eitaa logo
اشعار قاسم نعمتی
4هزار دنبال‌کننده
659 عکس
157 ویدیو
19 فایل
جانم حسن علیه السلام چقدر نام تو زیباست اباعبدالله
مشاهده در ایتا
دانلود
✍🏻 سپس زنان امام حسين عليه السلام را نزد يزيد بن معاويه لعنهماالله بردند، و زنان آل يزيد و دختران معاويه و خاندانش شيون و واويلا كردند و ماتم برپا نمودند؛ سر مطهر امام را برابر يزيد لعنه الله گذاشتند؛ سكينه علیهاالسلام گوید: سخت‌دل‌تر و كافرتر و مشرك‌تر و جفاکارتر از يزيد نديدم، به آن سر مطهر نگاه كرد و مى‌گفت: كاش کشته‌شدگانِ ما در جنگ بدر مى‌ديدند این روزها را؛ سپس دستور داد سر حسين عليه السلام را بر در مسجد دمشق آويختند ...❗ 📓أمالی، صدوق رحمه الله، مجلس سی و یکم، حدیث ٣ کانال معرفتی " معارف الشیعه " @ghasemnemati_ir
🔴 یکم سالروز ورود اهلبیت علیهم السلام به شهر شام ⚫️ ورود اهل بیت امام حسین علیهم السلام به شام ... ❌... ثُمَّ أَمَرَ بِالسَّبَايَا وَ رَأْسِ الْحُسَيْنِ فَحُمِلُوا إِلَى اَلشَّامِ فَلَقَدْ حَدَّثَنِي جَمَاعَةٌ كَانُوا خَرَجُوا فِي تِلْكَ الصُّحْبَةِ أَنَّهُمْ كَانُوا يَسْمَعُونَ بِاللَّيَالِي نَوْحَ الْجِنِّ عَلَى الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِلَى الصَّبَاحِ وَ قَالُوا فَلَمَّا دَخَلْنَا دِمَشْقَ أُدْخِلَ بِالنِّسَاءِ وَ السَّبَايَا بِالنَّهَارِ مُكَشَّفَاتِ الْوُجُوهِ فَقَالَ أَهْلُ اَلشَّامِ الْجُفَاةُ مَا رَأَيْنَا سَبَايَا أَحْسَنَ مِنْ هَؤُلاَءِ فَمَنْ أَنْتُمْ فَقَالَتْ سُكَيْنَةُ ابْنَةُ الْحُسَيْنِ نَحْنُ سَبَايَا آلِ مُحَمَّدٍ فَأُقِيمُوا عَلَى دَرَجِ الْمَسْجِدِ حَيْثُ يُقَامُ السَّبَايَا وَ فِيهِمْ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ وَ هُوَ يَوْمَئِذٍ فَتًى شَابٌّ فَأَتَاهُمْ شَيْخٌ مِنْ أَشْيَاخِ أَهْلِ اَلشَّامِ فَقَالَ لَهُمُ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي قَتَلَكُمْ وَ أَهْلَكَكُمْ وَ قَطَعَ قَرْنَ الْفِتْنَةِ فَلَمْ يَأْلُوا عَنْ شَتْمِهِمْ فَلَمَّا انْقَضَى كَلاَمُهُ قَالَ لَهُ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ أَ مَا قَرَأْتَ كِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ نَعَمْ قَالَ أَ مَا قَرَأْتَ هَذِهِ الْآيَةَ - « قُلْ لاٰ أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبىٰ » قَالَ بَلَى قَالَ فَنَحْنُ أُولَئِكَ ثُمَّ قَالَ أَ مَا قَرَأْتَ - « وَ آتِ ذَا الْقُرْبىٰ حَقَّهُ » قَالَ بَلَى قَالَ فَنَحْنُ هُمْ قَالَ فَهَلْ قَرَأْتَ هَذِهِ الْآيَةَ - « إِنَّمٰا يُرِيدُ اللّٰهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً » قَالَ بَلَى قَالَ فَنَحْنُ هُمْ فَرَفَعَ الشَّامِيُّ يَدَهُ إِلَى