eitaa logo
اشعار قاسم نعمتی
4هزار دنبال‌کننده
676 عکس
168 ویدیو
19 فایل
جانم حسن علیه السلام چقدر نام تو زیباست اباعبدالله
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله مجموعه اشعار مناجات باامام رضا علیه السلام و روضه آقا موسی بن جعفر علیهما السلام ⬇️⬇️⬇️⬇️
غزل مناجات باامام رضا علیه السلام آرزوی وصل تو آتش به جانم ریخته درد دل باتوسخنها بر زبانم ریخته بند می آید زبانم تا به صحنت میرسم گوئیا ظرف عسل روی زبانم ریخته جنس من جوراست کوهی ازگناه آورده ام آبرویم پای اجناس دکانم ریخته دوره گردم آبرویم میفروشم میخری پیش سلطان ترسم ازسودوزیانم ریخته پهن کردم سفره ای ازعرش کنج خانه ات روی سنگ صحنهایت خرده نانم ریخته گوشه ای ازپنجره فولادزنجیرم کنی من سگی بیمارم آنجا استخوانم ریخته مُسطتیعم حاجیم چون آمدم بیت الرضا دوور تا دور حرم اشک روانم ریخته من نمیبینم توهردفعه بقل کردی مرا عطر دستان تو لای گیسوانم ریخته صحن گوهرشادچیزی کم نداردازبهشت بوی سیب ازهرکجایی می تکانم ریخته درمیان صحنهایت عشق من باب الجواد صدهزاران بوسه اینجاازدهانم ریخته هرکسی کرببلایی گشت مدیون شماست این حکایت درمیان دوستانم ریخته آخرماهی جواب ناله هایم رابده جان بابای غریبت کربلایم رابده @karimegharib
زمينه نوحه حضرت موسى بن جعفر عليه السلام سبک منو اشکى مثل بارون پريشان و بى پناهم, شده زندان قلگاهم خدايا خسته شدم من, اجابت کن سوزو اهم چه گويم - از اين بى حرمتى ها قسم بر-پريشانى زهرا از اينجا- خلاصم کن خدايا رسيده جانم از غصه بر لب شده روزم تيره همچنان شب دعايم گرديده هر خلصنى يا رب واويلا غريبم من خدا من و زخم تازيانه, شکنجه هاى شبانه دگر جا واکرده زنجير, به روى پهلو وشانه بخوانم -دعا با دسته بسته زبسکه-نمازم را شکسته مسير -نفس در سينه بسته دگر تاخورده اين ساق پايم نمى ايد بالا اين صدايم زبسکه در زندان کرده با پا جا به جايم واويلا غريبم من خدا به روى يک تخته پاره, شدم چيده چون ستاره به هم ريزد استخوانم, نه با ضربه با اشاره اگر شد-پر از خون پيکر من نگشته- جدا از تن سر من نرفته-اسيرى دختر من سلام من بر آن سر بريده که با چشم خوداز نيزه ديده چگونه دختر شد در خرابه قد خميده واويلا غريبم من خدا @karimegharib
اشعار مناجات با امام رضا (علیه السلام) ساقیا بوی نسیم سحری ما را بس در همین حد که نمودی نظری ما را بس حاجت ازدل نگذشته تو روا می سازی از گرفتاری ما باخبری ما را بس مثل هر بار اگر باز بزرگی بکنی بار افتاده ی ما را بخری ما را بس شوری اشک ، چشیدم و نمک گیر شدیم داده ای نیمه شب چشم تری ما را بس ناخداگاه مقیم در میخانه شدیم جای دادی به گدایی گذری ما را بس فاطمه دید و پسندید و خرید این همه عمر با تولّای علی شد سپری ما را بس شیعه حیدر کرار شدیم و برِ ما همسر فاطمه کرده پدری ما را بس بوسه دارد کف نعلین علی که نورش می کند در رخ ما جلوه گری ما را بس جان ارباب قسم ، این دلمان تنگ شده یک سفر کرببلا هم ببری ما را بس همه را مثل جوادت تو بغل می گیری چقدر خوب تو کردی پدری ما را بس عاقبت حاجت ما نیز روا خواهد شد خاک ما گوشه ای از کرببلا خواهد شد @karimegharib
