eitaa logo
قرارگاه حاج قاسم سلیمانی
12.2هزار دنبال‌کننده
21.5هزار عکس
17.8هزار ویدیو
64 فایل
«بِسْمِ اللَّهِ القٰاصِمِ الجَبّٰاریٖنْ» خط خون نقطه‌ی پایان سلیمانـی نیست... بِھ‌َراسـ💪ـید که این اولِ بسم الله است...🌷 کانون تبلیغاتی پربازده قاصدک ❄️👇 https://eitaa.com/joinchat/3340238882Ca4b5329bfc
مشاهده در ایتا
دانلود
🍁همیشه توی جیبش یه داشت، کار هر بود؛ بعد هر باید زیارت عاشورا میخوند 🍁حتی اگه خیلی خسته بود😓حتی اگه حال نداشت و یا خوابش میومد. شده بود میخوند ولی میخوند. همیشه بهش حسودیم میشد؛ تازه فهمیدم داستان سلام هاش به آقا (ع) چی بوده !!! 💠راوی:دوست شهید ۹۵
✍شهید حاج قاسم سلیمانی: خدایا ! به آن تپش قلب‌ها قسمت می‌دهیم . خدایا ! به آن ردپاهاقسمت می‌دهیم. خدایا ! به آن نمازها که در کنار این نهرها خوانده شد .خدایا! به آن جوان‌های عاشقی که تو این سنگرها و  کنار این نخل‌ها شهید شدند .خدایا! به آن جنازه‌های توی اروند که برنگشتند .خدایا ! به اضطراب قلب ما و به اشتیاق قلب اون‌ها قسم ات می‌دهیم .خدایا !عاقبت مارا ختم به شهادت کن. خدایا! به این آبی که این بچه‌ها در دلش حرکت کردند قسم ات می‌دهیم ...جز شهادت برای ما مخواه
💔 خوابی که سردار سلیمانی پس از شهادت سردار مهدی زین‌الدین دید ✍هیجان‌زده پرسیدم: «آقا مهدی مگه تو شهید نشدی؟همین چند وقت پیش،‌ توی جاده‌ی سردشت...» حرفم را نیمه‌تمام گذاشت. اخم كوتاهی كرد و چین به پیشانی‌اش افتاد. بعد باخنده گفت: «من توی جلسه‌هاتون میام. مثل اینكه هنوز باور نكردی شهدا زنده‌ن.» عجله داشت. می‌خواست برود. یك دیگر چهره‌ی درخشانش را كاویدم. حرف با گریه از گلویم بیرون ریخت: «پس حالا كه می‌خوای بری، لااقل یه پیغامی چیزی بده تا به رزمنده‌ها برسونم.» رویم را زمین نزد. قاسم، من خیلی كار دارم، باید برم. هرچی می‌گم زود بنویس. هول‌هولكی گشتم دنبال كاغذ. یك برگه‌‌ی كوچك پیدا كردم. فوری خودكارم را از جیبم درآوردم و گفتم: «بفرما برادر! بگو تا بنویسم.» بنویس: «سلام، ‌من در جمع شما هستم» همین چند كلمه را بیشتر نگفت. موقع خداحافظی، با لحنی كه چاشنیِ التماس داشت، گفتم:‌ «بی‌زحمت زیر نوشته رو امضا كن.» برگه را گرفت و امضا كرد. كنارش نوشت: «سیدمهدی زین‌الدین» نگاهی بهت‌زده به امضا و نوشته‌ی زیرش كردم. باتعجب پرسیدم: «چی نوشتی آقامهدی؟ تو كه سید نبودی!» اینجا بهم مقام سیادت دادن. از خواب پریدم. موج صدای آقامهدی هنوز توی گوشم بود؛ «سلام، من در جمع شما هستم» 📚برشی از کتاب "تنها؛ زیر باران" روایتی از حاج قاسم سلیمانی درباره شهید مهدی زین الدین ...
