقه سرآسیاب #دارالقرآن امام رئوف علی بن موسی الرضا علیه السلام #محله اسلامی شهیدهاشمی
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دستگیر اراذل قداره‌کش در جنوب تهران توسط نوپو پ.ن:شیر مادر حلالتون بچه های فراجا به خصوص نوپو و یگان ویژه https://eitaa.com/gharargaheemamhasan1
🔻السلام علیک یا مُحْیِیَ مَعَالِمِ الدِّینِ وَ أَهْلِهِ... 🔹سلام بر تو و نفس مسیحایی تو که روح زندگی را در کالبد مرده ی نشانه های دین خدا می دمد تا قلب اهالی ایمان با تپشی عاشقانه زندگی حقیقی را از سر بگیرند. 🔹مولای من! بیا که سخت محتاج آمدنت هستیم. سلام امام زمانم 👇👇 https://eitaa.com/gharargaheemamhasan1
✨عارف بزرگ آیت الله بهاالدینی "ره": ✍🏻بهترین راه برای رهایی از مشکلات و رسیدن به حاجات چهار چیز است: ①←نذرکردن گوسفند برای فقراء ②←خواندن مداوم حدیث کساء ③←پرداخت صدقه ④‌←ختم صلوات 👇👇 https://eitaa.com/gharargaheemamhasan1
عشق به شهدا و دفاع مقدس در زندگی‌اش جاری بود، هر کجای زندگی‌اش سرک می‌کشیدی، می‌دیدی‌شان. خودش دیدترین و خوش قواره ترین جای خانه را که رو به قبله هم نباشد، انتخاب می‌کرد برای عکس شهدا. در همان زیرزمین کوچه طه، خیلی خوشگل به ترتیب از امام و آقا شروع کرده بود تا همت و متوسلیان و بروجردی و کاوه و عکس‌ها را چسبانده بود. مقید بود در حضور شهدا گناه نشود، همیشه می‌گفت: شهدا اینجا هستند و خجالت بکشید، به عکس ها بی‌اعتنا نبود، سعی می‌کرد پایش را رو به عکسشان دراز نکند، حتی شب‌ها که می‌خوابید. 👇👇 https://eitaa.com/gharargaheemamhasan1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥گفتند دوستان تبلیغات کنید برای دعوت به ثبت نام حوزه علمیه گفتم تبلیغات خوب برای دعوت به حوزه علمیه انجام بدم ذهنم به انتشار این کلیپ رسید که هم طنزه شاد باشید هم ثبت نام حوزه علمیه رو تبلیغات کرده باشم قابل توجه زمان ثبت نام حوزه های علمیه است 🔶پایه های هشتم ونهم در پسران تا سرباز امام زمان عجل الله از فرزندانمان دختر و پسر تربیت کنیم . جهت اطلاع بیشتر روند ثبت نام به دفتر امام جمعه ملارد مراجعه یا با شماره تلفن ۰۹۱۲۶۶۰۲۴۶۱ برادر حبیبی تماس حاصل بفرمایید 👇👇 https://eitaa.com/gharargaheemamhasan1
📝چرا سردار دلها وصیت کرده بود پیکرش کنار پیکر این شهید یوسف الهی به خاک سپرده شود؟ در یک کلام عملکرد شهید یوسف الهی بودکه باعث شد در سن کم به درجه عرفانی والا برسد ۱. از ۱۹ سالگی تا ۲۴ سالگی که شهید شد تمام سالها بغیر از ۴ روز حرام را روزه بود ۲. نماز شب ایشان ۲تا ۳ ساعت طول می‌کشید ۳. دائما ذکر خدا می‌گفت ۴. قبل از جبهه تمام هم و غمش کمک به فقرای محل بود ۵. هیچگاه دل کسی را نشکست و بسیار مهربان بود ۶. چشمان برزخی ایشان سالهای سال باز شده بود و به هیچکس نمی‌گفت ۷. خبرهای غیبی را فقط به حاج قاسم و برای پیروزی در عملیات ها می‌گفت ۸. روزهای آخر عمرش به بعضی بسیجی‌ها و پاسدارها عاقبت کارشان را گفته بود. 