غزل مناجات باامام رضاعلیه السلام من بی دل آمدم که تو دلدار من شوی غمدیده آمدم که تو غمخوار من شوی شادم که در حریم تو افتاده بار من آیا شود ز لطف خریدار من شوی خودرا ز راه دور کشاندم به کوی تو دلخسته آمدم که مددکار من شوی هر طور راحتی ، بزن ، اما نمی روم این بار آمدم که فقط یار من شوی من ورشکسته گنهم می شود؟ شبی یوسف شوی و گرمی بازار من شوی عمرم به باد رفته به داد دلم برس من آمدم که مونس من یار من شوی آقاییم همیشه ز سلطانی شماست یک عمر نوکرم که تو سالار من شوی خوانم میان صحن تو تا روضه ی حسین گویا که از وفا تو گرفتار من شوی پیچیده باز در حرم تو صدای من دست شماست روزی کرب و بلای من @karimegharib
امام رضا(ع)-مدح و مناجات مرا کشانده به مشهد هوای دیدن تو زِ راه دور رسیدم برای دیدن تو مرا به دِرهم و دینار وا مکن زِ سرت از این به بعد گدایم، گدای دیدن تو همیشه روزی رَعیَت به دست سلطان است چه چیز پُر کُنَدْ ای دوست جای دیدن تو؟ کبوتر حرم و صحن و گنبدت زیباست ولی ندارد عزیزم صفای دیدن تو تَب وصال تو افتاده در دلم چه کنم؟ در این سفر شده ام مبتلای دیدن تو بِریز خونم و زُلف از رُخَتْ کنار بزن من آمدم که بِمیرم به پای دیدن تو طواف کعبه ی ما بوسه از ضریح شماست گرفته دست دلم را دعای دیدن تو از این حرم شهدا بَرگه ها گرفتند و شدند عازم کربُبَلای دیدن تو به گریه ها و نماز تو در شلمچه قسم تمام جبهه ی ما شد مِنای دیدن تو قسم به جان جوادت مرا خدایی کن به دست خویش مرا باز کربلایی کن @karimegharib
غزل مصیبت موسی بن جعفرعلیه السلام هر لحظه ای که آمد و از من خبر گرفت حالات سجده های مرا در نظر گرفت می دید عاشقانه مناجات می کنم اغلب سراغی از من عاشق،سحر گرفت نفرین به ضربه ای که نماز مرا شکست رویم ز ضرب دست یهودی اثر گرفت پاره شده عبا به تنم بسکه با شتاب این تازیانه حلقه به دور کمر گرفت جا خورده دنده ام به گمانم که پهلویم چون پهلوی مدینه به تیزی در گرفت فهمیده بود غیرت ما روی مادر است با حرف بد قرار مرا بیشتر گرفت دانستم از چه کودک جامانده حسین وقت فرار دست خودش روی سر گرفت در شام دختری که خودش ضربه خورده بود دامن برای روی کبود پدر گرفت هر چه شد عاقبت سرم از تن جدا نشد تشییع پیکرم به زیر دست پا نشد تیزی نیزه ای نرسیده به حنجرم سیلی نخورده دختر من در برابرم @karimegharib
غزل مناجات باامام رضا علیه السلام ای که مرآت خدایی مددی حضرت سلطان معدن جود و سخائی مددی حضرت سلطان هر گدائی که به سویش بنمایی تو نگاهی رسد آخر به نوایی مددی حضرت سلطان تو نگفته بدهی حاجت و این رسم رئوف است مهد احسان و عطایی مددی حضرت سلطان چه شهیدان که گرفتند برات از حرم تو که حبیب شهدایی مددی حضرت سلطان روضه‌های سحر کوی تو دارد چه صفایی صاحب هر چه بکائی مددی حضرت سلطان قبله ی کعبه تویی جملۀ شاهان سگ کویت کی تو حج فقرایی مددی حضرت سلطان پرچم سبز سر گنبد تو هادی عشق است چون کند قبله نمایی مددی حضرت سلطان تحت آن قبه ی زردت که بود عرش الهی گریه دارد چه صفائی مددی حضرت سلطان بی خود از خود شده دل هر دمی آید به حریمت بشود کرببلائی مددی حضرت سلطان زیر ایوان طلایت چو نجف غرق غرورم شهریار دو سرائی مددی حضرت سلطان @karimegharib
