eitaa logo
قرارگاه حاج قاسم سلیمانی
12.3هزار دنبال‌کننده
21.5هزار عکس
17.7هزار ویدیو
64 فایل
«بِسْمِ اللَّهِ القٰاصِمِ الجَبّٰاریٖنْ» خط خون نقطه‌ی پایان سلیمانـی نیست... بِھ‌َراسـ💪ـید که این اولِ بسم الله است...🌷 کانون تبلیغاتی پربازده قاصدک ❄️👇 https://eitaa.com/joinchat/3340238882Ca4b5329bfc
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ٺمام این روزها با لبخندٺ آفٺابی بود اما دلٺنگی نبودنٺ رهایم نمیڪند... بہ راسٺی دوسٺ داشٺنٺ بزرگٺرین آرامش جهان اسٺ😍 🌹
🔰 کلام شهید؛ هدف ارزشمند ما رضایت خدا و خدمت به همه ی مردم از هر قشر و مذهبی است.🌹 چه سُنی باشد و چه شیعه ،چه مسیحی باشد چه ایزدی و ...🌹 ما برای نابودی تروریسم قیام کردیم.🌹
🌷تهران که می‌آمد وعده می‌کرد در مراسم های حاج منصور ارضی. تازه موتور خریده بودم. بعد از گفتم می‌آیم دنبالت باهم برویم. 🌷از میدان شهدا که رد شدیم یک ماشین پیکان سفید آمد و پیچید جلوی ما. بدجور خوردیم بهش. پرت شدم. از بالای سرم رد شد خیلی متبحرانه خودش را جمع کرد. استخوان ترقوه‌ام شکست.😞 🌷محمدحسین زخم های سطحی برداشت. می‌خواستم زنگ بزنم به پلیس، نگذاشت. می‌گفت ... گفتم: بابا من داغون شدم، چیزی از موتورم نمونده گفت: این بنده خدا گناه داره، گرفتاره 🌷بالاخره به راننده ماشین گفت برو! من رو برد بیمارستان امام حسین (ع). دکتر آورد بالای سرم. اذان گفتند؛ بدون نیت کرد؛ هرچه اصرار کردم نرفت خانه 🌷بچه اولش که به دنیا آمد از همان بدو تولد مشکل تنفسی داشت. هرچی زنگ می‌زدم جواب نمی‌داد. بعد از چند روز پیام داد: دارم پسرم را دفن می‌کنم 🌷از یزد که آمد نمی‌خواستم راجع به آن قضیه صحبت کنم. معلوم بود در دلش غصه دارد. با خانمش می‌آمد مسجد ارگ 🌷یکدفعه گفت: اگر این مناجات حاج منصور نبود نمی‌دانم می‌توانستم این درد را تحمل کنم یا نه‌😞... اینجا که میام آرام می‌شوم.
⭕️ توصیه حاج قاسم: نافله شب را ترک نکنید... 🔺همرزمانش شهادت می‌دهند در هیچ‌کجا نافله شب‌اش ترک نشد... و حاجتش را نیز در همین نافله‌ها گرفت و رفت... ما ماندیم با داغی که هر روز سوزان‌تر می‌شود...
