eitaa logo
اشعار قاسم نعمتی
3.9هزار دنبال‌کننده
629 عکس
138 ویدیو
18 فایل
جانم حسن علیه السلام چقدر نام تو زیباست اباعبدالله
مشاهده در ایتا
دانلود
السلام علیک یا علی اکبر علیه السلام سروِ رعنایِ قدت قامت من خم کرده داغِ تو نام مرا شهرهٔ عالم کرده پیرِ عشقم من و تو حاصل عمرم هستی ای جوان ماتم تو عمر مرا کم کرده خبرِ کشتنِ تودتا که رسیده به زنان حرمِ امن مرا خیمه ماتم کرده ارباًاربا تنِ تو این فزعِ آخرِ تو لحظهٔ مرگ مرا خوب فراهم کرده این شکافی که زده نیزه به پهلوت علی صحن مادر و مسمار مجسم کرده خیز و بین اشک من و کف زدن دشمن را داغ تو شادی این قوم فراهم کرده چه شده جسم تو از لایِ زره می‌ریزد نیزه ترکیب تنت؛ وای چه دَرهم کرده فرصتی داشت دشمن که چنین پیکر تو قطعه قطعه به بُرِشهای منظم کرده دختری بعد تو با اذن عموم عباسش زیر چادر گره مقنعه محکم کرده @ghssemnemati_it
یاعلی اکبر علیه‌السلام زینب بیا ببین ثمرم ریخته زمین بالابلند اهل حرم ریخته زمین می خواستم بغل کنم اورا ولی نشد ازلای دستها جگرم ریخته زمین دست خودم که نیست اگر داد می زنم در پیش چشم من پسرم ریخته زمین دست خودم نبود که با زانو آمدم دیدم که قوت کمرم ریخته زمین مثل انار دانه شده پخش می شود از دامنم ببین گوهرم ریخته زمین دیدی خدا دعای مرا مستجاب کرد صدها علی به دور و برم ریخته زمین @ghasemnemati_ir
🔰 قلبی ربوده‌ای تو ز بابای خود که با / یک گردش نگاهِ تو اعجاز می‌کند ... در نقل‌ها آمده است: 📋 وكانَ الحُسینُ عَلَيْهِ‌السَّلَام يُحِبُّهُ حُبّاً شَديداً بِحيثُ إذَا رَآهُ فَرِحَ بِهِ وَ سَرَّ سُروراً عَظيماً. 🔻امام حسین علیه‌السلام، بسیار بسیار حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام را دوست داشت، به گونه ای که هرگاه او را می‌دید، خوشحالی و شور و شعف زیادی به امام علیه‌السلام دست می‌داد. 📋 وَ إذَا سَألَهُ حاجَةً لَا يَرُدُّهُ أبَداً وَ لَو عَلَى سَبيلِ الإِعجازِ 🔻 و هرگاه حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام، نیازی داشت، امام علیه‌السلام هرگز آن را رد نمی‌کرد و به هر نحو -ولو با معجزه- آن را برآورده می‌نمود. (۱) ➖ در نقل‌های متقدّم نیز آمده است: روزی حضرت علی اکبر علیه‌السلام در غیر فصل مناسب، از پدر بزرگوارش امام حسین علیه‌السلام انگور خواست. 📋 فَضَربَ بِيدِه سارِيةَ المَسجِد، فَأَخرَجَ لَه عِنَباً و مَوزاً، فأَطعَمَه فقال: 🔻ناگهان امام حسین علیه‌السلام با دستان مبارکشان به کناره دیوار مسجد زد که انگور و موزی از آن خارج شد‌؛ پس به فرزندشان دادند و فرمود: 📋 ما عِندَ اللَّهِ لِأولِيائهِ أكثَرُ 🔻از آنچه نزد خدای متعال است به اولیائش بیشتر می‌رسد.(۲) 📚(۱)معالي السّبطين، ج ۱ ص۴۰۸ ؛ وسيلة الدّارين،ص۲۸۸ 📚(۲)دلائل الإمامة،ص۷۵ ؛ نوادر المعجزات،ص ۱۰۹ @ghasemnemati_ir 🔰 حضرت علی‌اکبر «علیه‌السلام»، مستغرق در ذات الهی ... در برخی از نقل‌ها آمده است: وقتی که حضرت علی‌اکبر "علیه‌السلام" بر روی عقاب (اسم اسب آن حضرت) نشستند و عنان مرکب را به دست گرفتند، مخدّرات از خیمه بیرون آمدند و دور تا دور او را احاطه کرده و التماس او را می‌کردند که به میدان نرود. 📋 فَعِندَ ذلِكَ تَغَيّرَ حٰالُ الحُسینِ عَلَيْهِ‌السَّلَام بِحَيثُ أشرَفَ عَلَى المَوتِ، ▪️در این هنگام بود که حال امام‌حسین "علیه‌السلام" دگرگون شد، به گونه‌ای که نزدیک بود، روح از بدن مطهرش جدا شود. 🥀 آن حضرت با صدای بلند خطاب به اهل و عیال خود فرمودند: 📋 دَعَنهُ، فَإنّهُ مَمسُوسٌ فِي اللَّهِ و مَقتولٌ فِي سَبيلِ اللَّه ▪️او را رها کنید تا به میدان برود چرا که او مستغرق در ذات الهی و کشته‌ی در راه اوست. 📚 معالي السّبطين،ج۱ ص۴۱۵ 📚 وسيلة الدّارين،ص ۲۹۳ ✍ این تعبیر از تعابیر بسیار دقیق و سنگینی است که با این لفظ (ممسوس)، تنها در وصف امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام و با این مضمون در وصف چهارده معصوم علیهم‌السلام در روایات آمده است؛ و اینکه امام حسین علیه‌السلام اینگونه از حال حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام تعبیر می‌کند، حاکی از مقامی است که عقول ناقص بشریت، درکی از آن مقام ندارند. @ghasemnemati_ir 🔰 وصف زیبا و ناشنیده از «کرامتِ» کم‌نظیر حضرت علی اکبر علیه‌السلام ... در وصف کرامت و جود و بخشش حضرت علی اکبر علیه‌السلام، نقل‌های متعدّدی به ما رسیده است که به چند نمونه از آن‌ها اشاره می‌کنیم: ✔️ در وصف کرامت آن حضرت چنین آمده است: 📋 جَميلُ الخُلْق ، عَميمُ الفَضل ، عَظيمُ الجُود 🔻حضرت علی اکبر علیه‌السلام اخلاق بسیار نیکویی داشت؛ بخشش او به همگان می‌رسید و جود و کرمش بسیار بود. 📚فرسان الهیجاء، ج۱ ص۴۰۹ 📚معالی السبطین، ج۱، ص۴۰۳ (با اندکی تفاوت) ✔️ حضرت علی اکبر علیه‌السلام آن‌قدر بخشنده و مهمان نواز بود که در نقل‌ها آمده است: 📋 إنَّ لَهُ دارًا لِضِیافَةِ الغُرَباء و الوَفادِ بِهِ و لَهُ غِلمٰانًا قَد اَعَدَّهُم لِخِدمَةِ أضیافِهِ وَ النّازِلینَ بِه 🔻آن حضرت یک خانه‌ای داشت مخصوص پذیرایی از غریبان و آن کسانی که تازه وارد مدینه می‌شدند. در آن خدمتکارانی داشت که وظیفه آنان خدمت رسانی به مهمانانش بود. 📋 اِنَّهُ کانَ یَأمُرُهُم لَیلاً اَنْ یُوقِدُوا النّارَ عَلَی سَطحِ دٰارِهِ لِیَهتَدِی اِلَیها الغُرَباءُ و القادِمونَ اِلَی المَدینة 🔻هر شب به آنان امر می‌نمود تا بر بالای آن خانه آتش روشن کنند تا غریبان و افرادی که تازه وارد مدینه می‌شوند، به خانه آن حضرت راه پیدا کرده و پذیرایی بشوند. عرب به کسی که این نوع ضیافت و‌مهمان‌نوازی می‌کند، «نارئُ القُریٰ» می‌گوید؛ که در بین بنی‌هاشم این لقب را تنها برای حضرت علی اکبر علیه‌السلام نقل کرده‌اند. 📚المنابع النوراء،بحرانی، ص۲۳۲ 📚فرسان الهیجاء،محلاتی، ج۱ ص۴۱۶ 📚مهیج الاحزان،یزدی، ص۴۴۵ @ghasemnemati_ir 🔰 کمال ادب و تواضعِ حضرت علی‌اکبر «علیه‌‌السلام» در برابر امام زین‌العابدین «صلوات‌الله‌علیه» ... در نقلی آمده است: امام سجاد علیه‌السلام این‌گونه فرمودند: 🥀 من روز عاشورا به مرض شديدی گرفتار بودم، ناگاه ديدم يكی آهسته آهسته دست و پای مرا مي‌بوسد.