✍شهید حاج قاسم سلیمانی: ‏وقتی می‌خواستم در اول بحران سوریه یک نامی را نامگذاری کنم، خیلی فکر می‌کردم که اگر بخواهیم از عالم اسلامی کسانی را برای دفاع از حرم جذب بکنیم چه نامی برای آنها بگذاریم، دیدم پرجاذبه‌ترین نام که می‌شود به این ‎حرکت جهادی جدید اطلاق کرد، نام ‎مدافعین حرم است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 مردی که دشمن را به زانو درآورده بود... ‌‌ 👈مجموعه کلیپ برش‌هایی پرجاذبه و زیبا از زندگانی حاج قاسم سلیمانی ...
یک شب آمد بخوابد دیدم روی بازویش یک عکس اژدها خالکوبی شده است. شاکی شدم به حاج مرتضی گفتم «خداوکیلی این رو از کجا گیرآوردی که بدنشم پر از نقش و ورقه❗️». حاجی عصبانی شد و سر مجید داد زد که مگر نگفتم حواست باشه بدنت معلوم نشه بچه ها ببینند😑. مجید قربان خانی از صدای مداحی من در هیأت بچه های مدافع حرم خوشش می آمد آنقدر صدایم را دوست داشت که گاهی اوقات التماس می کرد برایش نوحه بخوانم😢 و من در جوابش می گفتم «من برای تو نمی خونم اصلا☝️ اگه تو شهید بشی من به خدا و اعتقاداتم شک میکنم». یکبار یکی از بچه ها موقع وضو گرفتن خالکوبی اش را دیده و بهش گفته بود «مجیدجان تو این همه خوبی حیف نیست خالکوبی داری😞؟» مجید هم جواب داده بود «این خالکوبی یا فردا پاک میشه، یا خاک میشه» روز عملیات یک دستبند سبز دستش بود درآورد، داد به من🍃 و گفت« بیا بگیر داداش به دردت میخوره». با خودم گفتم «اینم توهم زده میره شهید میشه حالا فکر کرده دستبند تبرکش چی هست😒!» روز عملیات وقتی تیر خورد متعجب بودم از کار خدا مجید داشت میرفت به آرزوش برسه ومن ول معطل مانده بودم وسط معرکه. درست بود که منم زخمی شده بودم اما زخمی شدن کجا و شهادت کجا❗️مجید حتی لحظه شهادتش بااینکه چند تیر خورده باز دست از مسخره بازی برنمیداشت. هرکسی تیر می‌خورد بعد از یک مدت بی‌هوش می‌شود مجید سه ساعت تمام بیدار بود و یک‌بند شوخی می‌کرد و حرف میزد تا اینکه شهید شد🕊   ‌‌‌‌‌‌‌
🔰 سپهبد قاسم سلیمانی: امروز، قرارگاه حسین‌بن‌علی ایران است 🔺 بخشی از وصیت‌نامه سپهبد قاسم سلیمانی 🔹
🔰 سپهبد قاسم سلیمانی: خدایا می‌دانی که دوستت دارم 🔺 بخشی از وصیت‌نامه سپهبد قاسم سلیمانی 🔹
🔰 سپهبد قاسم سلیمانی: خدایا برای دفاع از دینت، خندیدم و خنداندم، گریستم و گریاندم 🔺 بخشی از وصیت‌نامه سپهبد قاسم سلیمانی 🔹
۱۰ اردیبهشت ماه، سالروز آغـاز با رمز 🔸یاعلے بن ابیطالب(ع)🔸 ڪه منجر به آزادسازی شهر گردید و تا سه هفته ادامه داشت.
🔰 سپهبد قاسم سلیمانی: برای نجات اسلام، خیمه ولایت را رها نکنید 🔺 بخشی از وصیت‌نامه سپهبد قاسم سلیمانی 🔹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺داغ حاج قاسم کمرم را شکست 🔹دعا و گریه پیرزنی۸۰ ساله که عکس اهدای ماسک خود به همسرش در بیمارستان، در فضای مجازی منتشر شده بود