eitaa logo
قرارگاه حاج قاسم سلیمانی
11.9هزار دنبال‌کننده
21.7هزار عکس
18.5هزار ویدیو
64 فایل
«بِسْمِ اللَّهِ القٰاصِمِ الجَبّٰاریٖنْ» خط خون نقطه‌ی پایان سلیمانـی نیست... بِھ‌َراسـ💪ـید که این اولِ بسم الله است...🌷 کانون تبلیغاتی پربازده قاصدک ❄️👇 https://eitaa.com/joinchat/3340238882Ca4b5329bfc
مشاهده در ایتا
دانلود
خیلی ساکت و مظلوم بود.خیلی هم نظم داشت،☺️ هر وقت از مدرسه می­‌آمد خانه🏡، اولین کاری که می­‌کرد پله­‌ها را تمیز می­‌کرد و کفش­‌ها👟 را دستمال می­‌کشید، بعد دست­‌هایش را می­‌شست وجلوی آفتاب☀️ خشک می‌کرد. بسیار کمک حال من بود طوری که وقتی مهمان می‌آمد لذت می­‌بردم از اینکه همه چیز یکدست و سفره منظم چیده شده.☺️ خودش غذا نمی­­‌خورد تا مهمان‌ها غذایشان تمام شود». 🌸 🌷
15.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📣📣برای چندمین بار ! سخنان این شیر مسلمان و ، سرکار خانم مهرناز اسدی فوق تخصص بیماریهای ریوی و عفونی که سیمای جمهوری اسلام هم پخش شد را، ببینید وپخش کنید!
7.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ مرصاد حزب الله | حیدر | لبیک یابن الحیدر بانوای حاج محمود کریمی - ولایت فقیه همان ولایت امیرالمومنین است - ولایت فقیه استمرار راه معصومین است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨💔✨ ‏گُفتم شرابِ وَصل، به اُوباش می‌دهند ؟ با خنده گُفت: بنده‌یِ او ، باش ، می‌دهند ... 💔
آه... باور نمی کنم که مرا با تــو پیوستی اینچنین باشد!! می نویسم به روی دفتر خویش جاودان باشی ای سپیدهٔ عشــق... 📎شهیدتازه داماد حزب‌الله 🌷
خدایا . . . می خوام با ریختن خونم که همان غسل است گناهانم را پاک نمایی و به جای قربانی دادن خودم را قربانی تو کنم ... 🌷حسینعلی عالی ، شهید دوران 🌈 لشکر 41 ثارالله
🌈 شهـادت داستان ماندگاری آنانی است که دانستند دنـیا جای مانـدن نیست...🕊🕊🕊 🌷شهیدمرتضی آوینی
🌴 حاج قاسم سلیمانی : وقتی برای آیت الله بهاءالدینی تعریف کردم که 🌷شهید حسینعلی عالی🌷 شب عملیات روی سیم‌های خاردار خوابید تا بچه‌ها ازمعبر عبور کنند،ایشان بیش از 10 دقیقه گریه کردند💦
6.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 حاج قاسم سلیمانی از شهید حسینعلی عالی می گوید 🌈 آنهایی که با خدا رفیق بودند💕
درد بی درمان شنیدی؟ حال من یعنی همین! بی تو بودن درد دارد میزند من را زمین 🌿
😄😄😄 آخ جان گیلاس حسینیهٔ گردان خصوصاً در زمستان و با سرد شدن هوا، حکم صحرای عرفات را داشت. خلوتی برای بیتوته کردن. در تمامی ساعت‌های شبانه‌روز هر وقت به آنجا می‌رفتی در گوشه و کنار آن اورکت یا پتویی به سر کشیده در حال راز و نیاز با خدای خود بود. همراه دو نفر از دوستان (البته از سرما) به حسینیه پناه بردیم. خلوت بود. جز یک نفر که در گوشه‌ای چمباتمه زده و پشت به در ورودی مشغول ذکر و فکر بود. احدی نبود. سلامی دادیم و نشستیم. تازه چشممان داشت گرم می‌شد که یک‌مرتبه آن اخوی عابد و زاهد از جا جست و با صدای بلند و بی‌خبر از حضور ما گفت: «آخ جان گیلاس! این‌یکی دیگر سیب نبود.» بله، کاشف به عمل آمد که رفیق ما از شر وسواس خناس به حسینیه گریخته و سرگرم کارشناسی کمپوت‌های اهدایی بوده است.😜 فرهنگ جبهه، شوخ طبعی‌ها، ج۳ ص۸۳