📋 نظر كردم ديدم برادرم علي اكبر عليه‌السلام است، كه در كمال ادب روی پايم افتاده و صورت خود را به كف پايم می‌مالد. 🥀 گفتم: اي برادر! تو را چه می‌شود كه حالت دگرگون است و گريانی؟! برادرم گفت: پدرمان تنها مانده و يارانش كشته شده‌اند، قصد دارم كه جانم را نثارش كنم ... 📚تذكرة الشهداء، ج۱ ص۴۷۸ ✍ طبق تحقیق و أصحّ اقوال، حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام فرزند بزرگ امام حسین علیه‌السلام بوده و حدود ۵ سال از امام سجاد علیه‌السلام بزرگتر بودند؛ و اینگونه ادب و تواضع در برابر امام زین‌العابدین علیه‌السلام از جانب ایشان، حاکی از درک والا و معرفت عمیقی است که ایشان نسبت به برادر کوچکتر از خود یعنی امام سجاد علیه‌السلام داشتند. @ghasemnemati_ir 🔰 روی او پیغمبری و رزم او هم حیدری‌ست / چون سخن گوید، همه گویند عیناً مجتباست ... در نقلی آمده است: 📋 و کانَ علیُّ بن الحُسینِ أَشبَهَ برسولِ اللّهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله فِی الوَجه 🔻حضرت علی اکبر علیه‌السلام شبیه‌ترین مردم در صورت به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بود. 📋وَ اِذَا رَکبَ وَ حَرّکَ فَرَسَه کانَ اَشبَهَ لِعَلیِّ بنِ أَبی طالب علیه‌السلام 🔻و زمانی که بر مرکب می‌نشست و اسبش را حرکت می‌داد، شبیه‌ترین مردم به امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام بود. 📋 وَ اِذَا َتکلّمَ وَ حَرَّکَ بِیَدِه کانَ اَشبهَ النّاسِ بِالحَسَن علیه‌السلام. 🔻 و زمانی که صحبت می‌کرد و دستانش را تکان می‌داد، شبیه ترین مردم به امام حسن مجتبی علیه‌السلام بود. 📚 بحرالمصائب ج۴ ص٢٩٢ @ghasemnemati_ir 🔰 اهل و عیالِ حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام ... از چند روایت که در منابع متقدم حدیثی شیعه آمده، می‌توان گفت که حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام اهل و عیالی داشته‌اند: ✔️ احمد بن ابی‌نصر بزنطى به امام رضا عليه‌السلام عرضه داشت: 🔹 «آيا جایز دارد مردى با زنى و «اُمّ‌وَلَد» (کنیزی که از صاحبش، فرزند می‌آورد) پدر آن زن ازدواج نمايد؟ » امام علیه‌السلام فرمود: «اشكالى ندارد.» آن گاه احمد بزنطى عرض كرد: به ما خبر رسيده است كه حضرت على بن الحسين (امام سجاد عليه السلام) با دختر امام حسن مجتبى و «امّ ولد» پدر او (يعنى امّ ولد امام مجتبى علیه‌السلام) ازدواج نموده است؟! 🔸 حضرت فرمودند: چنين نيست؛ بلكه وى دختر امام حسن عليه‌السلام و امّ‌ولد على بن الحسين علیهماالسلام را كه در کربلا به شهادت رسید (يعنى همسر حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام)، به ازدواج خود درآورد. 📚قرب الاسناد، ص١۶٣ ✍ بديهى است كه بر هر كنيزى عنوان «امّ‌ولد» اطلاق نمى‌شود، مگر اين كه آن كنيز از مولاى خود داراى فرزندى شده باشد. اين حديث شاهدى صريح بر اين است كه حضرت على اكبر علیه‌السلام صاحب كنيزى بودند كه براى آن حضرت فرزند آورده است. ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ ✔️ در زیارتنامه‌ای که امام صادق علیه‌السلام به ابوحمزه ثمالی تعلیم دادند، فرمودند: ... سپس دستانت را بر روی قبر مطهر علی بن الحسین علیهمالسلام بگذار و اینگونه به آن حضرت سلام بده: 📋 صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ وَعَلى عِتْرَتِكَ وأهْلِ بَيْتِكَ وآبائكَ وأبنائكَ وامّهاتِكَ الأخيار الّذينَ أذْهَبَ اللَّهُ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَطَهّرَهُمْ تَطْهيراً. 🔻درود و تحيات خداوند بر تو و خاندان و خانواده و پدران و پسران و مادران پاكت باد.همان (خاندانى) كه خداوند پليدى را از آنان دور ساخته و پاك و مطهّرشان قرار داده است. 📚کامل الزیارات، ص ٢٣٠ ✍بدیهی است که کلمات «عترت»، «اهل‌بیت» و «أبناء»، دلالت بر اهل و عیال داشتن آن حضرت دارد. ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ ✔️ در دستور دیگری که امام صادق علیه‌السلام به ابوحمزه دادند، فرمودند: 📋 ثمّ ضَعْ خَدَّكَ عَلَى القَبر وقل: «صَلّى اللَّهُ عليكَ يا أبَاالحسن» ثلاثاً. 🔻سپس صورت خود را بر روی قبر مطهر علی بن الحسین علیهماالسلام بگذار و سه بار بگو: سلام و درود خدا بر تو ای ابالحسن. 📚کامل الزیارات، ص٢۴٠ ✍ تعبیر به «ابالحسن» چه بسا اشاره به این مطلب دارد که حضرت علی اکبر علیه‌السلام فرزندی به نام «حسن» داشتند. (و الله تعالی اعلم) @ghasemnemati_ir 🔰 شرح گوشه‌ای از جمال زیبا و دلربای حضرت علی اکبر علیه‌السلام ... در رابطه با وصف جمال زیبا و دلربای آن حضرت گزارشات متعدّدی به ما رسیده است که به چند نمونه از آن‌ها اشاره می‌کنیم: ✔️ مرحوم شیخ مفید می‌نویسد: 📋 كَانَ مِنْ أَصْبَحِ اَلنَّاسِ وَجْهاً 🔻 حضرت‌ علی اکبر علیه‌السلام از زیباترین مردم از نظر چهره بود. 📚الإرشاد، ج۲ ص۱۱۰ ✔️ در نقل دیگری آمده است:
📋 مَتىٰ ما سٰايَرَ [العباس مع] ابنِ أخيهِ عَليّ‌ٍالأكبَر في دُروبِ المَدينةِ خَرَجَ العَواتقُ مِن خُدورِهِنّ 🔻زیبایی حضرت ابالفضل العباس ‌علیه‌السلام به اندازه‌ای بود که هرگاه با برادرزاده خود حضرت علی اکبر علیه‌السلام از کوچه های مدینه گذر می‌کردند، زنان به جهت تماشای جمال آن دو بزرگوار، از پشت‌پرده ها بیرون می‌آمدند. 📋 و تَشَوَّفَ الرّجالُ إلَیهِما لِيَشاهَدوا جَمالَ طَلعتَي هٰذَينِ الشّابَّينِ وَ يَستَبِقُوا لِلفَوزِ بِذٰلك. 🔻چشمان مردان مدینه نیز مات و مبهوت طلعت زیبای این دو جوان رعنا بود و در مشاهده جمال‌ دلربای ایشان، بر یکدیگر سبقت می‌گرفتند. 📚فرسان الهیجاء، محلاتی، ج۱، ص۲۵۰ ✔️ بر پایه نقلی دیگر، وقتی که یزید لعین سر مطهر حضرت علی اکبر علیه‌السلام را دید، گفت: 📋 پس از کشتن این «جوان زیبا»، دیگر چه نیازی به کشتن پدرش بود؟ داغ او برای کشتن پدرش بس بود! 📚 هدیة الذاکرین،(نسخه خطی), ص۱۹۳ @ghasemnemati_ir 🔰 حکایت زیبا و جانسوز مردی که در خواب رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله را دیده بود و در بیداری ... در نقلی آمده است: 🔹روزی یک مرد مسیحی وارد مسجد رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله شد. مردم که او را در مسجد دیدند به او گفتند: تو مسیحی هستی! از مسجد خارج شو! مرد مسیحی به آنان گفت: شب گذشته در خواب، رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله و حضرت عیسی علیه‌السلام را دیدم. 