السَّمَاءِ ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَتُوبُ إِلَيْكَ ثَلاَثَ مَرَّاتٍ اللَّهُمَّ إِنِّي أَبْرَأُ إِلَيْكَ مِنْ عَدُوِّ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مِنْ قَتَلَةِ أَهْلِ بَيْتِ مُحَمَّدٍ لَقَدْ قَرَأْتُ اَلْقُرْآنَ فَمَا شَعَرْتُ بِهَذَا قَبْلَ الْيَوْم... ✍🏻 ابن زیاد لعنه الله دستور داد اسيران را با سر مطهر امام حسين عليه السلام بشام برند، جمعى كه با آن سر مطهر رفته بودند، گفتند كه شبها نوحه جن‌ها را تا صبح بر حسين (علیه السلام) مي‌شنيدند. گفته‌اند چون بشام رسيديم، روز روشن زنان و اسيران را وارد كردند، و اهل شام می‌گفتند: ما تا بحال اسيرانى نورانی مانند شما نديديم، شما چه کسانی هستید؟ سكينه دختر حسين علیهم السلام فرمود: ما اسيران خاندان پیامبریم. سپس آنها را بر سکوی مسجد كه توقفگاه اسيران بود بازداشتند، و على بن الحسين عليهم السلام هم جوان بود، شيخى از شاميان آمد و گفت: حمد خدای را كه مردان شما را كُشت و آشوب را خاموش كرد، و هرچه توانست به آنها بد گفت. چون سخن خود تمام كرد، على بن الحسين عليهم السّلام به او فرمود: تو قرآن نخواندى‌؟ گفت چرا. فرمود: اين آيه را خواندى: "قُلْ لاٰ أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبىٰ _ بگو از شما مزدى نخواهم جز دوستى خانواده‌ام." گفت: آرى. فرمود: ما مصداق این آیه‌ایم؛ فرمود: اين آيه را خواندى كه: "وَ آتِ ذَا الْقُرْبىٰ حَقَّهُ _ حق ذى القربى را بدهید؟" گفت آرى. فرمود: ما مصداق این آیه‌ایم. سپس فرمود آیا آیه تطهیر را خوانده‌ای؟! گفت آرى. فرمود: ما مصداق این آیه‌ایم. آن شامى دست به آسمان برداشت و سه بار گفت: خدايا من بدرگاهت توبه كردم. خدايا من بيزارم از دشمن آل محمد علیهم السلام و از قاتلان اهل بيت علیهم السلام، من قرآن را خواندم و تا كنون متوجه اين آيات نشدم ... 📓أمالی، صدوق رحمه الله، مجلس سی و یکم، حدیث ٣ @ghasemnemati_ir ◾️ سنگ‌دل‌تر از يزید (لعنه الله علیه) ندیدم ... ... ثُمَّ أُدْخِلَ نِسَاءُ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ عَلَى يَزِيدَ بْنِ مُعَاوِيَةَ فَصِحْنَ نِسَاءُ آلِ يَزِيدَ وَ بَنَاتُ مُعَاوِيَةَ وَ أَهْلُهُ وَ وَلْوَلْنَ وَ أَقَمْنَ الْمَأْتَمَ وَ وُضِعَ رَأْسُ الْحُسَيْنِ بَيْنَ يَدَيْهِ - فَقَالَتْ سُكَيْنَةُ وَ اللَّهِ مَا رَأَيْتُ أَقْسَى قَلْباً مِنْ يَزِيدَ وَ لاَ رَأَيْتُ كَافِراً وَ لاَ مُشْرِكاً شَرّاً مِنْهُ وَ لاَ أَجْفَى مِنْهُ وَ أَقْبَلَ يَقُولُ وَ يَنْظُرُ إِلَى الرَّأْسِ - لَيْتَ أَشْيَاخِي بِبَدْرٍ شَهِدُوا جَزَعَ اَلْخَزْرَجِ مِنْ وَقْعِ الْأَسَلِ ثُمَّ أَمَرَ بِرَأْسِ الْحُسَيْنِ فَنُصِبَ عَلَى بَابِ مَسْجِدِ دِمَشْق...
