هدایت شده از روشنای نور ( من و دانشجوهام )
🌹کتاب صوتی
☘️☘️شبهای پیشاور☘️☘️
پیشنهاد میشود
حتما کتاب #شبهای_پیشاور
(مناظره تاریخی سلطان الواعظین شیرازی با علمای اهل سنت) را بخوانید
و اگر حال خوندنشو ندارید حداقل کتاب صوتیای که از روی این کتاب گرانبها ساخته شده رو حتما گوش بدید.☝️
شیعه و سنی باید بداند
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌺
ندانستن بدترین نوع جهل است
حتما با دقت و تا انتها گوش دهید
۱۰ شب ایدئولوژی
مستنداتی از قرآن و روایات مشهور و با استناد به کتب اهل تسنن
☘️💥☘️💚☘️💚☘️💚
#عید_غدیر
#غدیر
««« قسمت سوّم »»»
👇👇👇👇
@Manodaneshjooham
هدایت شده از روشنای نور ( من و دانشجوهام )
13.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⬅️ ساختمانی فوق لاکچری که حسن روحانی ساخت!
🔹ساختمان لاکچری «سلام» همان ساختمانی است که حسن روحانی در سال پایانی دولتش به منظور استقرار پس از دوران ریاست جمهوری با وجود مخالفت شهرداری و به صورت غیرقانونی ساخت.
🔹دولت سیزدهم بلافاصله پس از استقرار، این ساختمان را پلمپ و اقدامات لازم برای فروش این ساختمان فوق لاکچری را آغاز کرد.
🔹قرار است درآمد حاصل از فروش این ملک، صرف مناطق محروم شود.
👇👇👇👇👇👇👇👇
امشب شب اول ماه ذی الحجه هست
🕋 نماز دهه اول ذی الحجة
➖➖➖➖
💠 امام باقر ( علیه السلام ) :
هیچ گاه نماز دهه اول ذی الحجة را ترک نکنید . اگر این نماز را بخوانید ، در ثواب أعمال حاجیان شریک خواهید بود ، هر چند که به حج نرفته باشید .
⏪ وجود نازنین امام زمان (عج) همه ساله جزو حاجیان آن سال می باشد .
✅ کیفیت نماز
نماز دهه اول ذی الحجة در ده شب اول این ماه از غروب آخرین شب ماه ذیقعده ( یعنی امشب که شب سه شنبه هست و بعبارتی دوشنبه شب میشه ) تا شب عید قربان بین نماز مغرب و عشا خوانده می شود .
🔰 این نماز دو رکعت است.
🔰 در هر رکعت بعد از تکبیرة الإحرام ابتدا سوره حمد و بعد سوره توحید ( قل هوالله أحد...) و سپس آیه ۱۴۲ سوره أعراف خوانده شود .
🔰 وَ واعَدْنا مُوسی ثَلاثِینَ لَیلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیلَةً وَ قالَ مُوسی لِأَخِیهِ هارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِین .َ
◀️ اگر آیه را حفظ نیستید ، از روی نوشته یا گوشی بخوانید .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💞خوانده احمد به لبش خطبه زهرا و علی
💕جبرییل آمده از عرش به یک صوت جلی
💞من وکیلم که به ساقی بدهم کوثر را؟
💕زیر لب فاطمه از سوی خدا گفت:بلی
عیدتون مبارک
8.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ 🎬 #استاد_شجاعی
✘ دولتها نخواستند؛
مسئلهی حجاب را، بموقع و ریشهای حل کنند!
🌐 آپارات | یوتیوب
@Ostad_Shojae
10.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♡ مقام وجایگاه مبلغ #غدیر پیش خداوند
✓ دغدغه مند غدیر طبق روایت پیامبراکرم مستجاب الدعوه است
✓تبلیغ غدیر و خرج اموال برای امیرالمومنین علیه السلام واجب است./استاد کاشانی
هدایت شده از روشنای نور ( من و دانشجوهام )
کد خبر: ۳۲۶۶۴۶
خبرگزاری دانشجو
۰۹:۴۱ - ۳۱ خرداد ۱۳۹۳
سبک زندگی شهدا به روایت همسرانشان - 4
مهریه عجیب همسر دکتر چمران / سفارش هایی که شهید چمران شب قبل از شهادت به همسرش داشت
وارد اتاق شدم دیدم مصطفی روی تخت دراز کشیده. گفت: «من فردا شهید میشوم. ولی من میخواهم شما رضایت بدهید اگر رضایت ندهید شهید نمیشوم». آخر رضایتم را گرفت. بعد دو سفارش به من کرد: ...
گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»، شهادت در فرهنگ دینی و بومی ما مقام بزرگی است و شهدا با نحوه مرگ خود به این مقام دست پیدا کردند اما بدون تردید نحوه زندگی آنها به گونهای بوده که این نوع مرگ را برای آنها رقم زده است. یکی از بهترین افرادی که در خصوص نحوه زندگی شهدا اطلاع دارند و واجد این شایستگی هستند که زندگی عملی شهدا را حداقل در بعد خانوادگی آن به تصویر بکشند همسرانشان هستند. در سلسله گزارشهای «سبک زندگی شهدا به روایت همسرانشان» راوی روایت زنان شهدا از زندگی همسرانشان میشویم.