🔸 حضرت عیسی علیه‌السلام به من فرمودند: به دستان مبارک خاتم الانبیاء صلی‌الله‌علیه‌وآله اسلام بیاور که به درستی پیامبر این امت است. من به دست او اسلام آوردم و اکنون آمده‌ام تا اسلام خود را با مردی از اهل بیتش تجدید کنم! 🔹 پس او را به محضر امام حسین علیه‌السلام آوردند. همین که به محضر حضرت رسید، خود را بر پای امام علیه‌السلام انداخت و شروع به بوسیدن پاهای آن حضرت کرد. بعد خوابی را که شب گذشته دیده بود، برای آن حضرت تعریف کرد. در آن هنگام سیدالشهداء علیه‌السلام فرمودند: 📋 أ تُحِبُّ اَنْ آتیکَ بِشَبیهِهِ؟ قالَ: بَلیٰ سَیّدی! 🔻آیا دوست داری کسی که شبیه به رسول‌ خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله است را نزد تو بیاورم؟ گفت: بله، ای آقای من! 📋 فَدَعَی الحُسَینُ علیه‌السلام بِوَلَدِه عَلِیّ الاکبَر و کان اِذ ذاکَ طِفلٌ صَغیرٌ و قَد وَضَعَ عَلی وَجهِهِ البُرقَع فَجیء به الی اَبیه، 🔻پس امام حسین علیه‌السلام فرزندش علی اکبر را ندا داد؛ در آن زمان او کودکی بود و در حالی که بر صورتش نقاب انداخته بود، او را نزد پدر آوردند. 📋 فَلَمّا رَفَعَ الحسین علیه‌السلام البُرقَعَ مِن وَجهِهِ وَ رَآهُ ذلکَ الرَجُلُ وَقَعَ مُغمیٰ عَلَیه. 🔻هنگامی که سیدالشهداء علیه‌السلام نقاب را از روی صورت علی اکبر علیه‌السلام برداشتند و آن مرد او را دید، از هوش رفت. 🔹 حضرت فرمودند: آب به صورت او بپاشید! زمانی که به هوش آمد، سیدالشهداء علیه‌السلام به آن مرد فرمودند: ای مرد! آیا این پسر من، شبیه رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله است؟ مرد گفت: به خدا قسم آری! 🥀 امام حسین علیه‌السلام به او فرمودند: اگر تو چنین فرزندی داشتی و خاری به پای او می‌رفت، چه می‌کردی؟ مرد جواب داد: «می‌مُردم!»؛ در این‌جا بود که سیدالشهداء علیه‌السلام به او فرمودند: 📋 اُخبِرُکَ أنّی أریٰ وَلَدی هٰذا بِعَیني مُقَطَّعاً بِالسُیُوفِ إرباً إرباً ▪️اکنون به تو این خبر را می‌دهم که روزی این پسر را با چشمان خودم می‌بینم در حالی که با شمشیر بدنش را قطعه قطعه کرده‌اند... 📚ثمرة الاعواد، ج۱ ص۲۳۰ 📚مفتاح الجنة،نسخه‌خطی، ص۱۷۵ (با اندکی تفاوت) @ghasemnemati_ir 🔰 ورقی از دفتر دلدادگی حضرت‌ سیدالشهداء به شهزاده علی اکبر علیهماالسلام ... فرازهای متعددی را «تاریخ» و «مقاتل» برای ما نقل کرده‌اند که حاکی از اوج عشق و محبت حضرت مولانا اباعبدالله الحسین علیه‌السلام به شهزاده علی اکبر علیه‌السلام است؛ یک صفحه از این دفتر دلدادگی را ورق می‌زنیم: 🔖 در نقلی آمده است: 📋 کانَ الحُسَینُ عَلَیهِ السَّلامُ إِذا نَزَلَ عَلَیهِ غَمٌّ أَو هَمٌّ کانَ یَنظُرُ إِلَی وَجهِ ابنِهِ عَليٍّ الأکبَرِ فَیَزول جَمیعُها 🔻هرگاه امام حسین علیه‌السلام اندوهگین یا دلواپس می‌شد، به چهره پسرش، علی اکبر علیه‌السلام، نگاه می‌کرد و همه اندوه و دلواپسی‌اش زدوده می‌شد.(۱) ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ 🔖 برخی دیگر نیز نقل کرده‌اند: در شب عاشورا سیدالشهداء علیه‌السلام دائماً قد و بالای شهزاده علی اکبر علیه‌السلام نگاه می‌کرد و می‌فرمود: 📋 «فِداكَ أَبوكَ» 🔻«پدرت فدایت شود.»(۲) ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ 🔖 وقتی که حضرت علی اکبر علیه‌السلام از سیدالشهدا علیه‌السلام اجازه رفتن به میدان طلبید، امام علیه‌السلام آهی از دل کشیدند و فرمودند:
📋 یا وَلَدی و یا قُرّةَ عینی! اِمشِ و أنا أَنظُرُ إلیک 🔻ای پسرم! ای نور چشمم! لااقل کمی راه برو تا من یک دل سیر، نظاره‌ات کنم. 🥀 سپس فرمودند: چه آرزوها که در دلم ماند! خدا روی ابن سعد را سیاه کُند!(۳) ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ 🔖 و در آخر هم وقتی که سیدالشهداء علیه‌السلام بر بالین بدن ارباً اربای علی اکبر علیه‌السلام حاضر شدند، در یکی از جملات اینگونه فرمودند: 📋 فَاِذا نَطَقتُ فَأَنتَ اَوَّلُ مَنْطِقِی و اِذا سَکَنْتُ فَأَنتَ في مِضمارِی ▪️بعد از داغ تو، اگر حرف بزنم، فقط علی علی می‌گویم و اگر ساکت باشم، در دلم علی علی می‌گویم.(۴) 📚(۱)وسیلة الدارین، ص۲۹۳ 📚(۲) مصائب المعصومین علیهم‌السلام، یزدی، ج۲، ص۲۸۶. 📚(۳)ریاض المصائب (خطی) ورقه ۲۲۱ ؛ و بحرالمصائب ج۴ ص٢٩٧ 📚(۴)ریاض القدس ج۲ ص۲۲ (نسخه خطی) @ghasemnemati_ir
🩸تو رفتی و پدرت تک و تنها مانده … | دیگر بعد از تو حرف نخواهم زد؛ اگر هم سخن بگویم «علی» «علی» گویم … در نقل‌ها آمده است: وقتی که سیدالشهداء علیه‌السلام بر بالین علی اکبر علیه‌السلام حاضر شدند، سر او را به دامن گرفته و فرمودند: دیگر بعد از تو حرف نخواهم زد. 📋 فَاِذا نَطَقتُ فَأَنتَ اَوَّلُ مَنْطِقِی و اِذا سَکَنْتُ فَأَنتَ في مِضمارِی ▪️و اگر حرف بزنم، "علی" می‌گویم و اگر ساکت بنشینم در دل "علی" می‌گویم. 📋 فَوَضَعَ خَدَّهُ عَلَیٰ خَدِّهِ فَقالَ: اَمّا اَنتَ قد اسْتَرَحْتَ مِنْ هَمِّ الدُّنیا و غَمِّها و سِرتَ اِلیٰ رَوحٍ و رَاحَةٍ و بَقِی اَبوکَ فَریداً وَحیداً و اَسْرَعُ لُحوقِی بِکَ ▪️پس صورت بر صورت علی گذاشت و فرمود: اما تو از غم دنیا رحمت شدی و به روح و رضوان آخرت سفر کردی. اما پدرت تنها و بی کس مانده است. و چه زود به تو ملحق می‌شود. 📚 ریاض القدس ج۳ ص۴۸۹ @ghasemnemati_ir 🩸سخت ترین مصیبت دنیا ... در نقلی آمده است که از امام صادق عليه‌السلام پرسیدند: 🥀 سخت ترین امور دنیا چیست؟ حضرت فرمود: اینکه جوانی پیش روی پدر بمیرد. 🥀 این را حضرت فرمودند و گریه کردند و بعد فرمودند: به خاطرم آمد جدّم امام حسین علیه‌السلام را که در روز عاشورا چگونه فرزند رشیدش علی اکبر علیه‌السلام را در مقابل چشمانش به شهادت رساندند! 📚جامع النورین،سبزواری، ص٣٣٣ @ghasemnemati_ir 🩸ای پسرم! حال که می‌خواهی به میدان بروی، کمی راه برو تا قد و بالایت را ببینم ... در نقلی آمده است: 🥀 وقتی که حضرت علی اکبر علیه‌السلام از سیدالشهدا علیه‌السلام اجازه رفتن به میدان طلبید، امام علیه‌السلام آهی از دل کشیدند و فرمودند: 📋 یا وَلَدی و یا قُرّة عینی! اِمشِ و أنا أَنظُرُ إلیک ▪️ای پسرم و ای نور چشمم! لااقل کمی راه برو تا من یک دل سیر، نظاره‌ات کنم. 