💖 ❀ ﴾﷽﴿ ❀ 💖
أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ القلوب
🌼پنجمین روز عیدتون
💐خجسته باد.🌺🌿
🌼هر روز که با عشق تو
💐آغاز کنيم
🌼شعر و غزل و ترانه را
💐ساز کنيم
🌼تا آخر روز کاممان
💐شيرين است
🌼وقتى که زبان به نام تو
💐باز کنيم.🙏🌺🌿
🌼سلام صبحتون به نیکی و💐
💐عـافیت.عشق و زیبایی..🕊💐
🌼طبیعت گوارای وجودتان باد💐
💐گذرثانیه های عمرتون توام...💐
🌼با آرامش و عشق و سلامتی💐
💐ان شاءالله امروز کنار خانواده
🌼دوستان با خوشی و شادی..💐
💐سپری کنید مهمونی هاتون.💐
🌼قشنگ دورهمی تون پرخاطره
💐و زندگیتون شیرین باشه💐
🗓امروز:دوشنبہ
🗓٠۵/فروردین ماه/١٣٩٨/٠١
🗓١٨/رجب/١٤٤٠/٠٧
2019/03/Mar/25🗓
🌺⚜🌺⚜🌺⚜🌺⚜🌺
🌹👈ذڪــــــــــرروز
*یا قاضِیَ الْحاجات*«💯مرتبه»
ای برآورنده ی حاجت ها
نزدیکی های عید بود، من تازه معلم شده بودم و اولین حقوقم را هم گرفته بودم، صبح بود، رفتم آب انبار تا برای شستن ظروف صبحانه آب بیاورم.
از پله ها بالا می آمدم که صدای خفیف هق هق گریه مردانه ای را شنیدم، از هر پله ای که بالا می آمدم صدا را بلندتر می شنیدم...
( گوینده همراه با گریه کردن تعریف می کند...)
پدرم بود، مادر هم او را آرام می کرد،
می گفت: آقا! خدا بزرگ است، خدا نمیگذارد ما پیش بچه ها کوچک شویم! فوقش به بچه ها عیدی نمی دهیم!...
اما پدر گفت:
خانم! نوه های ما، در تهران بزرگ شده اند و از ما انتظار دارند، نباید فکر کنند که ما......
حالا دیگر ماجرا روشن تر از این بود که بخواهم دلیل گریه های پدر را از مادرم بپرسم
دست کردم توی جیبم، 100 تومان بود
کل پولی که از مدرسه (به عنوان حقوق معلمی) گرفته بودم
روی گیوه های پدرم گذاشتم و خم شدم و گیوه های پر از خاکی را که هر روز در زمین زراعی همراه بابا بود بوسیدم.
آن سال، همه خواهر و برادرام ازتهران آمدند مشهد، با بچه های قد و نیم قدشان
پدر به هرکدام از بچه ها و نوه ها 10 تومان عیدی داد؛ 10 تومان ماند که آن را هم به عنوان عیدی به مادر داد.
اولین روز بعد از تعطیلات بود، چهاردهم فروردین، که رفتم سر کلاس.
بعد از کلاس، آقای مدیر با کروات نویی که به خودش آویزان کرده بود گفت که کارم دارد و باید بروم به اتاقش؛
رفتم، بسته ای از کشوی میز خاکستری رنگ کهنه گوشه اتاقش درآورد و به من داد.
گفتم: این چیست؟
گفت: "باز کنید؛ می فهمید".
باز کردم، 900 تومان پول نقد بود!
گفتم: این برای چیست؟
گفت: "از مرکز آمده است؛ در این چند ماه که شما اینجا بودی بچه ها رشد خوبی داشتند؛ برای همین من از مرکز خواستم تشویقت کنند."
راستش نمی دانستم که این چه معنی می تواند داشته باشد؟!
فقط در آن موقع ناخودآگاه به آقای مدیر گفتم:
این باید 1000 تومان باشد، نه 900 تومان!
مدیر گفت: از کجا می دانی؟
کسی به شما چیزی گفته؟
گفتم: نه، فقط حدس می زنم، همین.
در هر صورت، مدیر گفت که از مرکز استعلام میگیرد
و خبرش را به من می دهد.
روز بعد، همین که رفتم اتاق معلمان تا آماده بشوم برای رفتن به کلاس، آقای مدیر خودش را به من رساند و گفت: من دیروز به محض رفتن شما استعلام کردم، درست گفتی!
هزار تومان بوده نه نهصد تومان
آن کسی که بسته را آورده صد تومان آن را برداشته بود
که خودم رفتم از او گرفتم
اما برای دادنش یک شرط دارم
گفتم: "چه شرطی؟"
گفت: بگو ببینم، از کجا این را می دانستی؟!
