فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دختر عزیز جونم
دختر یکی یه دونم
دختر قشنگ ونازه
دخترتومهربونم
#تقدیم.به.همه.دختران.ایران.زمین 🙏💐
❣ @ghaseedak ❣
قاصدک
این مرد امشب میمیرد❣🌹 پارت– 110 جام نفرتم از ه*و*س هاى مردانه باز لبريز شد در اين لحظات از اين
این مرد امشب میمیرد❣🌹
پارت–111
معين برهنه نبود فقط دكمه هاى پيراهنش باز بود و كمربندش در دستش !!!مات و
مبهوت مانده بودم چه اتفاقى در حال وقوع بود
_ مگه نگفتم تكون نميخورى ؟! نميخوام جايى بخوره كه كسى بفهمه عين ٢ بچه
بايد كتك بخورى تا آدم شى نميخوام همه بفهمنن حيوونى و زبون سرت نميشه برگردد د
نميخوام ريختنو ببينم
_ ولى تو...
نگذاشت حرفم تمام شود
_ خدا بهت رحم كرد ميخواستم ببينم اگه اهل اينجور كثافت كاريام هستى و تو اون
مهمونى اين مدلى هم حال كردى استخوناتو خورد كنم به حال خودت بميرى فكر كردى من
با هركسى ميخوابم؟! من با اينكه مردم تنم حرمت داره االنم نه حرف بزن نه با صداى بلند
گريه كن
بايد خوشحال ميبودم كه فقط امتحانم كرده بود و يا وحشت زده از كمربند دستش
كه قرار بود تنم را نوازش دهد؟! پس قدرتم كجا رفته بود فلج شده بودم از ترس چند دقيقه
پيش قدرت ايستادن هم نداشتم و فقط خدا ميدانست كه من در مقابل اين مرد چرا
ضعيف ميشدم؟؟
سرم را باز غرق كوسن ها كردم هر ضربه اى كه روى تنم فرود مى آمد پنجه اى به
يك كوسن ميكشيدم و اگر با ضربه اى تكان ميخوردم سرم فرياد ميكشيد
جايى از تمام پشت بدنم از گردن تا زانوانم از ضربه هاى كمربند چرمى اش در امان
نماند كم كم بى حس شده بودم حتى چند ضربه آخر آخ هم نگفتم و جيغ نكشيدم باالخره
دست كشيد و كمر بند را پرت كرد باز هم نميخواستم نگاهش كنم اين ميهمانى ارزش اين
همه ترس و بعد اينهمه درد را نداشت
حس كردم پايين كاناپه اى كه من رويش در حال جان دادن بودم روى زمين
نشست صداى نفس هاى تندش را ميشنيدم و نجواى التماس وارش را كه اصال به
شخصيتش نمى آمد
_ آدم شو دختر آدم شو تو رو هركى ميپرستى آدم شو
دلم براى شكنجه گرم لحظه اى سوخت ...
حق داشت من آن روزها اصال آدم نبودم...
عمه با التماس به در ميكوفت دلش طاقت نياورده بود و آمده بود دير رسيدى عمه
!! يلدايى كه دلت نيامد هيچ وقت دست رويش بلند كنى زير كمربند آقايت داشت جان
ميداد
متوجه شدم كه معين در را باز كرد عمه كه حتما كمربند و مرا در آن حالت ديده بود
سمتم دويد و بغلم كرد سرم را بلند كرد و كمك كرد بنشينم وقتى كه نشستم از درد جاى
كمربند فرياد زدم
معين انگار دلش به رحم آمده بود: _ نميتونه بشينه كمكش كن بره اتاقش بخوابه
_ آقا بچمو كشتى ؟ دستت درد نكنه
❣ @ghaseedak ❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من واسہ داشتنِت ھرچیوبدم کمہ🙊💏
تویہ جوردیگہ ای فرق میکنی باھمہ😍😌
من واسہ دیدنِت شہرومیریزم بھم😉
تومیدونی حسموخوب میدونی عاشقم💋😘
❣ @ghaseedak ❣
من به عشق در یک نگاه اعتقاد دارم
چون در اولین نگاه زندگی "مادرم" رودیدم
❣ @ghaseedak ❣