نی نی توی حیاطه
چشمش به آسمونه
منتظره برف بیاد
از ابر، دونه دونه
به ابر میگه: «چرا کم
برف میآری واسه مون
زمستونه! لم نده
بیکار توی آسمون
برفهای دیروز تو
هی چیکه چیکه آب شد
اون آدم برفیای که
ساخته بودم خراب شد
برفهای سردتر بریز
توی حیاط خونه
برفی که زود آب نشه
یکی دو روز بمونه!»
💥ما را با دوستانتان معرفی کنید 💥
#کانال محتوای مربیان خلاق #جوانه_ها
👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2333474830Cb23e87b19b
~$نماز.pptx
165
#پاورپونت زیبای نماز 🌺
#محتوای ناب🌷🌷
🌷🌷🌺🌷🌺🌷🌺
💥ما را با دوستانتان معرفی کنید 💥
#کانال محتوای مربیان خلاق #جوانه_ها
👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2333474830Cb23e87b19b
شرح قسمت دوم حدیث
✅حسن خلق
امام صادق (ع ) دراین باره فرمود:
(اِنَّ الْبِرَّ وَ حُسْنَ الْخُلْقِ یعْمُرانِ الدِّیارَ وَ یزیدانِ فِی الاَْعْمارِ)
بحارالانوار ، ج 71 ، ص 150
بدرستی که نیکوکاری و خوش خلقی، سرزمینها را آباد می کند و بر عمرها می افزاید.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:
(اِنَّ الْعـَبـْدَ لَیـَبـْلُغُ بـِحـُسـْنِ خـُلْقـِهِ عـَظـیـمَ دَرجـاتِ الاْ خـِرَةِ وَ اَشـْرَفَ الْمـَنـازِلَ وَ اِنَّهُ ضـَعیفُ الْعِبادَةِ)
بـدرسـتی محجة البيضاء ، ملاّ محسن فيض كاشانى ، ج 5 ، ص 93 ، دفتر انتشارات اسلامى ، قم .
بنده، در سایه خوش خلقی خود به درجات بزرگ و مقامات والایی در آخرت می رسد، با آنکه عبادتش ضعیف است.
امام صادق علیه السلام فرمود:
(اِنَّ الْخُلْقَ الْحَسَنَ یمیثُ الْخَطیئَةَ کما تُمیثُ الشَّمْسُ الْجَلیدَ)بحارالانوار ، ج 71 ، ص۳۷۵
بدرستی که اخلاق نیکو لغزشها را ذوب می کند. همان گونه که آفتاب یخ را.
رسول خدا صلی اللّه علیه وآله فرمود:
(اَکثَرُ ما تَلِجُ بِهِ اُمَّتِی الْجَنَّةَ تَقْوَی اللّهِ وَ حُسْنُ الْخُلْقِ)
اصول كافى ، ج 2 ، ص 100
امتیازی که امّت من به سبب داشتن آن به بهشت می روند، تقوای الهی و حُسن خلق است.
🔴نمونه ای از حسن خلق امام کاظم(علیه السلام)
محمود ناصری
89 اما کاظم علیه السلام و مردی دشنام گو
یکی از دشمنان اهل بیت علیه السلام در مدینه، امام موسی بن جعفر علیه السلام را اذیت می کرد، هر وقت حضرت را می دید دشنام می داد و ناسزا به علی علیه السلام می گفت. روزی یکی از اصحاب حضرت عرض کرد:
به من اجازه بده این مرد تبهکار را بکشم. امام علیه السلام او را از این کار به شدت بر حذر داشت. سپس از حال آن جویا شد. گفتند: در اطراف مدینه کشاورزی می کند، امام بر مرکب خود سوار شد و به سراغ او رفت، وقتی به مزرعه او رسید مرد با ناراحتی فریاد زد:
آهای! زراعت مرا لگد مال نکن.
امام کاظم همچنان به سوی او می رفت تا به او رسید، با چهره خندان احوال پرسی کرد و فرمود: تا کنون چقدر در این مزرعه خرج کرده ای؟
مرد: صد دینار.