صلی الله علیک یا اباعبدالله کهف الحسن مهیای عزاداری ماه صفر قدم به دیده الهام عجل لولیک الفرج
گریز روضه مجلس یزید آتش کشید بر جگرم خنده یزید سیراب بود و روی لبت چوب می کشید بازی نمود بالب تو پیش چشم من تیزیِّ چوب ها لب خشک تورا بُرید تَه مانده شراب خودش بین طشت ریخت از آن به بعد شد همه گیسوی من سپید تا سرخ مو بلند شد و یک اشاره کرد رنگِ سکینه دختر تو ناگهان پرید جانم رباب، تاکه سر افتاد بر زمین از بهر ِ بوسه از لب و دندانِ تو دوید @ghasemnemati_ir
⚫️ به جرم گریه، نیزه بر سر ما می‌زدند ... ➖[إقبال الأعمال] رَأَیْتُ فِی کِتَابِ الْمَصَابِیحِ بِإِسْنَادِهِ إِلَی جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیهم السلام قَالَ قَالَ لِی أَبِی مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ: سَأَلْتُ أَبِی عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ عَنْ حَمْلِ یَزِیدَ لَهُ فَقَالَ حَمَلَنِی عَلَی بَعِیرٍ یَطْلُعُ بِغَیْرِ وِطَاءٍ وَ رَأْسُ الْحُسَیْنِ علیه السلام عَلَی عَلَمٍ وَ نِسْوَتُنَا خَلْفِی عَلَی بِغَالٍ فأکف- [وَاکِفَةً] وَ الْفَارِطَةُ خَلْفَنَا وَ حَوْلَنَا بِالرِّمَاحِ إِنْ دَمَعَتْ مِنْ أَحَدِنَا عَیْنٌ قُرِعَ رَأْسُهُ بِالرُّمْحِ حَتَّی إِذَا دَخَلْنَا دِمَشْقَ صَاحَ صَائِحٌ یَا أَهْلَ الشَّامِ هَؤُلَاءِ سَبَایَا أَهْلِ الْبَیْتِ الْمَلْعُونِ. ✍🏻 در کتاب "مصابيح" به سندش آورده: حضرت امام محمّد باقر سلام الله علیه فرمودند: من از پدرم علی بن الحسین علیهما السلام راجع به این که یزید لعنه الله او را چگونه اسیر کرد جویا شدم. فرمودند: مرا بر شتری که بدون جهاز بود سوار کرد و سر مبارک امام حسین سلام الله علیه هم بر فراز نیزه بود. زنان ما به دنبال ما بر استرهای بدون زین سوار بودند. دشمنان با نیزه‌ها به دنبال و اطراف ما بودند! هرگاه چشم یکی از ما گریان می‌شد، با نیزه بر سر او می‌زدند! وقتی با این کیفیت داخل دمشق شدیم، شخصی فریاد زد: ای اهل شام! اینان اسیرانِ .... هستند.❗️ 📚 بحارالانوار، ج ۴۵، ص ١۵۴، به نقل از "اقبال الاعمال" سید بن طاووس رحمه الله @ghasemnemati_ir
⚫️خرابه ی شام 🔻عن فاطمة بنت علىّ علیه‌السلام: إنَّ يَزيدَ لَعَنَهُ اللهُ أمَرَ بِنِساءِ الحُسَينِ (علیه‌السلام)، فَحُبِسنَ مَعَ عَلِىِّ بنِ الحُسَينِ (علیه‌السلام) فى مَحبِسٍ لا یَکُنُّهُم مِن حَرٍّو لاقَرٍّ، حَتّى تَقَشَّرَتُ وُجوهُهُم. 🔸صدوق به نقل از فاطمه دختر امیرالمومنین " سلام الله علیه " فرمودند: یزید که خدا لعنتش کند فرمان داد تا زنان خاندان حسین (علیهم صلوات الله) را با علی بن الحسین ( سلام الله علیهما) در بازداشتگاهی زندانی کنند که آنان را از گرما و سرما نگه نمی داشت تا آنجا که صورتشان پوست انداخت. 📚الأمالى للصدوق، ص٢٣١، ح٢٤٣ 📚روضة الواعظين، ص٢١٢ 📚بحارالأنوار، ج٤٥، ص١٤٠ @ghasemnemati_ir