🥀 سپس فرمودند: چه آرزوها که در دلم ماند! خدا روی ابن سعد را سیاه کُند... 📚ریاض المصائب، ص ٢٢١ (نسخه خطی) 📚بحر المصائب ج۴ ص٢٩٧ @ghasemnemati_ir 🩸عمامه رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله را بر سر علی اکبر علیه‌السلام نهاد و کفن بر تن او کرد ... در نقلی آمده است: 🥀 وقتی که علی اکبر علیه‌السلام میخواست عازم میدان شود، امام حسین علیه‌السلام خواهر خود حضرت زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها طلبید و فرمود: 🥀 ای خواهر! لباسی از برای علی اکبرم بیاور. زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها بقچه‌ای پیش امام علیه‌السلام نهادند. چون که سیدالشهدا علیه.السلام آن بقچه را باز کردند، چشمشانش‌ بر عمامه رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله افتاد؛ آه سردی از سینه پر درد خود کشیدند و فرمودند: یا رسول الله! از حال فرزندت خبر داری يانه؟! 🥀 سپس حضرت آن عمامه را برداشتند و بر سر علی اکبر علیه‌السلام گذاشت و کمربند اَدیم امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام را بر کمرش بست و سپر حمزه عمویش را به دست او داد. 🥀 بعد فرمود: ای خواهر! کفنی را برای علی اکبرم بیاور. زینب کبری علیها السلام کفنی را خدمت برادر آورد و عرضه داشت: کدام مادر و خواهر صبر دارد که این چنین جوانش را کفن پوش ببیند؟! حضرت او را به صبر و شکیبایی امر فرمود. 📚ریاض المصائب، ص٢٢٢ (نسخه خطی) 📚بحرالمصائب ج۴ ص٣٠٢ @ghasemnemati_ir 🩸گفتگوی جگرسوز حضرت علی اکبر علیه‌السلام با امام سجاد و حضرت سکینه علیهماالسلام به هنگام وداع ... در نقل‌ها آمده است: 🥀 وقت وداع حضرت علی اکبر علیه السلام، حضرت سکینه سلام‌الله‌علیها جلو آمد و عرضه داشت: ای برادر! به کجا می‌روی!؟ چگونه می‌شود که من زنده باشم و تو به میدان بروی؟! 🥀 علی اکبر علیه‌السلام عرضه داشت که ای خواهرم! چگونه من زنده باشم و پدرم یاری بطلبد و من او را یاری نکنم.؟! حضرت سکینه علیهاالسلام فرمود: از پدر اذن گرفته‌ای؟ علی اکبر علیه السلام فرمود: حاشا که بی اذن پدر به میدان بروم. 🥀 سیدالشهدا علیه‌السلام که نظاره گر این گفتگو بود، علی اکبر و مخدرات را به خیمه امام سجاد علیهم‌السلام بردند. وقتی که حضرت علی اکبر داخل شد، پای مبارک امام سجاد علیه‌السلام را بوسید و عرض کرد: ای سرورم! غریبی و بی یاری پدرم را ملاحظه میکنی!؟ 📋 کَیفَ یَستَغیثُ فلایُغاث و یَستَجیبُ فلا يُسْتَجَابُ!؟ ▪️چگونه یاری می‌طلبد اما کسی او را یاری نمی‌کند!؟ 🥀 حضرت سجاد علیه‌السلام چون این کلام را شنیدند، فرمودند: 📋 إِمضِ بارکَ الله فیکَ ▪️خدا از تو راضی باشد؛ پدر غریبم را یاری کن. 🥀 پس هر دو برادر دست به گردن یک دیگر انداخته و وداع کردند. 📚طوفان البکاء، ص۵٠۶ 📚ریاض المصائب,ص٢٢٢ (نسخه خطی) 📚بحرالمصائب، ج۴ ص٣٠۴ 📚تذكرة الشهداء، ج۱ ص۴۷۸ (با اندکی تفاوت) @ghasemnemati_ir
🩸پیکار حضرت علی اکبر علیه‌السلام و بازگشت او به نزد سیدالشهدا علیه السلام | پدرجان! «عطش» دارد مرا می‌کشد … در رابطه با شجاعت و نحوه قتال حضرت علی اکبر علیه‌السلام مقاتل و منابع تاریخی، سخن ها نوشته اند و اعداد و ارقام زیادی را نوشته‌اند که آن حضرت از لشکر دشمن به درک واصل کرد. 📋 فَلَم یَزَلْ یُقاتِلُ حَتّی ضَجَّ الناسُ مِن کَثرَةِ مَن قَتَلَ مِنهُم ▪️پیوسته می‌جنگید تا اینکه لشکریان از کثرت کشته هایشان خسته شدند. 📋 ثُمَّ رَجَعَ إلیٰ أبیهِ و قَد أصابَتْهُ جِراحاتٌ کَثیرَةٌ فَقالَ یا أبه! اَلْعَطَشُ قَد قَتَلَنی و ثِقلُ الْحَدیدِ أجْهَدَنی فَهَلْ إلیٰ شَربَةٍ مِنْ مَاءٍ سَبیلٌ أتَقَوِّی بِها عَلی الْأعْداءِ ▪️زخمهای بسیار برداشته بود. با همان حال به خدمت پدر بازگشت و عرضه داشت: ای پدرجان! تشنگی مرا کشت و سنگینی آهن، تاب از من بُرد، آیا جرعه آبی هست تا بر قتال دشمن قوت یابم؟ 📋 فَبَکَیٰ الْحُسینُ علیه‌السلامُ و قالَ یا بُنَیَّ یَعِزُّ عَلیٰ مُحمَّدٍ و عَلیٰ علیِ بنِ أبی طالبٍ و عَلَیَّ أنْ تَدعوهُم فلا یُجیبُوکَ و تَستَغیثُ بِهِم فلا یُغیثُوکَ ▪️امام حسین علیه‌السلام گریه کرد و فرمود: ای پسرم! سخت است بر جدّت محمد و علی (علیهماالسلام) و بر من، اینکه کمک بخواهی ولی کسی یاری‌ات نکند! 📋 یا بُنَیَّ! هاتِ لِسانَکَ فَأَخَذَ بِلِسانِهِ فَمَصَّهُ و دَفَعَ إلَیْهِ خَاتَمَهُ و قالَ امْسُکْهُ فی فِیکَ وَ ارْجِعْ إلیٰ قِتالِ عَدُوِّکَ فَإنِّی أرجُو أنَّکَ لا تُمسِی حَتّیٰ یَسقِیَکَ جَدُّکَ بِکَأسِهِ الْأوفی شَربَةً لا تُظمَأُ بَعدَها أبَداً ▪️ای پسرم! زبانت را بیاور. پس امام حسین علیه‌السلام زبان علی را در دهان خود گذاشتد. (گویا علی اکبر علیه‌السلام حس کرد که پدرش از او نیز تشنه تر است) پس امام علیه السلام خاتم خود را به او داد و فرمود: آن را در دهانت بگذار و اندکی جنگ کن! به زودی جدّ خویش را دیدار کنی و او جامی پر به تو نوشاند که دیگر تشنه نشوی. 📚لهوف، ص١۶٣ 📚مقتل الحسين، مقرم ص٢٣۴ 📚بحارالانوار ج۴۵ ص۴٣ و... @ghasemnemati_ir 🩸اسب، علی اکبر علیه‌السلام را به بین لشکر دشمن برد و آن‌ها هم دور تا دور علی اکبر علیه‌السلام را گرفتند و بدن نازنینش را قطعه قطعه کردند... در نقل‌ها آمده است: 🥀 عمر سعد لعین، جنگجویان قدرتمند زیادی را به قتال حضرت علی اکبر علیه‌السلام فرستاد. اما آن حضرت، یکی بعد از دیگری آنان را به درک واصل می‌کرد. تا اینکه مُرّة بن قنفذ عبدی فریاد برآورد: 📋 عَلَيَّ آثامُ الْعَرَبِ اِنْ لَم اُثْكِلْ أباهُ بِه فَطَعَنَهُ بِالرُّمحِ في ظَهرِهِ و ضَرَبَهُ بِالسَّيفِ عَلیٰ رَأسِهِ فَفَلَقَ هامَتَهُ ▪️گناه تمام عرب بر گردن من باشد، اگر داغ این جوان را بر دل پدرش نگذارم. پس آمد و با نیزه‌اش ضربه ای به پشت علی اکبر علیه‌السلام زد و بعد با شمشیر ضربه‌ای بر فرق سر علی اکبر زد که با ضربه شمشیرش، فرق علی اکبر علیه‌السلام شکافت. 