- امید واری چقدر حاصل برداری؟
- علم غیب ندارم.
- من می گویم چقدر امیدواری برداشت کنی؟
مرد: امیدوارم دویست دینار بردارم.
امام کاظم علیه السلام کیسه ای که صد دینار در آن بود به او داد و فرمود:
این مبلغ را بگیر و خداوند آنچه را که امید برداشت از این مزرعه داری به تو بدهد.
آن مرد گستاخ، در برابر اخلاق خوب حضرت چنان تحت تاثیر قرار گرفت که همان لحظه از جا حرکت کرد سر امام را بوسید، خواهش کرد که از خطایش چشم بپوشد.
امام کاظم علیه السلام در حالی که با لبخند که نشان می داد از تقصیرات او گذشته از آنجا برگشت. چندی نگذشت که امام علیه السلام وارد مسجد شد دید همان مرد عمری در آنجا نشسته است وقتی که امام را دید با کمال خوشرویی گفت: الله اعلم حیث یجعل رسالته : خداوند می داند مقام امامتش را به چه کسی بسپارد.
اصحاب دیدند برخورد آن مرد خشن و گستاخ، به طور کامل عوض شده دور او جمع شدند و گفتند: رفتار تو قبلاً چنین نبود. او بار دیگر امام را ستود و سوالاتی کرد و امام جواب او را داد و او رفت:
آنگاه امام کاظم علیه السلام به اصحاب فرمود: این همان شخصی بود که شما از من اجازه گرفتید تا او را بکشید. اکنون می پرسم که کدام یک از این دو کار بهتر است؟ آنچه که شما می خواستید یا آنچه که من انجام دادم؟ با دادن اندکی پول او را به راه آوردم و جلوی شرش را گرفتم
♦️بهترین حسن خلق هم حسن خلق با خانواده است
#اهل_بیت
#امام_کاظم
#اخلاق
#حسن_خلق
کانال ره توشه مبلغین
@mobaleqin20
بسم الله الرحمن الرحیم
بخش یک:شرح حدیثی از امام کاظم(علیه السلام)
قال موسی بن جعفر(علیهماالسلام):
وَاللّهِ ما اُعطِىَ مُومِنُ قَطَّ خَیرَ الدُّنیا وَالآخِرَةِ، اِلاّ بِحُسنِ ظَنِّهِ بِاللّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ رَجائِهِ لَهُ وَ حُسنِ خُلقِهِ وَالکفِّ عَنِ اغتیاب المُؤمِنینَ
به خدا قسم خیر دنیا و آخرت را به مؤمنى ندهند مگر به سبب حسن ظن و امیدوارى او به خدا و خوش اخلاقى اش و خوددارى از غیبت مؤمنان.
بحارالأنوار، ج. ۶، ص. ۲۸، ح. ۲۹
✅ شرح قسمت اول:حسن ظن و امیدواری به خدا
برخی فکر می کنند خدا با اینها پدر کشتگی دارد.همیشه اتفاقات زندگی را منفی می بینند.تا کنار هم مینشینند همه چیز را گردن خدا می اندازند که خدا بچه بود به من داد؛خدا به ما خوشی نداد،خدا برای ما نخواست و...
چرا؟چون به هر دلیلی کمی زندگی بر وفق مراد و گاها زیاده خواهی آنها نشده است.
نشانه ی این افراد این است که هی میگویند:شانس ما رو ببین!مردم بچه دارند منم بچه دارم!و...
ولي بشری که خوش بین به خداست زندگی برایش زیبا می شود.اگر ورشکست شد،زندگی به مشکل خورد،اینها فحش به خدا نمیدهند
حجت الاسلام دانشمند تعریف میکرد شخصی را دیدم دست و پا فلج و کج،پشت او را سه تا قوز بزرگ،لب پایین نداشت وقتی مرا دید گفت شیخ من آیت خدا هستم خدا را شکر مرا اینطور کرد تا مردم مرا ببینند و بگویند الحمدلله که من بدن سالمی دارم.
