eitaa logo
قرارگاه حاج قاسم سلیمانی
11.9هزار دنبال‌کننده
21.7هزار عکس
18.5هزار ویدیو
64 فایل
«بِسْمِ اللَّهِ القٰاصِمِ الجَبّٰاریٖنْ» خط خون نقطه‌ی پایان سلیمانـی نیست... بِھ‌َراسـ💪ـید که این اولِ بسم الله است...🌷 کانون تبلیغاتی پربازده قاصدک ❄️👇 https://eitaa.com/joinchat/3340238882Ca4b5329bfc
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 🔸مغازه دار سر کوچه میگفت: الان 29 ساله هر وقت از خونه میره بیرون، خونش رو میده به من و میگه: 🔹آقا مرتضی اگه اومد کلید رو بده بهش بره تو ... چایی☕️ هم تو سماور حاضره ... آخه باید استراحت کنه ... 😭
🔴حاج قاسم در مورد او گفته بود؛ این جوان الگوی جوانان عرب است و رهبر انقلاب او و پدرش را فرزندان امام خمینی (ره) میدانست...
✍سردار قاسم سلیمانی : من یک روزی از هواپیما پیاده می‌شدم، یک جوانی را دیدم که از از این شلوارهای مد جدید که معمولا بخشی از این شلوار پاره هست، از این شلوارهای جین پاش بود، به من گفت: من میتونم مدافع حرم بشم؟، من تعجب کردم، گفت می‌دونم من را نمی‌پذیرید اما می‌دانی من دوست کی هست؟ گفتم نه، گفت من دوست سید ابراهیمم.(سید ابراهیم از بهترین فرماندهان ما بود، فرماندهان فاطمیون که خودش را به عنوان افغانی جا زد و وارد جبهه شد بعد جبهه او را گرفت و نگه داشت و نگذشت برود و روز عاشورای سه سال قبل به شهادت رسید) من تعجب کردم که گفت من دوست سید ابراهیم هستم. شهیدی که یک خصوصیاتش ترسیم راه است. یک تحرک عظیمی و یک معنویت جدیدی ویک دگرگونی جدیدی در جامعه‌ی ما درجوانان ما در سطوح گوناگون این فرهنگ مدافع حرم ایجاد کرد
پاترول سفیدی که همیشه واسطه خیر بود😊 همسر شهید مصطفی صدرزاده (سید ابراهیم): یعنی خودش را واسطه می‌دید. واسطه‌ای که باید کارش را کند، سختی‌ها را تحمل کند و بداند که نتیجه دست خداست.☝️ بله. سختی‌های زیادی را تحمل می‌کرد. ما یک ماشین پاترول سفید داشتیم و هر کس که این ماشین را می‌دید به ما خرده می‌گرفت که الان زمان پاترول نیست، بنزین زیاد مصرف می کند، خرج دارد و کلی مشکلات دیگر.🙁 وقتی این حرف‌ها را شنید گفت که این پاترول توانسته چند نفر را که در جاده مانده بودند نجات دهد. 👌گفت ماشینی در جوی آب افتاده بود و او با این پاترول آن را بیرون کشیده است. ماشین یکی از همسایه‌هایمان در مسیر شمال خراب شده بود. مصطفی با همین پاترول این ماشین را حدود 90 کیلومتر بکسل کرد تا بجای مطمئنی برسند. ✅ وقتی گفتم که چرا هنوز از این ماشین استفاده می‌کنی، گفت که می‌خواهد با این ماشین به بقیه کمک کند. گفت خدا این را به ما داده تا بتوانیم برای کمک به دیگران استفاده کنیم.💔😊 شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده🌹
زهرایی ها می شوند🌷 این را من نمیگویم نگاه کن 👈حتے لبخندشان هم عطر دارد...😍 رمز پرواز شهدا را یاد کنید با ذکر
✍وصیت‌نامه سردار سلیمانی «افراد پاک دست و معتقد و خدمتکار به ملت را به کار گیرید، نه افرادی که حتی اگر به میز یک دهستان هم برسند، خاطره خان‌های اسبق را تداعی می‌کنند...»
نیستی اما خیالت هر شب مرا به وقت دلتنگی بیدار میکند... 🌷 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 وقتی حاج قاسم سلیمانی در مراسم، روی صندلی تجملی نمی‌نشیند!
پدر از خاطره مشترک حاج قاسم سلیمانی با فرزندش می‌گوید: به من خبر دادند که حسین چریک هرشب از سنگر به بیرون می‌زند, که گفتم مواظب حسین باشید. یک بار حاج قاسم به حسین می‌گوید حسین شما امشب پیش من بخواب و اسلحه اش را گرفتند و تحویل دادند که دیگر اسلحه ای نداشته باشد. حاج قاسم تعریف می‌کرد وقتی صبح از خواب برای نماز بیدار شدند, دیدند حسین نیست و به بیرون رفتند دیدند حسین با یک تکه چوب 3 اسیر عراقی را گرفته و آمده است که با دیدن این صحنه قاسم سلیمانی به حسین می‌گوید؛ حسین تو لباس من را بپوش ومن لباس بسیجی تو را که حسین لبخندی میزند و میگوید شما در لباس خودت باش و من هم در لباس خودم همان بسیجی و انجام تکلیف خودم
کانال های دیگر ما ....😍😍😍😍😍 🌹دختران چادری🌹 https://eitaa.com/joinchat/3547332654C185aeec427 🌹اخراجی حرم🌹 https://eitaa.com/joinchat/1515323424Cb5d35540e8
ماجرای اقامه نماز سردار سلیمانی در کاخ کرملین قبل از دیدار با پوتین ابراهیم شهریاری ماجرای نماز سپهبد شهید سلیمانی را که در کاخ کرملین اقامه کرد، نقل می‌کند؛ در بخشی از کتاب «سلیمانی عزیز» که روایتگر خاطراتی متفاوت و خوانده‌ نشده از سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی است در این خاطره آمده است: وقت نماز بود، زدیم بغل، گفتم: «حاجی قبول باشه.» ‌گفت: «خدا قبول کنه، ان‌شاءاللّه.» نگاهم کرد و گفت: «ابراهیم!» ــ نمازی خواندم که در طول عمرم در جبهه نخواندم. به حاج قاسم گفتم: حاج آقا شما همه‌ی نمازهایتان قبول است. قصه نماز خوانده شده حاج قاسم فرق می‌کرد. به کاخ کرملین رفته بود و با پوتین قرار داشت. تا رئیس‌جمهور روسیه برسد وقت اذان شد. حاجی هم بلند شد. اذان و اقامه‌اش را گفت. صدایش در سالن پیچید، بعد هم به نماز ایستاد. همه نگاهش می‌کردند. می‌گفت: در طول عمرش همچین لذتی از نماز نبرده بوده. پایان نماز پیشانی‌اش را روی مهر گذاشت. به خدای خودش گفت: «خدایا این بود کرامت تو، یک روزی در کاخ کرملین برای نابودی اسلام نقشه می‌کشیدند، حالا منِ قاسم سلیمانی آمدم اینجا نماز خواندم.»