📋 وَاعْتَنَقَ فَرَسَهُ فَاحْتَمَلَهُ اِلیٰ عَسكَرِ الْاَعداءِ و أحاطوا به حَتّیٰ قَطَّعوهُ بِسُيوفِهِم اِرباً اِرباً ▪️توان علی اکبر از کف رفت و دستانش بر گردن اسبش انداخت. (گویا خون، دیده اسب را پوشانده بود و به همین خاطر) اسبش او را به میانه لشکر دشمن بُرد. پس جمع زیادی از لشکر دشمن، دور تا دور او را احاطه کرده و با شمشیر هایشان بدن نازنینش را قطعه قطعه کردند.. 🥀 حمید بن مسلم گوید: همینکه آن جوان به زمین افتاد و روح از بدنش داشت جدا میشد، صدایش را بلند کرد و گفت: 📋 یا اَبَتَاهُ! هٰذا جَدّی رَسولُ الله(قد سَقانی بِکأسِهِ الْاَوفی شَرْبَةً لا أظْمَاُ بَعدَها) و هٰذا اَبی عَلیٌ اَمیرُالْمؤمنینَ و هٰذِهِ جَدَّتِی فاطمةُ الزَّهرا و هٰذِهِ جَدَّتی خَديجَةُ الْکُبریٰ و هُم یَقولونَ لَکَ:اَلْعَجَل! اَلْعَجَل! و هُم مُشتاقونَ اِلَیْکَ. ▪️ای پدرجان! این جدم رسول خداست (که با جام پُر مرا آب می‌دهد که دیگر تشنه نمی‌شوم بعد از آن) این پدرم امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام است؛ این جده ام فاطمه زهرا و خدیجه کبری سلام‌اللّه‌علیهما هستند که به شما می‌گویند:بشتاب! بشتاب! و آنان مشتاق شمایند. برگرفته از: 📚مخزن البکاء، ص۵٨١ 📚مهیج الاحزان، ص۴۴٩ 📚مقتل ابومخنف (با کمی اختلاف) ص٨۵ 📚لهوف (با کمی اختلاف) ص١١٣ 📚بحارالانوار ج۴۵ص۴۴ و... @ghasemnemati_ir 🩸حضرت لیلا علیهاالسلام، با دیدن بدن ارباً اربای جوانش علی اکبر علیه‌السلام، بُهت‌زده و حیران و سرگردان شده بود … در نقل‌ها آمده است: 🥀 وقتی که جوانان بنی هاشم بدن ارباً اربای علی اکبر علیه‌السلام را به خیمه برگرداندند،
📋 فَصَارَتْ اُمُّهُ ليلىٰ وَلْهىٰ تَنظُرُ إليهِ ولَا تَتَكَلَّم ▪️مادر علی اکبر علیه‌السلام را مشاهده کردند که گویا حیران و سرگردان شده و بُهت زده به بدن ارباً اربای جوانش نظر می‌کرد و سخنی نمی‌گفت. 📚 المناقب،ابن شهرآشوب ج۴ ص۱۰۹ 🔖 گویا مصیبت علی اکبر علیه‌السلام بر دل مادرش، حضرت لیلی علیهاالسلام بسیارسخت و سنگین بود و شاید به همین جهت باشد که در زیارتنامه حضرت علی اکبر علیه السلام، امام صادق علیه السلام به خصوص و با تعبیر "مظلومه" از آن مادر علی اکبر علیه السلام یاد می‌کند. در آن جا که خطاب به حضرت علی اکبر عرضه می‌داریم: 📝 و جَعَلَنا اللّهُ مِن مُلاقيكَ و مُرافِقيكَ و مُرافِقي جَدِّكَ و أَبيكَ و عَمِّكَ و أَخيكَ و اُمِّكَ الْمَظلومةِ ▪️خدا مارا از ملاقات کنندگان و همراهان تو و جدّ تو و پدر و عمو و برادر و مادر مظلومه‌ات قرار بدهد... 📚الإقبال، ص۵۷۳ 📚بحارالانوار، ج۴۵ ص ۶۶ @ghasemnemati_ir 🩸من تنها نبودم، بلکه هزار تن در كشتن علی اکبر علیه‌السلام با من شريك بودند ... به نقلی وقتی سعر بن ابى‌سعر ملعون را گرفتند و به نزد مختار آوردند، مختار گفت: 🥀 اى شقىّ! على بن الحسين عليهماالسّلام (حضرت‌ علی اکبر علیه‌السلام) را تو كشتى؟ گفت: من تنها نبودم. هزار تن در كشتن او با من شريك بودند! 🥀 مختار گفت: اگر هزار تن با تو دست يار نمى‌شدند، چگونه میتوانستید آن حضرت را از پا در بیارید؟! 📚ناسخ التواریخ امام سجاد علیه‌السلام، ج٣ ص٣٩۵ @ghasemnemati_ir 🩸وقتی که همه طَبل زن های لشکر عمرسعد، شروع به طبل زدن کردند... در نقلی آمده است: 🥀 مختار از ابوخلیق ملعون پرسید: چه موقع در روز عاشورا همه طبل زن های لشکر عمرسعد، طبل زدند؟ ابوخلیق ملعون گفت: 🥀 وقتی که دست های علی اکبر علیه‌السلام روی گردن اسبش افتاد. چون با کشتن او، به کشتن حسین «صلوات‌اللّه‌علیه» یقین داشتند. 📚هدیة الذاکرین، ص١٩٣ (نسخه خطی) @ghasemnemati_ir 🩸ای‌خواهرم! صدای علی اکبر گویا کمرم را شکسته و قوّتی در من نگذاشته است... از حضرت زینب کبری علیهاالسلام نقل شده است که آن مخدّره گوید: 🥀 روز عاشورا در برابر برادرم سیدالشهداء عَلَيْهِ السَّلَام ایستاده بودم. دیدم برادرم مضطرب شده و رنگ مبارکش تغییر کرد. پیش آمدم و عرض کردم: برادرجان! شما را چه شده است که رنگ صورت مبارکت تغییر نموده؟! 🥀 امام علیه‌السلام فرمود: ای خواهر! علی اکبرم را کشتند؛ ذوالجناح را حاضر کنید! پس اسب را برای برادرم آوردم اما دیدم حال برادرم خوب نیست. عرض کردم: چرا چنین شده‌ای؟ 🥀 فرمود: صدای علی اکبر، طاقتم را به سر آورده و نور را از دیده‌ام برده است! (گویا امام علیه السلام، زمین و زمان را دیگر تار می دید) چون ذوالجناح را به رکاب برادرم کشیدم، دیدم که به سختی سوار بر مرکب شد.گفتم: خواهرت برایت بمیرد که چنین به سختی سوار شدی! 🥀 فرمود: خواهرم! صدای علی اکبرم گویا کمرم را شکسته و قوّتی در من نگذاشته است! 📚بحرالمصائب، ج۴ ص٣٢٢ @ghasemnemati_ir 🩸با دیدنِ بدن إرباً اربای علی اکبر علیه‌السلام، پاهای مبارک سیدالشهدا علیه‌السلام از رکاب جدا شد و از همان بالای اسب بر زمین افتاد … در نقلی آمده است: 🥀 وقتی که امام حسین علیه السلام در پی علی اکبرش در وسط میدان می‌رفت، 📋 كَانَ في طَريقِهِ يُلهجُ بِذِكرِهِ و يَصيحُ و يُكثِرُ مِن قَولِهِ:«وَلَدِي عَليّ، وَلَدِي عَليّ» ▪️دائماً در راه ذکر علی اکبرش را بر زبان داشت و فریاد می‌زد و پیوسته می‌گفت: پسرم علی! پسرم علی! 📋 أَینَ أنتَ یا قُرَّةَ عَینِی؟ و یا شَبیهَ جَدِّی؟ ▪️کجایی ای نور چشمانم؟! کجایی ای شبیه جدّم؟! 🥀 سیدالشهداء عَلَيْهِ السَّلَام هر گونه که بود لشکر را کنار زد تا به بالای نعش جوانش علی اکبر علیه السلام رسید. در آن حال وقتی که بدن ارباً اربای جوانش را دید، 📋 فَأَخْلَىٰ رِجْلَيْهِ مَعاً مِنَ الرِّكابِ، ورَمَىٰ بِنَفسِهِ عَلىٰ جَسَدِ وَلَدِهِ، و أَخَذَ رَأسَهُ فَوَضَعَهُ في حِجرِهِ، و جَعَلَ يَمسَحُ الدَّمَ وَالتُّرابَ عَنْ وَجهِهِ، ▪️دیگر، پایش از رکاب اسب جدا شد و از همان بالا، خودش را به روی بدن جوانش علی اکبر انداخت و سرش را در بر گرفت و خون و خاک را از صورتش پاک می‌کرد. 📚مقتل الحسين عليه السلام،بحرالعلوم ص۳۴۶ 📚بحرالمصائب ج۴ ص٣٢٣ (با اندکی تفاوت) @ghasemnemati_it 🩸خون‌ها را از لب و دندان علی اکبر علیه‌السلام پاک کرد … صورت به صورتش گذاشت … در نقل‌ها آمده است: 🥀 امام حسین علیه‌السلام وقتی سر علی اکبر علیه‌السلام را بر روی زانو گذاشت، علی اکبر از هوش رفته بود. اما امام علیه‌السلام خواست که یک بار دیگر سخنی از لب های علی بشنود.