شهیدان را مپندارید مُرده‌اند ، بلکه آنان زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی می‌خورند ... 🌷
﷽ پست همسر شهید بسم الله الرحمن الرحیم . مدت کنار هم بودنمان کوتاه بود. درست مثل خوابی شیرین و دلچسب. عطر حضور تو، زندگی ام را عوض کرد. خیلی ها نمی‌دانند آقا وحید؛ خیلی ها خبر ندارند که من مصادق این بیت شعر هستم: «به خودم آمدم انگار تویی در من بود این کمی بیشتر از دل به کسی بستن بود» . آری من شش دانگ دلم را به نامت کردم، درست همان موقع که فهمیدم تو مرد زندگی من هستی... و این قرارداد نانوشته را تنها تو می‌دانی و خدایمان. همان خدایی که به وجود آورنده‌ی عشق است... . گذشتن از تو سخت‌ترین اتفاق زندگی‌ام بود اما فدای سر حسین(ع) تو فدایی امام حسین شدی، همان کسی که بی اندازه عاشقش بودی، همان کسی که بی‌اندازه عاشقش بودم، تنها این است که مرا آرام می‌کند... . پس چون پروانه دور شمع وجود تو می‌گردم و می‌سوزم تا زمان وصالمان برسد. ؟ (ع)
🌹‍ خوابی که سردار سلیمانی پس از شهادت سردار مهدی زین‌الدین دیدن : ✍هیجان‌زده پرسیدم: «آقا مهدی مگه تو شهید نشدی؟ همین چند وقت پیش،‌ توی جاده‌ی سردشت...» حرفم را نیمه‌تمام گذاشت. اخم كوتاهی كرد و چین به پیشانی‌اش افتاد. بعد باخنده گفت: «من توی جلسه‌هاتون میام. مثل اینكه هنوز باور نكردی شهدا زنده‌ن.» عجله داشت. می‌خواست برود. یك دیگر چهره‌ی درخشانش را كاویدم. حرف با گریه از گلویم بیرون ریخت: «پس حالا كه می‌خوای بری، لااقل یه پیغامی چیزی بده تا به رزمنده‌ها برسونم.» رویم را زمین نزد. قاسم، من خیلی كار دارم، باید برم. هرچی می‌گم زود بنویس. هول‌هولكی گشتم دنبال كاغذ. یك برگه‌‌ی كوچك پیدا كردم. فوری خودكارم را از جیبم درآوردم و گفتم: «بفرما برادر! بگو تا بنویسم.». بنویس: «سلام، ‌من در جمع شما هستم» همین چند كلمه را بیشتر نگفت. موقع خداحافظی، با لحنی كه چاشنیِ التماس داشت، گفتم:‌ «بی‌زحمت زیر نوشته رو امضا كن.» برگه را گرفت و امضا كرد. كنارش نوشت: «سیدمهدی زین‌الدین» نگاهی بهت‌زده به امضا و نوشته‌ی زیرش كردم. باتعجب پرسیدم: «چی نوشتی آقامهدی؟ تو كه سید نبودی!» اینجا بهم مقام سیادت دادن. از خواب پریدم. موج صدای آقامهدی هنوز توی گوشم بود؛ «سلام، من در جمع شما هستم» 📚برشی از کتاب "تنها؛ زیر باران" روایتی از حاج قاسم سلیمانی درباره شهید مهدی زین الدین...
کسی که اهل دنیا نیست! فقط با شهادت آرام می‌شود..🕊 سرداردلها ❤
6.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 از مجید لاته توی قهوه‌خانه تا شهید مدافع حرم شدن در خان‌طومان! روایت شنیدنی مادر و پدر شهید "مجید قربان‌خانی" از تغییرات فرزندشان که با شهادت به سرانجام رسید🕊🌹
🔻 عطر گل‏های شهید 🌹 رفتی و بعد تو هی ثانیه‏ ها سر شده‏ اند کوچه‏ ها مرتکب حالت دیگر شده‏ اند بی‏ تو با نان یتیمی شب پنهان سکوت جوجه‏ ها بال گرفتند و کبوتر شده‏ اند اسم تو ای گل لاله به سر کوچه نشست لااقل نامه‏ رسان‏ ها همه از بر شده‏ اند وصیت ‏نامه تو موزه متروک شد و چه حروفی که ترک‏ خورده و لاغر شده‏ اند سهمم از وسعت دریای تو همواره چه بود اندکی قافیه‏ های غزلم تَر شده‏ اند شعر، کفر کلماتی است که درمی‏ آیند عطر گل‏ های شهیدی است که پرپر شده‏ اند یاد شهدا با صلوات🌹