به خدا سوء ظن نداشته باشیم
بزرگترین گناه گناه ناامیدی است
بعد از شرک به خدا دومین گناه نا امیدی از رحمت خواست
لَا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ (سوره یوسف آیه۸۷) کفار فقط از رحمت خدا نا امید می شوند
شیخ صدوق(ره) به سند معتبر از عبدالله بزاز نیشابوری روایت كرده كه گفت: در میان من و حمید بن قحطبه طوسی معامله ای بود. در سالی به نزد او رفتم. چون خبر آمدن مرا شنید در همان روز ورود، مرا طلبید پیش از آن كه جامه های سفر را تغییر دهم و آن هنگام وقت زوال از ماه مبارك رمضان بود .
چون بر او وارد شدم، دیدم حمید در خانه ای نشسته است كه نهر آبی در میان آن جاری است. چون سلام كردم و نشستم، آفتابه و لگن آوردند. دستهای خود را شست و مرا نیز امر كرد كه دستهای خود را بشویم . آنگاه خوان طعام او را حاضر كردند. از خاطر من محو شده بود كه ماه رمضان است و من روزه دارم. چون دست به جانب طعام بردم روزه را به خاطر آوردم، دست كشیدم. حمید گفت: چرا طعام نمیخوری؟ گفتم: ماه مبارك رمضان است و من بیمار نیستم علتی و مرضی ندارم كه موجب افطار باشد، آن پلید گفت: من نیز علتی ندارم و بدنم صحیح است. این بگفت و بگریست.
چون از خوردن طعام فارغ شد گفتم: ایّها الامیر( ای امیر!) سبب گریه شما چه بود؟
گفت: سببش آن است كه در وقتی كه هارون در طوس بود، شبی از شبها در میان شب مرا طلبید، چون به نزد او رفتم، دیدم شمعی به نزد او می سوزد و شمشیر برهنه نزد او گذاشته است و خادمی پیش او ایستاده. چون مرا دید گفت: تا چه اندازه دراطاعت من حاضری؟ گفتم: به جان و مال تو را مطیع و فرمانبردارم. پس ساعتی سر به زیر افكند. آنگاه مرا رخصت برگشتن داد. چون برگشتم باز پیك او به طلب من آمد و این مرتبه ترسیدم و گفتم: انالله و انا الیه راجعون گویا اراده قتل مرا كرده است. چون بر او داخل شدم، باز پرسید كه چگونه است اطاعت تو نسبت به من؟
گفتم: فرمانبرداری می كنم به جان و مال و فرزند و عیال.
پس تبسمی كرد. باز مرا رخصت بازگشتن داد. همین كه داخل خانه خود شدم ، دیگر بار رسول او آمد و مرا به نزد او برد. چون بر او وارد شدم سخن سابق را تكرار كرد. این دفعه من جواب گفتم: اطاعت میكنم تو را به جان و مال و فرزند و دین خود.
رشید چون این جواب را شنید، بخندید و گفت: این شمشیر را بگیر و آنچه این خادم تو را بدان امر میكند بجای آر. پس خادم شمشیر را به دست من داد و مرا به خانه ای برد كه در آن خانه مقفّل بود. خادم در یكی از آنها را گشود. در آن حجره بیست نفر دیدم از پیران و جوانان و كودكان كه گیسوان داشتند و در بند و زنجیر بودند و همگی از فرزندان علی و فاطمه (علیهماالسلام) بودند.
آن خادم گفت: خلیفه تو را امر كرده است كه اینان را گردن زنی. پس یك یك را بیرون می آورد و من در كنار آن چاه ایستاده بودم و آنان را گردن می زدم. تا آن كه تمام آنان را كشتم. پس سرها و تنهای ایشان را در آن چاه افكند و حجره دیگر را گشود. در آن حجره نیز بیست نفر از اولاد علی و فاطمه زهرا (علیهماالسلام) مقیم بودند.