🥀 فَجَعَلَ یَمَسَحُ الدَّمَ عَن ثَنایاهِ الشَّریفَةِ ▪️پس با گوشه عمامه (و یا به نقلی با آستین خود)، خون را از دندان های علی پاک می‌کرد اما باز دید سخن نمی‌گوید. 📋 فَجَعَلَ یَلثُمُهُ ▪️شروع کرد دندان های علی را بوسیدن. 🥀 و دائما آن ها مس کرد و می‌فرمود: 📋 عَلَیٰ الدُّنیا بَعدَکَ الْعَفَا. ▪️خاک برسر دنیا بعد از تو علی جانم. 📚 ریاض القدس ج۳ ص۴۸۹ 📚لهوف، ص۱۱۲ (قسمت آخر فقط) @ghasemnemati_ir 🩸آمدنِ زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها به مقتل حضرت علی اکبر علیه‌السلام… حمید بن مسلم گوید: 📋 فَكَأَنِّي أنظُرُ إلىٰ امْرَأَةٍ خَرَجَتْ مُسرِعَةً تُنادِي بِالْوَيلِ و الثَّبورِ، و تَقولُ: ▪️ وقتی‌که علی اکبر علیه‌السلام به خاک افتاد، گویا یک زنی را می‌دیدم که با سرعت از خیمه‌ها به سمت معرکه می‌آمد و ناله و فریاد سر میداد که: 🥀 يا حَبيباهُ! يا ثَمَرَةَ فُؤاداهُ! يا نُورَ عَيْناهُ! يا أخياهُ! و ابنِ أخياهُ 📋 لَيتَنِي كُنتُ قَبلَ هٰذا الْيَومِ عُمْيا، لَيتَنِي وَسَّدَتِ الثَّرَىٰ.لَیتَ الْمَوتُ اَعدَمَنی الْحَیاةُ و لَا اَراکَ قَتیلاً ▪️ای کاش قبل از امروز، کور بودم! ای کاش که خاک را، بالشت سرم می‌کردم! ای کاش مرگ، زندگی‌ام را می‌گرفت و تو را اینجور کشته نمی‌دیدم! 📋 جَاءَتْ و انْكَبَّتْ عَلَيهِ، فَجَاءَ الْحسينُ عليه‌السَّلامُ، فَأَخَذَ بِيَدِها و سَتَرَ وَجْهَهَا بِعَبائِهِ، و ألْقَىٰ عَباءَتَهُ عَلَيها، فَرَدَّها إلىٰ الْفُسطاطِ، ▪️آن زن جلو آمد و خود را به روی نعش علی اکبر علیه السلام انداخت. سیدالشهداء عَلَيْهِ‌السَّلَام، دست زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها را گرفت و عبایش را به روی او انداخت و صورتش را پوشاند و او را به خیمه‌ها بازگرداند. 📋 و أَقْبَلَ عليه السّلامُ بِفِتْيانِهِ، و قالَ: اِحْمِلوا أخاكُم ▪️ و رو جوانان بنی هاشم کرد و فریاد برآورد: بیایید برادرتان را به خیمه ها ببرید... برگرفته از: 📚معالی السبطین ج١ص۴٠٩ 📚طوفان البکاء(خطی) ص۵١٠ 📚اعیان الشیعه ج١ص۶٠٧ 📚مقتل الحسين، بحرالعلوم ص٣٣٧ 📚مقتل ابومخنف ص٨٣ ؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛ @ghasemnemati_ir 🩸از داغ علی اکبر علیه‌السلام، چشمان سیدالشهدا علیه السلام در حدقه می‌چرخید ... در نقلی، جابر بن عبدالله انصاری گوید: 📋 لَمَّا قُتِلَ عَلِيُّ بنُ الْحسينِ عليهماالسّلامُ دَخَلَ الْحسينُ إلىٰ الْفُسطاطِ باكِياً حَزيناً مَأیُوساً عَن نَفسِهِ. ▪️وقتی که علی اکبر علیه‌السلام به شهادت رسیده بود، سیدالشهدا علیه‌السلام در حالی که گریه میکرد و از خودش ناامید شده بود به خیمه‌ها آمد. 📋 فَقالَتْ سكينةُ: مالِي أراكَ تَنعَيٰ بِنَفسِكَ، و تُديرَ طَرفَكَ؟ أينَ أخِي عَليّ؟ ▪️حضرت سکینه علیهاالسلام پیش آمد و عرضه داشت: پدرجان! دارم میبینم که جان می‌کَنید و چشمانتان در حدقه دارد می‌چرخد! برادرم علی کجاست؟! 🥀 امام علیه السلام فرمود: نانجیبان، او را کشتند! 📋 فَلَمَّا سَمِعَتْ بِذٰلِكَ صَاحَتْ: وا أخاهُ! وا مُهجَةَ قَلباهُ! ▪️وقتی که حضرت سکینه علیهاالسلام این را شنید، فریادی برآوردکه ای وای برادرم! ای وای از پاره قلبم! 🥀 امام علیه‌السلام او را وصیت به صبر نمود و حضرت سیکنه سلام‌الله‌علیها عرضه داشت: 📋 يا أبَتاهُ كَيفَ تَصبِرُ مَنْ قُتِلَ أخوها و شُرِّدَ أبُوها؟! ▪️ای پدرجان! چگونه صبر کند کسی که برادرش کشته و پدرش تنها شده است؟! 🥀 در این هنگام امام علیه السلام فرمودند: إنّا للّه و إنّا إليه راجعون. 📚 الدّمعة السّاكبة، ج۴ ص ۳۲ @ghasemnemati_ir
با سلام جهت استفاده بیشتر و رسیدن به فیض نماز جماعت شروع جلسه ساعت ۱۷.۳۰ می‌باشد . ابتدا قرائت زیارت عاشورا قرائت قرآن فیض منبر رأس ساعت ۱۸ روضه و عزاداری تا ۱۹.۱۵ انشاءالله @ghasemnemati_ir
بالای نعش تو پسرم میخورم زمین آتش گرفته این جگرم میخورم زمین مویم سپید گشته چنین قد کشیده ای حق دارم ای پسر پدرم میخورم زمین دست خودم نبود که با زانو آمدم پیچیده درد درکمرم میخورم زمین امروز روز جشن زمین خوردن من است کف میزنند دور و برم میخورم زمین با پهلوی شکسته تو زنده میشود داغ مدینه درنظرم میخورم زمین با هر تکان تنِ تو زهم باز می شود جسم تو را چگونه برم میخورم زمین @ghasemnemati_ir
غزل مصیبت علی اکبر علیه السلام صحنهٔ روضه در این جمله مجسم باشد پشت هر قدّ رشیدی دو قد خم باشد من و لیلا به روی چشم بزرگت کردیم عمر ما قدوبالات منظم باشد مادری تر زهمه ؛راه برو؛کیف کنم دیدن قامت تو لذت عمرم باشد در پی ات آمدم از خیمه محاسن بر دست بسکه شان تو در این رتبه معظم باشد بازمین خوردن تو زندگیم ریخت بهم حق بده تا به قیامت کمرم خم باشد از کجا تا به کجا پیکر تو ریخته است هرچه می چینم عزیزم بدنت کم باشد تاکه زانوم زمین خورد همه خندیدند باغمت شادی این قوم فراهم باشد چه کنم پیکر تو از بغلم می ریزد صد و ده تا پسر امروز به دستم باشد تو چه گفتی که چو مادر دهنت را بستند دنده خورد شده شاهد حرفم باشد کوچه ای باز شد و از دوطرف می خوردی جای صد ضربه به روی بدنت هم باشد پای ناموس ؛وسط آمده برخیز علی عمه ات بی من و تو بی کس و محرم باشد @ghasemnemati_ir
🩸سیدالشهداء صلوات‌الله‌علیه بر بالای سر علی اکبر علیه‌السلام به حالت احتضار درآمده بود و نفس سرد می‌کشید… در نقلی آمده است: 📋 إنَّ الْحسينَ عليه‌السلامُ لَمَّا رَمَىٰ بِنَفسِهِ عَلىٰ جَسَدِ وَلَدِهِ و فُلْذَةِ كَبِدِهِ، اِعْتَرَتْهُ حَالَةُ الْمُحتَضَرِ، ▪️امام حسین علیه‌السلام وقتی که خودش را از بالای اسب بر روی بدن علی اکبرش انداخت، حالت احتضار به او دست داد. 📋 فَجَعَلَ يَجودُ بِنَفسِهِ، و يَتَنَفَّسُ تَنَفُّسَ الصُّعَداءِ، و كادَتْ رُوحُهُ أنْ تَخرُجَ. ▪️داشت جان می‌داد و ٱه سرد از دل می‌کشید و نزدیک بود که روح از بدنش جدا شود. 📚مقتل الحسين عليه السلام،بحرالعلوم‌‌ ص۳۴۶ 📚بحرالمصائب ج۴ ص٣٢٣ @ghasemnemati_ir 🩸نگاهی از روی ناامیدی به قد و بالای علی اکبر علیه‌السلام انداخت … محاسنش را به دست گرفت و رو به آسمان نمود و فرمود:«خدایا! تو شاهد باش…» در نقل‌ها آمده است: 📋 فَاسْتَاْذَنَ أبَاهُ فِي الْقِتالِ، فَأَذِنَ لَهُ، ثُمَّ نَظَرَ إلَيْهِ نَظَرَ آئِسٍ مِنهُ، و أَرْخَىٰ عَينَهُ و بَكَىٰ ▪️علی اکبر علیه السلام آمد تا اذن میدان از پدرش بگیرد. امام علیه‌السلام به او اذن میدان داد.