eitaa logo
قرارگاه حاج قاسم سلیمانی
11.5هزار دنبال‌کننده
21.7هزار عکس
18.5هزار ویدیو
64 فایل
«بِسْمِ اللَّهِ القٰاصِمِ الجَبّٰاریٖنْ» خط خون نقطه‌ی پایان سلیمانـی نیست... بِھ‌َراسـ💪ـید که این اولِ بسم الله است...🌷 کانون تبلیغاتی پربازده قاصدک ❄️👇 https://eitaa.com/joinchat/3340238882Ca4b5329bfc
مشاهده در ایتا
دانلود
✍امام علی علیه السلام می فرمایند: به راستی که خداوند برای گروهی کشته شدن را مقدر فرموده و برای دیگران مردن را.. هر گروه به همان سرنوشت که خداوند مقدر کرده است می رسد پس خوشا به سعادت مجاهدان راه خدا و کشته شدگان در راه طاعت او... 📚شرح نهج البلاغه 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ http://eitaa.com/joinchat/3829268513C24b28f680e
‏گفـت: ‌دختر رو چہ‌ بہ‌ ؟!💣 🦋گفتـم‌: شاید ‌توےِ‌ جنگ شهید نشنـ🍃 🦋اما همین ‌بس‌ کہ ‌ بعضے مادرهآ و ‌آوینے‌ و قاسم‌ سُلیمانـے داریم..✌️🏻♥️ 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ http://eitaa.com/joinchat/3829268513C24b28f680e
🔹 ** *قاسمم کشته به میدان می شود...* نشسته بود روی صندلی. با لحن گرم و گیرایش از شهدای کربلا می خواند؛ رجز خوان و شمرده شمرده: «... چون خدا خواهد بیند کشته ات... در میان خاک و خون آغشته ات... اکبرم در راه دین جان میدهد.» کمی آن طرف‌تر سید مصطفی بدرالدین1 لباس رزم پوشیده بود و داشت چفیه اش را آماده می کرد. حاجی چفیه ای را از روی میز برداشت. سمت سید آمد. محکم بغلش کرد. شعر را ادامه داد: «رونقی بر دین و قرآن می دهد.» چفیه را دور کمر همرزمش بست و گره زد. «قاسمم کشته به میدان می شود...» وقتی آمریکایی ها ماشینش را زدند غیر از آن بدن ارباً ارباً، چند تا وسیله شخصی هم از حاجی باقی ماند. یکی اش کتاب گلچین احمدی بود؛ کتاب اشعار مدح و مرثیه ائمهٔ اطهار علیه سلام. کتابی که باید در بساط روضه خوان ها دنبالش گشت نه کنار دست یک فرمانده ارشد نظامی. 1. شهید سید مصطفی بدرالدین از فرماندهان شاخه نظامی حزب الله لبنان که اردیبهشت ماه 1395 در نزدیکی فرودگاه دمشق به شهادت رسید. منبع: 📕سلیمانی عزیز 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ http://eitaa.com/joinchat/3829268513C24b28f680e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨 ماجــرای عکــس معــروف حاج قاســم و ابومهــدی 🔰گره ای که امام حسین(ع) باز کرد 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ http://eitaa.com/joinchat/3829268513C24b28f680e
10.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 برای دفاع از حرم سه ساله امام حسین (ع) باید سه ساله خودم را تنها بگذارم.... 📝 بخشی از وصیتنامه شهید مدافع حرم ذکریا شیری 🎥 لحظات جانسوز وداع دختر شهید با ذکریا شیری در معراج شهدا ۲۲مهر ۹۹ 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ http://eitaa.com/joinchat/3829268513C24b28f680e
✨ روزی در منطقه‌ای در سوریه حاجی خواست با دوربین دید بزنه، خیلی محل خطرناکی بود. من بلوکی را که سوراخی داشت بلند کردم که بذارم بالای دیوار که دوربین استتار بشه. همین که گذاشتمش بالا، تک  تیرانداز بلوک رو طوری زد که تکه تکه شد ریخت روی سر و صورت ما. ✨ حاجی کمی فاصله گرفت. خواست دوباره با دوربین دید بزنه که این بار، گلوله‌ای نشست کنار گوشش روی دیوار، خلاصه شناسایی به خیر گذشت. ✨ بعد از شناسایی داخل خانه‌ای شدیم برای تجدید وضو، احساس کردم اوضاع اصلا مناسب نیست؛ به اصرار زیاد حاجی رو سوار ماشین کردیم و راه افتادیم. هنوز زیاد دور نشده بودیم که همون خونه در جا منفجر شد و حدود هفده تن شهید شدند. 💫 بعداز این اتفاق حاجی به من گفت: حسین امروز چند بار نزدیک بود شهید بشیم، اما حیف... ✍ راوی شهید حسین پورجعفری 🌹 ۳۸ شب تا سالگرد یک پرواز 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ http://eitaa.com/joinchat/3829268513C24b28f680e
19.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹سخنان شهید سلیمانی در مورد برجام۲ 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ http://eitaa.com/joinchat/3829268513C24b28f680e