در چهارمین شماره از این سلسله گزارشها به بازخوانی برگهایی از زندگی خانوادگی شهید مصطفی چمران میپردازیم. شهید چمران در سال 1311 در تهران متولد و در سال 1360 در دهلاویه به شهادت رسید. همسر اول دکتر چمران یک زن آمریکایی به نام تامسن هیمن بود که پس از مهاجرت دکتر به لبنان نتوانست شرایط سخت زندگی در این کشور را تحمل کند و از دکتر جدا شد. همسر دوم شهید چمران زنی لبنانی به نام غاده جابر بود. متن زیر گزارشی است از خاطرات غاده از شهید چمران.
مهریه عجیب
مهریهام قرآن کریم بود و تعهد از داماد که مرا در راه تکامل و اهل بیت (ع) و اسلام هدایت کند. اولین عقد در صور بود که عروس چنین مهریهای داشت. یعنی در واقع هیچ وجهی در مهریهاش نداشت برای فامیلم، برای مردم عجیب بود اینها.
....
اولین باری که امام موسی مرا بعد از ازدواج با مصطفی در لبنان دید، خواست تنها با من صحبت کند. گفت: غاده! شما میدانید با چه کسی ازدواج کردهاید؟ شما با مردی خیلی بزرگ ازدواج کردهاید. خدا به شما بزرگترین چیز را در عالم داده، باید قدرش را بدانید. من از حرف آقای صدر تعجب کردم. گفتم: من قدرش را میدانم و شروع کردم از اخلاق مصطفی گفتن.
آقای صدر حرف من را قطع کرد و یک جمله به من گفت: این خلق و خوی مصطفی که شما میبینید، تراوش باطن او است و نشستن حقیقت سیر و سلوک در کانون دلش. این همه معاشرت و رفت و آمد مصطفی با ما و دیگران تنازل از مقام معنوی اوست به عالم صورت و اعتبار و خیلی افسوس میخورد کسانی که اطراف ما هستند درک نمیکنند، تواضع مصطفی را از ناتوانیش میدانند و فقیر و بیکس بودنش. امام موسی میگفت: من انتظار دارم شما این مسائل را درک کنید.
....
گاهی فکر میکرد به همین خاطر خدا بیش تر از همه از او حساب میکشد، چون او با مصطفی زندگی کرد با نسخه کوچکی از امام علی (علیه السلام). همیشه به مصطفی میگفت: «تو حضرت علی نیستی. کسی نمیتواند او باشد فقط حضرت امیر آن طور زندگی کرد و تمام شد». مصطفی هم چنان که صورت آفتاب خوردهاش باز میشد و چشم هایش نمدار: «نه درست نیست! با این حرف دارید راه تکامل در اسلام را میبندید. راه باز است. پیامبر میگوید هرجا من پا گذاشتم امتم میتواند. هر کس به اندازه سعهاش».
شکستن مجسمه های تزئینی
به مصطفی میگفتم: «من نمیگویم خانه مجلل باشد، ولی یک مبل داشته باشد که ما چیز بدی از اسلام نشان نداده باشیم که بگویند مسلمانها چیزی ندارند، بدبختند» مصطفی به شدت مخالف بود، میگفت: «چرا ما این همه عقده داریم؟ چرا میخواهیم با انجام چیزی که دیگران میخواهند یا میپسندند نشان دهیم خوبیم؟ این آداب و رسوم ماست. نگاه کنید این زمین چقدر تمیز است مرتب و قشنگ. این طوری زحمت شما هم کم میشود، گرد و خاک کفش هم نمیآید روی فرش».
ما مجسمههای خیلی زیبا داشتیم که بابا از آفریقا آورده بود. خودمان دوتا همه را شکستیم. میگفت: «اینها برای چه؟ زینت خانه باید قرآن باشد به رسم اسلام. به همین سادگی». وقتی مادرم گفت: «شما پول ندارید من برایتان وسایل خانه میآورم»، مصطفی رنجید گفت: «مساله پولش نیست مساله زندگی من است که نمیخواهم عوض شود».
....
سختی کشیدن به خاطر خدا
بیشتر روزهای کردستان را در مریوان بودیم. آنجا هیچ چیز نبود. روی خاک میخوابیدم. خیلی وقتها گرسنه میماندم و غذا هم اگر بود هندوانه و پنیر و ... خیلی سختی کشیدم. یک روز بعد از ظهر تنها بودم روی خاک نشسته بودم و اشک میریختم که مصطفی سرزده آمد. دو زانو نشست و عذرخواهی کرد و گفت: من میدانم زندگی تو نباید اینطور باشد. تو فکر نمیکردی به این روز بیفتی. اگر خواستی میتوانی برگردی تهران ولی من نمیتوانم. این راه من است. گفتم: میدانی بدون شما نمیتوانم برگردم. گفت: اگر خواستید بمانید به خاطر خدا بمانید نه به خاطر من.
....
چمران به خاطر رزمنده ها کولر روشن نمی کرد