eitaa logo
قاصدک
102.9هزار دنبال‌کننده
66.9هزار عکس
46.1هزار ویدیو
137 فایل
👈ما نمیتونیم آینده رو انتخاب کنیم، فقط رقمش میزنیم همین...😉 . . . . آیدی ادمین تبادلات: @Maleka_ad تعرفه تبلیغات؛ https://eitaa.com/joinchat/3446669459Cc4cd1f4ae2 جهت رزرو تبلیغات به لینک بالا بپبوندین👆👆 🎎خیلی کانال خوبیه. @shapaarak
مشاهده در ایتا
دانلود
قاصدک
این مرد امشب میمیرد🌹❣ پارت– 494 بعد از بازگشت از بيمارستان براى صرف نهار به رستوران رفت
این مرد امشب میمیرد🌹❣ پارت– 495 و نه می توانی قلبت را دور بیندازی، زخم تـکه ای از قلب توست. زخم اگر نباشد، قلبت هم نیست. زخم اگر نخواهی باشد، قلبت را باید بتوانی دور بیندازی. قلبت را چگونه دور می اندازی؟ "زخم و قلبت یکی هستند." *** به خانه كه رسيديم طبق روال اين روزهد عماد با مانايش سرگرم بود يلدل ذوق زده طفل را از دست پدر ربود و آنقدر فشردش تا گريه دخترك مظلوم در آمد طناز مثل هميشه باوقار و مهربان كنار عماد دست همسرش را با عشق ميفشرد در كنار هم آرامش محضى داشتند عشق و زندگى شان قابل ستايش بود هيچ وقت نديده بودم حتى با صداى كمى بلند با هم صحبت كنند عماد عاشق خانواده كوچكش بود مرد شده بود آنقدر كه خيالم راحت بود ميتوانم در همه امور به او اعتماد كنم يلدا وقتى مانا را براى خوردن شير به مادرش سپرد سمت برادرش رفت عماد پيشانى خواهر را با عشق ب*و*سيد و حال خواهر زاده اش را جويا شد يلدا صورت برادر را نوازش كرد _ عماد ميدونستى من خيلى دوستت دارم داداشى اين روزها راحت و مدام احساسش را نسبت به سايرين بيان ميكرد ولى اينبار متفاوت تر از هميشه بود يلدا واقعا از داشتن چنين خانواده اى مسرور بود... امشب در اوج سرمستى از باده عشق همسرم و يگانه عشق همه روزهاى زنده بودنم شكمش را ميب*و*سم و با فرزندم دقايقى طوالنى صحبت ميكنم پاهاى همسرم كه ورم باردارى آزرده اش كرده اس را ماساژ ميدهم ب*و*سه روى ساق پاهايش ميگزارم موهايم را نوازش ميكند _ تو جذاب ترين غول چراغ جادوى دنيايى _ دختر!!! ميخندد جانم جان ميگيرد با هر خنده اش در آغوشم آرام به خواب رفته است @ghaseedak
قاصدک
این مرد امشب میمیرد🌹❣ پارت– 495 و نه می توانی قلبت را دور بیندازی، زخم تـکه ای از قلب تو
این مرد امشب میمیرد🌹❣ پارت– 496 خوشبختم... خوشبخت پايان فصل دوم بسمه تعالى فصل سوم #٨٢ قسمت ٨٢ اين مرد امشب ميميرد بگزار و بگذر، اى روزگار! كه ساليانى است بس دور ، همچنان متوالى آمدى و رفتى ، نه آمدنت خبر از خود داشت و نه رفتنت اثر از خود، فقط ميدانم آن قدر شتابان، به قدر يك پلك بر هم گذاشتن و يا نفسى كوتاه آمدى و رفتى و من زمانى به خود آمدم كه ديدم در گورستان خاطرات ايام دور نشسته وگذر زمان و مكان را در دست نوشته هاى آنان كه رفتند ،خط به خط خواندم ، زمان را در عقربه هاى فرسوده هنگام كه دگر دير زمانيست صداى تيك تاك از آن بر نمى خيزد، كم كم به بوته فراموشى سپرده و در تدفين خاطرات دور گذشته سوگوارانه به ماتم نشسته