گفتم: هیچ، فقط شنیده بودم که خدا ده برابر کار خیرت را به تو بر می گرداند، گمان کردم شاید درست باشد
🌺⚜🌺⚜🌺⚜🌺⚜
@ghasedak40
دختری با پدرش میخواستند از یک پُل چوبی رد شوند...
🔸پدر رو به دخترش گفت: دخترم دست من را بگیر تا از پل رد شویم.
🔹دختر رو به پدر کرد و گفت: من دست تو را نمیگیرم تو دست مرا بگیر...
🔸پدر گفت: چرا؟ چه فرقی میکند؟ مهم این است که دستم را بگیری و با هم رد شویم...
🔹دخترک گفت: فرقش این است که اگر من دست تو را بگیرم ممکن است هر لحظه دست تو را رها کنم،
🔸اما تو اگر دست مرا بگیری هرگز آن را رها نخواهی کرد!
این دقیقا مانند داستان رابطهی ما با خداوند است؛
هرگاه ما دست او را بگیریم ممکن است با هر غفلت و ناآگاهی دستش را رها کنیم،
🔹اما اگر از او بخواهیم دستمان ما را بگیرد، هرگز دستمان را رها نخواهد کرد!
و این یعنی #عشق...
🔵"دعا کنیم فقط خدا دستمونو بگیره
🌴 🌴
💠یاعلے💠
@ghasedak40
اصول پنج گانه موفقیت و آرامش
✅ اصل اول
من اجازه ورود افکار منفی را به ذهن خودم نمیدهم
من در هر حال و در بدترین شرایط زندگی ام مثبت فکر میکنم.
✅ اصل دوم
من اجازه اعتراض به تقدیر خداوند را ندارم
او بهتر ازهمه بر جریان امور مسلط است
✅ اصل سوم
من اجازه تنبلی ،تن پروری ،بیکاری را ندارم
من در برابر سختی های جسمی و روحی مقاوم هستم چون من جسم نیستم بلکه روحی بزرگ هستم
✅ اصل چهارم
من اجازه ماندن در وادی جهل و ناآگاهی و نادانی را ندارم
من باید بدانم
من باید بخوانم
✅ اصل پنجم
من غیر از خداوند به هیچ کس نیاز ندارم
او برای من کافی است
ذکر او مایه آرامش روح من است
او همنشین من است
من به خداوند عشق میورزم
️
💟 @ghasedak40
آیا خدا به عبادات ما نیاز دارد که فرمان داده نماز بخوانیم و رو به کعبه بایستیم؟
پاسخ : اگر همه مردم رو به خورشید خانه بسازند چیزی به خورشید اضافه نمیشود و اگر همه مردم پشت به خورشید خانه بسازند، چیزی از خورشید کم نمیشود.
خورشید نیازی به مردم ندارد که رو به او کنند، این مردم هستند که برای دریافت نور و گرما باید خانههای خود را رو به خورشید بسازند.
خداوند به عبادات مردم نیازی ندارد که فرمان داده نماز بخوانند. این مردم هستند که با رو کردن به او از الطاف خاص الهی برخوردار میشوند و رشد میکنند.
)قران میفرماید: اگر همه مردم کافر شوند، ذرهای در خداوند اثر ندارد، زیرا او از همه انسانها بی نیاز است. ان تکفروا انتم و من فی الارض جیمعا فان الله لغنی حمید (سوره ابراهیم،آیه 8.
#نکات_تربیتی_خانواده ۲۳
🔴 قالَ الصادقُ علیه السلام:
💠 إِنَّ الْمَرْءَ یَحْتَاجُ فِی مَنْزِلِهِ وَ عِیَالِهِ إِلَی ثَلَاثِ خصالٍ یَتَکَلَّفُهَا وَ إِنْ لَمْ یَکُنْ فِی طَبْعِهِ ذَلِکَ مُعَاشَرَةٌ جَمِیلَةٌ وَ سَعَةٌ بِتَقْدِیرٍ وَ غَیْرَةٌ بِتَحَصُّنٍ
💠 هر مردی برای اداره کردن خانواده خود به سه #خصلت نیازمند است و باید آنها را به کار ببرد، اگر چه این ویژگیها در #طبیعت او نباشد:
1⃣رفتار خوب و #زیبا با افراد خانواده
2⃣ #گشاده_دستی حساب شده
3⃣ #غیرت در جهت حفظ خانواده
📙بحارالأنوار، ج ۷۵، ص ۲۳۵
🍃❤️ @ghasedak40