سپس نگاهی از روی یأس و ناامیدی به علی اکبر علیه‌السلام انداخت. اشک، چشمانش را پُر کرد و شروع کرد به گریه نمودن. 🔖 "مقتل الحسين علیه‌السلام" بحرالعلوم اضافه می‌کند: 📋 مُحترقاً قلبُهُ، مُظهراً حُزنُه الی الله تعالی و رَفعَ شَیبتُه الی السماء ▪️قلب سیدالشهداء علیه‌السلام آتش گرفته بود، اندوهش را به خدا نشان می‌داد، دست بُرد زیر محاسن شریفش و به آسمان بلند کرد و فرمود: 📋 اللَّهُمَّ اشْهَدْ عَلَی هَؤُلَاءِالْقَوْمِ فَقَدْ بَرَزَ إِلَیْهِمْ غُلَامٌ أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِکَ کُنَّا إِذَا اشْتَقْنَا إِلَی نَبِیِّکَ نَظَرْنَا إِلَی وَجْهِهِ ▪️خدایا! تو شاهد باش بر این جماعت؛ جوانی که از همه مردم، خُلقاً، خَلقاً و منطقاً شبیه به رسولت بود، به مبارزه آنان‌ رفت. هر وقت دل ما مشتاق دیدن روی رسولت می‌شد به او نظر میکردیم. 📚لهوف ص١۶٣ 📚مقتل الحسين عليه السّلام (بحرالعلوم) ص٣٣ @ghasemnemati_ir 🩸ای علی‌جان! به غربت ما رحم کن … ما را طاقت دوریت نیست … در نقل‌ها آمده است: 🥀 چون اهل حرم مطلع شدند علی اکبر علیه‌السلام اذن میدان می‌طلبد، 📋 اجتمعتِ النّساءُ حَوله كالحَقلة، و قُلنَ له: ▪️مادر و خواهران و عمه ها به دور او حلقه زده و میگفتند: 📋 اِرحَم غُربتَنا و لا تَستَعجِل إلى القِتال، فإنّه ليس لنا طاقةٌ في فراقك. ▪️بر غربت ما ترحم نما و در رفتن به میدان جنگ شتاب منما که ما تاب مفارقت تو را نداریم 📚روضة الشهداء، ص۳۳۶ 📚مهيج الاحزان، ص۴۴۵ 📚الدمعة الساكبة، ج۴، ص۳۲۹ @ghasemnemati_ir 🩸ای کسی که یوسف را به یعقوب برگرداندی و اسماعیل را دوباره به هاجر رساندی، علی اکبر مرا هم به من برگردان! در نقلی آمده است: 🥀 وقتی زنها و مخدرات همه بیرون دویدند و دور مركب على اکبر علیه‌السلام حلقه زدند، لیلی مثل قرص قمر از خیمه بیرون آمد و دید علی اکبر علیه‌السلام کفن به گردن انداخته و بر مرکب شهادت نشسته است. 🥀 آهی سوزناک از جگر کشید فرمود: علی جان! رفتی ای نور دیده؟! خدا به همراه تو! شیرم حلالت باد که مرا در حضور فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها رو سفید کردی! نور دیده برو حفظ جان پدر کن! 🥀 این بگفت و پرده خیمه را انداخت و دل از پسر کَند. آمد فرش خیمه را برچید و به خاک نشست خاک بر میداشت بر سر میریخت و می نالید و با خدا مناجات میکرد و میگفت: 📋 يَا رَادَّ يُوسُفَ عَلَى يَعْقُوبَ وَ يَا رَادَّ إِسْمَاعِيلَ عَلَى هَاجَرَ رُدَّ عَلَيَّ وَلَدِي! ▪️ ای کسی که یوسف را به یعقوب برگردانیدی و اسماعیل را دوباره به هاجر رساندی، علی اکبر مرا هم به من برگردان! 📚 ریاض القدس ج۳ ص۴۲۷ @ghasemnemati_ir 🩸ضَربَ غُلامٍ هاشِمِيٍّ عَلَوِيّ ... | رجز جانانه علی اکبر علیه‌السلام در دل میدان ... در نقل‌ها آمده است: 📋 لمّا بَرَزَ عليُّ بن الحسين تَحَيّر عسكرُ عمرِ بن سعد و خيلُ أهل الكوفان في جَماله و انبَهَروا مِن نور غُرّة وجهِه و جلاله؛ ▪️همین که شاهزاده عالم امکان حضرت‌ علی اکبر علیه‌السلام وارد میدان شد، کوفیان و شامیان لشکر عمر بن سعد ملعون، از نور جمال آن جوان واله و حیران ماندند. 📚 ریاض القدس ج۳ ص۴۵۴ 📋 ثُمَّ حَمَلَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ وهُوَ يَقولُ: سپس على اكبر عليه السلام، حمله بُرد و چنين رَجَز خواند: 📋 أنَا عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ بنِ عَلِيّ / نَحنُ وبَيتِ اللّهِ أولى بِالنَّبِيّ من على، پسر حسين بن على ام. به خانه خدا سوگند كه ما به پيامبر صلى الله عليه و آله نزديك تريم.
📋 وَاللّهِ لا يَحكُمُ فينَا ابنُ الدَّعِيّ / أطعَنُكُم بِالرُّمحِ حَتّى يَنثَني ▪️و به خدا سوگند كه بى نَسَب (ابن زياد)، نمى تواند بر ما حكم برانَد. شما را آن قدر با نيزه مى زنم تا اين كه خم شود 📋 أضرِبُكُم بِالسَّيفِ حَتّى يَلتَوي / ضَربَ غُلامٍ هاشِمِيٍّ عَلَوِيّ ▪️و آن قدر شما را با شمشير مى زنم تا آن كه در هم پيچد ؛زدنِ یک جوان هاشمىِ علوى. 📋 فَلَم يَزَل يُقاتِلُ حَتّى ضَجَّ أهلُ الكوفَةِ لِكَثرَةِ مَن قَتَلَ مِنهُم، حَتّى أنَّهُ رُوِيَ أنَّهُ عَلى عَطَشِهِ قَتَلَ مِئَةً وعِشرينَ رَجُلاً ▪️وى، پيوسته مى جنگيد تا ضجّه كوفيان، از فراوانىِ كُشتگانشان، بلند شد. حتّى روايت شده كه او با وجود تشنگى، صد و بيست مرد از آنان را كُشت. 📚مقتل الحسين عليه‌السلام،خوارزمي: ج۲ ص۳۰، 📚الفتوح ج ۵ ص ۱۱۴ 📚بحار الأنوار ج ۴۵ ص ۴ @ghasemnemati_ir 🩸جایی که شمر ملعون هم دلش به حال سیدالشهداء علیه‌السلام سوخت … در نقلی آمده است: 🥀 یزید ملعون به شمر ملعون گفت: اصلا شد دلت برای حسین «صلوات‌لله‌علیه» بسوزد؟ شمر ملعون گفت: ... آری! 🥀 زمانی که پسرش علی اکبر علیه‌السلام را که از اسب انداختیم صدازد: ادرکنی یا أبتاه! دیدم که حسین «علیه‌السلام» گریه‌کنان همین که بالای نعش زخمی علی اکبرش رسید و نعش جوانش را پاره پاره دید که روی زمینِ خشک و جلوی آفتاب افتاده و زلف و کاکل و خال هاشمی او غرق خون شده، بی‌اختیار خودش را از اسب به زمین انداخت و حالش طوری بود که نتوانست بلند شود و به طرف حضرت علی اکبر -صلوات الله علیه- برود. 🥀 بلکه خودش را روی زمین می کشید و به حضرت علی اکبر علیه‌السلام رساند و بدن زخمی او را در آغوش گرفت و صورتش را روی صورتش گذاشت و چنان با شدت گریه کرد که جمیع عالم را سوزاند و از شدت گریه هفت مرتبه صدا زد: وا علیاه! وا ولداه! که عرش و فرش به لرزه درآمد. 📚 سحاب الدموع، نخجوانی،ص۱۸۴ (نسخه خطی) @ghasemnemati_ir 🩸زخمی که بر بدن مبارک سیدالشهداء علیه‌السلام مانده و هیچگاه خوب نمی‌شود… در نقل‌ها آمده است: 🥀 مشهور است که یکی از علماء شبی حضرت‌ سیدالشهدا علیه‌السلام را در خواب دید با بدن پاره پاره و زخمی فزون از شماره. 🥀 شب دیگر نیز همان خواب را دید و به خدمت حضرت رسید اما آن حضرت‌ را مشاهده نمود با بدن صحیح مگر دو زخم که یکی بر سر سینه و یکی بر طرف پهلوی آن پشت و پناه عالمیان باقی مانده بود. 🥀 عرض کرد: آن چه بود و این چیست؟ سیدالشهداء علیه‌السلام فرمود: شیعیان مجلسی آراستند و بر من گریستند و اشک چشم ایشان مرهم زخم های من شد. 🥀 عرض کرد: پس این دو زخم چرا باقیست؟ حضرت‌ فرمودند: این داغ فرزندم علی اکبر و برادرم عباس است که هیچگاه خوب نمی‌شود. 📚حزن المومنین فی مصائب آل طه و یس،نجفی کاظمی، مجلس قبل از ولادت امام حسین -علیه السلام @ghasemnemati_ir