🩸حکایت جانسوز «مِنهال» از حال و روز امام سجاد علیه‌السلام و دیگر أسرای آل الله در خرابه شام ... منهال بن عَمرو گوید: 🥀 يك روز در بازارهاى دمشق راه مى‌رفتم که ناگاه نگاهم به على بن الحسين عليهماالسّلام افتاد. 📋 إذًا أنا بِعليِّ بنِ الحُسين عَلَيهمَالسّلام يَتوَكّأ عَلَى عَصٰا، و رِجلاهُ كأنّهُما قَصبَتان، و الدّمُ يَسيلُ مِن ساقَيه، و الصُّفرةُ قد ازْدادَت علَيه، فَخنقَتْني العَبرة. ▪️او بر عصاى خويش تكيه زده بود. دو پاى مباركش مانند دو چوبه نىْ خشک شده بود و خون از هر دو ساق مباركش جاری و چهره مباركش هم زرد شده بود. از اين حال او، گريه راه گلويم را گرفت؛ 🩸عرض كردم: «يابن رسول اللّه! حال و روزتان چگونه است ؟» امام سجاد علیه‌السلام گريست و فرمود: 📋 كيفَ حالُ مَن أصبحَ أسيراً لِيزيدِ بن معاوية و نِسائي إلىٰ الْآنِ ما أشَبَعنَ بُطونَهنَّ و لَا كسَوْنَ رُؤوسَهُنَّ نائحاتِ اللّيلِ و النَّهار. ▪️چگونه است حال آن كس كه صبح کند، در حالی كه اسير يزيد پسر معاويه باشد و اهلبيت من از آن روزی که پدرم را کشته‌اند، تاكنون با شكم گرسنه خوابیده و بر سرشان پوشش مناسبی نمانده است و شبانه روز گريانند و ناله می‌کنند. 🥀 همه به غارت رفته‌ایم و کشته شده و در به در و آواره گشته‌ایم. هر وقت يزيد ما را طلب کند، گمان قتل، بر خود می‌بریم. منهال گويد: گفتم: «اى سيّد من! اكنون به كجا میروى؟» إمام سجاد علیه‌السلام فرمودند: 📋 المَحبسُ الّذي نَحن فيه لَيسَ له سَقفٌ و الشّمسُ تُصَهّرُنا بهِ و لا تُرىٰ الهَواء فأفرُّ منه لِضعفِ بدني سُوَيعةً و أرجعُ خشيةً علَى النّساء. ▪️به همان خرابه‌ای كه ما را در آن حبس کردند. خرابه‌ای كه سقف ندارد و از تابش آفتاب می‌سوزیم و هيچ مكانى و گودالی نیست كه با اين ضعف بدن و سستى تن، اندك مدتى راحت بگيرم و الان از ترس زنان حرم دارم به همان خرابه مراجعت می‌کنم. 🥀 منهال گوید: پس در همان حال كه با آن حضرت صحبت می‌کردم، زنى را ديدم كه آن حضرت را صدا می‌زد. پس امام علیه‌السلام مرا رها کرد و به سوی آن بانو رفت. چون پرسیدم که آن زن کیست؟ گفتند: زينب دختر امير المؤمنين عليه‌السّلام بود كه آن حضرت را مى‌خواند و مى‌فرمود: 📋 إلیٰ اَینَ تَمضی یا قُرةَ عَینی؟ ▪️ «اى روشنى ديده من! كجا بودی؟ » 🥀 و آن حضرت مراجعت فرمود و من برگشتم و هر وقت که به ياد آن حضرت و حال او می‌افتم، گریه‌ام می‌گیرد. 📚الانوار النعمانیه ج٣ ص٢۵٢ 📚معالي السّبطين ج٢ ص١ @ghasemnemati_ir
◾️مصیبتی لطیف و جانسوز از عطش حضرت سکینه سلام‌الله‌علیها در شهر شام... درنقلی آمده است: در شهر شام هنگامی که نگاه حضرت زینب سلام‌الله‌علیها به حضرت سکینه سلام‌الله‌علیها افتاد که از شدت تشنگی و حزن نزدیک بود که روحش از بدنش جداشود، به سمت زنان شامی رفت وفرمود: از شما کسی هست که این یتیم را سیراب کند؟همانا او از شدت عطش نزدیک است جان بدهد. فَإذًا بإمرَأةٍ فی یَدِها کأسٌ مملوٌّ مِنَ الماءِ فَقالَتْ : ▪️ناگهان زنی آمد و در دستان خود کاسه‌ای پر از آب آورد و گفت: خُذ هذا فاسقیهِ لَعَلَّ اللهَ تعالی لایَیتمُ أولادیَ وأن لایَجعَلَهم أسیرًا ولاغریباً ▪️ بگیر این را و او را آب دِه؛ امید است که خداوند اولاد من را یتیم نکند وایشان را اسیر وغریب قرار ندهد. 🩸وقتی حضرت سکینه سلام‌الله‌علیها این صحنه را دید، خاطرات گذشته و عزت و جلالی را که داشت، به یاد آورد و چنان فریادی کشید که نزدیک بود زمین و زمان بهم بریزد تا اینکه زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها آمدند و او را تسلی خاطر دادند. 📚 بحرالمصائب،ج۸،ص۳۲ @ghasemnemati_ir
