🌷 خاطرات جبهه 🌷❤️❤️
پدر و مادر میگفتند بچهای و نمیگذاشتند بروم جبهه. یک روز که شنیدم بسیج اعزام نیرو دارد، لباسهای «صغری» خواهرم را روی لباسهایم پوشیدم و سطل آب را برداشتم و به بهانهی آوردن آب از چشمه زدم بیرون، پدرم که گوسفندها را از صحرا میآورد داد زد: «صغرا کجا ؟»
برای اینکه نفهمد سیفالله هستم سطل آب را بلند کردم که یعنی میروم آب بیاورم. خلاصه رفتم و از جبهه لباسها را با یک نامه پست کردم.
یک بار پدرم آمده بود و از شهر به پادگان تلفن کرد. از پشت تلفن به من گفت: «بنی صدر! وای به حالت! مگه دستم بهت نرسه😂😂😂
از کجا پیدا شدی،اینگونه درگیرت شدم
من هوادار و هواخواه و غزلخوانت شدم
از کجا پیدا شدی مه پاره شیرین سخن
کین چنینم عاشق و دیوانه رویت شدم
سالها در فال من تعبیر مرگی بی فروغ
از کجا پیدا شدی سرزنده بویت شدم
این اواخر هردمم امید سوسو میزند
از کجا پیدا شدی اینگونه، شیدایت شدم
مدتی شعرم تمامش پر شده از عطر تو
از کجا پیدا شدی اینگونه رسوایت شدم
درتمام عمر ،گویا زندگی معنی نداشت
از کجا پیدا شدی اینگونه درگیرت شدم...
#دلنوشته
عشق؛
فلسفی اش میشود؛
"دلیلِ بودن"
منطقی اش میشود؛
"فصل تمایز نوع انسان از حیوان"
عرفانی اش میشود؛
"جان ِعالم"
از هر طرف که دیدم به تو رسیدم
قلب تپنده عالم؛
"حسین"
#حضرت_عشق♥️
بخور و بخواب
پاســــدارا ، بخور و بخواب زیاد دارند...
گلوله میخورند... آرام میخوابند...
شهادتتنوشجونتون
#پاسدار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 الا یا اهل العالم
من حسین را دوست دارم😢
از وقتی رفته ای ...
یک جهان به هم ریخته از #نبودنت
جهان قلب مارا که نگو ...!¿💔
- به بهانه روزِ
پاسداری های خالصانه💚
♨️
هم زیبا بود😍
هم پولدار😎
موقعی که داشت میرفت حجله ، BMW خودش رو گل زده بودن🚘
اسمش احمد بود
و نفر ۷ دانشگاه...
اما...
به تموم خوشیای دنیا گفت #نه
و یک #بله داد به....
#حضرت_زینب...
بیا ببین چطوری یه نفر میشه #یوسف_الشھداء
#زینب_سلیمانی
_مگو جای پــدر خالیست! 😔
فرو خور بغض معصـومانهات را و مزن آتش به دلهامان! 💔
پــدر اینجاست! 💔
ببین جاریست مثل عطر صبحدم در باد! 🍃
ببین جاریست یادش در سرود و پرچم ایـران! 🇮🇷
پــدر میخواست تا تکلیف یک تاریخ را روشن کند با سرخی خونش_✍🏻
تشهّدهای او با آن شهـادتنامه کامل شد!✅
مکتب حاج قاسم ادامه دارد...
#چهار_شنبه_های_زهرایی
#من_یک_سلیمانی_ام