💥۵ خاطره از شهید حسین یوسف الهی 🔹شهید محمد حسین یوسف الهی، فرمانده واحد اطلاعات عملیات لشگر ۴۱ ثارالله کرمان بود و حاج قاسم وصیت کرده بود که در کنار او دفن شود. 1️⃣همرزم شهید: حسین به من گفته بود در کنار اروند بمان و درجه جذر و مدّ آب که روی میله ثبت می‌شود را بنویس. بعد هم خودش برای مأموریّت دیگری حرکت کرد. نیمه های شب خوابم برد. آن هم فقط ۲۵ دقیقه. بعداً برای این فاصله زمانی، از پیش خودم عددهایی را نوشتم تا کسی کسی متوجه خوابیدن من نشود. وقتی حسین و دوستش برگشتند، بی مقدّمه به من خیره شد و گفت: "تو شهید نمی‌شوی". با تعجّب به او نگاه کردم! مکثی کرد و باز به من گفت: چرا آن ۲۵ دقیقه را از پیش خودت نوشتی؟ اگر می‌نوشتی که خوابم برد، بهتر از دروغ نوشتن بود. خدا گواه است که در آن شب و در آن جا، هیچ کس جز خدا همراه من نبود!!! او از کجا میدانست!؟ 2️⃣مادر شهید: با مجروح شدن پسرم محمّدحسین برای ملاقاتش به بیمارستان رفته بودم؛ نمی دانستم در کدام اتاق بستری است. در حال عبور از سالن بودم که یک دفعه صدایم کرد: مادر! بیا اینجا. وارد اتاق شدم. خودش بود؛ محمّدحسین من! امّا به خاطر مجروح شدن، هر دو چشمش را بسته بودند! بعد از کمی صحبت گفتم: مادر! چطور مرا دیدی؟! مگر چشمانت بسته نبود؟ امّا هر چه اصرار کردم، بحث را عوض کرد! 3️⃣برادر شهید: برای پنجمین بار که مجروح و شیمیایی شد سال ۶۲ بود. او را به بیمارستان شهید لبّافی نژاد تهران آوردند. من و برادر دیگرم با اتوبوس راهی تهران شدیم.از کرمان. ساعت ۱۰:۰۰ شب به بیمارستان رسیدیم. با اِصرار وارد ساختمان بیمارستان شدیم. نمی‌دانستیم کجا برویم. جوانی جلو آمد و گفت: شما برادران محمّدحسین یوسف الهی هستید؟ با تعجّب گفتیم: بله! جوان ادامه داد: حسین گفته: برادران من الآن وارد بیمارستان شدند. برو آنها را بیاور اینجا! وارد اتاق که شدیم، دیدیم بدن حسین تمام سوخته ولی می‌تواند صحبت کند. اوّلین سؤال ما این بود: از کجا میدانستی که ما آمدیم لبخندی زد و گفت: چیزی نپرسید؛ من از همان لحظه که از کرمان راه افتادید، شما را می دیدم! محمّدحسین حتّی رنگ ماشین و ساعت حرکت و... را گفت: 4️⃣همرزم شهید: دو تا از بچّه های واحد شناسایی از ما جدا شدند. آنهم با لباس غوّاصی در آبها فرو رفتند. هر چه معطّل شدیم باز نگشتند. به ناچار قبل از روشن شدن هوا به مقرّ برگشتیم. محمّدحسین که مسؤول اطّلاعات لشکر۴۱ ثارالله کرمان بود، موضوع را با شهید حاج قاسم سلیمانی -فرمانده لشکر- در میان گذاشت. حاج قاسم گفت: باید به قرارگاه خبر بدهم. اگر اسیر شده باشند، حتماً دشمن از عملیّات ما با خبر می‌شود. امّا حسین گفت: تا فردا صبر کنید. من امشب تکلیف این دو نفر را مشخّص می‌کنم. صبح روز بعد حسین را دیدم. خوشحال بود. گفتم: چه شده؟ به قرارگاه خبر دادید؟ گفت: نه. پرسیدم: چرا؟! حسین مکثی کرد و گفت: دیشب هر دوی آنها را دیدم. هم اکبر موسایی پور هم حسین صادقی را. با خوشحالی گفتم: الآن کجا هستند؟ گفت: در خواب آنها را دیدم. اکبر جلو بود و حسین پشت سرش. چهره اکبر نور بود! خیلی نورانی بود. می دانی چرا؟ اکبر اگر درون آب هم بود، نماز شبش ترک نمی‌شد. در ثانی اکبر نامزد هم داشت. او تکلیفش را که نصف دینش بود انجام داده بود، امّا صادقی مجرّد بود. اکبر در خواب گفت: که ناراحت نباشید؛ عراقی ها ما را نگرفته اند، ما بر می‌گردیم. پرسیدم: چه طور؟! گفت: شهید شده اند. جنازه های شان را امشب آب می آورد لب ساحل. من به حرف حسین مطمئنّ بودم. شب نزدیک ساحل ماندم. آخر شب نگهبان ساحل از کمی جلوتر تماس گرفت و گفت: یک چیزی روی آب پیداست. وقتی رفتم، دیدم پیکر شهید صادقی به کنار ساحل آمده! بعد هم پیکر اکبر پیدا شد! 5️⃣همرزم شهید: زمستان سال ۶۴ بود. با بچّه های واحد اطّلاعات در سنگر بودیم. حسین وارد سنگر شد و بعد از کلّی خنده و شوخی گفت: در این عملیّات یک راکت شیمیایی به سنگر شما اصابت می کند. https://eitaa.com/gharargaheemamhasan1
ادامه متن فوق بعد با دست اشاره کرد و گفت: شما چند نفر شهید می شوید. من هم شیمیایی می شوم. حسین به همه اشاره کرد به جز من! چند روز بعد تمام شهودهای حسین، در عملیّات والفجر ۸ محقّق شد!... 🤲 روحش شاد و یادش گرامی باد🌷 https://eitaa.com/gharargaheemamhasan1
على بن مهزيار: به حضرت جواد عليه‌السلام گفتم: پاداش زائر حضرت رضا عليه‌السلام چيست؟ فرمود: به خدا قسم بهشت...
حالا که دستمان از ضریحت کوتاه است کمی یـادمـان کن ... به همین یادت زنده ایم (:
@madahi - کربلایی محسن عرب خالقی.mp3
4.45M
ای شب جمعه ی بدون حرم... دست ما رو به کربلا برسون...😭😭 هواتو کردم بزار یکبار دیگه بیام دورت بگردم😭😭
سلام به اقا فراموش نشه🤲 السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین(علیه السلام)...✋💚🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🛑 نماز دو ركعتی روز جمعه ☀️ که تا جمعه آینده فتنه و بلائی نرسد ▫️هر كه در روز جـمعه، بعد از نماز ظهر، دو ركعت نماز كند و بخواند در هر ركعت: ▪️ سوره «حمد»   ۱ بار ▪️سوره «توحید» ۷ بار ▫️و بعد از نماز بگويد : ⭐️ اَللَّـهُمَّ اجْعَلْنی مِنْ اَهْلِ الْجَنَّةِ الَّتی حَشْوُهَا الْبَرَكةُ وَعُمّارُهَا الْمَلائِكَةُ مَعَ نَبِيِّنا مُحَمَّد صَلَّی اللهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَاَبينا اِبراهيمَ عَلَيْهِ السَّلام ▪️خدايا! مرا از اهل بهشت قرار ده، كه درونش همه بركت است و کارکنانش همه فرشتگان هستند، در كنار پيامبر ما حضرت محمّد که درود فرستد خدا بر او و آلش و با پدر ما حضرت ابراهيم عليه السّلام. ▫️تا جمعه ديگر فتنه و بلائی به او‌ نرسد و حقّ تعالی جمع كند ميان او و حضرت محمّد صلّی اللهُ عليه وآله و سلّم و حضرت ابراهيم عليه السّلام. ▫️علّامه مجلسی فرموده كه اگر اين دعا را غير سيّد بخواند بجای "وَاَبينا"، "وَاَبيهِ" بگويد. 📚 منابع:      مَفاتیح‌الجِنان، شیخ عباس قمی      مِصباح‌المُتَهَجِّد، شيخ طوسی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
التماس دعا و شبتون مملو از آرامش ! ان‌شاءالله امشب خواب بین الحرمین ببینید حداقل تو خواب یه زیارت عالی برید !✨