⚫️ شطرنج بازی و شرب خمرِ یزید لعنه الله، نزد سر مطهر سلام الله علیه «جلس يزيد عليه اللعنة يلعب بالشطرنج و يذكر الحسين و اباه و جده و يستهزئ بذكرهم....» ✍🏻 علامه مجلسی رحمه الله می‌نویسد: شیخ صدوق رحمه الله (در عيون اخبار الرضا علیه السلام) به اسنادش از حضرت امام رضا علیه السّلام روایت کرده است: وقتی سر مطهّر امام حسین علیه السّلام را به مجلس یزید پلید آوردند، مجلس شراب آراست و با ندیمان خود شراب زهر مار می‌کرد و با ایشان شطرنج بازی می‌کرد و شراب به یاران خود می‌داد و می‌گفت: بیاشامید که این شراب مبارکی است که سرِ دشمن ما نزد ما گذاشته است و دلشاد و خرّم گردیده‌ایم. سپس ناسزا به امام حسین و پدر و جدّ بزرگوار او صلوات اللَّه علیهم می‌گفت و هر مرتبه که در قمار بر حریف خود غالب می‌شد، سه پیاله شراب زهر مار می‌کرد و تهِ جرعه شومش را در پهلوی طشتی که سر آن سرور را در آن گذاشته بودند می‌ریخت!!!!! پس هرکس که از شیعیان ماست، باید که از شراب خوردن و شطرنج اجتناب نماید که کار دشمنان ماست، و هرکس در وقت نظر کردن به شراب یا به شطرنج صلوات فرستد بر امام حسین و لعنت کند یزید و آل زیاد را، حق تعالی گناهان او را بیامرزد هرچند به عدد ستارگان آسمان باشد. 📓جلاء العیون، صفحه ۷۳۲ @ghasemnemati_ir
◼️ از ورودی شهر شام تا کاخ یزید ملعون... آن روزی که اسراء را وارد شهر شام کردند، روز چهارشنبه ای بود.... و كان خارجُ البَلَدِ مِن كَثرَةِ الخَلائِقِ كعَرصَةِ المَحشَرِ يَموجُ بعضُها في بَعضٍ. ▪️بیرون از شهر، چنان مردم شام ازدحام کرده بوده که گویی صحنه محشر اتفاق افتاده بود به طوری که بعضی روی بعضی دیگر، موج می‌خوردند. اول صبح، به وقت سپیده دم،سرهای مقدس واسرا را وارد شهر کردند اما از کثرت ازدحام، وقت ظهر بود که اسرا با خستگی شدید، به گونه ای که بدن و مفاصل هر انسانی از دیدن آن ها به لرزه در می آید،آنها به در کاخ یزید ملعون رسیدند. 📚نفس المهموم، ص ۴۳۲ 📚معالي السّبطين،ج ۲ ص۱۴۱ 📚مقتل الحسين عليه السّلام مقرم ص ۴۴٧ @ghasemnemati_ir
◼️ پانصد هزار نفر در شهر شوم "شام" به تماشا آمده بودند... ... و در دروازهٔ شهر شام سه روز اسراء آل الله را بازگرفتند تا شهر را بيارايند و هر حُلّى و زيورى و زينتى كه در آن بود، به آيين‌ها بستند به گونه ای كه كسى تابحال چنین نديده بود. ثُمَّ اسْتَقبَلَتْهُم مِن أهلِ الشّامِ زهاءُ خمس مِائَةَ ألفٍ مِنَ الرِّجالِ و النّساءِ مَعَ الدُّفوفِ، و خَرَجَ أُمَراءُ النّاسِ مَعَ الطُّبولِ و الصُّنوجِ و البوقاتِ ▪️قريب پانصد هزار مرد و زن با دف‌ها و اميران ايشان طبل‌ها و كوس‌ها و بوق‌ها و دهل‌ها بيرون آمدند و كان فيهم أُلوفٌ مِنَ الرِّجالِ و الشَّبّانِ و النِّسوانِ يَرقِصونَ و يَضرِبونَ بالدَّفِّ و الصَّنجِ و الطَّنبورِ، و قد تَزَيَّنَ جَميعُ أَهلِ الشّامِ بأَلوانِ الثّيابِ و الكُحلِ و الخَضابِ ▪️ چند هزار مردان و جوانان و زنان رقص كنان با دف و چنگ و طبل زنان استقبال كردند. همه اهل شام دست و پاى خود را از خوشحالی خضاب كرده و سرمه در چشم كشيده و لباس‌های زیبا و رنگارنگ پوشيده بودند. 📚كامل بهايى،ج ۲/ ص۲۹۲- ۲۹۳ 📚نفس المهموم، /ص ۴۳۲ @ghasemnemati_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا صاحب الزمان تمام حاجتم این است با دلی پر درد تورا به حق اسیریِ عمه ات بر گرد... @ghasemnemati_ir