💖💖خبری عاشقانه برای فردا💌
💖#مهر
فردا می تواند برای شما روزی باشد که تغییرات عاطفی ای که سال های گذشته برایتان رخ داده دوباره یاد آوری شود.
💖#آبان
فردا به فردی که مدت ها به فکر او بودی خواهی رسید و روز عاشقانه ای را خواهید ساخت.
💖#آذر
در قلمرو عشق و روابط عاطفي، تحول فوق العاده ای اتفاق ميافتد كه براي تو تعيين كننده خواهد بود.
💖#دی
فردا مشکلی که در مورد استقلالت در رابطه داشتی حل می شود و از بین خواهد رفت.
💖#بهمن
يک مكالمه حضوري يا تلفني تو را فوق العاده خوشحال و ذوق زده خواهد کرد.
💖#اسفند
قلبی از غيب برنامهريزي كرده است تا تو فردا موفقيت عاطفی فوق العاده ای را بدست آوري.
@ghaseedak 💞
💖💖خبری عاشقانه برای فردا💌
💖#فروردین
فردا يك روز رويايي خواهد بود. از آن روزهايي كه تو ميتواني به آرزوهايت برسي.
💖#اردیبهشت
دوست و يا همسرتان به سوی شما می آید و سعي میکند تا دو نفري با يك گفتگوي جدي و صريح مشكلات را حل و فصل كنيد.
💖#خرداد
فردا زمان براي آشنا شدن با فردي جديد آماده می شود.
💖#تیر
يک خوشبیاری عاطفی کوچک اما موثر در انتظار توست.
💖#مرداد
چراغ يك رابطه در حال روشن شدن است!
💖#شهریور
با انجام یک توافق ، آرامش برقرار خواهد شد.
@ghaseedak 💞
💖💖یقیناً
زیبایی و عشق
یکسان هستند.
بدون عشق
زیبایی وجود ندارد،
و بدون زیبایی عشق وجود ندارد.
زیبایی در ظاهر است،
زیبایی در گفتار است،
زیبایی در رفتار است.
اگر
عشق نباشد،
رفتار تهی است؛
گفتار فقط محترمانه است؛
آن صرفاً محصول جامعه است،
یک فرهنگ به خصوص است،
و چیزی که تولید میشود
مکانیکی است،
مرده است.
👤کریشنامورتی
@ghaseedak 💞
🌷🌷🌷
⏰لحظه تحویل سال 1400 سال گاو
ساعت 13:07:27
روز شنبه 30 اسفند 1399 هجری شمسی
هم اول هفتس😍
هم اول ماه 😍
هم اول سال😍
و هم اول قرن😍
بفرست واسه همه
تا اولین نفر باشی! ☺️
کمتر از 33 روز و چند ساعت باقی مونده😊
مطالب زیبا👈 @ghaseedak
🌷🌷🌷
🌷🌷🌷
ما یکی از نخستین خانوادههایی در شهرمان بودیم که صاحب تلفن شدیم.
آن موقع من هشت،نهساله بودم،
یادم میآید که قاب برّاقی داشت و به دیوار نصب شده بود و گوشیاش به پهلوی قاب آویزان بود.
من قدم به تلفن نمیرسید،
اما همیشه وقتی مادرم با تلفن صحبت میکرد با شیفتگی به حرفهایش گوش میکردم.
بعد من پی بردم که یکجایی در داخل آن دستگاه، یک آدم شگفتانگیزی زندگی میکند به نام «اطلاعات لطفاً» که همه چیز را در مورد همه کس میداند.
او شماره تلفن و نشانی همه را بلد بود.
نخستین تجربۀ شخصی من با «اطلاعات لطفاً» روزی بود که مادرم به خانۀ همسایهمان رفته بود.
من در زیر زمین خانه با ابزارهای جعبه ابزارمان بازی میکردم که ناگهان با چکش بر روی انگشتم زدم.
درد وحشتناکی داشت اما گریه فایده نداشت چون کسی در خانه نبود که با من همدردی کند.
انگشتم را در دهانم میمکیدم و دور خانه راه میرفتم که ناگهان چشمم به تلفن افتاد.
به سرعت یک چهار پایه از آشپزخانه آوردم و زیر تلفن گذاشتم و روی آن رفتم و گوشی را برداشتم و نزدیک گوشم بردم.
و توی گوشی گفتم «اطلاعات لطفاً» چند ثانیه بعد صدایی در گوشم پیچید:
«اطلاعات بفرمائید»
من در حالیکه اشک از چشمانم میآمد گفتم «انگشتم درد میکند»
«مادرت خانه نیست؟»
«هیچکس بجز من خانه نیست
«آیا خونریزی داری؟»
«نه، با چکش روی انگشتم زدم و خیلی درد میکند»
«آیا میتوانی درِ جا یخیِ یخچال را باز کنی؟»
«بله، میتونم»
«پس از آنجا کمی یخ بردار و روی انگشتت نگهدار»
بعد از آنروز، من برای هر کاری به «اطلاعات لطفاً» مراجعه میکردم ...