روضه حضرت موسی بن جعفر )علیه السلام( باب الحوائج هر کجا کار خودش را کرد در پاسخ آه گدا کارخودش را کرد با آنکه دستش بسته بود اما گره وا کرد این حضرت مشکل گشا کار خودش را کرد رقاصه ای را ناله هایش زیر و رو کرده درسجده ها یا ربنا کار خودش را کرد سادات روی مادر خود غیرتی هستند اصلا کتک نه ، ناسزا کار خودش را کرد وقت زمین خوردن به یاد مادرش افتاد تاریک بود و بی حیا کار خودش را کرد از چند جا رد کبودی بر گلویش بود از پشت گردن حلقه ها کار خودش را کرد سر دارد و او را کفن روی کفن کردند آن نیمه شب هم بوریا کار خودش را کرد هنگام دست و پا زدن زنجیر اذیت کرد چون نیزه ها که کربلا کار خودش را کرد خولی سنان اخنس همه تشویق میکردند درآن میانه شمرتا کارخودش را کرد @karimegharib
غزل مصیبت سیاه چالِ بلا سایه بر پرم انداخت چه شعله ها به دلم دوری از حرم انداخت برای خندة معصومه ام دلم تنگ است غمی به سینه ى من هجر دخترم انداخت اگرچه واسطة رزق عالمین منم یهودی آمد و نان در برابرم انداخت ازآن شبی که نوک چکمه زد به پهلویم مرا به یاد نفس هایِ مادرم انداخت تمام واقعه ى کوچه خوب فهمیدم چنان به صورتِ من ضربه زد سرم انداخت میان ابروی من چند تا شیار افتاد زبسکه لطمه به این دیدة ترم انداخت برای اینکه ز سجده مرا بلند کند زپُشت پنجه به مویِ مطهرم انداخت زمانِ تنگیِ جا دست وپازدن سخت است تمامِ وزن خودش را به پیکرم انداخت میانِ گودیِ مقتل حسین زانو زد نگاه مضطربی جانبِ حرم انداخت صدایِ دختری آمد بیا عمو عباس غریبه پنجة غارت به معجرم انداخت به سر زنان دمِ گودال فاطمه میگفت: جدا نمود سروپیش دخترم انداخت @karimegharib
اَشعٰار قٰاسـِــــمْ نِعمَتی: کسی بدون دلیل از صدا نمی افتد لب کلیم ز سوز دعا نمی افتد کریم در غل و زنجیر هم کریم بُود به دست بسته شده، از عطا نمی افتد اگرچه خاک نشسته به روی لب هایت عقیق، پا بخورد از بها نمی افتد مگر چه گفته به تو این زبان دراز یهود؟ همیشه از دهنش ناسزا نمی افتد چه آمده به سرت پنجه میکشی بر خاک؟ به هر نفس، لب تو از ندا نمی افتد به سینه ای که لگد خورد پشت در سوگند بدون درد سر این ساق، جا نمی افتد کسی که در تن او پیرهن شده پاره به یاد بی کفن کربلا نمی افتد تو گیر یک نفر افتاده ای چنین شده ای تن تو در گذر گرگ ها نمی افتد پس از سه روز تو را عده ای کفن کردند سر بریده ی تو زیر پا نمی افتد سنان و شمر به هم با اشاره می گفتند: مگر که نیزه نخورده ؟ چرا نمی افتد؟ @karimegharib
غزل مصیبت موسی بن جعفرعلیه السلام در میان هلهله سوز و نوا گم می شود زیر ضرب تازیانه ناله ها گم می شود بس که بازی می کند زنجیر ها با گردنم در گلویم گریه های بی صدا گم می شود در دل شب بارها آمد نمازم را شکست در میان قهقهه صوت دعا گم می شود چهار چوب پیکرم بشکسته و لاغر شدم وقت سجده پیکرم زیر عبا گم می شود تازه فهمیدم چرا در وقت سیلی خوردنش راه مادر در میان کوچه ها گم می شود بین تاریکی شب چون ضربه خوردم آگهم آه در سینه به ضرب بی هوا گم می شود لا به لای پنجه هایش مشتی از موی سرم بین این تصویر ها دیگر حیا گم می شود از یهودی ضربه خورده خوب می داند چرا ؟ گوشوارِ بچه ها در کربلا گم می شود @karimegharib