پایان ماموریت بسیجی "شهادت" است 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ http://eitaa.com/joinchat/3829268513C24b28f680e
✨خداوندا! در دستان من چیزی نیست؛ نه برای عرضه [چیزی دارند] و نه قدرت دفاع دارند، اما در دستانم چیزی را ذخیره کردهام که به این ذخیره امید دارم و آن روان بودن پیوسته به سمت تو است. ✨وقتی آنها را به سمتت بلند کردم، وقتی آنها را برائت بر زمین و زانو گذاردم، وقتی سلاح را برای دفاع از دینت به دست گرفتم؛ اینها ثروتِ دست من است که امید دارم قبول کرده باشی. 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ http://eitaa.com/joinchat/3829268513C24b28f680e
*🌹گل سر سبد رفقا* *نگاهم را دوختم به قاب عکس روی دیوار. «مرد حسابی! تو یه دونه پسر داشتی، می ذاشتی براش زن می گرفتی بعد می رفتی شهید می شدی. رفتیم خواستگاری، پدرِ دختر خانم منو ضایع کرد. گفت بابات کجاست؟ من یه دانشجو هستم، اصلا آداب خواستگاری و مهریه برون رو نمی دونم. بابا! رفیقات می گن شهدا حاظرن ناظرن، شهدا دستگیری می کنن، نمی خوای از یه دونه پسرت دستگیری کنی؟ نمی خوای فردا شب جلوی طایفه عروس سربلند بشم؟» هق هق گریه از نفس انداخته بودم، نفهمیدم کی خوابم برد.* *دست انداختم دور گردن بابا. گفتم: «بابا فردا شب مراسم خواستگاریه منه.» گفت: « همه رو می دونم. اصلا نگران نباش. رفیقام درست گفتن که شهدا حاظرن، ناظرن. نگران نباش دستت رو می گیرم. به جان بابا فردا شب یه کاری می کنم که مراسم خواستگاریت تا آخر عمر زبانزد طایفه عروس باشه. یه کاری می کنم مراسمت خیلی باآبرو برگزار بشه. فردا شب یکی از رفیقام میاد توی مراسم درباره مهریه و همه چی حرف می زنه. خودش خواستگاری رو مدیریت می کنه.»* *ساعت سه نیمه شب بود که از خواب پریدم. بدو کاغذ و خودکار آوردم و تمام آنچه را بابا در خواب گفته بود ، یادداشت کردم و زیرش امضا کردم.* *نوشته را گذاشتم توی پاکت و دادم به مادرم.* *در را که باز کردم، چشم هایم چهارتا شد.طایفه عروس شانه به شانه نشسته بودند. دوباره حس بی کسی آمد سراغم. به حرف های دیشب بابا فکر می کردم که یکهو گوشی مادرم زنگ خورد.* *نمی دانستم پشت خط که بود؛ مادر بلند شد ایستاد: «شما الان توی این خیابونید؟ جلوی این آپارتمانید؟ پس بفرمایید داخل.»* *مادر با دلی قرص گفت: «یه مهمون هم از طرف ما میاد.»* *همهمه بود ، کسی زیاد توجه نکرد. زنگ خانه را زدند. در سالن که باز شد، حاج قاسم سلیمانی آمد داخل. مادر عروس با اسپند به استقبال آمد، عروس گریه کرد، یکی عکس سلفی انداخت، یکی زنگ زد خبر داد که فلانی! تو که دوست داشتی با حاج قاسم عکس یادگاری بگیری، بیا اینجا.* *شور و شوق فامیل که خوابید، حاجی رو به عروس گفت:* *«دخترم! مهریه چقدر؟» خودش همه مراسم را مدیریت کرد. همان طور که بابا گفته بود. به مادرم گفتم: «اون پاکت نامه را بده حاجی.»* *حاج قاسم می خواست نامه را بگذارد توی جیبش که گفتم:* *«بخونش حاجی.» نامه را خواند: «الان ساعت سه نصفه شب، بابام رو خواب دیدم. گفت شهدا حاظرن، ناظرن، ما هواتونو داریم. بابا یکی از رفیقام رو می فرستم توی مراسمت میاد، مراسمت باشکوه میشه. اصلا نگران نباش. رفیقم جلسه خواستگاری رو مدیریت می کنه.» حاجی با دست قطره های اشکش را پاک می کرد تا روی کاغذ ردی به جا نگذارد.* *دم بابا گرم! رفیقش را فرستاده بود، آن هم گل سر سبدشان را.* *راوی: حاج حسین کاجی به نقل از فرزند شهید اکبری* *منبع: صوت موجو است، کتاب سلیمانی عزیز* 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ http://eitaa.com/joinchat/3829268513C24b28f680e
🔰 کار جالب و زیبای شهید چمران در اتاق خود 🔅 از شهید دکتر چمران پرسیدند: چرا در چهار گوشه اتاقت آیه «فمن یَعمل مثقال ذرةٍ خیراً یَرَهُ و مَن یَعمل مثقال ذرةٍ شراً یَرَه» (سوره زلزال 7 و 8) را نوشته‌ای؟ ✅ پاسخ داد: می‌خواهم هر لحظه و به هر طرف که نگاه می‌کنم این پیام را به یاد بیاورم که هستی باشعور، بانشاط و آگاه است. 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ http://eitaa.com/joinchat/3829268513C24b28f680e