مثلاً موقع امتحانات در درسهای جغرافی و ریاضی به من کمک میکرد.
یکروز که قناریمان مرد و من خیلی ناراحت بودم دوباره سراغ «اطلاعات لطفاً» رفتم و ماجرا را برایش تعریف کردم.
او به حرفهایم گوش داد و با من همدردی کرد.
به او گفتم: «چرا پرندهای که چنین زیبا میخواند و همۀ اهل خانه را شاد میکند باید گوشۀ قفس بیفتد و بمیرد؟»
او به من گفت «همیشه یادت باشد که دنیای دیگری هم برای آواز خواندن هست»
من کمی تسکین یافتم.
یک روز دیگر به او تلفن کردم و پرسیدم کلمۀ fix را چطور هجّی میکنند.
یکسال بعد از شهر کوچکمان (پاسیفیک نورث وست) به بوستن نقل مکان کردیم و من خیلی دلم برای دوستم تنگ شد.
«اطلاعات لطفاً» متعلّق به همان تلفن دیواری قدیمی بود و من هیچگاه با تلفن جدیدی که روی میز خانهمان در بوستن بود تجربۀ مشابهی نداشتم.
من کمکم به سن نوجوانی رسیدم اما هرگز خاطرات آن مکالمات را فراموش نکردم.
غالباً در لحظات تردید و سرگشتگی به یاد حس امنیت و آرامشی که از وجود دوست تلفنی داشتم میافتادم.
راستی چقدر مهربان و صبور بود و برای یک پسربچه چقدر وقت میگذاشت.
چند سال بعد، بر سر راه رفتن به دانشگاه، هواپیمایم در سیاتل برای نیم ساعت توقف کرد.
من ۱۵دقیقه با خواهرم که در آن شهر زندگی میکرد تلفنی حرف زدم و بعد از آن بدون آنکه فکر کنم چهکار دارم میکنم، تلفن اپراتور شهر کوچک دوران کودکی را گرفتم و گفتم «اطلاعات لطفاً».
به طرز معجزهآسایی همان صدای آشنا جواب داد.
«اطلاعات بفرمائید»
من بدون آنکه از قبل فکرش را کرده باشم پرسیدم
«کلمۀ fix را چطور هجّی میکنند؟»
مدتی سکوت برقرار شد و سپس او گفت «فکر میکنم انگشتت دیگر خوب شده باشد.»
من خیلی خندیدم و گفتم «خودت هستی؟»
و ادامه دادم «نمیدانم میدانی که در آن دوران چقدر برایم با ارزش بودی یا نه؟»
او گفت «تو هم میدانی که تلفنهایت چقدر برایم با ارزش بودند؟»
من به او گفتم که در تمام این سالها بارها به یادش بودهام و از او اجازه خواستم که بار بعد که به ملاقات خواهرم آمدم دوباره با او تماس بگیرم.
او گفت «حتماً این کار را بکن. اسم من شارون است»
سه ماه بعد به سیاتل برگشتم. تلفن کردم اما صدای دیگری پاسخ داد.
«اطلاعات بفرمائید»
«میتوانم با شارون صحبت کنم؟»
«آیا دوستش هستید؟»
«بله، دوست قدیمی»
«متأسفم که این مطلب را به شما میگویم. شارون این چند سال آخر به صورت نیمهوقت کار میکرد زیرا بیمار بود. او پنجهفته پیش درگذشت»
قبل از اینکه تلفن را قطع کنم گفت «شما گفتید دوست قدیمیاش هستید. آیا همان کسی هستید که با چکش روی انگشتتان زده بودید؟»
با تعجب گفتم «بله»
«شارون برای شما یک پیغام گذاشته است. او به من گفت اگر شما زنگ زدید آن را برایتان بخوانم»
سپس چند لحظه طول کشید تا درِ پاکتی را باز کرد و گفت:
«نوشته به او بگو دنیای دیگری هم برای آواز خواندن هست. خودش منظورم را میفهمد»
من از او تشکر کردم و گوشی را گذاشتم.
"هرگز تأثیری که ممکن است بر دیگران بگذارید را دست کم نگیرید."
📚 سوپ جوجه برای روح
👤 جک کنفیلد
مطالب زیبا👈@ghaseedak
🌷🌷🌷
🌷🌷🌷
عشق به کلمه نیاز دارد.
مدتی کوتاه میتوان به حسِ بیکلام اعتماد کرد،
اما در درازمدت،
عشقِ بیکلام و کلامِ بیعشق دوام نخواهد آورد!
👤 لنا آندرشون
📚 تصرف عدوانی
مطالب زیبا👈 @ghaseedak
🌷🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خانواده ایرانی بعد از خرید میوه😅
@ghaseedak
5.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💕تقـدیم ڪن به ڪسے ڪه دوسـش داری💕🍃🌸🌸🍃❤️❤️❤️
@ghaseedak
حق با دکتر شریعتیه: "آنچه در کویر میروید خیال است."
کویر مرنجاب، اصفهان
@ghaseedak