خادم گفت: خلیفه امر كرده كه اینان را نیز مقتول سازی. پس یك یك را من گردن می زدم و او سرها و بدنها را در چاه می افكند.
پس در حجره سوم را گشود. در آن حجره نیز بیست نفر از سادات علوی و فاطمی محبوس و در قید و بند بودند و گیسوها كه علامت سیادت بود داشتند.
خادم گفت: خلیفه امر كرده كه اینان را هم گردن بزنی. پس یك یك را بیرون آورد و من آنها را گردن زدم؛
تا از قتل نوزده تن اینان بپرداختم. چون نفر بیستم را آورد و من آنها را گردن زدم؛ تا از قتل نوزده تن اینان بپرداختم. چون نفر بیستم را آورد مرد پیری بود. پیرمرد گفت: دستت بریده باد ای ملعون! نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) وقتی از تو بپرسد برای چه شصت تن از اولاد مرا مظلوم و بیگناه بكشتی چه پاسخ خواهی داد و چه عذری خواهی آورد؟
من چون این سخن را شنیدم بر خود لرزیدم. پس خادم نزد من آمد و بانگ بر من زد. ناچار آن سید علوی پیر را به قتل رساندم و بدنهای همه را در چاه افكندم.
حال می اندیشم، من كه شصت تن از اولاد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را مظلوم و بی تقصیر كشته ام؛ نماز و روزه، مرا چه فایده بخشد؟ یقین دارم كه پیوسته در جهنم خواهم بود.
نزد امام کاظم(علیه السلام) رفتم و قضیه را گفتم و حضرت فرمود:گناه نا امیدی او از کشتن شصت سید بیشتر است.
تتمة المنتهی، شیخ عباس قمی، ص 240
در روایت آمده شخص جهنمی را به سوی دوزخ می برند و او مدام پشت سرش را نگاه میکند. خطاب میرسد:او را به بهشت ببرید زیرا او به امید بخشش پشت سرش را نگاه می کرد
ولی این امید نباید باعث جرئت به گناه نکند.این امید راه شیطان را بسته تا ما را از توبه نا امید نکند
✅ادامه دارد.. ..
#اهل_بیت
#امام_کاظم
#اخلاق
#حسن_ظن
#امید
کانال ره توشه مبلغین
@mobaleqin20
4_256605084547288329.docx
111.3K
#درسنامه الگوی برتر
#طرح_درس
#مبعث_پیامبر(ص)
#رنگ_امیزی
#کودکانه
#عیدمبعث
┏━━━🍃🍂━━━┓
🆔 @razedaneh
┗━━━🍂🍃━━━┛
4_256605084547288328.docx
100.3K
#طرح_درس
#مبعث_پیامبر(ص)
#رنگ_امیزی
#کودکانه
#عیدمبعث
┏━━━🍃🍂━━━┓
🆔 @razedaneh
┗━━━🍂🍃━━━┛
4_256605084547287999.pptx
5.29M
#پاورپوینت زیبای پیامبر💐
🔹قابل استفاده در مدارس ومساجد
🔸ویژه نوجوان
#مبعث_پیامبر(ص)
#رنگ_امیزی
#کودکانه
#عیدمبعث
┏━━━🍃🍂━━━┓
🆔 @razedaneh
┗━━━🍂🍃━━━┛
4_256605084547288007.ppsx
2.17M
#پاورپوینت زیبای پیامبر💐
🔹قابل استفاده در مدارس ومساجد
🔸ویژه مقطع ابتدایی
#مبعث_پیامبر(ص)
#رنگ_امیزی
#کودکانه
#عیدمبعث
┏━━━🍃🍂━━━┓
🆔 @razedaneh
┗━━━🍂🍃━━━┛
4_6048475689881960455.docx
87.8K
جزوه مبعث پیامبراکرم(ص)شامل:
🔹زندگینامه
🔸داستان
🔹شعر
#مبعث_پیامبر(ص)
#رنگ_امیزی
#کودکانه
#عیدمبعث
┏━━━🍃🍂━━━┓
🆔 @razedaneh
┗━━━🍂🍃━━━┛