ام ... مثل همه چيز... مثل همه كس... مثل هميشه... در راهرو كه قدم بر ميدارم احساسى غريب و در عين حال نزديك، قدم هاى سستم سوى درد آواى نعره هاى توام با ناله و را يارى ميبخشد تا هرچه سريعتر و با آخرين توان فغان آن شير زخمى آشنا حركت كنم او اينجاست... در چند قدمى من حتى قبل از ديدن عكس پاسپورتش عطرش حضورش را فرياد ميزند عطرى كه ساليانى دور تنها من ميشناختم و من از فاصله چند ميلى مترى استشمامش كرده بودم! زمين گرد است، درست!! اما خيلى بعيد و عجيب است بعد از هشت سال دورى و فرار بعد از آن همه اتفاق تلخ و عهد محكم، حال كه آرامش و خوشبختى محض زندگى ام را تنها زير سايه گذشت و مردانگى او يافتم، حال كه بعد از تولد فرزندم مغز و قلبم ميرفت كه فراموش كند يك مطرود خاطى از تمام عزيزان و خاندانم هستم حال كه طعم نوازش و ب*و*سه هاى همسرم برايم بهترين طعم دنياست چرا بايد در دورترين نقطه دنيا در دهكده اى كوچك از سرزمينى غريب او اينجا باشد؟؟ آمده بود كه وجودش دوباره و دوباره شرمزده ام كند از خودم از حماقت و نامردى ام؟! مگر غير از اين بود كه گفت من بزرگترين لكه ننگ اين خاندان و حافظه اش خواهم ماند؟! مگر خودش نخواسته بود حتى گورم را هم در دورترين جاى هستى گم گنم تا رد و نشانى در تاريخ از من باقى نماند؟! من تمام راهرو بيمارستان را ميدويدم و خاطره هايم به دنبالم ميدويد... @ghaseedak
بنشیـــن ڪہ با خیــالِ تـــو شبهــا نخفتـہ ایم... @ghaseedak
• ‏وقتی میخواین سراغشو بگیرین مثل بافقی بپرسین: باعث خوشحالیِ جانِ غمین من کجاست😌💭 @ghaseedak
خرابم می‌کند هردم فریب چشم جادویت...😍 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @ghaseedak ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
19.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اسکله‌نازچشات‌حریم‌امن‌دقایقم این‌ساعت‌گلایه‌عقربه‌دقایقم💔😔 @ghaseedak
🌷🌷🌷 چیزهایی هست که هر چه هم که نخواهیشان ببینی، باز می‌آیند. باز سنگین و بی‌رحم می‌آیند و خود را روی تو می‌افکنند و گرد تو را می‌گیرند و توی چشم و جانت می‌روند و همهٔ وجودت را پر می‌کنند و آن را می‌ربایند، که دیگر تو نمی‌مانی، که دیگر تو نمانده‌ای که آن‌ها را بخواهی یا نخواهی، آن‌ها تو را از خودت بیرون رانده‌اند و جایت را گرفته‌اند و خود تو شده‌اند. دیگر تو نیستی که درد را حس کنی، تو خود درد شده‌ای … 👤ابراهیم گلستان 📚آذر ماه آخر پاییز مطالب زیبا👈 @ghaseedak 🌷🌷🌷
🌷🌷🌷 کوتاه‌ترين جوک هاي ايراني: . . . . 1) سايپا مطمئن 2) دانشگاه آزاد اسلامي 3) اينترنت پرسرعت ايران 4) بانکداري اسلامي 5) گارانتي 6) شايسته سالاري 7) کي مهريه را داده کي گرفته 8) احساس تکليف کانديداها 9) زن بگيره درست ميشه با اجازه من دو تا جوک بلندتر هم به ذهنم ميرسه به اينا اضافه ميکنم: 10) هرجا سخن از اعتماد است نام بانک ملي ايران مي‌درخشد! 11) علامت استاندارد ايران نشانه مرغوبيت کالاست!! 😂😂 مطالب زیبا👈 @ghaseedak 🌷🌷🌷