باذنک یا زهرا سلام الله علیها اشعار شب تاسوعا @karimegharib ⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
شعر حضرت عباس علیه السلام تا خیمه ها عباس دارد غم ندارم پشتم به تو گرم است ای کوه وقارم من رحمت الله و تو پرچم دار فضلی بوسیدن دستان تو شد افتخارم سلطانی ام در کربلا از توست عباس در سایه ی قد تو ، صاحب اقتدارم تنها تویی که سه حرم داری در عالم دست جدایت را به چشمانم گذارم تا که صدا کردی برادر یاری ام کن بند دلم را پاره کردی ای نگارم هر جا نظر کردم تو را دیدم به صحرا گرد تن پاشیده ی تو بی قرارم بوی مدینه می دهد خون لبانت حس می کنم مادر نشسته در کنارم شمشیر تیز است و عمود آهنین پهن آشفته در هم گیسوانت ای بهارم بر خیمه ها چشم طمع دارد دشمن جان خودت صاحب علم دلشوره دارم ترسم شود زینب اسیر بی حیایی در فکر آن طفلان در حال فرارم @karimegharib
غزل مصیبت حضرت عباس(علیه السلام) برسر نعش گل ام بنین غوغا شد همه گفتند:حسین بن علی تنها شد تاکه حیرت زده دردشت دودستت دیدم گفتم ازیوسف من یک اثری پیدا شد صوت ادرکنی تو گم شده در هلهله ها این چه شوریست که درلشگریان برپاشد تا که دیدم بدنت را کمرم درد گرفت خیزازجا و ببین پشت حسینت تا شد از بلندای قدت جای دو لب باقی نیست این همه تیر کجای بدن تو جا شد با چه بغضی زده این ضربه خدا می داند که ز فرق سر تو تا به ابرو واشد صورت تو اثر از چادر خاکی دارد گوئیا سجده تو بر قدم زهرا شد گوئیا لشگری از پیکر تو رد شده اند زیر پا خطبه ترویه تو امضا شد بین یک دشت تنت ریخته صاحب علمم صحنه قتلگهت علقمه نه دریا شد @karimegharib
غزل مصیبت حضرت عباس(ع) خوردی زمین و حیثیت لشکرم شکست اصلی ترین ستون خیام حرم شکست فریاد های «انکسری» بی دلیل نیست در اوج درد تکیه گه آخرم شکست از ناله های «یا ولدی» در کنار تو معلوم شد که باز دل مادرم شکست درد مرا فقط پدرم درک می کند دیدم چگونه بال و پر جعفرم شکست ساق عمود در سر تو گیر کرده است نعره زنم که وای سر حیدرم شکست تو در میان علقمه از پا نشستی و در بین خیمه ها سپر خواهرم شکست وقتی عمود خیمه کشیدم سکینه گفت: دیدی غرور ساقی آب آورم شکست آن شب که سوخته ها همه دور زینب اند گوید عمو کجاست ببیند سرم شکست وقتی شتاب سیلی و مرکب یکی شدند هر جفت گوشواره، زیر معجرم شکست @karimegharib
امام زمان(عج)-مناجات حضرت عباس مناجات ده می برم نام تو را تا ببری نام مرا پر کن از جام لب خویش همه جام مرا خاک هم گاه گداری بدهد طعم عسل بوسه از خاک رهت کرده عوض کام مرا خاطرم نیست چه شد بر تو گرفتار شدم پهن کردی سر گیسوی خودت دام مرا هر نفس بی تو شده مردن تدریجی من رنگ و بویی بده این گردش ایام مرا اگر این سر به سر راه تو افتد زیباست به شهادت بنما ختم سرانجام مرا نذر کردم که دگر سمت گناهی نروم شرطش این است حمایت کنی اقدام مرا دل من ظرف بلوری ست پر از خون جگر کنج میخانه مبین گریۀ آرام مرا به خدا کرببلایی شدنم دست شماست جان عباس فراموش مکن نام مرا به پریشانی گیسوی سر ام بنین دیگر امضا بنما برگۀ اعزام مرا روضه خوان گفت حسین بوی حرم شد احساس وعدۀ ما سحری پای ضریح عباس @karimegharib
نوحه شب تاسوعا برخيز علمدار رشيد لشکر من بنگر که با داغت چه ام بر سر من امير سپاهم _ تويى تکيه گاهم برادر اباالفضل گرد غريبى بر سر و رويم نشسته بغض گلو راه نفس بر سينه بسته زير بغلهايم بگير پشتم شکسته مسوزان دل من _ مشو قاتل من برادر ابالفضل يارى نموده گر مرا دست جدايت مى گردم اى سقا به دنبال صدايت چيزى نمانده زان قد و بالا برايت ببين حال يارت _ چه سازم کنارت برادر اباالفضل دورى ز تو بر کودکان دارد اثرها از بعد تو در خيمه ها باشد خبرها بودى تو تنها حامى معجر به سرها شده غصه اينجا_ ز معجر کشى ها برادر اباالفضل بشنو ز من سر بسته تو اى نور ديده گوشم ز لشکر صحبت غارت شنيده دشمن براى خواهرم نقشه کشيده هوادار زينب _ تويى يار زينب برادر اباالفضل @karimegharib
نوحه شب تاسوعا زجا برخیز ای تکیه گاهم-توهستی سردار سپاهم بدون تو من بی پناهم(ابالفضل) توسقای لب تشنگانی-قرار قلب کودکانی کنار من باید بمانی(ابالفضل) یا عباس-توهستی که این خیمه ها پابرجاست نگاه همه سوی مشک سقاست-حرم بی تو غوغاست نما نظر بر این دیده ترم عجب بلایی آورده بر سرم چه سازم عباس بعد تو باحرم ((یابن الحیدر سقای لشگرم)) پس از تو کار من تمام است-دگر پایان احترام است زمان حمله بر خیام است(واویلا) پناه خواهر ها تو هستی-امید دخترها تو هستی امان معجرها تو هستی(واویلا) یاعباس-ببین روی لشگر به زینب وا شد به دوره خیام حرم غوغاشد-عدو بی حیاشد نهاده زینب دستان خود به سر ز ماجرائی دارد دلم خبر به روسری ها دارد عدو نظر ((یابن الحیدر سقای لشگرم)) علم یک سو دست تو یک سو-عجب آشفته گشته گیسو نمانده چیزی از دو ابرو(برادر) شدی پاشیده بین صحرا-تکان دادی بازوی خود را کنار تو افتادم از پا(برادر) یا عباس- چه کاری ببین کوفه دستم داده سرت بر سر شانه ات افتاده-به رخ پا نهاده عمود آهن پاشیده این سرت نمانده چیزی از دیده ترت بگو چه گویم پاسخ به خواهرت ((یابن الحیدر سقای لشگرم)) @karimegharib
زمينه نوحه شب تاسوعا حضرت عباس (ع) پاشو داداش ببين شلوغه دیگه دورو برم پاشو داداش بيا با هم برگرديم سوى حرم پاشو داداش دو دستى خاک غم ميريزم سرم اى علمدارم پاشو کارى کن شاه تنها رو پاشو يارى کن پاشو کارى کن مثل بابا فرق سرت وا شده من چه کنم جوون ميدى و اين کمرم تا شده من چه کنم نيزه مسير نفست رو بسته من چه کنم زير لگد استخونات شکسته من چه کنم من چه کنم که پاشى داداش من چه کنم غريب و تنها من چه کنم با اين نامردا واى اخا علمدار من مير حرم چرا ديگه بالا نمياد صدات مير حرم نشسته خون پيشونى رو لبات مير حرم ميزارم با گريه لب روى لبات هستم اشفته مثل گيسوهات وا شده از هم طاق ابروهات طاق ابروهات کف ميزنن وقت زمين خوردنت من چه کنم نيزه دارا هر طرفى بردنت من چه کنم پاشو ببين صحبت غارت شده من چه کنم دلشوره هام برا اسارت شده من چه کنم پاشو ببين همه ميخندن پاشو ببين رام و ميبندن پاشو ببين که تنهايم من واى اخا علمدار من @karimegharib