"من، «مصطفی» پسرت هستم"
🔹روزی یکی از همراهان #حاج_قاسم با من تماس گرفت واطلاع داد که ایشان قصد دیدار با مادرم را دارند.
وقتی جلوی خانه مادرم رسیدیم، متوجه شدم ایشان نیمساعت در کوچه روی پا ایستاده و منتظر ما بوده اند؛
به سرعت درِ خانه را باز کردم،
به محض آن که سربرگرداندم، دیدم سردار پشت فرمان ماشین نشستند!!!...🚘
و ماشینی را که مادرم در آن بود، به داخل خانه هدایت کرده و در پاسخ به سوال مادرم،
گفته بودند:
"من، مصطفی پسرت هستم!"☺️
خودِ سردار ، مادر را به داخل خانه بردند و کنار صندلی مادر روی زمین نشستند.
وقتی که عزم رفتن کردند، به همه گفتند که ایشان را با مادرم تنها بگذاریم؛
سردار مقابل مادر روی زمین نشست،
چادر اورا بوسید و گفت:
"شما مادر شهید هستید؛
دعا کنید تا من هم #شهید بشوم.🙏🏻"
{به روایتِ:برادر شهید}
#شهید_مصطفی_موحدی_کرمانی
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
به حاج قاسم گفتم:
تو ماشاالله رشیدی، کنار قبر یوسفالهی یک ذره است، خب جایت نمیشود!
گفت: از من گفتن بود.
وقتی شهید شد و دستی ازش ماند، فهمیدم چه میگوید.
#راوییوسفافضلی
#شهیدحاجقاسمسلیمانی🌷
داشتن یک فرزند پسر پس از چهار فرزند دختر، آرزوی خانواده بود👌. مادر بزرگ نذر کرده بود که اگر خداوند دعایش را اجابت کند و یک نوه پسر به او عطا کند، برای خانم زینب (س) قربانی کند؛ خیلی زود هم دعایش مستجاب شد.😍
شبِ به دنیا آمدنش کولاک برف روستایشان را در بر گرفته بود و مسیرهای منتهی به سمت روستا قطع شده بود🙁. زنان با پای پیاده شروع به جستجوی قابله کردند تا مادر بتواند پسری که زندگی خانواده را حتی پیش از به دنیا آمدن دگرگون کرده بود، به دنیا بیاورد.. به دنیا آمد و اسم او را «رضا» گذاشتند🌹.
رضانسبت به پدر و مادرش رفتار نیکویی داشت و به آنها عشق میورزید اما به اندازه عشق او نسبت به پروردگارش نبود☝️. او عاشق بود؛ عاشق اطاعت و بندگی خداوند. نور درونش او را با تمام وجود به سمت خداوند متعال سوق میداد. هر یک از اعمالش دری از طاعت و بندگی را به رویش باز میکرد❤️. نسبت به غیبت بسیار حساس بود؛ کسی که زبان به غیبت میگشود را به سکوت دعوت و با نرمخویی او را نکوهش میکرد. ✅نظری نمیداد مگر اینکه قبلاً آن را با مقیاس شرع سنجیده باشد. نسبت به حریم خصوصی دیگران به شدت حساس بود.🌹
در حالی که پدرش را از دست داده بود و تنها پشت و پناه مادرش بود، اشتیاق درونی او را به سمت و سویی دگر میکشاند؛ اومشتاقِ جهاد بود.✌️
زندگی «رضا» همانطور که از ابتدا به با نگاه و مدد عقیله بنی هاشم اغاز شد، به پایان خوش شهادت رسید💔
#حزب_الله
شهید مدافع حرم رضا علی قانصوه🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تصاویری ناب از سردار دلها حاج #قاسم_سلیمانی...
رفتن تو #زلزله مهیبی بود که هنوز زیر آوار نبودنس هستیم
مرد با اخلاص خدا ما را هم دعا کن از این حصار و زندان در آییم
*علی چاهخوزاده*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عکس معروف حاج قاسم و ابومهدی چطور گرفته شد؟
عکس معروفی وجود دارد که بعد از شهادت حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس خیلیها آن را دیدند ولی کمتر کسی است که بداند ماجرای این عکس چیست!
20.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قرائت دعای زیبای کمیل توسط شهید سپهبد حاج #قاسم_سلیمانی
با سردار هم نوا شو...
دل به دل او بده...
با او به اوج آسمان ها برو...
تا راز عروجش را دریابی...
🔹آهسته پشت دیوار موضع گرفتیم و از صدای پا احساس کردیم دشمن پشت دیوار اتاق است.
🔹فاصله ما تنها یک دیوار 30، 40 سانتی متری بود. تکفیری ها هم متوجه ما شده بودند و با صدایی وحشت زده و خشن گفتند: «مین؟ مین؟» به زبان عربی یعنی (تو کی هستی؟) می خواستند بفهمند که بالاخره خودی هستیم یا غریبه؟
🔹حسن ضامن نارنجک را کشید و آن را داخل حفره دیوار پرت کرد و گفت: «شیعه علی بن أبی طالب امیرالمؤمنین (ع)» نارنجک با صدایی بلند منفجر شد. ناله تکفیری ها به گوش می رسید.
#شهید_حسن_قاسمی_دانا🌷
قرارگاه حاج قاسم سلیمانی
🔹آهسته پشت دیوار موضع گرفتیم و از صدای پا احساس کردیم دشمن پشت دیوار اتاق است. 🔹فاصله ما تنها یک د
#خاطرات_شهدا
💠یک روز ظهر وارد خانه شد، سلام کرد، خیلی خسته و گرفته بود، یک ساک دستش بود، آن روز از صبح به مراسم تشییع شهدای گمنام رفته بود، آرام و بیصدا به اتاقش رفت.
💠صدا کرد: مادر، برایم چای میآوری؟ برایش چای ریختم و بردم.
وارد اتاقش شدم، روی تخت دراز کشیده بود، من که رفتم بلند شد و نشست.
💠پرسیدم: چه خبر؟ در جواب من از داخل ساکش یک پرچم سه رنگ با آرم «الله» بیرون آورد.
پرچم خاکی و پاره بود. اول آن را به سر و صورتش کشید و بعد به من گفت: «این را یک جایی بگذار که فراموش نکنی. هروقت من مُردم آن را روی جنازهام بکش».
💠خیلی ناراحت شدم، گفتم:«خدا نکند که تو قبل از من بری».
اجازه نداد حرفم را تمام کنم، خندید و گفت: «این پرچم روی تابوت یک شهید گمنام تبرک شده است»
💠وقتی من مُردم آن را روی جنازه من بکشید و اگر شد با من دفنش کنید تا خداوند به خاطر آبروی شهید به من رحم کند و از گناهانم بگذرد و شهدا مرا شفاعت کنند».
💠نمیدانست که پرچم روی تابوت خودش هم یک روزی تکه تکه برای شفاعت دست همه پخش میشود....
✍به روایت مادربزرگوارشهید
#شهید_حسن_قاسمی_دانا🌷
#سالروز_شهادت
ولادت : ۱۳۶۳/۶/۲ مشهد
شهادت : ۱۳۹۳/۲/۱۹ حلب ، سوریه